PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : انچه بر مادها گذشت



ATHENA
12-18-2009, 03:08 PM
مادها
آنچه که از قوم ماد و امپراطوری قدرتمند آنان می‌دانیم بیشتر مبتنی بر زمینه‌های تاریخی است تا باستان شناسی و مدارک تاریخی مربوط به ماد بیشتر یونانی است تا ایرانی.

گرچه ابهام و تاریکی بر بخش اعظم تاریخ ماد سایه افکنده است، اما همین اندازه می‌دانیم که «ماد»ها از تیره‌های اقوام آریایی هستند که به همراه «پارس»ها از مسیرهای صعب‌العبور قفقاز گذشتند و به فلات ایران و آذربایجان پای نهادند و زمانی که قدرت یافتند تا حوزه ی ابرسن (زاگرس) مرکزی پیش رفتند و همدان یا هگمتانه را پایتخت خود قرار دادند. حوالی 700 پیش از میلاد تمام سرزمین هایی که قبلا به اقوامی چون «کوتی»، «لولوبی»، «سکایی» و «هوری»، و «اورارتو» تعلق داشت، قلمرو حکومت ماد به شمار می‌آمدند.


مروري بر اقوام ايراني قبل از شكل گيري مادها


منابع نوشته كهن مربوط به دوران ماد ، به زبانهاي گوناگون مانند بابلي ، آشوري ، ايلامي ، اورارتويي ، پارسي باستان ، اوستايي ، ارمني قديم ، عبري قديم ، يوناني ، لاتيني ، آرامي و … مي باشند كه به دليل تنوع آنها ، و مشكلات فراوان در خواندن كامل برخي از اين زبانها و انجام نگرفتن يك بررسي تطبيقي بر روي آنها نمي توان بهره لازم را از اين منابع گرفت . از سوي ديگر ، در نوشته هاي آشوري با توجه به همجواري آن سرزمين با ايران در دوران ماد و تعداد فراوان كتيبه هاي به جاي مانده در آن زبان كه به اعتباري بايد بيشترين اطلاعات را درباره اين دوران در برداشته باشند ، از سال سي ام قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد هيچ چيز درباره ماده ها وجود ندارد .

در ميان نوشته هاي مختلف ، بيش ازهمه رساله مختصر هرودوت است كه با وجود همه ايرادهاي وارد بر آن، آگاهيهاي قابل ملاحظه اي درباره مادها به دست مي دهد، به ويژه درباره دوران مهم شكل گيري و گسترش آن دولت يعني زماني كه منابع آشوري آن را مسكوت گذارده اند .
در قرنهاي آغازين هزاره اول پيش از ميلاد تا زمان استقرار دولت قدرتمند ماد در دهه آخر قرن هفتم ق.م. در بخش وسيعي از شمال ، غرب ، جنوب غربي و قسمتي از جنوب فلات ايران ، با نام قومها و دولتهايي چون مانايي ها ، سكاها ، كاسپي ها ، اورارتوها ، كاسي ، ايلاميها ، سومريها ، پارسها و … برميخوريم كه در جريان درگيريهاي منطقه غرب فلات ايران بين خود و يا با آشوريها – به عنوان حكومتهاي منطقه اي و قومها و طايفه هاي قدرتمند – حضوري فعال داشته اند . در همان هزاره اول ق.م. برخي از اين قومها را با نامهاي ديگري كه از پيشينه اي بسيار كهن در منطقه برخوردار بودند ، مي خواندند ، چنانكه " اورارتوييان" و مردم ماننا ، ماد را " گوتي " مي ناميدند .
گوتي ها در كنار لولوبي ها ، ميتانيها ، ايلاميها ، كاسي ها و كاسپي ها از جمله ساكنان كهن فلات به شمار مي رفته اند كه با نام و آثار آنان از هزاره سوم پيش از ميلاد ، در منطقه آشنا هستيم .

براي شناخت جامع فرهنگ و تمدن دوران ماد كه تاثيري بنيادين بر دورانهاي بعد و به ويژه عهد هخامنشيان گذارده است ، آگاهي بر وضع اين اقوام و دولتهاي منطقه اي گريز ناپذير مي باشد . به ويژه آنكه گروهي از تاريخ نويسان بر حسب گرايشهاي خاص خود درباره اصل و منشاء هر يك از اين قومها و منطقه حكمروايي، زبان و تمدن و رويدادهاي مربوط به آنان ، به گونه اي مطلب را عنوان كرده اند كه خواننده بدون توجه به موقعيت جغرافيايي آنان و وسعت حوزه اقتدارشان چنان مي پندارد كه هر يك به صورت جزيره اي جدا از ديگران و با اصل و منشئي متفاوت ، صاحب فرهنگ و تمدني از ريشه ويژه و مستقل بودنده اند. وليكن در اصل، عمده آنان اقوامي بوده اند كه در منطقه هايي نه چندان وسيع – در مجاورت هم – هر يك در زير چتر قدرتهاي سياسي قومي و قبيله اي خود – توانسته بودند حكومتهاي محلي كوچك يا متوسطي را تشكيل دهند .

شكي نيست كه قدرتهاي چون ايلامي ها، كاسي ها و ميتاني ها در طي دوراني طولاني از توانمنديهاي فراوان سياسي و تمدني شكوفا برخوردار بوده اند . چنانكه اورارتوها از حدود 900 ق.م. نزديك به سه سده توفيق يافتند كه به مرحله ايجاد يك دولت مطرح با آثاري ارزشمند در منطقه برسند و با نيرويي چون آشور، درگير شوند .
حال، با اين مقدمه جا دارد تا مرور كوتاهي بر چگونگي حضور و زندگي و پيوندهاي برخي از اين اقوام نامدار منطقه داشته باشيم . اقوامي كه از آخر سده هفتم ق.م. به بعد ، از وحدت و اجتماع آنان گسترده ترين و مقتدرترين دولت زمان به نام دولت ماد پديدار گشت . دولتي كه مهرف فرهنگ و تمدني شكوفا ، با برخورداري از يكدستيها ، هماهنگيها و پيوندهاي چشمگير است .

ATHENA
12-18-2009, 03:11 PM
لولوبي

لولوبي ها در بخش وسيعي از بالاي رود دياله تا درياچه اورميه اسقرار داشتند ، كه در كتيبه هاي آشوري از ناحيه حكمراني آنان ، با نام "زاموا" ياد شده است . آنان از هزاره دوم ق.م. از اين قوم كهن ترين نقش بر جسته ايران در سر پل زهاب پديدآمده است كه به نام نقش " آنوباني ني" معروف است .
از مهمترين ويژگيهاي اين نقش ، تصوير اولين نفر از شش شخصيت كنده شده در زير تصوير است كه لباس و كلاه آن به طور كامل همان است كه در نقش برجسته هاي تخت جمشيد ، شخصيتها و افسران مادي در بردارند . به عبارت ديگر، در طول نزديك به دو هزار سال ، فرهنگ بخش وسيعي از فلات در زمينه هنر پوشاك ، تداوم داشته است .



گوتي ها

گوتي نام مرداني بوده است كه در همان هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد در شرق و شمال غربي منطقه س******ت لولوبي ها ( در منطقه آذربايجان و كردستان ) مي زيسته اند . از اين مردم ، نقش برجسته معروف " هورين شيخان " در بالاي رودخانه دياله شناخته شده است كه تركيب و موضوع صحنه ، شباهت بسيار به نقش كنده " آنوباني ني " داشته و حدود زماني آنها نيز ، به هم نزديك دانسته شده است . از ديگر آثار مربوط به گوتي ها ، سر مجسمه مفرغي به دست آمده در همدان است كه آن را به يكي از شاهان گوتي در حدود سده هاي پاياني هزاره دوم ق.م. نسبت داده اند . از نظر انسان شناسي ، ريخت چهره اين مجسمه و تصوير كماندار هورين شيخان را " كسون " با تيپ كردان منطقه زاگرس و " ا.ت.آمي " انسان شناس فرانسوي با آذربايجانيان و " ژرژكنتنو" با كاسي ها يكسان ديده اند .




ميتاني ها

اين قوم در هزاره دوم ق.م. در قسمت غرب فلات ، از موقعيت برجسته اي برخوردار بوده و در حدود 1500ق.م. دولتي قدرتمند كه از درياي مديترانه تا كوههاي غربي آذربايجان و زاگرس امتداد داشته است، تشكيل مي دادند . سپس ، آنان شمال بين النهرين را نيز به سرزمين خود پيوند دادند .
نخست ، پايتخت آنان شهر واشوگاني ( Vashuganni ) در محل راس عين ( در خابور امروزي ) بود . سپس به آرپخا ( Arrapkha ) در كركوك انتقال يافت . ميتاني ها را آريايي دانسته اند .
يك دسته از اقوام هند و اروپايي كه ظاهرا" بيشتر آنان از افراد جنگجو بودند ، از قفقاز عبور كردند و تا انحناي بزرگ شط فرات پيش راندند . اين عده با هوريان ( بوميان آن ناحيه كه قومي از اصل آزياني بودند ) ممزوج شدند و پادشاهي ميتاني را تشكيل دادند . اين دسته ، محل س******ت خود را تا بين النهرين شمالي توسعه دادند و آشور را محدود كردند و مساكن قوم گوتي را نيز ( كه در دوره هاي شمالي زاگرس واقع بود ) به قلمرو خويش افزودند. همچنين ، مصر را متحد گردانيدند و مقتدرترين فراعنه ، با دختران پادشاهي ميتاني ازدواج كردند. ميتاني ها نه فقط از نظر قدرت سياسي و نظامي ، بلكه از نظر سامان دهي اوضاع اجتماعي و تدوين قوانين نيز، از موقعيت چشمگيري برخوردار بودند . متنهاي حقوقي به دست آمده از " نوزي " يا " يورگان تپه " ( Urgantepe ) در جنوب غربي كركوك درباره قوانين مربوطه به زناشويي ، بچه دار بودن يا نبودن ، هبه و واگذاري اموال ، ارث و قوانين كيفري و مجازاتها و مذهب آنان ، اطلاعات جالبي در اختيار مي گذارد.




كاسي ها

از حدود هزاره سوم ق.م. به بعد ، اين مردم به اعتباري ، نخست در زمينهاي جنوب غربي درياي كاسپين ( خزر ) و بعد در دامنه هاي سلسله زاگرس ، ساكن بودنده اند. مردم ناحيه لرستان كنوني را بازماندگان كاسي ها مي دانند. در نوشته هاي عاشوري ، از آنان با نام " كاسي" ( Kassi ) ياد شده است. نام هگمتانه يا همدان را آشوريها پيش از دوران مادها " كار- كاسي" به معني شهركاسيان مي ناميدند . همچنين ، نام شهرهاي قزوين و كاشان و درياي كاسپين را بر گرفته از نام اين قوم مي دانند.

وسعت منطقه حضور كاسي ها در بخشهاي غربي فلات ، تا همدان امتداد داشته است . كاسيان در برخي از نواحي "ماد آينده" س******ت گزيده و به احتمال قوي ، نواحي مزبور به وجهي استوار جزو قلمرو دولت كاسي شده است . زيرا ، آثار نقاط مس******ي كاسيان در نواحي دور دست ماد نيز تا هزاره اول پيش از ميلاد محفوظ مانده و عنصر نژادي كاسي در حدود جنوب غربي ماد به طور قابل ملاحظه اي انتشار يافته است .
درباره نژاد كاسي ها و پيوندشان با آرياييها، نظرات مختلفي وجود دارد . برخي ، آنان را " آريايي" و برخي ديگر " آزياني" گفته اند . توده جمعيت ( كاسي ) كه در اصل آسيايي بودند، در آغاز هزاره دوم ق.م. به توسط هند و اروپاييان كه حكومتي اشرافي و نظامي با جمعيت اندك تشكيل داده مجاز شدند كه خود را در ميان طبقه حاكم جاي دهند .
همچنين ، از نام بعضي خدايان كاسي پيداست كه ارتباط خاصي ميان آنان و نژاد هند و اروپايي وجود داشته است .





اورارتوها

در سده هاي آخرين هزاره ق.م. نيز با نام پرآوازه حكومتها و اقوامي در غرب فلات و منطقه اي كه بعد مركز عمده دولت بزرگ ماد را تشكيل دادند، برخورد مي كنيم كه همه در جريان يك رويداد مهم تاريخي دنياي كهن ، از دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد ، با نام دولت و تمدن ماد به زندگي خود ادامه داده اند. عمده آنان عبارت بودند از : اورارتوها ، مانايي ها ، سكاها و سيمري ها . از اين چهار گروه ، اورارتوها از نظر تشكل سياسي و سازماندهي به صورت يك دولت و به جاي گذاردن آثار تمدني ، به ويژه معماري ، از ديگران شرايط ممتازتري داشته اند . اين دولت در حدود سده نهم ق.م. از اتحاد تعدادي از طايفه ها در پيرامون درياچه وان با مركزي به نام " توشيا " سامان گرفت . در زمانهاي بعد ، از يك سو تا درياچه وان و از سوي جنوب تا حوضه هاي رودخانه هاي دجله و بخش بالاي فرات و گه گاه بخش هايي از آذربايجان كنوني را در برداشت .
زبان اورارتويي را از گروه زبانهاي " آسياني " دانسته اند كه با زبان " هوريها " همگروه بوده است . مهمترين ايزد آنان " خالدي " نام داشت . اورارتوها در كار معماري ، فلزكاري و ايجاد كانالهاي آبياري توانمنديهاي بسيار داشتند . ساكنان سرزمين اورارتو در شكل بخشيدن به هنر دوران ماد و سپس هخامنشي ،چون ديگر اقوام ساكن فلات نقش موثري را بر عهده داشته اند . دولت اورارتو ، در آغاز دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به اطاعت اتحاديه مادها در آمد .





مانايي ها

مانايي ها از اقوام صاحب نام و نشاني بودند كه در ناحيه ماد آتروپاتن يا آذربايجان كنونی، در سده هاي نخستين هزاره اول پيش از ميلاد تا زماني كه جزيي از دولت بزرگ ماد گرديدند، از جمله دولتهاي منطقه اي به شمار مي رفتند. ويژگيهاي قومي جامعه مانايي را چنين دانسته اند : مقارن هزاره نخست ، مخلوطي از طوايف مهاجر و بومي – قفقازي و آريايي – به نام ماناي در نواحي جنوب شرقي درياچه اورميه تا حدود جنوب غربي خزر ، به خصوص بين حدود مراغه تا بوكان و سقز امروزي س******ت داشتند .
بيشتر پژوهشگران برآنند كه مانايي ها شامل اتحاداي از طوايف منطقه بودند و خود از گذشته جزئي از سازمانهاي حكومتي لولوبي – گوتي را تشكيل مي دادند . آنان با پيروزي بر ديگر اتحاديه هاي منطقه، دولت مانا را پايه گذاري كردند . آشوريها به طور بي امان ، در فرصتهاي مختلف براي حمله و غارت ، به سرزمين مانا حمله مي بردند و در هر يورش در پي ويرانگري خود ، جمعي را به اسارت مي گرفتند كه حضور صنعتگران و هنرمندان مانايي در ميان آنان، غنيمتي گرانبها براي آشوريان به شمار مي رفت. آنان از وجود اين اسرا در كار رونق شهرهاي آشور ، به ويژه نينوا بهره مي جستند . ميان مانايي ها و اورارتوها نيز با وجود پيوندهاي بسيار نزديك فرهنگي ، بر سر گسترش منطقه نفوذ سياسي درگيريهايي وجود داشت .
مانايي ها ، هم از نظر اقتصادي ، هم از نظر آفرينش آثار هنري ، صاحب توان و رشد فرهنگي والايي بودند . به همين دليل ، در زمان ايجاد حكومت قدرتمند ماد ، سرزمين مانا به اعتباري قلب و مهمترين كانون فرهنگ و تمدن امپراتوري را در بر گرفت .
مسلماً ماناي پيشين ، مركز اقتصادي و فرهنگي حكومت ماد بود . اين ناحيه از ديگر نواحي ماد از لحاظ اقتصادي پررونق تر بود و در آن ، آبادترين كشتزارها و بيشه ها وجود داشت .
مبناي اقتصاد مانا را دامپروري و گله داري تشكيل مي داد . مانايي ها در خلق آثار هنري ، در زمينه معماري و فلزكاري وسفالگري و به ويژه آثار تزيين طلا و آجرهاي نقش دار ، از اعتبار و هنروالايي برخوردار بودند . تاكنون ، در سه محل با انجام كاوشهاي باستان شناسي آثار با ارزشي كه به نام مانايي شهرت دارد به دست آمده است . اين سه محل ، عبارت اند از : زيويه ، حسنلو وقلايچي . قلعه زيويه در 54 كيلومتري جنوب شرقي سقز و در شمال روستايي به همين نام ، حسنلو در 9 كيلومتري شمال شرقي نقده و 12 كيلومتري جنوب غربي درياچه اوروميه و قلايچي در حومه بوكان واقع شده اند.
آثار هنري پرارزش و مشهور به دست آمده در زيويه و حسنلو ، از نظر نشان دادن پيشرفتهاي خيره كننده فرهنگ و تمدن فلات ايران در هزاره اول ق.م. داراي اهميتي بنيادين هستند . كاوشهاي انجام شده چند سال اخير در قلايچي و به دست آمدن بنايي كه به احتمال نيايشگاه مردم منطقه بوده است ، از نظر بيان ارزشهاي هنر معماري ، از جمله كاربرد آجرهاي نقش دار گوناگون، حكايت از تواناييهاي آفرينش هنري ساكنان بخش غربي ايران در هزاره اول ق.م. دارد. در حقيقت ، اين شيوه را از تمدن كهن تري در فلات، ( ايلاميان ) به ارث برده و آن را به اوج شكوفايي رسانده بودند .
دولت مانا دردهه نخست سده هفتم ق.م. جزئي از دولت بزرگ ماد به شمار مي رفت . دو گروه ديگر يعني سكاها و سيمري ها از نظر نژادي و زباني ، با مادها از يك بن و ريشه بودند . در حال حاضر با توجه به اطلاعات كمي كه در دست داريم ، غير ممكن است بتوانيم مادي ها را از سكايي ها و سيمري ها جدا نماييم . زيرا فرهنگ و تمدن اين اقوام كاملا" به هم بستگي داشته است . اين عقيده را هر تسفلد پس از مطالعه نقوش برجسته تخت جمشيد اظهار كرد و از آن دفاع نموده ، ولي امروزه ما با كمال اطمينان مي توانيم آن را بيان كنيم .

ATHENA
12-18-2009, 03:13 PM
قلمرو اقوام و حكومت هاي منطقه اي :


http://pnu-club.com/imported/2009/12/671.jpg

ATHENA
12-18-2009, 03:16 PM
شكل گيري پادشاهي ماد


از رهبر تشكيل دهنده اتحاديه طايفه هاي مادي ، با نامهاي " ديااكو" ، " ديوك " و يا " دياكو " ياد شده است . او با حمايت گسترده مردم منطقه، توفيق يافت تا از مجموعه سرزمينهاي كه بر هر يك رئيس و شاهكي حكومت مي راند در فاصله 788 ق.م. و به اعتبار ديگر 767 تا 745 ق.م. در منطقه وسيعي كه شامل ماد كوچك ، مركزي و شرقي مي شد، دولتي را پي ريزي كند كه در قرن هفتم پيش از ميلاد تا دو دهه آغازين قرن ششم ق.م. بزرگترين پادشاهي نيرومند زمان گردد.
مدت زماني پس از شكست دياكو از سارگن شاه آشور ، فرزند و جانشين او كه نامش به گونه هاي مختلفي ، چون فرورتيش ، خشتريته ، كشتريتي وفرائورتس ياد شده است ، قدرت رهبري رابه دست گرفت ودر 3-672 ق.م. در برابر آشوريها به پا خاست . حدود دو دهه بعد ، بر اثر قدرت طلبي رهبران سكاهاي آريايي در جهت كسب مقام رهبري اتحاديه و منطقه ، نزديك يك ربع قرن ، يعني 652 تا 585 ق.م. با توانمندي به ساماندهي حكومت و جذب دولتهاي مختلف كوچك وبزرگ پرداخت كه در واقع ميتوان او را نقش آفرين دوران گسترش و شكل گيري پادشاهي ماد به شمار آورد . بنابر قول هرودوت، او طي نبردي سران سكاييان را به اطاعت وادار كرد ( در حدودسالهاي 613 و 612 ق.م. ). دولت ماناي تا قبل از 610ق.م. سلطنت كياكسار را به رسميت شناخت و خود جزئي از دولت ماد گرديد . دولت اورارتو نيز در آغاز دهه آخر قرن هفتم ق.م. رهبري كياكسار را پذيرفت و جزئي از كشور ماد گرديد . هم در زمان هوخشتره ( كياكسار )، سرزمين پارس به بخشي از سرزمينهاي دولت بزرگ ماد ، تبديل گرديد و هوخشتره فرمانروايي پارس را بر عهده كمبوجيه پدر گوروش بزرگ واگذاشت. به اعتباري ، لوح سيمين " آريارمنه " در همين زمان به وسيله هوخشتره به هگمتانه – پايتخت مادها – انتقال يافت . همزمان با اين رويدادهاي مهم و فراهم آمدن موجبات شكل گيري دولت بزرگ ماد ، با پيوستن اتحاديه هاي طايفه أي و دولتهاي كوچك و بزرگ مستقر در فلات ايران كه از هبستگيهاي فرهنگي ديرينه برخوردار بودند ، هوخشتره زمان را براي در هم شكستن حكومت متجاوز و خونريزآشور كه طي چند قرن با يورشهاي پي در پي ، به ويرانگري و كشتارهاي وحشتناك در بخش وسيعي از فلات پرداخته بود ، مناسب ديد . از مدتي پيش ، ميان بابل و آشور درگيريهاي صورت گرفته بود ، ولي بابلي ها كاري از پيش نبرده بودند . با توجه به تمامي زمينه ها ، كياكسار نيروهاي خود را با عبوراز گردنه هاي زاگرس به ايالت " آراپخاي " بالاتر از نينوا ، رسانيد و بعد از تسخير شهر " طربيس " از دجله گذشت و تا شهر مشهور " آشور " پيش راند و آن را به تصرف در آورد . پس از آن ، بابلي ها دولت ماد را در آستانه در هم شكستن قطعي آشور ديدند ، بر اساس توافقهاي پيشين ، به ياري مادها آمدند و با هم به محاصره " نينوا " پرداختند . در ماه اوت 612 پيش از ميلاد ، نينوا سقوط كرد و به دوران حكومت خشن ترين قدرت زمان ، پايان داده شد.


http://pnu-club.com/imported/2009/12/672.jpg




سقوط نينوا و از ميان برداشته شدن دولت آشور ، از جمله رويدادهايي است كه مورد استقبال فراوان همه ساكنان سرزمينهاي مجاور آن كشور كه لطمه هاي بسيار از آن ديده بودند ، قرار گرفت .
كياكسار براي آنكه بار ديگر آشور سربلند نكند ، بازمانده نيروهاي آشوري را كه به "حران " رفته بودند، در هم كوفت و در نتيجه سراسر بين النهرين شمالي و تمامي كشور آشور و از جمله ، ناحيه سيرو – مدي يا " سوريه – ماد " را به كشور ماد ملحق گردانيد.
هوخشتره بعد از پيروزي درخشان برآشور ، به سوي غرب راند و با دولت ليدي ( Lydia ) مدت پنج سال به نبرد پرداخت . سرانجام ، بر اثر پادرمياني بخت نصر پادشاه بابل ميان دو دولت صلح برقرار گرديدو رود قزل ايرماق با " هاليس " به عنوان مرز دو كشور و به عبارتي ، غربي ترين مرز پادشاهي ماد تعيين شده . در اين هنگام مادها از جنوب غربي با كشور بابل هم مرز بودند و از سوي شمال ، سراسر سرزمين " وان " يا ارمنستان جزئي از كشور ماد به شمار مي رفت .
هرودوت ( در مجله يكم ، بند 104 ) يادآور شده است كه " خاك ماد " با سرزمين " ساسپيريان " ( يعني قبايل ايبري و گرجي ) هم مرز بود. در مورد سرزمين " كادوسيان " و " ماردان " يا گيلان و مازندران و نيز ايلام ، برخي از مورخان با شك و ترديد سخن گفته اند، در حالي كه در نوشته هاي كهن به پيوستگي آنها با ماد اشاره شده است . از جمله " كتزياس " درباره كادوسي ها اشاره دارد كه آنان تا كمي به پايان دوران دولت ماد ، جزيي از آن كشور بوده اند . در مورد ايلام نيز بايد گفت كه سرزمين مزبور ، دست كم بعد از سقوط قدرت آشور نمي توانسته است به صورت مستقل باقي مانده و جزيي از سرزمين ماد نشده باشد.
ديا ******وف در بحث مربوط به ساتراپهاي دولت ماد در عهد آستياك ( فرزند هوخشتره ) سرزمينهاي زير را نيز ، افزون بر آنچه گفته شده ، به عنوان ساتراپهايي از كشور ماد ياد مي كند :
- در نگيانا و كارمان و ميكيان (شامل سيستان، كرمان وبخشي از مكران وغرب افغانستان تا خط هرات – قندهار )
- ناحيه " پاريكانيان و حبشيان آسيايي " يا مكران بلوچستان كنوني .
- پارت وهيركانيه ، مسلما" ، آره يا وسغديانا به احتمال ولي گمان نمي رود تماما، و خوارزم به ظن بسيار ضعيف .
هرودوت به تسخير اين سرزمينها توسط فرورتيش اشاره دارد . از اين رو مي توان به ظن قوي گفت كه حدود ماد از طرف مشرق تا " باختر " وجيحون امتداد داشته است .

ATHENA
12-18-2009, 03:17 PM
دولت ماد و سرزمينهاي تابع :


http://pnu-club.com/imported/2009/12/673.jpg

ATHENA
12-18-2009, 03:18 PM
مباني سياسي – فرهنگي پايه گذاري دولت ماد

از بعد سياسي ، يكي از عوامل عمده پيدايش اتحاديه ماد و سپس دولت و بالاخره تشكيل پادشاهي ماد را مي توان در تجاوزگريهاي ويرانگرانه آشور جستجو كرد. هرودوت ، اهميت ويژه اي به جنبش ضد آشوري مردم ماد در حدود 672 ق.م. به رهبري " فرورتيش " داده و گفته است: مادها براي احراز آزادي ، مبارزه را آغاز و در اين راه به قدري تلاش و سرسختي كردند كه سرانجام توانستند يوغ قيادت آشور را براندازند و خود را آزاد و مستقل سازند .

بسياري از آثار تمدني منسوب به دولتهايي كه مدت زماني در قالب پادشاهي ماد در كنار هم قرار گرفتند، از جمله آثار قلعه سازي و شهرسازي آنان ، بازتاب شرايط سياسي – اجتماعي كمابيش يكساني است كه بر سراسر منطقه حاكم بوده است. تكيه بر جنبه هاي دفاعي قلعه ها و ايجاد " قلعه – شهرها " براي دفاع در برابر مهاجمان، از ويژگيهاي عمده و همسان بيشتر جايگاههاي شناخته شده، دست كم از نيمه هزاره دوم ق.م. به بعد است. شكل گيري دولت مقتدر پادشاهي ماد با شركت دولتها و اتحاديه هاي طوايف خود مختار مستقر در قلمروهاي معين بدون خونريزيها و ويرانگريهاي شديد، حكايت از آن دارد كه بجز رهبران اتحاديه ها و مقامهاي سياسي و حكومتي دولتها كه به حفظ قدرت خود علاقه مند بودند، ساكنان آن سرزمينها از يك سو به دليل پيوندهاي فرهنگي با يكديگر و از سوي ديگر ، به منظور پايان بخشيدن به درگيريهاي پي در پي در منطقه ، به وحدت با هم تمايل داشتند و از ايجاد يك دولت ماد توانا با مشاركت خود ، استقبال مي كردند . چنانكه جز در چند مورد كوچك ، از زمان تشكيل دولت بزرگ ماد تا پايان دوران هخامنشي ، ديگر شاهد خيزشهاي تجزيه طلبانه در پادشاهي ماد و هخامنشي نيستيم . در آن شرايط ( زمان ادغام پادشاهيها و دولتهاي كوچك و متوسط در دولت ماد ) عامه مردم به طور كلي از استقرار يك قدرت مركزي توانمند هواداري مي كردند .

از نظر فرهنگي ، فرهنگ دوران مادي را مي توان حاصل تكوين و تكامل فرهنگي دانست كه از گذشته دور در بخش وسيعي از سرزمين فلات به نشو و نما پرداخت كه نمودهاي آن ، دست كم از هزاره سوم ق.م. تا دوران ماد ، در جاي جاي آن ديده مي شود. به دليل پيوند و همساني ميان نمودهاي يكديگر در ارتباط بوده و در جريان داد و ستدها و گاه برخوردها ، بر هم تاثير گذارده و ديدگاههايشان به يكديگر نزديك و نزديكتر گرديده است ، تا جايي كه سرانجام مجموعه آفريده هايشان به صورت پيامي مشترك درآمده است .

ژرژكنتنو در برسيهاي مربوط به ريشه نژادي ساكنان هزاره سوم ق.م. در منطقه غرب فلات بدين مطلب اشاره دارد كه در" هزاره سوم پيش از ميلاد ، از همان اراضي سرد آسياي مركزي ، موج ديگري از مهاجران به راه افتاد كه آنان را آريايي يا هند و ايراني لقب داده اند ."

ريچارد فراي در همين باره اظهار مي دارد : دسته هاي از جنگاوران آريايي ( پيش از فرارسيدن گروههاي عمده آرياها كه در خاور نزديك در هزاره دوم پيش از ميلاد بنيان پادشاهي مي گذاردند ) به اين سرزمين راه يافته بودند . گويي كه اين پيشتازان آريايي در جمعيت بومي مغرب فلات و دشت بين النهرين مستحيل شدند تابعدها با فرارسيدن گروههاي بزرگ ايرانيان ،اين سرزمينها ايراني شدند .

ذكر اين نقل قولها، بدان جهت است كه ذهن را متوجه جنبه هاي پيوستگي نژادي اين مردم كرده باشيم . بايد توجه داشت كه مربوط ساختن بررسي تمدن و فرهنگ ايران دوران ماد با بحث هاي مربوط به نژاد شناسي و زبان شناسي در پيوند با قوم ماد و ديگر اقوام منطقه، با توجه به اختلاف نظرها و دردست نبودن آگاهي هاي كافي ، گام نهادن در راهي سنگلاخ خواهد بود . بنابر اين، اشاره به اين دو نظريه ذكر شده فقط به اين علت است تا يادآور شويم كه عوامل همگن بسياري از ديرگاه در اين منطقه وسيع در كنارهم سبب شده است تا مردم بخشهاي مختلف ، در كار آفرينش فرهنگ منطقه خويش ، از ديدي نزديك و همسان با همسايگان خود برخوردار باشند. نتيجه آنكه مجموع اين پاره فرهنگهاي منطقه اي ، كليتي يگانه رامي نماياند. ر

نگاهي به جايگاههاي باستان شناسي كاوش شده در آسياي مركزي تا بخشهاي شمال شرقي ، مركزي و غرب ايران كنوني ، به گونه اي چشمگير معرف پيوند فرهنگي ميان عمده اين جايگاهها از هزاره پنجم پيش از ميلاد به بعد مي باشند. يافته ها و بررسيهاي مربوط به هزاره اول ق.م. در جايگاههايي چون "تخت قباد" در ساحل راست آمودريا حصار ، سيلك ، خوروين ، كلاردشت و املش ، ناحيه لرستان ، گودين تپه ، نوشيجان ، حسنلو ، زيويه، سقز، قلايچي ، و… به گونه اي روشن و گويا معرف آن است كه فرهنگ معروف به تمدن مادي ، از آغاز هزاره اول ق.م. در تمامي اين جايگاهها – باوجود فاصله زياد از هم – با شباهتها و همسانيهاي بسيار، شكل گرفته و روند تكامل ارزشمندي را پيموده است . " گيرشمن " در بحث شكل گيري تمدن مادي ، اين چنين اظهار نظر مي كند " هنر سيلك و بعد از آن ، هنر خوروين و حسنلو و املش و لرستان جزه لاينفك اين فرهنگ و تمدن جديدند " . وي همچنين درباره گنجينه جيحون كه در ساحل آمودريا به دست آمده است، چنين مي نويسد : " در اينجا ، هنر مادي موضوع اصلي نقوش مجالس است و نفوذ هنرهاي مختلف ، روي آن پيوند شده است ".

ATHENA
12-18-2009, 03:20 PM
ويژگيهاي دولت و تمدن ماد

از نظر نام و عنوان ، اين درست است كه شاهنشاهي بزرگ ماد دوراني طولاني نپاييد و جاي خود رابه شاهنشاهي هخامنشي سپرده، ولي نكته بسيار مهم آنكه شاهنشاهي هخامنشي چيزي جزه تداوم دولت و تمدن مادي نبود . همان اقوام و همان مردم ، روندي راكه برگزيده بودند با پويايي و رشد بيشتر تداوم بخشيدند و در پهنه اي بسيار وسيع ، آن را تا پايه بزرگترين شاهنشاهي شناخته شده جهان، اعتبار بخشيدند.
عمده ترين ويژگي دولت ماد را مي توان در توفيق ساماندهي و ايجاد دولتي بزرگ از مجموعه دولتها و اتحاديه هاي طايفه اي مستقلي دانست كه با وجود همسانيها و نزديكيها و پيوندهاي چشمگير فرهنگي ، تا آن زمان در يك واحد با هم پيوند سياسي – سازماني نيافته بودند . وجود جنگ قدرت ميان دولتهاي مزبور ، هيچ گاه به عنوان درگيري " دولت – ملت " هاي مختلف شناخته نشده و از تمامي آنها ، به عنوان دولتهاي كه هر يك بخشي از سرزمين ايران بزرگ و مردم آن را در بر داشته اند ياد شده است . بنابر اين ، پايه گذاري دولت بزرگ ماد را بايد به عنوان مهمترين رويداد در تاريخ ايران به شمارآورد .رويدادي كه موجب گرديد تا نخستين دولت بر پايه " وحدت ملي " اقوام مختلف ساكن فلات ايران با مشتركات و پيوندهاي فرهنگي ، استقرار يابد . بر اساس چنان شرايطي بود كه دولت ماد امكان آن را يافت تا در كار ايجاد سازماني گسترده و دقيق و متكي بر نهادهاي قدرتمند در زمينه هاي سياسي – اقتصادي – نظامي توفيق يابد و با الهام از ساختار كل جامعه و باورهاي مردم ، اصول و قوانين بسياري براي ايجاد نظم و استقرار عدالت و تنظيم روابط اجتماعي در ابعاد مختلف ، پايه ريزي كند . آنچه دولت ماد پايه گذارد ، در سده هاي مختلف پس از آن نيز همچنان مورد قبول و پا بر جاماند. ديا******وف با توجه به كتيبه داريوش اول در بيستون ، نشان مي دهد كه نه تنها سازمان دولتي ، بلكه سازمان اجتماعي پارس نيز تحت نفوذ شديد نظامات مادي ها بوده است . عمده ترين ويژگي دوران ماد را مي توان به چگونگي فرهنگ و تمدن آن مربوط دانست . فرهنگ و تمدني توانا و پويا و با هويت كه تبلور سير فرهنگي چند هزار ساله فلات را ، مي توان در آن شاهد بود . فرهنگ و تمدني منسجم و توانا كه در عين در برگفتن تمامي پاره فرهنگهاي منسوب به دولتهاي مختلف مستقر در فلات – پيش از استقرار پادشاهي ماد – در مجموعه بيان كننده ساختار پيكري يگانه بود. و توانست تا پايان دوران هخامنشي ، به سير خود ادامه دهد .

ATHENA
12-18-2009, 03:23 PM
پادشاهان اين دوره عبارتند از :



1- ديوکس ( ديااکو )
2- فرورتيس { فرااورت }
3- کياکسار ( هوخشتره)
4- آستيیاگ



ديوکس ( ديااکو )

هرودوت تاريخ نويس يونانی می گويد :: ديااکو پسر فرورتيش چنان آوازه ای در حسن دادخواهی داشت که ابتدا اهالی روستايی که در آ» زندگی می کردند و سپس همه افراد قبيله اش برای رفع دعواهايشان ؛ به او مراجعه می کردند . وی چون قدرت خويش را دريافت شايعه در افکند که بخاطر بازماندن از کارهای خصوصی خود نمی تواند تمام اوقاتش را به داوری ميان افراد صرف کند . از اين رو از کار داوری کناره گرفت . به دنبال اين اقدام دزدی و بی نظمی آغاز گرديد . روئسای طوايف و قبايل ماد دور هم گرد آمدند که چه کنيم که ديگر داوری چون ديوکس ( ديااکو ) بر ما داوری نخواهد کرد و هر روز دزدان و غارتگران بر ما هجوم می آورند و از مجازات عمل نمی ترسند ؛ پس از شوری که کردند به اين نتيجه رسيدند که از ديوکس ( ديااکو ) بخواهند تا به عنوان شاه (((( قبلش خودم فکر کنم به عنوان قاضی مواجب بگير البته اين نظر خودمه چون عقلانی تره !!! شايدم يه راست به عنوان شاه ))) به آنها حکومت کند و جلو اين دزدان و غارتگران را بگيرد پس به منزل وی رفته و تقاضايشان را با او در ميان گذاردند . ديوکس هم که دقيقا همين انتظار را داشت گفت من برای قبول اين کار چند شرط دارم که بايد عملی کنيد . اول اينکه برايم قصری بسازيد و برايم سربازانی محيا سازيد تا از من حمايت و پاسداری کنند . اين شروط را روسای قبايل قبول کردند و ديوکس ( ديااکو )‌ از اين تاريخ به بعد شاه مادها شد . اولين اقدام شاه جديد فراهم آوردن نگهبانانی برای خود و سپس ساختن پايتخت بود . وی برای اين منظور همدان را که يونانی ها اکباتانه ميگويند جهت پايتخت برگزيد . البته ديوکس ( ديااکو‌ ) از قرار معلوم اين شهر را بنا نکرد زيرا اين شهر در کتيبه تيگلات پلسر اول تخت عنوان امدانه ذکر شده است . اما پادشاه ماد بر جمعيت آن افزود ؛ نام هگمتانه به معنی جای اجتماع می باشد و ظاهرا بدان اشاره دارد که طوايف مادی که در گذشته پراکنده بودند ؛ به گونه ای متراکم در آنجا جمع شدند . شهر جديد احتمالا از روی نمونه شهرهای جلگه ای بنا گرديد . اين شهر بر روی تپه ای ساخته شده و هفت ديوار تو در تو داشت که ديوارهای درونی به ترتيب مشرف بر ديوارهای بيرونی بودند ؛ بطوری که درونی ترين ديوار از بقيه ديوارها بلند تر بود . قصر پادشاه که خزاين او در آنجا نگهداری می شد ؛ درون هفتمين ديوار واقع شده بود . اين ديوار کهدرونی ترين ديوار هفتگانه به شمار می رفت ؛ کنگره های زرگون داشت و حال آنکه ديوارهای ديگر مانند برج بيروس نيمرود رنگهای روشن داشتند . اين کنگره ها و بويژه رنگ های آن در نزد بابليان نمادهای خورشيد و ماه و سيارات بودند اما در نزد مادها اين گونه رنگ آميزی صرفا وام گيری هنری بوده . ديوکس ( ديااکو ) ؛ در اين کاخ مراسمی برای بار نيز مقرر می داشت که احتمالا به تقليد از دستگاههای آشور بوده است . در اين کاخ کسی نمی توانست با شاه روبرو شود و دادخواست ها را پيامگذاران به شاه می دادند . بدين منظور اين آيين تشريفات وضع شده بود تا با دشوار کردن دسترسی به پادشاه ترس و اخترام در دل مردم القا کنند (( ببينيد اين ديوکس چه مخی بوده عقلش چقدر کار می کرده . ۳۰۰۰ سال پيش واسه اينکه کاری کنه که مردم عليهش قيام نکنند و هر کسی فکر نکنه که اين تا ديروز آدم عادی بود امروز هم هست نمی زاشت کسی ببينش که مردم فکر کنن اين از اون آدم های مهمه و ما آدم عادی هستيم پس حرف اون درسته خدايی دمش گرم به اين می گن مغزه متفکر )) . ديوکس ( ديااکو ) در مدت پنجاه و سه سال پادشاهی ( ۶۵۵ - ۷۰۸ ق . م ) فرصت آن را داشت که قبايل ماد را که تا آن زمان پراکنده بودند متحد سازد و به مليت واحدی مبدل کند . اگر او همان ديااکويی نباشد که در کتيبه های آشوری از آن نام رفته لا اقل اين خوش اقبالی را داشته که آشوريان به وی نپرداختند ( نجنگيدن ) زيرا سناخريب در جنگ بابل و ايلام ( سوزيانا )‌ آن قدر گرفتار بودند که ديگر مجال انديشيدن به کوههای بلند و صعب العبور کردستان را نداشتند و تنها خطری که از جانب آشور ؛ مادها را تهديد می کرد ؛ اعزام نيروی آشوری يه اللیپی يعنی کرمانشاه کنونی بوده است . بقيه نقاط کشور همچنان در سکون و آرامش بود و خراجش را به صورتی منظم می پرداخت بطوری که آشوريان هيچ بهانه ای برای مداخله نيافتند .