PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کتیبه خورشید - سرنوشت کلئوپاترا



Borna66
09-16-2009, 12:20 AM
كلئوپاترا كه به معنی «شكوه پدر» است و پس از مرگ پدر خود دربهار سال 51 پیش‌ازمیلاد به‌همراه برادرش پتولمی سیزدهم 12 ساله بر تخت سلطنت نشست،اما در واقع به تنهایی بر مصر حكومت می‌كرد. سه سال بعد مشاوران برادرش او را ازقدرت خلع و مجبور كردند از مصر فرار كند. تا این‌كه با مرگ این برادر و درحالی‌كهجولیاس سزار پایتخت مصر را در تصرف خود درآورده بود كلئوپاترا دوباره به فرمان سزاربر تخت نشست ."كلئوپاترا "، نخستین زنی در دنیاست كه زیبایی وجاذبه زنانه را در خدمت سیاست گرفت. او پرآوازه‌ترین زن در تاریخ باستان جهان بودكه ملكه مصر در آخرین سده قبل از میلاد شد. كلئوپاترا با نفوذ خود روی دو مرد بزرگآن زمان یعنی «ژولیوس سزار» و «مارك آنتونی» توانست نزدیك به 20 سال بر مصر حكومتكند. «پلوتارك»،مورخ یونانی، از استعداد «كلئوپاترا» در فراگرفتن علوم و زبان‌های رایج آنزمان یاد كرده و می‌نویسد:‌ «او به زبان‌های مصری، ایرانی‌، عبری، لاتین ویونانی سخن می‌گفته است. او حتی زبان بومیان ساحل دریای سرخ را همفراگرفته بود.«كلئوپاترا» یونانی الاصل و اهل مقدونیه بود. او،كلئوپاترای هفتم دختر یكی از سلاطین «پتولمی» بود. این خاندان هنگامی كه«اسكندر» در سال 332 قبل از میلاد مصر را تسخیر كرد، به حكومت این منطقهگماشته شدند. كلئوپاترای هفتم در سال 68 یا 69 قبل از میلاد هنگامی كهقدرت «پتولمی» ها رو به زوال بود به دنیا آمد. او پس از مرگ پدرش در سال 51 قبل از میلاد در سن 18 سالگی حكومت مصر را به عهدهگرفت. طبق قوانین مصری حقوق و اختیارات بین كلئوپاترا و برادر كوچكش «پتولمیدوازدهم» تقسیم شد. اما با توطئه‌هایی از طرف برادرش، كلئوپاترا پس از مدت كوتاهیبه سوریه تبعید شد

Borna66
09-16-2009, 12:20 AM
بازگشت در قالیچه

كمی پس از تبعید به سوریه، زن سیاست‌مدار و زیرك مصری، فرصت را برای تسخیر قلب«ژولیوس سزار» ،فرمانروا و حاكم روم، فراهم دید تا به كمك او حكومت از دست رفته‌اشرا به دست آورد. «كلئوپاترا» با لباسی فاخر و عطری خوش‌بو ، داخل قالیچه‌ای كه برایهدیه نزد « ژولیوس سزار » می‌بردند، پنهان شد. هنگامی كه قالی باز شد و «كلئوپاترا»از درون آن بیرون آمد، بدون اینكه به كسی فرصت اعتراض دهد، لب به سخن گشود و باچنان فصاحتی سخن گفت كه در همان آغاز سخن، سزار فریفته این زن فتان شد و مسیر تاریخجهان با سخنان «كلئوپاترا» تغییر كرد. حمایت «ژولیوس سزار» از «كلئوپاترا» موجب شد، در جنگی كه بین خواهر و برادر رویداد، «پتولمی دوازدهم» كشته شود و با كشته شدن او «كلئوپاترا» ملكه و فرمانروای مصرشد.

ماه عسل تا ماه زهر

ماه عسل «سزار» و «كلئوپاترا» برای مدت یك ماه در طول رودخانه «نیل» آغاز شد و دراین مدت «كلئوپاترا» از سزار باردار شد و در سال 47 قبل از میلاد پسری به دنیا آوردكه او را «سزاریون» یا پسر سزار نامیدند. در این زمان بود كه « ژولیوس » از طرف سنای روم «دیكتاتور مادام الامر» رم معرفی شد. در آن زمان دیكتاتور صفت محترمی بود كه تنها در اختیار افرادی گذاشته می‌شد كهاختیارات تام داشتند.«سزار» در معبد «ونوس» مجسمه‌ای طلایی از «كلئوپاترا» را نصب كرد و به نمایش گذاشت. او حتی صندلی طلایی برای «كلئوپاترا» در سنای رم تهیه دیده بود تا هر گاه كه مایلبود به مجلس وارد شود و بر جایگاه مخصوص خود بنشیند. این خوشبختی با كشته شدن «ژولیوس» در مجلس سنا به ضرب چاقو پایدار نماند.

Borna66
09-16-2009, 12:20 AM
بازگشت به مصر و مرگ

"كلئوپاترا" كه جان خود را در خطر دید به همراه پسرش به مصر بازگشت و چندی به رسیدگیمشكلات مردم و قحطی گذراند. سنایرم پس از كشته شدن ژولیوس سزار، یك هیات سه نفری را به جای او برگزید. اینسه «اوكتاویان»،‌ «ماركوس آنتونیوس» و «لیپدوس» بودند. « ماركوس آنتونیوس»كه در تاریخ به نام «مارك آنتونی» شناخته شده پس از استقرار حكومت برایتوسعه قلمرو رم به سوی شرق لشكركشی كرد.«مارك آنتونی» پیش از ادامه سفر خود در جزیره «تارسوس» لنگر انداخت و یك كشتی نزد«كلئوپاترا»‌ فرستاد تا او را برای مذاكره با «مارك آنتونی» بیاورند. كلئوپاترا كهبار دیگر فرصتی را برای تسخیر قلب مرد حاكم بر رم یافته بود، برخلاف دیدار خود با«ژولیوس سزار» با ناوگان عظیم به دیدار او شتافت. این بار هم موفق شد و «ماركآنتونی» با دیدار این زن بیست ساله و نازك اندام به او دل باخت. این دیدار، «ماركآنتونی» را از ادامه لشكركشی خود بازداشت و حتی پس از بازگشت به رم هم تاب دورینیاورد و به عنوان بازدید ملكه مصر به این كشور سفركرد. پس از ورود او به مصر به درخواست «كلئوپاترا» آن دو با هم ازدواج كردند. اندكی بعد در سال 40 قبل از میلاد «كلئوپاترا» برای «مارك» دختر و پسری دوقلو بهدنیا آورد. نام دختر را «سلنه» و نام پسر را «الكساندر هلیوس» نامید. «مارك آنتونی»پس از بازگشت به رم با شركت در سنا به شرح موفقیت‌های خود پرداخت. اما او می‌دانستبدون جلب موافقت «اوكتاویان»، رقیب خود نمی‌تواند كاری از پیش ببرد. بنابراین بهپیشنهاد «اوكتاویان»،‌ «مارك آنتونی» با خواهر او «اوكتاویا» ازدواج كرد. اما سودایعشق «كلئوپاترا»،‌ «مارك آنتونی» را راحت نمی‌گذاشت . او به مصر بازگشت و در جشنی، رسما ازدواج خود با «كلئوپاترا» را اعلام كرد. او درمذاكره و قراردادی اداره كشورهای سوریه،‌ لبنان، فلسطین كنونی و قسمتی از دره اردنرا به «كلئوپاترا» واگذار كرد.«كلئوپاترا» كه در پی تسخیر جهان بود، «مارك» را بر آن داشت تا به سوی ایرانلشكركشی كند. در این لشكر كشی «كلئوپاترا» به دلیل باردار بودن «مارك آنتونی» راهمراهی نكرد و اشكانیان شسكت سختی به «مارك» وارد كردند. «اوكتاویان» از فرصتاستفاده كرد و دست به تحریكاتی علیه «مارك آنتونی» زد. مارك آنتونی پس از شنیدن ایناخبار، حكم طلاق«اوكتاویا» را داد. این امر باعث شكل‌گیری جنگی سرنوشت ساز بین «اوكتاویان» و «مارك آنتونی» شد. اینجنگ در سال 30 پیش از میلاد درگرفت. در هنگام جنگ به «مارك آنتونی» خبر دادند كه «كلئوپاترا» خودكشی كرده است. پس از شنیدن این خبر او به سبك رومیان خود را رویخنجر تیزی انداخت اما مجروح شد. پس از اقدام او به خودكشی به او خبر دادند كه" كلئوپاترا " زنده است. او از همراهانش خواست تا او را نزد «كلئوپاترا» ببرند. «كلئوپاترا» با دیدن بدن خونی شوهرش آشفته شد. «مارك آنتونی» در دستان او جان داد. «كلئوپاترا» با «اوكتاویان» وارد مذاكره شد تا جان پسر خود را نجات بدهد. كلئوپاترا كه پس از مرگ «مارك آنتونی» چندی را در بستر بیماری گذرانده بود، به محض اینكه احساس كرد حالش بهتر شده است، بهترین لباسش را پوشید و به بهترین وجه آرایش كرد و با سم مار خودكشی كرد. «كلئوپاترا» در سن 38 سالگی در حالی كه تمام جواهراتش را به بدن خود آویخته بود، درگذشت.

تصویری در یک كتیبه‌ كه تقریباً 2050 سال پیش روی تخته سنگی حكاكی شده است كلئوپاترا را با لباس مردانه نشان می‌دهد . به گزارش «دیسكاوری»، این كشف حاصلِ تحلیلی جدید از این شیء باستانی است كه تنها یكی از سه تصویر موجودی است كه كلئوپاترا را به عنوان مرد نشان می‌دهد. آن دو شیء باستانی دیگر لوح‌هایی هستند كه قدمت همگی آنها به سال 51 پیش از میلاد می‌رسد، یعنی به زمان شروع سلطنت كلئوپاترا . پژوهشگران این نظریه را مطرح كرده‌اند كه احتمالاً این لوح 4/13 در 8/9 اینچی كه به تازگی كشف شده است، اولین بار در «تل مقدم» از خاك بیرون كشیده شده باشد، در شهری از مصر كه به زبان یونانی«لئونتون پولیس»، یعنی «شهر شیرها»، نامیده می‌شد . « ویلی كلاریس» كه مدیر این تحلیل‌هاست می‌گوید: «این لوح كلئوپاترا را به شكل فرعونی مذكر نشان می‌دهد كه تاجی دوپره (كه مشخصاً مردانه بود) به سر دارد و در حال تقدیم هیروگلیفی از یك مزرعه به شیری است كه پای یک ستون نشسته است. بالای شیر متنی هیروگلیفی است كه او را « اریسیسِ شیر» می‌نامد، یعنی شیری مرده و مومیایی‌شده كه با خدای دنیای زیرین، اُزیریس، هم‌هویت شده است . ازیریس خدایی مهم در فرهنگ مصری است. پادشاهان به او هدایایی می‌دادند به این امید كه به سرزمین‌های‌شان حیات، ثبات و چیرگی ببخشد. «كلاریس»، مصرشناس و محقق كلاسیك در دانشگاه كاتولیك« لووَنِ بلژیك»، می‌گوید در تصویر جنسیت ظاهری كلئوپاترا تغییر كرده كه احتمالاً به دلیل تنبلی خالقِ اثر بوده است. او می‌گوید: «تا سال 51 پیش از میلاد،«پتولمایوسِ» دوازدهم، پدر كلئوپاترا، پادشاه مصر بود. پیش از مرگ او لوح‌هایی حك شده بودند و سنگ‌تراش نام حاكم جدید را به روی لوح حك كرد، اما تصویر فرعون مذكر را تغییر نداد، زیرا این کار بسیار دشوار بود یا كار زیادی می‌برد.» كلاریس اضافه كرد یكی از پاهای كلئوپاترا از نو كنده شده است، و احتمالاً كسی شروع به بازسازی كار كرده،اما بعد از ادامه کار منصرف شده است.ملكه« هتشپ‌سوت » كه در قرون شانزده و پانزده پیش از میلاد می‌زیست، اغلب بدون سینه، در لباس مردانه و با ریشی پُر تصویر می‌شده است. بسیاری از مورخان معتقدند او تصور می‌كرده است كه این نمادهای مردانه، بر قدرت و ادعای او بر تاج و تخت صحه می‌گذارد، آن هم در زمانی كه بیشتر زنان نمی‌توانستند به مقامات رسمی دست پیدا كنند. كلاریس معتقد است كه این موضوع ربطی به كلئوپاترا ندارد؛ چرا كه تصاویر روی دیوار معابد و سكه‌های دوران سلطنت كلئوپاترا، او را در شكل زن نشان می‌دهند. در ضمن اسم كلئوپاترا هم نشان می‌دهد كه او زن است . این لوح به مجموعه «دوان فنگِ» موزه دانشگاه" پكن "متعلق است. فنگ سفیری فرهیخته و دنیادیده بود كه آثار برجسته زیادی را جمع‌آوری كرده بود كه برخی از آنها نیز در موزه شیكاگو قرار دارند . با تشکر از « امیر » مدیر وبلاگ