PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فرعون های ماندگار مصر باستان



Borna66
09-16-2009, 12:47 PM
ملكه حاچپسوت


در دامنه ارتفاعات غربي مقابل شهر تبس در ساحل غربي نيل، ويرانه هاي زيباترين معبد مصر به چشم مي خورد.اين معبد امروزه به" دير البحري"معروف است. اين معبد كوچك را دختر توتموز اول،عليا حضرت ملكه حاچپسوت،براي انجام مراسم ويژه مردگان بنا كرد.وقتي باستانشناسان ماجراهاي زندگي حاچپسوت را به هم پيوند مي دادند،به يكي از مهيج ترين داستانهاي تاريخ مصر باستان پي بردند.زيرا به واقع سرگذشت زن زيبايي است كه تخت سلطنت مصر را از دست پسر بچه اي ربود و بيست و يك سال با آرامشي آميخته با دلهره سلطنت كرد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



ماجرا چنين آغاز مي شود كه توتموز اول از ملكه بزرگ دربارش چهار فرزند داشت. همه آنها به جز شاهزاده خانم خردسال،حاچپسوت،در كودكي مردند.توتموز پسري هم از يكي از همسران ديگرش داشت، در مصر باستان برادران و خواهران خانواده سلطنتي نيز بنا بر سنت با يكديگر ازدواج مي كردند. شايد بتوان گفت كه ازدواج با محارم تخت و تاج را در ميان خانواده شاهي نگه مي داشت و پاكي و خلوص دودمان سلطنتي را تضمين مي كرد.اما حاچپسوت برادر تني نداشت وهمين امر براي او بهترين پيشامدها را در پي داشت.وقتي توتموز اول پايان زندگيش را نزديك ديد حاچپسوت را به ازدواج برادر ناتني او، پسري كه از همسر ديگرش داشت در آورد.پس از مرگ توتموز اين مرد با نام توتموز دوم، فرعون مصر و حاچپسوت، ملكه مصر شد.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg





(ملكه حاچپسوت)

حاچپسوت وشوهرش صاحب دو دختر شدند.توتموز دوم علاوه بر آن هم پسري از يكي از زنان حرمش داشت.وقتي اين پسر نه ساله بود پزشكان دربار به توتموزدوم گفتند كه چيز زيادي به پايان عمرش باقي نمانده است. براي اينكه خاندان شاهي بار ديگر بدون وليعهد نماند، توتموز دختر بزرگش را به ازدواج پسرش در آورد. بعد از مرگ توتموز دوم اين پسر بچه به عنوان توتموز سوم بر تخت نشست و همسر خردسالش ملكه بزرگ مصر شد. حاچپسوت اكنون مي بايست نقس ملكه مادر را باز مي كند، او در تمام مراسم رسمي فروتنانه پشت سر فرعون خردسال گام بر مي داشت،اما در تمام اين مدت ظاهرأ زمام امور را درپنجه هاي خود مي فشرد.

اما حكومت بر مصر زير نام توتموز سوم خردسال حاچپسوت را راضي نمي كرد.بنابراين احتمالأ يك روز حاچپسوت خود را همچون پادشاهان قديم با مقدسترين جامه و علامتهاي رسمي فرعون آراست، و در حالي كه ريش مصنوعي چهار گوشي به چانه خود چسبانده بود، بر تخت سلطنت نشست وخود را فرعون مصر اعلام كرد.حاچپسوت نخستين زني بود كه با يك كودتاي بدون خونريزي به فرمانروايي دره نيل رسيد.

حاچپسوت هماندم كه سلطنت را به چنگ آورد، دستور داد توتموز سوم را به صحن وسيع وتاريك داخل معبد آمون تبعيد كنند.آنگاه حاچپسوت كاهن بزرگ و وفادار آمون را به مقام صدراعظمي نشاند و به كمك او بازسازي معابد مصر را آغاز كرد.معابد مصر در دوران فرمانروايي طولاني هيكسوس ها به طرز غم انگيزي رو به خرابي رفته بود.

در اين ميان حاچپسوت كار ساختمان دير البحري،معبد ويژه پس از مرگ خودش را را هم در تبس آغاز كرده بود. معبد او توسط سر معمارش سنموت طرح ريزي و ساخته شد،سنموت تنها مردي بود كه حاچپسوت در تمام عمر دوستش مي داشت.سنموت در زماني كه بر كار ساخنمان ديرالبحري نظارت مي كرد دستور داد كه يك آرامگاه مخفي هم براي خودش در زير محراب داخلي معبد حاچپسوت بسازند.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg









(ديرالبحري نيايش گاهي براي مردگان كه به فرمان ملكه حاچپسوت در دامنه ارتفاعات غربي مقابل شهر تبس ساخته شد)








حاچپسوت بيست و يك سال با كارداني بر مصر حكومت كرد. سلطنت او به رغم خصومتها و توطئه هايي كه در پشت پرده جريان داشت،حد فاصلي بود ميان مصر قديم محصور در دره نيل كه در صلح و صفا با همسايگانش دادوستد مي كرد، و مصر جديد كه رفته رفته به امپراطوري جنگ طلب و سلطه گر با ثروتي فوق تصور مبدل مي گشت.

زندگي حاچپسوت به طرز ناگهاني و اسرار آميز به پايان رسيد. توتموز هنگامي كه از نو به سلطنت رسيد.سي و يك ساله بود.خواه حاچپسوت را او به قتل رسانده باشد يا نه، واقعيت
اين است كه كوشش كرد تا تمام يادبود هاي او را در مصر نابود كنند

Borna66
09-16-2009, 01:16 PM
فرعون آخن آتون چهل و پنج سال پس از مرگ تحوطمس سوم،امپراطوري مصر به اوج ثروت و قدرت رسيده بود.در آن زمان آمنحوتپ سوم، فرعون وقت بود. او مدت ده يا پانزده سال از دره نيل خارج نشد. ودر عوض خود را وقف اجراي برنامه هاي وسيع ساختماني در وطنش كرد،و چنان باشكوه و جلال مي زيست كه باستان شناسان او را "آمنحوتپ مجلل"نام داده اند.
تبس در آن زمان نخستين شهر دنياي باستان و در حقيقت مادر شهري پر جمعيت و مملو از مردم سرزمينهاي گوناگون بود.آمنحوتپ سوم براي گريز از سر و صدا و ازدحام پايتخت،محل مناسبي را در ساحل غربي نيل،در برابر شهر برگزيده و حريم سلطنتي تازه اي در آنجا بنا كرد. فرعون آمحوتپ و ملكه تي صاحب چند دختر كوچك شده بودند،اما هنوز پسري نداشتند. از اين رو هنگامي كه ملكه در حدود سال 1386 پيش از ميلاد پسري به دنيا آورد تمام دره نيل غرق در شادماني شد.نام پدرش آمنحوتپ را بر او نهادند.
زماني كه آمنحوتپ سالهاي نوجواني را مي گذراند نبردي در دربار و در پشت صحنه جريان داشت. حريم سلطنتي چنان كه ظاهرأ به نظر مي رسيدآرام نبود. پدر آمحوتپ و كاهن بزرگ آمون براي كسب قدرت درگير نبردي خاموش بودند.
طي اين سالها خداي جديدي به نام آتون در دربار اهميت و اعتبار يافته بود. اين خداي جديد خود خورشيد بود.(آتون يك واژه قديمي مصري براي نشان دادن ذات واقعي و فراگير خورشيد بود. مثلأ گفته مي شد كه رع، خداي بزرگ آفتاب در آتون زندگي مي كند.)آمنحوتپ در حريم سلطنتي معبدي براي آتون بنا كرد.
هنگامي كه وليعهد تقريبأ بيست و يك ساله بود، با نفريتي ازدواج كرد. سه سال بعد آمنحوتپ سوم كه ديگر بيمار و سالخورده شده بود او را نايب السلطنه مصر اعلام كرد.در مراسم باشكوه تاجگذاري در هرمونتيس، نزديك تبس، وليعهد جوان به عنوان آمنحوتپ چهارم تاج بر سر گذاشت.
فرعون جديد مي خواست در پايين دست رودخانه شهر بزرگ جديدي بنا كند.او ديگر نمي توانست تبس را كه زير تسلط آمون و معبد عظيمش قرار داشت تحمل كند.قرار بود شهر جديد آمنحوتپ به آتون اختصاص يابد.
هنگامي كه ساختمان شهر جديد پابان مي گرفت، روزي فرعون بي مقدمه اعلام داشت كه نام خود را تغيير داده است.او ديگر آمنحوتپ به معناي" آمون راضي است"نام نداشت و آخن آتون ناميده مي شد، يعني"او كه براي آتون سودمند است".

اين كار به منزله مرگ آمون بود.نام فرعون در مصر باستان اهميت و تأثير زيادي داشت، زيرا غالبأ بيانگر سياست دولت نسبت به امور مذهبي بود. پادشاه با تغيير نامش به آخن آتون به مردم سراسر مصر و امپراطوري اخطار كرد كه آتون به عنوان نخستين خداي مورد حمايت شاه جانشين آمون شده است.
انتقال دربار به شهر جديد،ويراني و تباهي تبس را درپي داشت.باراندازهاي سنگي بزرگ شهر عملأ در زير آفتاب متروك مانده بود،زيرا خراجها و كالاهاي بازرگاني در باراندازهاي پايتخت جديد تخليه مي شد.


در زمان وحدت مصر همواره مقررات مذهبي و هنري خشكي بر شيوه تصوير كردن انسانها حاكم بود. هر بخشي از اندام انسان به صورتي نشان داده مي شد كه مصريان آن را بهترين حالت آن اندام مي دانستند، به عنوان مثال،سر را به صورت نيمرخ شانه ها و كمرگاه را از روبه رو، وساقها را از نيمرخ تصوير مي كردند در نتيجه چهره انسانها به قدري خشك و بي حالت از كار در مي آمد كه تشخيص چهره اي كه در زمان آخن آتون ترسيم مي كردنداز چهره اي كه طي دوران خوفو ترسيم كرده بودند مشكل مي نمود. از لحاظ پيكر تراشي يا نقاشي از شخص فرعون مقررات خشكي حاكم بود.

آخن آتن تمام اين مقررات را تغيير داد. او به نقاشان آموخت البته به شكلي ابتدايي و ناقص،كه چگونه در تصويرها و نقاشي هايشان از عامل بعد (پرسپكتيو)استفاده كنند.و اصرار داشت كه آنها تصوير و پيكره افراد را به همان صورتي كه واقعأ بودند بكشند وبسازند.
در سالهايي كه آخن آتون در شهر افق زندگي مي كرد، تي قاعدتأ مي بايست از رفتار و رهبري پسرش هراسان و خشمگين شده باشد، زيرا ملكه مادر به چشم مي ديد كه مصر به علت فقدان رهبري صحيح از سوي فرعون بيشتر و بيشتر در بي نظمي و آشفتگي غوطه ور مي شد.

حارمحاب، فرمانده كل قوا ،و آي، مشاور اعظم، كه مردي سالخورده بود به نيل عليا سفر كردند تا با ملكه مادر مذاكره كنند. احتمالأ آن دو به ملكه مادر قبولاندند كه به عنوان ميانجي به سراغ پسرش برود. شايد هم ملكه تي شخصأ به اين نتيجه رسيده بود كه وقت آن رسيده است كه سر رشته امور را خود به دست گيرد.
احتمالأ بحث و مشاجره چندين روز بين ملكه مادر و فرعون آخن آتون به طول انجاميد،و در پايان ملكه تي برنده شد حال مزاجي آخن آتون بسيار وخيم شده بود. او ديگر نه روحيه داشت و نه توان مبارزه.نفريتي اندكي بعد از پيروزي ملكه مادر مغضوب واقع شد. و شايد به دليل آنكه از پشت كردت به آتون خودداري ورزيداز كاخ تبعيد و مجبور به اقامت در كاخ شمالي شهر شد.مستخدمان شخصي او و برادر ناتني آخن آتن كه پسر شش ساله اي به نام توت عنخ آتون بود،همراه وي به اقامتگاه جديد رفتند.
توت عنخ آتون برادر بزرگي به نام اسمنخكار داشت كه با دختر بزرگ آخن آتون ازدواج كرد. فرعون بيمار اسمنخكار را به عنوان نايب السلطنه مصر برگزيد و او را با همسرش به تبس اعزام داشت.مقرر شده بود كه آنها معبد كارناك را از نو بگشايندو كاهن بزرگ آمون را به مقام پيشين باز گردانند.
سه سال بعد اسمنخكار و همسرش هر دو در گذشتند. در همين ايام نيز فرعون آخن آتون در شهر افق در گذشت. او بيش از چهل و دو سال نداشت.
مصر اكنون بدون فرعون بود. و گمان مي رود كه نفريتي به عنوان آخرين كوشش براي حفظ كيش آتون عجولانه دست به كار شد و سريعأ ازدواج توت عنخ آتون كوچك را با دختر دوازده ساله اش ترتيب داد. به اين ترتيب توت عنخ آتون نه ساله كه با ايمان به آتوت پرورش يافته بود،فرعون جديد مصر شد.
توت عنخ آتون مدتي از شهر افق بر مصر حكومت كرد، اما بعد به وسيله كاهنان پيروز و به قدرت باز گشته آمون به تبس برده شد. كاهنان او را مجبور كردند كه نامش را از توت عنخ آتون به توت عنخ آمون تغيير دهد. او در بقيه زندگي كوتاهش همچون عروسكي در دست كاهن بزرگ بر مصر حكومت مي كرد.
وقتي توت عنخ آمون در سن هجده سالگي درگذشت، مشاور اعظم، آي، كه در اين موقع مردي بسيار سالخورده بود،حدود پنج سال به عنوان فرعون بر مصر حكومت كرد.آنگاه او هم درگذشت و حارمحاب،فرمانده كل قواي آخن آتون قدرت را به دست گرفت.حارمحاب به عنوان فرعون،سلطنت طولاني خود را وقف بازگرداندن نظم و امنيت به دره نيل و تجديد شكوه گذشته مصر كرد.
به هنگام حكومت حارمحاب بود كه حذف خاطره آخن آتون آغاز شد. كاهنان آمون با فرعون مرده به جنگ برخاستند،همانطور كه او زماني با كاهنان به جنگ برخاسته بود. نام آخن آتون از تمام بناهاي يادبود ستونها و معابد زدوده
شد.







http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



( قالب طلاي و لعابداري كه صورت چروكيده جسد موميايي شده توت عنخ آمون را پوشانده بود )

Borna66
09-16-2009, 01:17 PM
نفرتي تي القاب متعددي داشته است، در شهر باستاني كارناك كتيبه هايي وجود دارد كه او را وارثه، بزرگ نيكوكاران، صاحب دلربايي، مظهر خوشبختي، بانوي ملاحت، عزيز و بانوي دو مملكت خطاب كرده اند.

خانواده
در باره اصل و نسب نفرتي تي عقيده محكمي وجود ندارد، اما نظريه اي كه عموميت بيشتري دارد او را دختر آي (Ay) كه بعدها به مقام فرعون رسيد، ميداند. يك نظريه ديگر كه حاميان متعددي يافته است، نفرتي تي را شاهزاده خانمي از اهالي بين النهرين ميدانند و همچنين عده اي او را دختر يا خويشاوند آمنهوتپ سوم Amenhotep III يا از يك خانواده اشرافي اهل تيبس يونان ميدانند.

تاريخ دقيق ازدواج نفر تي تي با آمنهوتپ چهارم و به تخت نشستن او به عنوان ملكه چندان دقيق نيست اما ميدانيم كه اين دو شش دختر داشته اند كه تاريخ تولدشان ثبت شده است.

http://pnu-club.com/imported/2009/09/2728.jpg

نماي ديگري از مجسمه مشهور نفرتي تي در موزه آلتس برلين
آمنهوتپ چهارم در سال چهارم سلطنت خود (1346 ق.م.) به پرستش آتون (Aton خداي خورشيد) پرداخت. او انقلابي مذهبي به وجود آورد كه ملكه نفرتي تي در آن نقشي برجسته داشت. اين عقيده وجود دارد كه اين سال آغاز بنا نهادن پايتختي جديد نيز بوده كه آختاتن (Akhetaten) نام داشته و در محلي كه امروز العمارنه (al-‘am?rn?) ناميده ميشود قرار داشته است.

در سال پنجم سلطنت، آمنهوتپ چهارم براي نشان دادن مذهب خود، نامش را به طور رسمي به اخناتن تغيير ميدهد. در سال ششم، هرچند ساخت و ساز شهر هنوز تا دو سال ادامه داشته، اما پايتخت رسما از تيبس به العمارنه منتقل ميشود. اين شهر جديد به مذهب جديد اين زوج تقديم شده بود و اعتقاد بر اين است كه مجسمه نيم تنه مشهور ملكه در همين دوران ساخته شده باشد.


قدرتمندترين زن جهان
نفرتي تي در طي دوران سلطنت اخناتن و شايد بعد از آن، از قدرتي بي مانند برخوردار بود و شايد قدرتمندترين زن در سراسر جهان به شمار ميرفت. گاهي او در دوران سلطنت شوهرش از قدرتي برابر با شاه برخوردار بود و آنها به طور مشترك به سلطنت ميپرداختند.

تصاوير نفرتي تي بر ديوارهاي معبد در اندازه هاي تصوير فرعون نقش شده است كه همين امر نشان دهنده اهميت اوست. تصاوير ديگري از نفرتي تي وجود دارد كه او را به تنهايي در حال پرستش آتون نشان ميدهد و همچنين نقش برجسته اي كه وي را با گرز و در حال مغلوب ساختن دشمني خارجي در برابر آتون نمايش ميدهد. چنين مضاميني همواره مختص به فراعنه بوده و با اين حال نفرتي تي نيز در آنها به تصوير كشيده شده است.

مرگ
در حدود سال 14 سلطنت (1336 ق.م.) به بعد ديگر در اسناد تاريخي نامي از نفرتي تي به ميان نيامده است. اعتقاد بر اين است كه او در اثر شيوع يك بيماري مانند طاعون يا به دلايل طبيعي درگذشته باشد.
يك موميايي دردره پادشاهان كه آنرا به نفرتي تي نسبت مي دهند.


نظريه اي كه سابق بر اين وجود داشت و مبني بر سقوط ملكه از اوج قدرت و رسوايي او بود، اكنون مردود اعلام شده است زيرا پاك شدن عامدانه تصاوير يك ملكه اخناتن در واقع مربوط به ملكه اي به نام كيا (Kiya) بوده است. در هر صورت، اطلاعات قابل تحقيق و بررسي از اين دوره در طي تاريخ به كلي از ميان رفته اند.

با در نظر گرفتن نظريات موجود، اين احتمال وجود دارد كه نفرتي تي مسئول جدايي از مذهب آتون بوده است. او پايتخت را مجددا به تيبس بازگرداند، تا موجب رضايت مردم و كاهنان اعظم معبد آمون شود. نفرتي تي آماده پذيرش مرگ خود بود. اكنون زمان به سلطنت رسيدن توتانخاتن (Tutankhaten) ناپسري وي بود كه با دختر نفرتي تي، آنخسن پاتن (Ankhesenpaaten) ازدواج كرده بود.
اين زوج سلطنتي بسيار جوان و بي تجربه بودند. نظرياتي مبني بر زنده بودن نفرتي تي در اين دوران وجود دارد كه او را راهنماي اين زوج ميداند. در صورت صحت اين نظريات، در سال سوم سلطنت توتانخاتن، نفرتيتي درگذشته و يا سلطه خود را بر امور سلطنت از دست داده است. در همين سال توتانخاتن نام خود را به توتانخامون تغيير ميدهد تا بر پرستش آمون تاكيد نمايد.

تدفين
سالهاست كه محل دفن نفرتي تي در هاله اي از شك و ابهام فرو رفته است اما برخي باستان شناسان دره پادشاهان را محل دفن او مي دانند.

بانوي جوانتر
در روز 9 ژوئن سال 2003، باستان شناسي به نام جوآن فلچر (Joann Fletcher) متخصص موهاي باستاني از دانشگاه يورك انگلستان، اعلام كرد كه ممكن است موميايي نفرتي تي يكي از موميايي هاي ناشناسي كه در مقبره KV35 واقع در دره شاهان يافته شده و به نام "بانوي جوانتر" شهرت يافته است، باشد.
البته در سال 1999 نيز يك محقق مصرشناس به نام ماريان لوبان (Marianne Luban) به چنين نتيجه اي دست يافته بود و نتيجه تحقيق خود را در مطلبي با عنوان "آيا موميايي نفرتي تي در دست ماست؟" در اينترنت قرار داده است. دلايل ادعاي اين دو محقق شباهت فراواني با يكديگر دارد.
تيم تحقيقاتي بر روي موميايي مذكور اعلام كرده اند كه اين موميايي طوري آسيب ديده است كه به نظر ميرسد در همان دوران باستان مورد بي حرمتي قرار گرفته باشد. شيوه موميايي اين جسد كه در آن از مايع موميايي استفاده شده و همچنين مغز جسد دست نخورده باقي مانده، نشان دهنده نوع موميايي سلطنتي سلسله هجدهم فراعنه است.
نكات ديگر موجود در اين موميايي يكي سن بدن و وجود گردنبندهايي ساخته شده از مهره هاييست كه اصلا به نام نفر (nefer) شهرت يافته و مختص ملكه بوده اند و همچنين كلاه گيسي با مدلي بسيار نادر كه توسط نفرتي تي به كار ميرفته، هستند. بنا به نظر اين گروه، بازوي موميايي در اصل به شكل خميده و در وضعيتي مختص با فرعون قرار داده شده بوده كه بعدها از بدن جسد جدا شده و به جاي آن بازوي ديگري در وضعيت عادي قرار داده شده است.

با اين حال بسياري از مصرشناسان ادعاي فلچر را رد ميكنند. بنا به گفته آنان نسبت دادن يك موميايي باستاني به يك شخص خاص كه هيچ اطلاعات DNA از او در دسترس نيست تقريبا غير ممكن است و از آنجايي كه والدين و فرزندان او هرگز شناسايي نشده اند، تشخيص جسد نفرتي تي نيز امكان ندارد. هرگونه سند اتفاقي مانند مدل مو و طرز قرار گرفتن بازو براي تشخيص يك موميايي از يك شخصيت تاريخي به اندازه كافي مداركي محكم به شمار نمي آيند.

به گفته آنان، دليل آيب ديدگي موميايي تنها موردي است كه ميتواند مورد بررسي قرار بگيرد و البته اين آسيب كه گفته ميشود براي انتقام گيري ايجاد شده است، نيز خود محل شك و ابهام است. برخلاف نظر فلچر، بازوهاي خميده نيز حالتي تنها مختص به فرعون نبوده است و براي اعضاي ديگر خانواده سلطنتي مورد استفاده قرار ميگرفته است.

كلاه گيس يافته شده در نزديك جسد نيز از منشائي ناشناس برخوردار است و لزوما به اين بدن بخصوص مرتبط نيست. در نهايت، سلسله هجدهم، يكي از بزرگترين و مرفه ترين سلسله هاي پادشاهي مصر باستان بوده است كه به مدت 200 سال برقرار بوده و اين جسد موميامي مونث ميتواند به هر يك از صدها همسر سلطنتي يا دختران آنها تعلق داشته باشد.


هنگامي كه در سال 2006 قبري حاوي تابوت در ورودي مقبره توتانخامون كشف شد، خبرگذاريهاي متعددي درباره امكان يافته شدن جسد نفرتي تي قلمفرسايي كردند. اما اين تابوت خالي و تنها محتوي بالشتكهايي بود و بس.

جاودانگي
با وجود تمام مجادلات و مباحثات پيرامون جسد موميايي شده نفرتي تي، جايگاه مستحكم اين ملكه به عنوان يك نماد يا شمايل محبوب فرهنگي در جهان همچنان برقرار است. او شخصيتي محبوب و مشهور و پس از كلئوپاترا، مشهورترين ملكه مصر باستان بوده و تصاوير او در ميان هواداران اروپايي موجب تغيير استانداردهاي زيبايي در قرن بيستم شده است

Borna66
09-16-2009, 01:17 PM
فرعون های ماندگار مصر باستان
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2729.jpg

رامسس دوم از بزرگ ترين فراعنه مصر است. وى از سال ۱۲۹۲ تا ۱۲۲۵ پيش از ميلاد به مدت ۶۷ سال سلطنت كرد. در دوران سلطنت او مصر شكوه و عظمت بى سابقه اى يافت و امپراتورى مصر در دوران سلطنت او از جنوب سوريه تا آبشار چهارم رود نيل گسترده بود واو حبشه و قسمتى از عربستان را هم ضميمه امپراتورى خود كرد و حفر ترعه اى ميان مديترانه و درياى سرخ از اقدامات اوست. مشخصات دوره سلطنت طولانى او جلال و تجمل و توسعه برده دارى و ازدياد سربازان مزدور بود كه جملگى منجر به انحطاط مصر شد. خروج قوم بنى اسرائيل از مصر در زمان او يا جانشينش اتفاق افتاد. رامسس دوم ۱۱۱ پسر و ۵۹ دختر داشت و از او بيش از هر فرعون ديگر مدرك و مجسمه در دست مى باشد

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

رامسس دوم یا رامسس بزرگ (*Riʕmīsisu؛معنا:زادهٔ ره) (زاده ۱۳۰۲،پادشاهی ۱۲۷۹-۱۲۱۳ (پیش از میلاد))فرعون مصر باستان از دودمان نوزدهم پادشاهان آن سرزمین بود. بسیاری او را نیرومندترین فرعون تاریخ مصر باستان می‌دانند.
ستی یکم پدرش هنگامی که او چهارده‌ساله بود وی را به جانشینی برگزید. رامسس در آغاز دهه بیستم زندگی به پادشاهی رسید. او ۶۶سال و دوماه پادشاهی نمود و بیش از نود سال زیست. او پایتخت را از شهر تب به رآمسس برد.
رامسس دوم سومین فرعون از دودمان نوزدهم بود. وی در جنگ با امپراتوری هیتی توانست بر سرزمینهای خاوری مدیترانه دست یابد.
برخی او را فرعون یادشده در سفر خروج دانسته‌اند.


Ramses II







http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
رامسس دوم
جانشين ستي اول فرعوني بود بنام رامسس دوم که مدت 67 سال سلطنت کرد و در اين مدت اغلب بر ضد اقوام اسيايي که زحمت مصريان را فراهم مي کردند ،جنگيده و با پادشاه هاطي عهد نامه دوستي منعقد ساخت و بموجب اين عهد نامه تسلط مصر در فلسطين و شمال سوريه برسميت شناخته شد و دختر پادشاه هاطي به عقد رامسس دوم در آمد و اين عهد نامه در آن زمان جنبه بين المللي داشته و بمنزله قرار داد عدم تجاوز بشمار رفته است .
از رامسس دوم ابنيه متعددي به يادگار مانده است ، از انجمله مقبره وي در شهر طب و معبدي در شهر لوکسور و معبد ديگر در کارناک با 134 ستون سنگي و همچنين در ابوسمبل ميان آبشار اول و دوم رود نيل معبد بزرگي بنا نمود و چهار مجسمه از خود را هر کدام به ارتفاع 67 فوت ( 22 متر و نيم ) به ياد گار گذارده است و بطوريکه از کتيبه هاي مصري و تطبيق ان با مطالب " تورات " معلوم ميگردد خروج بني اسرائيل از مصر تحت رهبري حضرت موسي در سده سيزدهم ق.م
در سلطنت رامسس دوم صورت گرفته است و پس از درگذشت رامسس دوم پسر وي موسوم به " مر نپتاح " در کهولت بسلطنت رسيد و با اقوام ليبي و ساکنان کناره شرقي درياي مديترانه که در مصب رود نيل رخنه کرده بودند جنگيد و پيروز گرديد و اصلاحات پدر را تکميل نمود و يک ستون سنگي بيادگار نهاد و فتوحات وي بر روي اين ستون نگاشته شده و مجسمه خود و هيکل آمون خداي خود را نصب کرد و در پشت سر اين مجسمه مجسمه الهه مات " همسر آمون و همچنين مجسمه خونسو " خداي ماه " ( پسر آمون و مات ) قرار گرفته است . با درگذشت اين فرعون سلسله نوزدهم فراعنه مصر پايان يافته است .
Write By :Meraj Marjani ( بر گرفته از کتاب افسانه های دینی مصر باستان اثر دکتر موسی جوان )

Borna66
09-16-2009, 01:17 PM
توت عنخ آمون
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



توت عنخ آمون (۱۳۳۳-۱۳۲۴ق.م) كه به او پادشاه كودك و پسر طلايي گفته مي شود، اسرار آميزترين فرعون مصر باستان است. او تقريبا 9 ساله بود كه بر تخت شاهي نشست و حدود هجدهسال عمر داشت كه به گونه اي مرموز از دنيا رفت.

مقبرهاو در چهارم نوامبر ۱۹۲۲ توسط باستان شناس بريتانيايي، هوارد كارتر (۹(۱۸۷۴-۱۹۳ وهمكارانش در دره شاهان در استان الأقصر واقع در جنوب مصر كشف شد كه برخي از باستانشناسان آن را بزرگترين رويداد در زمينه باستان شناسي در تاريخ حساب كردند.
توت عنخ آمون دوازدهمين پادشاه سلسله هجدهم فراعنه است كه در فاصله سالهاي ۱۳۲۰و ۱۵۶۷پيش ازميلاد بر سرزمين مصر حكمراني داشتند.

جاذبه پس ازمرگ

شهرت جهانگير توت عنخ آمون مديون دوران كوتاه شاهي وي نيست، چه او دستاوردي بزرگ درزندگي اش نداشته است. اما اين پس از مرگ بود كه وي جهانيان را شيفته خود ساخت.
مقبرهتوت عنخ آمون برخلاف بسياري ديگر از قبور فراعنه، سالم و دست نخورده كشف شد و هيچ يك از آثار يافته شده در آن به خارج مصر قاچاق نشد.
گنجينه هاي عظيم و دلاويز طلايي و ديگر آثار ساخته شده از چوب آبنوس كه مجموع آنها به نزديك به ۵ هزار قطعه مي رسد در مقبره او پنهان بود. ديوارهاي اين مقبره با شكوه به تصاوير و شكل هاي دوران فراعنه مزين است.

چيزهاي شگفتانگيز

زمانيكه هوارد كارتر براي نخستين بار از يك سوراخ كوچك بهداخل مقبره نگاه مي كرد، در پاسخ به همكارش كه از او پرسيده بود، چه مي بيند، گفت: چيزهاي شگفت آوري مي بينم.
مهمترين اثر كشف شده در مقبره توت عنخ آمون موميايي خود ويبود كه با جواهرات، طلسم ها و دعاهاي بي شمار پوشانده شده بود. روي او نيز با ماسك طلايي زيبا و داراي نقش گرفته شده بود.
كارترو يارانش براي اينكه ماسك و جواهر را از موميايي جدا كنند، سر و اعضاي بدن را بااستفاده از وسايلي مانند چاقو و سيم هاي آهني از هم جدا كردند كه موميايي بر اثر آنبه شدت آسيب ديد.
درسال۱۹۲۶اجزاي موميايي بهم چسپانده و به تابوت اصلي برگردانده شد. در سالهاي بعد پژوهشگران سه بار براي انجام تحقيقات وعكسبرداري، آن را از تابوت بيرون آوردند.

تصويري از تمدن مصرباستان

آثاركشف شده در مقبره توت عنخ آمون، گوشه هايي از تمدن عظيم مصر سه هزار سال پيش وزندگي در آن زمان را روشن مي سازد و تصويري از زندگي پادشاهان، سنت ها و باوره اي مذهبي رايج در آن زمان به دست مي دهد.

درميان آثار كشف شده، لوازم شخصي توت عنخ آمون از دوره كودكي تا زمان مرگ ديده ميشود.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


اسباب بازي، ابزار شكار، قلم، دوات و كاغذ، بستر خواب، تخت شاهي، انواع گردن بند،شيپورهاي نظامي، سپر، ظرفهاي غذاخوري، چراغ خواب، كالاها و اسباب ويژه مراسم مذهبي،پيكره هاي كوچك خدايان آن زمان و همچنين كالا، زيورآلات و ديگر وسايلي كه توت عنخ آمون در زندگي روزمره اش استفاده مي كرده و لوازمي كه، بر اساس باورهاي مصريان باستان، توت عنخ آمون در سفر به جهان ديگر به آنها نياز خواهد داشت، از جمله اين آثار است كه با وي دفن شده بود.
هنر،دقت و ظرافت كاري كه در اين آثار ديده مي شود، اوج تمدن مصريان باستان را نشان ميدهد.

لعنت فراعنه

در مصرو در خارج از اين كشور بعضي از مردم به " لعنت فراعنه" معتقدند.
اين افسانه پس از كشف مقبره توت عنخ آمون و انتقال آثار يافت شده در آن به قاهره، رواج يافت و به عاملي ديگر براي علاقه مردم به او تبديل شد.

گفته مي شود زماني كه كارتر مقبره را كشف كرد در يكي از اتاق هاي آن تابلويي را يافت كه برآن نوشته شده بود: "هركه تلاش كند اين فرعون كوچك آزار دهد، يا به قبر او دستبزند، مرگ با هر دو بال خود به سراغ او خواهد آمد."

گفته مي شود كه لورد كارنرفون (۱۸۶۶-۱۹۲۳) تامين كننده مالي كاوشها در مقبره توت عنخ آمون، كه پس از كشف مقبره او از لندن به قاهره آمد، پس از مدت كوتاهي در اثر گزيدگي نوعي حشره دچار مسموميت شد و جان باخت.
همچن ينادعا مي شود بيشتر كساني كه به طور مستقيم يا غير مستقيم در كاوش اين مقبره دستداشته اند، زود هنگام مردند.
البته دانشمندان، افسانه " لعنت فراعنه" را خرافه اي بيش نمي دانند.
امابرخي باستان شناسان غربي و مسلمان داستانهايي را دراين زمينه حكايت كرده اند و دربسياري از فيلم ها و بازي هاي كامپيوتري از اين افسانه استفاده شده است.
فليپواندينبرگ، Philip Vandenberg نويسنده آلماني در كتابي كه به نام " نفرين فراعنه،The Curse of the Pharaohs" نوشته، داستان هاي شگفت انگيزي آورده كه ادعا شده براثر"لعنت فراعنه" رخ داده است.
زاه يحواس، باستان شناس معروف و دبير كل شوراي عالي باستان شناسي مصر نيز در سلسله مقالههايي كه در روزنامه "الشرق الأوسط" چاپ لندن منتشر كرد، داستان هاي مشابهي را از "لعنت فراعنه" روايت كرده است كه هنگام عمليات كاوش در مناطق باستاني فراعنه رخداده.
با اينحال وي به "لعنت فراعنه" باور ندارد و مي گويد:
"درمقبره هاي سربسته فراعنه موميايي هايي وجود دارد كه فاسد مي شوند و در نتيجه فضايمناسبي براي پديد آمدن مكروب هاي خطرناك ايجاد مي گردد. در گذشته، باستان شناسان پساز كشف مقبره به سرعت وارد آن مي شدند و با اين كار، در معرض آلودگي به ميكروب قرارمي گرفتند و زود مي مردند."

معماي مرگ

از سويديگر مرگ مرموز توت عنخ آمون در خردسالي تا امروز سوژه بسياري از پژوهشها و فيلمهاي مستند بوده است. در سال۱۹۶۸كه از جمجمه توت عنخ آمون توسط اشعه ايكس عكسبرداري شد، يك شكستگي در استخوانجمجمه ديده شد و اين فرضيه مطرح شد كه شايد وي بر اثر ضربه اي به سرش كشته شده باشدبه خصوص اينكه مصر در زمان او دچار هرج و مرج بود.
توت عنخ آمون پس از اخناتون( (۱۳۷۹-۱۳۶۲ق.م ) فرعون مصر كه مردم را به يكتا پرستي دعوتكرد، بر تخت نشست.برخيمورخين معتقدند كه توت عنخ آمون درصدد آن بوده كه مصر را به عقيده تعدد خدايانبرگرداند كه شايد همين امر باعث شده باشد كه او ترورشود.فرضيهديگر اين است كه شايد وي توسط سروزير جاه طلبش،"آي"، كشته شدهباشد.اما درسال ۲۰۰۵ پس از آنكه از بازمانده موميايي توت عنخ آمون اسكن سه بعديThree-dimensional CT Scans گرفته شد، پژوهشگران اعلام كردند كه توطيه اي براي قتلاو در كار نبوده است.
درگزارشي كه آنان منتشر كردند آمده است: شكستگي موجود در جمجمه نمي تواند دليلي باشدبر اينكه وي بر اثر ضربه اي كه به سرش وارد شده، كشته شده است. اين شكستگي شايد دراثناي موميايي كردن جسد رخ داده باشد.زاهيحواس مي گويد شايد توت عنخ آمون بر اثر شكستگي كه در ران چپش در هنگام شكار رخ دادهو بعدها عفونت كرده، مرده باشد.با اينحال هنوز شواهد مسلمي در دست نيست كه نحوه مرگ او را به طور قطعي ثابت كند. باگذشت بيش از ۳۰۰۰ سال از مرگ توت عنخ آمون، داستان او همچنان جذاب است. اكنون كهنقاب از روي وي برداشته شده است، شيفتگان او از هر طرف دنيا به ديدارش مي آيند تارو در رو او را ببينند.

Borna66
09-16-2009, 01:18 PM
خوفو یا خئوپس (فرئون سازنده هرم)
خوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم بود. او سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر دفن شده اند.

هرچند کهخوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شخوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم ی آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.
اهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم بود. او سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوخوفو (Khufu) که در زبان یونانی خئوپس (Kheops) گفته میشود، دومین فرعون از سلسله چهارم فراعنه به شمار می آید و دوران سلطنتش حدود 23 یا 24 سال تخمین زده شده است. بنا به گفته هرودوت، خئوپس بر خلاف پدرش سنفرو (Sneferu) و پدربزرگش جوسر نتیریکیت (Djoser Netjeriket)، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ظالم بود. او سه همسر داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر دفن شده اند.

هرچند که هرم بزرگ به نوعی معرف جوهره مصر باستان به شمار می آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.
چک دیگر دفن شده اند.

هرچند که هرم بزرگ به نوعی معرف جوهره مصر باستان به شمار می آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.
هرم بزرگ به نوعی معرف جوهره مصر باستان به شمار می آید، از دوران سلطنت فرعون سازنده آن اطلاع چندانی در دست نیست. قرنها پس از سلطنت خئوپس، هرودوت در باره او نوشته است: " خئوپس سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او معابد را بست، تقدیم قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند...مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند..و این از شدت تنفرشان بود.." نکته جالب دیگر اینکه با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بی نظیر تشییع جنازه و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خئوپس به جا مانده است، تنها تصویر موجود از چهره او یک مجسمه عاج 10 سانتی متری است.

Borna66
09-16-2009, 01:18 PM
کلئوپاترا هفتم



http://pnu-club.com/imported/2009/09/2730.jpg
مجسمه کلوئاترای هفتم.


کلئوپاترا نام هفت تن از ملکه‌های مصر است. معروفترین آنها کلئوپاترا هفتم (به یونانی: Κλεοπάτρα Φιλοπάτωρ) (۶۹ قبل از میلاد تا ۳۰ قبل از میلاد) می‌باشد که خود را با نیش افعی کشت.
وی در سن ۱۷ سالگی توسط برادرش یعنی بطلیموس چهاردهم به حکومت رسید.ولی بزودی طرفداران برادرش او را از سلطنت بر کنار کردند.هنگامی که ژولیوس سزار وارد مصر گردید، با کلئوپاترا ازدواج کرد و به وی کمک کرد تا دوباره ملکه شود.کلئوپاترا به همراه سزار به روم رفت و تا زمان قتل وی در انجا ماند.سپس به مصر بازگشت. سه سال بعد، کلئوپاترا با مارک انتونی که همراه اوکتاویا بر روم حکم می‌راند ملاقات کرد.انتونی همسر خود را که خواهر اکتاویا بود رها کرد و با کلئوپاترا ازدواج کرد.اکتاویا جنگی را بر ضدان‌ها اغاز کرد و در سال ۳۱ قبل از میلاد ان‌ها را شکست داد. کلئوپاترا و انتونی به اسکندریه مصر گریختند.سپاه اکتاویا ان‌ها را تعقیب کرد.هنگامی که کلئوپاترا فهمید که موفق به شکست رومیان نیست.تصمیم به خود کشی گرفت.ابتدا انتونی را با خنجر کشت و سپس خود را به‌وسیله مار کبرا کشت.

Borna66
09-16-2009, 01:19 PM
اخناتن و ملکه و نفر تیتی

فرعونی که تاریخ قادر به فراموش کردن او نیست.

یکی از اسرار دنیای باستان در سال 1926 در مجموعه عظیم مذهبی " کاراناک " بخشی از شهر از بین رفته " تبس " کشف شد . طی هزاران سال, کاشفان و جهانگردان در میان این خرابه ها به جستجو مشغول بودند و از شگوه و جلال گذشته دور بر خود می لرزیدند, غافل از اینکه چیزی به عمد از انان پنهان نگاه داشته شده است . یک معبد ساخته شده توسط فرعون " آمن حوتپ " چهارم که در اوایل حکمرانی وی ( 1353 - 1335 قبل از میلاد ) قطعه قطعه شده و در درون دیوارها و پی بناهای دیگر مخفی شده بود . تخریب معبد مزبور بخشی از اقداماتی بود که هدف ان از میان بردن کلیه اثار مربوط به این پادشاه منفور می شد . یعنی

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
این تکه سنگهای نقاشی شده که با کمک رایانه در کنار هم قرار داده و منظم شده, بخشی از معبد شاه مرتد " آخن آتن " است که بعد از مرگ او ویران و تکه های ان پنهان شده بود . این کاشی ها یا همان ثلاث ها بعد از گذشت 3000 سال توسط باستان شناسان کشف و گوشه از واقعیت تاریخ برای نسل امروز اشکار شد.

بدور افکندن انچه او را یاد اور می شد و انگار وجود او از بن وریشه – در جامعه ای که زشتکاری, امری نکوهیده بود سرنوشت او, بدترین سرنوشتها بود . بگونه ای که انگار او هرگز وجود نداشته است.! قرائن مربوط به این حذف تاریخی طی 25 سال و در هنگام مرمت سازی بناهای دیگر توسط باستان شناسی بنام " هنری شوریر " صورت گرفت . شوریر در حالیکه مشغول کشف یکی از دو دروازه عظیم در معبد " آمن " و نیز زیر بنای یک تالار عظیم ستون دار بود, بیش از 20 هزار قطعه سنگ کوچک پیدا کرد . قطعات مزبور به اندازه یکنواختی تراشیده شده بودند. تقریبا" هر سنگ به شکل مستطیل در ابعاد 5/22 * 25 * 50 سانتیمتر بودند . برخی قطعات اثار رنگ خوردگی داشتند و بسیاری نیز با اشگال برجسته ای زینت داده شده بودند – که بنظر میرسید خود قسمتهایی از تصاویر بمراتب بزرگتری باشند . از انجا که اندازه قطعات سنگ سیاه بیش از سه وجب نمی شد, کارگران مصری انها را " ثلاث " به معنی سه در زبان عربی نامگذاری کردند . قطعات مزبور بیشتر از سوی حفاران در " تبس " و در نقاط دیگر کشف شده بودند . اما هیچکس نتوانسته بود توضیحات قانع کننده ای پیرامون منشاء و مفهوم انها ارائه دهد . از سوی دیگر هنری شوریر در مجموعه کاراناک بناهای در هم شکسته دیگری منقوش به نام " آمن حوتپ " چهارم یافت . ایا از این سنگها میخواستند مثل کاشی کاریهای امروزی ما استفاده کنند.؟ او نتیجه گرفت این قطعات و " ثلاث " ها ی یافت شده قبلی, می بایست بخشی از یک معبد ویران شده باشند . وضعیت قطعات سنگی دلالت بر ان داشتند که وضعیت کنونی انها نه ناشی از درهم کوبیده شدن و رها شدن به حال خود, بلکه از انتقال دقیق انهاست . بسیاری از سنگها, نشان از علائم غیر قابل انکار خشم و نفرت نسبت به خانواده سلطنتی داشتند . نقوش مربوط به همسر " آمن حوتپ " ملکه " نفرتیتی " عامدا" مخدوش شده

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
همانگونه که در تصویر مشاهده می کنید علائمی در این سنگ بچشم میخورد که نشان از حذف نشانه های پیشین دارد . شاید انها نمیدانستند 3000 سال بعد تاریخ بگونه دیگری قضاوت خواهد کرد .

بودند, برخی را طوری قرار داده بودند که تصویر ملکه به حالت وارانه بود . در خارج از این مجموعه, حفاران شوریر پایه های 28 مجسمه عظیم " آمن حوتپ " چهارم, بعلاوه بقایای متلاشی شده 25 مجسمه غولپیکر دیگر را یافتند که نشان می داد پیکره ها از جای خود نقش زمین شده اند . هدف از این خرابکاریها مخدوش کردن یکی از فراعنه سلسله هجدهم بود . یعنی " آمن حوتپ" فرزند سلاله ای از شاهان جنگجو و متکبر . در سال 1550 قبل از میلاد, بنیانگذار دودمان وی " احموز " مصر را از یوغ یک قرن تسلط یک قبیله متجاوز اسیایی تبار رها ساخت . این اغاز عصری 500 ساله بود که به " پادشاهی نوین " مشهور است . نیاکان " آمن حوتپ " امپراطوری بی همتا از نظر نفوذ و قدرت برپا ساختند . قلمرو پادشاهی انان در جنوب افریقا تا سودان – و از شرق تا سینا و غرب اسیا را در بر میگرفت . شاهان " پادشاهی نوین " ضمن وفاداری به تبار خود, " تبس " منزلگاه نیاکان خود را پایتخت مذهبی مصر قرار دادند . در ساحل رود نیل انان معابد بزرگی ساختند, و سه کیلومتر دورتر در یک وادی متروک در حاشیه کویر گورهای سلطنتی خود را بر پا کردند و دیوارهای ان را با نقوش حجاری شده و تصاویر نقاشی شده از خود و خدایان مورد علاقه خویش مزین ساختند . اما " آمن حوتپ " چهارم راه خود را از نیاکانش جدا کرده بود . او پرستش در پرستشگاه بزرگ و عمومی خدایان مختلف را رها کرده و فقط یک خالق " رع " خدای خورشید – را که توسط " آتن " تجسم می یافت پرستش نمود . " آتن " همان صفحه مدوری بود که اشعه های حیات بخش خورشید را ساطع میکرد . در سال پنجم حکومت خویش – این فرعون مرتد ( لقبی که مردم مصر باستان به این پادشاه داده بودند ) اعلام کرد که از ان به بعد نام او "اخناتن" خواهد بود . معنی دقیق این نام مورد اختلاف است – اما روشن است که این نام معرف ارادت پادشاه نسبت به خدای جدید بود .( البته بسیار اعتقاد دارند این نام یعنی خدمتگذار آتن ) علیرغم تلاشهای فراوان " آخن آتن " تکریم و پرستش " آتن " در قلوب مصریان جای نگرفت . طولی نکشید که پس از مرگ فرعون, خدایان و الهه های گذشته مجددا" مطرح گشتند – و پیروزمندانه در گورها و معابد نیاکان " آخن آتن " جای گرفتند . از قرار معلوم به عنوان تنبیه این فرعون مرتد, کاتبان کاهن – نام " آخن آتن " را از فهرست شاهان تاریخی مصر حذف نمودند . از انجا که اشاره به حیات او غیر قابل اجتناب بود , مورخان از او با عنوان مبهم " حکومت ان ملعون " یا دوران " ان یاغی " یاد میکردند . " آخن آتن " فرزند شاه " آمن خوتپ " سوم و همسر اصلی او ملکه " تیه " بود . در زمان تولد او " پادشاهی نوین " در اوج شکوفایی خود قرار داشت و نفوذ ان فراتر از مرزهایش گسترش یافته بود . تاریخ دقیق جلوس " آمن حوتپ " چهارم به تخت سلطنت مورد اختلاف است – اما احتمالا" این امر در حوالی سال 1353 قبل از میلاد بوقوع پیوست . برخی مورخان معتقدند که فرعون جدید ممکن است چندین سال بطور مشترک با پدرش حکمرانی می کرده است . شواهد حاکی از انند که حکومت حداقل 4 پادشاه با هم تلاقی داشته است . این که ایا ممکن است " آمن حوتپ " سوم و چهارم برای مدت زمانی بطور مشترک بر مصر حکمرانی میکردند یکی از بحث برانگیزترین مسائل مربوط به ان دوران محسوب میشود . حتی اگر پدر " آمن حوتپ " چهارم در قید حیات بوده باشد – وی یک شبه انقلاب مذهبی خود را انجام نداده است . با این وجود واضع است که به غیر از خدای خورشید دیگر خدایان مصر تحت عناوین, اشگال و صور مختلف او را مجذوب نمی ساختند . او بطور فزاینده ای دلبستگی خود - و بعد هم نام خود را – به خدای خورشید که او ان را " آتن " مینامید و خورشید حیات بخش بود – معطوف داشت .
قرائن مختلف نشان میدهند که مردمان عادی موظف بودند فرعون " آمن حوتپ " چهارم را بمثابه مجری قدرت " آتن " پرستش کنند . " آخن آتن " تلاشهای خود برای تغییر مذهب حکومتی را شدت بخشید . بر روی دیوارهای یکی از معابد جدید او در " تبس " نه فقط سروده های وی در ستایش " آتن " وجود داشت – بلکه ناکامیهای

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
یکی از زیباترین کتیبه های بجا مانده از دوره حکومت اخن اتن – در این کتیبه خانواده فرعون به همراه پدر مادر و دیگر فرزندان نذرات خود را به خدای اتن یا همان الهه خورشید تقدیم می کنند .

خدایان کهن را که او مایل به بی اعتبار کردنشان بود را شرح داده بود . در سال پنجم فرمانروایی " آخن آتن ", او با ممنوع اعلام کردن پرستش خدایان مختلف مصر - بخصوص " آمن " شالوده مذهب را دچار لرزش کرد و دستور بستن معابد در سراسر قلمرو خویش را صادر نمود . کاهنان مصر وحشتزده شدند . در رژیم گذشته, انان از اعتبار و قدرت بی همتای برخوردار بودند . در سرتاسر سلسله هجدهم , معابد ویژه " آمن " امور اقتصاد کشور را در انحصار خود داشتند . عشریه ها و باج و خراجها به داخل خزائن " آمن " سرازیر بود – و انبارهای متعلق به این خدا, جایگاه غله مازاد کشور بحساب می امد . کاهنان معبد " آمن " هیاتهای تجاری خود را به کشورهای بیگانه اعزام می داشتند و کارگران شاغل در اور کشور را تحت کنترل خود داشتند . اما امکان انکار فرعون بصورت علنی وجود نداشت . از قرار معلوم – کاهنان معبد " آمن " به اعتقادات خود پایبند ماندند. (بقول جامعه شناسان امروز بصورت زیرزمینی و مخفی برای بدست اوردن قدرت گذشته خود تلاش میکردند ) اما به دستور فرمانروای سلطنتی , مظاهر کیش انها از بین برده شد . کاهنان تیزهوش تر باورهای خود را منطبق با اعتقادات فرعون نمودند و زمانی که فرعون شکل جدیدی از جشن و روز شادی را در تکریم " آتن " اعلام نمود, مطمئنا" کاهنانی در میان حضار این مراسم وجود داشته اند . " آخن آتن " برای پرستش خدای خود, پرستشگاهیهایی در " تبس " در کنار معبد عظیم " آمن " بنا کرد . در این مجموعه که شاید بیش از نیم کیلومتر طول داشت, فرعون قرص خورشید را در فضای باز و در محوطه ای با قربانگاههای وسیع, مورد تکریم و پرستش قرار می داد . دیوارهای این پرستشگاهها با تصاویر بسیار زیبا و رنگی حجاری شده از " آخن آتن "و " نفرتیتی " و دخترانشان پوشیده بود که در ارتباط مستقیم با رب النوع خود قرار داشتند . پرتو خورشید در تصاویر, به دستهای دراز شده شبیه انسان می رسید که در حال لمس پادشاه با وسیله ای بنام " آخن " ( سمبل زندگی ) بودند . " نفرتیتی " نقش مهمی را در گرامیداشت این کیش ایفا میکرد . قرائن مربوط به اشکال برجسته موجود در معبدی که برای استفاده او ساخته شده بود نشان می دهند که نام و تصویر وی – دست کم دو برابر نام و تصویر پادشاه در انجا حجاری شده اند . کتیبه های یافت شده در " کارناک " و نقاط دیگر از او با فهرست بلند بالایی از القاب اغراق امیز یاد می کنند : احسان گر بزرگ – بانوی ملاحت , محبوب , بانوی مصر علیا و سفلی , همسر پادشاه بزرگ که او را دوست می دارد ,بانوی دو سرزمین ... دختران " نفرتیتی " نیز در پرستش " آتن " شرکت می جستند . دختر بزرگ او , احتمالا" درست قبل از رسیدن پدر به تاج و تخت بدنیا امد . در تصاویر مربوط به سالهای اول حکمرانی " آخن آتن " دختر ارشد او به صورت یک کودک نوپا به تصویر کشیده شده است که لباسی همانند مادر خود بر تن داشته و یک زنگوله مصری را تکان می دهد . زیر نویس تصویر چنین است : دختر شاه – " مریت آتن " که فرعون او را دوست دارد از همسر بزرگ شاه " نفرتیتی که عمرش درازباد متولد شده است . ظرف چند سال – تصاویر دو خواهر " مریت آتن " به نامهای " مکت آتن " و " آنخس آتن " نیز در حجاریها ظاهر شدند . اگر پسرانی از پیوند " نفرتیتی " و " اخن آتن " بدنیا امده باشند ذکری از انها در تصاویر به میان نیامده است . در اسناد یافت شده از مراسم معرفی و اغاز حکمفرمایی " آخن آتن " فهرست هدایایی از قبیل – نان , ماء الشعیر ,گله هایی از حیوانات شاخدار , جانوران شکاری , ماکیان , شراب , میوه , بخور , و انواع سبزیجات تازه را نشان می دهند و اینکه چگونه اشراف و صاحب منصبان ارشد نظامی و نخبگان دربار , بدستور فرعون برای ادای احترام به وی فراخوانده شدند . " انان به حضور وی پذیرفته شدند و در برابر او بخاک افتادند و زمین را بوسیدند . اعلیحضرت به انان گفت : به " اخناتن" نظر کنید که خدای خورشید مایل است برای گرامیداشت او محل یادبودی بر پا سازد ." انگاه شاه طرحهای مربوط به پایتخت جدید را بر شمرده و برخی از بناهای دولتی اصلی را مشخص ساخت . یک کاخ و عمارت برای خدای خورشید , یک کاخ مخصوص خوشی و شادی , اقامتگاههای سلطنتی و یک سایه بان مخصوص برای ملکه . پیش از انکه حتی رنگ بناها خشک شوند و غبار سنگتراشها فرو نشیند, " آخن آتن " خانواده خود را به محل جدید نقل مکان داد و سپس ترتیب مراسم پادشاهی خداگونه خود را داد . وی سوار بر ارابه جنگی و در حالیکه از سوی درباریان , کاهنان , گاردهای محافظ و ملازمان همراهی می شد از جاده ای که محل سکونت کاملا" جدا و قلعه مانند او را به معبد بزرگ " آتن " و کاخ عظیم متصل میکرد – عبور نمود . کاخ مزبور, مجموعه ای از سالنها و محوطه های باشکوه مزین به مجسمه های عظیم و حیرت اوری که شخصیت سلطنتی او را نشان می دادند, تشکیل شده بود . در این مکان پر هیبت – وی هیاتهای اعزامی از خارج را به حضور می پذیرفت, و خود را در بالکن کاخ به معرض تماشای مردم می گذاشت و برای کسانی که به او احترام می گذاشتند و برای دیدن او تجمع میکردند, زیور الات طلا و هدایای دیگر پرتاب میکرد . طی چند سالی که از حیات این شهر می گذشت – جمعیت ان بین 20 تا 50 هزار نفر بود که شامل افراد زیر بود : کاهنان ,دیوانسالاران , تجار , هنرمندان , قایقرانان و خانواده هایشان .. نیروی نظامی مشتمل بر نگهبانان پیاده و سواره مامور حفظ نظم بودند . 3000 سال بعد ساختمان مرکزی نظامی و اصطبلهای ان کشف گردید . برای کسانی که از رودخانه فاصله داشتند – چاه های عمیقی حفر گردید و کارگاههای عصارگیری و نانوائیهایی که از سوی معبد اداره می شدند, عصاره جو و نان تولید میکردند و انرا در اختیار مردم قرار می دادند تا علاوه بر تغذیه خود انرا به خدای " آتن " تقدیم نمایند . اگر چه درباریان نزدیک " آخن آتن " عمارات خود را در اطراف کاخ او بر پا می ساختند, اما تفاوتهای طبقاتی مردم چندان بچشم نمی امد . خانه ارابه رانی بنام " رانفر " چندان فاصله ای از خانه مجلل یکی از صاحب منصبان ارشد نظامی بنام " راموس " نداشت . برای اولین بار در تمام سلسله فراعنه


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
تصویر سمت چپ - مجسمه زیبایی از نفرتی تی همسر فرعون اخن اتن – این مجسمه عمدا" نیمه تمام گذاشته شد تا به عنوان مجسمه مدل به کار رود . چشم سمت چپ خالی است تا به کار اموزان مجسمه سازی نشان داده شود چگونه باید چشم شیشه ای را جاسازی کنند و در محل مرد نظر نصب گردد . در تصویر سمت راست شمایل دیگری از نفر تی تی مشاهده میشود . این اثر بی همتا از منزل و کارگاه توتموس بعد از گذشت 3000 سال کشف شد و اکنون شاهدی برای نسل حاضر است.


یک برابری غیر قابل انکار بچشم میخورد . بسیاری از هنرها و بخصوص حجاران و نقاشان دارای نگرش جدیدی شده بودند. شعار عجیب " آخن آتن " که می گفت :– ما همه خدمتگزاران" آتن " هستیم یکی از موارد بینظیر در میان سلسله های فراعنه مصر است . در صورتیکه نیاکان او تنها خود را خدمتگزار الهه مورد نظر خود می دانستند و مردم کمترین نقشی در اینگونه موارد داشتند . همانگونه که در بالا گفته شد : برای اولین بار خانه ها تقریبا" یک شکل شدند و تنها افراد بسیار کمی از این قاعده مستثناء بودند – که انهم بخاطره نزدیکی به " آخن آتن " بود . هنرمندان دارای ارزش والائی شدند و فرعون سعی کرد راحتی انها را بگونه ای فراهم اورد . به عنوان مثال پیکرتراش اصلی شهر بنام " توتموس " در مجموعه ای زندگی میکرد که شامل خانه محل سکونت – کارگاه و یک انبار که ابزار کار او در ان قرار داشت . در این مجموعه او بر شمایل خانواده سلطنتی و استفاده از انها به عنوان مدل ابنیه عمومی و پرستشگاههای خصوصی بررسی و کار میکرد .. یکی دیگر از وظیفه او اموزش جوانان و محصلین عاشق این فن با ارزش بود . هنگامیکه این شهر بحال خود رها شد – اخرین ساکنین خانه این هنرمند, برخی از اثار و مدلهای نا تمام او را بر جای گذاشتند . با فرو ریختن خانه و جابجایی شنها – این اثار هنری فراموش شده و مدفون شدند . یکی از با ارزش ترین اشیاء یافته شده از این بناء سر مجسمه " نفرتیتی " میباشد که کاراموزان برای اموزش از ان استفاده میکردند .


پاداشت برای اخرت

" آخن آتن " به عنوان پاداش به درباریان خویش , برای انها گورهایی در دو مجموعه گورستانی در کنار دیواره شرقی شهر بر پا ساخت . دریافت کنندگان چنین افتخاری عبارت بودند از پزشک کاخ – " پنتو " – کاهن " پینهاسی و " ای " مهتر ارشد خاندان سلطنت که بعدها فرعون شد . حجاریهای روی دیوار نشان می داد که صاحبان این گورها در حال تکریم و ستایش این خدا – شاه, تجلی خدای " آتن " هستند . این حجاریها گوشه هایی از زندگی حکومت را نیز نشان می دادند . صحنه هایی از مراسم اهداء جایزه, تصاویری از زندگی خانواده سلطنتی و میوها و گلهای اهدایی که انباشته شده – دعاها و سروده های مکتوب شده در ستایش خدا – شاه به عنوان سرچشمه رفاه و اسایش نیز بچشم میخوردند .
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

تصویر مقابل - یک برج یک متری از سنگ اهک که با کنار هم قرار دادن قطعات یافت شده در خانه یک کاهن اعظم در " آخت آتن " باسازی شده است . این برج هم از دست ویران کنندگان در امان نمانده است .این برج از اشکال رنگی حجاری شده ای برخوردار است که نشان دهنده " اخناتن" و ملکه او " نفر تیتی " و دختری که در حال دادن پیشکش به خدای " آتن " میباشند . برجهای همانند این , غالبا" در باغ خانه های مقامات بلند پایه و درباریان وجود داشت که ضمن بیان اهمیت خدای " آتن " نشان دهنده خانواده سلطنتی به عنوان تجسم زمینی این خدا نیز بود .

*************


نوشته شده توسط سیدجلال صیادمیری

Borna66
09-16-2009, 01:19 PM
فرعون رامسس


با مرگ حارمحاب،دودمان درخشان و طولاني سلسله هجدهم نيز به پايان رسيد.پس از سالهاي طوفاني سلطنت آخن آتون، مصر دوباره به شرايط گذشته، به شيوه هاي هنري قديم و به خدايان كهن روي آورد.
حارمحاب بدون وارث مرد و تاج و تخت به وزیرش رامسس، كه نخستين فرعون از سلسله نوزدهم است، رسيد.او و پسرش بيشتر اوقات خود را وقف امور خود دره نيل كرده بودند.اما وقتي پسر رامسس اول به نام رامسس دوم بر تخت سلطنت نشست، مصر بار ديگر به امپراطوري چشم دوخت.رامسس دوم در حدود سال 1291 پيش از ميلاد تاج فراعنه را بر سر گذاشت.





http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
(مجسمه هاي رامسس دوم در معبد ابوسمبل )


رامسس دوم خود را آماده كرد تا امپراطوري وسيع مصر را ، كه به هنگام حكومت آخن آتون به طرز غم انگيزي پاره پاره شده بود، مجددأ به تصرف در آورد.
او در چهار سال اوليه سلطنتش در امتداد سواحل شرقي مديترانه جنگها كرد وتمام شهرهاي ساحلي را كه به عنوان پايگاه لازم داشت باز پس گرفت.
او اندكي پس از جلوس بر تخت سلطنت پايتخت جديدي در دلتا بنا كرد و آن را تانيس ناميد.او پي در پي معبد مي ساخت و سنگهاي مورد نياز را غالبأ از بناهاي فراعنه پيشين بيرون مي كشيد.او حتي خرافات را ناچيز شمرد و دليرانه به ويرانه هاي شهر افق دستبرد زد و قطعه هاي سنگ مرمر و خاراي آن را براي ساختن معبد جديد به آن سوي نيل حمل كرد.




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

(چهار مجسمه غول آساي رامسس دوم، هر يك تقريبأ به بلندي 22 متركه در آستانه دروازه معبد ابوسمبل در مصر عليا به نگهباني نشسته اند)


رامسس دوم پس از شصت وهفت سال سلطنت در سن هشتاد و پنج سالگي در گذشت.
سقوط امپراطوري بزرگ مصر

يكي از عوامل عمده سقوط مصر اقوام سرگرداني بودند كه در اين دوران به دنياي باستان روي آوردند.اين قبايل در تاريخ به اقوام هند و اروپايي معروفند، اما مصريان قديم به آنها"شمالي هاي جزاير" يا "مردمان دريا" مي گفتند.
سر انجام ،هفتاد و پنج سال پس از مرگ رامسس دوم، اين اقوام سرگردان از پشت دروازه هاي مصر سر در آوردند.رامسس سوم در خشكي و دريا با اين مهاجمان جنگيد و آنها را از حمله به اراضي ثرتمند دلتا باز داشت. اما تا پايان سلطنت او، يعني تا سال 1147 پيش از ميلاد، مردمان دريا آخرين متصرفات مصر در فلسطين را از چنگش بيرون كشيدند.مردم دره نيل كم كم به پشت مرزهاي كشورشان پس نشستند.آن روزگاري كه آنها بزرگترين ملت دنياي باستان بودند براي هميشه به سر آمده بود.
تجزيه مصر بسيار سريع صورت گرفت، به طوري كه هفتاد و پنج سال پس از مرگ رامسس سوم، دره نيل از نو به دو پادشاهي جداگانه تقسيم شد.
در سال 670 پيش از ميلاد آشوري هاي خونخوار دره نيل را مورد تاخت و تاز قرار دادند. در پي آنها به سال 525 پيش از ميلاد سپاهيان پارسي به انجا هجوم بردند.و سپس نوبت به اسكندر مقدوني رسيد. در سال 322 پيش از ميلاد، او در رأس سپاه جهانگشاي مقدوني_ يونانيش به مصر لشكر كشيد، پارسيان را بيرون راند و مدعي مالكيت دره نيل شد.با ورود اسكندر كبير كتاب تاريخ مصر، به عنوان يك سرزمين مستقل، براي هميشه بسته شد.
اسكندر يكي از سردارانش را كه از اشراف مقدونيه بود و بطلميوس نام داشت به فرمانداري مصر برگزيد تا در ايامي كه او براي فتح دنياي شرق به دور دستها مي رود به جاي او بر آن سرزمين حكومت كند.چند سال بعد وقتي اسكندر درگذشت ، بطلميوس خود را پادشاه خواند، اعقاب او تا سيصد سال بعد به نام فراعنه يونان يا بطلميوسان بر دره نيل حكومت كردند.
اين بار نوبت به روم رسيد. ملكه كلئوپاترا كه آخرين فرد از دودمان بطلميوسان بود در آن هنگام كه قيصر آگوستوس همراه با لژيون هاي رومي سهمگينش در سال 30 پيش از ميلاد وارد دلتا شد دست به خودكشي زد. در طول هفتصد سال، مصر همچون انبار غله امپراطوري روم عمل مي كرد.
سپس دوران اقتدار روم هم به پايان رسيد. در سال 641 پس از ميلاد اعراب به نام الله به سراسر خاور نزديك تاختند و مصر راهم متصرف شدند. در سال 1517 مصر بار ديگر و اين بار به دست تركهاي بنيانگذار امپراطوري عثماني مسخر شد. دره نيل زير تسلط تركان باقي ماند تا آنكه ناپلئون بناپارت در رأس سربازان فرانسوي به سال 1798 در اسكندريه از كشتي پياده شدند.
آن زمان بود كه ناپلئون و دانشمندانش سرزمين باستاني فرعونها را دوباره كشف كردند.

Borna66
09-16-2009, 01:20 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2731.jpg
تندیس آخناتون به شیوه دوره عمارنه


آخِناتون (اخناتون) (به معنای کسی که برای آتون سودمند است) نام آغازینش آمنهوتپ چهارم (آمنهوتپ به معنای آمون خُرسند است) فرعون مصر باستان میان سالهای ۱۳۵۲-۱۳۳۶ (پیش از میلاد) یا ۱۳۵۱-۱۳۳۴ (پیش از میلاد) بود. وی که از دودمان هیجدهم بود آیینی یکتاپرستانه را بنیاد نهاد که خدای آن آتون نام داشت.
او فرزند آمنهوتپ سوم بودو در آغاز برای جانشینی فرعون برگزیده نشده بود. ولی پس از مرگ برادرش توتمس او بدین جایگاه رسید. پنداشته می‌شود که او هم‌زمان با پدرش به پادشاهی پرداخته باشد. همسر او نفرتیتی بود.


اخناتون پیشگام یکتاپرستی درمصر

مصریان در آن هنگام خدایان متعدد را می‌پرستیدند. اما اخناتون به یگانه‌پرستی روی آورد. او از دو معمار که در استخدام پدرش بودند سرود خورشید شهر تب را شنید:




ای آفریدگار که زمین را آفریده‌ای، ...آفریدگار بزرگ که برای خلقت هزاران مخلوق رنجی عظیم برده‌ای...
آن که هرروز بر تمامی زمین می‌گسترد و همه جنبندگان زمین را می‌نگرد...
هر روز هر زمین او را هنگام طلوع می‌ستاید و به او نماز می‌گذارد.


وی با شنیدن این سرود و با گرایشی که به یکتاپرستی داشت بر آن شد که خدای ملی مردم تب را که آمون بود تغییر دهد و از آن پس او را آتون بنامد و نام خویش را از آمنهوتپ بود به اخناتون (ستایش‌گر آتون) تغییر دهد. وی دستور داد که در سراسر مصر آتون را بپرستند و او را خدای یکتا بدانند که خالق و حافظ همه موجودات است.

Borna66
09-16-2009, 01:21 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/72.png
آمنمسس.


آمِنمِسِس یا آمنمِسه (معنای نام:زادهٔ آمون) (پادشاهی ۱۲۰۳-۱۲۰۰ (پیش از میلاد)) پنجمین فرعون از دودمان نوزدهم مصر باستان بود. او را فرزند مرنپتاه یا رامسس دوم دانسته‌اند. آگاهیهای کمی درباره او در دست است. برخی مصرشناسان بر این باورند که او غاصب تاج‌وتخت ستی دوم بوده و از پیش برای پادشاهی نامزد نشده بوده‌است.

Borna66
09-16-2009, 01:26 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/73.png
ًَتندیس نیمتنه حتچپسوت


حَتچــِپسوت (Hatchepsut به معنای سرآمد بانوان آزاده) پنجمین فرعون از دودمان هژدهم پادشاهی مصر باستان بود.
او میان سال‌های ۱۴۷۹-۱۴۵۸ (پیش از میلاد) بر سر کار بود و گمان می‌رود که هفت سال از این تاریخ را در کنار و همراه با توتمس سوم به فرمانروایی می‌پرداخته‌است. بر پایهٔ دانسته‌ها او پس از شهبانو سوبک‌نفرو از دودمان دوازدهم دومین زنی است که شهبانوی هر دوبخش هم مصر پایین و هم بالا می‌بود. «حتچپسوت» در واقع تنها زنی بود که در مصر باستان به تنهایی نقش ملکه و پادشاه را بازی می‌کرد و نزدیک به ۳۵۰۰ سال پیشتر چندین سال به حکمرانی در این منطقه پرداخت. در کتاب فراعنه مصر آمده‌است «حتچپسوت» در زمان حکومت یک دامن مردانه کوتاه به تن داشت که دم شیری از آن اویزان بود و حتی یک ریش مصنوعی طلایی هم گذاشته بود. هنگام بالا رفتن از تخت، او خود را شاه نامید و نخستین فرعون زنی شد که تا به حال به شکل رسمی بر مصر حکومت می‌کرد. کاتبانی که درست نمی‌دانستند او را چه خطاب کنند. معمولا حتشپسوت را «خانم اعلیحضرت» می‌خواندند.طی دوره بیست و یک ساله حکومت، او توجهش را بیش از جنگ و نبرد به بازرگانی معطوف کرد. حتچپسوت بخشی از ثروتش را برای شروع یک برنامه ساختمانی مصرف کرد. یکی از زیباترین معماری‌هایی که حتچپسوت هزینه ان را تامین می‌کرد، معبد سوگواری اش بود که از سنگ اهک سفید بنا شده بود و «دیر البحری» نامیده می‌شد و بین رود نیل تا غرب تبه قرار داشت. آرامگاه حتشپسات نه یک قسمت از این بنا بود و نه به شکل فراعنه قدیمی تر به شکل هرم. بلکه بدن او همانند سایر فراعنه جدید در «دره پادشاهان» valley of the kings" در دره‌ای بیابانی در غرب معبدش به خاک سپرده شد. در ان جا، کارگران درون تخته سنگهای خارا، تونل‌هایی را می‌کندند تا محلی مخفی برای پنهان کردن پیکر فراعنه از دست سارقان آرامگاه به وجود بیاید. فعالیت‌های حتشپسوت مصر را مقتدرتر و شکوهمند تر کرد. پدر یکی از درباریان قدیمی او به نام ایننی، حکومت او را چنین توصیف کرده‌است: حتچپسوت موضوعات دو سرزمین (مصر) را براساس اندیشه‌هایش حل و فصل می‌کرد. مصر در برابر ائ یکی از اعقاب عالی خداوند و رسول او بود، به حالت تسلیم کار می‌کرد... خانم حاکم که برنامه‌هایش عالی بود، هنگاه سخن گفتن هر دو منطقه (مصر علیا و مصر سفلی) را خشنود می‌کرد.