PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ۞وزن در شعر فارسی۞



Fahime.M
10-03-2009, 12:32 PM
وزن شعر در زبان فارسی، مانند زبان های عربی، سانسکریت، یونانی و لاتین بر پایه ی کمیت صداهای ادا شده قرار دارد.



خلیل بن احمد در سده ی دوم هجری برای شناختن وزن های شعر عربی قواعدی وضع کرد و مجموعه ی آن را «عروض» نامید که هنوز هم معمول است. در فارسی نیز که بنای وزن شعرش با عربی یکی است، همان قواعد را پذیرفتند و به جز تصرفاتی جزیی که بر حسب اقتضای زبان فارسی لازم بود، در اصول آن تغییری ندادند.



قواعد عروض دو عیب دارد:
- یکی آن که بسیار پیچیده و آموختنش دشوار است.
- دیگر آن که چون بسیار کهنه است بر اصول علمی استوار نیست و به فرض آموختن از روی آن باز هم نمی توان به حقیقت وزن و رابطه و نسبت وزن های گوناگون با یکدیگر پی برد.

از این رو ما برای آشنا شدن با وزن شعر فارسی از مبانی، اصول و روش دیگری بهره می گیریم

Fahime.M
10-03-2009, 12:35 PM
برای این کار در آغاز باید با چند مفهوم آشنا شویم :
الف ) حرف
هر گاه سلسله ی صوت های گفتار را تجزیه کنیم، به واحدهایی می رسیم که دیگر قابل تجزیه نیستند.
این واحدهای تجزیه ناپذیر را«حرف» می خوانیم.


حرف ها را بر حسب صدا به دو دسته تقسیم می کنند: صامت (بی صدا) و مصوت (صدادار)



◊ حرف های بی صدا (consonant) آن هایی هستند که از بسته شدن راه نفس در یکی از سه عضو گفتار (حلق، دهان، لب) و باز شدن ناگهانی آن یا بر اثر تنگ شدن گذرگاه نفس در یکی از این اعضا پدید می آید.

در حالت نخست ،آوازی چون بانگ «ترکیدن» شنیده می شود؛ مانند صدای "ب" ، "پ" ، "گ" و "همزه" در فارسی.

در حالت دوم آواز «سایشی» به گوش می رسد و آن حاصل ساییده شدن هوا به کناره های گذرگاهی است که تنگ شده است. مانند صدای "ف"، "و"، "س"، "ز" و "خ" و مانند آن ها در گفتار فارسی.


◊ حرف های صدادار (vowel) آن هایی هستند که در ادای آن ها گذرگاه نفس بسته یا تنگ نمی شود، بلکه کم و بیش گشاده می ماند و هوا از میان اعضای گفتار به آزادی می گذزد.
در فارسی و عربی برخی از حرف های صدادار را «حرکت» می خوانند و در نوشتن آن ها را در شمار حروف نمی آورند، بلکه به صورت نشانه هایی در بالا یا پایین حروف می گذارند (فتحه، کسره، ضمه).


برخی دیگر از حروف صدادار را «حروف مَد» می نامند و آن ها را به صورت های« آ ؛ او ؛ ای » می نویسند.

دقیق تر بگوییم :
حروف صدادار فارسی
در فارسی شش حرف صدادار ساده و دو حرف صدادار مرکب هست.

سه حرف از شش حرف صدادار ساده، کوتاه و سه حرف دیگر آن بلند هستند:
* حروف صدادار ساده ی کوتاه عبارتند از فتحه، کسره و ضمه ( َ ؛ ِ ؛ ُ )
* حروف صدادار ساده ی بلند نیز عبارت است از آ (A)، ای (I)، او (U)

دو حرف صدادار مرکب هم عبارت است از:
* حرف صداداری که در کلمه هایی مانند نو و دو (امر از دویدن) وجود دارد.
* حرف صداداری که در کلمه هایی مانند می (شراب) و ری (شهری است) وجود دارد

Fahime.M
10-03-2009, 12:37 PM
ب) هجا (Syllabe)
همان گونه که گفتیم کوچک ترین جزیی که از تجزیه ی صوت های گفتار به دست می توان آورد «حرف» است. اما حرف واحد صوت های گفتار نیست، زیرا بیش تر حرف ها به تنهایی ادا شدنی نیستند و اگر برخی از آن ها را تنها می توان ادا کرد، در صورت های گفتار تنها نمی مانند و از یک حرف تنها کلمه، یعنی لفظ معنی دار ساخته نمی شود.


واحد صوت های گفتار «هجا» است و آن ترکیبی از چند حرف است که به یک دم زدن، بی فاصله و بدون قطع، شنیده می شود.


کلمه از نظر اجزای آن به«حرف» تقسیم می شود و هر یک از این اجزاء یعنی حرف ها را می توان با حرف دیگری ترکیب کرد و از آن یک هجا به دست آورد. یعنی هجا که واحد صوت های گفتار است، همیشه از چند حرف ترکیب یافته است که ناگزیر یکی از آن ها صدادار است.


هجا گاه خود به تنهایی کلمه است، یعنی معنی مستقلی دارد. مانند: پا، مو، می، که و دل. ولی کلمه اغلب از ترکیب چند هجا به دست می آید. مانند: پیدا، پایان، عدد و کتاب.
هجا از نظر کمیت، یعنی امتداد زمانی آن بر دو نوع است: هجای کوتاه و هجای بلند




◊هجای کوتاه از ترکیب یک حرف بی صدا با یک حرف صدادار ساده ی کوتاه (فتحه، کسره، ضمه) درست می شود. مانند: که ( از "ک" و کسره) و هجای اول کلمه ی قلم ( از "ق" و فتحه)




◊هجای بلند نیز خود بر دو نوع است:
* هجایی که از ترکیب یک حرف بی صدا با یک حرف صدادار بلند درست می شود. مانند: "ما"، "بی" و "او"
*هجایی که از ترکیب دو حرف بی صدا که یک حرف صدادار در میان خود داشته باشند درست می شود. مانند: "تَن"، "بُز" و "کِش" که دو حرف اول و سوم در آن ها بی صدا و حرف وسط صدادار (حرکت) است

Fahime.M
10-03-2009, 12:38 PM
پ ) تجزیه ی کلمه ( تقطیع)
کلمه، دارای یک هجا یا مجموعه ی چند هجا است که به قصد دلالت بر معنی خاصی ادا می شود. هر کلمه را از نظر شنیدن می توان به هجاهای کوتاه یا بلند تجزیه کرد. مثلاً:


کلمه ی "من" شامل یک هجا است و بر حسب تعریفی که کردیم هجای بلند است.


کلمه ی "مادر" شامل دو هجا است: یکی "ما" و دیگر "در" که هر دو هجای بلند است.


کلمه ی "بنفشه" از سه هجا ترکیب شده است که یکی "بَ" ( ب و حرکت فتحه) که بر حسب تعریف هجای کوتاه است، دوم "نَف" که هجای بلند است و سوم "ش ِ" ( ش و حرکت کسره) که هجای کوتاه است.


در واقع می توان گفت ؛ هجا همان چیزیست که در اول دبستان تحت عنوان «بخش» به ما تدریس می شده است! مثلاً "مدرسه" دارای 3 بخش یا دو هجاست :مَد +رِ ِ +سه و...

Fahime.M
10-03-2009, 12:41 PM
ت) نشانه گذاری برای هجاها
اکنون برای بررسی وزن شعر فارسی فقط لازم است که برای انواع هجاها نشانه ای قرار بدهیم و سپس به موضوع اصلی بپردازیم.
این نشانه ها را به قرار زیر می پذیریم:
هجای کوتاه = ں
هجای بلند = –
حال با این نشانه های قراردادی می توان مثال های بالا را به صورت های زیر نشان داد:
من = –
مادر = – –
بنفشه = ں – ں

Fahime.M
10-03-2009, 12:48 PM
هرگاه کلمه های عبارتی را آن گونه ترکیب کنیم که هجاهای کوتاه و بلند آن ها بر حسب نظم و ترتیب خاص و معینی در پی یکدیگر قرار بگیرند، آن گاه شنونده ی فارسی زبان از شنیدن آن عبارت وزنی ادراک می کند.


یعنی در زبان فارسی فرق موزون و ناموزون در این است که در عبارت موزون هجاهای کوتاه و بلند نسبت به هم نظم و ترتیبی دارند، ولی در عبارت ناموزون و ساده این نظم میان هجاها وجود ندارد.


اکنون برای مثال یک عبارت موزون (منظوم) و یک عبارت ناموزون (منثور) را تجزیه ( تقطیع ) می کنیم، یعنی آن ها را همان گونه که پیش از این آموختیم به هجاها تجزیه می کنیم و نوع هر هجا ( کوتاه یا بلند ) را با نشانه هایی که قرارداد گذاشتیم مشخص می سازیم.


توجه : در این کار باید دانست که منظور صورت «شنفتنی» کلمات است، نه صورت «نوشتنی» آن ها. پس حرفی که نوشته می شود اما تلفظ نمی شود به شمار نمی آید ( مانند حرف " ﻪ " در کلمه ی " که " و حرف " و " در کلمه ی " خواه " ) و به عکس حرف هایی که نوشته نمی شود ولی تلفظ می شود در تقطیع به شمار می آید ( مانند حرف مشدد که دو حرف شمرده می شود و حرف صدادار " آ " در کلمه ی " الله " )


و اکنون مثال ها :
عبارت موزون (منظوم):
جهانا چه بد مهر و بد خو جهانی
که تجزیه ی آن به هجا ها بدین قرار است:
ﺟ ﮭا نا ﭼ بد ﻣﮭ رو بد خو ﺟ ﮭا نی
و ترتیب هجاها با نشانه های قراردادی (هجای کوتاه = ں و هجای بلند = – ) این است:
ں – – ں – – ں – – ں – –
همان گونه که می بینید میان هجاهای کوتاه و بلند نظمی هست، یعنی در پی یک هجای کوتاه دو هجای بلند قرار دارد و این ترتیب چهار بار تکرار شده است. از شنیدن این عبارت گوش شنونده نیز وزنی ادراک می کند که نتیجه ی همان نظم میان صوت های گفتار یعنی هجاهای آن است.


عبارت ناموزون (منثور):
اکنون این جمله را از گلستان سعدی تجزیه می کنیم:
یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت
که تجزیه ی آن به هجا ها بدین قرار است:
ی کی از ش ع را پی ش ا می ر دز دان رفت
و ترتیب هجاها با نشانه های قراردادی (هجای کوتاه = ں و هجای بلند = – ) این است:
ں – – ں ں – – ں ں – ں – – –


در این جا می بینید که هجاهای کوتاه و بلند نسبت به یکدیگر نظم و ترتیب معینی ندارند. به این علت از شنیدن این عبارت وزنی هم ادراک نمی شود. پس این جمله نظم نیست، بلکه نثر است.

Fahime.M
10-03-2009, 12:48 PM
مسئله ای که لازم می دونم اینجا بهش اشاره کنم اینه که، بطور کل آشنایی با وزن عروضی در شعر فارسی یک بحث کاملا تخصصی در رشته ادبیات فارسیه؛ که یادگیریش برای سایر علاقمندان زیاد ساده نیست ، برای همین اینجا بحث رو با استفاده از هجا شماری و تقطیع مطرح کردم!

از طرفی
راه ساده تر برای اینکه بفهمیم وزن شعر حفظ شده یا نه اینه که ، شعر رو پشت سر هم و با یک موسیقی یکنواخت بخونیم ؛ اگر جایی وزن شعر ساقط شده باشه خودشو نشون می ده!

در ادامه به بررسی وزن در شعر نو و شعر سپید خواهیم پرداخت!

Fahime.M
10-05-2009, 01:08 PM
مصوت بلند(آ،ای،او)دو واج، مصوت کوتاه ( اَ اِ اُ) یک واج ، صامتها هم یک واج
با توجه به هجاهای کوتاه ں (2 واجی مانند به ،وَ ....)هجاهای بلند – (سه واجی مانند سَر ،پا)و هجای کشیده – ں (که دارای چهار یا پنج واج می باشند مانند پنج، نرم ،سرد) می توان ارکان شعر را شناخت:
الف_ ارکانی که در آغاز و میان و پایان مصراع می آیند :
1- فاعلاتن: – ں – –
2- فاعلن : – ں –
3-مفاعیلن: ں – – –
4- فعولن : ں – –
5- مستفعلن: – – ں –
6-مفعولن: – – –
7- فعلاتن: ں ں – –
8- فعلن : ں ں –
9-مفاعلن: ں – ں –
10- مفتعلن: – ں –
11-فع لن: – –
ب-ارکان غیر پایانی که در پایان مصراع قرار نمیگیرند. آخرین هجای این ارکان کوتاه است:
1-فاعلاتُ : – ں – ں
2-فعلاتُ : ں ں – ں
3- مفاعیلُ: ں – – ں
4- مستفعلُ: – – ں ں
5- مفعولُ: – – ں
6- مفاعلُ: ں – ں ں
ج- ارکان پایانی ، که فقط در آخر مصراع می آیند:
1- فََعَل (بالام ساکن): ں –
2- فَع (با عین ساکن): –

حال بیایید وزن یک بیت را بیابیم:
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
ابتدا تقطیع می کنیم همانگونه که کی خوانیم:
ای / نَ / سی/ م ِ/ سَ / حَ/ را / رام / گَ / هِ / یار / کُ / جاست
سپس بجای هجای بلندو کوتاه معادل آن را می گذاریم
– ں – –* ں ں – – ں ں –* – ں ں –**
*- هجای کوتاه در آخر کلمه ( مانند م ِ در آخر نسیم ِ) می تواند بلند محسوب شود
**- هجای کوتاه آخر مصراع (جاست – ں ) حذف می شود چون همیشه آخر مصراع هجای بلند می آید.
حالا اگر چهار تا چهار تا تقطیع کنیم خواهیم داشت:
– ں – –/ں ں – –/ں ں – –/ں ں –
با مقایسه با ارکان بالا وزن شعر
فاعلاتن / فعلاتن/ فعلاتن/ فَعَلن
می باشد