PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دکتر محمد مصدق



Fahime.M
12-11-2009, 11:01 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/12/52.gif


دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجري شمسي در تهران، در يک خانواده اشرافي بدنيا آمد. پدر او ميرزا هدايت الله معروف به " وزير دفتر " از رجال عصر ناصري و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجيد ميرزا فرمانفرما و نوهً عباس ميرزا وليعهد و نايت السلطنه ايران بود. ميرزا هدايت الله که مدت مديدي در سمت " رئيس دفتر استيفاء " امور مربوط به وزارت ماليه را در زمان سلطنت ناصرالدين شاه به عهده داشت، لقب مستوفي الممالکي را بعد از پسر عمويش ميرزا يوسف مستوفي الممالک از آن خود مي دانست، ولي ميرزا يوسف در زمان حيات خود لقب مستوفي الممالک را براي پسر خردسالش ميرزا حسن گرفت و ميرزا هدايت الله بعنوان اعتراض از سمت خود استعفا نمود. بعد از مرگ ميرزا يوسف، ناصرالدين شاه ميرزا هدايت الله را به کفالت امور ماليه و سرپرستي ميرزا حسن منصوب کرد.
ميرزا هدايت الله سه پسر داشت که محمد کوچکترين آنها بود. هنگام مرگ ميرزا هدايت الله در سال 1271 شمسي محمد ده ساله بود، ولي ناصرالدين شاه علاوه بر اعطاي شغل و لقب ميرزا هدايت الله به پسر ارشد او ميرزا حسين خان، به دو پسر ديگر او هم القابي داد، و محمد را " مصدق السلطنه " ناميد. دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکيش مي نويسد: " چون مادرم پس از فوت پدر با برادرم ميرزا حسين وزير دفتر اختلاف پيدا کرد، با ميرزا فضل الله خان وکيل الملک منشي باشي وليعهد ( مظفرالدين شاه ) ازدواج نمود و مرا هم با خود به تبريز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال داشتم ... "
محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصيلات مقدماتي در تبريز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدين شاه بر تخت سلطنت به سمت منشي مخصوص شاه تعيين شده بود، به تهران آمد.
مصدق السلطنه با وجود سن کم در نخستين سالهاي خدمت در مقام مستوفي گري خراسان کاملا در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را به طرف خود جلب نمود. در باره خدمات او در خراسان افضل الملک در کتاب افضل التواريخ چنين مي نويسد: " ميرزا محمد خان مصدق السلطنه را امروز از طرف شغل مستوفي و محاسب خراسان گويند، ليکن رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و فضل و حسابداني اين طفل يک شبه ره صد ساله مي رود. اين جوان بقدري آداب دان و قاعده پرداز است که هيچ مزيدي بر آن متصور نيست. گفتار و رفتار و پذيرائي و احتراماتش در حق مردم به طوري است که خود او از متانت و بزرگي خارج نمي شود، ولي بدون تزوير و ريا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره مردمان بجاي مي آورد و نهايت مرتبه انسانيت و خوش خلقي و تواضع را سرمشق خود قرار داده است".
مصدق السلطنه بعد از مراجعت به تهران در اولين انتخابات دوره مشروطيت نامزد وکالت شد. او به نمايندگي از طبقه اعيان و اشراف اصفهان در اولين دوره تقنينيه انتخاب گرديد؛ ولي اعتبار نامه او بدليل اين که سن او به سي سال تمام نرسيده بود رد شد.
مصدق السلطنه در سال 1287 شمسي براي ادامه تحصيلات خود به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصيل در مدرسه علوم سياسي پاريس به سويس رفت و در اين مرحله به اخذ درجه دکتراي حقوق نائل آمد. مراجعت مصدق به ايران با آغاز جنگ جهاني اول مصادف بود. بعد از مراجعت به ايران مصدق السلطنه با سوابقي که در امور ماليه و مستوفي گري خراسان داشت به خدمت در وزارت ماليه دعوت شد. دکتر مصدق قريب چهارده ماه در کابينه هاي مختلف اين سمت را حفظ مي کند تا اينکه سرانجام در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزير وقت ماليه ( مشار الملک ) از معاونت وزارت ماليه استعفا مي دهد و هنگام تشکيل کابينه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا مي شود.
دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران اقامت در سويس که آنرا " وطن ثانوي " خود مي خواند مي نويسد: " در آنجا بودم که قرارداد وثوق الدوله بين ايران و انگليس منعقد گرديد.... تصميم گرفتم در سويس اقامت کنم و به کار تجارت پردازم. مقدار قليلي هم کالا که در ايران کمياب شده بود خريده و به ايران فرستادم؛ و بعد چنين صلاح ديدم که با پسر و دختر بزرگم که ده سال بود وطن خود را نديده بودند به ايران بيايم و بعد از تصفيه کارهايم از ايران مهاجرت نمايم. اين بود که همان راهي که رفته بودم به قصد مراجعت به ايران حرکت نمودم..." دکتر مصدق سپس شرح مفصلي از جريان مسافرت خود از طريق قفقاز به ايران داده و از آن جمله مي نويسد چون کمونيستها بر اين منطقه مسلط شده بودند، به او توصيه کرده بودند که دستهايش را با دوده سياه کند تا کسي او را سرمايه دار نداند! دکتر مصدق اضافه مي کند " به دستور ژنران قنسول ايران در تفليس اتومبيلي تهيه نمودند که با پرداخت چهل هزار مناتت مرا به پتروسکي برساند و از آنجا از طريق دريا وارد مشهد سر ( بابلسر فعلي ) شويم. ولي چند ساعتي قبل از حرکت خبر رسيد که کمونيستها دربند را تصرف کرده اند که از اين طريق نيز مايوس شدم و چون ناامني در تفليس رو به شدت مي گذاشت از همان خطي که آمده بودم به سويس مراجعت کردم."
