PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جهاني شدن اقتصاد



donya88
12-27-2009, 09:19 AM
پشگفتار
آنچه اکنون پیش روی دارید گزیده ای از مطالبی است که پس از مطالعه و تحقیق در مورد موضوع جهانی شدن اقتصاد بدست آوردیم.
جهانی شدن یکی از جنجال برانگیزترین مباحث در حوزه جهانی می باشد به شکل بسیار گسترده ای مطرح شده است و بر بسیاری از جنبه های زندگی مردم و حکومت های ملی تاثیر گذاشته بطوریکه کشورها خواه ناخواه بسوی جهانی شدن می روند.
البته این پدیده بیشتر در صحنه اقتصاد رخ داده و به تدریج بعد اقتصادی و محصولات آن ابعاد دیگر جامعه یعنی ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی – آموزشی- مذهبی و ... را تحت تاثیر خود قرار میدهد. جهانی شدن اقتصاد که موضوع اصلی سمینار من می باشد در سه بخش جهانی، خاورمیانه و کشورهای حوزۀ خلیج فارس و ایران تهیه شده است.
در این تحقیق سعی شد تا چشم اندازی کلی از پدیده جهانی شدن اقتصاد را ارائه دهیم.امید است مورد پسند استاد گرامی واقع شود






بخش اول : جهانی شدن اقتصاد و تحولات آن
مقدمه :
در دورانی که در اثر شایعات مربوط به جنگ جهانی سوم ارزها به نوسان درآمده و لشکریان طوفان در بساری سرزمینها خود را آماده حمله ساخته اند، ما با وحشت به عناوین روزنامه ها خیره می شویم.
ارزش طلا، این حرارت سنج ترس، رکود می شکند. بانکها به لرزه درآمده اند. تورم از کنترل خارج شده و دولتهای جهان به فلج عمومی و کند ذهنی مبتلا شده اند.
گروه کر بزرگ کاساندرا[1] (http://pnu-club.com/newthread.php?do=newthread&f=778#_ftn1) در مقابله با تمامی اینها گوشها را با نوای شوم سرنوشت پر می کند و انسان کوچه و خیابان زمزمه می کند که دنیا «دیوانه» شده است و در همان حال کارشناسان و صاحب نظران به همه روندهایی که به فاجعه می انجامد اشاره می کنند[2] (http://pnu-club.com/newthread.php?do=newthread&f=778#_ftn2).
یکی از این روندها، جهانی شدن است که ابعاد بسیار گسترده ای در حوزه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و خصوصاً تجاری اقتصادی یافته است.
تعریف : جهانی شدن یا Globalization یا به شکل صحیحتر universalism یعنی گسترش روابط اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان در دوران کنونی، بدین شکل که جنبه های متعددی از زندگی مردم از سازمانها و شبکه های اجتماعی تاثیر می پذیرد که هزاران مایل دورتر از جوامعی که در آن زندگی می کنند قرار دارند»
جهانی شدن اقتصاد کشورها در واقع از نیمه اول قرن 20 ، آغاز شد و بعد از بحران 1929 و جنگ جهانی دوم، نهضت چند جانبه گرایی و تاسیس سازمان ملل و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، ابعاد تازه ای به آن دادند.
بسیاری از صاحب نظران اظهار کرده اند آنچه امروز رخ می دهد ناتقال به جامعه ای جدید است که دیگر اساساً مبتنی بر وضعیت گرایی نیست.
آنها ادعا می کنند که ما وارد مرحله ای از توسعه می شویم که به کلی فراتر از دوران صنعتی است0 چنانچه آلوین تافلر استدلال کرده است که:"آنچه هم اکنون رخ می دهد، به احتمال قوی، بزرگتر، عمیق تر و هممتر از انقلاب صنعتی است... احظه حاضر چندی کمتر از دومین فصل بزرگ جدا کننده در تاریخ بشر نیست"
یا مارکس می گوید: "سرمیاه داری امروزی به تولید و مصرف خصلت جهانی داده است... و صنعت را از قید ملیت آن رها ساخته است. تمام صنایع ملی قدیمی نابود شده است یا روز به روز بیشتر نابود می شوند. آنها جای خود را به صنایع جدید می دهند که معمول شد نشان بصورت مسئله مرگ و زندگی برای همه ملل متمدن در می آید،به ضایعی که دیگر نه فقط از مواد خام بومی بلکه از مواد خام استفاده می کنند که از دور افتاده ترین مناطق آورده می شود، صنایعی که محصولاتش نه فقط در داخل ، بلکه در هر گوشه جهان مصرف می شود."
«یکی از جنبه های اصلی جهانی شدن ، نظام جهانی است که از دوره گسترش غرب از قرن 17 به بعد بوجود آمده است و گد چه امروزه به سرعت گسترش می یابد اما به هیچ وجه پدیدة کاملاً جدیدی نیست و از زمانی در حدود دو یا سه قرن پیش آغاز گردیده است.»
تاریخچه جهانی شدن:
مفهوم جهانی شدن دارای تاریخچه مشخصی در ادبیات سیاسی و بین المللی است.
الف)برخی بر این اعتقادند که جهانی شدن حدود 400 سال قدمت دارد و با مدرنیسم، جهانی شدن هم شکل گرفته است.
ب) برخی دیگر از نویسندگان بر آنند که «جهانی شدن» یکی از شاخه های مدرنیسم است و در عین حال یک جریان جدید هم می باشد و ریشه ای تاریخی ندارد.
مدرنیسم جریانی بود که در عغرب آغاز شد و دیدیم که چگونه جهان را در نوردید و «جهانی» شد. علی رغم آنکه در ابتدا توسط سنت گراها مخالفت های زیادی در مقابل مدرنیسم صورت گرفت ولی در نهایت مدرنیسم پیروز شد.
برای مدرنیسم خصوصیات زیادی نقل می کنند که یکی غیر قابل بازگشت بودن آن است. یعنی مدرنیسم مانند یک انقلاب همه چیز را زیر و رو می کند و از آنجا که universal است پس همه جهان را در هم می نوردد. به اعتقاد این گروه مدرنیسم جریانی بود که نمی شود جلوی آن را با وجود آنکه دیدگاههای مخالف زیادی در مقابل آن وجود داشت سد کرد.
به عقیده گروه اول، پدیده جهانی شدن که ما امروز شاهد آن هستیم مرحله ای از جریانی است که از قدیم شروع شده اما اکنون شکی جدید به خود گرفته است و علت این شکل گیری نوین «تکنولوژی ارتباطات» است و این همان چیزی است که نافلر در موج سوم به ان اشاره کرده است.بی تردید ما امروز در یک دهکده جهانی زندگی می کنیم و پیش بینی تا فلر صحیح بوده است.
اما در کل این نظریه که جهانی شدن محصول دهه اخیر می باشد، صحیح تر بنظر میرسد زیرا در همین 10 الی 12 سال اخیر است که شاهد تحولات ناشی از جهانی شدن ، مثل «پیشرفت ناگهانی تکنولوژی ارتباطات» هستم.
حالا این سوالات مطرح می شوند که جهانی شدن صرفاً برای کشورهای در حال توسعه اهمیت دارد یا برای کشورهای جهان سوم هم یک موضوع قابل بررسی است؟
آیا جهانی شدن شکل جدید و نوینی از استعمار است؟
در حال حاضر اندیشمندان نسبت به مساله جهانی شدن به دو دسته خوش بین و بد بین تقسیم می شوند:
الف) برخی می گویند جهانی شدن هیچ نفعی برای ما نخواهد داشت زیرا جهانی شدن ادامه استعمار و شکل جدیدی ازآن می باشد که ما نباید فریب آنرا بخوریم یعنی اینکه دیدگاه خوبی نسبت به این پدیده ندارند و بر این عقیده اند که جهانی شدن یک process نمیباشد. بلکه یک project «پروژه» است یعنی عده ای نشسته اند و نقشه ای برای استعمار دنیا طراحی کردهاند که این نقشه نام جهانی شدن به خود گرفته است. طراحان این نقشه می خواهند حاکمان آینده جهان باشند.
ب) در مقابل کسانی هم معتقدند که جهانی شدن یک پروسس است و از آن بعنوان یک نقشه فرهنگی یاد نمی کنند بلکه آنرا یک روز طبیعی که برنمه های خاص خودش را دارد ، می دانند و می گویند جهانی شدن فرایندی است که از جایی شروع می شود و به تکامل می رسد.کسی آنرا هدایت نمی کند و با پیشرفت علم و تکنولوژی و ارتباطات راه خودش را می پیماید و ÷یش می رود.
کسانیکه جهانی شدن را یک پروژه می دانند، عواملی را نام می برند که باعث تسلط فرهنگ غربی بعد از جنگ جهانی دوم و خصوصاً در عصر حاضر شده است که عبارت اند از:
(1)Cassandra : دختر پادشاه تروا است که بنا به افسانه های یونانی، آپولو عاشق وی می شود و به وی قدرت پیشگویی عطا می کند. ولی کاساندرا به عشق آپولو جواب رد می دهد و آپولو مقرر می دارد که کسی پیشگوییهای وی را باود ندارد. کاساندرا بارها و بارها انقراض حکومت پدرش را پیش بینی کرد ولی کسی به وی اعتنا ننمود تا اینکه تزوا به دست یونانیان افتاد و کاساندرا از آن پس به عنوان برده به خدمت آنان در آمد(م-آمریکانا، ص1980،766)
1- شركتهاي چند مليتي 2- بازارهاي فروش جهاني 3- انقلاب اطلاعاتي 4- فروپاشي نظام كمونيستي شوروي

جهاني شدن فرهنگ :
از ديد تاريخي ، جريان جهاني شدن كنوني اقتصاد و فرهنگ ، تشكيل چهارمين تمدن جهاني را نويد مي دهد،
اين جريان به نامهاي گوناگوني شناخته شده است از جمله جامعه فراصنعتي ، اطلاعاتي و ارتباطي جهاني شدن زندگي اجتماعي هم بر الگوي هاي متغير هر نشيني اثر مي گذارد و هم از آنها تاثير مي پذيرد . همچنين جهاني شدن اقتصاد در فرهنگ همراه از هم گسيختگي ، بي عدالتي و بر خوردهاي سياسي ، اقتصادي و فرهنگي بسياري است . يا به عبارت ديگر جهاني شده روابط اجتماعي به گونه اي برابر و هماهنگ پيش نرفته و از آغاز در ارتباط با نا برابري ميان مناطق مختلف جهان بوده است . همانطور كه گفته شد تا فكر عقيده داشت كه ما با يك دهكده ٌ جهاني سرو كار داريم . حال در اين دهكده بحثهاي فراواني در مي گيرد كه كدام مليت و كدام فرهنگ غالب خواهد شد و كدام فرهنگ مغلوب مي شود ؟ يا اينكه آيا فرهنگ غرب مسلط مي شود ؟ آيا فرهنگها خودشان باقي مي مانند ؟
برخي از انديشمندان در پاسخ گفته اند كه اصلا" اين طور نيست كه بگوييم جهاني شدن ، فرهنگها را از بين مي برد،آنها د رادامه تو ضيح شان از اصطلاح و فرهنگ موزاييكي » استفاده مي كنند . به اين معني كه فرهنگها ي مختلف در جهان مانند موزائيك كنار هم زندگي مي كنند و هر چه اين موزائيكها رنگارنگت و متنوعتر باشند ، زيبا تر و جالبتر بنظر مي رسد ، يعني اينكه نبايد اصلا" نگران كنار هم قرار گرفتن فرهنگها متفاوت باشيم .
همچنين نبايد نگران باشيم كه كدخداي اين دهكده كوچك غربي ها خواهند شد ! چـــرا؟
غربيها و قتيكه ديدند كشور هايشان سرشار و انباشه از فيلمهاي هاليوود و آمريكايي مي شود، عهد نامهٌ تلويزيون فرامرزي را تصويب كردند و اجازه ندادند كه فرهنگ آمريكايي مسلط شود زيرا اعتقاد داشتند كه اين Globalization نيست بلكه Americanization است !
برخي ديگر از انديشمندان نيز مي گويند از آنجا كه جهاني شدن يك خصلت سركش در جهان است نمي توان بطور حتمي گفت كه در جهان چه اتفاقي در حال رخ دادن است زيرا براي آنكه بتوان راجع به يك موضوع اظهار نظر نمود بايد از سطحي بالاتر به آن نگريست ، حال آنكه خود ما نيز در معرض جهاني شدن هستيم .
عوامل جهاني شدن : عواملي در پيدايش و تكوين جهاني شدن نقش دارند كه عبارتند از :
1- صنعت ارتباطات 2- رشد شركتهاي چند مليتي 3- گسترش و نفوذ بازارهاي جهاني 4- افزايش اقدامات بين المللي در خصوص حفظ حقوق بشر 5- مسائل زيست محيطي
توضيح صنعت ارتباطات :
يكي از صنايع مسحور كنند ه است كه در دهه اخير با سرعت باور نكردني رشد يافته است . مثلا" در حال حاضر حجم يك كتابخانه بزرگ را در يك ريسك فشرده (CD ) ذخيره مي كنند و انبوهي از اطلاعات را از آن سوي دنيا Down load مي نمايند. اينها همه د ست به دست هم داده اند تا تحول عجيبي را در انتفال ازاطلاعات صوت و تصوير بوجود آورند. شما مي توانيد چنند دقيقه نامه خود را به همه جاي دنيا برسانيد.
اين مسائل باعث شده اند تا در حوزه هاي مختلف فكري و فرهنگي ، سياسي ، و تحولات زيادي صورت بگيرد و ملت ها همواره از وضع يگديگر آگاه باشند .
توضيح رشد شركتهاي چند مليتي :
« در حال حاضر در حوزه اقتصاد، شركتهايي به نام شركتهاي چند مليتي (Multynational )وجوددارند
كه ديگر وابسته به يك دولت خاص نمي باشند و از چند مليت تشكيل شده اند . البته امروزه ديگر شركتهاي
چند مليتي هم دارند از رونق مي افتد و شركتهاي «فرامليتي » در حال شكل گيري هستند كه بخش عظيمي از اقتصاد جهاني در دست اين شركتها ست . مثالي مي توان در اين جا آورد در مورد صنعت اتومبيل است. اتومبيل مورد اسكورد كه تقريبا" توليدي جهاني است طوري طرح ريزي شده بود كه از قطعات ساخته شده و مونتاژ شده در كشورهاي مختلف توليد شود و براي اتومبيل راني در تمام قاره ها مناسب باشد (به ين شكل كه قطعات توليد شده در 12 كشور اروپايي ، كانادا ، آمريكا و ژاپن و مونتاژ نهايي درآمريكا و انگليس و اسپانيا انجام مي شود )»
شركتهاي فرامليتي به ايجاد تقسيم كار بين المللي جديد و وابستگي متقابل اقتصادي بين جوامع كمك كرده اند و اكنون همه ُ كشورهاي جهان را عميقا" تحت تاثير قرار مي دهند

توضيح گسترش و نفوذ بازارهاي جهاني :
گفته مي شود كه سرمايه داري تا كنون سه دوره را پشت سر نهاده ست :
الف ) سرمايه داري تجاري (Commercial )
ب ) سرمايه داري صنعتي (Industrial )
ج ) سرمايه داري مالــي (Financial )
از يك دوره مشخص به تعد ، سرمايه داري تجاري جاي خود را به سرمايه داري صنعتي داد. در دو قرن 16 ئ 17 شاهد سرمايه داري تجاري هستيم ولي در قرون 18 و 19 به سرمايه داري صنعتي را داريم و درقرن بيستم نيز سرمايه گذاري صنعتي جاي خود را به سرمايه گذاري مالي داد. سرمايه داري مالي با دو نوع يدگر تفاوتهايي دارد .
در اين نوع سرمايه داري اعتبار و اعتماد است كه پيش برنده امور است و به همين دليل امروز ه بانكها هستند كه در سرمايه داري دنيا نقش مهم و اساسي را برعهده دارند. بخصوص بانك جهاني و صندوق بين المللي پول .
اگر دقت كنيم مي بينيم كه در امور بانكي نكنولوژي ارتباطات تقش اساسي را بر عهده دارد تا آنجا كه اموربانكي نيز از طريق ارتباطات ابينترنتي قابل انجام است .
توضيج افزايش اقدامات بين المللي در خصوص حفظ بشر :
از مسائل ديگري كه اثر بسياري در خصوص مسالهُ جهاني شدن دارد و داشته است مسالهٌ افزايش اقدامات بين المللي در خصوص حفظ حقوق بشر است. در اين دوره با رشد سريع سازمانهاي غير دولتي (NGO مواجه هستيم . اين شركت ها در مقابل دولتها صاحب قدرت شده اند و ارتباطات مردم هم بواسطه اينترنت با اين شركتها بسيار تسريع شده و همين موضوع مشللاتي را براي دولتها بوجود اورده است .
توضيح مسائل زيست محيطي :
بحث مهم دگري كه فرآيند جهاني را تشديد نمود ، مسائل «زيست محيطي است ». مسالهُ گرم شدن كره زمين و بارانهاي اسيدي و نازك شده لايه ازن بحث هايي هستند كه همه ممالك و كشورهاي دنيا را به خود مشغول نموده است .
بنابراين لازم است كه همه دولته براي رفع اين مشكلات هماهنگ و همكار باشند . مجموعه اين علل به بحث جهاني شدن دامن زدند و آنرا به پيش بردند .اين بحث در كشورهاي غربي پيدا شده كم كم به ساير نقاط جهان هم سرايت كرده است .
ابعاد جهاني شدن : جهاني شدن ابعاد مختلفي دارد از جمله :
1- بعد ارتباطي جهاني شدن 2- بعد سرمايه داري جهاني شدن 3-بعد سياسي جهاني شدن
4- بعد فرهنگي جهاني شدن 5- بعد معرفتي جهاني شدن
توضيح بعد ارتباطي جهاني شدن :
يعني اينكه جهان كوچك شده است كه در اين مورد نظربا لوهان گيدنز و ديويد هاروي و كاستلز حائز اهميت اند .
آنتوني گيدنز مي گويد:« در جهان صنعتي زمان و مكان كم رنگ مي شود.» به اعتقاد وي هنگمي كه چيزي روي مي دهد و زماني كه آن چيز روي مي دهد ، يعني زمان و مكان رخداد يك پديده ، درفهم چگونگي و چرايي آن مهم است . هر چه به جوامع صنعتي نزديك ميشويم ، نقش زمان و مكان در سطح جامعه ملي كمرنگ شده اما يك نقش محلي (Local ) پيدا مي كند.
به تعبير گيدنز زمان و مكان در قابل و شكل منطقه اي و محلي دنبال مي شود و به شكل گير طبقات اجتماعي كمك مي كند، يكي از شرايط شكل گيري طبقات اجتماع كه ايران فاقد آن است اين است كه طبقات مختلف يك جدايي گزينشي از يكديگر داشته شاند و در محله هاي خاص حكومت كنند. سكونت در محله ها مختلف و متفاوت ، باعث تعاملي بين طبقا ت بالا مي شود و اين تعامل باعث شكل گير فرد و فرهنگ طبقاتي مي شود مثل شمال و جنوب ، شرق و غرب درصحنه بين المللي .
مك لوهان مي گويد جهان به صورت يك دهكده در آمده است ، يعني اتفاقي كه د ر زمان و مكان مي افتد .مقابل تعميم و تسري به زمان و مكان ديگري است . گيدنز اين مفهوم را تحت عنوان قاصله گيري زماني و مكاني ياد مي كند. وي مي گويد چون در جوامع قبيله اي رابطهُ اجتماعي و چهره به چهره حكم فرما بوده است ، آنها بيشتر اسير اين روابط زمينه مند زماني و مكاني بودند . مثل يك روستا در يك قبيله ، تماسهاي چهره به چهره و زمان رخداد يك حادثه خيلي تعيين كننده بوده و به تدريج كه به سمت جوامع طبقاتي و صنعتي مي رويم ، يك فاصله گيري زماني و مكاني رخ مي دهد.
توضيح بعد سرمايه داري جهاني شدن :
در بعد افتصادي ، جهاني شدن را بدون نظام سرمايه داري نمي توان فهم گرد. حال اگر اين واقعيت را پذيرفته و نگاهي جامع به آن داشته باشيم آيا مي شود قطع نظر از بعد سرمايه داري جهاني شدن بدان پيوست ؟ آيا مي شود اين بعد سرمايه داري را نا ديده گرفت ؟
روشن است كه سرمايه داري محمل جهاني شدن اقتصادي است ، زيرا نهادهاي خاص آن همچون بازارهاي ملي كالا، نيروهاي كارقرار دادي و مالكيت قابل انتقال ، مبادي اقتصادي بين المللي دور را، تسهيل مي كنند.
خاستگاه وليه و مباني اصلي جهاني شدن اقتصاد ، تجارت است ، روبط فراملي كه ازطريق تجارت بر قرار شده است ، مي تواند روابط بين دولتها را تضعيف و يا دست كم با شكل روبرو سازد.
جهاني شدن عمدتا" در بعد تجاري خود ، در واقع همين نظام سرمايه داري است .
نوئل كاستلز نيز مي گويد : بعد اقتصادي جهاني شدن سه ضلع دارد : 1-يك ضلع ن تكنولوژي اطلاعات است . 2- ضلع ديگر اطلاعات گرايي به مثابه شيوه جديد توسعه است يعني جنبه نرم افزارانه توسعه يافتگي اهميت مي يابد. 3- ضلع سوم آن نظام سرمايه داري است ، در بعد اقتصادي . جهاني شدن را بدون نظام سرمايه داري نمي توان تصور كرد.
توضيح بعد فرهنگي جهاني شدن :
«جهاني گرايي تنها يك ايدئولوژي نيست كه در خدمت منافع يك گروه محدود باشد . همانگونه كه ملي گراي زماني مي گفت بيانگر افكارتمام ملت است . جهان گراي نيز ادعامي كند كه از طرف همهُ جهان سخن ميگويد و ظاهرا" بعنوان يگ ضرورت تكاملي تلقي مي شود. بايد انتظار داشت كه دهه هاي آينده ، عصر مبارزه براي ايجاد نهادهاي جديد جهاني باشد نهاد هايي كه بتوانند هم معرف كشورهاي ما قبل پيدايش ملت و هم كشورهاي ما بعد پيدايش ملت باشند . بطور خلاصه ما در جهت يك نظام جهاني متشكل از واحدهاي بشدت بهم پيوسته نظير نورونهاي عصبي در حركت هستيم نه نظامي كه نظير بخشهاي يك ديوانسالاري شكل گرفته باشد.»
اما سخن آخر : راه مقابله با جهاني شدن چيست و ما چه وطيفه اي داريم ؟
جهاني شدن، پروژه اي اجتماعه با مباني معرفتي سست بنيه است ، به نظر نويسنده راهي كه پيش روي ماست استفاده ز ابزارهاي هژمونيك جهاني شدن است . سرمايه داري مدرسه ، دانشگاه و كليسا مي سازد شما بايد در آنها رخنه كنيد . اگر ابزار هژموني سرمايه داري ، ارتباطات جهاني است بايد از اين ارتباطات به نحواحسن استفاده نمود . بسياري از دوستان پاسخ بيانيه 58 فقراستراتژيست را در همان سايتي كه آنها فرستاده بودند اعلام كردند و اين بهترين راه مقابله است . اما جدي ترين راه مقابله ، گفتگوي اديان و نيز گفتگوي بين فرق اسلامي است . بهترين راه مقابله است كه از بين نرفته است .
نكته ديگر اينكه بايد درك عميقي از انقلاب اسلامي داشته و اين انقلاب را در شرايط جغرافيايي ايران ، محسور نبينيد . انقلاب اسلامي را به عنوان پروژه اينبشري نگريسته و آن را تئوريزه كنيد و بر اساس اين نئوريزه و ايوئولوريزه كردن انقلاب اسلامي استرا تژي بلند مدت آن را تدوين نمييد در حاليكه از دو پيام بنيادين انقلاب اسلامي غافي نيتمد ، معنويت گرايي و خداگرايي و معنويت گرايي كه در ساخت روابط اجتماعي و خداگرايي كه در ساخت اندام خردمندي بسط يافته است .

ويژگيهاي جهاني شدن اقتصاد :
1- رشد تجارت جهاني 2- رشد سرمايه گذاري مستقيم خارجي 3- تجارت پول و سرمايه
4- جريان ازادانه خدمات توليدي 5- توسعه صنعت توريسم
رشد تجارت جهانــــي :
شواهد آماري نشان مي دهند كه بعد از جنگ جهاني دوم كشورها در ران آزاد سازي تجارت و گسترش آن حركت كرده اند به نحوي كه از سال 1950 تا 1995 نرخ رشد صادرات جهاني بيشتر از توليد جهاني بوده است و نيز به لحاظ كمي از سال 1960 تا 1999 حجم توليد جهاني از 7110 به 31000 ميليارد دلار،
در حالي كه صادرات جهاني از 124/8 به 6476 ميليارد دلار اقزايش يافته است .
رشد سرمايه گذاري مستقيم خـــارجي :
از ويژه گيهاي كنوني اقتصاد جهاني رشد چشمگير در حجم سرعت سرمايه گذاري هاي مستقيم جارجي است .
بنابرشواهد آماري حجم سرمايه گذاري مستقيم خارجي به طور متوسط طي دو دوره زماني 90-1985 و96-1991 از 141/93 به 242/5 ميليادر دلار رسيد ه به كه 82 در صد آن در دوره 90-1985 در كشورهاي توسعه يافته و 18 درصد در كشورهاي كمتر توسعه يافته اتفاق افتاده است . اين در صدها در دوره 96-1991 به 64 و 36 در صد رسيده است .
تجارت پــــول و سرمايه :
از ويژه گيهاي ديگر اقتصاد كنوني جهان رشد تجارت پول و سرمايه ناشي از افزايش چشمگير حضور بانكها و شركتهاي فرامليتي در بازارهايي مالي داخلي و خارجي است كه عمدتا" در شهرهاي بزرگي نظير نيويورك ، لندن ، پاريس ،توكيو و ساير مراكز كشورهاي توسعه يافته كه توان جذب سرمايه داري بين المللي ، مديريت مالي و مراكز بانكي را داشته اند صورت گرفته است .

جريان آزادانــــه خدمات توليـــدي :
رشد و دگرگوني خدمات توليدي يكي ديگر از ويژه گيهاي اقتصاد جهاني است . صادرات مهارتهاي مديديتي، اطلاعات و نكنيم هاي سازماني از مهمترين نوع تجارت بدون مرز به شمار مي آيند كه عمدتا" توسط سرمايه گذاري خارجي در خدمات صورت مي گيرد ، رشد خدماتي نظير حسابداري ، انتشارا ت ، محاسبه گرها ، مهندسي مالي و حقوقي ، نقش اساسي در گسترش و هدايت خدمات توليدي داشته اند . بنابر شواهد آماري سهم خدمات توليد ي در توليد ناخالص داخلي در كشورهاي توسعه يافته در چند دهه گذشته رشد بالايي داشته و بيشترين تغييرات به ترتيب در كشورهاي ايناليا ، ژاپن و فرانسه صورت گرفته است .
توسعه صنعت توريسم :
گسترش ارتباطات و وسايل ارتباطي امن و سريع نظير هواپيما، كشتي هاي بزرگ مسافربري و قطارهاي سريع السير و آشنايي ملتها از همديگر انگيزه سير و سياحت را به وجود آورده است به نحوي كه صنعت توريسم را به يكي از زيربخشهاي مهم بازرگاني در آورده است. چنانچه آمارها نشان مي دهد در آمد دنيا از محل صنعت توريسم در سال 1996 ، 425 ميليارد دلار بوده است .

پيــامدهاي جهـــاني شدن :
نتايج تحقيقا ت دانشمندان نشان مي دهد كه مراكز عمده اقتصاد جهاني در مورد منطقه آمريكاي شمالي ، اروپا و شرق و جنوب شرقي آسيا قرار دارند و فرآيند جهاني شدن اقتصاد بيشتر به نفع اين سه منطقه است .
بنابراين ، بسياري از كشورهاي كمتر توسعه سافته آسيايي و آفريقايي و آمريكايي كه داراي بازارهاي پولي و مالي كار آمد ن ساختار اقتصادي توسعه سافته و سرمايه هاي انساني كافي نيستند از فرآيند جهاني شدن اقتصاد بهره زيادي نخواهند برد و در حقيت فآيند جهاني شدن اقتصاد به نفع كشورهاي قوي تمام مي شود زيرا به دليل فوق جريان سرمايه به سوي اين كشورها نبوده و از طرف ديگر پيشرفتهاي سريع فني وبيونكنولوژيكي از اهميت منابع وموا د اوليه كشورهاي كمتر توسعه سافته ماسته است . بسياري از مخالفان جهان شدن اقتصاد (به شيوه آمريكايي ) معتقدند كه تبليغ فرهنگ و ارزشهاي مادي مطلوب نظام سرمايه داري سبب كم رنگ شدن ارزشهاي انساني و معنوي و رشد خشونت و جنايت مي شود واستقلال عمل و خط مشي هاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي در سطح مالي كشورها را كاهش ميدهد و فشار رقابت اقتصادي مي تواند به نا بودي محيط زيست يينجامد ، قاعدتا " اين موارد در كشورهاي كمتر توسعه يافته نمود بيشتر مي يابند.
پرسش اساسي اين است كه چگونه ممكن است دو جهان يكي ثروتمند ود يگري فقير و گرسنه در كنار هم زندگي كنند و هر دو لذت ببرند ؟
به هر حال از آنجا كه جهاني شدن پديده اي حقي و فطعي بوده حاضر منافع كشورهاي پيشرفته را تأمين مي كند ، كشورهاي جهان سوم بايد خود را براي رويار رويي با چالشهاي جهاني شدن اقتصاد آماده سازند.

بخش دوم : جهاني شدن اقتصاد در خاور ميانه و كشورهاي حوزهُ خليج فارس
(اجلاس حهان اقتصاد با شركت 1900 نفر از رئيسان جمهور ، نخست وزير ، وزيران و كار شناسان اقتصادي جهان با شعار « نگه مشترك به آينده » در منطقه خوش آب و هواي «شونه » كشور اردن آغاز به كاركرد كه برنامه ايجاد منطقه آزاد تجاري آمريكا در خاور ميانه بر آن سايه افكنده بود.
به گزارش منابع خبري از محل اين اجلاس ، «كالين پاول » وزير امور خارجه ايالات متحده كه چند روز قبل از بر گزاري اين اجلاس جهت نظارت براجراي روند طرح « نقشه راه » در منطقه بسر مي برد، در جريان اين اجلاس نشست هاي متعددي را با برخي از وزيران كشورهاي عربي بر گزار كرد.
همچنين پاول طي سهناني در برابر شركت كنندگان در اجلاس ، برنامه هاي ويژه ايالات متحده پيرامون جدول زمانبدي براي بر پايي چنين منطقه اي را با هدف افزايش حجم بازرگاني و سرمايه گذاري بين آمريكا و كشورهاي منطقه اعلام كرد. و نشستي را با اعضاي كميته چهار جانبه صلح خاور ميانه بر گزر كرد، و همچنين از كشورهاي منطقه بويژه عربستان سعودي ، اردن ، الجزاير و لبنان خواستار اصلاحات اقتصادي ،آزاد سازي تجارت و لغو موانع گمركي شد.
در اين حال « عمر و موسي » دبير كل اتحاديه عرب كه به همراه شخصيت هاي چون كوفي عنان دبير كل سازمان ملل ،
ايگورايوانف وزير امور خارجه روسيه ، خاوير سولانا هماهنگ كنند ارشد سياست خارجي اتحاديه اروپا و جرج رابرتسون دبير كل سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) دراين اجلاس حضور داشت از ايجاد تغييرات در كشورهاي عربي استقبال كرد اما تاكيد كرد كه اين تغيير ضرورتا" تاير از داخل اعمال شود نه از سوي نيروي خارجي .
وزير امور خارجي آلمان نيز اينجاد دموكراسي در منطقه هاور ميانه را از طريق نو سازي اقتصاد ، حاكميت قانون و تضمين نسل آينده مكن دانست .
نسبر گزاري فرانسه از محل نشست «شونه » گزارش داد : همچنين اجلاس جهاني اقتصاد پنج زرح را با محتواي دستيابي به صلح و وءبات و توسعه در منطقه خاور ميانه ارائه كرده است كه
نخستين آن مربوط به تهيه مقدماتي براي حركت زنان در مسائل سياسي و شكوفايي اقتصادي است .
تأسيس شوراي متشكل از يكصد شخصيت از جهان اسلام و غرب با هدف دستيابي به تفهم مشترك.
تأسي شوراي بازرگانان عرب با هدف رسمي قضاياي منطقه يي در هيات شوراي مشورتي نشست جهاني اقتصاد.
طرخي پيرامون منابع آبي با هدف بهبود وضعيت دستيابي به آب و بهره برداري از آن .
همچنين طرح پيشنهاي اردن در خصوص افزايش سطح آموزش از طريق مشاركت بخش خصوصي و دولتي.از جمله اين پنج طرح ارائه شده است .

تأثير جهــاني شدن بر تحولات فرهنگي در كشورهاي حوزه خليج فارس
يكي از حوزه هايي كه جهاني شده در آن تأثيري مشخص و روشني بر جاي گذاشته حوزه فرهنگ است . جهاني شدن فرهنگ ، در مناطق مختلف جهان و در حوزه هاي متنوع فرهنگي چالش هايي جدي پديد آورده است.
منطقه خليح فارس و كشوهاي حاشيه جنوبي آن نيز از اين امر مستثني نبوده اند و جهاني شدن فرهنگ بخش هاي مختلف زندگي آنها را تحت الشعاع قرار داده است .
جهاني شدن فرهنگ كه با استفاده از كسترش فناوري هاي رسانه اي در قالب شبكه هاي متنوع ماهواره اي و راه اندازي شبكه جهاني اينترنت خود را بر اين منطقه تحميل كرد ، تأثيرات شگرفي را به نبال داشت .
از عمده تري اين تغييرات كاهش سطح وفاداري هاي قبيله اي و تقوبت محروم شهروندي ، تعريف دوباره از جايگاه زن و افزايش تضاد ميان نحبگان فكري را مي توان نام برد.
در كشورهاي عرب حوزه خليج فارس ، قبيله بارزترين نوع نهاد اجتماعي و فرهنگي محسوب مي شود .قبيله، واحدي است خويشاوندي كه به طور طبيعي بر اساس سنت هاي قريم يا به صورت آباد و اجدادي به شكل مشترك و توسط افراد خاصي پايه گذاري شده و پا بر جا ماند ه است .
فرهنگ عمومي و اجتماعي آنها داراي ويژگي هايي بود كه آثار آن در جوامع نوين كشورهاي منطقه خليج فارس همچنان قابل مشاهده است . فرهنگ مخاصمه ، رقابت و حذف رقبا ، علاقه به نزديكان و واگذاري سمت هاي كيلوي به افراد خاندان ، بي اعتمادي به افراد غريبه مخافظه كاري شديد از جمله اين ويژگي ها است .توجه به سنت هاي قبيله اي در نزد حكام خليج فارس به ويژه در چند دهه اخير ، تأثيرات مهمي بر تحولات ساختار جامعه و شبكه روابط اجتماعي و فرهنگي آن به جا گذاشته است ، تغيير واستحاله از يك جامعه سنتي و خود كفا به جامعه اي نو و دگرگون شده كه در آن تار و پود زندگي با فناوري مصرفي و وارداتي درهم آاميخته و مسائل اجتماعي فرهنگي فراواني به دنبال داشته است .
رشد سريع اقتصادي ناشي از نفت ، تحولات اجتماعي ، بزرگي چون افزايش جمعيت ، ظهور حيات جديد
اجتماعي و رشد تحصيلات را به همراه داشته است. اين نو گرايي كه منشاء خارجي داشت ، فاقد ارتباط نهادينه با گذشته اين جوامع بود . مدرنيته از هر جا به اين منطقه وارد شد، خود را در محيطي مشاهده كرد كه از نظر فرهنگي تجانسي وجود نداشت .
اين نو گراي وارداتي كه به طور عمده ريشه غربي وارد ، كشورهاي منطقه را به گونه اي تحت تأثير خود قرار داده است كه ابعاد خطرناك آن همواره از جانب انديشمندان ، روشنفكران و نويسندگان عرب منطقه گوشزد مي شود .
1-انقلاب رسانه اي رمينه ساز تغييرات فرهنگي منطقه :
جامعه شبه مدرن اين كشورها با چالش ها و تناقضات پيش آمده وارد عرصه جهاني شد. انقلاب ارتباطات كه بستر اصلي رشد جهاني شده محسوب مي شود به عنوان عنصر اصلي اين جريان ، در حوزه فرهنگ منطقه تأثيرات شگرفي به دنبال آورد . هم اكنون در يك دهكده جهاني با پيوندهاي الكترونيك و مخابراتي زندگي مي كنيم كه بر يك شالودهُ اطلاعاتي استوار است .
بسياري از شركت هاي خدمات رساني رايانه اي، درحال توسعه سريع قلمرو خود از شبكه جهان اينترنت اند.تا انواع خدمات را دراخنيار مشتريان قرار دهند ، اين شبكه مجموعه اي بي كران از دستاوردهاي جهاني را در تمامي زمينه ها در هر زمان و مكان در دسترس متقاضيان فرار مي دهد.
اين شبكه ها آزادترين و در عين حال هشدار دهنده ترين عامل در مجموعه فناوري هاي ارتباط جمعي به شمار مي روند تاجايي كه هر كس ، در هر كحا و با هر مرام شخصي يا يدئولوژي : قادر به توزيع بين ميليون ها نفر بدون هر گونه مميزي قبلي خواهد بود. در طول سال هاي اخير ، شمار گشورهاي متصل به اينترنت در سطح جهان از حدود 6 كشور به 170 كشور افزايش يافته است .
2- تا ژانويه 1994 ، كشور هاي حوزه حليج فرس از اين فناوري بي بهره بودند و اين در حالي بود كه در سايركشورهاي دنيا بيش از 2/2 ميليون نفر اين نوع را در اخنيار داشتند.
در بين اين كشورها ، كويت اولين كشوري بود كه خدمات عمومي شبكه اينترنت را ارائه كرد . در ژوئن 1994،وزارت ارتباطات اين كشور حق انحصاري ارائه خدمات به ابنترنت را به شركت شبكه رايانه اي خليج كويت اعطا كرد.
اين شبكه از طريق ماهواره به شبكه Sprint ايالات متحده متصل است . دانشجويان دانشگاه كويت اند پرداخت هزينه هاي مربوط به استفاده از اينترنت معاف هستند و از اين نطر ، كويت تنها كشور حاشيه خليج فارس است كه دسترسي دانشگاه ها به اينترنت را ، اين گونه ميسر مي سازد.
در عربستان كه جامعه اين كشور هنوز يكي از سنتي ترين جوامع دنيا محسوب مي شود ، روند تغييرات بسيار كند است و هر تحول معمولا " پس از مباحثات طولاني صورت مي پذيرد، در اين كشور از تلگراف ، تلفن و اكنون اينترنت به سيستم هايي تعبير مي شود كه با سادگي مي توان آن ها را مورد سوء استفاده قرار داد مگر آن كه ابتدا كنترل شده و پس از آن مورد پذيرش عمومي قرار گيرند.
3- امارات متحده عربي نيز به منظور بر آورده ساختن نيازهاي تجاري و تمايل به قرار گرفتن در ده نخست كشورهاي منطقه در خصوص ارائه پيشرفته ترين خدمات ، در آگوست 1995 ، از طريق شركت ارتباطات راه دور عرضه خدمات اطلاع رساني با اينترنت رابراي مردم آغاز كرد.در خصوص گسترش اينترنت ، بزرگترين نگراني آسيب پذيري ارزش هاي ملي ، مذهبي و فرهنگي در مقابل اين پديده الكترونيكي است .
وجود صحنه هاي مستهجن ، دعوت به ديگر اديان ، آموزش چگونگي اقدام به خودكشي تأثيرات بالقوه بر نقش زنان در جامعه ، آسيب زدن به هنجارهاي فرهنگي منطقه و تضعيف زبان عربي از مهمترين اين نگراني ها است .
4-كشورهاي منطقه خليج فارس نيز در عرصه فرهنگي جهاني شده باچالش هاي عمده اي برخورد مي كنند كه بارزترين تأثيرا آن را ميتوان در كاخش سطح تعلقات قومي و تقويت مفهوم شهر وندي ، تعريف دوباره از جايگاه زن و افزايش تضاد ميان نخبگان فكري بيان كرد.














كشورهاي منطقه در برنورد با اين چالش ها ، راهكارهاي متفاوتي اتخاذ كرده اند كه نهايت ، برآيند رفتاري آنها، فاصله گرفتن تدريجي از خصلت ها، سنن و عادات عشيره اي و حركت به سمت تركيب مناسب عناصر ارزشمند سنتي ، فرهنگي و ارزش هاي جديد ميراث مشترك بشري است . در زير به بيان مده ترين تأثيرات جهان شدن فرهنگ اين حوزه مي پردازيم.
1-كاهش سطح تعلقات عشيره اي :
مهمترين تأثير جهاني شدن فرهنگ ، مواجه كردن هويت هاي نوعي يعني زباني ، قومي و فرهنگي است . فرهنگ جهاني شده با استفاده از رسان هاي جمعي به يكي از اصلي ترين ابزار در جهت افزايش آگاهي هاي عمومي و در نتيجه تضعيف فرهنگ هاي محلي و ملي تبديل شده است. درمنطقه ُ خليج فارس رسانهاي جمعي نظير اينترنت و ماهواره تابوها و مقدسات فرهنگ هاي سنتي را به راحتي زير پا مي گذارند.
5-يكي ديگر از دلايل تغير وضعيت فرهنگي و ا جتماعي اين كشورها ، قشر جوان آنها است . اين نسل با وجود آن كه آموزش هاي ديني را فرگرفته ، به سبب هجوم بي سابقه فناوري هاي جديد ، تلويزيون ، ماهواره و اينترنت و ازدياد مسافرت جهانگردي دچار تغييرماهيت شده است .
نسل جديد در كشورهاي خليج فارس معيارهاي فرهنگي مشخصي ندارند ، زيرا يك سو با آميزه هاي سنتي و از سوي ديگر ، با الگو سازي هاي غربي روبه رو هستند و در نتيجه دگر گوني وضعيت فرهنگي ، استحكام شخصيت قبيله اي و اعتقادات و اعتماد به نفس اجداد خود را ندارند.
بنابراين در حالي كه بيشتر دولتتهاي منطقه محدوديت شديدي براي حفظ نظام هاي سنتي خود اعمال مي كنند،آموزه هاي جديد بين المللي با ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي اين كشورها در تضاد كامل است .
2-تعريف دوباره از جايگاه زن :
در جوامع قبيله اي كشورهاي حاشيه جوبي خليج فارس ، زنان از ابتدايي ترين حقوق محروم بوده اند و مرد-سالاري به عنوان يك هنجار مورد قبول همگان قرار داشت . نخستين بار، جبهه رهايي بخش ظفار آزادي زنان را سرلوحه مشي خود قرار داد و در بيانيه مبني بر پيامد هاي انقلاب ، تاكيد كرد كه يكي ا ز وظايف انقلاب ، آزادي زنان ، آموزش عامه و مبارزه با قبيله گراي است .
6-به صراحت مي توان ادعا كرد كه زنان كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس تا قبل از دهه 1990، از حقوق اجتماعي شناخته شده، محروم بودند. حتي در دورهُ اخير نيز با جود آن كه هر شش كشور عضو شوراي همكاري خليج فارس داراي مجلس شدند، فقط امير نشين عمان با رعايت تمامي مراحل در سال 1997 به زنان حق رأي داد.


19
7- درمقايسه با ساير كشورهاي اين منطقه ،كويت در زمينه آموزش دختران و زنان پيشرو تر از كشورهاي
ديگر بود.
كويت نخستين كشوري بود كه براي دهتران بورس تحصيلي فراهم كرد . خانواده هاي شهري كويت هيچ گونه تضادي ميان اسلام و پيشرفت اقتصادي و اجتماعي زنان مشاهده نمي كردند. در حال حاضر ، بيش از 70 درصد دانشجويان كويت زن هستند.
به طور كلي زنان از نقش سنتي خود در هانه به نيروي كار مؤثري تبديل شده اند مي تواند تغييرات اقتصادي، اجتماعي مهمي در اين كشور ايجاد كند. دولت كويت نيز از نقش محوري در جامعه آگاه است .دولت در حمايت از زنان كويت فراميني صادر كرد كه بر اساس آن از سال 2003 حق رأي پيدا كنند.
تمام كشورهاي منطقه به جزء عربستان درجهت افزايش حضور زنان درآموزش عالي گامهاي بلندي برداشته- اند و نمونه اي از اين تلاشها، اعطاي حق شركت در انتخابات و اخيرا" امكان انتخاب شدن در آن است.
3-افزايش تضاد ميان نخبگان :
دركشورهاي حاشيه خليج فارس به طور مشخص سه دسته نخبگان قابل شناسايي هستند . دسته اول نخبگان سنتي را شامل مي شود كه در واقع از خانواده هاي حاكم شيوخ و روء ساي قبايل اند . دسته دوم ، روشنفكران و تحصيگردگاني كه متعلق به قشر و طبق متوسط جامعه اند و دسته سوم ، علما و مفتيان مذهبي هستند. بررسي تاريخ جوامع اين كشورها ، حاكي از اين نكته است كه اغلب ، نخبگان دسته هاي اول و سوم در كنار هم قرار مي گرفتند و علي رغم برخي از اختلافا به نوعي تفاهم مي رسيدند، در اين شرايط جوامعي از استحكام بيشتري برخوردار بودند كه توانستند تفاهم لازم را بر قرار كنند.
8-تأثير جهاني شدن نيز در افزايش تنش ميان نخبگان ين جوامع ، آشكار است . يكي از كاركردهاي جهاني شدن فرهنگ ، تضعيف فرهنگهاي محلي و حتي ملي از طريق رسانه هاي جهاني است . اين رسانه ها تابوها و مقدسات فرهنگ هاي سنتي را به راحتي زير پا مي گذارند و موجبت نگراني افراد غلاقه مند به فرهنگ و سنت بومي را فراهم مي آورند.

هم اينك جوامع عربي حاشيه جنوبي خليج فارس به لحاظ فرهنگي ميز در حال گذر هستند و با توجه به تغييرات ايجاد شده در حال دور شده تدريجي از وابستگي هاي قومي ، قبيله اي و قيود و تعصبات ناشي از آن و حركت به سمت مفاهيم حديد فرهنگي يا تركيبي از مفاهيم ارزشمند فرهنگ سنتي و ارزش هاي پذيرفته شده جهاني هستند.


20
خلاصه مقالات
دومين همايش دو سالانه اقتصاد ايــــــــران
فرآيند جهاني شدن اقتصاد (Globalization ) كه همگرايي و ادغام (Integration ) بازارهاي تجارت،سرمايه و ماليه جهاني و بالاخره نظيم و همسو مردن قوانين ،مقررات و مار ويژه هاي فعاليتهاي اقتصادي در سراسر جهان را بدنبال داشته و در اين راستا هر روز بر سرعت خود مي افزايد نحوه و حوزه هاي تعاملات اقتصادي جهاني و هر يك از كشورها را به طريق نوين تعيين كرده است .
جهاني شدن اقتصاد كه در چار چوب گسترش ،توسعه و همي گير شدن نظام اقتصاد سرمايه داري به پيش مي رود ، الزامات تنظيم ليبراليسم نوين اقتصادي (Liberalism Regulation ) را به عنوان ابزارها ضروري و اوليه تعامل با نظام قتصاد جهاني معرفي مي كند . اين الزامات در قالب اصلاحا ت نوين اقتصادي،تجاري ، مالي ، پولي و نيز اصلاح ساختار اقتصاد ملي كشورها و جايگاه دولت در آن ظاهر مي گردند تا بدين ترتيب راه ورود و در واقع ادغام هر يك از اقتصاد هاي ملي در نظام اقتصاد جهاني را ممكن و هموار سازد.
بهره مندي از مزايا و كاهش هزنيه هاي تعامل هر يك از نظامهاي اقتصاد ملي با نظام اقتصاد جهاني منوط به درجه و نحوه انطباق اصلاحات اقتصادي داخلي با الزاما نظا ليبراليسم نوين اقصادي و سرمايه داري در جهان است.
اما از سوي ديگر، انجام اصلاحات اقتصادي داخلي كه عمدتا" برآزاد سازي نظام اقتصادي و كاهش نقش و حضور دولت ار پيكره اقتصاد ملي اين كشورها پا فشاري مي كند به تنهايي و ضرورتا" تضمين كننده قطعي رشد و توسعه اقتصادي ، افزايش در آمدهاي اقتصادي، كاهش هزينههاي توليدي و تجاري ، افزايش شهم از سرمايه گذاري خارجي ، ظهور و تقويت مزيت هاي نوين اقتصادي و توليدي نسبي ، ارتقاع سطح تكنولوژي هاي پيشرفته و نهايتا" بهبود جايگاه وقدرت رقابت اقتصادي كشورهاي مربوط نمي باشد، بلكه تمامي اينهاهمچنين بستگي به جايگاه و حضور فعال ساير بازيگران دولتي، غير دولتي و فرامليتي در نظام اقتصاد جهاني دارد به علاوه اينكه ، الزامات نظام اقتصاد جهاني در جهت اجراي اصلاحات اقتصادي كشورها در مواردي مي تواند منجر به آسيب پذيري هاي جدي اقتصادي ، سياسي و اقتصادي براي اين كشور ها بدنبال داشته باشد، كه بحرانهاي اخير در آرژانتين ، برزيل ، اوروگوئه و تركيه از اين نمونه هستند.
به اعتقاد بسياري از نويسندگان منتقد فرآيند جهاني شدن ااقتصاد كه به تبعات ناشي از نا برابري هاي اجتماعي اين فرآيند توجه ويژه اي مبذول مي دارند ، جهان شدن اقتصاد سبب گسترش فقر و بيكاري و تنزل جايگاه اجتماعي بخش وسيعي از مردم در كشورهاي فقير و حتي در كشورهاي غني مي گردد و بع تعبيري جهاني شدن بعضي از مردم دارا و محلي شدن بعضي مردم ندار را بدنبال مي آورد.
به اعتقاد يكي از نويسندگان جهاني شدن اقتصاد به سود داراترين كشورها و به ضرر ندارترين كشورهاتمام مي شود بنا بر آمار برنامه توسعه سازمان ملل متحد در بين سالهاي 1960 تا 1990 ندارترين كشورها كه بيست در صد از جمعيت جهان را تشكيل ميدهند شامل كاهش سهم خود در مبادلات جهاني از 4% به كمتر از 1% بوده اند .
بنابراين ،نه فقط فآيند جهاني شدن اقتصاد ، الزامات گستره اي را براي نحوه و ميزان تعامل اقتصاد ملي هر يك از كشورها با آن تبيين مي كند بلكه اين الزامات و اصلاحات اقتصادي پيشنهاد شده با چالشهاي جدي رو برو مي گردند . در اين راستا ، شناخت صلاحات اقتصادي پيشهادي از سوي نظام اقتصاد جهاني براي
ج، 1، ايران جهت تعامل هر چه بيشتر ، بهتر و سود آمدتر با اين نظام و شناخته ، آسيبهاي احتمال ناشي اجراي اينگونه اصلاحات، اهميت و ضرورت بحث و بررس موضوع فوق را نشان مي دهد.
در اين نوشتار ، ابتدا به برخي از ويژگي هاي فرآيند جهاني شدن اقتصاد در ايجاد و تبيين راههاي نوين تعامل نظامهاي اقتصاد ملي (از جمله ايران) با نظام اقتصاد جهاني اشاره مي كنيم.

سپس به برخي جالشها و بعاد متناقض اين فر آيند در چارچوب منافع و هزينه هاي تعامل با نظام اقتصاد جهاني مي پردازيم.
در مرحله سوم ، رئوس اصلاحات الزامي تعريف شده از سوي نهادهاي اقتصادي و مالي نظام اقتصاد جهاني در روبط با كشورها بويژه براي ايران را توضيح مي دهيم.
بديهي است بحث و ارزيابي كافي مطالب ارائه شده د ر هر يك از قسمتهاي اين نوشتار نيازمند حوصله ، زمان و فضاي هر چه بيشتر است و ما به علت محدويتهاي گوناگون تنها به بيان اختصاري مطالب اكتفا مي كنيم.








بخش سوم : جهاني شدن اقتصاد در ايــــــران
بين المللي شدن اقتصاد :
مهمترين موضوعي كه به نظر مي رشد در شيو هاي مسلط بر برنامه ريزي توسعه در ايرا ن همواره مورد
غفلت و يا عمدتا" در حاشيه قرار گرفته ، موضوع بين المللي شدن اقتصاد كشور است .
بين المللي شدن اقتصاد ايرا، مانند بين المللي شدن اقتصاد همه كشورها، امري نيست كه ما آن را از پيش بررسي كرده ، بپذيريم و يا رد كنيم . بين المللي شدن اقتصاد با گسترش ارتباطات اقتصادي باجريان خارج به تدريج اتفاق مي افتد .
افزايش كمي و كيفي داد و ستدها ، قرار دادها و تعاملات در بخش هاي مختلف اقتصاد با خارج ، اقتصاد ملي را وارد عرصه بين المللي مي كند و زماني كه اين نوع تعاملات بزرگ و گسترده شد ، اقتصاد ملي را به اندازه حجم و قدرت خود ، جزيي از اقتصاد منطقته و يا اقتصاد جهان مي گرداند.
وقتي بخواهيم با يك روبكرد بين المللي براي اقتصاد ملي خودمان برنامه ريزي كنيم بجاي آن كه فقط نياز رشد و توسعه بهشهاي اقتصادي خود را متغير اصلي به حساب آوريم ، بايد امكانات و جايگاه كشورمان در منطقه و جهان و نسبت كشورمان با كشورهاي ديگر را مد نظر قرار دهيم . مثلا" به جاي آن كه فكر كنيم چگونه چاه هاي نفت و گاز فلان حوزه را استخراج كنيم ، به اين بيند يشيم كه ايران در منطقه اي واقع شده كه مي تواند به يك مركزيت توليد و توزيع انرژي تبديل شود با استفاده از شبكه هاي موجود و برنامه ريزي براي تقويت آن ، مي تواند از گاز و نفت را به مناطق مختلف توزيع كند.
اقتصاد ملي كشور ما روز به روز به طور فآينده اي در جريان بين المللي شدن قرار دارد. نا ديده انگاشتن آن ، واقعيت را تغيير تني دهد بلكه ما را در برخورد با وجوه و مظاهر بين المللي شدن ، به راه حل هاي مقطعي و روز مره مي كشاند. از آنجا مع بين المللي شدن اقتصاد در هر بخش ، يك كانال ارتباطي بين اقتصادخارجي و اقتصاد ملي ايجاد مي كند لذا ما را هم در برابر فرصت ها و هم در برابر چال هاي غير منتظره قرار مي دهد.
فقدان برنامه ريزي براي بر خورد با بين المللي شدن به معني از دست دادن فرصت ها و متاثر شدن از مشكلات و چالش ها خواهد بود.

ضعف هاي اقتصاد ايران
مشكل ما نه در اصل پيوستن به جهاني سازي اقتصاد ، بلكه در چگونگي پيوستن است . زيرا تجارت بسياري از كالا هاي ساده سرمايه اي ، تحت كنترل خريداران عمده خارجي شركت هاي چند مليتي است و آنان در تجارت كالاهايي ، نظير پوشاك ، منسوجات الكترونيك و غيره آن نقش اصلي را بر عهده دارند .
آنان در بازار رقابت ناقصي كه چه فروشنده و خريدار عمده نبض بازار را به دست دارند ، پر سود خود مشغولند اجازه سر بر آوردن به رقباي جديد نمي دهند و انتظار دارند كشور طرف معامله با آنان هيچ گونه ممانعت و مزاحمتي در تملك صنايع داخلي براي خارجيان ايجاد نكند . اكنون شركت هاي چند مليتي در بسياري صنايع كشورهاي تازه صنعتي شده ، مثل الكترونيك ، ماشين آلات ، تجهيزات حمل و نقل و مصنوعات فلزي ، نقش محوري دارند و مالكيت آن ها بر بسياري از كارخانه ها امري رايج است . در چنين فضايي ، اين فكر كه ما هرچه را كه بخواهيم توليد و به هر كجا بخواهيم صادر مي كنيم ، نشانه خام انديشي است ، زيرا به سادگي مي توان در يافت كه شركت هاي چند مليتي ، به راحتي مزاياي تجارت آزاد را با دوستان جديد خود قسمت نمي كنند و بسيار بيش تر از آن چه ببخشند از ما خواهند ستاد .
از اين گذشته ، اقتصاد ايران ، داراي نقطه ضعف هايي است كه بايد براي آنها چاره اي انديشيد . پيوستن به جهاني سازي اقتصاد ، اين ضعف ها را بر طزف نمي سازد و با وجود آن ، نمي توان از مزاياي رقابت بين المللي بهره برد . تاكنون در عرصه جهان از بين كشورهاي در حال توسعه ، تنها تعدادي اندك توفيق يافته اند كه وضعيت جديد اقتصادي جهاني ، بهره برداري كنند و جوامع صنعتي نويني را پديد آورند ، اما اكثر كشورهاي در حال توسعه كه چه بسا نقطه ضعفهاي برخي از آن ها كمتر از كشور ماست . هنوز نتوانسته اند خود را به تكنولوژي لازم مسلح كنند و در بازار جهاني جايگاه در خوري بيابند كه وضع زندگي ملت خود را بهبود بخشند . بنابر اين ، تجارت آزاد فرشته رحمتي نيست كه در همه جا و با هر و صنعتي ، ملت ها را خوشبخت كند .
ضعف هاي اقتصاد ايران ممكن است ، بسيار باشد ، ولي ما تنها برخي از آن ها اهميت زيادي دارد بيان مي كنيم :
دانش اقتصاد در ايان ريشه ملي ندارد و يك علم كاملاً وارداتي است و هيچ گاه حالت بومي به به خود نگرفته است و ما از اين نظر ، مصرف كننده صرف هستيم . با اينكه متخصصان علوم انساني در ساير رشته ها ، نظير حقوق و روانشناسي مي كوشند به نوعي يافته هاي خويش را با ارزش هاي جامعه ايراني تطبيق دهند و جاي پايي براي خود درسنت ها پيدا كنند ، ولي علم اقتصاد در ايران ، همچنان حالت ترجمه اي خود را حفظ كرده است .
مشكل ديگري كه مطرح است ، ضعف برنامه ريزي و مديريت اقتصادي است اين مشكل تا حدي ناشي از سياست زدگي اقتصاددانان و ناديده گرفتن مصالح و اولويت هاي اقتصادي ، به انگيزه هاي جناحي است . بخشي ديگر به سبب سهل گيري و ساده ديدن بيش از حد قضايا و انتخاب آسان ترين راه حل است كه معمولاً نارساترين و پرهزينه ترين از آب در مي آيد . مثلاًبراي جلوگيري از اسراف نان و اتلاف انرژي ، چاره كار افزودن قيمت آن ها دانسته مي شود ، اما پس از چندين سال اثر مثبتي پديدار نمي گردد . در حقيقت نظام برنامه ريزي ، اقتصادي ايران با سابقه طولاني در تدوين برنامه هاي ميان مدت و دراز مدت توسعه ، دچار ضعف تئوريك است .
متاسفانه ، در بين اقتصاددانان ايراني ، وحدت نظر وجود ندارد ، و اختلافات آنها ، تنها به گرايش به مكاتب و نظريه هاي اقتصادي محدود نمي گردد . عدم كاميابي اقتصادي ايران در دهه هاي اخير‍ آنان را به مجادله هاي بي حاصل كشالنده است. آن ها به هيچ گونه مجمع و يا تشكيلات موثري ندارند كه بتواند در ميانشان، اجماع نظري به وجود آورد؟سياست مداران را تحت تاثير قرار دهد، حتي گاه ديده شده است كه يك فرد خاص، براي باقي ماندن در پست هاي كليدي اقتصاد كشور، در يك دوره كوتاه از دو سياست گذاري متضاد اقتصادي جانبداري نموده است.اين زير پا نهادن وجداتن و خيانت به علم است.
از ديدگاه كارشناسان اقتصادي، بيش از كشورهاي صادر كننده نفت «دولت را نتير» هستند. اگر بهطور كلي «رانت»را درآمدي بدانيم كه مواهب طبيعي عايد گردد و از خارج كشور تامين شود و هيچ گونه ارتباطي با فرايندهاي توليدي داخل نداشته باشد و اين معيار را نيز بپزيريم كه هر دولتي كه 42% يا بيش تر از كل در آمدش از رانت خارجي باشد، دولت را نيز قلمداد مي شود، بايد متوجه تبعات منفي آن بر تاثيرات منفي رانت بر دولت اين ها است:
اول:رانت موجب استقلال دولت از جامعه مي شود ممكن است در اتخاذ و اجراي سياست خود، منافع جامعه را نظر نگيرد و تنها به حفظ موقعيت خود بيانديشد.
دوم: دولت را نيز ‍ انگيزه و نيازي به اخذ ماليات ندارد.
سوم: در توضيع رانت، احتمال مي رود كه رفاه عمومي در نظر گرفته نشود و ارتباطات خانوادگي و گروهي اساس كار قرار گيرد.
چهارم:رانت باعث حاكم شدن نوعي «روحيه رانتي» در كشور مي گردد. درنتيجه مردم كار و كوشش را عامل ثروتمند شدن نمي دانند، بلكه به نظر آن ها، اين شانس تصادف است كه ثروت مي آفريند. دست يابي به رانت خيلي مهمتر از دستيابي كارآيي توليدي مي شود.
پنجم: دولت را نيز براي پاسخ به تقاضاي جامعه – اقدام بهواردات مزايده كالاهاي لوكس و مواد غذايي مي كند و دسترسي به كالاهاي خارجي ارزان و مرغوب ضربه مهلكي به فعاليتهاي توليدي داخلي وارد مي سازد و واردات غذايي آسان تر و كم هزينه تر، بخش كشاورزي را نابود مي كند و روستاييان را به شهرها گسيل مي دارد.
5 پس از كذشت بيش از نيم قرن از آغاز نخستين برنامه هاي توسعه در ايران و انجام پنج برنامه عمراني از سال 1328 تا 1356 در قبل از انقلاب اسلامي و دو برنامه توسعه طي سال هاي 1368 تا 1377، گذشته از آن كه استراتژي توسعه در ايران، هنوز دقيقاَ مشخص نشده است، از جهت اجرايي هم مانع هميشگي برنامه ها، يعني ديوانسالاري و فساد اداري كه در دهه آغاز انقلاب اسلامي، به سبب فضاي اخلافي حاكم و ايثار گري هاي نسل انقلاب و پاكدامني و چابكي انقلابيون ، تا حدي تضعيف شده بود و مي رفت كه براي آن چاره انديشيده شود، دوباره در دوران سازندگي پس از جنگ ، در قالبي جديد پديدار گشته است. كاغذ بازي و رشوه خواري و اهميت دادن به روابط جناحي و صنفي، بزرگترين دشمن توسعه است. مردمي كه هر روز شاهد فسادهاي مالي كلان در رشوه خواري هاي بزرگ هستند ،نه برنامه هاي اقتصادي دولت را جدي مي گيرند و نه با آن همكاري خواهند كرد.
آسيب هاي پيوستن به جهاني سازي اقتصادي
ما را در دام رقابتي مي اندازد كه براي آن آماده نشده ايم و كشور ما از اين جهت كاملاَ آسيب پذير است. اقتصاد ايران از نظرسرمايه داري، بهره وري، تخصص و تجربه نيروي كار، در حد پاييني است و محصولات توليدي داخلي گران وداراي كيفيت پايين است. حتي در اين زمان كه دولت قادر مطلق است ، سياست گذاري ها شفاف و به جا نيست و تخصيص بودجه ها در تاريكي صورت مي گيرد و نا شيانه اجرا مي شود چه برسد به حالتي كه به طور جدي، خصوصي سازي و آزاد سازي و اقتصادي در دستور كار قرار گيرد. در چنان وضعيتي، سر رشته كارها به كلي ازكف مسئولان بيرون خواهد رفت.
مساله استقلال اقتصادي، به دليل متعدد براي كشور ما اهميت دارد. البته، منظور درونگرايي افراطي نيست، ليكن خود كفايي نسبي در توليد كالاهاي استراتژيك معمولاَ نياز به حمايت دارند. پيوستن به سازمان تجارت جهاني كه تعرفه هاي حمايتي و مقررات مربوط به ورود و خروج كالا را در دستور كار خود، يك باره، سيل كالاهاي ارزان وارداتي را به داخل كشور سرازير خواهد ساخت و توليد گران داخلي را از صفحه خارج خواهد كرد و در تقسيم كار بين الملل، پست ترين نقش را به ما خواهد سپرد: صادر كننده مواد اوليه اي ، مثل نفت و مس و غيره كه هر روز از قيمت آن كاسته مي شود. در اين صورت، مقررات كشور به دست بيگانگان خواهد افتاد.
هر از چند گاه بحران هاي زنجيره اي، بازارهاي مالي و بورس سهام را در سطح منطقه اي و يا سراسر جهان فرا مي گيرد. اين بحرانها كه به علل گوناگون و به صورت ناگهاني روي مي دهند ، زيان هاي بسياري را باعث مي گردند. مقابله با بحرانها براي كشورهايي كه اقتصاد كوچكي دارند، بسيار مشكل و در بعضي موارد غير ممكن است در اين صورت، كشورهاي ثروتمند و نهادهاي مالي بين المللي كشورهاي كوچك تر كمك مي كنند تا بحران را پشت سر بگذارند ،، چنان كه در مورد بحران هاي اقتصادي مكزيك و تركيه، شاهد اين امر بوده ايم. در مورد كشور ما دردست نشانده قدرت هاي بزرگ نيستيم ، وتا به حال، بارها ناظر كارشكني كشورهاي قدرتمند در استفاده از حقوق خود در نهادهاي مالي بيت المللي بوده ايم.بحرانهاي اقتصادي بسيار شكننده تر خواهد خواهد بود.
با توجه به اين كه در ايران پس از جنگ جهاني تا حدي انجام گرفت گرفت و نتايج نا ميموني از جهت اجتماعي و اقتصادي به بار آورد و ما شاهد آشوب هاي خياباني در چندين شهر كشور بوديم كه واكنش منفي جامعه در قبال اين سياست ها بود.
جهان گرايي اقتصادي ، زمينه تحقق اهداف عدالت خواهانه قانون اساسي جمهوري اسلامي را از بين خواهد برد. در اقتصاد جهاني شده، براي پيشه گرفتن بر ساير رقيبان حتي كشورهاي پيشرفته اي كه از جهت بهره وري و تخصص نيروي كار درحد بالا هستند، ناگزيرند كه از دستمزد و مزاياي كارگران به ترفندهاي گوناگون بكاهند تا هزينه توليد كم تر و قيمت كالا پايين تر باشد و بتواند سهم خود را در بازار فروش حفظ كنند. براي ما كه از نظربهره وري در حد پاييني هستيم، چاره اي جز استثمار نيروي كار باقي نمي ماند و خال آن كه وعده احراي عدالت اقتصادي در سالعاي آغاز انقلاب، انتظارات نيروي كار را بسيار بالا برده است.
جهاني شدن، استقلال اقتصادي را از بين مي برد و با رفتن استقلال اقتصادي بسياري از حصارهاي موجود فرهنگي در جامعه ما فرو خواهد ريخت و وضع به حالتي در خواهد آمد كه دست يافتن به سود اقتصادي ملاك دسترسي فعاليت ها باشد. حفظ هويت فرهنگي در فضايي كه دولت و ملت ، تنها به حداكثر كردن سود بيانديشد.
به سبب هزينه هايي كه دارد، وظيفه اي است كه همگان از زير با آن شانه خالي خواهند كرد. با از دست رفتن هويت فرهنگي و سست شدن پيوندهاي مذهبي و ملي، استقلال سياسي و يكپارچگي ارضي جمهوري اسلامي كه داراي قوميت هاي اقليت هاي مذهبي است، به خطر خواهد افتاد، به ويژه اگر افزايش تضاد طبقاتي دل هاي اقشار مردم را نسبت به يكديگر بد گمان و نا مهربان ساخته باشد، سهر بر آوردن ادعاهاي قومي و جدايي طلبي ها و ميل به خود مختاري در آينده بسي خطر ساز خواهد شد.
جهاني شدن، پذيرش الگوي سرمايه داري است و پذيرش الگوي سرمايه داري آرمان هاي انقلاب اسلامي و جهان بيني و ارزش هاي اخلاقي اسلام سر تضاد دارد
در صورت ادغام ايران در اقتصاد جهاني ، ما هم به جرگه كشورهاي پيرامون نظام سرمايه داري خواهيم پيوست و از آن پس ، سرمايه داران در داخل كشور هم همه كاره خواهند بود و با فروكش كردن شور انقلابي و همسو شدن دولت باسياست استكبار جهاني ، در داخل و خارج كشور ، نظام ولايت فقيه زيرسوال خواهند رفت.
و اما پيوستن به سازمان تجارت جهاني و دنبال كردن طرح ادغام اقتصاد ايران در اقتصاد جهاني و دنبال كزدن طرح ادغام اقتصاد ايران در اقتصاد جهاني، به بهانه اين كه سهم ما از تجارت جهاني اندك است و از اين جهت زيان ميبينيم، ضررهاي بزرگ تري را متوجه اقتصاد و نظام جمهوري اسلامي ايران خواهند كرد.
پس بايد به هوش باشيم كه با اين توجيهات، بدون آماده سازي اقتصاد و برنامه ريزي دقيق و بر طرف ساختن ضعف هاي مديريت، با چشمان بسته، گام در اينراه ننهيم و استقلال ، عزت و آينده كشور و ملت خود فدا نكنيم.




منابع :
آلوين تا فلز، موج سوم، ترجمه شهيندخت خوارزمي تهران 1380
آلوين تا فلز، شوك آينده ، 1970 م
آنتي گيدنز، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران1376
ماهنامه روند اقتصادي، سال اول، شماره دوم، شهريور ماه 1382
روزنامه اعتماد 1382
مطالبي از اينترنت با سايتهاي
www.modares.ac.ir
www.ayandehnegar.org
www.worldnews.org




[/URL] 1 دختر پادشاه تروا است که بنا به افسانه های یونانی آپولو عاشق وی می شود و به قدرت پیشگویی عطا می کند ولی کاساندرا به عشق آپولو جواب رد می دهد و آپولو مقرر می دارد که کسی پیشگویی های وی را باور ندارد کاساندرا بارها و بارها انقراض حکومت پدرش را پیش بینی کرد ولی کسی به وی اعتنا ننمود تا اینکه تروا به دست یونانیان افتاد و کاساندرا از آن پی (به عنوان برده به خدمت آنان در امد (م- آمریکانا،ص 766 ، 1980


[URL="http://pnu-club.com/newthread.php?do=newthread&f=778#_ftnref2"] (http://pnu-club.com/newthread.php?do=newthread&f=778#_ftnref1)2. آلوین تافلر،موج سوم، ترجمه شهیندخت خوارزمی – تهران

shohreh89
11-08-2012, 05:03 PM
مرسی دنیا جون .مشکل تحقیقمو حل کردی:72::46: