PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سخنانی از دکتر شریعتی که خیلی دوسش دارم!!!!!!!!!!!



فریبا
09-30-2008, 02:41 PM
سلام .قصد دارم اینجا نوشته هایی از دکتر شریعتی رو بذارم .
امیدوارم خوشتون بیاد..
آتش و دریا
من با عشق آشنا شدم
و چه کسی این چنین آشنا شده است ؟
هنگامی دستم را دراز کردم
که دستی نبود.
هنگامی لب به زمزمه گشودم ،
که مخاطبی نداشتم.
و هنگامی تشنه ی آتش شدم ،
که در برابرم دریا بود و دریا و دریا....
« دکتر علی شریعتی »
( دفتر های سبز ، ص ۴۳ )

فریبا
09-30-2008, 02:41 PM
شگفتا !
وقتی که بود نمی دیدم
وقتی که می خواند نمی شنیدم .
وقتی دیدم که نبود
وقتی شنیدم که نخواند .
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال
در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد ،
تو تشنه آتش باشی و نه آب
و چشمه که خشکید ؛
چشمه ، از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت ،
و آتش کویر را در خود تافت و گداخت
و از زمین آتش رویید و از آسمان بارید ؛
تو تشنه آب گردی و نه آتش .
و بعد عمری گداختن در غم نبودن کسی
که تا بود ،
در غم نبودن تو می گداخت ...

اینو خیلی دوسش دارم

فریبا
09-30-2008, 02:42 PM
هنر من و بزرگترین هنر من: فن زیستن در خویش. همین بود که مرا تا حال زنده داشت. همین بود که مرا از اینهمه دیگرها و دیگران بیهوده مصون می داشت.
هر گاه با دیگران بودم خود را تنها می دیدم. تنها با خودم، تنها نبودم اما، اما اکنون نمی دانم این "خودم" کیست؟ کدام است؟
هر گاه تنها می شوم گروهی خود را در من می آویزند که منم و من با وحشت و پریشانی و بیگانگی در چهره هر یک خیره می شوم و خود را نمی شناسم! نمی دانم کدامم؟
می بینی که چه پریشانی ها در بکاربردن این این ضمیر اول شخص دارم، متکلم! نمی دانم بگویم از اینها من کدامم یا از اینها من کدام است؟ پس آنکه تردید می کند و در میان این "من" ها سراسیمه می گردد و می جوید کیست؟ من همان نیستم؟ اگر آری پس آنکه این من را نیز هم اکنون نشانم می دهد کیست؟
اوه که خسته شدم! باید رها کنم. رها میکنم اما چگونه می توانم تحمل کنم؟
تا کنون همه رنج تحمل دیگران را داشتم و اکنون تحمل خودم رنج آورتر شده است.
می بینی که چگونه از تنهایی نیز محروم شدم؟!
« دکترعلی شریعتی »
( هبوط در کویر )

فریبا
09-30-2008, 02:43 PM
وقتی ....
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم.
وقتی او تمام کرد
من شروع کردم.
وقتی او تمام شد
من آغاز شدم.
و چه سخت است.
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است،
مثل تنها مردن !
«دکتر علی شریعتی»
( مجموعه اشعار ص ۴۷ )

فریبا
09-30-2008, 02:44 PM
فردا خیلی دیر است

همیشه دیر است و همیشه باید حساب کرد که فرصت نیست و هرگز سخنی را که میشود امروز گفت ، کاری را که میشود امروز کرد نباید به فردا گذاشت زیرا همیشه دیر است.
بر خلاف کسانی که مصلحت اندیش اند و می گویند هنوز زود است،من می گویم که همیشه دیر است.
هر کاری را که می خواهیم بکنیم کاری است که لااقل باید صدها سال پیش می کردیم.
بنابر این دیر شده هر کار که باشد ، این است که فرصت نیست کار امروز را به فردا بیافکنیم.
این روایت که فرموده اند : « برای دنیایت آنچنان کار کن که گویی همیشه زنده خواهی ماند و برای آخرتت آنچنان که گویی فردا می میری » چقدر عالی است .
به این معنا است که برای کارهای زندگی فردی و مادی و شخصی ات فکر کن که همیشه وقت هست اما برای کار مردم و آنچه که درمسیر اصالت کار و مسئولیت انسانی است - کار برای دیگران و جامعه و انسانیت - دستپاچه باش ، همیشه بیاندیش فردا دیگر نیستی.
این است که من همیشه حرف آخر را اول می زنم چون نگرانم اگر از اول شروع کنم و به مقدمه چینی و امثال اینها بپردازم دیگر به حرف آخر نرسم.
«دکتر علی شریعتی »
(چه باید کرد؟ ص ۱۶۰ )

