donya88
10-20-2009, 04:39 PM
نویسنده: دان كرسي
مترجمان: محمدصادق الحسيني، محسن رنجبر
زماني كه كميته سوئدي نوبل جايزه يادبود نوبل در علوم اقتصادي سال 2002 را به ورنون اسميت از اقتصاددانان دانشگاه جورج ميسون اعطا كرد، انگشت تاييد بر نكتهاي نهاد كه اقتصاددانها براي مدت زيادي از آن آگاه بودهاند
اين نكته آن است كه اقتصاد آزمايشگاهي به شاخهاي قدرتمند و معتبر در علم اقتصاد بدل شده است. اين كميته خاطرنشان ساخت كه اين جايزه به این دلیل به اسمیت تعلق گرفته که وی «تجربیات آزمايشگاهي را به عنوان ابزاري برای تحليلهاي اقتصادي تجربی به ويژه در مطالعه مكانيسمهاي جايگزين بازار» پایهگذاری کرده است؛ اما آزمایشهای مربوط به بازار (market experiments) واقعا چيست و محققين چه چيزي ميتوانند از آنها بياموزند و «مطالعه مكانيسمهاي جايگزين بازار» از چه اهميتي در خارج از محيط آكادميك برخوردار است؟
آزمـــــــــايــــــشها اقتــــصادی (Economic experiments)به شکل شبيهسازی يا آزمونهای ايفاي نقش (role-playing exercises) نيستند، بلکه اين آزمايشها با افراد واقعي سر و كار دارند که در موقعیتهای خطیر دست به انتخاب میزنند. در واقع افراد شركتكننده در اين آزمايشها به واسطه فعاليتهايشان ممکن است مقادير قابلتوجهي پول به دست آورده يا از دست بدهند.
سادهترين شكل مبادله اقتصادی و سادهترين آزمايش قابل انجام يک مبادله دو نفره است. در اين آزمايش به اين نكته پرداخته ميشود كه چگونه خريدار و فروشنده يك كالا به شرايطي براي مبادله آن كالا كه متقابلا مورد توافق باشد، دست مييابند يا از دستيابي به چنين شرايطي عاجز ميمانند. در اين چينش آزمايشگاهي، محقق ارزش كالاي مزبور را به دو فرد خريدار و فروشنده اطلاع میدهد. به عنوان مثال كارتي به فردي كه نقش فروشنده به او واگذار شده داده ميشود، نشان ميدهد هزينه توليد اين كالا براي وي 10دلار است. در صورتي كه اين فرد بتواند كالاي مورد اشاره را با قيمتي بيش از هزينه توليد مذكور به فرد خريدار در اين آزمايش بفروشد، تفاوت ميان قيمت فروش و آن 10دلار به او داده خواهد شد. به همين نحو به فرد ايفاكننده نقش خريدار كارتي داده ميشود كه نشانگر آن است كه ارزش فروش مجدد كالاي مورد مبادله 22دلار است. اين بدان معنا است كه اگر او بتواند آن كالا را به قيمتي كمتر از 22دلار بخرد، خواهد توانست آن را دوباره به قيمت 22دلار به محقق فروخته و مابهالتفاوت اين دو مبلغ را براي خود نگه دارد.
اگر چه در این بین هيچ كالاي فيزيكي واقعيای مبادله نمیشود، اما هر دو فروشنده و خريدار از اين انگيزه برخوردارند كه دقيقا به همان نحوي رفتار كنند كه گويی كالايي وجود دارد. فروشنده به دنبال قيمتي براي كالاي خود است كه بهاندازه كافي از 10دلار زيادتر باشد و خريدار نيز مايل است قيمتي هر چه كمتر را براي كالا بپردازد. چه اتفاقي روي خواهد داد؟ دو نتيجه ميتواند به وقوع بپيوندد. یک نتیجه این است که فروشنده و خريدار به قيمتي بين 10 و 22دلار كه مورد توافق طرفين باشد، خواهند رسيد. نتیجه دیگر این است که توافقی حاصل نمیشود و مبادلهای صورت نمیگیرد. علم اقتصاد به ما ميگويد كه هر دو طرف انگيزهاي براي انجام معامله دارند؛ اما چيزي راجع به چگونگي تقسيم عوايد اين معامله نميگويد. اقتصاد همچنين در مورد این که در چنددرصد موارد طرفین به توافق نمیرسند و مبادلهای صورت نمیگیرد چيز زيادي براي گفتن ندارد. اَشكال زيادي از اين آزمايش ساده براي بررسي اینگونه موضوعات تجربي صورت گرفتهاند.
