PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقش نظريه در مديريت



Borna66
03-16-2009, 02:59 PM
چكيده

نظريه روشي براي مشاهده،درک و پيش بيني پيچيدگيهاي رفتارهاي انساني در چارچوب سازماني است. نظريه براي مديران نه به عنوان يک هدف ،بلکه به عنوان يک ابزار،چارچوب،نقشه و راهنماي ضروري براي تحقيق و عمل به شمار مي رود.داشتن رويکرد نظري براي مواجهه با متغير هاي متعدد سازماني و مديريتي يکي از چالشهاي اساسي مديران در قرن جديد است که در اين راه نظريه مي تواند نقش موثري براي افزايش ميزان اثربخشي و کارايي مديران ايفا کند.نظريه ها به عنوان ابزار به فعاليت مدير جهت داده و موجب توسعه مدل هاي ذهني وي مي شود. استفاده مناسب از نظريه ها ،راههاي جديدوموثري را براي تحليل موقعيتهاي پيچيده سازماني و مديريتي به روي مديران مي گشايد. بنابراين، ايجاد اصطلاحات و واژه هاي مشترک در حوزه مديريت براي ايجاد يک زبان حرفه اي مشترک و خلق يک تصوير بزرگ از سازمان و مديريت ضروري است.

مقدمه
همه ما در طول زندگي براي پاسخ به برخي پرسشهاي پيرامون چرايي وچگونگي برخي پديده ها ي اطرافمان، فعاليتهاي فكري را ترتيب مي دهيم كه به طور آگاهانه يا ناآگاهانه ريشه در نظريه ها دارد . براي پاسخ به اين پرسش كه چرا يك فرد خاص در يك موقعيت ويژه رفتارخاصي را از خود نشان مي دهد ونيز براي پيش بيني رفتارهاي افراد ، نيازمند نظريه ها هستيم.
نظريه ها به ما كمك مي كنند تا مشكلات و مسائل خاص خود وديگران را در ساختار و چارچوب خاصي درك كنيم . نظريه ها راهنمايي براي فعاليتهاي مختلف مديران است كه مي توان از آن به عنوان ابزاري براي تبيين وتوجيه اقدامات و فعاليتهاي مختلف بهره جست .
نظريه روشي براي توجيه وقابل درك كردن يك موقعيت نگران كننده است كه به ما امكان مي دهد منبع وذخيره عادات خود را به طور كار آمدتر به اجرا در آوريم .نظريه موجب ايجاد يك زبان مشترك (common language) براي درك بهتر نقشها در جامعه است كه ما در آن زندگي مي كنيم .فهم اينكه چه چيزي اتفاق مي افتد و چرا آن پديده رخ مي دهد در سايه درك كاربرد نظريه مقدور است .

مفهوم تئوري
كر‌ لينگر، نظريه را مجموعه اي از ساختارها (مفاهيم) ، تعاريف وقضاياي مرتبط به هم مي‌داند كه با مشخص نمودن روابط بين متغيرها ، بــه منظور توضيح وپيش بيني پديده‌ها‌، تصوير منظمي از آنان را ارائه مي‌كند‌‌‌.
نظريه فقط نظريه پردازي ايده آليستي وعقل سليم نيست ،بلكه چون واقعيتها خود سخن نمي گويند ،‌پس بايد يك چهارچوب تجربي قابل بررسي براي معني دادن به واقعيتهاي آن داشته باشيم .نظريه روشي براي درك يا مشاهده واقعيتهاست كه به دنياي مجهول يا مبهم اطراف، معني مي دهد. نظريه نه به عنوان يك هدف ، بلكه به عنوان يك نقشه يا راهنماي ضروري براي مديران در عرصه تحقيق و عمل مطرح است.
نظريه اطلاعات جمع آوري شده در حوزه مديريت را خلاصه وسازماندهي كرده وبراي حوادث مشاهده شده ، تبيين هاي مناسب را از طريق تعيين روابط بين متغيرها ، فراهم مي سازد .
تحليل رويداد ها ومشكلات متعدد وداشتن يك مبنا يا چهارچوب فكري براي مشكل گشايي وتصميم گيري از طريق نظريه امكان پذيراست.
نظريه «نگرشي منظم ، سنجيده وعقلايي از موقعيت فراهم مي سازد ودرگزينش اصول مديريت، راهنماي افراد است. » (Joseph Bradly2004 ) . نظريه معرف واقعيت بوده ولي عين واقعيت نيست وابزاري است براي تبيــين آنچه هست ، نه آنچه بايد باشد . نظريه‌ها سكويي براي مشاهده، درك و پيش بيني پيچيدگيهاي رفتارهاي انساني است (Roger & Haines,2000 ).
نظريه همانند نقشه يا الگوهايي است كه برحسب اوضاع واحوال سازماني مي تواند راه‌حلهايي را براي حل مشكلات سازماني تجويز كنند ( رحمان سرشت ، 1379 ).نقش نظريه ها به عنوان يك ابزار در مديريت بيشتر به خاطر دسته بندي اصول وآگاهي مهم ومناسب مديريتي ونيز آشكار كردن محدوديت ومشكلات دروني سازمان است .

نياز مديران به نظريه ها
برخي مديران در سايه بي اعتمادي وناباوريهاي شان به نظريه، معتقدند كه واقعيتها ونظريه ها دو چيز كاملا متفاوت ودرواقع متضاد هم هستند .اين افراد اعتقادشان بر اين است كه واقعيتها حقيقي وواقعي بوده ولي نظريه ها ، يك نظريه پردازي غير واقعي بيش نيست . در حالي كه مديريت به عنوان يكي از شاخه هاي علوم رفتاري ، براي تشريح ،‌توضيح وتبيين رفتارهاي مختلف افراد در نقشها وسطوح مختلف سازماني نياز مند بهره گيري از نظريه‌هاست (Pamela A.Brade2000).
نظريه ها براي مديران روش تفكري منسجم در مورد رويدادها فراهم مي سازند .مديريت به عنوان هنر وعلم كاربرد دانش در مشكلات اداري وسازماني ، نياز مند استفاده از نظريه هاي مناسب براي درك عميق تر مشكلات روزمره مديريت وسازمان به منظور ارائه را ه حلهاي علمي براي رفع آنها ست. مدير با توسل به نظريه هاي مناسب مي تواند ريشه مشكلات راشناسايي وفرضيه هايي را براي عملي پيشنهاد كند.نظريه به عنوان فرايندي روشمند مي تواند تحليل موفقيتها و شكستهاي برنامه‌هاي مختلف را ارائه كرده ومدير را از روش « آزمون وخطا » باز دارد (Roger, Girad& victory2000). مدير براي توجيه نوع وميزان مداخلات خود در فعاليتهاي مختلف مديريتي وسازماني نيازمند ، استفاده از نظريه به عنوان يك ساخت نمادين است .
به كار بستن نظريه‌ها توسط مديران موجب توسعه مدل‌هاي ذهني مي‌شود كه اين فرايند خود موجب افزايش اثر بخشي مداخلات مدير در امور مختلف و نيز فهم و درك مناسب رفتارهاي مختلف و علل آن مي‌شود.
استفاده از نظريه‌ها موجب ايجاد يك تصوير بزرگ مي‌شود كه تبيين كننده و نشان دهنده مسائل، ابعاد و مشكلات مديريتي و سازماني در قالب جامع آن براي مديران است.


امروزه مديريت يكي از حوزه‌هاي در حال پيشرفتي است كه به طرز فزاينده‌اي متكي به رشد بنيادهاي تئوريك است. تحقيقات نظريه‌مدار مي‌تواند اساس و تكيه گاه موثري براي پيشرفت و بهبود «عمل مديريتي» فراهم سازد، بنابراين براي پيشرفت در عمل مديريت، نيازمند توسعه نظريه و كاربرد مناسب آن هستيم.
زماني مي‌توان شاهد حرفه‌اي شدن مدير در عمل و فعاليت حرفه‌اي اش بود كه تحقيقات علمي و بنيانهاي نظري از اين جريان حرفه‌اي شدن حمايت كنند
(Roger& Haines, 2000). وجود نظريه ‌هاي عملي در كنار نظريه ‌هاي شخصي و ضمني مديران مي‌تواند باعث افزايش كارايي مديران در مهارتهاي مختلف فني،انساني و ادراکي شود.
نظريه با ايجاد يك سيستم توصيفي موجب ارتباط اطلاعات مختلف و پراكنده به يكديگر شده و با پي‌ريزي يك شالوده محكم مي‌تواند نسبت به بي‌اعتمادي مديران نسبت به كاربرد عملي نظريه پاسخي مناسب بدهد.مديران در مواجهه با كار مديريتي در سطوح مختلف سازماني با واقعيتها، مشكلات و مسائل پيچيدگيهاي مختلفي مواجه هستند كه تنها يك چارچوب قوي مي‌تواند به واقعيتهاي مورد نياز معنا بدهد.بنابراين مديران نيازمند نظريه ‌ها به عنوان كليدي براي بازكردن قفلهاي مشكلات و مسائل سازمان هستند (قورچيان وجعفري، 1384).

حرکت مديران از تئوري به عمل
در برخي موارد انواع فعاليتها، اقدامات و تصميم‌گيريهاي مديران دچار نوعي عمل زدگي ناشي از تفكر تئوريك ضعيف و ناقص است.عمل مطلوب هر مديري در سطوح مختلف سازماني مبتني بر نظريه است. ولي خيلي از مديران در مورد پيوند دادن نظريه به عمل با اشكال مواجه هستند وشايد يكي از دلايل اساسي چنين مشكلاتي اين باشد كه خيلي از كتابها و مقالات در زمينه‌هاي مديريت به «نظريه» يا «عمل» يا اصول و فرايندهاي مديريت تأكيد دارند تا به نوعي نظريه‌ و عمل با همديگر . تلفيق نظريه و عمل در حوزة مديريت يك آرمان قديمي است كه تا كنون در خيلي از موارد محقق نشده است.مشكل برگرداندن نظريه به عمل توسط مديران درمهارتهاي سه گانه (فني، انساني و ادراكي) مديريت و نيز در سطوح مختلف سازماني همچنان پابرجاست.
براي زمينه سازي و فراهم ساختن بستر مناسب براي تلفيق نظريه و عمل و مديريت قبل از هر اقدامي براي مرتبط كردن نظريه و عمل :
_ بايد بر ادبيات پژوهشي و ادبيات تخصصي اشراف کافي داشته باشيم.
_ نيازمند ايجاد اصطلاحات و واژه‌هاي مشترك هستيم. يعني اصطلاحات مشتركي كه بتواند موجب ايجاد شناسايي و توافق بر سر واژه‌هاي اصلي بين نظريه و عمل در بين مديران شود.
_ بايد مديران با آزمودن نظريه‌هاي مختلف مديريتي و سازماني در موقعيتهاي مختلف ، نتايج آن را بسنجند.
_ مديران بايد بعد از آزمون نظريه ‌ها آنان از روي كاغذ و از ذهن به عمل، از انتزاعي بودن به جهان عيني و از مفاهيم پيچيده به اصطلاحات عادي در آورند، به طوري كه براي خيلي از مديران قابل فهم باشد .
مديران با استفاده از نظريه ‌هاي مختلف بايد درصدد توجيه بهتر و كامل‌تر اعمال و فعاليتهاي مديريتي خويش باشند و بدانند كه كداميك از نظريه‌ها، در كدام زمينه و موقعيت سازماني و مديريتي، سازگارتر است.
چالش اساسي مديران در پيوند نظريه و عمل آن است كه بايد مديران از يكسو با ماهيت اصول و قواعد نظريه و از سوي ديگر با شرايط و ويژگيهاي سازمان آشنا باشند و سپس با توجه به زمان و مكان، نظريه مناسب را انتخاب كنند.
پس استفاده مناسب از نظريه، راههاي مؤثري از تفكر را به روي مديران باز خواهد گشود و در تحليل موقعيتهاي پيچيده سازماني و مديريتي كمك رسان آنان خواهد بود . مدير خواهد توانست با يك انسجام و يكپارچگي تئوريك و ژرف نگري براي درك پديده‌ها از مناسب‌ترين نظريه ‌ها استفاده كند.
دواثر مهم نظريه بر مديران شامل اثرات مستقيم و غير مستقيم است. در روش مستقيم كه كاربرد بيشتري در بين مديران دارد، مثلا يك مدير از نظريه مديريت و سازمان مستقيما درسازمان استفاده مي‌كند.
اما در روش غيرمستقيم، نظريه در كوچكترين و جزيي‌ترين مسائل زندگي شخصي و كاري و نيز در برخوردهاي مدير تجلي پيدا مي‌كند (قورچيان،جعفري: 1384). يك نكته اساسي آنكه نظريه ‌هاي مختلف بايد با پيچيدگيها و مشكلات روزمرة مديران قابل انطباق باشد، نه اينكه سعي کنيم خود مديران را در قالب نظريه دربياوريم.
اجراي اين مراحل موجب ايجاد همان اصطلاحات و زبان مشتركي بين مديران مي‌شود تا آنان بتوانند نظريه ‌ها را به عنوان ساختهاي نمادين از انديشه و فكر خود با حوزة عمل سوق دهند .
پيوند مناسب نظريه و عمل موجب مي‌شود تا مديران با جرئت و اطمينان بيشتري نظريه ‌هاي مختلف را راهنماي فعاليتها و اقدامات خود قرار دهند. مهارتهاي متفكرانه مدير مي‌تواند به ارتباط نظريه و عمل منجر شده و يك فرايند مادام العمري از يادگيري بر مبناي نظريه به عمل و عمل به نظريه را باعث شود.

علل بحران نظريه در بين مديران
برخي نظامهاي آموزش به جاي تقويت روحيه پرسشگري و انتقادي در بين مديران ،آنان را تک بعدي و عمل گرا تربيت مي کنند. مديراني هم که محصول چنين نظامهايي باشند، در خيلي از مواقع فعاليتها و تصميم‌گيريهايشان يا بدون پشتوانه نظري است و يا اينكه در برخي موارد نيز كه به تصورخودشان نظريه پردازي مي‌كنند به يك الگو برداري صرف مي پردازند (Realin , J.A 2003).
عوامل بسيار متعددي باعث آن شده‌اند كه پديده‌اي بنام «بحران نظريه» در بين مديران جامعة ما روز به روز افزايش يابد. وجود بحران نظريه در بين مديران باعث ايجاد يك اساس و چهارچوب متزلزل و نامطمئن براي كار و فعاليتها و اقدامات مديران فراهم مي‌سازد (Boy lan, 2004) .تكيه بر فهم شهودي و باطني و اساس قراردادن اقدامات مديريت بر اساس چنين نظريه ‌هاي شخصي خام از نشانه‌هاي وجود بحران نظريه در مديريت است.
دوري از اشتباهات و بهبود هماهنگي بين اقدامات مختلف مدير تنها در سايه نظريه ممكن است. زيرا وظايف مديريت و سازمانهايي كه مديران در آنها مديريت مي‌كنند،چنان داراي پيچيدگي زيادي هستند كه براي فهم و بررسي خيلي از آن مشكلات، نيازمند ياري از نظريه ها‌ هستيم.
بنابراين، نظريه براي مديران نه يك هدف بلكه بايد يك ابزار، چارچوب، نقشه و راهنماي ضروري براي تحقيق و عمل باشد.
يكي از مشكلات اساسي مديران در استفاده از نظريه ها به پارادايم هاي آنان مربوط مي شود كه مانع اساسي براي حركت آنان به سوي نظريه است. پارادايم شامل نوعي جهان بيني و ديدگاهي كلي و نيزراهي براي بازگشايي پيچيدگيهاي جهان واقعي است.
باورها، و يا فرضهاي بنيادي مديري كه در طول سالها تجربه و آموزش شكل گرفته، مواضع وي را نسبت به انسانها نشان مي‌دهد.
يكي از چالشهاي اساسي براي پايان دادن به بحرانها در بستر نظريه مي‌تواند كمك به مديران براي گذر از پارادايم‌هاي سنتي و كهنه به پارادايم‌هاي جديد باشد كه اين امر نيازمند تربيت مديران در رده هاي مختلف عالي،مياني و عملياتي است. بنابراين، برگزاري دوره‌هايي كه علاوه بر تقويت به پالايش نظريه ‌هاي شخصي و ضمني مديران كمك كند،لازم است. وجود چنين دوره‌هايي براي توسعه ذهنيت فلسفي مديران و ايجاد يك زبان مشترك براي تبادل تجربيات بين مديران حياتي است.
محدوديتهاي متعددي ديگري نيز وجود دارند كه در گرايش‌ مديران جامعة ما به سوي نظريه مانع ايجاد مي‌كنند كه در ذيل به آنها اشاره مي‌شود:
_ درك نكردن مفاهيم نظريه از سوي مديران؛
_ ناتواني در اصلاح و انطباق نظريه با واقعيتها؛
_ شكل گيري بيشتر نظريه ها در شرايط و فرهنگهاي بيگانه؛
_ دانش و تخصص محدود برخي مديران؛
_ فقدان فرهنگ تحقيق و توليد دانش در جامعه.

نظريه ‌ها و مدل ذهني مديران
بروگمن (Borgman,2003) مدل ذهني را به عنوان يك، مدل كاري نظام مند كه افراد در ذهن خود براي تسهيل تعامل مي‌سازند، توصيف مي‌كند.
يك مدل ذهني با وجود تفاوتهايي که از نظر پيچيدگي‌ با يك مدل نمايشي يا نظام دارد، مي‌تواند به عنوان ابزاري براي حل مشكلات به كار برده شود.
مدل ذهني تنها يك پايگاه يا ابزار ذخيره دانش نيست، بلكه پردازش و سازماندهي مؤثر براي ايجاد پيوندهاي متقابل بين دانش از طريق اين مدل مسير است. كاربرد نظريه ‌ها به عنوان چارچوبهاي تئوريك از سوي مديران مي‌تواند بر بسط و توسعه مدل‌هاي ذهني نيز تأثير گذار باشد.
داشتن رويكرد تئوريك در مواجهه با مسائل سازماني و مديريتي از سوي مديران به تدريج زمينه‌هاي تشكيل مدل‌هاي ذهني را فراهم مي‌سازد كه اين مدل مي‌تواند در شناخت و تحليل متغيرهاي دخيل در مسائل سازماني و مديريتي مؤثر باشند.
هر چقدر مدل ذهني مدير بنا بر شناخت نظريه ‌هاي مختلف سازماني و مديريتي و تجربه خوب شكل گرفته باشد، به همان اندازه مي‌تواند يك تصوير بزرگي را از چگونگي نشأت گرفتن مشكلات و مسائل سازماني و مديريتي فراهم سازد.
ميزان درك مدير از علل رفتار، چگونگي تعامل متغيرهاي مختلف در مسائل و مشكلات سازماني، پيش بيني و تبيين اتفاقات، وابسته به ميزان قدرت ذهني مدير است قدرتي كه در سايه وجود چهارچوب تئوريك و توسعه مدلهاي ذهني مدير ميسر است.

نتيجه‌گيري
نظريه كوششي نظام مند و كلي براي توضيح پديده‌ها و پاسخ به چرايي و چگونگي مديران است.
نظريه راهنماي عمل ، زبان مشترك، چارچوب ادراكي و مفهومي و چالشهاي عملي خرد مديران است. خردي كه در سايه بهره‌گيري از نظريه ‌ها، به واقعيت پيوسته و كاربست چارچوب‌هاي تئوريك و مدلهاي ذهني را براي پيوند تئوري و عمل مقدور مي‌سازد.
نظريه‌ها در برخوردها و تحليل رفتار تجلي مي‌يابند. نظريه به عنوان يك ابزار تكامل همانند يك قطب نما درجهت دهي به فعاليتهاي مدير نقش اساسي دارد. نظريه مانند كليدي براي بازكردن قفلهاي مشكلات و مسائل سازماني است. كمك به روشهاي مورد استفاده از سوي مديران و قدرت‌دهي به آنان از جمله مزاياي كاربست نظريه در فعاليتهاي مديريتي است.
نظريه راهي فردي براي تفكر و انديشه با استفاده از ايجاد يك ساختار تفكر براي هدايت افراد در مواجهه با مسائل ومشكلات است .اگر هر مديري كه اقدام به عملي مي‌‌كند‌‌، نظريه را به عنوان پشتوانه آن اقدام قرار دهد‌، آن وقت پديده هاي مختلف زندگي براي درك وفهم آسان جلوه مي كند. طرح پرسشها از قبيل چرا مديريت لازم است ؟ چرا کارکنان چنين رفتاري از خود بروز مي دهند ؟‌چگونه يك مدير مي تواند با اثر بخشي در مداخلات سازماني شركت كند ؟‌
و اينکه اصلا نظريه چيست ؟‌ چگونه شكل مي گيرد وچه كار بردهايي براي مديريت سازمانهامي تواند داشته باشد ؟ از جمله پرسشهايي هستند که پاسخ به هريک ازآنان ضرورت استفاده از نظريه ها را توجيه مي کند.به نظر برخي افراد واژه نظريه بياني متكلف وبسيار انتزاعي است كه غير عملي بوده وبيشتر آكاد ميك است.
علت بيشتر بد بيني هاي مديران نيز نسبت به نظريه بيشتر ناشي از اين مسئله است كه چون پديده هاي مختلف حوزه مديريت مثل قوانين ثابت طبيعي نيستند بلكه وابسته به متغير ها ، پارامترها وشرايط زماني ومكاني معيني هستند ، لذا نمي توان به صحت نظريه ها اطمينان حاصل كرد . بنابراين، نظريه توضيح يا تلاشي براي توضيح يك قسمت از تجربه ما از اين دنيا ست.
بنابراين، نظريه ، راههاي تازه اي را بر روي مديران گشوده ، وذهن آنان را به خيلي از جنبه هاي زندگي ومحيط دروني وبيروني سازمان باز مي كند .نظريه ها ابزاري مهم براي كمك به تحليل موقعيتهاي پيچيده ومکانيسمي اثر بخش براي مواجهه باچنين مسائل ومشكلات پيچيده است.

منابع:
رابينز، استيفن. تئوري سازمان (ساختار، طراحي، كاربردها.ترجمه دكتر سيد مهدي الواني و دكتر حسين دانايي فرد.انتشارات صفار- چاپ هفتم 1383.
رحمان سرشت ، حسين .تئوري‌هاي سازمان و مديريت (از نوين گرايي تا پسانوين گرايي) جلد اول.1379.
قورچيان،نادرقلي،جعفري ،پريوش.جزوه کلاسي تئوري‌هاي مديريت.واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي.دوره دکتري مديريت آموزشي 1384.
مدني ، داود .نظريه‌هاي سازماني و مديريتي . انتشارات پيام نور- چاپ اول اسفند:1380.

- Boland, R.T., %& Tenkasi, R.V. (2004). Perspective Making and perspective Taking in communities of knowing. Organization science, 6,370-372.
- Carlile .paul. (2005) “the cycles of Theory Building in ManagementResearch” school of Management Boston university.

- Joseph Bradly(2004).Management Theory Based critical success Factors in Enterprise Resource Planning System Implementation.

- Pamela A.Brade.(2000).History of Management Theory.

- Polanyi, M. (2005). The Tacit Dimension Garden city, NY: Doubleday.
- Realin , J.A (2003). A model of work –Based Learning. Organization science, 8, 563-565.
- Reber, A.S.(2000). Implicitlearning and Tacit Knowledge. Journal of Experimental psychology: General, 3,219.

_ شهروز فرجاد: دانشجوي دكتراي مديريت آموزشي
_ _ فرانك مختاريان: كارشناس ارشد مديريت آموزشي

برگرفته از :


كد - لینک:
Industrial Management Institute (http://www.imi.ir)
:104:
گردآونده:طه-Borna66