PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تلفظ و نوشتن نام های بیگانه در زبان فارسی



مژگان
09-26-2009, 12:19 AM
نام های خارجی را، که مهم ترین آن ها نام مکان یا شخص است، می توانیم به سه گروه بخش کنیم:

گروه نخست نام هایی است که در گذشته با تلفظ هایی معیّن در زبان فارسی تداول پیدا کرده، وارد فرهنگ زبانی شده و دیگر صلاح نیست که به سلیقه ی یا حکم کسی تغییر کند. مثلا کشور یونان از وقتی که در زبان فارسی پس از اسلام ذکر آن رفته است، همیشه «یونان» بوده است و به سه فیلسوف بزرگ آن کشور هم می گفته ایم سقرات، افلاتون و ارستو. کار نداشته ایم که یونانی ها خودشان نام این فیلسوف ها را چه گونه تلفظ می کرده اند یا می کنند. در متن های ادبی، فلسفی و تاریخی کلاسیک فارسی گاهی به جای ارستو نوشته اند «ارسطاطالیس»، ولی این تلفظ تداول پیدا نکرده است. ضمنا چون این گونه نام ها از راه ترجمه ی متن های عربی وارد فارسی شده است، ما تا کنون همان املای عربی آن ها را حفظ کرده ایم، هر چند که برخی از واج های (phoneme) آن ها را مانند عرب ها ادا نمی کنیم. مثلا حرف «ط» در ارسطو در فارسی «ت» تلفظ می شود و اکنون باید این نام را به صورت «ارستو» بنویسیم.




گـروه دوّم، کـه غـالـبا نام هـای مکـان یا جـغرافـیایی اسـت، به دلیل های گوناگون در چند سده ی گذشته تغییر کرده است و دیگر نمی توانیم از آن مکان ها با نام های «عتیق» آن ها یاد کنیم. مثلن زمانی در ایران از دریای سرخ با نام «دریای قلزم» یاد می کردند. سپس آن را با نام «بحر احمر» شناختند، و حالا مدّتی است که به آن «دریای سرخ» می گویند، همان گونه که به «بحر اسود» هم «دریای سیاه» می گویند.

برخی از نام های مکان از کلمه هایی ساخته شده است که مفهوم آن ها به زبان های دیگر قابل ترجمه است، مثل «بحر الاحمر» عربی که در انگلیسی Red Sea، در فرانسوی Mer Rouge، در اسپانیایی Mar Rogo و در فارسی «دریای سرخ» نامیده می شود. امّا صورت عربی این نام مکان، یعنی «بحر احمر»، مدّتی دراز در فارسی تداول یافت، در حالی که نخستین بار اگر با توجّه به معنای نام، به آن «دریای سرخ» گفته بودند، همان کاری را کرده بودند که در دیگر زبان های معتبر جهان شده بود، و این بلاتکلیفی پیش نمی آمد که امروز برخی از فارسی زبانان به آن «بحر احمر» بگویند و برخی «دریای سرخ». همین امر در مورد نام «بحر المیت» صدق می کند که در انگلیسی Dead Sea، در فرانسوی Mer Morte، در اسپانیایی Mar Muerto است، و در فارسی هم می توانیم به آن «دریای مرده» بگوییم، امّا هنوز هم این نام جغرافیایی برای بسیاری از فارسی زبانان به صورت «بحرالمیت» مانده است. آن چه در مورد این نام ها مهمّ است، کاربرد همگانی یکی از آن ها و منسوخ شمردن دیگری است تا ضبط آن در همه جا و برای همه یکسان باشد. مثلن «اقیانوس آرام» (Pacific Ocean) در فارسی «اقیانوس کبیر» هم خوانده می شده است، و صلاح آن است که امروز فقط از آن با نام «اقیانوس آرام» یاد کنیم.

مشکل بزرگ امروزه برای بسیاری از نویسندگان و مترجمان این است که با بسیاری از نام های خاص مکان و برخی از نام های خاص کسان، از راه مطالعه ی یک زبان خارجی، به ویژه زبان انگلیسی آشنا شده اند و در فارسی چندان مطالعه ای ندارند تا به فارسی معمول این نام ها برخورده باشند. مثلن به تلفظ انگلبسی «ترابلس» واقع در لبنان را «تریپولی» (Tripoli) و «صیدا» در لبنان را «صیدون» (Sidon)، «سیبری» را «سایبریا» (Siberia)، «لیبریه» را «لایبریا» (Liberia)، «مقدونیه» را «ماسدونی» یا «مسدونی» (Macedonia)، «نیجریه» را «نایجریا» (Nigeria)، «لتونی» را «لاتویا» (Latvia)، «لیتوانی» را «لیتوانیا» (Lithuania)، «استونی» را «استونیا» (Estonia) می گویند و مانند این ها.

مژگان
09-26-2009, 12:19 AM
گروه سوم نام های خاصّ کسان یا مکان های جغرافیایی جدید است که املا و تلفظ آن ها در فارسی هم مانند زبان های دیگر سابقه ای ندارد و از آغاز ورود این نام ها به فرهنگ زبانی فارسی، باید برای املا و تلفظ آن ها از قاعده ای ثابت پی روی کرد، بدین معنی که آن ها را باید تا آن جا که واج های بی آوا (consonants) و واج های آوایی (vowels) فارسی اجازه می دهد، نزدیک به تلفظ زبان بومی نوشت و تلفظ کرد. مثلن ممکن است که در گزارش یا خبری به Maubeuge بربخوریم که نام شهری است در شمال فرانسه. باید کاری به این نداشته باشیم که این نام را در انگلیسی یا زبان های دیگر چه گونه تلفظ می کنند، و آن را «موبوژ» بنویسیم و تلفظ کنیم تا به اصل فرانسوی آن نزدیک باشد. یا اگر نام یک شخصیت عرب در انگلیسی به صورت Abdul Razak نوشته شده باشد، آن را به «عبدل رازاک» تبدیل نکنیم، بلکه به صورت «عبدالرزّاق» که تلفظ نام این شخص در عربی است بنویسیم.

می دانیم که برخی از نام های خاصّ، به ویژه نام هایی که زمینه ی مذهبی دارد، در میان قوم های گوناگون، با تلفظ های گوناگون، به کار می رود. مثلن «یوسُف» که ما آن را از عربی گرفته ایم و خود معمولن «یوسف» (با کسر سین) تلفظ می کنیم، در انگلیسی «جوزف» Joseph تلفظ می شود و در فرانسوی «ژوزف» و در روسی Yossif است با تلفظ «یوسیف»، در آلمانی با تلفظ «یُسِف»، در اسپانیایی Jose است با تلفظ «خوزه» و در زبان های دیگر با املا ها و تلفظ های دیگر. بنابر این اگر در یک متن انگلیسی مثلن به Joseph Chenier، شاعر فرانسوی، برخوردیم، آن را نه به صورت «جوزف شنیه»، بلکه به صورت «ژوزف شنیه» می نویسیم، و اگر به Joseph Adamov بر خوردیم، درست آن است که این نام را در فـارسی با تلفظ انگلـیسی آن که «جـوزف آدامـوو» است، ننویسیم و آن را به تلفظ روسی آن یعنی به صورت «یوسیف آداموف» برگردانیم. البته در مورد نام های خاصّی که در آغاز نه از راه زبان بومی، بلکه از راه زبان های دیگر وارد فرهنگ زبانی فارسی شده است، از جمله فرانسوی و انگلیسی، دیگر صلاح نیست که آن ها را با املا و تلفظ بومی بنویسیم، از آن جمله نام کوچک «استالین» که در فارسی به ندرت با تلفظ روسی و به صورت «یوسیف» نوشته و تلفظ شده است، بلکه آن را به صورت های «جوزف» و «ژوزف» نوشته اند.

در گذشته ما بسیاری از نام های گوناگون را یا از راه عربی می گرفتیم، یا از راه زبان فرانسوی. زبان عربی برای فارسی در حکم زبان لاتین است برای زبان انگلیسی و از راه ادبیات و به وام گیری کلمه ها و خطّ ، با زبان فارسی پیوندهایی ناگسستنی دارد. زبان فرانسوی هم پیش از انگلیسی و زبان های دیگر برای ایرانیان تحصیل کرده و فرهیخته زبان علم و فرهنگ جهانی بود ، و از این گذشته از حیث آهنگ کلام، کم و بیش، از هر زبان دیگری به فارسی نزدیک تر است. برای مثال به چند لغت که با تلفظ فرانسوی وارد فارسی شده است، نگاه می کنیم:

آباژور (abat-jour)، کمد (commode)، کراوات (cravate)، آپارتمان (appartement)، پارلمان (parlement)، آسانسور ( (ascenseur، شیمی (chimie)، فیزیک (physique)، فیزیولوژی (physiologie)، رادیولوژی (radiologie)، رادیوگرافی (radiographie)، هیپنوتیزم (hypnotisme)، ماشین (machine)، مبل (meuble)، ماساژ (massage) ، گاراژ (garage)، سرنگ (seringue)، آمپول (ampoule)، آژانس (agence)، و بسیار و بسیار کلمه های دیگر. این کلمه ها مثلن با تلفظ انگلیسی از حیث لحن و آهنگ اصلن نمی تواند در جمله ی فارسی بنشیند، در حالی که فرانسوی زبان هم آن ها را تقریبن همان گونه تلفظ می کند که ما فارسی زبانان تلفظ می کنیم. و حالا برای مثال به چند لغت که از راه عربی وارد فارسی شده است، نگاه می کنیم:

قانون (یونانی)، اقلیدس (یونانی)، اسطرلاب (یونانی)، منجنیق (یونانی)، اقلیم (یونانی)، فلسفه (یونانی)، هندسه (فارسی: اندازه)، قیصـر (لاتینی)، موسـیقی (یونانی)، کیـمیا (یونانی)، سـفسـطه (یونانی)، جغرافیا (یونانی)، اقیانوس (یونانی)، ناموس (یونانی)، لغت (یونانی)، ققنوس (یونانی)، اکسیر (یونانی)، بوطیقا (یونانی)، فردوس (فارسی: پردیس)، خندق (فارسی، کنده، کندک)، اسفنج (یونانی)، ابریق (فارسی: آبریز)، اسطبل (لاتینی)، ساباط (سریانی)، شاغول (عبرانی). این ها و بسیار کلمه های دیگر نخست از سوی عرب ها از یک زبان غیر عربی، به ویژه یونانی، گرفته شد و سپس فارسی زبانان آن ها را از عربی گرفتند. از شگفتی های حیطه ی زبان یکی هم این است که فارسی زبانان حتا برخی از کلمه های در اصل فارسی را فراموش کردند و بعد «معرّب» شده ی آن ها را به کار بردند.

یک نکته ی دیگر هم درباره ی نام های خاصّ باید گفته شود و آن مربوط به آن نام های مرکّب عربی است که بسیاری از مسلمانان کشورهای غیر عربی جهان در نام گذاری از آن ها استفاده می کنند، مثل عبد الرّحمان، شمس الحقّ، منیب الرّحمان، شمس العالم، ضیاءالحق، مجیب الرّحمان، ریاض الحق، مجیب الاسلام، رضوان الدیّن و مانند این ها. در روزنامه های چاپی و اینترنتی معمولن املای لاتینی این نام ها را به صورت هایی می آورند که با اصل عربی آنها تطابق ندارد. از این گذشته چون با معنای این نام ها آشنایی ندارند، جزء های ترکیبی آن ها را تشخیص نمی دهند. در نتیجه تصوّر می کنند که مثلن «منیب الرّحمان» که آن را «Munibur Rahman» می نویسند، شامل دو نام است: یکی «منیبُر» (Munibur)، و دیگری «رحمان» (Rahman)، و آن وقت در ادامه ی خبر از او فقط با «Munibur» (منیبُر) یاد می کنند. در خبری درباره ی یک تصادف می خوانید:

«...twenty passengers, including Mujibul, injured.»

بیست مسافر از جمله مجیبــّـل، مجروح شدند.» در مقدمه ی خبر این شخص «Mujibul Haq» (مجیب الحق) معرفی می شود و سپس خبرگار به خیال خود از او با یکی از دو نامش یاد می کند، که باید «مجیب» باشد، ولی می شود «مجیبـول». مترجمان فارسی زبان در برخورد با این نام ها باید توجّه داشته باشند که هیچ وقت یک نیمه از این نام های مرکب «عربی- اسلامی» را، آن هم به صورتی که در انگلیسی نوشـته می شود، به خط فـارسی برنگـردانند، بلکه تمام نام را بیاورند. بسیاری از نویسندگان و گویندگان رسانه های گروهی انگلیسی ناآگاهانه تصوّر می کنند که نام هایی مانند «Abdul»، «Shamsul»، «Ziyaul»، «Munibur»، «Abdur»، «Riyadhul»، «Mujibur»، «Uddin» و مانند این ها وجود دارد، حال آن که این نام ها به ترتیب عبدالرّحمان، شمس الحق، شمس العالم، ضیاء الحق، ضیاء الرّحمان، منیب الرّحمان، عبدالرّحمان، ریاض الحق، مجیب الرحمان، و رضوان الدّین بوده است.

ظاهرن این جور نام ها امروزه برای برخی از خود مسلمان های غیر عرب و همچنین عرب های مسلمان و غیر مسلمان هم مشکل ایجاد می کند. مثلن یک داور فوتبال سنگاپوری هست که نام غیر بومی او در انگلیسی به صورت «Shamsul Maidin» و «Maidin Shamsul» می آید. من به «Search Engine» فارسی گوگل مراجعه کردم و در سایت های فارسی و عربی به این ضبط های متفاوت برخوردم:

سایتهای فارسی: شمسول مایدین، میدین شمسول، شمسول محیی الدین، معایدین شمسول، شمس الماعدین، شمسول مائدین...

سایتهای عربی: شمسول مایدن، شمسول مادنین، معایدین شمسول، ماعدین شمسول، شمسول مایدین، مایدین شمسول، شمسول مادین، میدین شمسول، شمسول محیی الدین، شمسول مادیان، شامسول مادین...

کوتاه آن که این جور نام های عربی که از دو کلمه ترکیب شده است، هر دو کلمه ی آن ها با هم یک معنای واحد دارد و باید هر دو کلمه همیشه با هم بیاید و آوردن یک کلمه ی آن ها به تنهایی، آن هم در ترکیب با حرف تعریف «ال» (definite article)، درست نیست. مثلن نام مرکّب «شمس الواعظین»، «شمسول»، «واعظین»، «شمس» یا «الواعظین» نیست، بلکه همیشه «شمس الواعظین» است.



سایت ادبیات