PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : كليات مباحث دستوري



Fahime.M
10-29-2009, 11:43 AM
ضمير

مي توان به جاي آوردن اسم، واژه اي آورد كه جانشين اسم شود. مثلاً به جاي

مرد رفت.

مي توان گفت:

او رفت.

و به جاي

شيشه شكست.

مي توان گفت:

اين شكست.

در اين جمله ها «او» و «اين» به جاي اسم نشسته اند و جانشين اسم شده اند.واژه اي كه جانشين اسم مي شود و با آوردن آن، ديگر خود اسم را نمي آوريم ضمير ناميده مي شود.ضمير مقوله ديگري از انواع كلمه است.


صفت

مي توان وابسته اي براي اسم آورد و با آن خصوصيتي به اسم نسبت داد؛ مثلاً چنين گفت:

مرد دانا رفت.

شيشه نازك شكست.

«دانا» خصوصيتي به مفهوم «مرد» مي افزايد. همچنان كه «نازك» خصوصيتي را درباره «شيشه» بيان مي كند. «دانا» و «نازك» مقوله ديگري از انواع كلمه است. اين واژه ها را صفت مي ناميم.صفت كلمه ايست وابسته به اسم كه خصوصيتي به اسم نسبت مي دهد و مفهوم آن را مقيّد مي كند.


قيد

درجمله ي

مرد دانا رفت.

مي توان گفت:

مردِ دانا سريعاً رفت.

«سريعاً » وابسته به فعل است و نشان مي دهد كه «عمل رفتن» چگونه اتفاق افتاده است. «سريعاً » در اين جا مقوله ديگري از كلمه است كه آن را قيد مي ناميم.قيد واژه اي است كه خصوصيتي به مفهوم فعل مي افزايد يا به عبارت ديگر معني آن را محدود و مقيد مي سازد.بعضي از اسم ها، صفتها، فعل ها و ضميرها نيز در جمله به صورت قيد به كار مي روند؛ همچنين واژه اي كه به صفت يا مسند يا يك قيد ديگر يا مصدر و يا به مفهوم جمله وابسته باشد و آنها را مقيد كند نيز قيد ناميده مي شود:

«شيشه بسيار نازك شكست.» (در اين جمله «بسيار»قيد براي صفتآمده)

«شيشه بسيار نازك است.» (در اين جمله «بسيار»قيد براي مسندآمده)

«مرد دانا بسيار تند رفت.» (در اين جمله «بسيار»قيد براي قيدآمده)

«تند برخاستن و رفتن علي مرا به تعجب انداخت.» (در اين جمله «تند»قيد براي مصدر آمده)


حرف، شبه جمله

علاوه بر مقوله هاي اسم، فعل، ضمير، صفت و قيد، دو مقوله ديگر نيز در زبان ديده مي شود:

الف) در جمله ي

مرد با كودك رفت.

«با» ، «كودك» را به «مرد» ارتباط مي دهد و آن دو را همراه مي كند، «با» از مقوله اي است كه آن را حرف مي ناميم. حرفها وظايف گوناگوني در جمله به عهده مي گيرند.

ب) در جمله ي

كاش باران بيايد

«كاش» واژه اي است كه مفهوم جمله از آن به دست مي آيد و بار عاطفي دارد. مثلاً مفهوم اين جمله ها از «كاش» مستفاد مي شود:

آرزو مي كنم.... – خواست من اين است كه ... –

واژه هايي كه مفهوم جمله از آنها به دست مي آيد و عاطفه اي را بيان مي كنند، شبه جمله يا صوت نام دارند. اسم، فعل، ضمير، صفت، قيد، حرف و شبه جمله ، مقوله هاي هفتگانه زبان است. آنها را انواع كلمات يا طبقات دستوري نيز مي گويند.


گروه واژه، واژك

هر جمله از جزء هاي كوچكتري تشكيل مي شود؛ مثلاً در اين جمله:

دانش آموزان كلاس پنجم تمرين هاي رياضي خود را خيلي سريع نوشتند.

در وهله ي نخست مي توان اين جزءها را تشخيص داد:

دانش آموزان كلاس پنجم

تمرين هاي رياضي خود را

خيلي سريع

نوشتند.

سه جزء اول، گروه هايي هستند كه با هم عمل مي كنند، يعني از نظر نحوي يك واحد هستند؛ در سه گروه اول، هسته اي وجود دارد كه بقيه واژه ها بدان وابسته اند:

دانش آموزان، تمرين ها، سريع.

از جزءهاي هسته، به اضافه واژه آخر، مي توان جمله اي ساخت. جمله اي را كه از اين جزء هاي هسته مي سازيم، مي توان جمله هسته ناميد:

دانش آموزان تمرين ها را سريع نوشتند.

هر كدام از جزءهاي هسته را واژه اي تشكيل مي دهد كه برخي از واژه ها نيز قابل تقسيم به اجزاي كوچكتري هستند:

دانش آموزان= دان+ ِِ ش + آموز+ ان

تمرينها= تمرين + ها

نوشتند = نوشت + ََ ند.

هر كدام از اين جزء هاي كوچكتر را واژك مي ناميم.واژك كوچكترين جزء معني دار زبان است كه نمي توان آن را به واحد كوچكتري تقسيم كرد:

دان ِ ش آموزان ِ كلاس ِ پنج ُ م تمرين هاي رياضي خود را خيلي سريع نوشت َ ند

واژك : دان/ ِش/ آموز / ان/ ِ/ كلاس / ِ/ پنج / ُم / تمرين / ها /ي / رياضي/ ِ/ خود/ را/ خيلي / سريع / نوشت / َند.

واژه :دانش آموزان/ ِ/ كلاس/ ِ/ پنجم/ تمرين ها / ي / رياضي/ ِ/ خود / را / خيلي / سريع/ نوشتند.

گروه : دانش آموزان كلاس پنجم / تمرين هاي رياضي خود را / خيلي سريع / نوشتند.

جمله:دانش آموزان كلاس پنجم تمرين هاي رياضي خود را خيلي سريع نوشتند.

چنان كه جدول بالا نشان مي دهد جمله قابل تقسيم به چند گروه، و گروه قابل تقسيم به چند واژه، و واژه قابل تقسيم به چند واژك است. همچنين جدول بالا نشان مي دهد كه گاهي يك واژك، خود، يك واژه است و نيز به جاي گروه به كار مي رود. چنان كه در جدول زير «سريع» واژك، و نيز جانشين واژه و گروه است:

دان ِ ش آموز ان تمرين ها را سريع نوشت َ ند.

واژك :دان / ِش/ آموز/ ان/ تمرين / ها / را/ سريع / نوشت/ ند.

واژه :دانش آموزان/ تمرين ها / را / سريع / نوشتند.

گروه :دانش آموزان / تمرين ها را / سريع / نوشتند.

جمله :دانش آموزان تمرين ها را سريع نوشتند.


نقش گروه ها و واژه ها: نهاد، مفعول، قيد، متمم

در جمله، گروه ها با فعل در ارتباط اند و هر گروهي در ساختمان كلام نقشي به عهده دارد. مثلاً در جمله :

دانش آموزان كلاس پنجم(1)تمرين هاي رياضي خود را(2) با قلم هاي خودكار(3) خيلي سريع(4)نوشتند.(5)

گروه اولنهاد {= مسندٌ اليه} است،يعني فعل به آن اسناد داده شده است. گروه دوممفعول است،يعني فعل بر آن واقع شده است. گروه سوممتمم است،يعني به معني فعل چيزي مي افزايد و آن را تمام و كامل مي كند. گروه چهارمقيداست ونشان مي دهد كه فعل چگونه اتفاق افتاده است.

گروهي را كه گروه فعلي به آن اسناد داده مي شود، گروه نهادي يا نهاد يا مسنداليه مي گويند، يا مي گويند، نقش نهادي دارد؛ مانند گروه «دانش آموزان كلاس پنجم».

گروهي را كه گروه فعلي برآن واقع مي شود، گروه مفعولي يا مفعول مي گويند، يا مي گويند نقش مفعولي دارد؛ مانند گروه «تمرين هاي رياضي خود».

گروهي كه چگونگي وقوع فعل را مشخص مي كند، گروه قيدي يا قيد ناميده مي شود يا مي گويند نقش قيدي دارد؛ مانند گروه «خيلي سريع».

گروهي را كه با حرف اضافه همراه است و معني فعل را تمام مي كند، گروه متممي يا متمم مي گويند يا مي گويند نقش متممي دارد، مانند گروه «قلم هاي خودكار».



مسند

برخي از فعل ها معني كاملي ندارند؛ مانند «ام»، «بود» و «شد» در جمله هاي زير:

رضا منم (من ام).

ديروز شنبه بود.

هوا سرد شد.

در اين جمله ها«ام»، «بود» و «شد» معني كاملي ندارند؛ سه كلمه «من»، «شنبه» و«سرد» معني آن ها را كامل كرده است، به عبارت ديگر فعل هاي «ام»، «بود» و «شد»، كلمات «من»، «شنبه» و «سرد» را به نهاد (يعني رضا، ديروز و هوا) اسناد داده است؛ اين قبيل فعل ها را فعل ربطي مي گويند وكلمه هايي كه به وسيله آن ها فعل هاي ربطي به نهاد نسبت داده مي شودند مسند نام دارند يا مي گويند نقش مسندي دارند.


تميز

مفهوم برخي از فعل ها با وجود مفعول يا متمم (يا هر دو ) تمام نمي شود و به وسيله ي ديگري نياز پيدا مي كند تا مفهوم خود را تمام كند و ابهامي را كه در جمله وجود دارد برطرف سازد. مثلاً در اين جمله ها:

من او را شايسته مي دانم.

همه او را در مدرسه بابك صدا مي كنند.

بدون واژه هاي «شايسته» و «بابك»، مفهوم فعل هاي «مي دانم» و «صدا مي كنند» ابهام دارد.

اين واژه ها را در اين حالت كه از جمله، رفع ابهام مي كنند، تميز مي نامند.

مسند و تميز نيز مي توانند به صورت گروهي به كار روند:

هوا كاملاً روشن است.

من او را شايسته اين كار مي دانم.

«كاملاً روشن» گروه مسندي و «شايسته اين كار» گروه تميزي است.


منادا

اسم مي تواند در جمله بدون علامت يا همراه با علامتي مورد خطاب قرار گيرد:

حسن! بيا.

اي خدا! خودت رحم كن.

در اين جمله ها، حسن و خدا مورد خطاب و ندا قرار گرفته اند.واژه هايي را كه مورد خطاب و ندا قرار مي گيرند، منادا و نقش آنها را نقش منادايي گويند. منادا نيز مي تواند به صورت گروهي به كار رود:


صفت، مضاف اليه، بدل ، معطوف، تأكيد

در هر گروه، نقش اصلي را فقط يك واژه (يا واژك) به عهده دارد، كه آن را واژه ي هسته ي گروه مي ناميم، بقيه واژه ها(يا واژك ها) وابسته هاي آن هستند.

در جمله هاي زير، بعضي از وابسته ها نشان داده شده است:

مرد دانا آمد. دانا وابسته به نهاد و صفت آن است.

مداد علي تراشيده شد. علي وابسته به نهاد و مضاف اليه آن است.

ابوعلي سينا شيخ الرئيس در همدان در گذشت. شيخ الرئيس وابسته به نهاد و بدل از آن است.

«مرددانا را ديدم.» داناوابسته به مفعول و صفت آن است.

«مدادعلي را آوردم.» عليوابسته به مفعول و مضاف اليه آن است.

«ابو علي سيناشيخ الرئيس را به اصفهان دعوت كردند.» شيخ الريسوابسته به مفعول و بدل از آن است.

«به مرددانا گفتم...» داناوابسته به متمم و صفت آن است.

«به مدادعلي علامت زدم.» عليوابسته به متمم و مضاف اليه آن است.

«به ابوعلي سيناشيخ الرئيس نامه اي نوشتند.» شيخ الرئيسوابسته به متمم و بدل از آن است.

«آن مرد،عليبرادربزرگ حسيناست.»علي مسند است و برادر وابسته به علي و بدل آن، بزرگ صفت بدل و حسين مضاف اليه بدل است.

«اين سرزمين راخراسان بزرگمي ناميدند.»خراسان تميز و بزرگ صفت آن است.

«ايخداي بزرگ! به فريادرس!»خدا منادا و بزرگ صفتآن است.

«ايخدا،آفريننده جهان! تو بر همه چيز آگاهي!»خدا مناداوآفريننده بدل از آنوجهان مضاف اليه بدل است.

«علي وحسينآمدند.»حسين وابسته به نهاد و معطوف به آناست.

«حالم امروزخوبِ خوب است.» «خوبِ» اولوابسته به مسند و تأكيد آناست.

نهاد، مفعول، متمم، مسند، تميز، و منادا نقش هاي اصلي هستند؛ قيد، صفت، مضاف اليه، بدل، معطوف و تأكيد وابسته هاي نقش هاي اصلي هستند. به وابسته ها، «نقش هاي وابسته» يا «زير نقش» مي گويند.


مقوله هاي هفتگانه و نقش ها

نقش ها و زير نقش هايي كه واژه ها (يا گروه ها) مي توانند در جمله بر عهده گيرند، عبارتند از:

نهادي، مفعولي، متممي، مسندي، تميزي، ندايي، قيدي، وصفي، مضاف اليهي، بدلي، معطوفي، تأكيدي.

در جدول صفحه بعد نشان داده ايم كه هر مقوله از مقوله هاي هفتگانه زبان چه نقش ها و نقش هاي وابسته اي مي توانند در جمله ايفا كنند.

تغيير مقوله

واژك ها، واژه ها و گروه ها گاهي تغيير مقوله مي دهند، مثلاً صفت، مقوله ي اسمي پيدا مي كند يا فعل، مقوله قيدي يا وصفي، و يا اسم، مقوله وصفي، چون:

1)دانشمندان ايراني در اين باره چنين گفته اند...

«دانشمند» در اين جملهديگر صفتي نيست كه اسمي را توصيف كرده باشد، بلكه اسمي است كه هم علامت جمع گرفته، هم در نقش نهادي به كار رفته و هم خود با صفتي توصيف شده است.

2)شايدآنها بيايند.

«شايد» كهدر اصل فعل مضارع ساده است، در اينجا به صورت قيد به كار رفته است.

3)او ماشينبرويي دارد.

4)او بچهبگو بخندي است.

در اين جمله ها، فعل امر به صورت صفت به كار رفته است. همچنيناسم بسياري از فلزات و مواد ديگر، كاربردي شبيه به كاربرد صفت پيدا مي كنند:

انگشترطلا به جاي انگشترطلايي

ظرفمس به جاي ظرفمسي يا ظرف مسين

گردنبندنقره به جاي گردنبندنقره اي

سينيورشو به جاي سينيورشويي

لباسپشم به جاي لباسپشمي


ژرف ساخت ، روساخت

در هنگام سخن گفتن يا نوشتن، اغلب اجزايي را از جمله حذف مي كنيم. وقتي شما از دوستتان مي پرسيد «امروز ساعت اول، چه درسي داريم؟» و او جواب مي دهد: «دستور»؛ اين كلمه از جمله اي است كه همه اجزاي آن، جز همين كلمه دستور «حذف» شده است. در واقع در ذهن دوست شما كه به شما جواب داده، چنين جمله اي بوده است : «امروز ساعت اول، درس دستور زبان فارسي داريم». همچنين وقتي كه معلم رو به شاگردان مي گويد:

«مي توانيد برويد» در سطح روساخت است و «شما دانش آموزان مي توانيد برويد» در سطح ژرف ساخت است. همچنين در اين گفتگو:

-امروز ساعت اول چه درسي داريم؟

-دستور

«دستور» در سطح روساخت و «امروز ساعت اول درس دستور زبان فارسي داريم» در سطخ ژرف ساخت است.

همچنين در امثال اين جمله ها:

مهندسين نقشه راه را كشيدند.

نقشه راه به وسيله مهندسين كشيده شد.

دو روساخت متفاوت به كار برده ايم، ولي ژرف ساخت آنها يكي است؛ به سخن ديگر، يك معني در ذهن ما وجود دارد.

همچنين عبارت زير:

«پرويز گفت: مريض است و به مدرسه نمي آيد.» داراي سه ژرف ساخت زير است:

پرويز گفت.

پرويز مريض است.

پرويز به مدرسه نمي آيد.

تبديل جمله يا جمله ها را به ژرف ساخت، «تأويل» و «گشتاري كردن» مي گويند