طرح آزمايش سادهاي كه در بالا به طور مختصر به آن اشاره شد عنصر اصلي در طراحی آزمایشهای معطوف به بازار است. همانطور که میدانیم بازار در اصل مكاني است كه در آن مبادلات چندجانبه خريدارها و فروشندههاي گوناگون تسهيل ميشود. فرض كنيد ميخواهيم بازاري را با پنج فروشنده و پنج خريدار بسازيم. در اين حالت كارتي را به هر فروشنده خواهيم داد كه نشاندهنده هزينه توليد خواهد بود؛ مثلا كارتي به يكي از فروشندهها داده ميشود كه حکایت از آن دارد که هزينه توليد 10دلار است. اين هزينه براي چهار فروشنده ديگر نيز معادل 12، 14، 16 و 18دلار در نظر گرفته میشود. به هر یک از افرادي كه نقش خريدار به آنها محول شده نيز كارتي داده میشود كه نشاندهنده ارزش فروش مجدد آنها خواهد بود. فرض كنيد اين کارتها بر ارزشهایی معادل 22، 20، 18، 16 و 14دلار دلالت داشته باشند. به همه این فروشندهها و خريداران فرصت داده میشود تا دست به معامله بزنند. حال میخواهیم ببینیم با توجه به گستره ارزشها براي خريدارها و گستره هزينهها براي فروشندهها زماني كه به آنها اجازه انجام معامله داده شود، چه اتفاقي روي خواهد داد؟ آيا فروشندهها غلبه پيدا خواهند كرد؟ آيا تمام معاملههايي كه ميتوانند هم به فروشندهها و هم به خريدارها نفع برسانند، انجام خواهند گرفت يا اينكه برخي از اين معاملههاي سودآور به خاطر اطلاعات ناقص يا آن چه شكست بازار (market failure) ناميده ميشود به نتیجه نخواهد رسید؟ آيا در مواردی كه مبادله صورت میگیرد قیمتهای مبادله نزدیک به هم خواهند بود یا خیر؟
تئوري اقتصادي در سادهترين تصويری که از عرضه و تقاضا ارائه میدهد، میتواند پیشبینیهای خوبی به دست دهد. نموداري را در نظر بگيريد كه در آن قيمت روي محور عمودي و مقدار روي محور افقي قرار گيرد (شکل 1 را ملاحظه کنید). بخش مربوط به عرضه به اين پرسش پاسخ ميدهد كه در قيمتهاي مختلف، چند واحد کالا به صورت داوطلبانه در بازار ارائه خواهد شد. لذا عرضه در ساختار آزمايشي مورد نظر ما، يك الگوي پلهاي صعودي است كه در قیمت 10دلار شروع شده و در ازای هر دو دلار بیشتر یک واحد اضافی به بازار ارائه میشود. منحني عرضه پس از قيمت 18دلار به صورت عمودي در ميآيد؛ چرا كه در اين چینش تنها پنج واحد ميتوانند خريداري شوند. به همين نحو بخش مربوط به تقاضا به اين سوال جواب ميدهد كه در قيمتهاي مختلف، چند واحد به صورت داوطلبانه و اختياري خريداری خواهند شد. با استفاده از تحليلي مشابه آن چه درباره فروشندهها ذكر شد، در مييابيم كه تقاضا يك الگوي پلهاي نزولي دارد كه در قيمت 22دلار آغاز شده و در ازای هر دودلار کاهش قیمت یک واحد دیگر از کالا تقاضا میشود. منحني تقاضا در قيمتهاي پايينتر از 14دلار عمودي ميشود؛ زيرا در اين چینش بيش از 5واحد مورد تقاضا نيست. در کتابهای درسی پیشبینی میشود که در این سناریو تعادل در جايي به دست خواهد آمد كه عرضه و تقاضا با همديگر برابر شوند. اين بدان معنا است كه در حالت فوق، چهار واحد به قيمت 16دلار مورد معامله قرار خواهد گرفت.
ورنون اسميت در اواسط دهه 1950 اين ساختار اولیه را براي خلق يك بازار آزمايشگاهي شكل داد. اولین ابتکار اسمیت این بود که میخواست دقت پیشبینی کتابهای درسی را بسنجد و ببیند آیا کالاها در قیمت 16 مبادله میشوند یا خیر؟ وي این مساله را مطرح کرد كه چگونه ممكن است همه افرادی که در بازار هستند به يك قيمت واحد برسند؟ این نتیجه نه فروشندهها كه خواهان قيمتهاي بالا هستند و نه خريدارها را كه به قيمتهاي پايين تمايل دارند، لزوما خوشحال نخواهد کرد. به بيان ديگر سوال این بود که دست نامرئي آدام اسميت چگونه كار میکند؟ ورنون اسميت به لحاظ تجربي دريافت كه بازار به طور همزمان از ملاحظات خريدارها و فروشندهها محافظت میکند. اين امر به اولين یافته وي منجر شد: «مجموعهاي تعریف شده از قواعد تجاري به یک قیمت بهینه در بازار منجر میشوند.»
دومين دريافت خلاقانه اسميت این بود كه فهمید چنین پرسشهایی را نميتوان در خلاء نهادي مورد بررسي قرار داد. در موردی که در بالا شرح داده شد نيمي از ساختار آزمايشي وجود نداشت. فروشندهها و خريداران نميتوانند در اين ساختار معامله کنند، مگر آن كه قواعد مشخصي كه ساختار یک نهاد برای مبادله را شکل میدهند، در نظر گرفته شوند. اسميت در مطالعات ابتدايي خود تصميم به استفاده از قواعد مربوط به «مزايده شفاهي دوبل» گرفت. اين قواعد مزايده مشابه همان قواعدي هستند كه براي مبادله در بورس اوراق بهادار نيويورك يا هيات تجاري شيكاگو مورد استفاده قرار ميگيرند. اين مزايده بدان دليل «دوبل» خوانده میشود كه هم فروشندهها و هم خريدارها در آن شركت ميكنند (و در نقطه مقابل مزايده صامت است که در مراسم جمعآوري اعانه صورت میگیرد و در آن فروشنده نقش فعال ندارد). همچنين بدان خاطر «شفاهي» ناميده ميشود كه شركتكنندهها مقدار پيشنهادي خود را در جمع و با صدای بلند اعلام ميكنند. آنها اين كار را با استفاده از يك قاعده مهم موسوم به «قاعده كاهش قيمت پيشنهادي اعلام شده» انجام ميدهند. اين قاعده بدان معنا است كه فروشندهها قيمت پيشنهادي را اعلام مي كنند و سپس تمامي قيمتهاي پيشنهادي پس از آن بايد پايينتر از اين قيمت آغازين باشند. در سوي ديگر بازار زماني كه اولين خريدار پيشنهاد خود را بيان ميكند، تمامي پيشنهادهاي متعاقب آن بايد بالاتر از اين قيمت اوليه باشند. مبادله ميتواند به دو طريق صورت پذيرد. ممکن است خريدار قيمت پيشنهادي فروشنده را بپذيرد يا فروشنده پيشنهاد مطرح شده از سوي هر خريدار را مورد پذيرش قرار دهد.
زماني كه اسميت اين آزمايشهاي اوليه را انجام داد، سازوكار دست نامرئي براي اولين بار قابل رويت شد! دانشجوهايي كه در اين آزمايش شركت كرده بودند، حتي اگر چه هيچ كدام تمايلی به اين نتيجه نداشتند، نهايتا تعادلهاي تكواحدي را در بازار به وجود آورند. با تكرار اين كار، قيمتها حتي به مقدار تعادلي خود نزديكتر شدند. تعداد واحدهاي مورد معامله نيز «كارآ» بود و بدون آنكه كسي در بازار مسوول باشد، منافع حاصل از مبادله تقسیم شد.
اين نتايج بسيار شگفتآور بودند. در كتابهاي درسي آمده است كه براي ايجاد تعادل در بازار بايد اطلاعات كامل وجود داشته باشد؛ اما افراد شركت كننده در اين آزمايش بي آن كه راجع به ديگران اطلاعي داشته باشند و تجربه زيادي در مزايده دوجانبه شفاهي داشته باشند، تعادل را در بازار به وجود آوردند. نهايتا زماني كه اسميت تعداد فروشندهها و خريدارها را مورد بررسی قرار داد، متوجه شد كه حتی وقتی تعداد آنها کم باشد (مثلا چهار خریدار و چهار فروشنده) باز هم تعادل رقابتي به بار میآید. پيش از انجام اين بررسیها در كتابهاي درسي گفته میشد كه تعداد خریداران و فروشندگان باید بينهايت يا «بسيار زياد» باشد. تحقيقات اوليه اسميت اين ادعا را به چالش كشيد و اين احتمال را مطرح ساخت كه بسياري از بازارهاي ظاهرا «لاغر» (داراي فروشندهها و خريداران معدود) در دنياي واقعي نتايج رقابتي به بار خواهند آورد.
تا اواخر دهه 1970 اسمیت تمام انواع نهادهاي بازار را مورد بررسی قرار داد كه از جمله آنها ميتوان به مزایدههای تككالايي انگليسي و هلندي، مزايدههاي قیمت مخفي، بازارهاي داراي قيمت اعلام شده (مثل بازار خوار و بار كه در آن فروشگاهها قيمتهاي مقطوع را اعلام ميكنند)، بازار اوراق قرضه خزانه و... اشاره كرد. اسميت يك سيستم كامپيوتري را در دانشگاه آريزونا به وجود آورد كه در زمان خود بسیار مترقي بود. اين سيستم هم شبكه همزمان و هم ارتباط از طريق صفحه لمسي را فراهم مينمود. او به زودي در همه بازارهای آزمایشی خود از کامپیوتر استفاده کرد.
من آزمايشهايي را درباره مزايده ساده شفاهي دوجانبه با گروههايي از كودكان هشت ساله گرفته تا كمونيستها و معاملهگرهاي حرفهاي انجام دادهام. اين آزمایشها همواره در تمامي گروهها نتايج رقابتي را به بار آورده است. اين بهترين درس درباره علم اقتصاد است كه دانشجو ميتواند ظرف مدت يك ساعت فرا گيرد.
شایان ذکر است که اقتصاد آزمايشگاهي نه تنها مطالعه تاثیرات مقررات فرمان و کنترل بر رفتارها و مشاهده این که این مقررات چگونه به عواقب ناخواسته ميانجامد را ممکن ساخته بلكه به بررسي چگونگي فراهم شدن كالاهاي عمومي با استفاده از اصول بازار نيز كمك كرده است.
اقتصاددان ديگري كه مطالعاتش در باب اقتصاد آزمايشگاهي به دريافتها و بينشهاي قابلملاحظهاي درباره بازار منجر شده است، چارلز هولت از دانشگاه ويرجينياست. هولت همراه با آن ويلاميل و لورن لنگن آزمايشي را به انجام رساند كه نشان ميداد حتي زماني كه فروشندهها بيش از يك واحد كالا براي فروش دارند و حتي زماني كه عرضه نكردن محصولات به بازار ميتواند قيمت كالاهايي كه اين افراد ميفروشند را به ميزان چشمگيري افزايش دهد، فشارهاي رقابتي آنها را وادار ميسازد كه قيمت را در سطحي نزديك به مقدار رقابتي آن تعيين نمايند. مطالعات صورت گرفته توسط هولت و ديگران همچنين نشان داده است كه اگر فروشندهها بتوانند به شكل پنهاني تخفيفهايي را نسبت به قيمتهاي اعلام شده قائل شوند، توافقهاي دسیسه آمیز ناکام خواهند ماند. اين آزمايشها همراه با موارد بسيار ديگر ادعاي جورج استيگلر فقيد مبني بر آنكه رقابت نه يك گل ظريف كه يك علف هرز مقاوم است را تقويت ميكنند.
از روشهاي آزمايشگاهي نه تنها براي درك بازارها، بلكه براي درك سياست نیز استفاده شده است. چارلز پلات از دانشگاه صنعتي كاليفرنيا در اين زمينه پیشرو بوده است. پلات و مايكل لوين نشان دادند كه فردي كه يك برنامه را طراحی میکند، ميتواند انتخابهای افرادی که باید به آن برنامه راي دهند را نیز تحت تاثیر قرار دهد. خلاصه كلام آن كه فردي كه برنامه را تحت كنترل دارد از قدرت زيادي در رابطه با نتايج آن برخوردار است.
اقتصاد آزمايشگاهي براي حل برخي مشكلات پيچيده در سياستهاي عمومي آمريكا نيز مورد استفاده قرار گرفته است. به دو نمونه زير توجه كنيد. در شهرهاي بزرگ آمريكا در برخي ساعات خاص، هواپيماهاي بيشتري نسبت به آن چه يك فرودگاه از پس آن برميآيد، خواهان فرود يا پرواز هستند. يك راه حل آشكار و واضح اقتصادي براي اين مشكل آن است كه حق فرود و پرواز طي دورههاي زماني پرازدحام به مزايده گذاشته شود، به گونهاي كه تعداد ثابتي از «زمانهاي» كمياب به كسي كه بالاترين پيشنهاد را ارائه ميكند فروخته شود. ورنون اسميت دريافت كه اگرچه اين منطق درست است، اما كامل نیست. مشكل تنها اين نيست كه فردي ميخواهد مثلا روز جمعه در فاصله زماني بين ساعتهاي 4 تا 5 عصر در فرودگاه اوهر شيكاگو فرود آيد. این فرد احتمالا خواهان آن است كه شرايط ديگري نيز برآورده شوند. ممكن است او بخواهد بین ساعتهاي 6 و 7 دوباره سوار هواپیما شود. حتی ممکن است بخواهد از شيكاگو به فرودگاه پرازدحام ديگري مثل آتلانتا پرواز كند و لذا زماني را نيز براي فرود در آنجا نياز داشته باشد. در واقع موارد زیادی از این دست ممکن است به میان بیاید.
تخصيص زمان به فرود هواپیماها مشكلي از جنس عرضه و تقاضا است. اما محدوديتهاي مربوط به فرودگاههاي بسيار زيادي كه پرازدحام بوده و با يكديگر رابطه دارند به همراه خطوط هوايي و هواپيماهاي زيادي كه براي دستيابي به مكان فرود با همديگر رقابت ميكنند، سبب ميشود كه اين مشكل ساده بهگونهاي عجيب پيچيده به نظر آيد. اسميت اين طور فكر نميكرد. او توانست سيستمي از مزايدههاي مركب را تشكل دهد كه اين مشكل را حل کند. اين مزايدهها به طور كامل در آزمايشگاه وي مورد آزمايش قرار گرفتند و امروزه به عنوان ابزارهاي تخصيصي در مديريت فرودگاههاي ملي مورد استفاده واقع ميشوند.
اقتصاد آزمايشگاهي در نظارت بر برق نيز به كار گرفته شده است. برق سه مشخصه دارد كه سبب ميشوند با ديگر كالاهاي اقتصادي متفاوت باشد. اولا برق تنها كالايي است كه عرضه و تقاضا براي آن بايد در تمامي لحظات زماني يكسان باشند؛ به عبارت دیگر عرضهكنندههاي برق متعهد ميشوند كه با مقدار مورد استفاده توسط تقاضاكنندهها هماهنگ باشند؛ مثلا زماني كه شما كليد لامپهايتان را ميزنيد، انتظار داريد كه روشن شوند. ثانيا ذخيره برق سخت است. ثالثا برق واقعا به طور مستقيم از منبع خود به سمت كاربر نهايي آن حركت نميكند بلكه زماني كه برق به يك شبكه فشار قوي وارد ميشود، اين شبكه همانند حوضچه بزرگي عمل ميكند كه سطح آب آن افزايش يافته است. اين سه عامل مانع معامله و تجارت برق در بين مناطق مختلف آمريكا شده است.
اسميت كه همواره به دنبال راهحلهاي مبتني بر بازار كه بتوانند كارآيي را بهبود بخشند، بود پرده از مشكلات فني پيچيده مربوط به چگونگي معامله چيزي مثل برق كه ظاهرا اين همه نامنظم است، برداشت. مطالعات وي در اين زمينه مبنايي را براي ايجاد سيستم همهجانبه و جديد معامله برق و انرژي فراهم آورد كه طي دهه 1990 در تمام آمريكا گسترش پيدا كرد. اسميت از سيستم معامله آزاد برق در هر دو سطح بازارهاي خردهفروشي و عمدهفروشي دفاع ميكرد. آن دسته از ايالتهايي كه سيستم وي را به طور كامل به كار بستهاند (عمدتا ايالتهاي غربي به جز كاليفرنيا) از آن بسيار منتفع شدهاند؛ اما ايالتهاي ديگري كه همچنان از نظامهاي نظارتي قديمي استفاده ميكنند (عمدتا ايالتهاي شرقي يا كاليفرنيا كه تنها يك چارچوب محدود بازار را به كار گرفت) به زحمت افتادهاند.
ابزارهاي موجود در اقتصاد آزمايشگاهي نه تنها امكان درك موضوعات شناخته شده را با دقت و وضوح بيشتر براي ما فراهم ميآورند، بلكه همچنين ما را قادر ميسازند كه پديدههايي را كه بدون استفاده از این ابزارها هرگز شناخته نميشدند، بشناسيم.
درباره نويسنده
دان كرسي، استاد مطالعات سياستگذاري عمومي در دانشكده سياستگذاری عمومي دانشگاه شيكاگو است.
منابعي براي مطالعه بيشتر
Holt, C. A., L. Langan, and A. P. Villamil. “Market Power in Oral Double Auctions.” Economic Inquiry 24 (1986): 107–123.
Plott, C. R. “Industrial Organization Theory and Experimental Economics.” Journal of Economic Literature 20 (1982): 1485–1527.
Plott, C. R., and M. Levine. “A Model of Agenda Influence on Committee Decisions.” American Economic Review 68 (1978): 146–160.
Rassenti, S. J., V. L. Smith, and R. L. Bulfin. “A Combinatorial Auction Mechanism for Airport Time Slot Allocation.” Bell Journal of Economics 13, no. 2 (1982): 402–417.
Smith, V. L. “Economics in the Laboratory.” Journal of Economic Perspectives 8, no. 1 (1994): 113–131.
Smith, V. L. “Electric Power Deregulation: Background and Prospects.” Contemporary Economic Policy 6, no. 3 (1988) 14–24.
Smith, V. L. “Microeconomic Systems as an Experimental Science.” American Economic Review 71, no. 3 (1982): 467–474.
Smith, V. L. “Theory, Experiment and Economics.” Journal of Economic Perspectives 3, no. 1 (1989): 151–169.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
مترجمان: محمدصادق الحسيني، محسن رنجبر
زماني كه كميته سوئدي نوبل جايزه يادبود نوبل در علوم اقتصادي سال 2002 را به ورنون اسميت از اقتصاددانان دانشگاه جورج ميسون اعطا كرد، انگشت تاييد بر نكتهاي نهاد كه اقتصاددانها براي مدت زيادي از آن آگاه بودهاند
اين نكته آن است كه اقتصاد آزمايشگاهي به شاخهاي قدرتمند و معتبر در علم اقتصاد بدل شده است. اين كميته خاطرنشان ساخت كه اين جايزه به این دلیل به اسمیت تعلق گرفته که وی «تجربیات آزمايشگاهي را به عنوان ابزاري برای تحليلهاي اقتصادي تجربی به ويژه در مطالعه مكانيسمهاي جايگزين بازار» پایهگذاری کرده است؛ اما آزمایشهای مربوط به بازار (market experiments) واقعا چيست و محققين چه چيزي ميتوانند از آنها بياموزند و «مطالعه مكانيسمهاي جايگزين بازار» از چه اهميتي در خارج از محيط آكادميك برخوردار است؟
آزمـــــــــايــــــشها اقتــــصادی (Economic experiments)به شکل شبيهسازی يا آزمونهای ايفاي نقش (role-playing exercises) نيستند، بلکه اين آزمايشها با افراد واقعي سر و كار دارند که در موقعیتهای خطیر دست به انتخاب میزنند. در واقع افراد شركتكننده در اين آزمايشها به واسطه فعاليتهايشان ممکن است مقادير قابلتوجهي پول به دست آورده يا از دست بدهند.
سادهترين شكل مبادله اقتصادی و سادهترين آزمايش قابل انجام يک مبادله دو نفره است. در اين آزمايش به اين نكته پرداخته ميشود كه چگونه خريدار و فروشنده يك كالا به شرايطي براي مبادله آن كالا كه متقابلا مورد توافق باشد، دست مييابند يا از دستيابي به چنين شرايطي عاجز ميمانند. در اين چينش آزمايشگاهي، محقق ارزش كالاي مزبور را به دو فرد خريدار و فروشنده اطلاع میدهد. به عنوان مثال كارتي به فردي كه نقش فروشنده به او واگذار شده داده ميشود، نشان ميدهد هزينه توليد اين كالا براي وي 10دلار است. در صورتي كه اين فرد بتواند كالاي مورد اشاره را با قيمتي بيش از هزينه توليد مذكور به فرد خريدار در اين آزمايش بفروشد، تفاوت ميان قيمت فروش و آن 10دلار به او داده خواهد شد. به همين نحو به فرد ايفاكننده نقش خريدار كارتي داده ميشود كه نشانگر آن است كه ارزش فروش مجدد كالاي مورد مبادله 22دلار است. اين بدان معنا است كه اگر او بتواند آن كالا را به قيمتي كمتر از 22دلار بخرد، خواهد توانست آن را دوباره به قيمت 22دلار به محقق فروخته و مابهالتفاوت اين دو مبلغ را براي خود نگه دارد.
اگر چه در این بین هيچ كالاي فيزيكي واقعيای مبادله نمیشود، اما هر دو فروشنده و خريدار از اين انگيزه برخوردارند كه دقيقا به همان نحوي رفتار كنند كه گويی كالايي وجود دارد. فروشنده به دنبال قيمتي براي كالاي خود است كه بهاندازه كافي از 10دلار زيادتر باشد و خريدار نيز مايل است قيمتي هر چه كمتر را براي كالا بپردازد. چه اتفاقي روي خواهد داد؟ دو نتيجه ميتواند به وقوع بپيوندد. یک نتیجه این است که فروشنده و خريدار به قيمتي بين 10 و 22دلار كه مورد توافق طرفين باشد، خواهند رسيد. نتیجه دیگر این است که توافقی حاصل نمیشود و مبادلهای صورت نمیگیرد. علم اقتصاد به ما ميگويد كه هر دو طرف انگيزهاي براي انجام معامله دارند؛ اما چيزي راجع به چگونگي تقسيم عوايد اين معامله نميگويد. اقتصاد همچنين در مورد این که در چنددرصد موارد طرفین به توافق نمیرسند و مبادلهای صورت نمیگیرد چيز زيادي براي گفتن ندارد. اَشكال زيادي از اين آزمايش ساده براي بررسي اینگونه موضوعات تجربي صورت گرفتهاند.
طرح آزمايش سادهاي كه در بالا به طور مختصر به آن اشاره شد عنصر اصلي در طراحی آزمایشهای معطوف به بازار است. همانطور که میدانیم بازار در اصل مكاني است كه در آن مبادلات چندجانبه خريدارها و فروشندههاي گوناگون تسهيل ميشود. فرض كنيد ميخواهيم بازاري را با پنج فروشنده و پنج خريدار بسازيم. در اين حالت كارتي را به هر فروشنده خواهيم داد كه نشاندهنده هزينه توليد خواهد بود؛ مثلا كارتي به يكي از فروشندهها داده ميشود كه حکایت از آن دارد که هزينه توليد 10دلار است. اين هزينه براي چهار فروشنده ديگر نيز معادل 12، 14، 16 و 18دلار در نظر گرفته میشود. به هر یک از افرادي كه نقش خريدار به آنها محول شده نيز كارتي داده میشود كه نشاندهنده ارزش فروش مجدد آنها خواهد بود. فرض كنيد اين کارتها بر ارزشهایی معادل 22، 20، 18، 16 و 14دلار دلالت داشته باشند. به همه این فروشندهها و خريداران فرصت داده میشود تا دست به معامله بزنند. حال میخواهیم ببینیم با توجه به گستره ارزشها براي خريدارها و گستره هزينهها براي فروشندهها زماني كه به آنها اجازه انجام معامله داده شود، چه اتفاقي روي خواهد داد؟ آيا فروشندهها غلبه پيدا خواهند كرد؟ آيا تمام معاملههايي كه ميتوانند هم به فروشندهها و هم به خريدارها نفع برسانند، انجام خواهند گرفت يا اينكه برخي از اين معاملههاي سودآور به خاطر اطلاعات ناقص يا آن چه شكست بازار (market failure) ناميده ميشود به نتیجه نخواهد رسید؟ آيا در مواردی كه مبادله صورت میگیرد قیمتهای مبادله نزدیک به هم خواهند بود یا خیر؟
تئوري اقتصادي در سادهترين تصويری که از عرضه و تقاضا ارائه میدهد، میتواند پیشبینیهای خوبی به دست دهد. نموداري را در نظر بگيريد كه در آن قيمت روي محور عمودي و مقدار روي محور افقي قرار گيرد (شکل 1 را ملاحظه کنید). بخش مربوط به عرضه به اين پرسش پاسخ ميدهد كه در قيمتهاي مختلف، چند واحد کالا به صورت داوطلبانه در بازار ارائه خواهد شد. لذا عرضه در ساختار آزمايشي مورد نظر ما، يك الگوي پلهاي صعودي است كه در قیمت 10دلار شروع شده و در ازای هر دو دلار بیشتر یک واحد اضافی به بازار ارائه میشود. منحني عرضه پس از قيمت 18دلار به صورت عمودي در ميآيد؛ چرا كه در اين چینش تنها پنج واحد ميتوانند خريداري شوند. به همين نحو بخش مربوط به تقاضا به اين سوال جواب ميدهد كه در قيمتهاي مختلف، چند واحد به صورت داوطلبانه و اختياري خريداری خواهند شد. با استفاده از تحليلي مشابه آن چه درباره فروشندهها ذكر شد، در مييابيم كه تقاضا يك الگوي پلهاي نزولي دارد كه در قيمت 22دلار آغاز شده و در ازای هر دودلار کاهش قیمت یک واحد دیگر از کالا تقاضا میشود. منحني تقاضا در قيمتهاي پايينتر از 14دلار عمودي ميشود؛ زيرا در اين چینش بيش از 5واحد مورد تقاضا نيست. در کتابهای درسی پیشبینی میشود که در این سناریو تعادل در جايي به دست خواهد آمد كه عرضه و تقاضا با همديگر برابر شوند. اين بدان معنا است كه در حالت فوق، چهار واحد به قيمت 16دلار مورد معامله قرار خواهد گرفت.
ورنون اسميت در اواسط دهه 1950 اين ساختار اولیه را براي خلق يك بازار آزمايشگاهي شكل داد. اولین ابتکار اسمیت این بود که میخواست دقت پیشبینی کتابهای درسی را بسنجد و ببیند آیا کالاها در قیمت 16 مبادله میشوند یا خیر؟ وي این مساله را مطرح کرد كه چگونه ممكن است همه افرادی که در بازار هستند به يك قيمت واحد برسند؟ این نتیجه نه فروشندهها كه خواهان قيمتهاي بالا هستند و نه خريدارها را كه به قيمتهاي پايين تمايل دارند، لزوما خوشحال نخواهد کرد. به بيان ديگر سوال این بود که دست نامرئي آدام اسميت چگونه كار میکند؟ ورنون اسميت به لحاظ تجربي دريافت كه بازار به طور همزمان از ملاحظات خريدارها و فروشندهها محافظت میکند. اين امر به اولين یافته وي منجر شد: «مجموعهاي تعریف شده از قواعد تجاري به یک قیمت بهینه در بازار منجر میشوند.»
دومين دريافت خلاقانه اسميت این بود كه فهمید چنین پرسشهایی را نميتوان در خلاء نهادي مورد بررسي قرار داد. در موردی که در بالا شرح داده شد نيمي از ساختار آزمايشي وجود نداشت. فروشندهها و خريداران نميتوانند در اين ساختار معامله کنند، مگر آن كه قواعد مشخصي كه ساختار یک نهاد برای مبادله را شکل میدهند، در نظر گرفته شوند. اسميت در مطالعات ابتدايي خود تصميم به استفاده از قواعد مربوط به «مزايده شفاهي دوبل» گرفت. اين قواعد مزايده مشابه همان قواعدي هستند كه براي مبادله در بورس اوراق بهادار نيويورك يا هيات تجاري شيكاگو مورد استفاده قرار ميگيرند. اين مزايده بدان دليل «دوبل» خوانده میشود كه هم فروشندهها و هم خريدارها در آن شركت ميكنند (و در نقطه مقابل مزايده صامت است که در مراسم جمعآوري اعانه صورت میگیرد و در آن فروشنده نقش فعال ندارد). همچنين بدان خاطر «شفاهي» ناميده ميشود كه شركتكنندهها مقدار پيشنهادي خود را در جمع و با صدای بلند اعلام ميكنند. آنها اين كار را با استفاده از يك قاعده مهم موسوم به «قاعده كاهش قيمت پيشنهادي اعلام شده» انجام ميدهند. اين قاعده بدان معنا است كه فروشندهها قيمت پيشنهادي را اعلام مي كنند و سپس تمامي قيمتهاي پيشنهادي پس از آن بايد پايينتر از اين قيمت آغازين باشند. در سوي ديگر بازار زماني كه اولين خريدار پيشنهاد خود را بيان ميكند، تمامي پيشنهادهاي متعاقب آن بايد بالاتر از اين قيمت اوليه باشند. مبادله ميتواند به دو طريق صورت پذيرد. ممکن است خريدار قيمت پيشنهادي فروشنده را بپذيرد يا فروشنده پيشنهاد مطرح شده از سوي هر خريدار را مورد پذيرش قرار دهد.
زماني كه اسميت اين آزمايشهاي اوليه را انجام داد، سازوكار دست نامرئي براي اولين بار قابل رويت شد! دانشجوهايي كه در اين آزمايش شركت كرده بودند، حتي اگر چه هيچ كدام تمايلی به اين نتيجه نداشتند، نهايتا تعادلهاي تكواحدي را در بازار به وجود آورند. با تكرار اين كار، قيمتها حتي به مقدار تعادلي خود نزديكتر شدند. تعداد واحدهاي مورد معامله نيز «كارآ» بود و بدون آنكه كسي در بازار مسوول باشد، منافع حاصل از مبادله تقسیم شد.
اين نتايج بسيار شگفتآور بودند. در كتابهاي درسي آمده است كه براي ايجاد تعادل در بازار بايد اطلاعات كامل وجود داشته باشد؛ اما افراد شركت كننده در اين آزمايش بي آن كه راجع به ديگران اطلاعي داشته باشند و تجربه زيادي در مزايده دوجانبه شفاهي داشته باشند، تعادل را در بازار به وجود آوردند. نهايتا زماني كه اسميت تعداد فروشندهها و خريدارها را مورد بررسی قرار داد، متوجه شد كه حتی وقتی تعداد آنها کم باشد (مثلا چهار خریدار و چهار فروشنده) باز هم تعادل رقابتي به بار میآید. پيش از انجام اين بررسیها در كتابهاي درسي گفته میشد كه تعداد خریداران و فروشندگان باید بينهايت يا «بسيار زياد» باشد. تحقيقات اوليه اسميت اين ادعا را به چالش كشيد و اين احتمال را مطرح ساخت كه بسياري از بازارهاي ظاهرا «لاغر» (داراي فروشندهها و خريداران معدود) در دنياي واقعي نتايج رقابتي به بار خواهند آورد.
تا اواخر دهه 1970 اسمیت تمام انواع نهادهاي بازار را مورد بررسی قرار داد كه از جمله آنها ميتوان به مزایدههای تككالايي انگليسي و هلندي، مزايدههاي قیمت مخفي، بازارهاي داراي قيمت اعلام شده (مثل بازار خوار و بار كه در آن فروشگاهها قيمتهاي مقطوع را اعلام ميكنند)، بازار اوراق قرضه خزانه و... اشاره كرد. اسميت يك سيستم كامپيوتري را در دانشگاه آريزونا به وجود آورد كه در زمان خود بسیار مترقي بود. اين سيستم هم شبكه همزمان و هم ارتباط از طريق صفحه لمسي را فراهم مينمود. او به زودي در همه بازارهای آزمایشی خود از کامپیوتر استفاده کرد.
من آزمايشهايي را درباره مزايده ساده شفاهي دوجانبه با گروههايي از كودكان هشت ساله گرفته تا كمونيستها و معاملهگرهاي حرفهاي انجام دادهام. اين آزمایشها همواره در تمامي گروهها نتايج رقابتي را به بار آورده است. اين بهترين درس درباره علم اقتصاد است كه دانشجو ميتواند ظرف مدت يك ساعت فرا گيرد.
شایان ذکر است که اقتصاد آزمايشگاهي نه تنها مطالعه تاثیرات مقررات فرمان و کنترل بر رفتارها و مشاهده این که این مقررات چگونه به عواقب ناخواسته ميانجامد را ممکن ساخته بلكه به بررسي چگونگي فراهم شدن كالاهاي عمومي با استفاده از اصول بازار نيز كمك كرده است.
اقتصاددان ديگري كه مطالعاتش در باب اقتصاد آزمايشگاهي به دريافتها و بينشهاي قابلملاحظهاي درباره بازار منجر شده است، چارلز هولت از دانشگاه ويرجينياست. هولت همراه با آن ويلاميل و لورن لنگن آزمايشي را به انجام رساند كه نشان ميداد حتي زماني كه فروشندهها بيش از يك واحد كالا براي فروش دارند و حتي زماني كه عرضه نكردن محصولات به بازار ميتواند قيمت كالاهايي كه اين افراد ميفروشند را به ميزان چشمگيري افزايش دهد، فشارهاي رقابتي آنها را وادار ميسازد كه قيمت را در سطحي نزديك به مقدار رقابتي آن تعيين نمايند. مطالعات صورت گرفته توسط هولت و ديگران همچنين نشان داده است كه اگر فروشندهها بتوانند به شكل پنهاني تخفيفهايي را نسبت به قيمتهاي اعلام شده قائل شوند، توافقهاي دسیسه آمیز ناکام خواهند ماند. اين آزمايشها همراه با موارد بسيار ديگر ادعاي جورج استيگلر فقيد مبني بر آنكه رقابت نه يك گل ظريف كه يك علف هرز مقاوم است را تقويت ميكنند.
از روشهاي آزمايشگاهي نه تنها براي درك بازارها، بلكه براي درك سياست نیز استفاده شده است. چارلز پلات از دانشگاه صنعتي كاليفرنيا در اين زمينه پیشرو بوده است. پلات و مايكل لوين نشان دادند كه فردي كه يك برنامه را طراحی میکند، ميتواند انتخابهای افرادی که باید به آن برنامه راي دهند را نیز تحت تاثیر قرار دهد. خلاصه كلام آن كه فردي كه برنامه را تحت كنترل دارد از قدرت زيادي در رابطه با نتايج آن برخوردار است.
اقتصاد آزمايشگاهي براي حل برخي مشكلات پيچيده در سياستهاي عمومي آمريكا نيز مورد استفاده قرار گرفته است. به دو نمونه زير توجه كنيد. در شهرهاي بزرگ آمريكا در برخي ساعات خاص، هواپيماهاي بيشتري نسبت به آن چه يك فرودگاه از پس آن برميآيد، خواهان فرود يا پرواز هستند. يك راه حل آشكار و واضح اقتصادي براي اين مشكل آن است كه حق فرود و پرواز طي دورههاي زماني پرازدحام به مزايده گذاشته شود، به گونهاي كه تعداد ثابتي از «زمانهاي» كمياب به كسي كه بالاترين پيشنهاد را ارائه ميكند فروخته شود. ورنون اسميت دريافت كه اگرچه اين منطق درست است، اما كامل نیست. مشكل تنها اين نيست كه فردي ميخواهد مثلا روز جمعه در فاصله زماني بين ساعتهاي 4 تا 5 عصر در فرودگاه اوهر شيكاگو فرود آيد. این فرد احتمالا خواهان آن است كه شرايط ديگري نيز برآورده شوند. ممكن است او بخواهد بین ساعتهاي 6 و 7 دوباره سوار هواپیما شود. حتی ممکن است بخواهد از شيكاگو به فرودگاه پرازدحام ديگري مثل آتلانتا پرواز كند و لذا زماني را نيز براي فرود در آنجا نياز داشته باشد. در واقع موارد زیادی از این دست ممکن است به میان بیاید.
تخصيص زمان به فرود هواپیماها مشكلي از جنس عرضه و تقاضا است. اما محدوديتهاي مربوط به فرودگاههاي بسيار زيادي كه پرازدحام بوده و با يكديگر رابطه دارند به همراه خطوط هوايي و هواپيماهاي زيادي كه براي دستيابي به مكان فرود با همديگر رقابت ميكنند، سبب ميشود كه اين مشكل ساده بهگونهاي عجيب پيچيده به نظر آيد. اسميت اين طور فكر نميكرد. او توانست سيستمي از مزايدههاي مركب را تشكل دهد كه اين مشكل را حل کند. اين مزايدهها به طور كامل در آزمايشگاه وي مورد آزمايش قرار گرفتند و امروزه به عنوان ابزارهاي تخصيصي در مديريت فرودگاههاي ملي مورد استفاده واقع ميشوند.
اقتصاد آزمايشگاهي در نظارت بر برق نيز به كار گرفته شده است. برق سه مشخصه دارد كه سبب ميشوند با ديگر كالاهاي اقتصادي متفاوت باشد. اولا برق تنها كالايي است كه عرضه و تقاضا براي آن بايد در تمامي لحظات زماني يكسان باشند؛ به عبارت دیگر عرضهكنندههاي برق متعهد ميشوند كه با مقدار مورد استفاده توسط تقاضاكنندهها هماهنگ باشند؛ مثلا زماني كه شما كليد لامپهايتان را ميزنيد، انتظار داريد كه روشن شوند. ثانيا ذخيره برق سخت است. ثالثا برق واقعا به طور مستقيم از منبع خود به سمت كاربر نهايي آن حركت نميكند بلكه زماني كه برق به يك شبكه فشار قوي وارد ميشود، اين شبكه همانند حوضچه بزرگي عمل ميكند كه سطح آب آن افزايش يافته است. اين سه عامل مانع معامله و تجارت برق در بين مناطق مختلف آمريكا شده است.
اسميت كه همواره به دنبال راهحلهاي مبتني بر بازار كه بتوانند كارآيي را بهبود بخشند، بود پرده از مشكلات فني پيچيده مربوط به چگونگي معامله چيزي مثل برق كه ظاهرا اين همه نامنظم است، برداشت. مطالعات وي در اين زمينه مبنايي را براي ايجاد سيستم همهجانبه و جديد معامله برق و انرژي فراهم آورد كه طي دهه 1990 در تمام آمريكا گسترش پيدا كرد. اسميت از سيستم معامله آزاد برق در هر دو سطح بازارهاي خردهفروشي و عمدهفروشي دفاع ميكرد. آن دسته از ايالتهايي كه سيستم وي را به طور كامل به كار بستهاند (عمدتا ايالتهاي غربي به جز كاليفرنيا) از آن بسيار منتفع شدهاند؛ اما ايالتهاي ديگري كه همچنان از نظامهاي نظارتي قديمي استفاده ميكنند (عمدتا ايالتهاي شرقي يا كاليفرنيا كه تنها يك چارچوب محدود بازار را به كار گرفت) به زحمت افتادهاند.
ابزارهاي موجود در اقتصاد آزمايشگاهي نه تنها امكان درك موضوعات شناخته شده را با دقت و وضوح بيشتر براي ما فراهم ميآورند، بلكه همچنين ما را قادر ميسازند كه پديدههايي را كه بدون استفاده از این ابزارها هرگز شناخته نميشدند، بشناسيم.
درباره نويسنده
دان كرسي، استاد مطالعات سياستگذاري عمومي در دانشكده سياستگذاری عمومي دانشگاه شيكاگو است.
منابعي براي مطالعه بيشتر
Holt, C. A., L. Langan, and A. P. Villamil. “Market Power in Oral Double Auctions.” Economic Inquiry 24 (1986): 107–123.
Plott, C. R. “Industrial Organization Theory and Experimental Economics.” Journal of Economic Literature 20 (1982): 1485–1527.
Plott, C. R., and M. Levine. “A Model of Agenda Influence on Committee Decisions.” American Economic Review 68 (1978): 146–160.
Rassenti, S. J., V. L. Smith, and R. L. Bulfin. “A Combinatorial Auction Mechanism for Airport Time Slot Allocation.” Bell Journal of Economics 13, no. 2 (1982): 402–417.
Smith, V. L. “Economics in the Laboratory.” Journal of Economic Perspectives 8, no. 1 (1994): 113–131.
Smith, V. L. “Electric Power Deregulation: Background and Prospects.” Contemporary Economic Policy 6, no. 3 (1988) 14–24.
Smith, V. L. “Microeconomic Systems as an Experimental Science.” American Economic Review 71, no. 3 (1982): 467–474.
Smith, V. L. “Theory, Experiment and Economics.” Journal of Economic Perspectives 3, no. 1 (1989): 151–169.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg