PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مفهوم نيروانه در آيين بودا



Borna66
09-18-2009, 07:46 PM
خاستگاه ها و ریشه شناسى واژه نیروانه


نیروانه (پا.:نیبّانَه توضیح دهند. این جا بافتن استعاره اى است از شیوه کنش دل که از نادانى به سرشت حقیقى اشیا و نیز از تشنگى به تملکات و حالات وجود قلب شده باشد. شاید تصادفى نباشد که چنین تعریفى چیزى از معناى دقیق نیروانه به ما نمى گوید. بودایى ها عموماً از هرگونه توصیف لفظىِ مقصدشان پرهیز کرده و ]اساساً [شک دارند که بتوان آن را وصف کرد.
کهن ترین متن هاى بودایى گویا واژه نیروانه را براى نامیدن مقصد نهایىِ امکانش هست که از خاستگاه هاى خود واژه نیروانه به موضع کهن ترى بپردازیم که این جا مطرح شده است. نیروانه مشتق از ریشه «وزیدن» ]وا[ و دیگران داشت. البته متن هاى بودایى بر آنند که زبان را در این مورد خاص نمى توان به کار برد; چون واژه ها در آخرین تحلیل مشتق از تجربه حسى اند که خود در بردارنده حافظه و تخیل است.

Borna66
09-18-2009, 07:48 PM
گزارش هاى کهن تر


بیشتر اشاره ها به نیروانه آن را مقصد یا برترین نیک بختى مى دانند و این را با مترادف هاى بسیارى روشن مى کنند که نیروانه را همچون مقام امن و پاکى و آرامش فرجامین مى فهمند. برخى از متن هاى کهن، که بیشتر در ترجمه هاى پالى یا چینى محفوظ مانده اند، اطلاعات اندک بیشترى به دست مى دهند. به صراحت گفته مى شود کسى که نیروانه را تجربه کند آگاه است، اما نه آگاه از هر آنچه دل دیده، شنیده، حس کرده، احساس کرده، یافته، جُسته یا کشف کرده است (اَنْگوُتَّرَه نیکایَه، کتاب گفتارهاى تدریجى، بخش ۴، ۳۲۰; ۸-۳۵۳). این تجربه با اَشکال گوناگون حصولِ دیانَه اى فرق دارد.
بعدها تمایز آشکارى میان نیروانه یافته در زندگى و نیروانه]حاصل شده[ در لحظه مرگ رو به توسعه نهاد. اصطلاح پَرى نیروانه که نتیجه میل است. از آن جا که وجود و فرایند روانىِ انسان متعارف را نتیجه چنین تملکى مى دانند، نمى توان هیچ گونه استمرارى در شرایط آشناى وجودى که یکباره متوقف شده، یافت. بى گمان این تمثیل بر این نکته تأکید مى کند که نیروانه وراى قواعد معمولى است.

Borna66
09-18-2009, 07:48 PM
برداشت اروپایى از این اصطلاح


فرهنگ انگلیسى آکسفورد (ویراست اول) نیروانه را این طور تعریف مى کند: «در الهیات بودایى، خاموشى وجود فردى و استغراق در روح برین، یا خاموشى همه آرزوها و شهوت ها و حصولِ سعادت کامل». اگرچه روایت هایى از این تعریف به طور گسترده به کار رفته است، ]چنین تعریفى[ برداشت هاى بودایى، جَینى و هندویىِ این اصطلاح را به هم مى آمیزد. چنین توصیف هایى از نیروانه در تفکر اروپایى نسبتاً قدیم است. در قرن هفدهم، سیمون دولالوُبِر، سفیر فرانسه در دربار سیام ]= تایلند[، اشاره کرد که نویسندگان پرتغالى یک اصطلاح سیامى بسیار نزدیک ]به این اصطلاح[ را چنین برگردانده اند: «آن نیست مى شود» و «آن یک خدا شده است». او به درستى نشان داد که به عقیده سیامى ها «این نه یک نیستى واقعى است و نه اکتساب یک سرشت خدایى است». لالوُبِر، در حقیقت، نیروانه را به «ناپیدایى» برگرداند، به معناى ناپیدایى از جهانِ زاد و مرگ. این فهمى بسیار دقیق از این اصطلاح است، و تا امروز چیزى به آن افزوده نشده است.
اما چندان توجهى به شرح موثق تر لالوُبِر از این اصطلاح نشد و نظرهایى که او اصلاح کرده بود، به همان شکل قبلى شان رایج ماند. دلیلش تا حدودى یک گرایش خصوصاً در قرون هفدهم و هجدهم بود که هنوز هم در برخى محافل رایج است، و آن این که آیین بودا را صورتى از شرک بدانند و در پى آن نقدى را که آباى کلیسا بر فلسفه شرک وارد کرده بودند، بر آن اطلاق کنند. با آن که میان این دو حوزه همانندى هایى هست، از قبیل اعتقاد به تناسخ که مشخصه اَشکالى از فلسفه قدیم است، اما در مجموع، این همانندى نادرست است.

Borna66
09-18-2009, 07:48 PM
در نظام هاى مهایانه



گرایش هاى جدید در دین هندى، که پیش از این رشد و تحول یافته بود، در دوره ۱۰۰ ـ ۳۰۰ م منجر به تکوین شکل نوینى از آیین بودا، به نام مهایانه یا گردونه بزرگ شد. این نهضت نوین، که در آغاز تنها توجه اندکى را به خود جلب کرده بود، آرام آرام نفوذِ عظیم و روزافزونى یافت. در این مکتب، عناصرِ دل سپارى قوى بود که اساساً از یک زندگى نامه آرمانى شده بودا و بسط آن به آرمانى براى همه سرچشمه مى گرفت. یک سیماى مهم این نهضت، طولانى تر شدن راهِ رسیدن به روشن شدگى به قصد توانایى بخشیدن به توسعه صفات برتر بود که در رسیدن به بودائیت به مثابه چیزى دست یافتنى در این زندگانى، سرانجام به پیش زمینه بازگشت.
مکتب هاى نوین فکرى با دیدگاه هاى خاص در چارچوب مهایانه کلى توسعه یافت. احتمالا قدیمى ترین این مکتب ها، مادیَمَکهاى دید که در جایى دیگر وجود دارد. کمابیش یک تبدیل تجربه طبیعى است.
برخى از آثار متأخر مهایانه، بر «نیروانه بى بنیاد» به مثابه بخشى از راهِ برترین مقصد تأکید ورزیده اند. این بدین معنا است که روشن شدگىِ حقیقى متضمن قبول یا ردّ زاد و مرگ نیست. قابل توجه تر این که، تلویحاً اشاره اى به قبول یا ردّ خود نیروانه ندارد، بلکه در عوض دل ها را ترغیب مى کند که از وابستگى به هرگونه شناسه اى یا نیازمندى به آنها یکسره آزاد باشند، خواه آن شناسه ها بیرونى ]= اشیا[ باشند و خواه درونى ]= حالات[.

Borna66
09-18-2009, 07:48 PM
مترادف هاى نیروانه (http://tarikhema.ir/ancient/803/6-%d9%85%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%af%d9%81-%d9%87%d8%a7%d9%89-%d9%86%d9%8a%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86%d9%87)


اشتباه رایج در بررسى مفهومى چون نیروانه این است که بیش از حد بر معناى دقیق لغوى آن متمرکز شویم تا آن جا که تداعى هاى پهناورتر و قرینه متنى آن را فدا کنیم، و شمارى از مترادف هاى آن را که بارها در توصیف آن به کار برده مى شود به حساب نیاوریم. در یک متن تجربى عملى، به نیروانه به شکل «آزادى» یا «بیدارى»، «آرامش» یا «سعادت» اشاره مى شود. در هر مورد استلزام این است که ]نیروانه[ در مرتبه ممکنِ نهایى است. در این زمینه عموماً واژه هایى به کار برده مى شوند که دلالت بر امنیت یا مصونیّت کامل دارند، همچون واژه هایى که دلالت بر پایندگى، تغییرناپذیرى یا پایان نیافتگى دارند. این معانى اخیر با آن اصطلاحات کلى که در ادیان هندى براى توصیف برترین مقصد زندگى معنوى به کار برده مى شوند قرابت دارند. بسیارى از این گونه واژه ها مرتباً براى توصیف نیروانه به کار برده مى شوند. از این رو، نیروانه رهایى یا بى مرگ ]= انوشه[ است، اما مهم این است که این اصطلاح اشاره به چشانه اى است مستى آور که به خدایان انوشگى مى بخشد. این اصطلاح، در کاربرد بودایى، اشاره به وضعى دارد که در آن مرگ نیست، اگرچه به وضوح مقصود از آن این است که تداعى هاى مثبت اسطوره هندى را داشته باشد.