بعد از مراجعت دکتر مصدق به سويس، مشيرالدوله که به جاي وثوق الدوله به نخست وزيري انتخاب شده بود، تلگرافي بعنوان مصدق السلطنه به سويس فرستاد و او را براي تصدي وزارت عدليه به ايران دعوت کرد. دکتر مصدق تصميم گرفت از راه بنادر جنوب به ايران مراجعت کند.
در مراجعت دکتر مصدق به ايران از طريق بندر بوشهر، پس از ورود به شيراز بر حسب تقاضاي محترمين فارس و واليگري ( استانداري ) فارس منصوب شد و تا کودتاي سوم اسفند 1299 در اين مقام ماند و براي ايجاد امنيت و جلوگيري از تعدي قدمهاي موثري برداشت.
با وقوع کودتاي سيد ضيا و رضا خان، دکتر مصدق تنها شخصيت سياسي ايران بود که دولت کودتا را به رسميت نشناخت و از مقام خود مستعفي گشت. پس از استعفا از فارس عازم تهران شد. ولي بنا به دعوت سران بختياري به آن ديار رفت تا کابينه سيد ضيا پس از 100 روز ساقط گرديد.
با سقوط کابينه ضيا، وقتي قوام السلطنه به نخست وزيري رسيد، دکتر مصدق را به وزارت ماليه ( دارائي ) انتخاب نمود که با قبول شرايطي همکاري خود را با دولت جديد پذيرفت.
با سقوط دوت قوام السلطنه و روي کار آمدن مجدد مشيرالدوله وقتي از مصدق خواسته شد که با سمت والي آذربايجان با دوت همکاري کند، با اين شرط که ارتشيان تحت امر او در منطقه باشند، قبول کرد. از اواخر بهمن 1300 با اواسط سال 1301 اين ماموريت را پذيرفت، ولي در اواخر کار بخاطر سرپيچي فرمانده قشون آذربايجان از اوامرش بدستور رضا خان سردار سپه، وزير جنگ وقت، از اين سمت مستعفي گشت و به تهران مراجعت کرد.
در خرداد ماه 1302 دکتر مصدق در کابينه مشيرالدوله به سمت وزير خارجه انتخاب شد و با خواسته انگليسيها براي دو مليون ليره که مدعي بودند براي ايجاد پليس جنوب خرج کرده اند بشدت مخالفت نمود و آب پاکي را بر دست وزير مختار انگلستان ريخت.
پس از استعفاي مشيرالدوله، سردار سپه به نخست وزيري رسيد و دکتر مصدق از همکاري با اين دولت خودداري ورزيد.
دکتر مصق در دوره پنجم و ششم مجلس شواري ملي به وکالت مردم تهران انتخاب و در همين زمان که با صحنه سازي سلطنت خاندان قاجار منقرض و رضا خان سردار سپه و نخست وزير فعلي به مقام پادشاهي رسيد، او قاطعانه با اين انتخاب به مخالفت برخاست. زمانيکه عمر مجلس ششم به پايان رسيد و رضا شاه با ديکتاتوري مطلق فاتحه حکومت مشروطه و دمکراسي را خواند، دکتر مصدق طي ساليان دراز خانه نشين شد و در اواخر سلطنت پهلوي اول که همه رجال سابق يا از بين رفته بودند و يا دست بيعت به حکومت داده بودند، مصدق به زندان افتاد ولي پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد آباد مجبور به سکوت شد. رضا شاه در سال 1320 پس از اشغال ايران بوسيله قواي روس و انگليس، از سلطنت برکنار گشت و به آفريقاي جنوبي تبعيد گشت و دکتر مصدق به تهران برگشت.
دکتر مصدق در انتخابات شور انگيز دوره 12 مجلس که پس از سقوط رضا شاه انجام شد، بار ديگر در مقام وکيل اول تهران قدم به مجلس نهاد و مورد تجليل تمام ملت ايران قرار گرفت.
در انتخابات دوره 15 مجلس بخاطر مداخلات نامشروع قوام السلطنه ( نخست وزير ) و شاه مانع شدند تا دکتر مصدق قدم بمجلس بگذارد و انگليسيها بتوانند قرارداد تحميلي سال 1933 دوره رضا شاه را که بمدت 60 سال حقوق ملت ايران را از نفت جنوب ضايع مي ساخت، در دولت ساعد مراغه اي تنفيذ سازند. خوشبختانه بر اثر فشار افکار عمومي مقصود انگليسيها تامين نشد و عمر مجلس پانزدهم سر رسيد. در همين دوران بود که دکتر مصدق و همراهان وي اقدام به پايه گذاري جبههً ملي ايران را نمودند ( 1328 ).
بر خلاف انتظار انگليسي ها، در انتخابات مجلس 16 با همه تقلبات و حمايت شاه و دربار صندوقهاي ساختگي آرا تهران باطل شد و هژير وزير دربار دست نشانده والاحضرت اشرف بقتل رسيد و در نوبت دوم انتخابات، دکتر مصدق و گروهي از يارانش که هنوز دو سه نفري از آنها راه خيانت در پيش نگرفته بودند، بمجلس راه يافتند؛ که در همين مجلس پس از کشته شدن سپهبد رزم آرا، طرح ملي شدن صنايع نفت جنوب به رهبري دکتر مصدق تصويب شد و اندکي بعد در شور و اشتياق عمومي دکتر مصدق به نخست وزيري رسيد تا قانون ملي شدن صنعت نفت را به اجرا در آورد.
در ارديبهشت ماه سال 1330 دکتر مصدق با تکيه به راي اعتماد اکثر نمايندگان مجلس به نخست وزيري رسيد. نخستين اقدام دکتر مصدق پس از معرفي کابينه، اجراي طرح ملي شدن صنعت نفت بود.