فریبا
09-30-2008, 02:45 PM
هیچ بودی ...
نه ماه گذشت ، نه روز گذشت ، نه ساعت گذشت ...
افتادی تو گهواره ،
چشمات نمی دید ،
گوشات نمی شنید ، پاهات نمی رفت ،
دستات نمی گرفت ،
مغزت کار نمی کرد ،
هیچ چی نمی فهمیدی ،
هیچ کس را نمی شناختی ،
تو گهواره افتاده بودی ...
حالا صد سال گذشته ،
چشمات نمی بینه ،
گوشات نمی شنوه ،
پاهات نمی ره ،
دستات نمی گیره ،
مغزت دیگه کار نمی کنه .
هیچ چی رو باز نمی فهمی ،
هیچ کس را باز نمی شناسی ،
تو بسترت افتاده ای ...
بعد می میری ،
میگذارنت تو دل زمین ،
باز خاک می شی ،
از تو هیچ چی نمی مونه ،
"تو" می مونی ،
آدمیزاد دور میزنه ،
مثل زمین ، مثل زمان ، مثل بهار ، مثل همه چیز :
آّب ، گُل ، درخت ، زمین ، ستاره ، خورشید ، منظومه ها ، کهکشانها ، همه جهان !
هیچ بودی ، خاک بودی ، دور زدی ، هیچ شدی ، خاک شدی .
از تو چیزی که می مونه :
کاری که کردی می مونه ،
هر کاری کردی می مونه ،
... کاری اگر کردی ، می مونی ... .

برگرفته از کتاب "یک ، جلوش تا بی نهایت صفرها " .

فریبا
09-30-2008, 02:45 PM
هبوط
مرا کسی نساخت، خدا ساخت نه آنچنان که کسی می خواست ؛
که من کسی نداشتم .
کسم خدا بود ؛کس بی کسان .
او بود که مرا ساخت آن چنان که خودش خواست .
نه از من پرسید و نه از آن من دیگرم .
من یک گل بی صاحب بودم .
مرا از روح خود در آن دمید.
و بر روی خاک و در زیر آفتاب ،
تنها رهایم کرد .
مرا به خودم واگذاشت.
دفترهای سبز

فریبا
09-30-2008, 03:40 PM
خدايا!
مرا به ابتذال ارامش و خوشبختي مکشان. اضطرابهاي بزرگ ٫ غم هاي ارجمند و حيرت هاي عظيم را به روحم عطا کن . لذتها را به بندگان حقيرت ببخش و درد هاي عظيم را به جانم ريز.
خدايا!
اگر باطل را نمي توان ساقط کرد مي توان رسوا ساخت اگر حق را نمي توان استقرار بخشيد مي توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.
خدايا!
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم برای اینکه هرکس آنچنان می میرد که زندگی کرده است.
خدايا!
اتش مقدس شک را چنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که بر من نقش کرده اندبسوزد و انگاه از پس توده این خاکستر لبخند مهراوه بر لب های صبح یقینی شسته از هر غبار طلوع کند.
خدايا!
به هرکی دوست میداری بیاموز که عشق اززندگی کردن بهتر است و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است !
خدايا!
خدايا تو را سپاس مي گويم که در مسيري که در راه تو بر مي دارم آنها که بايد مرا ياري کنند سد راهم مي شوند، آنها که بايد بنوازند سيلي مي زنند، آنها که بايد در مقابل دشمن پشتيبانمان باشند پيش از دشمن حمله ميکنند و ..... تا در هر لحظه از حرکتم به سوي تو از هر تکيه گاهي جز تو بي بهره باشم.

فریبا
09-30-2008, 03:46 PM
http://www.pnu-club.com/imported/2008/09/54.jpg

فریبا
10-03-2008, 09:00 PM
http://drshariati.org/files/4-4-1386-4-11-15-59-42-888E.jpg


می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند

ستایش کردم ، گفتند خرافات است

عاشق شدم ، گفتند دروغ است

گریستم ، گفتند بهانه است

خندیدم ، گفتند دیوانه است

دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم
__________________

فریبا
10-03-2008, 09:01 PM
*خدایا همواره تو را سپاس می گذارم که هرچه در راه تو و در راه پیام تو پیشتر می روم و بیشتر رنج می برم انها که باید مرا بنوازند می زنند انها که باید همگامم باشند سد راهم می شوند انها که باید حق شناسی کنند حق کشی می کنند انها که باید دستم را بفشارند سیلی می زنند و انها که باید در برابر دشمن دفاع کنند بیش از دشمن حمله می کنند ..... تنها از تو یاری طلبم تنها از تو پاداش گیرم و در حسابی که با تو دارم شریکی دیگر نباشد

*و شما : ای گوش هایی که تنها گفتن های کلمه دار را می شنوید ! پس از این جز سکوت سخنی نخواهم گفت. و شما : ای چشمهایی که تنها صفحات سیاه را می خوانید ! پس از این جز سطور سپید نخواهم نوشت. و شما : ای کسانی که هرگاه حضور دارم بیشترم تا آنگاه که غایبم... پس از این مرا کمتر خواهید دید !!

*دنیا را بد ساخته اند کسی را که دوست داری ٬ دوستت ندارد کسی که تو را دوست دارد٬تو دوستش نداري اما کسی که تو دوستش داری و او هم دوستت دارد ٬ به رسم و آیین زندگانی به هم نمی رسند . و این رنج است زندگی یعنی این .

*نامم را پدرم انتخاب کرد، نام خانوادگي ام را يکي از اجدادم! ديگر بس است! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد

*انسان نقطه ای است ، میان دو بی نهایت : بی نهایت لجن بی نهایت فرشته

فریبا
10-03-2008, 09:02 PM
پروردگارم ،مهربان من
از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است
و هر زمزمه ای بانگ عزایی
و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ...
در هراس دم می زنم
در بی قراری زندگی می کنم
و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است
من در این بهشت ،
همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.
"تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی"
"کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"
دردم ، درد "بی کسی" بود

Fahime.M
10-10-2008, 01:18 PM
وقت نشد همه نوشته های فریبا جونو بخونم این جمله زیبا هم از دکترشریعتی
خدایادر برابر انچه انسان ماندن را به تباهی میکشد
مرا با نداشتن ونخواستن
رویین تن کن:72:

samira
10-11-2008, 02:38 PM
ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد
..دکتر علی شریعتی..

samira
10-11-2008, 02:39 PM
برایت دعا میکنم خدا از تو بگیرد هر آنچه تو را از خدا میگیرد.

samira
10-11-2008, 02:41 PM
آنروز که همه به دنبال چشمان زیبا هستند تو به دنبال نگاه زیبا باش
"دکتر علی شریعتی"

pdfstore.ir
10-27-2008, 02:48 AM
عشق و دوست داشتن (http://www.dardodarman.blogfa.com/post-93.aspx)
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال.

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد وهرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند وتا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست،و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.

عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن و اندیشیدن "نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرودو فهمیدن و اندیشیدن را از زمین میکند
و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد.

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد.

عشق یک فریب بزرگ و قوی است ، دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی،بی انتها و مطلق.

عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن.

عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد.

عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار.

عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.

ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم،
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر.

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد.

عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد ومیخواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد ،داشته باشند.

در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:“هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور میگردد

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ; که از جنس این عالم نیست.

از کتاب ارزشمند دکتر شریعتی (هبوط در کویر)

صوفیا
01-02-2010, 11:19 AM
فریبا جون خسته نباشی واقعا که مطالب قشنگی گذاشتی دوست دارم مطالب جدید تری ازت ببینم فکر میکنم بهترین زنگ تفریحمو تو امتحانا اینجا پیدا کردم بازم بنویس میام من منتظر بهترش هستم :15: :15:

50cent
01-20-2010, 12:32 PM
شیعه کیست ؟ سنی کیست ؟

خدایا:
کافر کیست؟ مسلمان کیست؟ شیعه کیست؟ سنی کیست؟
مرزهای درست هرکدام ، کدام است؟
من آرزو می کنم که روزی سطح شعور و شناخت مذهبی ، در این تنها کشور شیعه جهان ، به جایی برسد که سخنگوی رسمی مذهب ما‌ «فاطمه» را آنچنان که سلیمان کتانی - طبیب مسیحی - شناسانده است، و «علی» را آنچنان که دکتر جورج جرداق - طبیب مسیحی - توصیف میکند و «اهل بیت» را آنچنان که ماسینیون کاتولیک تحقیق کرده است و «ابوذر غفاری» را آنچنان که جودة السحار نوشته است و حتی «قرآن» را آنچنان که بلاشر - کشیش رسمی کلیسا - ترجمه نموده است و «پیغمبر» را آنچنان که ردنسن - محقق یهودی - میبیند، بفهمد و ملت شیعه و محبان اهل بیت و متولیان رسمی ولایت و مدعیان مذهب حقه جعفری روزی بتوانند به ترجمه آثار این کفار رسمی!! توفیق یابند.
خدایا این مردم شیعه اند ، شیعه علی ، تنها پیروان اهل بیت ، تنها ملتی که حق را تشخیص داده اند و چهره پرشکوه علی را و عظمت های خاندان علی را یافته اند؟؟
و دکتر بنت الشاطی ، استاد دانشگاه و نویسنده توانایی ، که قلمش و عمرش همه در خدمت زنان اهل بیت ، که میگفت:(من در این خانه زندگی میکنم )، سنی است؟
و بلاشر که روحانی رسمی مسیحیت بود و چهل سال در تحقیق و ترجمه قرآن رنج برد و بر روی آیات کور شد کافر است؟
و ماسینیون که دریایی از دانش بود و ۲۷ سال تمام در زندگی سلمان، نخستین بنیانگذار تاریخ شیعه در ایران، غرق شد و هرگاه از فاطمه ، از عرفان اسلامی و از سلمان سخن میگفت ، سراپا مشتعل میشد کافر است؟
خدایا:
به من بگو ، تو خود چگونه میبینی؟ چگونه قضاوت میکنی؟

آیا عشق ورزیدن به اسمها تشیع است؟ یا شناخت مسمی ها ؟؟

«دکتر علی شریعتی»
(نیایش )

50cent
01-20-2010, 12:35 PM
پدرمومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!
تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می گوید؟ فقط تمام کوشش اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی اش صادر کند. اگر هنگام حرف زدن "ص" را "س" تلفظ کند حرف زدنش غلط می شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می زند و به مخاطبش چه می گوید غلط نمی شود!
اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟
اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!
و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند...... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این" مذهب دوری" به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند.
کجایی پدر مومن من... مادر مقدس من... وای بر شما نمازگزارانی که سخت غافلید و از نماز نیز. در خیالتان خدای آسمان را نماز می برید و در عمل بت های قرن را. خداوندان زمین را...
بت هایی را که دیگر مجسمه های ساده و گنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند...

« دکتر علی شریعتی »
( پدر ، مادر ، ما متهمیم )

50cent
01-20-2010, 12:39 PM
در جامعه ای که اصالت از آن « تولید ومصرف » و « مصرف و تولید » اقتصادی است و عقل نیز جز اقتصاد چیزی نمی فهمد ، زن نه به عنوان موجودی خیال انگیز ، مخاطب احساسات پاک ، معشوق عشقهای بسیار بزرگ ، پیوند تقدس ، مادر ، همدم ، کانون الهام ، آینه صادقی در برابر خویشتن راستین مرد ؛ بلکه به عنوان کالایی اقتصادی است که به میزان جاذبه جنسی اش ، خرید و فروش می شود.
سرمایه داری زن را چنان ساخت که به دو کار آید:
یکی اینکه جامعه هنگام فراغت به سرنوشت اجتماعی و به استثمار شدنش نیندیشد و نپرسد "چرا کار میکنم؟" ، "چرا زندگی میکنیم؟" ، "از طرف که و برای چه کسی اینهمه رنج میبریم؟"
زن ، به عنوان ابزار سرگرمی و به عنوان تنها موجودی که جنسیت و سکسوالیته دارد ، به کار گرفته شد ، تا نگذارد کارگر و کارمند و روشنفکر در لحظات فراغت ، به اندیشه های ضد طبقاتی و سرمایه داری بپردازند ، و به کار گرفته شد تاکه تمامی خلاء و حفره های زندگی اجتماعی را پر کند. و هنر به شدت دست به کار شد تا بر اساس سفارش سرمایه داری ، سرمایه هنر را -که همیشه زیبایی و روح و احساس و عشق بود- به «سکس» تبدیل کند . این است که میبینیم یکباره نقاشی ، شعر ، سینما ، تئاتر ، داستان ، نمایشنامه.....بر محور «سکسوالیته» به گردش در می آیند.
دیگر اینکه ، سرمایه داری برای تشویق انسانها به مصرف بیشتر و برای اینکه خلق را به خود بیشتر نیازمند کند و مقدار مصرف و تولید را بالا ببرد ، زن را فقط به عنوان موجودی که سکسوالیته دارد -و جز این هیچ ، یعنی موجودی یک بعدی- به کار گرفت. در آگهی ها و تبلیغاتش نشاند ، تا ارزشها و حساسیتهای تازه ای بیافریند و نظرها را به مصارف تازه جلب کند و احساسات مصنوعی که لازم دارد در مردم بوجود آورد.
سکسوالیته به جای عشق نشست و زن این «اسیر محبوب» قرون وسطی ، به صورت یک «اسیر آزاد» قرون جدید درآمد.

«دکتر علی شریعتی»

mohamadasas
01-22-2010, 06:38 AM
خدايا به هركه دوست ميداري بياموز كه عشق از زندگي كردن بهتر است
و به هركه دوستش ميداري بچشان كه دوست داشتن از عشق برتر است.


دكتر علي شريعتي.

50cent
01-22-2010, 10:47 AM
ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكركنم

تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم

mohamadasas
01-23-2010, 01:39 AM
خدايا چه سخت است تنهايي
وچه قصه ي بد بختيه ازار دهنده اي است تنها خوشبخت بودن
بودني سخت از كوير......

50cent
01-23-2010, 01:44 AM
من این جملشو فوق العاده دوست دارم................................


نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد،
گلویم سوتکی باشد،بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم و چموش خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،
بدین سان بشکند در من،
سکوت مرگبارم را.........
«دکتر علی شریعتی»

MAHBOOBEH
01-23-2010, 05:11 AM
من این جملشو فوق العاده دوست دارم................................


نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد،
گلویم سوتکی باشد،بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم و چموش خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،
بدین سان بشکند در من،
سکوت مرگبارم را.........
«دکتر علی شریعتی»

حميد آقا اين كه شعر سهرابه!!!:105:

50cent
01-23-2010, 01:04 PM
حميد آقا اين كه شعر سهرابه!!!:105:
نه بابا من خودم تو اینترنت دیدم زده از علی شریعتی از طرفی من از خیلیها شنیدم که این جملرو از شریعتی نقل میکنند.این جمله خیلی معروفه شما یه تحقیقی در موردش بکنید

MAHBOOBEH
01-23-2010, 06:46 PM
نه بابا من خودم تو اینترنت دیدم زده از علی شریعتی از طرفی من از خیلیها شنیدم که این جملرو از شریعتی نقل میکنند.این جمله خیلی معروفه شما یه تحقیقی در موردش بکنید
ببخشيد.من اشتباه كردم.هميشه فكر ميكردم سهراب اينو گفته.
ممنون.باعث شد منم از ابهام دربيام.:270:

50cent
01-23-2010, 11:34 PM
ببخشيد.من اشتباه كردم.هميشه فكر ميكردم سهراب اينو گفته.
ممنون.باعث شد منم از ابهام دربيام.:270:

اکی. اخه من این جملرو خیلی خیلی دوسش دارم و همیشه برای دوستام میگم.و اینکه دکتر شریعتی رو خیلی خیلی خیلی .............دوسش دارم من امام علی رو با علی شریعتی شناختم و بارها و بارها برای تنهایی امام علی و نامردی مردمان کوفه در حقش گریه کردم.
به خدا قسم به علی شناختم من علی را

mohamadasas
01-24-2010, 12:45 AM
خداوندا
سرنوشت مرا خير بنويس
تقديري مبارك
كه انچرا كه تو زود ميخواهي دير نخواهم
و انچرا كه تو دير ميخواهي زود نخواهم

50cent
01-24-2010, 02:23 PM
http://pnu-club.com/imported/2010/01/836.jpg

وقتی زور ، جامه تقوی می پوشد ، بزرگترین فاجعه در تاریخ پدید می آید !
فاجعه ای که قربانی خاموش و بی دفاعش علی است و فاطمه و بعدها دیدیم که فرزندانشان یکایک و اخلافشان همه !
« دکتر علی شریعتی »

50cent
01-24-2010, 02:25 PM
با همه چيز درآميز و با هيچ چيز آميخته مشو

که در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش

50cent
01-25-2010, 11:52 AM
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...

ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...

مي تواند تنها يك همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....

براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است

و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...

در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...

او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...

او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....

او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....

او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....

او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛

پیر می شود و میمیرد...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!

و این رنج است

mohamadasas
01-25-2010, 12:20 PM
برای شنا کردن به سمت مخالف رود خانه قدرت و جرات لازم است ،


وگرنه ماهی مرده هم میتواند از طرف جریان آب حرکت کند .


(( دکتر علی شریعتی ))

50cent
01-26-2010, 01:38 PM
دکتر علی شريعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسيم کرده است:


١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.
عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم مي‌شوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.

٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند.
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويت‌شان را به ازای چيزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصيت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آيند. مرده و زنده‌‌شان يکی است.

٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند.
آدم‌های معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.

٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند.
شگفت‌انگيز‌ترين آدم‌ها.
در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما مي‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم، باز مي‌شناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما هميشه عاشق اين آدم‌ها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت می‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست می‌شويم و درست در زماني که می‌روند يادمان می‌آيد که چه حرف‌ها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اين‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

[/URL][URL="javascript:void(0)"]
(http://raheiman.blogfa.com/post-76.aspx)

50cent
01-26-2010, 10:37 PM
با همه چيز درآميز و با هيچ چيز آميخته مشو

که در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش

50cent
01-26-2010, 10:40 PM
عکسهايي از دکتر شريعتي که عمراً ديده باشين


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

كانون نشر حقايق اسلامي، مشهد 1324-25

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

علي (سمت چپ) با يكي از دوستانش، طرقبه مشهد 1328

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

با دوستان دانشسراي عالي، مشهد 1330

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

با جمعي از دوستان نهضت ملي، عزت الله سحابي (نفر دوم از سمت چپ) طاهر احمدزاده (نفر سوم) مشهد 1335-6

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

با همسرش پوران شريعت رضوي در حياط دانشكده ادبيات مشهد 1337

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

در مراسم عروسي مشهد 1337

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

در مراسم عروسي مشهد 1337

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

با همسرش در پاريس 1339

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

علي شريعتي، همسرش و احسان در پاريس- 1340

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

با همسر، سارا و سوسن مشهد- 1348

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

علي شريعتي در حسينيه ارشاد تهران- 1349

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

در سفر به مصر- 1349

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

با همسر و خانواده اش فرداي روز آزادي از زندان - اول فروردين 1354

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

در يك جشن عروسي- 1355

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

با همسرش- 1355

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

از چپ ابراهيم يزدي، احسان شريعتي و صادق قطب زاده در مراسم خاكسپاري دكتر شريعتي

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

استاد شريعتي، آيت الله طالقاني و احسان شريعتي در اولين سالگرد درگذشت دكتر شريعتي - حسينيه ارشاد 1358

50cent
01-28-2010, 12:01 AM
نیایش
خدایا:

مگذار که :

ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب ، و عَمَله ارتجاع هم آواز کند .

که آزادی ام اسیر پسندِ عوام گردد .

که «دینم» در پس «وجهه دینی» ام دفن شود ، که عوام زدگی مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد .

که آن چه را «حق می دانم» به خاطر آن که «بد می دانند» کتمان کنم .

خدایا می دانم که اسلامِ پیامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با « نه » آغاز شد .

مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ! به« اسلام آری » و به « تشیع آری » کافر گردان .


« دکتر علی شریعتی »

50cent
01-28-2010, 11:29 PM
نمی دانم قیافه های خوش وفربه چرا درچشم من تاحد استفراغ وقیح و چندش آورند؟
نمی دانم چه تجانسی است میان چربی وحماقت؟
نه یک حماقت ساده بی گناه بی صفت...بلکه حماقت تهوع آور وآزاردهنده وخفه کننده
...همه این قیافه های بشاش ادکلن زده ی امیدوارمطمئن سیروپر وخوشحال وموفق که با دمشان گردو
می شکنند وهمه چیزبرایشان روشن است وهمه مشکلات حل
...تندرست وباحرارت وکاروبارشان سکه. به به به. خداراشکر.خانه ای.( نه اجاره ای- ملکی.خودشان ساخته اند وآقای مهندس نقشه اش راداده).وخانواده ای.(ازیک فامیل محترم اسم ورسم دار).وحقوقی ورتبه ای وماشینی ویک دوپارچه زمینی و خوب خدابخواهد می خواهند سال دیگر برای گردش بروند خارج/
الحمدلله.خیلی خوب شد.کی گمان می کرد؟خدایک جوشانس بدهد.چه سعا د تی. واقعا هم خدا یک جوشانس بدهد.چه شانسی؟ خریت.
اوه که چه نعمتی است- چه سرمایه ای است؟خوشبختی هرکس به میزان برخورداری او ازاین نعمت عظماست وبس...
بیچاره آنهایی که این چیزها سیرشان نمی کند.چیزهای دیگرمی خواهند
ازآب لوله عطششان فرونمی نشیند.ازخوراک آشپزخانه جوعشان سیرنمی گردد...
پس چه مرگته؟ دنبال چه می گردی؟ نمیدانیم.امامیدانیم که اینها مارابس نیست.نمی گوییم اصلا به کارمان
نمی آید.اماکفایت نمی کند...................و درد از همین جاآغازمی شود
نیازهای بلند ماراهمواره بی تاب می دارند- وآنچه هست پست است
عشق های مقدس درجان ماشعله می کشند- وآنچه هست آلوده است
زیبایی ها مارامدام درحسرت خویش می گدازند- وآنچه هست زشت است
هرچه هست برای مصلحتی است
هرکه هست بخاطر منفعتی است
هیچ چیزبه خودش نمی ارزد/هیچکس به خودش چیزی نیست/همه چیزرا وهمه کس رابرای
سودی ومنفعتی گذاشته اند.
{ ازکتاب هبوط }

50cent
01-29-2010, 02:23 PM
این سخنرانیشو فوق العاده دوست دارم.


به علمای ما مسوولیت ، به عوام ما علم و به مومنان ما روشنایی

و به روشن فکران ما ایمان ، و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب،و به زنان ما

شعور و به مردان ما شرف،و به پیران ما آگاهی، و به جوانان ما اصالت،و به اساتید ما عقیده

و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری و به بیداران ما اراده،و به مبلغان ما حقیقت و به دین داران ما دین،و

به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد،و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف،و به نومیدان ما امید،و به ضعیفان ما نیرو،و به

محافظه کاران ما گستاخی،و به نشستگان ما قیام و به راکدان ما تکان

و به مردگان ما حیات،و به کوران ما نگاه،و به خاموشان ما فریاد

و به مسلمانان ما قرآن و به شیعیان ما علی (ع)

و به فرقه های ما وحدت،و به حسودان ما شفا،و به خودبینان ما انصاف،

و به فحاشان ما ادب،و به مجاهدان ما همّت، تصمیم و استعداد ،فداکاری و شایستگی نجات و عزّت ببخش.

50cent
01-31-2010, 07:02 PM
زندگی چيست ؟



نان . آزادی . فرهنگ . ايمان و دوست داشتن

50cent
01-31-2010, 07:03 PM
چه قدر ايمان خوب است! چه بد مي کنند که مي کوشند تا انسان را از ايمان محروم کنند چه ستم کار مردمي هستند اين به ظاهر دوستان بشر ! دروغ مي گويند ، دروغ ، نمي فهمند و نمي خواهند ، نمي توانند بخواهند.
اگر ايمان نباشد زندگي تکيه گاهش چه باشد؟
اگر عشق نباشد زندگي را چه آتشي گرم کند ؟
اگر نيايش نباشد زندگي را به چه کار شايسته اي صرف توان کرد ؟
اگر انتظار مسيحي ، امام قائمي ، موعودي در دل نباشد ماندن براي چيست ؟
اگر ميعادي نباشد رفتن چرا؟
اگر ديداري نباشد ديدن چه سود؟
و اگر بهشت نباشد صبر و تحمل زندگي دوزخ چرا؟ اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباري در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم که آنها که مي خواهند معبود را از هستي برگيرند چگونه از انسان انتظار دارند تا در خلأ دم زند؟

50cent
02-02-2010, 01:23 AM
خدایا ! به من توفیق تلاش در شکست..صبر در نومیدی..رفتن بی همراه..جهاد بی سلاح..

کار بی پاداش..فداکاری در سکوت..دین بی دنیا..خوبی بی نمود…

عظمت بی نام… خدمت بی نان..ایمان بی ریا…

گستاخی بی خامی…مناعت بی غرور..عشق بی هوس ..تنهایی در انبوه جمعیت
…ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند…روزی کن

50cent
02-03-2010, 12:15 PM
معلم قرآن (http://www.hamed-jalil.blogfa.com/post-77.aspx)


ما معلم قرانی در دبستان داشتیم او معتقد بود و خیلی ها معتقد ند که اگر کسی قران را غلط بخواند گناه کرده است و این باعث می شود که هیچ شاگردی قران را نتواند درست بخواند چون اول باید انقدر غلط بخواند تا یاد بگیرد و هر بچه ای تا شروع می کرد به خواندن و هر زبری را زیر می خواند معلم با گیوه اش میزد تو سر بچه و بدبخت اگر گیوه از سر او به قران می خورد که دو گناه محسوب می شد و پدر بچه در می امد و تا اخر عمرش بس بود که اصلا سراغ قران نرود مبادا مرتکب جرم بشود
معلم شهید دکتر علی شریعتی

50cent
02-05-2010, 03:11 PM
حسين بيشتر از آب تشنه لبيك بود

اما افسوس كه

به جاي

افكارش

زخمهاي تنش

را نشانمان دادند

و بزرگترين درد او را بي آبي معرفي كردند!

50cent
02-06-2010, 11:59 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

50cent
02-08-2010, 07:01 PM
خدایا : عقیده مرا از دست عقده ام مصون دار .
خدایا : به من قدرت تحمل عقیده مخالف ارزانی کن .
خدایا : مرا همواره آگاه و هوشیار ساز تا پیش از شناختن درست و کامل کسی یا فکری – مثبت یا منفی – قضاوت نکنم .
خدایا : شهرت , منی را که : میخواهم باشم , قربانی من که : می خواهند باشم نکند .
خدایا : به من تقوای ستیز بیاموز تا در انبوه مسئولیت نلغزم و از تقوای پرهیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم .
خدایا : مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان , اضطراب های بزرگ , غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن . لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز .
خدایا : اندیشه و احساس مرا در سطحی پائین میاور که زرنگی های حقیر و پستی های نکبت بار و پلید شبه آدم های اندک را متوجه شوم ; چه , دوست تر می دارم بزرگواری گول خورده باشم تا همچون اینان , کوچکواری گول زن .
خدایا : بر اراده , دانش , عصیان , بی نیازی , حیرت , لطافت روح , شهامت و تنهایی ام بیفزای .
خدایا : مرا یاری ده تا جامعه ام را بر سه پایه کتاب , ترازو و آهن استوار کنم و دلم را از سه سرچشمه حقیقت , زیبایی و خیر سیراب سازم .
خدایا : جامعه ام را از بیماری تصوف و معنویت زدگی شفا بخش تا به زندگی و واقعیت بازگردد و مرا از ابتذال زندگی و بیماری واقعیت زدگی نجات بخش , تا به آزادی عرفانی و کمال معنوی برسم

50cent
02-09-2010, 01:58 PM
بگذار

بگذار سپیده سر زند

چه باک که من بمیرم و شبنم فروخشکد

و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد .

و مهتاب رنگ بازد و ستاره ی سحری بازگردد .

و راه کهکشان بسته شود ...

بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پر کشد .







نزدیک تر به خدا



من باید فرود آیم

نباید بنشینم

سال هاست ازآن لحظه که پربر اندامم رویید

واز آشیان از بام خانه پرواز کردم

همچنان می پرم . هرگز ننشسته ام

ودیگر سری نیز به سوی زمین و به سواد پلید شهرها

وبامهای کوتاه خانه ها بر نگرداندم

چشم به زمین ندوختم

پروازی رو به آسمان

در راه افلاک

و هر لحظه دورتر و بالاتر ا ز زمین

و هر لحظه نزدیک تر به خدا !

50cent
02-16-2010, 05:07 PM
خدایا تو خود گفتی كه نامردان نمی بینند بهشت را ولی من دیده ام نامرد نامردی كه با خون رگ مردان عالم كاخ میسازد خداوندا بیا بنگر بهشت و كاخ نامردان را ............
خداوندا تو خود گفتی اگر اهرمن شهوت بر انسان حكم فرما شد من آن را بر صلیب خشم خیش مصلوب میسازم ولی من دیده ام چشمان شهوت وار مردی را كه بر ناموس مردم چشم میدوزد ..............
خداوندا اگر مردانگی اینست به نامردی قسم نامرد نامردم اگر دستم به دامانت بیالاید تف بر شرافت کسانی که دروغ میگویند ...لعنت بر کسانی که حق دیگران را چپاول میکنند..و لعنت بر کسی که ساکت مینشیند .....

50cent
02-16-2010, 05:08 PM
مسلمان بودن تنها در نماز خواندن نیست کسی که ظلم را می بیند ومبارزه نمی کندمسلمان نیست ,کسیکه فقط سر در کتابهایش برده و به رنج مردم شکنجه های مبارزان ,استثمار کارگران و فقر دهقانان بی اعتناست,مسلمان نیست...

50cent
02-16-2010, 05:08 PM
ما تمام عمر از جسم حسین گفتیم وو حرفی از افکار حسین به میان نیاوردیم ... حسین بزرگترین شکس خورده پیروز تاریخ است...
آنها که رفتند کاری حسینی کردند ..و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند....و گرنه یزیدند.
آه و افسوس
یا حسین

50cent
02-16-2010, 05:09 PM
(http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.hamed-jalil.blogfa.com%2Fpost-70.aspx) اگر گناه نباشد...طاعت را چگونه میتوانی بدست آوری..... وووو
شرم از خویش..عالی ترین اوج خود آگاهی است
وووو

هر چه هست برای مصلحتی است...و هر که هست به خاطر منفعتی است.

و هیچ چیزبه<<خودش>>نمی ارزد

50cent
02-16-2010, 05:09 PM
اگر روزی تهدیدت کردن بدان در برابرت ناتوانند.. اگر روزی خیانت دیدی بدان قیمتت بالاست..
اگر روزی ترکت کردن بدان لیاقت با تو بودن را نداشته اند..

sadaf-eng
05-14-2010, 10:38 PM
•مهربانی جاده ای است که هر چه پیش تر روند خطرناک تر میگردد ، نمی توان برگشت...اما لحظه ای باید درنگ کرد و شاید چند گامی بر بیراهه رفت.
•من آنم که هم اکنون هستم ، نه آنکه باید باشم. آنکه باید باشم کسی است که نیست
•خوب بودن از زیبا بودن گاه زیباتر است و خوب بودن در حد بسیار متعالی و بلندش با زیبایی بلند و عالی یکی میشود.
•سرنوشت کار خودش را می کند و ما ابزار ناآگاه اوئیم.
•ایمان بی عشق اسارت در دیگران است و عشق بی ایمان اسارت در خود. ایمان بی عشق تعصبی کور است و عشق بی ایمان کوری متعصب.
•عشق بیتابی یک روح تشنه ، نیازمند و نیمه تمام و مجهول و تنها و بیگانه برای یافتن خویشاوندش ، آشنایش ، همجنسش ، نیمه دیگرش ، چشمه گوارایش ، وطنش و ... عشق راستین ترین و متعالی ترین احساس و نیاز انسان است اما معشوق ؟ دروغین است ، دلهایی که عشق می آفرینند و بزرگ و پرشکوه کم نیست اما روحهایی که معشوق باشند هیچ نیست و این بسیار قابل تامل است : چرا عشق راست و معشوق دروغ است ؟
•من از تو عشق را گدائی نمی کنم ، اگر نخواهی هرگز نخواهم خواست!
•چه پست و زبونند روحهایی که چشم به گذشت و فداکاری دیگران دارند ، این کثیف ترین نوع گدائی ست.
•زندگی جستجوی نیمه هاست در پی نیمه ها.
•خدایا چگونه زیستن را یاد بده ، چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

mojgan77
05-19-2010, 01:26 PM
روزي فرا خواهد رسيد که شيطان فرياد برآورد آدمي پيدا کنيد، سجده خواهم کرد...!