PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اعتراف ‌های هولناك زن ‌دايی جنايتكار به قتل «ساناز کوچولو»



مژگان
12-19-2009, 01:02 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg داستان خيالی زن‌دايی جنايتكار «ساناز كوچولو» و اظهارات دروغينش، 11 روز پس از قتل، با اعتراف‌های هولناكش به پايان رسيد.


دختر پنج‌ساله بعدازظهر دوشنبه – 16 آذر – هنگام بازی با دختردایی شش‌ماهه‌اش به طرز هولناكی قربانی جنایت كینه‌جویانه خانوادگی شد.
به گزارش روزنامه ايران، حدود ساعت سه و نیم بعدازظهر دوشنبه مرد جوانی – دایی قربانی – به محض رسیدن به خانه‌اش، با مشاهده شعله‌‌های آتش و دود كه از طبقه سوم ساختمان چهارطبقه بیرون می‌زد، با عجله وارد خانه شد و ناگهان با پیكر شعله‌ور خواهرزاده‌اش - «ساناز» - روبه‌رو شد.
وی با عجله آتش را خاموش كرد اما دخترك به طرز دلخراشی جان سپرده بود.همان موقع مرد جوان با شنیدن صدای فریادهای همسرش از حمام خانه، او و دختر شیرخواره‌اش را نجات داد.دقایقی پس از اعلام موضوع به مأموران كلانتری مشیریه، آنها به همراه بهروز هنرمند – بازپرس ویژه قتل – و تیم جنایی خود را به محل حادثه رساندند. سهیلا – 25 ساله متهم – كه تنها شاهد قتل بود، به بازپرس گفت: مادر ساناز كارمند است و صبح‌ها دخترش را به خانه مادرش در طبقه دوم همین ساختمان می‌آورد . ساعاتی قبل مادرشوهرم – مادربزرگ ساناز – او را به خانه ما كه در طبقه سوم است، آورد و او را به من سپرد و از خانه خارج شد. البته امیرحسین – پسرخاله پنج ساله ساناز – هم در خانه ما بود كه پدرشوهرم او را برد اما ساناز پیش من ماند تا با دخترم نیلوفر بازی كند. حدود ساعت سه و نیم كه زنگ خانه به صدا درآمد، از پنجره به پائین نگاهی انداختم اما كسی را ندیدم. لحظاتی بعد دوباره زنگ زدند كه این بار شیشه شیر نیلوفر را به ساناز دادم و برای باز كردن در پائین رفتم اما كسی پشت در نبود بنابراین به داخل ساختمان برگشتم كه به محض ورود مرد قوی‌هیكلی از پشت دهانم را گرفت و مرا با تهدید به آشپزخانه كشاند. همان موقع هم مرد دیگری را دیدم كه كلاه ایمنی به سر داشت. بعد از آن كه دست و پای نیلوفر را با چسب بست، به سراغ ساناز رفت و دست و پا و دهان او را هم با چسب بست و دستانش را دور گردن او حلقه كرد كه پس از لحظاتی دخترك خفه شد. سپس یك شیشه بنزین روی او ریخت و جسد را آتش زد. در همان موقع صدای زنگ در آمد كه آنها با عجله من و بچه‌ام را به حمام انداخته و پس از قفل كردن در، رفتند اما دیگر نمی‌دانم چه شد!زن‌دایی ساناز در ادامه تحقیقات گفت: با آن كه صورت آن دو مرد را ندیدم اما احتمال می‌دهم یكی از آنها عموی ساناز باشد. او مرد خلافكار و شروری است كه قبلاً هم دو بار خانه مادرشوهرم و مادر ساناز را آتش زده بود.
دستگیری و بازداشت تنها مظنون حادثه
بازپرس جنایی تهران پس از شنیدن اظهارات زن جوان به تحقیق از مادر ساناز پرداخت.نرگس – 30 ساله – كه از شنیدن خبر قتل دختر كوچولویش شوكه بود، گفت: شب قبل از حادثه با شوهرم محسن كه معتاد است، جر و بحث كردم. چون خانواده‌اش به‌خصوص برادرش مرا خیلی اذیت می‌كردند. چند روز قبل هم برادرش به خانه ما آمد و جلوی اهل محل كتكم زد و تهدیدم كرد چنانچه از او شكایت كنم، زهرش را خواهد ریخت. با این وجود شكایت كردم و حالا مطمئنم كه او با كشتن بچه‌ام از من انتقام گرفته است.بدین ترتیب دستور دستگیری و بازداشت سعید – 26 ساله – صادر شد اما وی در بازجویی‌ها منكر قتل برادرزاده‌اش شد و گفت: «من با برادرم و همسرش اختلاف داشتم اما این دلیل نمی‌شود بخواهم ساناز را بكشم. من او را خیلی دوست داشتم پس چطور می‌توانم جانش را گرفته باشم! در آتش‌سوزی خانه برادرم و خانه مادرزنش هم من دخالت نداشتم، بلكه برادرم محسن این كار را كرد اما آنها از من شكایت كردند و از همان زمان هم با برادرم و خانواده‌اش قطع رابطه كردم.»
بدین ترتیب دستور بازداشت سعید و برادرش محسن – پدر ساناز – نیز صادر شد. همچنین بازپرس پرونده در جریان تحقیق و بررسی‌های مقدماتی دستور بازداشت باجناق محسن را نیز به اتهام برخی پنهان‌كاری‌ها و تناقض‌گویی صادر كرد.
این در حالی بود كه دو روز پس از بازداشت متهمان، پدربزرگ ساناز با مراجعه به شعبه چهارم بازپرسی دادسرای جنایی تهران ضمن اعتراض به بازداشت دو پسرش گفت: «آقای قاضی! من از عروس این خانواده – زن‌دایی ساناز – شكایت دارم و مطمئنم او عامل قتل نوه‌ام است چراكه به خاطر اختلاف‌های خانوادگی انگیزه كافی برای این جنایت را داشته است.»
بازداشت زن‌دایی
با گذشت 9 روز از این جنایت و در حالی كه عموی ساناز همچنان منكر قتل برادرزاده‌اش بود، بازپرس هنرمند در شاخه دیگری از تحقیقات و بررسی فرضیه‌های دیگر، دستور بازداشت زن‌دایی ساناز را صادر كرد و او تحت بازجویی‌های فنی، تخصصی قرار گرفت اما زن جوان با بیان سناریوی قبلی منكر دخالت در قتل شد تا این كه پس از سه روز، زن جوان صبح پنجشنبه لب به اعتراف گشود و راز جنایت هولناك را فاش كرد.سهیلا با اعتراف به قتل گفت: «از خانواده شوهرم متنفر بودم. آنها بخصوص مادرشوهرم خیلی اذیتم می‌كردند. در جمع خانوادگی نیز مدام تحقیر می‌شدم. آنها با من مثل یك خدمتكار رفتار می‌كردند با وجود آن كه خودم یك بچه شیرخواره داشتم، باید از بچه‌های خواهرشوهرهایم نیز نگهداری می‌كردم. یكی از خواهرشوهرهایم به علت بیماری روانی و افسردگی شدید در بیمارستان بستری بود كه پسربچه بازیگوشش نزد من بود. نگهداری از ساناز هم بطور معمول بر عهده من بود. با این حال خانواده شوهرم همیشه از من طلبكار بودند. حال آن كه بعد از زایمان دچار ناراحتی و افسردگی شدید شده بودم و رفتار خانواده شوهرم نیز باعث تشدید این حالت‌ها شده بود بنابراین وضعیت خوبی نداشتم. آن روز اگر پدرشوهرم امیرحسین را با خود نمی‌برد، شاید او را هم می‌كشتم. باور كنید دست خودم نبود و فقط می‌خواستم از خانواده شوهرم انتقام بگیرم!
قاضی هنرمند پس از اعتراف‌های زن جنایتكار، وی را به اتهام قتل عمد بازداشت كرد و به خبرنگار ما گفت: با توجه به اظهارات زن جوان، وی باید از سوی كارشناسان پزشكی تحت آزمایش‌های روحی، روانی قرار گیرد تا پس از اعلام نظریه كارشناسان، درباره ادامه رسیدگی به پرونده تصمیم گرفته شود.