بدنبال شکايت دولت انگليس از دولت ايران و طرح شکايت مزبور در شوراي امنيت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نيويورک شد و به دفاع از حقوق ايران پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و در احقاق حق ملت ايران به پيروزي دست يافت. در بازگشت به ايران سفري نيز به مصر کرد و در آنجا مورد استقبال پر شکوه ملت مصر قرار گرفت.
انتخابات دروه هفدهم مجلس بخاطر دخالتهاي ارتشيان و دربار به تشنج کشيد و کار بجايي رسيد که پس از انتخاب 80 نماينده، دکتر مصدق دستور توقف انتخابات حوزه هاي باقي مانده را صادر کرد.
دکتر مصدق برا ي جلوگيري از کارشکنيهاي ارتش درخواست انتقال وزارت جنگ به دولت را از شاه نمود. که اين درخواست از طرف شاه رد شد. به همين دليل دکتر مصدق در 25 تيرماه 1331 در مقام نخست وزيري استعفا ميکند.
يکروز بعد، مجلس قوام السلطنه را به نخست وزيري انتخاب کرد و قوام السلطنه با صدور بيانيه شديد الحني نخست وزيري خود را اعلام نمود.
مردم ايران که از برکناري دکتر مصدق شديدا خشمگين بودند، در پي چهار روز تظاهرات و قيامهاي پيوسته در حمايت از دکتر مصدق، موفق به ساقط کردن دولت قوام گرديدند، و در 30 تير 1331 دکتر مصدق بار ديگر به مقام نخست وزيري ايران رسيد.
در روز 9 اسفند ماه 1331 دربار با کمک عده اي از روحانيون، افسران اخراجي و اراذل و اوباش تصميم به اجراي طرح توطئه اي بر عليه مصدق کردند تا او را از بين ببرند. نقشه از اين قرار بود که شاه در آن روز به عنوان سفر به اروپا از پايتخت خارج شود و اعلام دارد که اين خواسته دکتر مصدق است ( براي اطلاعات بيشتر لطفا به کتاب " خاطرات و تالمات دکتر مصدق" بقلم خود ايشان مراجعه کنيد). ارازل و اوباش نوکر دربار هم به بهانه جلوگيري از سفر شاه در مقابل کاخ شاه تظاهرات برپا کنند و هنگام خروج دکتر مصدق از دربار وي را بقتل برسانند. ولي از آنجائيکه مصدق از نقشه اطلاع يافت توانست جان سالم بدر برد و توطئه با شکست روبرو گشت.
سرتيپ افشار طوس رئيس وفادار شهرباني دکتر مصدق، بوسيله عمال دربار و افسران اخراجي به طرز وحشيانه اي بقتل رسيد.
بعلت اختلافات شديد مجلس با دولت دکتر مصدق، و بدنبال استعفاي بسياري از نمايندگان مجلس ،دولت اقدام به برگذاري همه پرسي در سطح کشور نمود تا مردم به انحلال يا عدم انحلال مجلس راي دهند. در اين همه پرسي که البته به خاطر همزمان نبودن زمان انتخابات در تهران و شهرستانها، و همچنين جدا بودن محل صندوقهاي مخالفان و موافقان انحلال مجلس مورد انتقاد بسياري از منتقدان قرار گرفت؛ در حدود دو ميليون ايراني به انحلال مجلس راي مثبت دادند و مجلس در روز 23 مرداد 1332 راسما انحلال يافت.
در روز 25 مرداد 1332 طبق نقشه اي که سازمانهاي جاسوسي آمريکا و انگليس براي براندازي دولت مصدق کشيده بودند، شاه دستور عزل دکتر مصدق را صادر نمود و رئيس گارد سلطنتي خويش، سرهنگ نصيري را موظف نمود تا با محاصره خانه نخست وزير فرمان را به وي تحويل دهد. همچنين نيروهايي از گارد سلطنتي مامور بازداشت عده اي از وزراي دکتر مصدق گشتند. ولي نيروهاي محافظ نخست وزيري با يک حرکت غافلگير کننده رئيس گارد سلطنتي و نيروهايش را خلع سلاح و بازداشت نمودند و نقشه کودتاي 25 مرداد به شکست انجاميد.
در روز 28 مرداد ماه 1332 دولتين آمريکا و انگليس با اجراي نقشه دقيقتري دست به کودتاي ديگري عليه دولت ملي دکتر مصدق زدند که اينبار باعث سقوط دلت مصدق گشت. در اين روز سازمان سيا با خريدن فتواي برخي از روحانيون و همچنين دادن پول به ارتشيان، اراذل و اوباش تهران آنها را به خيابانها کشانيد. بدليل خيانت رئيس شهرباني و بي توجهي رئيس ستاد ارتش دولت مصدق، کودتاچيان توانستند به آساني خود را به خانه دکتر مصدق برسانند و پس از چندين ساعت نبرد خونين گارد محافظ نخست وزيري را نابود کنند و خانه وي را پس از غارت کردن به آتش بکشانند. ولي دکتر مصدق موفق شد به همراه ياران خود از نردبان استفاده کند و به خانه همسايه پناه ببرد. در اين کودتا گروهي از ياران سابق دکتر مصدق نيز به بهانه مخالفت با مصدق با اجانب همکاري نمودند! همچنين شايان ذکر است که اعضاي حزب کمونيست توده که در روزهاي 26 و 27 مرداد به بهانه هواداري از دکتر مصدق دست به اغتشاشات مي زدند، در روز 28 مرداد هيچ عملي بر ضد کودتاي آمريکائيان انجام ندادند.
در روز 29 مرداد دکتر مصدق و يارانش خود را به حکومت کودتا به رهبري ژنرال زاهدي تسليم کردند.
در دادگاهي نظامي، دکتر مصدق با برملا کردن اسرار کودتاي 25 و 28 مرداد چهره کودتاچيان را نزد جهانيان رسوا ساخت. در پايان دادگاه وي را به 3 سال زندان محکوم کردند و پس از گذراندن 3 سال زندان، دکتر مصدق به ملک خود در احمد آباد تبعيد گشت و تا آخر عمر تحت نظارت شديد بود.
در سال 1342 همسر دکتر مصدق، خانم ضياالسلطنه، در سن 84 سالگي درگذشت و دکتر مصدق را بيش از پيش در غم فرو برد. حاصل ازدواج وي و دکتر مصدق 2 پسر و 3 دختر بود.
در 14 اسفند ماه 1345 دکتر محمد مصدق بدليل بيماري سرطان، در سن 84 سالگي دار فاني را وداع گفت. پيکر مطهر وي در يکي از اتاقهاي خانه اش در احمد آباد به خاک سپرده شد.
يادش گرامي

Fahime.M
12-11-2009, 11:03 PM
روزشمار و تقويم‌ عمر شادروان‌ دکتر محمد مصدق‌

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

29 ارديبهشت‌ 1261 شمسی
ولادت‌ در تهران‌ از پدر، ميرزا هدايت‌ ا... وزير دفتر و مادر، ملک‌ تاج‌ خانم‌ نجم‌ السلطنه ‌



1271 شمسي‌
وفات‌ پدر، ميرزا هدايت‌ که‌ از رجال‌ شريف‌ و با نجابت‌ عهد قاجار و وزير دفتر بود



1275 شمسي‌/ 1314 قمري:
‌ بنا به‌ تحصيلات‌ و قابليت‌ شخصي‌ و از طرفي‌ به‌ واسطه‌ي‌ حضور سابق‌ پدر در مقام‌ مستوفي‌ خراسان‌ ايشان‌ به‌ خراسان‌ و به‌ منظور تصدي‌ استيفاي‌ خراسان‌ عزيمت‌ نمود. درهمين‌ سال‌ ناصرالدين‌ شاه‌ به‌ قتل‌ رسيد



1285 شمسي:
‌ بنا به‌ درخواست‌ رجال‌ و بزرگان‌ ايالت‌ اصفهان‌ از آن‌جا به‌ نمايندگي‌ دوره‌ اول‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ انتخاب‌ شده‌ لکن‌ مجلس‌ به‌ علت‌ به‌ حد نصاب‌ نرسيدن‌ سن‌ ايشان‌ را نپذيرفت‌



1286 شمسي‌:
به‌ عضويت‌ جامع‌ آدميت‌ درآمد. در همين‌ سال‌ ورود به‌ مجمع‌ انسانيت‌ و قبول‌ نيابت‌ رياست‌ آن‌



1287 شمسي‌:
عزيمت‌ به‌ فرانسه‌ و آغاز تحصيل‌ در مدرسه‌ي‌ علوم‌ سياسي‌ پاريس‌ در رشته‌ي‌ علوم‌ ماليه‌ يا اقتصاد سياسي‌ پس‌ از سه‌ سال‌ به‌ علت‌ کسالت‌ يک‌ بار به‌ ايران‌ مراجعت‌ نموده‌ و دوباره‌ به‌ اروپابرگشت‌ و در شهر نوشاتل‌ سوييس‌ در رشته‌ي‌ دکتراي‌ حقوق‌ به‌ تحصيل‌ مشغول‌ و سال‌ 1292 فارغ‌ التحصيل‌ گرديده‌ و رساله‌ي‌ دکتراي‌ خود با عنوان‌ وصيت‌ در حقوق‌ اسلام‌ و حقوق‌ شرعي‌ زنان‌ در سال‌ 1293 به‌چاپ‌ رسانيد



1293 شمسي‌:
بازگشت‌ به‌ ايران‌ و تدريس‌ در مدرسه‌ي‌ علوم‌ سياسي‌ تهران‌



1294شمسی:
براي‌ مدتي‌ در عضويت‌ حزب‌ اعتدال‌ و سپس‌ حزب‌ دموکرات‌ درآمد. و در آبان‌ ماه‌ همين‌ سال‌ به‌ عضويت‌ کميسيون‌ تطبيق‌ حوالجات‌ جانشين‌ ديوان‌ محاسبات‌ از طرف‌ مجلس‌ سوم‌ به‌ مدت‌ 2 سال‌انتخاب‌ شد



1296 شمسي‌ :
معاونت‌ وزارت‌ ماليه‌ و رييس‌ کل‌ محاسبات‌




1298 شمسي‌ مطابق‌ با 1919 ميلادي‌: عزيمت‌ به‌ اروپا و اقامت‌ در سوييس‌ و مخالفت‌ با قرارداد 1919




1299 شمسي‌:
بازگشت‌ از اروپا و ورود به‌ بندر بوشهر و ديدار با بزرگان‌ و سران‌ بوشهر و ايلات‌ فارس‌ و تمايل‌ مردم‌ آن‌ سامان‌ و ارسال‌ عريضه‌ به‌ پايتخت‌ و در نهايت‌ با موافقت‌ دولت‌ مشيرالدوله‌ والی ایالت فارس‌ و‌ بوشهر شد



19 مهرماه‌ 1299 الي‌ سوم‌ فروردين‌ 1300 شمسي:

پس‌ از کودتاي‌ سوم‌ اسفند 1299 از طريق‌ صحبت‌ براي‌ عموم‌ رجال‌ و نوشتن‌ مقالات‌ و روشن‌گري‌ به‌ مخالفت‌ شديد با کودتاي‌ سيد ضياء پرداخت‌ و در اول‌ سال‌ 1300 ناچارٹ از والي‌گري‌ فارس‌ استعفا و براي‌مصون‌ ماندن‌ از تعرض‌ کودتاچيان‌ مدتي‌ در ميان‌ ايل‌ قشقايي‌ و سپس‌ به‌ دعوت‌ سران‌ بختياري‌ به‌ ايل‌ بختياري‌ پناه‌ برد



14 خرداد تا 29 دي‌ 1300 شمسي:‌
14 خرداد تا 29 دي‌ ماه‌ در کابينه‌ي‌ قوام‌السلطنه‌ با اخذ اختيارات‌ قانوني‌ از مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ به‌ مدت‌ سه‌ ماه‌ در پست‌ وزارت‌ ماليه‌ مشغول‌ شد. در ترميم‌ کابينه‌ به‌ وزارت‌ خارجه‌ برگزيده‌ شد ولي‌ نپذيرفت‌. و از28 بهمن‌ والي‌ آذربايجان‌ شد



1302 شمسي‌:
نماينده‌ مردم‌ تهران‌ در دوره‌ پنجم‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌،
تشکيل‌ کميسيون‌ معارف‌ با هماهنگي‌ آيات‌ عظام‌ حوزه‌ قم،‌
کتاب‌ حقوق‌ پارلماني‌ در ايران‌ و اروپا نيز تأليف‌ نمود



تيرماه1305 شمسي‌ ‌:
نماينده‌ مردم‌ تهران‌ در دوره‌ ششم‌ و مخالفت‌ با کابينه‌ مستوفي‌ الممالک‌ موضوع‌ صلاحيت‌ دو تن‌ از وزرا: وثوق‌ الدوله‌ و ذکاءالملک‌ فروغي‌



1307شمسی:
به‌ علت‌ ادامه‌ مخالفت‌ با هيأت‌ حاکمه‌ از طريق‌ مجلس‌ مخصوصا با اختيارات‌ داور، وزير عدليه‌ ؛ به‌ ناچار خانه‌ نشين‌ گرديد



1319ـ1315 شمسي‌ :
در اين‌ چند سال‌ به‌ علت‌ فشار حکومت‌ رضاخاني‌ خانه‌ نشين‌ بود و حتی از تدريس‌ در دانشکده‌ نيزمحروم‌ گرديد. و تا سال‌ 1319 در احمدآباد ساوجبلاغ‌ و تهران‌ تحت‌ نظر نظميه‌ اقامت‌اجباري‌ نمود



5 تيرماه‌ 1319 شمسي‌ :
توسط شهرباني‌ رضاشاه‌ بازداشت‌ و به‌ زندان‌ بيرجند منتقل‌ گرديد



23 آذر 1319 :
بنابه‌ فشار عده‌اي‌ از رجال‌ که‌ هنوز قدرت‌ نفس‌ کشيدن‌ داشتند به‌ احمدآباد بازگردانده‌ شد و تحت‌ نظر قرار گرفت‌ تا شهريور 1320 که‌ اجازه‌ خروج‌ گرفت‌



14 اسفند 1322 شمسي‌ :
نماينده‌ اول‌ مردم‌ تهران‌ در دوره‌ 14 مجلس‌ شورا گرديد و مخالفت‌ با اعتبارنامه‌ نمايندگي‌ سيدضياء در پيش‌ گرفت‌



1323 شمسي‌:
مخالفت‌ با اعطاي‌ هرگونه‌ امتياز نفت‌ به‌ خارجيان‌ و پيشنهاد طرح‌ چهار ماده‌اي‌ منع‌ دولت‌هاي‌ ايران‌ براي‌ مذاکره‌ با خارجيان‌ درباره‌ي‌ واگذاري‌ امتياز نفت‌ و تصويب‌ آن



1323 شمسي‌ :
حمله‌ به‌ دزدان‌ بيت‌المال‌ و زد و بندچي‌هاي‌ دستگاه‌هاي‌ دولتي‌ و درخواست‌ اخراج‌ دکتر ميليسپو مستشار آمريکايي‌ در امور مالي‌ ايران‌



1324 شمسي‌:
رهبري‌ اقليت‌ مجلس‌ در استراکسيون‌ عليه‌ کابينه‌ صدرالاشراف‌



آذر 1326 شمسي‌ :
رأي‌ تمايل‌ 53 تن‌ از نمايندگان‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ به‌ نخست‌ وزيري‌ مصدق‌ ـ در اين‌ زمان‌ حکيم‌ الملک‌ با 4 رأي‌ نخست‌ وزير شد.

در اين‌ سال‌ با فرمايشي‌ بودن‌ انتخابات‌ مجلس‌ حکومت‌ احمد قوام‌ آن‌ را به‌ طور علني‌ تحريم‌ نمود




1328 شمسي‌:
مخالفت‌ با تشکيل‌ مجلس‌ قلابي‌ مؤسسان‌ که‌ ساخته‌ دست‌ هژير و اشرف‌ بود



22 مهر 1328 شمسي‌ :
به‌ نحوه‌ي‌ برگزاري‌ انتخابات‌ مجلس‌ شانزدهم‌ اعتراض‌ و با جمعي‌ از ياران‌ خود در دربار تحصن‌ نمود



21 آبان‌ماه‌ 1328 شمسي‌ :
اعلام‌ تشکيل‌ جبهه‌ ملي‌ ايران‌
در اين‌ سال‌ پس‌ از ترور عبدالحسين‌ هژير وزير دربار باز به‌ حومه‌ احمدآباد تبعيد گرديد



18 بهمن‌ 1328 شمسي‌ :
رفع‌ حصر خانگي‌ و ورود به‌ تهران‌ و نطق‌ تاريخي‌ ميدان‌ بهارستان‌ در 18 بهمن‌ و اعتراف‌ به‌ انتخابات‌ مجلس‌ شانزدهم‌ و در نهايت‌ انحلال‌ مجلس‌



19 فروردين‌ 1329 شمسي‌ :
انتخابات‌ مجدداً برگزار شد و مصدق‌ نماينده‌ اول‌ تهران‌ شد



1329 شمسي‌:
مخالفت‌ با نخست‌ وزير رزم‌آرا

توضيح‌: مصدق‌ که‌ از نظامي‌ شدن‌ فضاي‌ سياسي‌ و هم‌ از پشت‌ پرده‌ از عدم‌ رضايت‌ شاه‌ مبني‌ بر گزينش‌ رزم‌آرا خبر داشت‌. به‌ مخالفت‌ برخاست‌ و رزم‌آرا بعد از تحمل‌ مشکلات‌ فراوان‌ در هنگام‌ معرفي‌ کابينه‌به‌ناچار با اردوگاه‌ چپ‌ مخصوصاً حزب‌ توده‌ از پشت‌ پرده‌ مغازله‌ ايي‌ آغاز نمود که‌ تمايلات‌ زنده‌ ياد صادق‌ هدايت‌ برادر خانم‌ رزم‌ آرا بي‌تأثير نبود و همين‌ امر در نهايت‌ باعث‌ گرديد که‌ در مسجد سپهسالار و باسري‌ پرشور برخاک‌ بيفتد




تيرماه 1329 شمسي‌ ‌:
کميسيون‌ ويژه‌ موضوع‌ نفت‌ تشکيل‌ شد و مصدق‌ به‌ رياست‌ آن‌ برگزيده‌ شد
در 15 آبان‌ماه‌ پيشنهادملي‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ از سوي‌ نمايندگان‌ جبهه‌ ملي‌ خصوصاً دکتر مصدق‌ مطرح‌ شد. در 29 اسفند مجلس‌ شورا طرح‌ مصدق‌ را براي‌ ملي‌ شدن‌ نفت‌ تصويب‌ نمود




12 ارديبهشت‌ 1330 شمسي‌ :
به‌ نخست‌ وزيري‌ رسيد و در 29 خرداد از شرکت‌ نفت‌ انگليس‌ و ايران‌ خلع‌ يد نمود که‌ نقش‌ زنده‌ياد مهندس‌ بازرگان‌ در اداره‌ صنعت‌ نفت‌ چشم‌گير بود



23 الي‌ 27 مهر 1330:
در شوراي‌ امنيت‌ سازمان‌ ملل‌ حاضر و از حقانيت‌ نهضت‌ ملي‌ نفت‌ ايران‌ دفاع‌ نموده‌ و تحسين‌ جهانيان‌ را برانگيخت‌



خرداد ماه‌ 1331 شمسي‌ :
حضور در ديوان‌ لاهه‌ و دفاع‌ از حقانيت‌ ملت‌ ايران‌. پس‌ از بازگشت‌ و در 25 تيرماه‌ به‌ علت‌ دخالت‌ شاه‌ در امور دولت‌ مخصوصاً موضوع‌ وزارت‌ جنگ‌ مصدق‌ استعفا نمود و قوام‌ به‌ نخست‌وزيري‌ رسيد. مخالفت‌هاي‌ گسترده‌ي‌ مردم‌ و قيام‌ ملي‌ 30 تير به‌ ناچار قوام‌ و دربار عقب‌ نشيني‌ نمود و مجلس‌ مجدداً مصدق‌ را به‌ نخست‌ وزيري‌ رسانيد



31 تيرماه‌ 1330

ديوان‌ دادگستري‌ لاهه‌ رأي‌ به‌ نفع‌ ملت‌ ايران‌ صادر نمود




8مرداد 1330
همين‌ سال‌ لايحه‌ اختيارات‌ قانوني‌ نخست‌ وزيري‌ تصويب‌ گرديد و عده‌اي‌ از نمايندگان‌ مجلس‌ و تني‌ چند از نمايندگان‌ جبهه‌ ملي‌ که‌ مصدق‌ را پاي‌بند به‌ سياسي‌ بازي‌ و گنجاندن‌ در حريم‌بسته‌ حزبي‌ خويش‌ نمي‌ديدند و مصدق‌ سر تسليم‌ در مقابل‌ فشارهاي‌ آن‌ها مبني‌ بر انتخاب‌ تمامي‌ دولت‌مردان‌ و وزراء از ميان‌ هم‌ حزبي‌هاي‌ خويش‌ فرود نمي‌آورد به‌ آغوش‌ دربار رفته‌ و مشکلات‌ عديده‌اي‌ برسر راه‌ مصدق‌ به‌ وجود آوردند. حتي‌ جناح‌ مذهبي‌ آن‌ روز مثل‌ مصطفي‌ کاشاني‌ را نيز با خود همراه‌ ساختند. در اين‌ ميان‌ حسين‌ مکي‌ که‌ روزي‌ عنوان‌ سرباز فداکار ميهن‌ به‌ خود اختصاص‌ داده‌ بود در تاختن‌ به‌آرمان‌هاي‌ ملي‌ مصدق‌ بي‌شرمي‌ و رسوايي‌ تمام‌ نمود و تمامي‌ آبروي‌ خويش‌ بر سر سوداي‌ بازار مکاره‌ سياست‌ باخت‌. مظفر بقايي‌ نيز به راه‌ دربار رفت‌



لکن‌ بزرگ‌ مرداني‌ آن‌ روز از حريم‌ تنگ‌ و نوپاي‌ حزبي‌ به‌درآمده‌ و وسيع‌تر نگريستند و با پيشواي‌ نهضت‌ همراهي‌ به‌ ياد ماندني‌ نمودند ازجمله‌: آيات‌ عظام‌ طالقاني‌ زنجاني‌ لاري‌ و... و بزرگ‌مرداني‌ هم‌چون‌ خليل‌ ملکي‌ داريوش‌ فروهر مرحوم‌ دهخدا بازاري‌ مسلمان‌ ومردم‌دار حاج‌ مانيان‌ و حاج‌ حسن‌ شمشيري‌ جهان‌ پهلوان‌ تختي‌ و عده‌ي‌ کثيري‌ از فعالان‌ دانشگاهي‌ و فرهنگي‌ و سياسي‌. اما متأسفانه‌ توطئه‌هاي‌ دربار و بعضي‌ از مجلسيان‌ فريب‌ خورده‌ و دست‌ بيگانگان‌طماع‌ در کار بود و علي‌رغم‌ آن‌ که‌ با پيام‌ عمومي‌ مصدق‌ و حضور قاطع‌ مردم‌ مجلس‌ منحل‌ گرديد و محمدرضا به‌ بغداد و از آن‌ جا به‌ رم‌ فرار نمود لکن‌ به‌ علت‌هاي‌ گفته‌ شده‌ در همه‌ي‌ اين‌ سال‌ها و به‌ خصوص‌ضعف‌ تشکيلاتي‌ جبهه‌ي‌ ملي‌ و عدم‌ استفاده‌ به‌ موقع‌ از توده‌ ملت‌ و تسامح‌ بيش‌ از حد مصدق‌ با مخالفان‌ در 28 مرداد بار ديگر آرمان‌هاي‌ اين‌ ملت‌ مظلوم‌ و همواره‌ چشم‌ به‌ راه‌ در ميانه‌ي‌ راه‌ ناقص‌الخلقه‌ ماند




17 آبان‌ 1332
محاکمه‌ نظامي‌ مصدق‌ آغاز و سپس‌ به‌ 3 سال‌ زندان‌ محکوم‌ شد لکن‌ دربار و کودتاچيان‌ را رسوا نمود و در اين‌ مدت‌ يار ديرينه‌ و وزير شجاع‌ امور خارجه‌اش‌ دکتر حسين‌ فاطمي‌ در بيدادگاه‌ نظامي‌شاه‌ تيرباران‌ نمودند
هرچند که‌ شاه‌ و دار و دسته‌اش‌ تلاش‌ داشتند که‌ کودتا را قيام‌ ملي‌ جلوه‌ دهند لکن‌ پايمردي‌ يادگاران‌ مصدق‌ هم‌چون‌ سحابي‌ ـ طالقاني‌ ـ بازرگان‌ ـ فروهر ـ مانيان‌ ـ شمشيري‌ و... اين‌ مجال‌ را هرگز به‌ آنها نداد و درخت‌ مقاومت‌ استوار ماند تا در 24 بهمن‌ 57 خون‌ با ناحق‌ ريخته‌ شهيد حسين‌ فاطمي‌ با شليک‌هاي‌ پياپي‌ و در بام‌ مدرسه‌ي‌ علوي‌ و به‌ سينه‌ پرکينه‌ و نفرت‌ نصيري‌ پاسخ‌ داده‌ شود




مرحوم‌ بازرگان‌ در جواب‌ دادستان‌ و در محاکمه‌ نظامي‌ خويش‌ در جواب‌ سؤال‌ نظر شما نسبت‌ به‌ قيام‌ ملي‌ 28 مرداد چيست‌؟

شجاعانه‌ پاسخ‌ داد:
قيام‌ فواحش‌ ، روسپيان‌ و لمپن‌ها ؟!!



13 مردادماه‌ 1335:

دوره‌ي‌ زندان‌ به‌ پايان‌ رسيد و دوره‌ي‌ تبعيد به‌ احمدآباد مجدداً آغاز گشت‌ و مزاحمات‌ شديد توسط دستگاه‌ حکومت‌ شاه‌ براي‌ مصدق‌ حتی در ديدار با نزديکان‌اش‌ ايجاد مي‌گرديد و در اين‌زمان‌ به‌ سرطان‌ فک‌ و دهان‌ مبتلا گرديده‌ لکن‌ اجازه‌ خروج‌ از کشور براي‌ معالجه‌ نيافت




سرانجام‌ در 14 اسفندماه‌ 1345 مطابق‌ با 5 مارس‌ 1967 در غربت‌ احمدآباد به‌ جاودانه‌هاي‌ اين‌ ملت‌ بدل‌ گرديد تا عصر همان‌ روز محدود ياران‌ باوفايش‌ ترتيبات‌ کفن‌ و دفن‌ او را در همان‌ خانه‌اش‌ بدهند وجهان‌ پهلوان‌ تختي‌ شجاعانه‌ و بي‌ هيچ‌ واهمه‌اي‌ بر پيکر ارجمند پيشوا بوسه‌ زند و سحابي‌ او را غسل‌ دهد

عثمان
01-01-2011, 08:07 PM
خدايش بيامرزاد كه به فكر وطن و آبادني اش بود:79: