Fahime.M
09-28-2009, 01:32 PM
«ميلان كوندرا» در تاريخ 1/4/1929 در شهر برنو[1] ايالت بوهميا[2] چكسلواكي بدنيا آمد. پدر وي «لودويك كوندرا» (1971-1891) موسيقيدان و رئيس دانشگاه برنو بود.ميلان كوندرا اولين اشعار خود را در دوران دبيرستان سرود. ميلان جوان پس از جنگ جهاني دوم و پيش از شروع تحصيلات خويش بعنوان نوازنده جاز مشغول كار بود. وي در زمينة موسيقي، فيلم، ادبيات و هنرهاي زيبا، تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه «چارلز» شهر پراگ به پايان رساند. پس از آن ابتدا بعنوان استاديار و سپس به عنوان استاد دانشكدة فيلم آكادمي هنرهاي نمايشي دانشگاه پراگ مشغول به كار شد. وي اشعار، مقالات و نمايشنامههاي زيادي منتشر كرد. در عين حال به عنوان عضو هيئت تحريرية مجلات ادبي «ليترارني نويني»[3] و ليستي[4] به فعاليت پرداخت. كوندرا همانند بسياري از روشنفكران ديگر در سال 1948 و با اشتياق فراوان به عضويت حزب كمونيست درآمد. در سال 1950 به دليل تمايلات فردگرايانه و شخصي خود از حزب كمونيست اخراج شد. در سال 1952 پس از فراغت از تحصيل به عنوان دانشيار ادبيات جهان در آكادمي فيلم منصوب شد. بار ديگر از سال 1956 الي 1970 به عضويت حزب كمونيست درآمد. در سال 1953 اولين كتاب خود را به چاپ رسانيد و در اواسط دهة 1950 به عنوان مترجم، مقالهنويس و نمايشنامهنويس و نويسنده نمايشهاي هنري مطرح شد. كوندرا پس از انتشار مجموعه «عشقهاي خندهدار»[5] كه بين سالهاي 1958 الي 1968 به رشته تحرير در آورد، معروف شد. وي در رمان «شوخي»[6] به موضوع «استالينيزم» پرداخت (1967). پس از تهاجم اتحاد جماهير شوروي سابق به چكسلواكي در 21/8/1968، كوندرا يكي از چهرههاي سرشناسی بود که از تدريس محروم شد و همة كتابهاي او از تمام كتابخانههاي عمومي كشور برداشته شد. در سال 1970 به دليل تعهد و دخالت وي در انقلاب، انتشار آثار وي ممنوع شد. رمان دوم وي «زندگي جاي ديگري است»[7] در سال 1973 در پاريس منتشر شد. كوندرا در سال 1975 به عنوان استاد ميهمان دانشگاه « رن » فرانسه منصوب شد. در سال 1979 دولت چكسلواكي در واكنش به انتشار كتاب «خنده و فراموشي»[8] تابعيت وي را از اين كشور لغو كرد. كتابهاي اخير وي اجازه انتشار در جمهوريهاي اقماري شوروي سابق نيافت. از سال 1981 وي به عنوان شهروند كشور فرانسه درآمد. از سال 1985 تنها بطور كتبي به مصاحبه با ديگران ميپرداخت زيرا عقيده داشت كه اغلب اظهارات وي به غلط نقل ميشود. كوندرا در سال 1986 اولين مقالة خود را به زبان فرانسه با نام «هنر رمان» به رشتة تحرير درآورد. اولين رمان وي به زمان فرانسه «جاودانگي»[9] نام داشت كه در سال 1988 انتشار يافت. پس از چندين سال تدريس تا سال 1978 در دانشگاه « رن » فرانسه و در زمينه ادبيات تطبيقي، كوندرا به عنوان عضوي در مؤسسه معروف انتشاراتي «گاليمارد» (Gallimard) در آمد. وي اكنون در كنار همسر خود «ورا هرابانكوا» (Vera Hrabankova) در پاريس زندگي ميكند. در مقالهاي كه در سال 1994 به نام «وصيت نامهها» (Testament Betrayed) انتشار يافت، كوندرا به تسويه حساب با تحريف كنندگان، مفسران و مترجمان پرداخته است زيرا وي خود را قرباني آنها ميداند. پس از آن اجازه داد آثارش به آلماني ترجمه شود و خود نيز در فرانسه به بررسي مجدد نسخههاي آثار خود كه به زبان چكي نوشته شده بود، پرداخت. جديدترين رمانهاي كوندرا كتابهاي «آهستگي» در سال 1994 و «هويت» در سال 1998 انتشار يافت. بالاخره در سال 2000 تازهترين كتاب كوندرا كه تنها به زبان اسپانيايي به چاپ رسيده با نام «جهالت»( Ignorance) منتشر شد. كه ترجمه آن به زبانهاي ديگر نيز در آمد. كوندرا آثار خود را همانطور كه خود نيز بارها به آن تأكيد كرده است از آثار دوران رنسانس و افرادي چون «بوكاچيتو، رابليز، استرن، ديدرتو و همچنين از آثار نويسندگاني چون موسيل، گام بروويچ، بروخ، كافكا و هيدگر الهام گرفته است. همان طور كه ناشران آثار كوندرا به درستي در زمرهي كتابهاي كلاسيك قرن بيستم آوردهاند بايد خود كوندرا نيز به عنوان يكي از رماننويسان بزرگ نيم قرن دوم اين سده به شمار آورد. در مقام مقايسه با ديگر نويسندگان شهير از كوندرا به عنوان كسي ياد ميشود كه كاملاً در پس آثار خويش گم شده است. به همين دليل گفته ميشود كه وي اغلب در روش خود بينام نشان مانده است. -------------------------------------------------------------------------------- [1] -Br no[2] -Bohemia[3] -Literarni noviny[4] -Listy[5] -Laughable Loves[6] -The Joke[7] -Lite is elsewhere[8] -Laughoer and Forgettiny[9] -Immorality