PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان يك ايراني كه صدها يهودي را در جنگ جهاني دوم نجات داد !



Borna66
09-17-2009, 06:51 PM
در دوران سياه جنايات نازي عليه يهوديان، كه براي هميشه به عنوان يك لكه ننگ بر پيشاني ملت آلمان و كشورهاي اروپائي و جهان باقي خواهد ماند، در ميان افرادي كه اصول اخلاقي و موازين انساني را زير پا نگذاشته و حتي با به خطر انداختن جان خود درصدد نجات شماري از يهوديان نگون بخت برآمدند، يك ايراني فرهيخته نيز وجود داشت كه دنيا آن گونه كه بايد هنوز از خدمات بشر دوستانه او آگاه نشده است.
از هنگام به قدرت رسيدن هيتلر در آلمان، تبليغات نازي در ايران نيز گسترش يافت. نازيها و عمال آنها در اين تبليغات مي كوشيدند ايرانيان و آلمانها را «هم نژاد» جلوه گر سازند و با اين استناد كه هر دو ملت ايران و آلمان از آريائيهاي باستان هستند، تلاش ميكردند ايران را به سود خود وارد جنگ كنند و يا دست كم آنكه از پيوستن ايران به ارتش متفقين جلوگيري نمايند. آنها براي انجام تبليغات نژادپرستانه خود، بستر راحتي در ايران يافتند زيرا ملاياني وجود داشته و دارند كه به نام دين، يهودي را نجس مي خوانند و به او به نظر تحقير مي نگرند و درگذشته يهوديان در اثر تحريكات ديني و طمع ورزيهاي دون صفتان مورد آزار قرار گرفته بودند و اموالشان مصادره شده بود.
حكومت ايران در آن هنگام نيز بنا بر ملاحظات سياسي و غيرسياسي گرايش هاي خطرناكي به آلمان هيتلري پيدا كرده بود. ايران كه به مدت بيش از دو قرن از شمال توسط امپراطوري روسيه تهديد ميشد و ناچار شده بود بخشي از خاك خود را به روسيه بسپارد، و در همان حال فشار امپراطوري انگليس را بر گرده خود احساس ميكرد، از پيدايش يك ابرقدرت سوم به صورت آلمان نازي خرسند بود و اميد داشت كه از طريق همكاري با آن بتواند موازنه اي براي ادامه استقلال خود ايجاد كند.
به دنبال اين ملاحظات سياسي، و به علت تبليغات بسيار گسترده نازي، يهودستيزي در ايران به ميزان چشم گيري افزايش يافته بود- گرچه ايرانيان نوادگان كورش كبير هستند كه يهوديان را نجات داد و در تورات مقدس از او تجليل شد.
يكي از ايرانيان فرهيخته اي كه در دوران دهشتناك نازي دست كمك به سوي يهوديان دراز كرد، كنسول وقت سفارت ايران در پاريس زنده نام عبدالحسين سرداري قاجار بود- كه هنوز از جزئيات اين اقدام انسان دوستانه او و شمار يهودياني كه در نتيجه كمك رساني هاي وي نجات يافتند اطلاعات كافي در دست نيست.
در ماه ژوئن سال 1940 ، كوتاه مدتي پس از آنكه هيتلر بر بخشي از فرانسه مسلط گرديد و صلاح بر آن دانست كه از تسخير سراسر آن خاك در آن مرحله صرفنظر كند، اكثر دولتهاي جهان به سفيران خود در پاريس دستور دادند سفارتخانه هاي رسمي را به منطقه تحت فرمان حكومت ويشي (حكومت ظاهرا فرانسوي، ولي دست نشانده دولت آلمان) منتقل كنند. شهر ويشي به مركز جديد سفارتخانه ها مبدل گشت. ولي در هر سفارتخانه در پاريس فرد يا افرادي براي سرپرستي ساختمان و رسيدگي به امور جاري گماشته شدند.
آقاي سرداري قاجار، در سمت كنسول، به عنوان سرپرست ساختمان سفارت، در شهر پاريس كه در اشغال ارتش آلمان بود باقي ماند.
در آن ايام شمار نامعلومي از يهوديان ايراني در پايتخت اشغال شده فرانسه ميزيستند و با اين خطر فوري و جدي روبرو بودند كه افراد اس.اس و گشتاپو آنها را نيز همانند ديگر يهوديان فرانسوي شناسائي كرده و به مراكز تجمع يهوديان بفرستند و از آنجا با قطار راهي بازداشتگاههاي مرگ كنند.
زنده نام سرداري قاجار ديپلماتي خوش مشرب و ميهمان نواز بود و توانست با افسران و مأموران حكومت آلمان نازي روابط دوستانه اي برقرار سازد. او هنگامي كه جان يهوديان ايراني در پاريس را در خطر ديد، با فرستادن نامه براي مقامات آلماني اين استدلال را مطرح ساخت كه يهوديان ايراني از هنگام كورش كبير هميشه ايراني بوده و در حمايت قوانين ايران قرار داشته اند و هيچ تفاوتي بين آنان و ديگر ايرانيان وجود ندارد- و يهودي و غيريهودي ايراني قابل تشخيص و تفاوت نيستند.
در نامه اي كه بالاخره به دست «آدولف آيشمن» رسيد و او مأمور رسيدگي به آن گرديد، همچنين استدلال شده بود كه يهوديان ايراني هيچ شباهتي به يهوديان اروپائي ندارند- و اصولا" آنها «موسوي» (پيرو دين حضرت موسي) بوده و يهودي محسوب نمي شوند.
خوشبختانه اين شيوه استدلال آقاي سرداري قاجار وحمايت او از يهوديان ايران، مقامات آلماني را متقاعد ساخت و در نتيجه، سفير آلمان در پاريس نامه اي براي كنسول ايران فرستاد و درآن تعهد كرد كه به يهوديان ايراني هيچ آسيبي وارد نيايد و دستورات آلمان هيتلري در مورد بازداشت يهوديان و اعزام آنان به اردوگاههاي مرگ، يهودياني را كه داراي گذرنامه ايراني هستند شامل نخواهد شد.
زنده نام سرداري قاجار به اين خدمت ارزنده به يهوديان اكتفا نكرد- بلكه در سال 1942، هنگامي كه آلمان نازي درصدد برآمد با استناد به طرح شيطاني «حل نهائي مسأله يهود» يهوديان فرانسوي را نيز به اردوگاههاي مرگ بفرستد، تا آنان هم مانند يهوديان اروپاي شرقي به قتل برسند، به درخواست نماينده جامعه يهوديان ايراني در پاريس كه با وي دوستي نزديك داشت، به شمار نامعلومي از يهوديان فرانسوي نيز گذرنامه ايراني اعطا كرد تا از مرگ نجات يابند.
اين اقدام انسان دوستانه از آنجا امكان پذير گرديد كه خوشبختانه شماري گذرنامه هاي خالي در بخش كنسولي سفارت ايران در پاريس باقي مانده بود و زنده نام سرداري قاجار با به عهده گرفتن خطر مجازات هاي اداري و احتمالي، اين گذرنامه ها را به نام شماري از يهوديان فرانسوي كه با خطر بازداشت و اعزام به اردوگاههاي مرگ روبرو بودند صادر كرد و در اختيار آنان گذاشت.
عبدالحسين سرداري قاجار كه از خدمات كورش كبير به ملت يهود آگاهي داشت، مي دانست كه از نظر اخلاقي و حتي اداري نه تنها تخلفي مرتكب نشده، بلكه در واقع در راستاي انسان دوستي دولت ايران عمل كرده كه خود را وارث راستين پايه گذار امپراطوري هخامنشي ميداند.
پس از آنكه ارتش متفقين وارد ايران شد (تا از طريق آن كشور كمكهاي گسترده تسليحاتي و خوراكي خود را به اتحاد شوروي برساند كه به شدت با ارتش آلمان هيتلري درگير بود)، سفير ايران در ويشي (آقاي انوشيروان سپهبدي- كه همسرش خواهر آقاي سرداري بود) آنجا را ترك گفت و آقاي سرداري به عنوان تنها سرپرست منافع ايران در پاريس باقي ماند- ولي ارتباط با تهران به طور كامل قطع شده بود.
يكي از افرادي كه در نتيجه اقدامات بشر دوستانه آقاي «سرداري قاجار» نجات يافت آقاي «ابراهيم مرادي» نام دارد كه در تابستان سال 2006 در سن 92 سالگي در لوس آنجلس چشم از جهان فرو بست.
فرد ديگري كه به كمك او از چنگال گشتاپو نجات يافت يكي از وارد كنندگان معروف خاويار ايران به نام پطروسيان بود كه با جنبش زيرزميني مقاومت ملي فرانسه همكاري داشت و به اين علت گشتاپو ميخواست او را بازداشت و مجازات كند.

آقاي فريدون هويدا پسر خواهر زنده نام عبدالحسين سرداري قاجار لوح تقدير را از رئيس موزه تولرانس (مدارا) در لوس آنجلس دريافت مي كند. فرد دست چپ آقاي ابراهيم مرادي يكي از صدها نفر نجا ت يافتگان ايراني و غير ايراني آن فرد انسان دوست و جاويد است.
آقاي سرداري قاجار مدتي پس از جنگ جهاني سمت كاردار سفارت ايران در بروكسل را به عهده گرفت و در سال هاي دهه پنجاه ميلادي به عضويت شركت ملي نفت ايران درآمد و در سال 1981 در لندن چشم از جهان فروبست.
آقاي فريدون هويدا كه زنده نام عبدالحسين سرداري دائي او بود- و بخشي از مطالب بالا با استناد به نوشته هاي وي نگارش يافته، در ادامه خاطرات خود مي نويسد: در سال 1948 هيأتي از جانب سران جامعه يهوديان ايران به پاريس رفت و به پاس خدمات انسان دوستانه آقاي سرداري، لوح تقديري كه از نقره ساخته شده بود به وي اهدا كرد.
در موزه «يد و شم» در اورشليم كه شامل اسناد و آثار جنايات نازيها عليه يهوديان است، كپي برخي از مكاتبات آقاي سرداري با مقامات آلماني نگاهداري مي شود.
در ماه آوريل 2004 كه مصادف با شصتمين سالگرد انتقال بيش از نيم ميليون نفر يهوديان مجارستان به اردوگاههاي مرگ و مصادف با يادروز قربانيان جنايات نازيها بود، كانون «سيمون ويزنتال» (مركز پژوهش هاي علمي درباره دوران هولوكاست- كه به ياد شكارچي نازيها نامگذاري شده است) از عبدالحسين سرداري قاجار تجليل به عمل آورد و لوح تقدير از وي به آقاي فريدون هويدا اهدا گرديد.
آقاي فريبرز مختاري، پژوهشگر و استاد دانشگاه مقيم واشنگتن كه در حال نگارش كتابي درباره اين ايراني فرهيخته است ارزيابي مي كند كه زنده نام سرداري چند صد نفر ايراني و يهودي غير ايراني را از چنگال گشتاپو و اعزام آنان به اردوگاههاي مرگ آلمان نازي نجات داده است. آقاي مختاري در كتاب خود كه قرار است در ماههاي آينده انتشار يابد، اسامي چندين نفر از نجات يافتگان را كه خود وي با آنان و خانواده هايشان سخن گفته ذكر كرده است.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg