PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مروری بر واژگان مهندسی نرم افزار- بخش 1



Y@SiN
11-19-2009, 07:02 PM
دوستی از من خواست، چند واژه مهندسی نرم افزار را به زبانی ساده برایش تعریف کنم، گویا برای جایی لازم داشت، قبول کردم، هر چند نشد و لزومی هم نداشت که خیلی درست و کامل این واژه ها تعریف شوند اما بد ندیدم برای تکمیلشان آنها را اینجا بگذارم. علی الحساب قسمت اول واژه ها را که می توان در دسته بندی Concepts and Models قرار داد می نویسم تا در نوشته های بعدی سایر مباحث مهندسی نرم افزار و تضمین کیفیت نرم افزار را نیز پوشش دهم.

1- project definition : تعریف پروژه مهمترین کار ابتدایی در یک پروژه است، در این مرحله شما اهداف، محدودیت ها، منابع، عوامل موفقیت و ریسکهای پروژه شناسایی شوند. در موفیت یک پروژه مهمترین مساله آنکه، می گویند همیشه باید از نقطه درست شروع کرد، برای همین باید نقطه شروع را ابتدا به صورت کامل شناسایی کرد و آنها که گفتم را مشخص نمود. تا بتوان یک سازماندهی درست انجام داد، سپس برنامه ریزی درستی کرد و در نهایت ارزیابی کاملی از نحوه اجرا انجام داد.

2- project success :میزان تحقق اهداف پروژه و موفقیت آمیز بودن آن را مشخص می کند، به پیشنهاد برخی ها می توان آن را در چهار سطح بررسی نمود :
- Project Managment Success : بررسی هزینه، زمان و کیفیت پروژه و محصولات آن
- Repeatable Project Managment Success : مرور و مقبولیت سنجی محصولات قابل پیش بینی پروژه ها
-Project Success : سنجش میزان سود حاصل از اجرای پروژه
-Cooperate Success : مطالعه استراتژی های نهاینه شده در اثر اجرای پروژه ها و ارزش افزوده حاصل
3- measuring success : جمله معروفی هست که می گوید اگر بتوانی یک چیز را اندازه بگیری می توانی آن را مدیریت کنی! در نرم افزار می توان چهار هدف زیر را برای اندازه گیری مشخص کرد:
- برای مشخص سازی (to Characterize) : برای فهم یک موضوع (فرآیند، محصول، منبع یا ... ) و ایجاد یک مبنا و پایه برای بررسی های بعدی
- برای ارزیابی (to Evaluate) : تشخیص وضعیت جاری نسبت به برنامه ریزی ها و اندازه گیری های اولیه و تعیین میزان انحراف
- برای پیش بینی (to Predict) : برای ایجاد امکان برنامه ریزی برای پروژه جاری و پروژه های آتی
- برای بهبود (to Improve) :ارتقاء هر چیز و تشخیص کاستی های یک چیز و حرکت در جهت اصلاح آنها
طبیعتا یک اندازه گیری که در راستای هدف های فوق باشد می تواند موفق گردد و سه چیز اصلی را برای ما روشن کند، سایز ، کیفیت و نحوه صرف زمان و هزینه
4- post-implementation reviews فرایند PIR یک کار تقریبا فرمال است که مدت زمانی پس از پایان پروژه صورت می گیرد. برای اینکه:
-میزان تحقق اهداف پروژه را بدست آوریم.
-کارایی محصول را اندازه بگیریم تا به نیاز آن به بهبود احتمالی در بعد برسیم.
-برای اینکه از پروژه درس بگیریم تا در پروژه های بعدی استفاده کنیم.
این کار معمولا پس از مدتی از پایان پروژه (در پروژه های متوسط و بزرگ بین 6 هفته تا 6 ماه بعد صورت می گیرد) و با طرح سوالات مشخصی در جنبه های مختلف صورت می گیرد و توسط خود تیم پروژه و یا تیمی مستقل صورت می گیرد.
5- project size سایز پروژه که بر مبنای تعداد خطوط برنامه LOC و یا FP Function Point و یا Object Point اندازه گرفته می شود. سایز پروژه از آن جهت مهم است که می توان پیش از آغاز تخمین زد چقدر زمان و منابع برای اجرای پروژه مورد نیاز است.
6 - lines of code معیار اندازه گیری سایز یک برنامه (تعداد خط برنامه) که معمولا پیش از آغاز پروژه بر اساس تجربیات برنامه نویس و یا مشاهده نمونه های مشابه تخمین زده می شود تا بر اساس آن مدت زمان و تلاش مورد نیاز برای پروژه بدست آید. معمولا به صورت مخفف LOC نام برده می شود و در زبانهای ساختیافته و محیط های برنامه سازی غیر ویژوال بیشتر کاربرد داشت.
7- effort/duration میزان تلاش در واحد زمان که به صورت نفر-ماه و یا نفر-ساعت بیان می شود. پس از تخمین سایز پروژه شما باید محاسبه کنید که از تخصص های مختلف در پروژه جاری چه مقدار نیاز دارید، مثلا چند نفر-ماه برنامه نویس و یا چند نفر-ماه گرافیست یا .... در هنگام اجرای پروژه نیز یکی از وظائف مدیر پروژه مطابقت آمار واقعی کار انجام شده با تخمین های اولیه است.
8- function points معیاری است برای به دست آوردن سایز پروژه از طریق شمارش فرمهای ورود و فرمهای خروجی اطلاعات، پرس وجوها ، فایلهای مرتبط و واسطهای برنامه با سایر نرم افزارها، در این روش یک برنامه را قبل از آغاز فرآیند اصلی طراحی و پیاده سازی تلاش می کنیم تصور کنیم که چه چیزهایی دارد و آنچیزها چقدر ساده یا پیچیده هستند، سپس با جمع کردن حاصلضرب تعداد آنها در یک ضریب که ساده بودن یا پچیده بودن را مشخص می کند و سپس کالیبره کردن این عدد از طریق پاسخگویی به پرسشهایی که ریسک و محدوده پروژه و شرایط محیطی را اندازه می گیرند، به عددی می رسیم که می توانیم با قرار دادن در فرمولهایی بدانیم سایز این پروژه چه قدر است.
9- project life cycle : می توان چرخه حیات یک پروژه را در چهار مرحله شناسایی کرد:
- آغاز : شامل شروع پروژه با مستند سازی محیط تجاری، امکان سنجی، ارجاعات و چیدن تیم پروژه و سازمان کاری آن
- برنامه ریزی: شامل برنامه ریزی و تهیه نقشه راه پروژه با ایجاد برنامه های پروژه، برنامه منابع، برنامه مالی، برنامه کیفیت، برنام مقبولیت و برنامه ارتباطات پروژه
-اجرا: شامل ساخت محصولات قابل عرضع پروژه بر مبنای مدیریت محدوده، هزینه، کیفیت و ریسکهای پروژه
- اختتام: شامل عملیات پایانی پروژه، رها سازی منابع، تحویل محصولات قابل عرضه به مشتریان و تکمیل مرور پس از پیاده سازی (PIR).
ادامه دارد...
همین!