PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اولينهاي دانـشمندان ايران



MIN@MAN
01-13-2010, 04:22 PM
اولين هاي محـمد زکرياي رازي


رازي نخستين کسي است که فـعـل و انفـعالات شيميايي را در طب دخالت داده و بهـبود بيمار را نـتيجه آن در جسم او دانسته است. پس از وي اين روش توسط " ابن سينا " و ساير پـزشکان اسلامي دنبال شد.
رازي نخستين شيميدان و پـزشک اسلامي است که با تجربهً خود به خاصيت سمي جيوه پـي برده و دربارهً آن چـنين نوشته است: " ....... در بابت جـيوهً خالص به نظرم نمي رسيد که خوردن آن خطرناک باشد، فـقط دردهاي شديد شکمي و امعـائي توليد مي نمايد و به نحوي که وارد بدن شده از آن خارج مي گردد، مخصوصاً اگـر شخصي حرکات ورزشي انجام دهـد... جيوه را به ميموني که در منزل خود داشتم خوراندم و ملاحضه کردم که حيوان دندانهايش را به هـم سائيده و شکم خود را با دستهايش فشار ميدهـد".
رازي با توجه به اين خاصيت جـيوه، آن را به عـنوان مسهـل تجويز کرد و " عـمادالدين " از آن در معـالجات کوفت استـفاده نمود.
رازي براي اولين بار الکل را از تـقطير مواد قـندي و نشاسته ايي به دست آورد و آن را الکـحول ناميد. وي درباره طرز تـهـيه الکـل چـنين نوشته است:
" براي تـهـيه کردن آن کافي است که مواد نباتي هـر چه باشد گـرفته و ذخيزه نمايد به طريقي که خـميري درست شود و سپس آن را مدت يک شبانه روز بگـذارند تا خـمير بعـمل آيد؛ پس آن را در قرع و انبـيق ريخـته و تـقـطير کـنند، فوراً الکل حاصل ميشود"
از کتابـهاي الاثـبات و الاسرار مي توان استـنباط کرد که رازي سرخ شدن جـيوه در اثر حرارت دادن در هـوا را مي شناخته و بنابراين هـشت قرن قـبل از " لاوازيه " براي اولين بار اکسيد جـيوه را تـهـيه کرده است.
رازي نخـستين کسي است که تـهـيه کردن آرسنيک را بصورت خالص شرح داده است. رازي آرسنيک را جوهـر زرنيخ ناميده و دربارهً صفت مشخـصه آن نوشته: " ... حتي يصير جسداً بـيضا " که بايد آن را به فـلز سفيد يا جسم سفـيد که قابل ذوب شدن است ترجـمه کرد.
گـلمن در کتاب شيمي مدني خود " آلبرتوس ماگـنوس " را اولين تـهـيه کنـندهً فـلز آرسنيک ناميده بود ولي پس از اينکه کتاب الاسرار رازي بوسيله دکتر " يوليوس روسکا " به آلماني ترجـمه شد وي اشتباه گـذشته خود را رفـع کرده و رازي را نخـستين تـهيه کنندهً فـلز آرسنيک ناميده است.
رازي براي اولين بار جوهـر نمک (اسيد کلرئيدريک) را از تـقـطير نوشادر به دست آورد و آن را دهـن النوشادر (روغن نوشادر) ناميد است.

MIN@MAN
01-13-2010, 04:22 PM
اولين هاي خوارزمي

ابو عـبدالله محـمد بن موسي خوارزمي که بعـضي، او را " خوارزمي المجوسي " نيز ناميده اند، به نوشته تاريخ طبري، وي متولد سال 180 هـجري قـمري و متوفي به سال 232 هـجري قـمري در بغـداد بوده است. او بزرگـترين و اولين رياضيدان و منجم عاليقدر ايراني است و کسي است که لگـاريـتم را ابداع کرد و يکي از کساني است که در زمان ماًمون خـلـيـفه هـفـتم عباسي در سال 213 هـجري قـمري در اندازه گـيري قوس يک درجهً نصف النهـار - کره زمين اقدام کرد.
خوارزمي هـمچـنين نويسندهً اولين کتاب جبر است. کتاب الجـبر والمقابله وي از قرن دوازده ميلادي به بعـد، رهـگـشاي رياضيدانان غـرب بوده است

MIN@MAN
01-13-2010, 04:23 PM
اولين هاي ديگر دانـشمندان ايران

ابوريحان بـيروني که در قرن پـنجم هـجري مي زيسته، براي اولين بار گـردش زمين را محاسبه کرد؛ ششصد سال قبل از گـاليله. وي قطر زمين را نيز براي اولين بار اندازه گـيري نمود؛ هـفـصد سال قـبل از نـيوتـن.
غـياث الدين جمشيد( کاشاني ) در قرن نهـم هـجري براي اولين بار، سيستم اعـشاري را ابداع کرد.
خواجه نصيرالدين طوسي، نخستـين کسي است که حالات ششگـانه مثـلث کروي قائـم الزاويه را به کار برده و آن را در کتاب الشـکل القطاع که در مورد مثـلثات مستوي و کروي است آورده است.
زکريا رازي، در عـلوم پـزشکي براي اولين بار حصبه و آبله را به دقـت توصيف کرده و ابن سينا نيز اول کسي است که التهـاب غـلاف دماغ را وصف کرده و فرق ميان التهـاب پـردهً صفاق و التهـاب ريه و زخـمهاي کـبد را بـيان کرده است.
حکـيم عـمر خـيام، اولين کسي است که هـندسه تحليلي را براي حل معـادلات به کار برده است و از اين حيث قريب چـهار قرن قـبل از " دکارت " هـندسهً تـحليلي را وضع کرده است. دکـتر جورج سارتون در اين باره اينگـونه اظهار نظر کرده است:
خيام اول کسي است که به تحـقـيـق منظم و عـلمي در معـادلات درجات اول، دوم و سوم پرداخـته و به طبقه بندي تحسين آميزي از معـادلات اقدام نموده است. و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحـقـيق کرده و به حل هـندسي آنها توفـيق يافته است. رسالهً وي در عـلم جـبر که مشـتمل بر اين تحـقـيقات است معرف يک فکـر منظم عـلمي است و اين رساله يکي از برجـسته ترين آثار قرون وسطايي و احـتمالا برجسته ترين آنها در اين عـلم است.
اولين بار تعـريف مـنطقي اعـداد اصم به وسيلهً رشته هاي بـيـنهايت در مجـموعـهً تحـقـيقات حـکـيم عـمر خيام ديده مي شود.
اولين شخـصي که راجع به زواياي صحيح در يک چهـار ضلعي بخـصوص در ارتـباط با پـنجـمين فرضيهً اقـليدس کار بسيار کرد، حکـيم عـمر خـيام بود.

MIN@MAN
01-13-2010, 04:23 PM
اولين دانشمندي که جداول سينوس، کسينوس، شعاع دايره و نسبت مثـلثـاتي را کشف کرد

ابوالوفا محـمد بن يحيي بن اسماعيل بن عباس بوزجاني خراساني، يکي از مفاخر عـلمي ايران و متـولد 328 هـجري قـمري که در سوم رجب سال 388 هجري قـمري درگـذشته است. وي اهـل بوژگـان که در هـجده کيلومتري شرق شهـر تربـت جام قرار داد.
ابوالوفا براي اولين بار در تهـيه جداول سينوس و کسينوس و شعـاع دايره، عـدد واحـدي را به کار برد و به اين وسيله توانست در تکـميل جداول مثـلثاتي اقدام کند و اولين بار نسبت ظل معـکوس زاويه به قـطر ظل زاويه را که جـيب زاويه به شعـاع دايره بود کشف کرد. اين نسبت مثـلثاتي را که امروزه به نام سکانت مي خوانند و " کـپرنيک " اين نسبت را به نام خود مشهـور کرده است.
فيـبو ناتـچي دانـشمند ايتاليايي قسمت عمدهً مسائل رياضي و جبر خود را از کتاب ابوالوفا استـنساخ کرد و بعـدها معـلوم شد شخـصي که نام اصلي اش " لئونارد دوپـيز " که هـمان " فيـبو ناتـچي " بوده به مصر و شام مسافرت کرده و قسمت عمدهً مطالعـات خود را که در کتاب " اباکوس " آورده است از منابع دانشمندان رياضي دوره اسلام بوده و بويژه از ابوالوفا و کتاب الفـخري " کرجي " بوده است.
بنا به عـقـيده " مارتـين گـاردنر " دانشمند و پـژوهـندهً رياضيدان آمريکايي در نشريه عـلمي معـروف آمريکن سايـنس گـفـته است که نخستين رساله اي که دربارهً تـقـسيم و تـبديل اشکـال هـندسي نوشته شده است، توسط ابوالوفا دانشمند ايراني بوده که متاًسفانه فـقط چـند ورقي از کـتاب پـر ارزش او باقي مانده؛ و اولين بار سه مربع را به 9 جزء تـقـسيم و از آنهـا يک مربع کامل ساخـته و به تـفـضيل به شرح آن پـرداخـته است؛ سپس به مدت ده قرن اين بحـث هـندسي و رياضي به فراموشي سپـرده شد تا اينکه " هـانري ارنست دوني " انگـليسي و " هـاري لين گـرين " استراليايي دنبالهً پـژوهـشهاي ابوالوفا را ادامه دادند.
ابوالوفا نخستين کسي است که اختلاف سوم حرکت ماه را که به نام وارياسيون است کشف کرد و اين کـشف در سال 1836 توسط لوئي املي سديو به آکادمي عـلوم فرانسه اعـلام گـرديد.

MIN@MAN
01-13-2010, 04:23 PM
اولين دانـشمندي که عـلل پـيدايش رنگ سياه را در رنگين کمان کشف کرد

ابوالعـباس فضل بن حاتم نيريزي، يکي از مفاخر برجسته عـلوم ايران است. وي از اهالي نيريز فارس و معاصر معـتضد خليفه عباسي بود. او رساله اي در اسطرلاب کروي دارد که بسيار جالب و يکي از کتابهـاي پـر ارزش اسطرلاب است.
نام اين مرد دانشمند ايراني در مدار 19 جـنوبي و نصف النهار 352 کره ماه ثبت شده است. ابوريحان بيروني، عمر خيام، و خواجه نصيرالدين طوسي از اطلاعات وسيع و دانش او ياد کرده و استـفاده نموده اند. او دانشمند منحصر به فردي بود که براي اولين بار عـلل پـيدايش رنگ سياه را در رنگـين کمان براي خليفه المعـتضد تـشريح و بـيان کرد.

MIN@MAN
01-13-2010, 04:23 PM
اولين دانشمندي که معادله درجه سوم را حل کرد

ابو جعـفر محـمد بن حسين خازن، در خراسان متولد شد و بـين سالهاي 350 تا 360 هجري قمري در شهـر ري درگـذشت. وي دانشمندي بود که در ساختـن آلات نجومي و در طريقـهً عـمل به آنها ممارست بسيار داشت و کـتاب زيج الصفايح از او باقي مانده است.
به گـفتهً عـمر خيام، وي اولين دانشمندي است که معـادله ً درجه سوم

X(3) + a = CX(2)
را حل کرده است.

MIN@MAN
01-13-2010, 04:23 PM
اولين هاي ريشارخان ( رضا خان )

ژول ريشار فعالترين اروپايي ساکن ايران، در امر ترجمه در دورهً قاجار بود. او در زمان محـمد شاه به ايران آمد و پس از مدتي به کشورش فرانسه بازگـشت؛ اما دوباره به ايران سفر کرد و ماندگـار تهـران شد. مسلمان گـرديد و نام خود را رضا خان نهـاد.
رضا خان عـلاوه بر زبان مادري، زبانهاي انگـليسي، ايتاليايي، اسپانـيايي، آلماني و لاتـين هـم مي دانست. اولين هاي مربوط به رضا خان عبارتـند از:
اولين بار اصول عـکاسي روي صفحه نقـره را به ايران آورد.
اولين بار در ايران بالون ساخت و به هـوا فرستاد.
اولين بار - پس از زکرياي رازي الکـل ساخت.
اولين بار يک کشتي بخار کوچک در تهـران ساخت و در استخـر قصر محـمديه در روز سلام عـيد به آب انداخت.

MIN@MAN
01-13-2010, 04:23 PM
ابوعلي سينا


در دنياي امروز كمتر ملتي است كه به مفاخر گذشته خود توجه نكند زيرا يكي از علايم حيات و زنده بودن ملت ها ملتفت بودن و توجه داشتن به مفاخر گذشته فلسفي. علمي.فرهنگي .ادبي .سياسي.اجتماعي و ملي انهاست كه اين گذشتگان با وجود گذشت روزگار و سير زمان و وقوع حوادث نا گوار با هزاران خون دل براي اينده گان خود به ميراث گذ اشته اند كه بايد انرا گرامي و عزيز داشت و انرا بارور ساخت.

شيخ الرئيس نواسه علي سينا، ‌معروف به ابن سينا . به قولي در ماه صفر سال 370 هجري قمري(مطا بق 980 ميلادي ) از پدر بلخي ايي بنام عبدالله ( از سبب وزير ماليه بودن در زمان سلطنت نوح بن منصور به بخارا مركز ماورالنهر و خراسان انزمان انتقال نموده بود) و مادر بخارايي بنام ستاره در قريه خورميثن(قريه اي ميان بلخ و بخارا)طفلي چشم به جهان گشود .كه نامش را حسين گذاشتند .

. شركت در جلسات بحث از دوران كودكي ، به واسطه پدر كه از پيروان آنها بود . بوعلي را خيلي زود با مباحث و دانش هاي مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وي در فراگيري علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصيه استاد وي ابو عبدالله ابراهيم بن حسين ناتلي ، ‌ابن سينا را به جز تعليم و دانش اندوزي به كار ديگري مشغول نكند . و چنين شد كه وي به دليل حافظه قوي و نبوغ خود در ابتداي جواني در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت يافت .

تا آنجا كه پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( 366 تا 387 هجري قمري ) به علت بيماري خود ، وي را به نزد خود خواست تا او را تداوي نمايد ابو علي ابن سينا بعد از تداوي از نوح تقاضا كرد تا به كتابخانه عظيم دربار ساماني دست يابد و از ان استفاده نمايد اين تقاضا مورد قبول نوح قرار گرفت . به اين ترتيب وي توانست با استفاده از اين كتابخانه در علوم مختلف از جمله حكمت ،‌ منطق و‌ رياضيات تسلط يابد ( خاندان سامانيان از مردم بلخ بودند و دين زردشتي داشتند سامان خدا از روشناسان و حاكم بلخ بود والي عربي خراسان در نصف قرن هشتم ميلادي با سامان دوست شد وسامان دين اسلام اختيار كرد از جمله نواسه هايش اسمعيل پسر احمد در سالي 892 ميلادي بعد از مرگ برادر ش نصر و گرفتن سمرقند سلسله سامانيان را بنيان گذاشت .

وي با وجود پرداختن به كار سياست در دربار منصور ، پادشاه ساماني و دستيابي مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله ديلمي و نيز درگير شدن با مشكلات ناشي از كشمكش امرا كه سفرهاي متعدد و حبس چند ماهه وي توسط تاج الملك ، حاكم همدان ، را به دنبال داشت . بيش از صدها جلد كتاب و تعداد بسياري رساله نگاشته كه هر يك با توجه به زمان و احوال او به رشته تحرير در آمده است . وقتي در دربار امير بود و آسايش كافي داشت و دسترسي اش به كتب ميسر بود ،‌ به نوشتن كتاب قانون در طب و كتاب الشفا يا دائره المعارف بزرگ فلسفي خود مشغول مي شد كه اوج كمال تفكر قرون وسطي است كه بدان دست يافت و در تاريخ تفكر انساني از تحقيقات معتبر جهان بشمار ميرود .

اما در هنگام سفر فقط يادداشت ها و رساله هاي كوچك مي نوشت از ميان تاليفات ابن سينا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در طب شهرتي جهاني يافته است . كتاب شفا در هجده جلد در بخش هاي علوم و فلسفه ، يعني منطق ، رياضي ، طبيعيات و الاهيات نوشته شده است . منطق شفا امروز نيز همچنان به عنوان يكي از معتبرترين كتب منطق مطرح است و طبيعيات و الاهيات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . كتاب قانون در طب در هفت جلد نيز كه تا قرن ها از مهمترين كتب طبي به شمار مي رفت . شامل مطالبي درباره قوانين كلي طب ، دواهاي تركيبي و غير تركيبي و امراض مختلف مي باشد . اين كتاب در قرن دوازدهم ميلادي همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهاي لاتين و تا امروز به زبان هاي انگليسي ، فرانسوي و آلماني و ايراني نيز ترجمه شده است و به عنوان متن درسي طبي در پوهنتون هاي اروپايي تا سال 1650 ميلادي به عوض آثارجالينوس و موندينو در دانشگاه هايLavain و Monpellier تدريس ميشد.

ابن سينا در زمينه هاي مختلف علمي نيز اقداماتي ارزنده به عمل آورده است . او اقليدس را ترجمه كرد . رصدهاي نجومي را به عمل درآورد و در زمينه حركت ، نيرو ، فضاي بي هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت تحقيقات ابتكاري داشت . رساله وي درباره معادن و مواد معدني تا قرن سيزدهم در اروپا مهمترين مرجع علم زمين شناسي بود . درباره اين رساله فيگينه در كتاب دانشمندان قرون وسطي چنين آورده است : ابن سينا رساله اي دارد كه اسم لاتين آن چنين است : De Conglutineation Lagibum . در اين رساله فصلي است به نام اصل كوه ها كه بسيار جالب توجه است . در آنجا ابن سينا مي گويد : ممكن است كوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . يكي برآمدن قشر زمين . چنان كه در زمين لرزه هاي سخت واقع مي شود و ديگر جريان آب كه براي يافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عين حال سبب برجستگي زمين مي شود . زيرا بعضي از زمين ها نرم هستند و بعضي سخت . آب و باد قسمتي را مي برند و قسمتي را باقي مي گذارند . اين است علت برخي از برجستگي هاي زمين .

ابن سينا خرد مبتني بر منطق داشت و به تقدم عالم معتقد بود و مي گفت ( وجود خداوند بر جهان تقدم ذاتي دارد نه زماني) او به موجوديت جن وزنده شدن بعد از مرگ معتقد نبود .....سينا ميگفت افعال و حوادث مستقيما از خدا بوجود نمي ايد بلكه در نتيجه عمل غايي داخلي تكامل ميابد . سينا كو شش زياد كرد تا نظريات فلسفي خود را با عقايد عامه مسلمانان توافق دهد سينا همه قضايا را تنها به روش عقلي و كاملا مستقل از قران مورد بحث قرار ميداد از اين سبب بود كه تا قرن ها از طرف خلافت ها و هيت هاي حاكم ارتجاعي اورا مظهر كفر و الحاد ميدانستند و سوزاندن كتابهايش از سياستهاي متداول طي چند قرن در كشور هاي اسلامي منطقه بود زمانيكه اورا كافر و ملحد گفتن او گفت . ((كفري چو مني گزاف و اسان نبود محكم تر از ايمان من ايمان نبود در دهر چو من يكي و ان هم كافر پس در همه دهر يك مسلمان نبود)) و به واسطه عقل منطقي و نظام يافته خود حتي در طب نيز تلاش داشت تداوي را تا سرحد امكان تابع قواعد رياضي سازد . تسلط بر فلسفه را كمال براي يك دانشمند مي دانست . وي براي آگاهي از انديشه هاي ارسطو و درك دقيق آن ،‌ آن گونه كه خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار كتاب علم الهي و يا مابعدالطبيعه(متا فيزيك ) ارسطو را خواند و به حكم تصادف با استفاده از كتاب كه ابونصر فارابي كه درباره اغراض ما بعد الطبيعه نوشته بود ، به معاني آن راه يافت . ابن سينا در دوران عمر خود از لحاظ عقايد فلسفي دو دوره مهم را طي كرد . اول دوره اي كه مصروف مطالعه اي فلسفه .عقايد و علوم مشاهي (ارسطو يي )بود و دوم دوره اي كه از آن عقايد عدول كرد و به قول خودش طرفدار حكمت مشرقين و پيرو فلسفه اشراق شد با مرگ سينا تقريبا دوران فلسفه در مشرق به سر رسيد روجر بيكن اورا بزرگترين استاد فلسفه بعد از ارسطو لقب داده اند (فلسفه ابن سينا فلسفه مشاهي و متاثر از فلسفه نوع افلا طوني ودين اسلام است وي كوشيده است كه فلسفه را با دين اسلام توفيق دهد معذالك جمع اورا كافر وملحد خوانده اند اگر چه او و ابن رشد هر دو از پيروان ارسطو بودند اما شيخ الريس كمتر از ابن رشد تابع اصيل يونان بودند .

اما سينا قبل از ابن رشد بين فلسفه و احكام شريعت شكافي به وجود اورد و اولين كسي است كه در اسلام كتب جامع و منظم در فلسفه نوشته است و كتاب الشفا او در حكم دايره المعارف فلسفي است تاريخ اجتماعي ايران ج هشتم ) .وي به پشتوانه تلاش يك صد ساله اي كه پيش از او از سوي كساني همچون رازي و فارابي براي شكل گيري فلسفه صورت گرفته بود ، موفق شد نظام فلسفي منسجمي را ارائه دهد . با توجه به اين كه پيش از او مقدمات اين كار فراهم شده بود ، كار و وظيفه ابن سينا اين بود كه مشكلات و پيچيدگي ها را كشف و حل كند و آنها را به نحوي مظبوط و موجز شرح نمايد . فروع جزئي را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بياورد .

او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بين مفاهيم كلي مثل انسان ،‌ فضيلت و جزئيات حقيقي به يكي از پرسشهاي علماي قرون وسطي كه مدت هاي طولاني ذهن آنها را به خود مشغول كرده بود پاسخ داد . تاثير آراي فلسفي ابن سينا ، ‌همچون آموزه هاي طبي او ، ‌بر علاوه قلمرو اسلامي ، ‌در اروپا نيز امري قطعي است . آلبرتوس ماگنوس ،‌ دانشمند آلماني فرقه دومينيكي (1200 تا 1280 ميلادي ) ‌نخستين كسي بود كه در غرب تفسير و شرح جامعي بر فلسفه ارسطو نوشت . به همين دليل اغلب او را پايه گذار اصلي ارسطوگرايي مسيحي مي دانند . وي كه جهان مسيحيت را با سنت ارسطويي الفت داد ،‌ در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سينا متكي و معتقد بود. همچنين فلسفه ما بعد الطبيعه ابن سينا ، ‌خلاصه مطالبي است كه متفكران لاتيني دو قرن بعد از او بدان رسيدند در قرن پنجم هجري به وسيله پيشوايان مذهب و پيروان خانقاه مبارزه گسترده و شديد عليه علم و حكمت و مخصوصا فلسفه اغاز شد و در مدارس و مكاتب اهل علم تدريس هر گونه علم .فلسفه و حكمت را حذف كردند و جاي انرا به تفسير قران.احاديث. و اصول فقه واگذار كردند . علما مورد تكفير اربابان مذهب قرار گرفت از جمله كسانيكه كه با تمام قوا بر ضد فلسفه و علم طغيان كرد حجته اسلام غزالي(450 الي 505هجري) بود كه عمري فلسفه را اموخت و به علت ياس وحيرت و واهمه عجيبي كه به او دست داد از مدرسه به خانقاه رفت و دامن عرفان را محكم گرفت و از جمله دشمنان سر سخت فلسفه .علم و حكمت گرديد.

غزالي در تهافت الفلا سفه (فارابي) و سينا را رد ميكند و ميگويد(علي التحقيق انها را ظلماتي فوق ظلمات فرا گرفته است) در المنقذ من الضلال متذكر شده است كه اين دو فيلسوف در بيست مورد در موضوع الهيات اشتباه كرده اند .در سه مورد مستوجب تكفير و در هفده مورد مستوجب تبعيد اند) و سه مورد كه انها را از اسلام جدا ميسازد و مورد تكفير قرار ميگيرند مينويسد: (1- معتقد بودن انها بر اينكه خداوند حاكم بر كليات است نه جزييات . 2- اعتقاد شان به تقدم عالم. 3- اينكه اجساد حشر ندازد ثواب و گناه مربوط روح است نه جسم .)

تعرض به سينا بدينجا پايان نمپذيرد بعضي از دانشمندان كوته استين در قرون بعدي نيز به او تاخته اند از جمله عثمان بن عبدالرحمن موسوم به ابن صلاح (643) سينا را مرتد و بي دين شمرده و او را از جمله علماي خارج مذهب دانسته و خواندن كتاب هاي سينا را براي مسلمانان جايز نمي شمارد و گناه كبيره ميداندو سينا را شيطاني از شياطين لقب داده است) غافل از اينكه او خودش شيطان بزرگ بود . هر قدر از قرن وسطي دور تر ميشويم و هر قدر رايره نفوذ دين بيشتر ميشود اين اعتراظات بيشتر و شديد تر ميشود علت هم معلوم است زيرا منطق و نحوه استنتاج سينا با مبادي ظاهر بينان دين كه پايه اش بر تعصب نهاده شده سازگار نيست مخصوصا كه با هجوم تركان عثماني دين زا با خرافات . اساطير وفانتزي ها اميخته ساختند و توده هاي كشور هاي اسلامي را در جهل و خرافه نگهداشتن تا هيت هايي حاكم بتواند براحتي حاكميت نمايند و تنها دشمني كه دز مقابل هر گونه جهل و خرافه ايستادگي ميكند علم و معرفت است بنا اين مخالفت ها متدينين ظاهر نما با اشاعه فلسفه و حكمت امري طبعيي بشمارميرود.

ابوعلي سينا در سال 428 هجري قمري ، زماني كه تنها 58 سال داشت ،‌ در حالي رخت از جهان بربست كه با اداي دين خود به دانش بشري ، نامي به صلابت تمدن خراساني از خود به جاي گذاشت اما دريغ ودرد كه امروز اين صلابت تمدن خراساني دارد كه اهسته اهسته به باد فراموشي سپرده شود.