PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زرتشت پیامبر ایران باستان



Borna66
09-18-2009, 06:07 PM
زرتشت پیامبر ایران باستان



زرتشت پیامبر بزرگ آریایی یکی از نوادر اندیشمندان جهان است . آموزش ها و فلسفه و جهان بینی زرتشت از همان دوره های کهن مورد توجه حکما و فلاسفه ی بزرگ جهان بوده است. اندیشمندان بزرگ جهان باستان چون فیثاغورس، ارستو، افلاتون و ... با افتخارو غرور از زرتشت و فلاسفه ی وی یاد کرده اند .

زرتشت نخستین پیامبری بود که در آن دوران کهن خدای واقعی را شناخت و یکتا پرستی را مطرح کرد. در فلسفه بر آن بود که دو گوهر همزاد در آغاز، در عالم تصور پیدایی یافتند که یکی نیکی و آن دیگری بدی است. اساس حرکت و جنبش و زندگی از بر خورد این دو می باشد و این هدف هیچ ارتباطی با ذات خداوند ندارد. در نهاد آدمی هم خیر است و هم شرّ . پروردگار ادمی را با اختیار و اراده ی کامل آفرید، فرد خردمند باید از میان نیک و بد ، نیک را برگزیند و نه بد را .

زرتشت بر علیه خرافات و موهومات زمان خود قیام کرد. قربانی و پیش کش نذرها و پرداخت باج و خراج به کاهنان و قبول زور بیداد از سوی فرمانروایان خودکامه و زهد و ریاضت را مردود شمرد و از کردار اهریمنی معرفی کرد. کار و کوشش و زندگی خوب و سالم و خوش و نعمت از راه درست بدست آمده را ستود. عبادت را فقط خدمت به مردم و پیروی از سه اصل ( اندیشه ، گفتار و کردار نیک ) معرفی کرد. بسیاری از طبقات و گروهای اجتماع آن روز که سود خود را در خطر دیدند بر علیه وی قیام کردند ، اما زرتشت با مقاومتی صبورانه ایستادگی کرد و در انجام رسالت خویش کامیاب گشت.


گشتاسپ (ویشتاسپ که در اوستا وی را چنین نامیده است و به معنی دارنده ی اسب خموش و سرکش است.) پدر داریوش هخامنشی جزء اولین کسانی بوده که به زرتشت ایمان آورده است ...

در ادامه بیشتر درباره ی زرتشت و دوران او سخن خواهیم گفت...

Borna66
09-18-2009, 06:07 PM
زرتشت و مخالفان


بدون شک همواره رسم بر این بوده که ظهور و انتشار یک دین نو، به سادگی و بدون برخورد با مقاومت صورت نگرفته.در زمان ظهور زرتشت آریایی ها از نطر مذهبی بطور کلی به دو گروه تقسیم میشدند:آریایی های پیرو زرتشت که به کشاورزی و ده نشینی پرداخته اند و آریایی هایی مخالف زرتشت که به سبک پیشین چادر نشین و بیابان گرد بوده و از راه شکار و غارت اموال دیگران زندگی میکردند.

به هر حال بدون هیچ شک و تردیدی میتوان گفت که این دو گروه در مقابل هم صف آرایی کرده اند.گروه نخست کسانی هستند که دین زرتشت را پذیرفته و در پیروی از دستور او، روش کشاورزی را جهت زندگی بهترپیشه کرده اند، و اهورامزدا را ستایش میکنند و گروه دوم کسانی هستند که از کشاورزی گریزان بوده و به شیوه ی شکا رو دوره گردی گذشته استوار بوده اند و اهورامزدا را نمی شناشند و چون گذشته خدایان فراوان را می پرستند.

زرتشت دین خود را به هر دو گروه ارائه داده و تمامی یشان را به قبول آیین خویش و روی آوردن به زندگی ثابت و آبادانی زمین ها دعوت کرده است.

