PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پیامبران تاریخ باستان



Borna66
09-17-2009, 09:26 PM
زکريا




http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/08/Cappella_tornabuoni%2C_10%2C_annuncio_dell%27angel o_a_zaccaria.jpg/350px-Cappella_tornabuoni%2C_10%2C_annuncio_dell%27angel o_a_zaccaria.jpg


تابلويي از دومنيکو گيرلاندايو به نام زکريا و فرشته.




زَکَريا به معني « پروردگار به ياد آورد» است. زکريا از نوادگان ابيا بود که در دوران پادشاهي هيروديس ، از کاهنان معبد سليمان در اورشليم بود. مسيحيان و مسلمانان معتقد به پيامبري زکريا هستند امّا يهوديان پيامبري او را انکار مي کنند. نام زکريا در انجيل لوقا و انجيل هاي غنوصي و نيز در سوره مريم و آل عمران در قرآن ذکر شده است.





زندگي زکريا



زکريا خواهر زاده? همسرش، مريم دختر عمران را تحت کفالت گرفت. بنا به روايت قرآن، بر سر کفالت مريم بين کاهنان نزاع شد و قلم‌ها را بر آب افکندند. قلم زکريا بر آب ماند و قلم ديگر کاهنان به زير آب فرو رفت. زکريا خانه اي در بلندترين جاي معبد، براي مريم ساخت و همواره او را تحت نظر داشت. بنا بر قرآن، يک بار وقتي زکريا بر محراب عبادت مريم وارد شد نزد او ميوه هايي به غيرفصل يافت و چون مي دانست که کسي براي مريم ميوه نمي آورد، گمان کرد که اين ميوه‌ها ميوه‌هاي دنيايي نيستند. هر چقدر تفحص کرد، نتوانست بفهمد اين ميوه ها از کجاست. وقتي از مريم پرسيد اين ها از کجا براي تو آمده است، مريم پاسخ گفت: « اين از رحمت پروردگار من است، او به هر کس که بخواهد بي حساب روزي مي بخشد»


بر اساس روايت انجيل، زکريا با زني از نسل هارون به نام اليزابت يا اليصابات ازدواج کرد. همسر زکرِيا نازاي بود و زکريا که خود از نودسالگي گذشته بود، به عموزاده‌هايش در معبد سليمان اعتماد نداشت. طبق روايات، يک بار وقتي نوبت زکريا بود که وارد قدس شده در آن جا خدمت کند، او نزد خداوند دعا کرد تا خداوند به وي جانشيني شايسته عطا کند که وارث او و خاندان يعقوب باشد. مسلمانان و مسيحيان، اعتقاد دارند، که جبرئيل فرشته ي وحي، بر او نازل شده، او را به فرزندي به اسم يحيي بشارت داد و به نشانه? اين بشارت، زکريا تا سه روز نمي‌توانست سخن بگويد. زکريا از محراب عبادت خارج شد و نزد قوم خود آمد و به آنان فهماند که روز و شب تسبيح بگويند. بر اساس انجيل لوقا، وقتي خواستند فرزندش را به اسم خود او زکريا نام نهند، تخته‌اي خواست و روي آن اسم يحيي را نوشت که اسمي بي‌سابقه بود.


بر اساس انجيل برنابا و برخي روايات اسلامي، زکريا در حادثه? قتل يحيي تعميد دهنده به فرمان هرود کشته شد.





زکريا در قرآن



نام زکريا 7 بار در قرآن آمده است.


به خصوص در سوره مريم(19) در مورد زکرياي نبي و تولد فرزندش يحيي نبي چنين آمده است:


[اين‏] يادى از رحمت پروردگار تو [در باره‏] بنده‏اش زکرياست. (2) آن گاه که [زکريا] پروردگارش را آهسته ندا کرد. (3) گفت: «پروردگارا، من استخوانم سست گرديده و [موى‏] سرم از پيرى سپيد گشته، و- اى پروردگار من- هرگز در دعاى تو نااميد نبوده‏ام.» (4) و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناکم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولىّ [و جانشينى‏] به من ببخش، (5) که از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد، و او را- اى پروردگار من- پسنديده گردان. (6) اى زکريا، ما تو را به پسرى- که نامش يحيى است- مژده مى‏دهيم، که قبلًا همنامى براى او قرار نداده‏ايم. (7) گفت: «پروردگارا، چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنکه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شده‏ام؟» (8) [فرشته‏] گفت: « [فرمان‏] چنين است. پروردگار تو گفته که اين [کار] بر من آسان است، و تو را در حالى که چيزى نبودى قبلًا آفريده‏ام.» (9) گفت: «پروردگارا، نشانه‏اى براى من قرار ده» فرمود: «نشانه تو اين است که سه شبانه [روز] با اينکه سالمى با مردم سخن نمى‏گويى.» (10) پس، از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد که روز و شب به نيايش بپردازيد. (11) اى يحيى، کتاب [خدا] را به جد و جهد بگير، و از کودکى به او نبوّت داديم. (12) و [نيز] از جانب خود، مهربانى و پاکى [به او داديم‏] و تقواپيشه بود. (13) و با پدر و مادر خود نيک رفتار بود و زورگويى نافرمان نبود. (14) و درود بر او، روزى که زاده شد و روزى که مى‏ميرد و روزى که زنده برانگيخته مى‏شود. (15)

Borna66
09-17-2009, 09:26 PM
حضرت سليمان:.



http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f8/Sheba_tint.jpg/350px-Sheba_tint.jpg


ملکه سبا در نزد سليمان. اثر ياکوپ تينتورتو بسال ????. واقع در موزه پرادو در اسپانيا




سُلِيمان (به عبري: ????????، تلفظ: اِشلومو) نام شخصيتي تاريخيست در کتاب مقدس . اطلاعات علمي دقيقي از وي در دست نيست و شخصيت وي بيشتر بر پايه متون ديني شناخته مي‌شود. قابل ذکر است که در متون يهودي و اسلامي از شخصي به نام سليمان ياد شده است.

< type=text/java>
//






روايات يهودي



براي مشاهده مقاله اصلي، رجوع شود به: سلطنت سليمان


طبق اين روايات سليمان پسر داوود و بت‌شبع مي‌باشد و در حدود سال ???? ق.م متولد گشت. وي مقتدرترين و ثروتمندترين پادشاه اسرائيل و از قبيله يهودا بوده است. که در سال هاي ??? ق.م تا ??? ق.م به عنوان سومين پادشاه پس از ايجاد اتحاد بين اقوام ??گانه بني‌اسرائيل بر اين سرزمين حکومت مي‌کرده.


وي در اواخر عمر خود از خداپرستي روي‌گردان مي‌شود و به پرستش بعل[?] مي‌پردازد.[?] پس از آن معبد معروف خويش براي بعل پرستي(اکنون تخريب شده و به جاي آن مسجدالقصي ساخته شده) را احداث مي‌کند که اين کار وي باعث شورش‌هايي عليه وي شده[?] و پس از مرگ‌ش نيز ادامه مي‌يابد به‌طوري که باعث جدا شدن ?? قبيله ديگر بني‌اسرائيل(به جز قبيله‌هاي يهودا و بنيامين) و تشکيل کشوري مستقل از قبيله يهودا مي‌گردد.


سليمان همچنين سازنده معبد معروف بني اسرائيل است که به «هيکل» معروف گرديد. اين معبد که به دستور خداوند و به اسرار بني اسرائيل ساخته شد، در زمان حمله «نبوکد نصر» پادشاه بابل غارت و تخريب گرديد و دوباره با رهايي يهوديان از اسارت و بازگشتشان، بازسازي شد.


معبد «هيکل» بنا بر روايت انجيل تا قرون آغازين انتشار مسيحيت همچنان پا بر جا ماند و از مکانهاي زيارتي يهوديان به شمار مي رفت.


برخي مورخان معتقدند محل معبد بازسازي شده، در محل بناي «مسجد الاقصي» در فلسطين امروز بوده است.


پس از ظهور «اسلام» ، محمد پيامبر مسلمانان در ابتدا «مسجد الاقصي» را به عنوان قبله مسلمانان معرفي نمود اما با گسترش اسلام، پس از چندي به فرمان محمد قبله مسلمانان تغيير کرد و مسلمانان اکنون به سوي کعبه نماز مي گذارند. به اعتقاد برخي مورخان، از آنجا که يهوديان بر اساس رسوم خود، عبادت خود را به سوي «هيکل» انجام مي دادند؛ اين رسم در ميان مسلمانان باب گرديد.


نام سليمان در زبان‌هاي سامي به معناي «آشتي» است و در کتاب عهد عتيق (تَنَخ) از او با نام جديديه هم ياد شده.





روايات اسلامي



طبق اين روايات سليمان پيامبري توانا و ثروتمند بوده که در سال‌هاي دور بر سرزميني که محل آن مشخص نيست حکومت مي‌کرده است

Borna66
09-17-2009, 09:28 PM
حضرت نوح


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/0f/The_Deluge_after_restoration.jpg/300px-The_Deluge_after_restoration.jpg


تابلوي توفان نوح، اثر ميکل آنژ




نوح (به عبري: ?????) يکي از افراد نام برده در داستان‌هاي انجيل و قرآن است.


داستان زندگي او در بخش آفرينش کتاب انجيل و همچنين در قرآن آمده‌است.


مسلمانان به او لقب «حضرت» مي‌دهند و او را اولين پيامبر اولاالعزم مي‌نامند.همچنين نسل انسان‌هاي جهان را از سه فرزند او سام،حام و يافث مي‌دانند.


روايت قرآن



به روايت قران وي ??? سال پيامبري کرد ولي نتوانست دين و جامعه‌اي تشکيل دهد. اين عدم تشکيل حکومت ديني و جامعه ديني به سبب عدم موافقت و همراهي مردم زمانش بود. در آن زمان وي مردم را از عذاب خداوند بيم داد ولي هيچکس به جز عده‌اي از پيروانش حرف او را باور نداشتند و همه غرق در ماديات و لذات دنيوي بودند. از اينرو او به دستور خداوند و با همراهي پيروانش کشتي بزرگ و چند طبقه‌اي ساخت و از هر حيوان يک جفت نر و ماده به داخل کشتي آورد. وعده? الهي تحقق يافت و باران تندي باريد و چنان سيلي شد که زمين را آب فراگرفت و همه مردمان بيرون از کشتي در آب غرق شدند و نوح و يارانش در کشتي در امان بودند. لازم به ذکر است که در اين داستان کنعان فرزند نوح هم از جمله انسان‌هاي بد بود و حتي تا آخرين لحظات و قبل از غرق شدن در دريا و زير آب هم حاضر به موافقت با پدر نشد و سرانجام با عذاب الهي هلاک گرديد.

Borna66
09-17-2009, 09:28 PM
عيسي




http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/97/Christ_Carrying_the_Cross_1580.jpg/170px-Christ_Carrying_the_Cross_1580.jpg


مسيح صليب را حمل مي‌کند/اثر ال گرکو ???? م




عيسي بنيانگذار مسيحيت است. عيسي در زبان عبري يعني "يهوه نجات مي‌دهد" يا "خدا نجات مي‌دهد". اين نام نخستين بار بر عيساي مسيح (چهره مرکزي مسيحيت) نهاده شد. عيسي شخصيتي است که بارها در کتاب يهوديان دربار? شخصيت، تولد، محل تولد، زندگي، معجزات، مرگ و قيام او از ميان مردگان پيش‌گويي شده است. عيسي سلطان قلب‌ها ناميده شده و يکي از اثرگذارترين شخصيت ها در طول تاريخ شناخته شده است. شخصيت او زندگي ميليون‌ها نفر را در طول تاريخ متحول ساخته، و زندگي، شخصيت و تعاليم او بر فرهنگ، هنر، تمدن و علم در ميان ملل جهان تأثير گذار بوده است. در باور مسيحيان عيساي مسيح تجسم خدا در جسم انساني است، و آغازگر جريان مسيحيت است. او در شهر «بيت‌اللحم» از شهرهاي ايالت ناصره منطقه يهوديه (فلسطين امروز) و به باور مسيحيان و مسلمانان از يک دختر باکره و برگزيد? خداوند به نام مريم به دنيا آمد.





تبارنامه عيسي



در لوقا ?:?? نسب‌نامه عيسي چنين آمده است:


وقتي عيسي ماموريت خود را شروع کرد در حدود سي سال از عمرش گذشته بود و بر حسب تصور مردم او پسر يوسف بود و يوسف پسر هالي، پسر متات، پسر لاوي، پسر ملکي، پسر ينا، پسر يوسف، پسر متاتيا، پسر آموس، پسر ناحوم، پسر حسلي، پسر نجي، پسر مات، پسر متاتيا، پسر شمعي، پسر يوسف، پسر يهودا، پسر يوحنا، پسر ريسا، پسر زروبابل، پسر سالتيئيل، پسر نيري، پسر ملکي، پسر ادي، پسر قوسام، پسر ايلمودام، پسر عير، پسر يوسي، پسر ايلعازر، پسر يوريم، پسر متات، پسر لاوي، پسر شمعون، پسر يهودا، پسر يوسف، پسر يونان، پسر ايلياقيم، پسر مليا، پسر مينان، پسر متاتا، پسر ناتان، پسر داوود، پسر يسي، پسر عوبيد، پسر بوعز، پسر شلمون، پسر نحشون، پسر عميناداب، پسر ارام، پسر حصرون، پسر فارص، پسر يهودا، پسر يعقوب، پسر اسحق، پسر ابراهيم، پسر تارح، پسر ناحور، پسر سروج، پسر رعو، پسر فالج، پسر عابر، پسر صالح، پسر قينان، پسر ارفکشاد، پسر سام، پسر نوح، پسر لمک، پسر متوشالح، پسر خنوخ، پسر يارد، پسر مهللئيل پسر قينان، پسر انوش، پسر شيث پسر آدم بود و آدم از خدا بود.


اين تبارنامه البته مردود است چرا که کسي از مسيحيان و مسلمانان مدعي نيست که عيسي فرزند يوسف بوده است. اما آنچه که حتمي است آنست که عيسي فرزند مريم بود و مريم به نوبه خود فرزند عمران و از تبار هارون پدر نمام انبياء بني اسرائيل پس از حضرت موسي و از طايفه لاوي بود.<**ادامه مطلب...**>





مريم و عيسي مسيح و دودمانشان از شيطان در پناهند



هنگامي که مادر مريم، مريم را به دنيا آورد و دانست که او دختر است، به روايت قرآن چنين گفت:


«چون فرزند خويش بزاد، گفت: اى پروردگار من، اين که زاييده‏ام دختر است- و خدا به آنچه زاييده بود داناتر است- و پسر چون دختر نيست. او را مريم نام نهادم. او و فرزندانش را از شيطان رجيم در پناه تو مى آورم.»[?]


و اينچنين است که مريم و فرزندش عيسي مسيح از شيطان در پناه خدا قرار دارند. آيات متعددي در انجيل به دفع ارواح شرور توسط عيسي مسيح اشاره مي کند.


و در بعضي روايات عيسي را راس همه شيطان ستيزان يا جن گيران دانسته اند.


همچنين در آخر الزمان با برگشتن عيسي جنگ شديدي بين همه نيروهاي خوب و همه نيروهاي بد در خواهد گرفت.

Borna66
09-17-2009, 09:34 PM
عيسي




http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/97/Christ_Carrying_the_Cross_1580.jpg/170px-Christ_Carrying_the_Cross_1580.jpg


مسيح صليب را حمل مي‌کند/اثر ال گرکو ???? م




عيسي بنيانگذار مسيحيت است. عيسي در زبان عبري يعني "يهوه نجات مي‌دهد" يا "خدا نجات مي‌دهد". اين نام نخستين بار بر عيساي مسيح (چهره مرکزي مسيحيت) نهاده شد. عيسي شخصيتي است که بارها در کتاب يهوديان دربار? شخصيت، تولد، محل تولد، زندگي، معجزات، مرگ و قيام او از ميان مردگان پيش‌گويي شده است. عيسي سلطان قلب‌ها ناميده شده و يکي از اثرگذارترين شخصيت ها در طول تاريخ شناخته شده است. شخصيت او زندگي ميليون‌ها نفر را در طول تاريخ متحول ساخته، و زندگي، شخصيت و تعاليم او بر فرهنگ، هنر، تمدن و علم در ميان ملل جهان تأثير گذار بوده است. در باور مسيحيان عيساي مسيح تجسم خدا در جسم انساني است، و آغازگر جريان مسيحيت است. او در شهر «بيت‌اللحم» از شهرهاي ايالت ناصره منطقه يهوديه (فلسطين امروز) و به باور مسيحيان و مسلمانان از يک دختر باکره و برگزيد? خداوند به نام مريم به دنيا آمد.





تبارنامه عيسي



در لوقا ?:?? نسب‌نامه عيسي چنين آمده است:


وقتي عيسي ماموريت خود را شروع کرد در حدود سي سال از عمرش گذشته بود و بر حسب تصور مردم او پسر يوسف بود و يوسف پسر هالي، پسر متات، پسر لاوي، پسر ملکي، پسر ينا، پسر يوسف، پسر متاتيا، پسر آموس، پسر ناحوم، پسر حسلي، پسر نجي، پسر مات، پسر متاتيا، پسر شمعي، پسر يوسف، پسر يهودا، پسر يوحنا، پسر ريسا، پسر زروبابل، پسر سالتيئيل، پسر نيري، پسر ملکي، پسر ادي، پسر قوسام، پسر ايلمودام، پسر عير، پسر يوسي، پسر ايلعازر، پسر يوريم، پسر متات، پسر لاوي، پسر شمعون، پسر يهودا، پسر يوسف، پسر يونان، پسر ايلياقيم، پسر مليا، پسر مينان، پسر متاتا، پسر ناتان، پسر داوود، پسر يسي، پسر عوبيد، پسر بوعز، پسر شلمون، پسر نحشون، پسر عميناداب، پسر ارام، پسر حصرون، پسر فارص، پسر يهودا، پسر يعقوب، پسر اسحق، پسر ابراهيم، پسر تارح، پسر ناحور، پسر سروج، پسر رعو، پسر فالج، پسر عابر، پسر صالح، پسر قينان، پسر ارفکشاد، پسر سام، پسر نوح، پسر لمک، پسر متوشالح، پسر خنوخ، پسر يارد، پسر مهللئيل پسر قينان، پسر انوش، پسر شيث پسر آدم بود و آدم از خدا بود.


اين تبارنامه البته مردود است چرا که کسي از مسيحيان و مسلمانان مدعي نيست که عيسي فرزند يوسف بوده است. اما آنچه که حتمي است آنست که عيسي فرزند مريم بود و مريم به نوبه خود فرزند عمران و از تبار هارون پدر نمام انبياء بني اسرائيل پس از حضرت موسي و از طايفه لاوي بود.<**ادامه مطلب...**>





مريم و عيسي مسيح و دودمانشان از شيطان در پناهند



هنگامي که مادر مريم، مريم را به دنيا آورد و دانست که او دختر است، به روايت قرآن چنين گفت:


«چون فرزند خويش بزاد، گفت: اى پروردگار من، اين که زاييده‏ام دختر است- و خدا به آنچه زاييده بود داناتر است- و پسر چون دختر نيست. او را مريم نام نهادم. او و فرزندانش را از شيطان رجيم در پناه تو مى آورم.»[?]


و اينچنين است که مريم و فرزندش عيسي مسيح از شيطان در پناه خدا قرار دارند. آيات متعددي در انجيل به دفع ارواح شرور توسط عيسي مسيح اشاره مي کند.


و در بعضي روايات عيسي را راس همه شيطان ستيزان يا جن گيران دانسته اند.


همچنين در آخر الزمان با برگشتن عيسي جنگ شديدي بين همه نيروهاي خوب و همه نيروهاي بد در خواهد گرفت.

Borna66
09-17-2009, 09:35 PM
اسماعيل










http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4c/Expulsion_of_Ishmael_and_His_Mother.png/220px-Expulsion_of_Ishmael_and_His_Mother.png



اخراج هاجر و اسماعيل. اثر گوستاو دوره. سال ????.




اسماعيل (عبري:??????????? به معني خدا را شنيده) از شخصيت‌هاي کتاب مقدس، پسر بزرگ ابراهيم از هاجر، کنيز مصري سارا، بود و در زماني که ابراهيم هشتاد و شش ساله بود و چهارده سال قبل از تولد اسحاق به دنيا آمد محل تولد وي ممري و تاريخ آن ???? قبل از ميلاد بوده‌است.[نياز به ذکر منبع] اسماعيل در سيزده‌سالگي ختنه شد. بر طبق عقايد مسيحيت و يهوديت در تورات خداوند عهد خود را پس از ابراهيم با اسحاق و نه با اسماعيل بست. اما خداوند همچنين وعده داد که از «اسماعيل» نيز ملتي بزرگ و ?? امير پديد خواهد آمد. پس ابراهيم، اسماعيل و مادرش هاجر را در بياباني به نام فاران که بعدها «حجاز» نام گرفت، رها نمود. مسلمانان پيدايش چاه زمزم(در اعتقاد يهوديان و مسيحيان «چاه بئرشبع») را پس از آن دانسته‌اند که هاجر براي اسماعيل به جستجوي آب روان شد همچنين خدا وعده نيل تا فرات را در تورات به فرزندان ابراهيم، يعني بني اسماعيل(عربها) و بني اسحاق(بني اسرائيل و يهود) داده‌است: «در آن‌ روز، خداوند با ابرام‌ عهد بست‌ و گفت‌: «اين‌ زمين‌ را از نهر مصر(نيل) تا به‌ نهر عظيم‌، يعني‌ نهر فرات‌، به‌ نسل‌ تو بخشيده‌ام»





اسماعيل در اسلام







در روايات سنتي اسماعيل جد بزرگ اعراب محسوب مي‌شود. اعراب خود را از نسل اسماعيل و يهوديان خود را از نسل اسحاق (برادر اسماعيل) مي‌دانند. برخلاف يهوديان و مسيحيان، مسلمانان معتقد به پيغمبري و رسالت اسماعيل هستند.[?]اما در عين حال تنها ابراهيم، اسحاق و يعقوب در قرآن امام خوانده شده‌اند.[?] در قرآن بلافاصه پس از نقل ماجراي ذبح تنها فرزند ابراهيم، خدا نويد اسحاق را به عنوان پاداش به او مي‌دهد.[?] همچنين در روايات اسلامي، قول قوي اين است که قرباني، اسماعيل بود. ولي در کتاب مقدس بخش عهد عتيق، خداوند(يهوه) دستور قرباني کردن اسحاق را به ابراهيم داد.[??] مسلمانان معتقدند که خانه کعبه به دست ابراهيم و فرزندش اسماعيل در مکه تجديدبنا شده است[??] و اسماعيل حجرالاسود را يافته‌است. سيره‌نويسان مسلمان، محمد را از نوادگان نابت پسر اسماعيل دانسته‌اند

Borna66
09-17-2009, 09:36 PM
اسحاق






http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4f/Rembrandt_Harmensz._van_Rijn_035.jpg/180px-Rembrandt_Harmensz._van_Rijn_035.jpg

فرشته خدا، ابراهيم را از قرباني کردن اسحاق باز مي‌دارد؛ نقاشي از رامبراندت


اسحاق (عبري: ???????, به معني خندان) تنها فرزند ابراهيم از سارا و همچنين برادر اسماعيل است که بر اساس کتاب پيدايش تورات، زماني که ابراهيم صدساله و سارا نود ساله بود به دنيا آمد. اسحاق به دستور پدرش ابراهيم و با همراهي خدمتکار او به بين النهرين (که در آن زمان از بازماندگان طوفان نوح بودند) رفته با «ربه‌کا» (به عربي: «رفقه») ازدواج کرد. پسران او يعقوب و عيسو بودند. در قرآن ، از اسحاق به‌عنوان پيامبر (نبي) و امام ياد شده‌است. همچنين خدا وعده نيل تا فرات را در تورات به فرزندان ابراهيم، يعني بني اسماعيل(عربها) و بني اسحاق (بني اسرائيل و يهود) داده است: "در آن‌ روز، خداوند با ابرام‌ عهد بست‌ و گفت‌: «اين‌ زمين‌ را از نهر مصر (نيل) تا به‌ نهر عظيم‌، يعني نهر فرات‌، به‌ نسل‌ تو بخشيده‌ام‌،"

Borna66
09-17-2009, 09:37 PM
لوط







لوط نام پيغمبري است عليه‌السلام، به موتفکات و او پسر خواهر ابراهيم عليه‌السلام، يعني لوط‌بن‌هاران‌بن تارخ. (منتهي‌الارب).



طبري‌ گويد: لوط‌بن‌هاران‌بن تارخ و تارخ هو اخو ابراهيم. نام پيغمبري از بني‌اسرائيل که شهرهاي قوم به نفرين او به زمين فروشد و قوم او با پسران مي‌ آرميدند.


صاحب مجمل التواريخ و القصص گويد: لوط‌بن‌هام‌ان‌بن آزر برادرزاده ابراهيم که با عم خويش از بابل مهاجرت کرد. قوله تعالي لا فآمن له لوط و قال اني مهاجر الي ربي انه هو العزيز الحکيم. و از بابل به حران رفتند و به شام و از آنجا به زمين فلسطين رفتند، جايي که موتفکات خوانند و آنجا پنج پاره ديه بود و قوم لوط آنجا بودند، پس لوط آنجا بماند و ابراهيم با ساره به جانب مصر رفت. خداي تعالي لوط را پيغامبري داد بر آن پنج ديه و نام آنها صنعه و صعوه و عمره و دوما و سدوم. چون در فعلهاي زشت بيفزودند و لواط کردند که پيش از ايشان هيچ کس نکرده بود، خدايتعالي ميکائيل را بفرستاد تا آن بقعه را برگردانيد، چنانکه گفت: فجعلنا عاليها سافلها. و فرشتگان پيش از آنکه آنجا رفتند به صورتي ديگر پيش ابراهيم آمدند و ايشان را گوساله بريان پيش نهاد که مهمان دارد بر عادت، چون بدانست که نه آدمياند عظيم بترسيد تاايشان او را به اسحاق و يعقوب بشارت دادند، قوله تعالي: فبشرناهاباسحاق و من وراء اسحاق يعقوب. و بعد از هلاک قوم خويش، لوط پيش ابراهيم آمد و او را بسيار چيز داد. و گور او همان موضع تواندبود. رجوع به مجمل التواريخ و القصص ص091، 191، 291 و 434 و الکامل ابن اثير ص15 شود.


در قصص‌الانبياء آمده: پس فرشتگان قصد شهرستان لوط کردند وابراهيم گفت: من با شما بيايم. گفتند: تو طاقت عذاب خدا نداري. گفت: ازحضرت آن توفيق خواهم و آنگه بر شتر نشست و با ايشان روانه شد. چون مقدار نيم فرسنگ راه رفتند، گفتند: يا ابراهيم! تو را بيش از اين فرمان نيست، پس از شتر پائين آمد و به عبادت خدا مشغول شد وفرشتگان به شهرستان لوط رفتند و آن هفت شهر بود که فساد مي‌کردند. و ابراهيم گفته بود که هرکه بدين عمل مشغول باشد حق‌تعالي ايشان را هلاک کند، پس ايشان برفتند و شش پاره شهر را هلاک کردند و شهري که آن را اسلام خوانند بماند از بهر آنکه بدان مشغول فعل بد نميشدند و بدان جماعت نميساختند، حق‌تعالي ايشان را نگاه داشت. از هر شهري صدهزار مرد جنگي بيرون آمدند چون فرشتگان به شهرلوط رسيدند دختران حضرت لوط را گفتند: آيا کسي باشد که ما رامهمان کند؟ گفتند: در اين شهر کسي نباشد مگر توقف کنيد تا پدر مابيايد. يک لحظه توقف کردند. لوط بيامد جوانان را ديد به غايت خوبي وحسن صورت با خود انديشه کرد که اگر اين جماعت بدانند که چنين پسران رسيده است و ايشان بنگرند مبادا از فعل بد با ايشان زحمتي برسد. از اين انديشه و غم نفسي برآورد و گفت: هذا يوم عصيب، يعن يروز دشوار مرا پيش آمد. اين بگفت و مهمانان را به خانه برد و زن لوط کافره بود بديد که روي ايشان چون ماه شب چهارده ميتافت ازخانه بيرون آمد و قوم را خبر کرد که در خانه ما دوازده غلام است که در همه عالم مثل ايشان نيست. آن قوم رو به خانه لوط نهادند. قوله‌تعالي: و جاء قومه يهرعون اليه و من قبل کانوا يعملون السيئات. آن قوم به در خانه لوط آمدند و جمع شدند و گفتند: يا لوط! مهمانان رابيرون فرست. لوط از بيم آن در خانه را ببست و گفت: اي قوم دختران را به شما حلالي دادم اين مهمانان را خوار مداريد، از خدا بترسيد. قبول نکردند: «اءليس منکم رجل رشيد»; گفت: مگر در ميان شما مردعاقل نيست؟ آن قوم قوت مي‌کردند تا در خانه را باز کنند «قالوا: لقدعلمت ما لنا في بناتک من حق و انک لتعلم مانريد»; لوط را گفتند: ما دختر تو را نميخواهيم و به کار ما نيست و تو ميداني که ما که را ميخواهيم. مهمانان را بيرون کن. «قال: لو اءن لي بکم قوة اءو آويالي رکن شديد »; گفت: اي قوم اگر مرا قوت بودي با شما حرب کردمي، اما چه کنم که مرا خويش و ياوري نميباشد اما پناه به خداي‌تعالي ميبرم که شر شما را از من و مهمانان من دور کند. جبرئيل‌دانست و با فرشتگان گفت که لوط عاجز شده بعد از آنکه لوط را بر درخانه زده بودند و سرش شکسته و سه مرتبه شکايت پيش مهمانان آورد و گفت: شر ايشان از شما دفع نميتوانم کرد. فرمان خداي‌تعالي چنان بود که سه مرتبه شکايت کنند، پيش فرشتگان آشنائي ندهند چونبديدند که خون بر محاسن لوط روان شده است او را گفتند: ما رسولان پروردگار توايم. ما را پيش تو فرستاد تا خويش و اهل بيت را از ميان اين قوم بيرون بري که امشب اين قوم را عذاب ميفرستيم. و اهل بيتلوط دختران او بودند. آن قوم در خانه لوط را کندند و درآمدند وگفتند: «يا لوط... اءليس الصبح بقريب ». نزديک صبح شد و ما رارها نکردي در اين خانه. چون آن قوم به نزديک مهمانان رسيدند خواستند که ايشان را بگيرند. جبرئيل بادي بر روي ايشان دميد. طمس شدند و طمس آن باشد که چشم و دهان و بيني يکي شود و روي ناپديد شود: «فطمسنا اءعينهم فذوقوا عذابي و نذر » يکباره آن قوم را نه چشم ماند و نه بيني و نه دهان، فرياد برآوردند که لوط جادوان درخانه آورده است، بعد از آن گفتند: اي لوط! بگو تا چشمهاي ما را بينا کنند تا بازگرديم و توبه کنيم. جبرئيل پر بر ايشان ماليد همه بينا شدندو ديگر باره قصد کردند نابينا شدند و هفت اندام ايشان خشک شد وفرياد برآوردند و امان خواستند پر ديگر بر ايشان ماليد همه بينا شدند و بيرون آمدند. گفتند: فردا که اين مهمانان از خانه لوط بيرون آيند ايشان را بگيريم و مراد خود حاصل کنيم. پس جبرئيل لوط را فرمود که برخيز و رختهاي خود را برگير و دختران را فرا پيش گير و از آنجا بيرون رو. گفت: دروازه‌هاي شهر را بسته‌اند چگونه بدرروم؟ جبرئيل او و دختران او را برداشته بيرون شهر بنهاد و گفت: پيش ابراهيم برويد. ايشان روان شدند. زن لوط خبر شد چون نزديک ايشان رسيد،گفت: کجا ميرويد؟ گفت: عذاب خدا ميرسد. در حال زمين او را بگرفت تابه زانو. لوط پرسيد: چرا نميآئي؟ گفت: زمين مرا بگرفت. گفت: عمل بدتو ترا بگرفت و بعضي گفته‌اند که هنوز در خانه بود که لوط زن را گفت‌که امشب عذاب خواهد آمد. گفت: من دروغ‌هاي تو را بسيار ديده‌ام. جبرئيل لوط و دختران را از شهر بيرون برد چون پيش ابراهيم شدند برخاست و ايشان را پيش خود خواند و با همديگر بنشستند. در حالديدند که جبرئيل پر بزد تا آسمان و تمام شهرها و دهها و کوهها رااز زمين برکند و در هوا برد، چنانکه برگ درختان نجنبيد و کودک درگهواره بيدار نشد در آن شهرها هيچ کس خبردار نشد. ابراهيم عليه‌السلام طاقت عذاب نداشت بيفتاد. لوط او را در کنار گرفت تا بهوش آمد مينگريست تا صبح ظاهر شد. ندا از جليل جبار آمد قوله‌تعالي: «جعلنا عاليها سافلها و اءمطرنا عليها حجارة من سجيل منضودمسومة عند ربک و ماهي من الظالمين ببعيد ». چون نگفت: يا رسول الله! تو را نگفتم که طاقت آن نداري. گفت: يا جبرئيل! حال‌ ايشان چه باشد، گفت: همچنين روند تا به هفتم طبقه زمين و هيچ جا قرار نگيرند تا به دوزخ رسند و فرداي قيامت فزع در دوزخ ظاهر شود و گويند اين قوم لوط‌اند و آنگه در عرصات قيامت حاضرشان کنند و باز به دوزخ برند و ابراهيم بازگشت و لوط را با خود برد و در عبادت ايستادند – انتهي.


در قاموس کتاب مقدس آمده: لوط (پوشش) پسر حاران برادر ابرام است که در اور کلدانيان جائي که پدرش درگذشت متولد گرديد، پس لوط ابرام و قارح را پيروي کرده به اتفاق ايشان به بين‌النهرين آمد (پيدايش 11: 13 و 23)، سپس از آنجا مسافرت اختيار کرد و به زمين کنعان و احتمال قوي هم ميرود که به مصر درآمد(پيدايش 21: 4 و 5) و چون از مصر مراجعت کرد اموال و مواشي وحواشي خود و لوط را برون از حوصله حساب ديده از لوط درخواست کرد که از وي مفارقت گزيند، چه حوصله آن جناب جنگ و نزاع شبانان خود را با شبانان لوط برنتابيد لوط را بر اختيار هر جا که بنظرش نيکو آيد مخير فرمود بنابراين لوط مرغزار اردن را که بهترين و نيکوترين علفزارهاي اردن بود اختيار کرد. در خلال اين احوال، در ميان پادشاهان اطراف و حوالي اردن با کدر لا عمر جنگ در پيوسته از کدر لاعمر هزيمت يافته اغلبي اسير شدند و لوط نيز با اسيران ديگر به اسيري برده شد. چون اين معامله به سمع ابرام رسيد، لشکري ازخدمتکاران خاصه خود ساز داده رفت و برادرزاده خود را آزاد ساخته و با خود بازآورد. خلاصه لوط به سدوم مراجعت کرد و هرچند که زيست و زندگي با اهالي آن شهر در نظر لوط بسيار ناپسند بود با وجود آن دودختر خود را به اشخاصي که از اهل آن شهر بودند تزويج فرمود وچون پياله شرارت و بزهکاري سدوميان لبريز گشت، دو فرشته از جانب حضرت اقدس الهي به نزد لوط شده وي را از بلائي که بر شهر سدوم و عموره و ادمه و صبوئم و بالع که همان صوغر است فرود خواهد آمد بياگاهانيدند، ليکن از بسياري درخواست لوط وي را امر فرمودند که به بالع که قصبهاي است کوچک فرار کند و اسم آنجا به صوغر تبديل يافت و در حيني که فرار مي‌کردند زوجه لوط به عقب نگريست. چون اين مطلب خلاف امر الهي بود به ستون نمک مبدل گرديد. از آن پس لوط از صوغر انتقال نمود و در کوهستان موآب سکونت گزيد که آن زمين به هر دونسل وي که موآبيان و عمونيان باشند داده شد. (تثنيه 2: 9 مزامير38: 8). در هر صورت لوط شخص متلون‌المزاجي بود، و حال اينکه کتاب مقدس وي را عادل مينامد. (2 پطرس 2: 7 و 8). (قاموس کتابمقدس). || ديار قوم لوط، ارض مقلوبه. (مسالک اصطخري ص46). جايقوم لوط ناحيتي است به شام ويران و کم مردم. (حدود العالم).

Borna66
09-17-2009, 09:39 PM
حضرت ابراهيم خليل الله:.














http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/27/Pieter_Pietersz._Lastman_001.jpg/240px-Pieter_Pietersz._Lastman_001.jpg





ابراهيم و هاجر. اثر پيتر لاستمن بسال ????. واقع در هامبورگ.




ابراهيم (به معني پدر/رهبر بسياران در زبان عبري) شه‌پدر يهوديت، مسيحيت، و اسلام است. داستان او در کتاب پيدايش تورات و پي‌آيند آن در قرآن گفته شده‌است. بر اساس روايت تورات، نام ابراهيم در ابتدا ابرام بوده‌است.


هر سه دين او را نياکان، يهود و مسيحيت از طريق اسحاق(پسر دوم ابراهيم از سارا) و اسلام از طريق اسماعيل (پسر اول ابراهيم از هاجر) مي‌دانند. از روي اين باور به اين سه دين، دين‌هاي ابراهيمي هم گفته مي‌شود.


هيچ مدرکي مستقل از منابع ديني مبني بر وجود ابراهيم وجود ندارد، از اين رو امکان تائيد او به عنوان يک شخصيت تاريخي ناممکن است. روايت‌هاي ديني به حوالي ???? تا ???? پيش از مسيح براي زمان زندگي‌اش اشاره مي‌کنند.





ابراهيم در سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام عظمت خاصي دارد. به طوري که هر يک از اين دين‌ها خود را در زمره ملت ابراهيم حساب مي‌کنند. در کتاب مقدس، بخش عهد عتيق ابراهيم را فردي موحد و مورد توجه و عنايت خدا معرفي مي‌کنند و موسي و بني‌اسرائيل از نسل او هستند. در عهد جديد هم در ذکر شجره‌نامه انتسابي عيسي، ابراهيم جد اعلاي او معرفي شده، عيسي با بيست و هشت واسطه به ابراهيم مي‌رسد. در قرآن نيز ابراهيم، پيامبري بت‌شکن، اولوالعزم، سازنده کعبه، حنيف و مسلم معرفي شده و در منابع اسلامي، او جد اعلاي محمد(پيامبر مسلمانان) است. به طور کلي در اين سه دين ابراهيم نياي پيامبران و شيخ الانبيا معرفي شده.

Borna66
09-17-2009, 09:39 PM
آدم










http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/04/Adam_and_Eve_from_a_copy_of_the_Falnama.jpg/220px-Adam_and_Eve_from_a_copy_of_the_Falnama.jpg



آدم و حوا. اثر نقاش دوره صفوي جعفر صادق بسال ???? ميلادي از کتاب فال نامه. واقع در موزه سميثسونين در واشنگتن دي سي.




آدَم به زبان عبري به معناي خاک ، بر پايه اسطوره‌هاي سامي نخستين انساني است آفريده شده‌است. معادل گيومرث ايرانيان است. ابتدا در بهشت مي‌زيست چون آدم و حوا ميوه ممنوعه را خوردند، از بهشت اخراج شدند. لقب او را ابوالبشر گفته‌اند.


کاربرد واژه آدم در زبان پارسي



آدم را در زبان فارسي برابر انسان نيز مي‌گويند که به اين معنا ساده شده واژه‌هاي آدمي و آدميزاد و آدميزاده مي‌باشد که همگي معناي فرزند آدم يا از تبارِ آدم را مي‌رسانند.





آدم در اسلام



در اسلام نه تنها آدم را نخستين انسان که نخستين پيامبر مي‌دانند