Borna66
09-18-2009, 06:07 PM
توجه ، دانستنیها

کلمه ی تور که در اوستا به عنوان نام یک قبیله آمده است و آن را با انتساب به ترکان، از اصل خویش دور کرده اند، نام یک قبیله ی بزرگ ایرانی بوده است و در شاه نامه نیز کلمه ی تور آمده و در واقع یک گروه از ایرانیانند که از حیث تمدن و نپذیرفتن دین نوین و تازه، در حالت عقب ماندگی توقف کرده اند. اشکانیان را باید از این قبیله دانست و چگونه ممکن است توریان از ترک های مغول باشند در صورتی که اسامی آنان آریایی است.
__________________

Borna66
09-18-2009, 06:08 PM
چهره ی زرتشت نزد حکما و عرفای اسلامی


یکی از بزرگان و پژوهشگران و حکما و عرفای اسلامی، قطب الدین اشکوری از شاگردان میرداماد است. وی دارای کتابی است به نام محبوب القلوب که شرح حال فلاسفه و حکمت بزرگان را گرد آوری و به زبان عربی نوشته شده است. از جمله ی این بزرگان زرتشت است .
در اینجا به نقل از این کتاب در باره ی زرتشت مینویسیم:

زرتشت در زمان گشتاسپ پسر لهسراپ و پدر داریوش هخامنشی پیدا شد. یاران زرتشت بر آنند که خداوند از ملکوت خود مخلوقی روحانی آفرید. چون زرتشت از مادر بزاد، خنده ای کرد که حاضران آن را دریافتند.زرتشت بزرگ شد تا به سی سالگی رسید و خداوند او را به پیامبری مبعوث کرد. زرتشت از گشتاسپ دعوت کرد تا به دین او بگرود و گشتاسپ این دعوت را پذیرفت.

دین زرتشت پرستش خداوند و کفر به شیطان و امر به معروف و نهی از منکر و پرهیز از پلیدی ها بود. کتابی بر او نازل شد که اوستا نامند. در آنجا دنیا را به دو بخش مینوی و گیتایی، یعنی روحانی و جسمانی تقسیم کرده است و میگوید آنچه در عالم است بر دو قسم است:بخشش و کنش ، یعنی تقدیر و عمل. پس از آن به موارد تکلیف می پردازد که همان حرکت انسان است. او حرکات و تکلیف انسان را به سه بخش :بینش، گوش،کنش تقسیم میکند و مقصود او :اعتقاد و قول عمل است(اندیشه ی نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک) و تکلیف با این سه چیز تمام میشود و اگر انسان در آن کوتاهی کند از دین و طاعت یزدان خارج میشود و اگر انسان بر وفق این حرکات و به موجب شریعت عمل کند به پاداشی بزرگ میرسند.

او میگوید : نور و ظلمت دو اصل متضاد هستند و همچنین یزدان و اهرمن، مبدآ موجودات عالم این دو اصل هستند و ترکیبات جهان از امیختگی این دو اصل حاصل شده است. خالق نور ظلمت خداوند تعالاست که ایجاد کننده ی آن دو میباشد و او واحدی است که شریک و ضد و مثل ندارد.

اما نیکی و بدی و دوستی و سازندگی و تباهی و پلیدی از آمیزش نور و ظلمت پیدا شده است ، و اگر این دو با هم نمی آمیختند، هستی شکل نمی پذیرفت. این دو در برابر یکدیگر مقاومت و نبرد می کنند تا آنجا که نور بر ظلمت و خیر بر شر غالب آید و خیر به عالم خود برود و شر هم به عالم خود فرو شود و راه خلاص همین است. و خداوند این دو را از روی حکمتی که که در ترکیب آنها دیده است با هم آمیخته و نور را اصل قرار داده و گفته است که وجود نور ،وجود اصل است:اما ظلمت را تابع میداند ، مانند سایه که تابع شخص است؛ زیرا سایه را موجود می پندارند، اما در حقیقت موجود نیست.

خداوند نور را ابداع کرد و تاریکی را تابع آن قرار داد، زیرا ضرورت وجود، تضات است؛ پس وجود تاریکی ضروری است و در جهان آفرینش واقع شده است اما مقصود اولی و ابتدای نیست مانند شخص که وجودش اصل است و سایه که وجودش مقصود اصلی نیست...

Borna66
09-18-2009, 06:08 PM
کلام زرتشت


شاید کلام زرتشت را بتوان چنین توضیح داد که از شرّ به ظلمت تعبیر می شود و او را در ابداع نخستین که از سوی مبدع که خداوند است بر عقل اول و بیشی و کمال و تمام و تقدّم وجودی او بر اشیاء دیگر او راست. پس از آن نفس یا جان از او بر خاسته و به دنبال آن آمده است و از این رو میان این دو فرق است از جهت رتبه_ و رتبه یا مرتبه ی نفس(جان) پایین تر است از رسیدن به عقل کلی . پس از آن طبیعت از نفس پیدا شده است و از این رو نفس والاتر است؛ زیرا او اصل طبیعت است. و فرق میان این دو در رتبه بیشتر از فرق میان نفس و عقل است و آن عجز و ناتوانی طبیعت است که بیشتر از ناتوانی و عجز نفس در برابر عقل است.

پس از آن ترکیبات ، یکی پس از دیگری پیدا می شود و از این جا « تفاضل» یا فرق حاصل میگردد. ناتوانی ناشی از تفاضل است، و وجود نقص ناشی از ناتوانی است، و از وجود نقص شناخت برتر و پست تر بدست می آید. از این جاست که عقل با نیکی ها و فضایل خود روی به نفس تا او را به سوی خود بالا ببرد و به درجه ی خودش برساند_ زیرا نمی خواهد که نفس از رتبه ی او تخلف کند و میخواهد که نفس به منزلت او « یعنی عقل و خرد» برسد ، زیرا حسدو تکبر کار عقل نیست و او دوست دارد که همه ی اشیاء مانند خودش باشد _ زیرا وجود او سرتاسر خیر است . در اینجا طبیعت به نفس روی میاورد و اشیاء به یکدیگر ری میاورند و شآ برتر میخواهد پایین تر را به خود برساند و در این کار می کوشد و سعی میکند.

Borna66
09-18-2009, 06:08 PM
مقام زن در عصر اوستا

مقام زن چه در عصر اوستا و زمان زرتشت و چه پیش از او در جوامع ایرانی محترم و با ارزش بوده است. البته با ظهور زرتشت و اصلاحات او، چنان که در اوستا و قسمت های متقدّم آن بر می آید، چون امور دیگر ، مقام زن نیز مورد اصول اصلاحی مصلح و پیامبر قرار گرفت. زن نیز دارای حقوقی بود مساوی با مرد و در جامعه به همان اندازه ای میتوانست مؤثر واقع باشد که یک مرد میتوانست منشآ اثر باشد. اراده ی زن و دوشیزگان چه تا هنگامی که در خانه ی پدری بودند و چه هنگامی که شوهر کرده و به خانه ی شوهر می رفتند ، استقلال داشت و قادر بود تا از روی خرد و درک، واقعیت و حقانیت خود را ثبوت رسانیده و تحمیل کند.

البته بر اثر عوامل و علل بسیار، پس از زرتشت، به ویژه در زمان ساسانیان که همه چیز رو به انحطاط رفت، مقام اجتماعی زنان و حقوقشان نیز دست خوش این انحطاط شد و متآسفانه زنان، دیگر از آن حقوق اولیه و آزادی و مقام اجتماعی بهره ای نداشتند.

در زمانی که در یونان باستان، روم، چین، سومر و بابل، هند، مصر و میان قوم یهود، زنان از حقوق اجتماعی بی بهره بوده اند و در خانواده و اجتماع حقوقی نداشتند و تا حد قابل ملاحضه ای مادون مردان بوده اند، در ایران عصر اوستا ملاحظه می کنیم که مردان و زنان شانه به شانه هم از همه ی حقوق و شئون یکسان بر خوردار بوده اند. فضیلت و درستی و راست پنداری است که افرد را از هم متمایز می سازد. همه ی مردان و زنان درست اندیشه، کوشا، نیک کردار، آزاده در یک مقام و موقیعت اجتماعی قرار دارند. و زشت کرداری، تنبلی، بدخیمی و راهزنی است که ملاک بی حقوقی در اجتماع طرد افراد می شود، حال خواه این بد راهان زنان باشند یا مردان_تفاوتی نمی کند.

در یونان باستان که مهد آزادی بشریست خوانده اند، زن هیچ مقام و موقعیتی نداشت. در خانه ی پدر و پس از آن در خانه ی شوهر چون بنده و کنیزی بود. پدر به هنگام شوهر دادنش رآی و خواست او را در نظر نمی گرفت و اصولآ هیچ دوشیره ای حق مداخله در سرنوشت خود نداشت، صاحب اراده نبود آرای پدر و یا شوهران برای دختران و زنان اعم از خوب و بد حتمی الجرا بود.

بزگترین راه و پاکیزه ترین روش زندگی در راست کرداری، راست گفتاری و راست اندیشگی است. خداوند به من که زرتشت هستم زندگی و نام جاودانگی بخشید، چون از این فروزه های مزدا داده پیروی کردم_ و به همه ی کسانی که گفتار، کردار و اندیشه ی نیک را پیروی کنند، این چنین هدیه ای بخشوده خواهد شد.

برای جلب رضایت خداوند لازم است با رضا و رغبت برای نفس نیکی و خوبی_اندیشه ، کفتار و کردار نیک و کردار نیک را سر مشق زندگی قرار داد، چون عبادت و ستایش خداوند جز از این راه، یعنی پیروی کردن با خواست و میل فردیاز نیک کرداری، نیک گفتاری و نیک اندیشی میسّر نیست و برای تحقّق همین اصل است.

در تمام بخش های متقدم اوستا، نام زنان و مردان نیک روش و پارسا در ردیف هم آمده است و به همان نسبت، زنان و مردان بد راه معاند راستی نیز با هم نکوهش شده اند.

Borna66
09-18-2009, 06:09 PM
احترام و ارزش چارپایان



در ساختار کشاورزی از دیدگاه زرتشت، توجهی بسیار به حیوانات به ویژه دام ها و جانواران اهلی مبذول می شد و به همین جهت است که در جاهای بسیار از اوستا، چارپایان از احترام فراوان بر خوردارند: ( آن جای که چارپایان آرام دارند و پناهگاه سالم ستوارند مهر توانا نگران است). چون هر موردی هرگاه با رنگ مذهبی همراه می شد تاثیر بیشتری داشت. به همین جهت احترام به چارپایان اندیشه و ساختار مذهبی پیدا کرد.

زرتشتیان در ادعیه ی خود از اهورامزدا تقاضا میکردند: ( این کشور از انبوه گله و رمه و مردان بهرمند باد ) اما لازم به ذکر است در این باره هیچ افراطی نمی شد. بر خلاف آیین هندوان احترام به حیوانات تا جای معمول بود که وابستگی به زندگی خویش و آسایش مردمان داشت.دستور بود تا حیوانات زیانکار و جانورانی که برای مردمان و زندگی زیان به بار می آوردند دور و نابود شوند، در حالی میان فرقی از هندوان افراط در احترام جانوران تا حدی بود که حتی روی زمین با دشواری و بی رغبتی راه می رفتند مبادا که کرمی یا حشره ای زیر پایشان نابود شود، صعوبت بلغ آب داشتند تا مبادا جانوارن غیر رویت در آب بنوشند. زمین را کشت نمی کردند مبادا که کرمهای خاکی و سایر جانوران بمیرند. در اینجاست که عمق نهضت اجتماعی زرتشت آشکار می شود، جنبشی که در شکل و قالب مادی اش، شامل اخلاقیات نیز شد و تا حدود لازمی که به اهلایات پرداخت، تنها برای نتیجه گیری های در اخلاق بود.

Borna66
09-18-2009, 06:09 PM
صلح و آشتی



زرتشت در آرزوی صلح و دوری از جنگ است، چون خواه مرد دین و جنبه های ماورایی باشد، خواه در زندگی مادی و یا هر دو چنان است. تنها یک اصل پایدار میتواند به پیشرفت او کمک کند ( ای اهورامزدا، به روان آفرینش تاب و توانای بخش _ از راستی و پاک منشی وسیله ای بر انگیز که از نیروی آن، صلح و آسایش بر قرار گردد... ) این صدای زرتشت است که از خلال اعصار ناپیدا به گوش می رسد، پس از آن گروه مؤمنان و پیروان، در اقرار نامه ی ایمانی خود، این جمله را گنجاندند (من می ستایم آیین مزدیسنا را که بر زمین گذارنده ی جنگ افزار و ضد جنگ و خونریزی است... ) در اوستا این گونه پیغام ها بسیار به نظر می رسد، چون زندگی دهقانی و تازه بنیاد به آن نیازمند است ( ما صلح و سلامتی را می ستایم که جنگ و ستیزه را در هم شکند... )

صلح طلبی در آغاز بایستی بسیار پر ریشه و دارای استحکام و استواری بوده باشد تا از آغاز تا پایان کار ساسانیان، شکل و قالب خود را همچنان حفظ کرده باشد و به همین جهت است که نه تنها در اوستا بلکه در کتب پهلوی و روایات متآخر همچنان در باره اش تاکید و توصیه می شد. اما در این صلح جویی ضعف به هیچ وجه راه نداشت، احقاق حق ستوده و ظلم حقارت آمیز بود و نفی می شد. به همین جهت است که در گاثاها به چنین جملاتی بر میخوریم (خشم باید بازداشته شود، در مقابل ستم از خود مدافعه کنید...) این است گاثاها، و چنین است سرودهای زرتشت.

در چنین مجموعه ای اندک و کهن هر گاه بخواهیم پژوهش جست و جو نماییم اصولی کار آمد و سازنده و انقلابی را رائه می دهد، چنانچه در روزهای نخست وجود داشت و به همین جهت است که انتظار همه ی خاورنشنان، تارخ نویسان و محققان تاریخ ادیان را به خود معطوف داشته است.

Borna66
09-18-2009, 06:09 PM
طلب نیکی و خیر برای پیروان راستی



چنان که ملاحضه شد زرتشت می گفت: من دوست کشاورزان، دهقانان و پیروان آیین راستی و خصم دروغ پرستان دشمنان شهرنشینی و زراعت و راهزنان هستم. عصر نخستین دین زرتشت که معاصر با زندگی و حیات پیامبر بود و مدتی پس از آن، خصومت و جنگ میان این دو گروه بر قرار بود. همچنان همچنان که زرتشت دروغ پرستان اغفال گر را که راهنمایشان بودند دشمن بود و نفرینشان می کرد، پیروان آیین راستی و دهقانان و گرایندگان به انقلاب را میستود و برایشان در خواست خیر و برکت رستگاری می کرد: ( کسانی را که تو برای درستی کردار و پاکی فکرشان سزاوار می شناسی، آرزوی آنان را بر آورده و کامروا فرما )

Borna66
09-18-2009, 06:09 PM
انقلاب کشاورزی( قسمت اول)

زرتشت رسالتی داشت در اجتماعی از هم کسیخته و بیب سامان آموزش های زرتشت دارای دو وجه بود: وجه مادی و شکل معنوی_ یعنی دو مقوله ای که هر دو در آن دوران رو به تباهی و کسیختگی داشت. اقتصاد دارای مفهوم واجد نظامی نبود. مردمی دام پرور و بیابان نشین در حال ییلاق و قشلاق زندگی می کردند. زمانی فرار می رسید که گرسنه می ماندند و هر چند دارای خصایل نیکی بودند باز هم اجبارا به به قبایل دیگر و مردم دیگر حمله می کرده و تامین معاش و حیات می کردند.

Borna66
09-18-2009, 06:09 PM
انقلاب کشاورزی( قسمت 2 )


سر زمین جدید استعداد برای کشاورزی داشت. زرتشت در طرح تازه و نیرومند اقتصادی که عرضه می کرد، تعیین معاش برای روز مبادا، دام پروری، زندگی آزاد و حرفه برای همه ی افراد را وعده می داد و این امر منوط بر آن بود که خانواده ها، طوایف، عشیره ها و قبیله ها دست اتحاد به هم داده و زندگی ییلاق و قشلاقی و بیابانگردی خود را بدل به ده نشینی و کشاورزی کنند.

بدون شک این طرحی بود قابل اجرا که به مرحله ی عمل نیز در آمد. اما عده ای به سنت و روش قدیم مؤمن باقی مانده و گروهی طرح اقتصادی و روش نوین زندگی را تحت رهبری و هدایت زرتشت را پذیرفتند.

Borna66
09-18-2009, 06:09 PM
اختیار، مقام انسانی و بنیادهای اخلاقی



دین زرتشت در ساختار فکری پیامبر، انسان دارای مقامی ارجمند است. زرتشت در آموزش هایش برای برقراری نیکی به شکل هر چه استوارتر و برقراری آن در جهان شکست بدی و شرّ، خدا را هر چه بیشتر با آدمی نزدیک و همراه می کند. بنابر اصل بنیاد دین، جهان صحنه ی پیکار دائم میان خیر و شرّ است و انسان در این پیکار تکالیفی بر عهده دارد. اصالت مقام انسانی بر آن است که تا با اختیار خود، خرد و تمیزی ای که خداوند به او بخشیده، خود یکی از دو راه را برگزیند.

Borna66
09-18-2009, 06:10 PM
اختیار، مقام انسان و بنیادهای اخلاقی


زرتشت با اصالت اختیار آدمی، نه آنکه تنها در اصول فلسفی مبحثی تازه گشود، بلکه ارزش و مقام آدمی را بالا برد، اساس کاهلی و تنبلی را برانداخت. خداوند نه کسی را زشت و نه کسی را نیک آفریده، در لوح ازلی سرنوشت کسی ثبت نشده است، نه قلم به بدی کسی پیش از تولدش رقم خورده و نه نیکی و رستگاری او _ بلکه در جهان هم راه نیک است و هم راه بد وجود دارد (( با اندیشه ی روشن به آن بنگرید، میان این دو آیین، خود تمیز دهید و راه را انتخاب نمایید ... از میان این دو، کسی که خواهان رستگاری است، باید نیک را برگزیند نه زشت را )) اما به شکل روشن تر و جالب تری درباره ی اصالت اختیار آدمی این پیام است:

(( در هنگامی که تو ای مزدا، در روز نخست از خرد خویش، بشر، دین و نیروی اندیشه را آفریدی، در هنگامی که زندگانی را به قالب مادی در آوردی، وقتی که تو کردار و اراده آفریدی، خواستی که هر کس بر حسب اراده ی خود از روی اعتقاد باطنی رفتار کند. ))

Borna66
09-18-2009, 06:10 PM
مقام زن در ایران باستان

زرتشت در گاتاها 18 بار از اسفندارمذ یاد می کند. از مجموع این اشاره ها چنین برمی آیدکه آرایش بهشت نکاستنی با اسفندارمذ است ،که یکی از هفت فرشته آیین زرتشت است.اسفندارمذ سرگردانانی را که هنوز درست را از نادرست باز نمی شناسند یاری میدهد.حتی زرتشت از او میخواهد که در روز رستاخیز او و پیروانش را یاری کند تا آمرزیده شوند.زرتشت همچنین از این فرشته می خواهد که به او توش و توان و نهاد راستین دهد.
اسپندارمذ گشایش بخش هستی است و در مقام فرشته موکل زمین به کشتزاران رامش می دهد.زرتشت از او می خواهد که تنها فرمانروایان خوب به فرمانروایی برسند و مردم زندگی پاکی داشته باشند.
با توجه به نقشی که ایزد بانوهای مادر و مؤنث در ایران باستان دارند ، احترام زرتشت به زن بسیار موجه است.تاکنون هیچ سندی به دست نیامده است که در آن کرامت زن در آیین زرتشت زیرسؤال رفته باشد و یا سخن از برتری مرد به زن رفته باشد.البته زرتشتی گری مقوله ای دیگر است.اگر در قلمرو زندگی مادی پهلوانان نامدار را مردان تشکیل می دهند ، قهرمانان زندگی معنوی بیشتر ایزدبانوهای ارجمندی هستند که ستایش آنها و توانایی هاشان زیباترین اوراق غنایی ادب مزدیسنا را به خود اختصاص داده اند.
در آبان یشت (اوستای متاخر) آناهیتا (=نیالوده و پاک) زنی است زورمند و درخشان ، سوار بر گردونه،لگام بر دست، روان در جستجوی نام آوری. با چهار اسب سفید و بزرگ و یکرنگ و یک نزاد...اسب های گردونه آناهیتا را اهورمزدا از باد و باران و تگرگ و ژاله ساخته است.آناهیتا مطیع کیش اهورایی است و سزاوار است که در جهان مادی ستایش و نیایش شود،که جان افزاست و فزاینده گله و رمه و ثروت و گیتی و کشور.او نطفه همه مردها را پاک می کند و مشیمه زنها را برای زایش بهتر پاک می کند، برای زایش آسان.به زنان باردار شیر میبخشد.برای او بر روی تخت بستری زیبا و خوشبو با بالش های گسترده مهیاست.اهورامزدا آناهیتا را از نیروی خویش آفریده است تا خانه و روستا و کشور را بپروراند.بارزوان سپید آناهیتا به ستبری شانه اسب هاست.او باشکوه و آراسته و نیرومند است. دختر جوان بسیار برومند و خوش اندامی است.کمربند به میان بسته ،راست بالا ، آزاده نژاد و شریف است،که جبه ای گران بها و پرچین زرین در بر دارد.گوشواره ای دارد چهارگوش و زرین و طوقی زیبا بر گردنش و اندامش بالایی دلچسب دارد.
آناهیتا به فرمان اهورامزدا به زمین می آید تا دختران دم بخت و زنان جوان به هنگام آوردن بار از او یاری جویند... در نزذ اهورمزدا ارجمند باشند تا تا فرشته ای از جنس خودشان را مامور آرامش آنها کند.
اوج نگاه زرتشت به زن در رفتار با دخترش پروچیستا به هنگام ازدواج او با جاماسب پیداست.زرتشت از دخترش میخواهد ،پس از یک اندیشه گماری نیکو و ژرف و مراجعه به خرد خویش تصمیم بگیرد...
آنگاه زرتشت در کتابش به دوشیزگان در حال شوی گرفتن می گوید :هر کدام به خرد خود برای رستگاری تصمیم بگیرند...
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد : مردها در جشن زنان به آنها ارمغان می دادند و در بسیاری از شهرهای ایران این روزرا « مرد گیران » گفتندی ، که به مراد خویش مرد گرفتندی...( روزنامه زندگی.شماره 170 ،صفحه 6 )

تنها چیزی که میخوام بگم اینه که درست در زمانی که در ایران هیچ برتریی برای مرد نسبت به زن نبود ، بادیه نشینای عرب دخترای گلشون رو زنده به گور میکردن.پس قدر ایرانی بودنمون رو بدونیم و ....

پاینده ایران...