PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عجیب ترین نقطه ها روی کره زمین !!!



Borna66
09-15-2009, 11:05 PM
جهان سرشار از شگفتی است, سرشار از عجایب و انسان تنها ناظری است که با حیرت به این پدیده ها مینگرد و جوابی برای انها ندارد . ما قصد دارم شما دوستان را با عجیبترین نقطه کره زمین اشنا کنم . در این کره خاکی مناطقی وجود دارد که واکنش انها با هیچیک از تئوریها و نظرات ثابت شده علمی همخوانی ندارد . بقول زیست شناس بزرگ المانی " هانریش اشتاینز " طبیعت هم گاهی سرگش و دیوانه میشود. به عنوان مثال : در یکی از برنامه های تلوزیون به نام " دیدنیها " که چند سال پیش از شبکه یک پخش می شد - از خیابانی در تهران برنامه ای تعیه شده بود که بر خلاف جاذبه زمین عمل میکرد , حقیقتا من هر چه گشتم نام این خیابان را نتوانستم پیدا کنم . این خیابان که شیب نصبتا تندی دارد به گونه ای است که اگر راننده ای در سرازیری ماشین خود را خاموش کرده و در دنده خلاص قرار دهد, این ماشین بجای اینکه بسمت پائین شیب حرکت کند با تعجب بطرف بالا کشیده میشود.! چرا در این منطقه جاذبه اینگونه عمل میکند – سئوال بی جواب ما است

Borna66
09-15-2009, 11:05 PM
جزیره مخوف و مشهور ایستر

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
با سلام امروز درباره جزیره ایستر با یکدیگر صحبت می کنیم جزیره ای در جنوب قاره امریکا در کشور شیلی واقع شده که دارای مجسمه های عظیمه و هنوز کسی کشف نکرده که این مجسمه ها رو کی ساخته و چطور حمل کرده ؟
در ادامه در نظر خواهی که در گو شه سمت چپ قرار دارد حتما شرکت کنید .
جزیره ایستر
در سال 1621 کمپانی هلندی هند غربی تاسیس یافت و در پایان سده هفدهم به اوج ترقی خود رسید و حتی از کمپانی هند شرقی پیشی گرفت . در سال 1696 یکی از کارمندان کمپانی هند غربی به نام "روگوین" برای کشف سرزمین های جنوبی پیشنهاد جدیدی داد ، اما از انجائیکه دولت مرکزی هلند در ان سال با مشکلات مالی فراوانی دست به گریبان بود ، پیشنهاد روگوین را نادیده گرفت و ان را در پرونده بایگانی نمود.
روگوین در واپسین روزهای زندگی خود به فرزندش " یاکوب " توصیه کرد تا طرح وی را دنبال کند و در نخستین فرصت به اجرا گذارد . یاکوب روگوین که حقوقدان بلند پایه ای بود و سالهای جوانی را پشت سر گذاشته بود ، در سال 1721 پیشنهاد پدر را با کمپانی هند غربی در میان گذارد و پشتیبانی کمپانی را برای یک سفر اکتشافی دریافت داشت . روگوین در 21 اوت 1721 همراه با ناوگان مرکب از سه کشتی از جزیره تکسل واقع در هلند حرکت کرد و به سوی ابهای جنوب رهسپار شد . هنگام عبور از عرض 62 درجه و 30 دقیقه واقع در جنوب کیپ هورن با وضع جوی وحشتناک و توده های مهیب یخ شناور روبرو شد و او را به این اندیشه واداشت که میان یخ پاره های مزبور و قاره جنوبی که احتمالا تا حوالی قطب گسترش یافته است ، باید رابطه ای برقرار باشد و یخپاره ها باید طلایه داران قاره گمشده باشند . ریزش شدید برف و تگرگ و غرش بادهای سهمگین و مه انبوه از یکسو و خروش بی امان دریا از سوی دیگر ، عرصه را بر ناوگان روگوین ان چنان تنگ کرده بود که ناگزیر فرار را بر قرار ترجیح داد و به سوی ابهای شمال روان گردید و به جزایر خوان فرناندز رسید . انها در 5 اوریل 1722 مطابق با روز ایستر ( عید پاک مسیحیان ) به خشکی کوچکی رسیدند . جزیره مزبور از دور بسیار سبز و خرم به نظر می رسید و از گوشه کناره های ان دود بر می خاست . روگوین جزیره را با الهام از روز عید پاک ، " ایستر " نام نهاد که تا امروز همچنان به همین نام باقی است . بامداد روز بعد بومیان به عرشه کشتی حمله کردند و با کنجکاوی تمام به دزدیدن اموال دریا نوردان پرداختند ، روگوین ناگزیر گروهی را برای تنبیه انان به خشکی فرستاد ، گروه مزبور بدون مقدمه جزیره نشینان را به زیر اتش گرفتند و شماری را کشتند . به دنبال ان میان بومیان و هلندیان روابط دوستانه برقرار گردید و طی هفت روزی که در جزیره اقامت داشتند واکنش ناخوشایندی از سوی جزیره نشینان به عمل نیامد . جزیره ایستر که 3800 کیلومتر از شیلی و 2400 کیلو متر از نزدیکترین جزیره مسکونی فاصله دارد ، این پرسش را برای پژوهشگران مطرح می سازد که ساکنان اولیه ان از و چگونه به این جزیره دور افتاده گام نهاده بودند ؟ ولی هنوز پاسخ قانع کننده ای دریافت نگردیده و نظریه های ارائه شده از جنبه فرضیه تجاوز نکرده است . متاسفانه روگوین نیز که در مقایسه با کاشفان بعدی موقعیت بهتری داشته ، به این نکته توجه زیادی نکرده است و فقط به یک بررسی سریع و اجمالی روی چشمگیر ترین عوارض جزیره یعنی مجسمه های غول پیکری که در کناره های جزیره پراکنده بودند بسنده کرده است . مجسمه های مزبور که پشت کلیه انها به دریاست و بر روی سنگ پایه هایی در امتداد ساحل قرار گرفته اند ، یکی از شگفت انگیزترین و بحث انگیز ترین مسائل جغرافیایی و باستانشناسی را تشکیل داده و ارتفاع برخی از انها به 9 متر و وزن انها به بیش از 50 تن بالغ می گردد . کاسه سر تمام مجسمه ها کشیده و دراز است و گوش هایشان همانند گوش جزیره نشینان بلند واویخته است و برخی از انها کلاه استوانه ای عظیمی بر سر دارند که به گفته روگوین به سبدی از سنگ سرخ شبیه است . اما کلاههای مزبور از جهتی به کاکل و زلف جزیره نشینان نیز شباهت دارد . به گمان روگوین مجسمه ها از گِل رُس تهیه شده و با فشار دست خرد می شود . متاسفانه هیچ نشانه و یادداشتی که بیان کننده پرسش روگوین درباره انگیزه و چگونگی پیدایش مجسمه های مزبور باشد ، وجود ندارد .

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
روگوین در گزارشهای خود می نویسد ، جزیره نشینان در مقابل مجسمه ها اتش می افروختند و دستهای خویش را به نشانه نیایش بالا و پائین می بردند .وبه حالت سجده در می امدند
همان طوری که قبلا اشاره شد ، مجسمه های ایستر برای کاشفان وپژوهشگران بعدی نیز مسئله ساز بوده و در زمینه اینکه این مجسمه های غول پیکر چرا و به چه منظور ساخته شده اند و کی و چگونه به این محل اورده شده اند و چه سان روی پایه های سنگی نصب شده اند و کلا مفهوم گسترش و نحوه ایستادن انها چیست ؟ به هیچ پاسخی هنوز دست نیافته اند .
یادداشهای روگوین حاکی است که جزیره نشینان ایستر مردمانی تنومند و قوی بنیه بوده و پوست انها زرد مایل به قهوه ای است و بدنشان با رنگ ابی نقاشی و یا خالکوبی شده بود . برخی از بومیان دارای مو های بلند و عده ای دارای موهای کوتاه و ریش بودند . لباس انها از گیاهان بوده و گوشهای بلند و کشیده انها به طور چشمگیری غیر عادی بوده است . بلندی گوش بومیان ایستر به اندازه ای بود که نرمی ان به شانه هایشان می رسید و حلقه های بزرگی از سوراخ ان رد می کردند . کلبه های انها بسیار ساده بود و از گیاهان و علف ساخته شده بود . استفاده از میوه و سبزیجات در میان انها رایج بود و خوراک انها را سیب زمینی شیرین ، نیشکر و گوشت ماکیان تشکیل می داد . انها ظرف اشپزی نداشتند و گوشت ماکیان را در لای گیاهان می پیچیدند و بر روی سنگ داغ می گذاردند .
روگوین که گویا از دیدن چنین جزیره جالبی جان تازه به تنش رسیده بود ، از پوینده گی بیشتر دست کشید و از یافتن قاره جنوبی صرفنظر کرد و همان راهی را که هموطنان پیشینش ، "لومر و شوتن " پیموده بودند ، دنبال نمود و در سر راه خود از جزایر فراوانی مانند مجمع الجزایر توآموتو که به خوشه انبوهی شباهت داشت ، دیدار کرد و ان را لابرینت نام گذارد . و چون یکی از کشتیهایش به صخره زیر ابی یکی از همین جزایر برخورد کرد غرق شد ، از ان رو به ان جزیره نام " شادلیک " بخشید که امروزه به ان تاکاپوتو می گویند. در دوم ژوئن به جزیره دیگری که به ان ورک ویکینگ (رفع خستگی) بخشیدند ، رسیدند که ان نیز جزء گروه توآموتو است و نام امروزی ان ماکاتی است . در این جزیره با سنگ پرانی گروهی از بومیان که در کمین نشسته بودند رو به رو شدند و ده نفر از ناویان به قتل رسیدند و در حالی که بیماری اسکوربوت نیز در کشتی بیداد می کرد ، روگوین از پی گیری اکتشافات صرفنظر کرد و به قصد بازگشت به هند شرقی روان گردید .
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
انان در سر راه خود از جزایر بارابورا و موپیتی و سوسایتی دیدار کردند و از کنا ر جزایر مرجانی گذشتند. بومیان جزایر مزبور که بدنشان را رنگ امیزی کرده بودند ، از تازه واردین به گرمی استقبال کردند ، ولی وضع اسف بار ناویان هیچ درنگی را اجازه نمی داد و انها را از توقف در جزایر مزبور منع می کرد ، از این رو به سوی شمال و جزایر سلیمان وگینه نو پیش راندند و از طریق جزایر ملوک به سوی باتاویا رهسپار شدند و در پایان سپتامبر 1722 به باتاویا رسیدند . درباتاویا کمپانی هند شرقی کشتیهای روگوین را توقیف کرد و انان را به جرم تجاوز به محدوده انحصاری کمپانی دستگیر و روانه هلند نمود . ( پایان )

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

Borna66
09-15-2009, 11:06 PM
استون هنج (1)
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

" ادمی" و " سنگ" پیو ندی دیرین دارند ! انسان نخستین وقتی از جنگل خارج شد و قدم به دشت و کوهستان نهاد از بیم تاریکی و سرما وگزند جانوران به غارهای سنگی پناه برد ; سنگ ا بهترین وسیله برای دیوار سازی و سنگ چینی یافت .
ان گاه انسان نخستین نیاز یه اسلحه پیدا کرد و هنگام بروز خطر نا خود اگاه دست به سنگ برد ; زیرا که برای پرتاب کردن به سوی جانوران و دشمنان سنگ به وفور در دسترس بود و ... باز هم سنگهای سخت و نوک تیز و لبه دار بودند که اولین ابزارها در دست انسان نخستین شدند تا از انها به عنوان داس و سرنیزه و خنجر استفاده کند .
سپس انسان دریافت که با چیدن سنگ روی سنگ برای خود در دشت و در کنار چشمه یا ساحل رود ودریا * دخمه ای همانند غارهای طبیعی بنا کند و ... دانست که خانه ای با دوام تر و مستحکم تر است که سنگهایش بزرگتر و دارای سطح صاف باشد تا بهتر روی هم قرارگیرد و بیشتر مقاومت کند .
به این ترتیب تمدن با معماری اغاز شد ودر معماری سنگها و تخته سنگها بودند که در طول هزاران سال تاریخ تمدن بشر در دسترس انسان معمار قرار داشتند تا هوای ساختن بناهای بزرگ وبا شکوه در سر داشته باشد و ب کمک پایه ها و ستونهای تراش داده شده سنگی در اینجا و انجا گیتی چنان بناهایی را پدید اورد که در شمار شگفتیهای عالم باشد و قرنها دوام بیاورند; بناهایی همچون : اهرام در مصر و دیوار بزرگ چین * معبد های مایا و ازتک در امریکای لاتین و تخت جمشید در ایران و مجسمه های عظیم بودا در هند و... استون هنج در انگلستان .

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
استون هنج - به معنی سنگ اونگ - دسته ای از سنگهای عظیم بر پا ایستاده در دشت بی درخت و پوشیده از علف سالزبوری (حدود 120 کیلو متری غرب لندن ) است ;و همچنین مشهور ترین مکان پیش از تاریخ در اروپا .
استون هنج خرابه یک ساختمان سنگی است که از دیوار و طاق ساخته نشده بلکه تعدادی ستون سنگی عظیم است که هر ستون درون یک پی گچی نگه داشته شده و بر پای ایستاده است . روی این پایه های عمودی تکه سنگهای بزرگ دیگری به صورت افقی چنان قرار داده شده اند که تعدادی طاق در کنار هم و به صورت نیم دایره به وجود اورده اند . سنگهایی که مجموعه استون هنج را به وجود می اورند هر کدام چندین تن وزن دارند و اثار تیشه معماران بر بدنه انها دیده می شود . این اثار نشان می دهند که این سنگها ابتدا صیقل داده شده و دارای سطحی هموار و تراش داده شده بوده اند اما با گذشت بیش از 40 قرن از عمر انها و تحمل باد وباران و برف وسرما و افتاب 4000تابستان و زمستان هم اکنون فرسوده و شکاف برداشته اند وناصاف شده اند .
متاسفانه تقریبا نیمی از تخته سنگهای عظیمی که استون هنج را پدید می اورند هم اکنون ناپدید شده اند . شاید انها را برای ساختن پل برده اند ... شاید انها را به منظور استفاده در بنای ساختمانها * شکسته و خرد کرده اند ... و شاید هم طرح کامل استون هنج هرگز پیاده نشده است .
استون هنج گرچه مجموعه ای از سنگهای عظیم را در خود جمع کرده است اما وسیع و بزرگ نیست . بخش اصلی این بنا 30 متر قطر دارد و در تمام طرح ان در حدود 200 بلوک سنگی به صورت 2 ردیف به کار رفته و تشکیل دو دایره متحد المرکز را داده اند . تعداد ستونهای دایره بزرگ در اصل 30 ستون سنگی بوده و دایره دوم در درون دایره بزرگ از 60 قطعه سنگ کوچکتر تشکیل شده است .
امروزه اگر از پایین به استون هنج نگاه کنیم مجموعه درهمی از سنگهای عظیم می بینیم که به ارتفاع 6 تا 10 متر از سطح زمین بر پا ایستاده اند و سنگهای دیگری ( که کمی کوچکترند ) از نو کیک ستون به سر ستون دیگر قرار داده شده اند و پلی کوچک می سازند . برخی دیگر از سنگها شکسته وافتاده و در میان خاک و علف مد فون شده اند . ولی تماشای استون هنج از بالا مشخص می کند که در زمانهای بسیار دور و در ابتدا سنگها ارایش هندسی داشته و بیشتر انها در دو دایره به صورت U قرار داشته اند . پیرامن این مجموعه نیز دایره ای به قطر تقریبی 120 متر وجود دارد که حریم استون هنج را به وجود می اورد .
به دقت نمی توان مشخص کرد کدامین تمدن نخستین پیش از تاریخ چنین بنای عظیمی را به وجود اورده است . دانشمندان به کمک روشهای علمی توانسته اند محاسبه کنند که بخش اصلی استون هنج حدود چهار هزار سال پیش ساخته شده است و بنا براین باید گمان برد که استون هنج را همان ساکنان اولیه این جزیره کهن در اواخر عصر حجر و اوایل عصر برنز بر پای داشته اند .
نکت دیگر انکه به طور مسلم استون هنج در سه مرحله کامل شده و حدود 300 سال طول کشیده است تا سنگها به دشت سالزبوری اورده شوند و این بنای پیچیده وشگفت انگیز به وجود اید . طی این 300 سال و شاید بیشتر چندین نسل امده و رفته اند و حیرت اور است که نقشه ایجاد استون هنج را چگونه طراحی کرده اند و محاسبات مربوط به ان به چه ترتیب ثبت شده که به این دقت از یک نسل به نسل دیگر رسیده است (ان هم در شرایطی که هنوز در اروپا خط و حساب اختراع نشده بود و اندک ساکنین جزیره بریتانیا را قبیله هایی تشکیل می دادند که با وسایل ابتدایی و ابزار ساده زندگی می کردند .)
استون هنج مانند دیگر مکانهای تاریخی و بناهای باستانی قرنها به بوته فراموشی سپرده شده بود و جز معدودی بازدید کننده اتفاقی نداشت. نخستین کس که تصمیم به تحقیق درباره استون هنج گرفت (جان اوبری) بود که در قرن هفدهم متوجه این بنای عجیب در دشت سالزبوری شد.با انتشار این گزارشها و مطا لعات مقدماتی جان اوبری به تدریج مراکز علمی ودانشگاهی انگلستان و اروپا به تحقیق درباره استون هنج پرداختند . گزارشات نشان دادند که تخته سنگهای بزرگتر از نوع رسوبهای ماسه سنگی در 45 کیلو متری شمال محل استون هنج است و سنگهای کوچکتر از بسترهای سنگهای اذرین در کوههای پرسلی (در ویلز) از فاصله 200 کیلو متری غرب استون هنج اورده شده اند . (قسمت اول) ادامه دارد ... write by :meraj marjani برگرفته از کتاب کاوش در گذشته

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

Borna66
09-15-2009, 11:07 PM
استون هنج (2)
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
راز استون هنج
دانشمندان به حيرت دچار شده بودند و بر سر اين بحث مانده بودند که مردمان 4000سال پيش چگونه توانسته اند چنين سنگهاي عظيمي را 200 کيلو متر حمل کنند و به محل بياورند ؟ کليه شواهد نشان مي دهند که در 40 قرن پيش هيچ وسيله اي در سراسر اروپا وجود نداشته است که بتواند قدرت حمل و نقل بارهايي به اين سنگيني ان هم از فاصله هاي بسيار دور را داشته باشد. شايد يخهاي متحرک يا يخچالهاي طبيعي به دلايلي که معلوم نيست و شايد سيلابهايي بس عظيم و با قدرت سنگها را به نزديک محل کنوني استون هنج اورده باشد.
نکته ديگر اينکه مردمان پيش از تاريخ با چه ابزاري توانسته اند تخته سنگهايي به اين عظمت را در اندازه هاي دلخواه بتراشند و... حال که تراشيدند چگونه انها را بر پاي نگه داشتند ؟ هنگامي که در سال 1950 مي خواستند استون هنج را به شکل اول ان در بياورند و سنگهاي افتاده را راست کنند از بزرگترين جرثقيل موجود ان زمان در انگلستان استفاده شد ! اما مگر مردمان پيش از تاريخ جرثقيل در اختيار داشتند ؟ شايد هزاران کارگر روزها و روزها کار مي کردند و به کمک طنابهاي بافته شده از رشته هاي تابيده پوست گاو * سنگها را را روي الوار و تنه درختان پيش مي کشيدند تا هر تخته سنگ را با رنج ومشقت بسيار از ان سوي کشور به اين سو بياورند ! و... اصولا چرا بايد اين محل براي ساختن استون هنج انتخاب شود و چرا بنا را در همان محل طبيعي سنگها نساختند ؟ تراشکاران سنگ با چه ابزاري کار مي کردند؟ مهارت را چگونه اموخته بودند؟ ... سرانجام اينکه هدف از اين همه تلاش و کوشش سيصد ساله چه بوده است ؟
با توجه به دقتی که در ساختمان استون هنج شده و نیروی کار عظیمی که طی سه قرن صرف ان شده * روشن است که این بنا بسیار با اهمیت بوده و شایسته است که انسان معاصر تحقیق کند تا استون هنج چرا ساخته شده و برای چه کاری بوده است؟
در این مورد گمانه زنی های زیادی وجود دارد :
* معبد آفتاب (؟) : با توجه به این که محور بندی ستونهای سنگی چنان است که جهت استون هنج به سوی شرق و رو به طلوع خورشید است * هر بامداد می توان معجزه روزانه پیروزی روشنایی بر تاریکی را دید و شاهد زایش با شکوه سپیده دم بود. بنابراین یک حدس این است که استون هنج معبدی بزرگ برای پرستش افتاب بوده است .
* پرستشگاه (؟) : استون هنج نمی توانسته خانه باشد زیرا هرگز بام نداشته است . و همچنین به منظور نگهداری حیوانات ساخته نشده . بی هیچ تردید این بنا معنای معنوی داشته و جایگاه مقدسی بوده و گمان بر این است که پرستشگاه باشد .
از اینکه چه چیز یا چه کسی در استون هنج پرستش می شد و چرا این نقطه خاص برای " مقدس بودن " انتخاب شده است * هیچ مدرک خاصی در دست نیست .
اگر این فرض صحیح باشد که استون هنج پرستشگاه بوده است * به طور دقیق معلوم نیست که ایا همه افراد جامعه اجازه داشتند به درون ان بروند یا فقط چند زن یا چند مرد یا چند کودک ویا چند راهب وارد ان می شدند ؟ نمی دانیم که ایا پرستش کنندگان با شادی وپایکوبی وارد می شدند یا با احترام ؟
ساختمان استون هنج که دهها و صدها نفر در کار ساختن ان سهم داشتند می توانسته است حداکثر 300 نفر را در خود جای دهد پس این فکر پیش می اید که فقط افردی خاص مثلا کاهنان اجازه ورود را داشته اند و بقیه پیروان در بیرون می ایستاده اند و گرداگرد استون هنج به زیارت و عبادت می پرداخته اند .
جالب اینکه ناحیه مرکزی استون هنج (که با سنگهای عظیمی احاطه شده و ان را از فضای بیرون جدا می کند )از لحاظ مساحت شبیه محل قرار گرفتن گروه سرود کلیسا های قرون وسطای اروپاست .
* مقبره سلاطین (؟) : یک فرض دیگر ان است که استون هنج مقبره پادشاهان و حکمرانان باستانی بریتانیا بوده همانند : اهرام مصر تا مقبره ای عظیم و با شکوه برای سلا طین باشد .

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
* رصد خانه (؟) : جرالد هاوکینز و جان وایت دو ستاره شناس انگلیسی اعتقاد دارند که استون هنج رصد خانه ای به منظور بررسی اوضاع و احوالات سیارات بوده و ستاره شناسها در 4000 سال پیش با مشاهده اینکه در هر روز از سال شعاع خورشید از چه زاویه ای از میان ستونها می گذرد و چگونه سایه می اندازد عملا نوعی تقویم خورشیدی در اختیار داشته اند و ضمنا می توانسته اند زمان وقوع کسوف و خسوف ماه و خورشید را تعیین کنند .
این دو ستاره شناس با نگریستن به محل تک تک سنگها و محاسبه چگونگی ارتباط ستو نها با حرکت خورشید و ماه فکر می کنند که استون هنج محلی برای مطالعه دقیق اسمان و حرکت ماه و ستاره گان در فصلهای مختلف سال بوده است و بنا براین همانند تلسکوبها و کامپیوترهای امروزی برای ردیابی اجرام اسمانی از انها استفاده می کرده اند .
* کلید دیگری هم هست : والتین تریشین اختر شناس روسیه عقیده دیگری دارد . او می گوید : " دانش بشر در 4000 سال پیش به ان اندازه نبوده است که بتواند به فکر محاسبه کسوف و خسوف باشد" . این اختر شناس مطلبی را عنوان می کند که به راستی شگفت انگیز است . او عقیده دارد :" قرنها و هزاران سال پیش موجوداتی متفکر از دیگر کرات به کره زمین امده اند و اثاری از خود بر جای گذارده اند که یکی از انها همین استون هنج است " .
به گفته تریشین " اگر بگوییم این بنای عظیم را مردمان عصر برنز در بریتانیا ساخته اند * عقل نمی پذیرد زیرا ساکنین کم شمار و پراکنده بریتانیا نه وسایل لازم برای چنین کاری را داشته اند و نه دانش ان را.
اگر بگوییم تمدن بزرگی در بریتانیا بوده که بعد ها رو به زوال رفته و استون هنج از کارهای به جا مانده از ان تمدن است چرا اثار دیگری جز این بنای شگفت انگیز در دست نیست ؟ می ماند که فرض کنیم بنای استون هنج را ساکنان کرات دیگر ساخته اند ."
و ... در این صورت دیگر دانشمندان می پرسند : " دلیل و منظور انها از پدید اوردن استون هنج چه بوده ؟ "
این فرضها که استون هنج معبد افتاب ... پرستشگاه ... مقبره سلاطین ... رصد خانه ... یا رد پایی از موجودات کرات دیگر باشد در شرایطی است که سنگ اونگ عظیم دشت سالزبوری یک پدیده طبیعی نیست و به طور قطع و یقین بنایی است که ان را " ساخته اند" اما چه کسانی ؟ د به چه منظوری؟
تردید ها هنوز پا برجاست همانند استواری استون هنج شاید نسلهای اینده به جواب برسند و شاید هم هرگز پاسخی برای " معمای استون هنج " یافت نشود . ( پایان )

Borna66
09-15-2009, 11:07 PM
تمدن اتلانتیس(1)
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
تصویری خیالی از اتلانتیس
اتلانتيس
حدود 350 سال قبل از ميلاد ' افلاطون در رساله اي به نام تيمائوس (Timaeus) چنين نوشت : " 12 هزار سال پيش از اين جزيرهاي بوده است بزرگ با تمدني ستايش انگيز موسوم به آتلانتيس که..." به اين ترتيب نام قاره آتلانتيس براي نخستين بار بر قلم افلاطون جاري شد و به زودي بر سر زبانها افتاد .
اين فيلسوف بزرگ يوناني انگاه در رساله ديگري به نام کور تياس (Critias) شرح بيشتري از قاره اتلانتيس و تمدن ان نوشت " اتلانتها افزون بر 20 ميليون نفر بودند که در جزيره اي خوش اب وهوا به وسعت 154 هزار مايل مربع زندگي مي کردند در جنگلهاي انبوه اتلانتيس انواع جانوران بزرگ وکوچک مي زيستند و شهرهاي اباد ان با ساختمانهاي عظيم با شکل هرم درخشش نور بود و مرمر ..."
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
طبق گزارش افلاطون "... بر اين سرزمين اطلس حکومت مي راند که مردم او را ستون اسمان مي دانستند و در مرکز جزيره در بزرگداشت اطلس معبدي با شکوه ساخته بودند که ديوارهاي عظيم داشت و درهاي ان تزيين يافته بود از سنگها و فلزات قيمتي در زير تابش نور خورشيد همچون الماس مي درخشيد ."
افلاطون ادامه مي دهد :" مقدس ترين حيوان در نزد مردمان اتلانتيس گاو نر بود که مظهر قدرت بي شمار مي رفت و به عنوان برترين هديه به پيشگاه اطلس با مراسمي شکوهمند در برابر معبد بزرگ قرباني مي شد تا فوران خون سنگهاي مرمر را رنگ اميزي کند ."
به نوشته افلاطون :" در قاره اتلانتيس شهرها به شکلي هندسي و زيبا ساخته شده بودند و کانال هاي اب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند مزرعه ها و باغها را سيراب مي کردند . اساس فرهنگ و تمدن اين مردمان سعادتمند همانا برادري و صفات عالي انساني بود. اما چون قدرت ايشان روز افزون شد به تدريج شروع به دست درازي به ديگر سرزمينها کردند افلاطون ميگويد :روح احساس و کمک در انها ديگر از بين رفته بود انها اعتقاد و ايمان خود را از دست داده بودند انها با سپاهياني بي شمار قصد فتح اتن و سرزمين هاي شرق را داشتند .
اما زئوس طوفاني بر انها نازل کرد . مجازاتي که به هيچ وجه قابل تصور نبود . افلاطون در اين باره نوشت "طوفان سبب زمين لرزه و سيل هاي بزرگي شد که به مدت يک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتي دريا جزيره آتلانتيس را به زير خود فرو برد و ناپديد گشت " افلا طون ترديد داشت که هرگز نشانهاي از اين سرزمين گمشده به دست ايد .
او نوشت " اقيانوس در ان نقطه به مکاني غير قابل عبور و جستجو تبديل شده است".
به اين ترتيب و به روايت افلاطون تمدن اتلانتيس در اغاز شکوفايي نابود مي شود و سه نيروي سهمگين طبيعت يعني : اتشفشان و زلزله و طوفان با چنان شدت و خشونتي بر پيکر اتلانتيس مي تازد که تصور ان نيز لرزه بر پيکر ادمي مي اندازد .اين واقعه در سال 3500قبل از ميلاد روي مي دهد . جزيره اتلانتيس به لرزه در مي ايد ; زمين از هر سو شکاف بر مي دارد و تکه تکه مي شود . از قله هاي کوه اتش فوران مي کند و تکه هاي مذاب همچون باران مرگ بنا ها را هدف قرار مي دهد . سپس خاکستري داغ همه فضا را تيره و تار مي کند و بر سراسر جزيره فرو مي بارد تا ... سرانجام چنان کند که آتلانتيس در زير پردهاي سنگين مدفون شود وبه افسانه ها بپيوند د .
چون افلاطون در گذشت ; اتلانتيس هم از ياد ها رفت و ديگر کسي سراغ ان جزيره اسراراميز را نگرفت جز انکه نا مش براي درياي اتلانتيک (واقع در ميان سه قاره افريقا اروپا وامريکا ) باقي ماند .اما جست و جو گران و دوستداران تاريخ و گذشته زمين با مطاله رساله هاي افلا طون در انديشه جزيره اي فرو مي رفتند که در ان مردمي لايق و هوشمند زندگي مي کردند و همواره پرسش اين بود که اتلانتيس در چه نقطه ا ي قرار داشته و علت واقعي نابودي ان چه بوده است ؟ ايا چنين تمدني واقعيت داشته يا افلاطون از رويا هاي خود سخن گفته است؟ اين ترديدها از انجا قوت مي گرفت که اتلانتيس در زبان مصريان باستان به معني " جزيره بي نام " است و يونانيان باستان نيز علاقه وافري به سرزمينهاي اساطيري و داستانهاي مربوط به اسطوره ها والهه ها داشته اند . بنابراين رساله افلاطون مي بايستي درباره يک ارمانشهر در جزيره ا ي موهوم ميان درياي اساطيري باشد .
يک فرض ديگر اين بود که افلاطون از تمدني سخن به ميان اورده که نشانه ها و چگونگي ان
را از زبان دريا نوردان شنيده و خودش چيزهاي زيادي به ان افزوده است .
(پایان قسمت اول)

Borna66
09-15-2009, 11:07 PM
تمدن اتلانتیس(2)

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

(قسمت پایانی) تمدن اتلانتیس را به پایان می برم "به گفته باستان شناسان تمدن اتلانتیس مبدا تمدن بشری بوده و تمامی تمدنهای دنیا از جمله تمدن مصر و یونان وببن النهرین و... از بازماندگان این تمدن به یادگار مانده است"
اتلانتیس(بهشت گمشده)_قسمت پایانی
یونانیهای دوره باستان بر این باور بودند که انتهای دنیا صخره عظیمی است در جایی که "ستون هرکول" قرار دارد ! و این ستون همان تخته سنگهای بس بزرگی است که در دو سوی تنگه ای بین دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس (تنگه جبل الطارق) واقع است .
دریا نوردان کشورهای حوزه مدیترانه هرگز جرات نمی کردند از این تنگه بگذرند و خود را به دریا های ازاد و اقیانوسها برسانند ; اما گاه پیش می امد که کشتیهای کوچک به دست امواج خروشان به اقیانوس اطلس کشیده می شدند و از دهانه تنگه می گذشتند . در این صورت دریانوردهایی که می توانستند خود را نجات دهند و دوباره به وطن بازگردند حکایتهای شگفت اوری از سرزمینهای سرشار از نعمت و اسایش در ان سوی ستون هرکول تعریف می کردند که بیشتر به افسانه پردازی شباهت داشت تا واقعیت ! ولی افلاطون با جمع اوری اطلاعات و مشاهدات دریانوردها اعتقاد یافته بود که در ان سوی تمدن حوزه مدیترانه تمدن دیگری در جزیره ای میان ابهای خروشان اقیانوس وجود دارد که همان اتلانتیس است .
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
به گمان دانشمندان انچه افلاطون نشانی داده می تواند تمدنی باشد متعلق به دوران پارینه سنگی واقع در منطقه ای که در ان یخ بندان وجود نداشته است .
جست و جوی دانشمندان و کنجکاوی انها برای دستیابی به سرچشمه تاریخی اتلانتیس تا امروز ادامه داشته است . انسان با تکیه بر علم واطلاعات خود می خواهد سرانجام در یابد که " اتلانتیس مدفون شده " به طور دقیق در چه نقطه ای قرار داشته و کجا می تواند بوده با شد . ایا اتلانتیس قاره ایست تقسیم شده ؟ ایا اقلیمی است غروب کرده در مثلث برمودا ؟
با توجه به نشانه هایی که افلا طون در رساله های خود به دست داده است چنین گمان می کنند که جزایر " آ زور" باید از بقایای قاره گمشده اتلانتیس باشد . این جزایر همچون حلقه ای به همدیگر در اقیانوس اطلس قرار دارند و بر اساس شواهد و مدارک موجود در حدود 2200 سال پیش از میلاد با شراره های بر کشیده از قله یک اتشفشان سهمگین و زلزله پس از ان تکه چاره شده اند .
اوتوهنریخ موک که مهندس اتریشی بود و علاقه وافری به تاریخ و جغرافیا داشت کتابی تحت عنوان " راز اتلانتیس" نوشت که شهرتی جهانی یافت و بار دیگر اتلانتیس را بر سر زبانها انداخت . انتشار این کتاب در سال 1976 بود و به اعتقاد نویسنده ان جزیره اتلانتیس نه فقط وجود داشته و دستخوش یک بلای سهمگین طبیعی شده بلکه بازماندگان فاجعه اتلانتیس به سواحل امریکای جنوبی و شمالی و افریقا و اروپا افتاده و به هر سرزمینی که رسیده اند دانش خود را از شهر سازی و معماری به کار بسته اند تا بناهای عظیم و معبد های با شکوه و قصر های بزرگ مانند انچه که خود در اتلانتیس داشتند بسازند .
بناهایی همچون اهرام مصر و معبدهای مایا وازتک و...
بر اساس فرضیه هایی که موک ارایه می دهد بسیاری از تمدنهای دوره باستان از دسته دوم بوده و همگی زاییده یک تمدن مادر به نام اتلانتیس هستند ! زیرا این غیر ممکن است که به طور تصادفی تمدنهای مشابهی در دورترین نقاط گیتی به وجود اید و بخصوص معبد هایی به شکل هرم در هزاران کیلو متر دور از هم ( بین النهرین و حاشیه رود نیل و سواحل قاره امریکا و...) ساخته شود . موک حتی معتقد بود که بازی " پلوتا " که در میان اهالی باسک (اسپانیا) رواج دارد همان بازی رایج در تمدنهای مایا و آزتک است و ریشه در فرهنگ سرخپوستان امریکای جنوبی دارد .
به گفته موک : زلزله و طوفان هولناکی که 12 هزار سال قبل از میلاد در اقیانوس اطلس روی داد نه تنها تمدن درخشان اتلانتیس را از میان برد بلکه دامنه امواج خروشان ان همه خشکیهای زمین را در بر گرفت و چنان کرد که در کتابهای اسمانی " توفان بزرگ " نام گرفت و 4000 سال از ان طوفان سپری شد تا یک بار دیگر تمدنهای انسانی در اینجا وانجای جهان جوانه بزنند .
فرضیه های موک را دانشمندان علم زمین شناسی چنین توجیه می کنند که زلزله های شدیدی که در کف اقیانوسها رخ می دهد می توانند چنان لرزش و هیجان شدیدی در ابهای اقیانوس به وجود اورند که موجهای بسیار عظیم به پا شود و همه چیز را در ساحل به کام خود بکشد . در تابستان سال 1920 زلزله ای در منطقه شمال فرانسه (نرماندی) رخ داد که گرچه بیش از چند ثانیه طول نکشید اما تکانهای ان به اقیانوس اطلس و جزایر آزور (Azor) کشیده شد و شهر ساحلی تاپال را ویران کرد . بنابراین طوفانهای عظیم دریایی همچنان که شهرها و تمدنها را به کام خود می کشند می توانند انچه را که بلعیده اند بار دیگر از کف اقیانوس ها بالا بیاورند و در ان صورت است که ما شاهد پیدا شدن ستو نهای عظیم سنگی و دروازهای بزرگ و گنجها و... خواهیم بود .
ایا ممکن است روزی اتلانتیس دوباره از زیر اب خارج شود و بر اثر انقلابهای دریایی بقایای تمدن درخشان اتلانتیس بر روی ان بیاید تا بتوانیم شهرها و معبدها و قصرها را مشاهده کنیم؟
افسانه اتلانتیس شاید روزی با کشف بنای تاریخی به زمان ما پیوند بخورد و رویای دیر پای انسان سرانجام به واقعیت برسد . شاید هم اتلانتیس ارمانشهری است ساخته وپرداخته خیال .
به هر روی اگر اتلانتیس اگر بهشت گمشده است یا جهنم مدفون شده در اعماق اقیانوسها تا به امروز فکر ادمی را به خود مشغول داشته و فرهنگ ومشخصات ان سینه به سینه پیش امده و
هنوز وهمچنان با انسان سخن می گوید

Borna66
09-15-2009, 11:08 PM
عجیب ترین نقطه روی زمین .!!

هنگامیکه انسان برای نخستین بار این مکان را می بیند, با خود می اندیشد که طبیعت بنای دیوانگی گذاشته است, انان که با اسب به این منطقه نزدیک میشوند – هنوز نمیدانند چرا این حیوان بر حسب غریزه شیهه می کشد و روی دو سم بلند میشود و از ان مکان میگریزد.! پرندگان هنگام پرواز بر فراز این نقطه راه خود را کج می کنند و از ان دور میشوند .! چنین بنظر میرسد که حتی درختان نیز تحت تاثیر نیروی اعجاب انگیزی قرار دارند که نمیتوانند از ان رهائی یابند, زیرا در داخل این دایره عجیب – ناشی از جنون جاذبه شاخ و برگ درختان بگونه ای چشمگیر سر فرود اورده اند و خود درختان, بسوی شمال مغناطیسی متمایل گشته اند در حالیکه درختانی از همان گونه مقداری دورتر با قامتی استوار سر به اسمان کشیده اند . این مکان حلقه مانند که گوئی بسان گردبادی همه چیز را بهم می پیچد, - " گردباد اورگن " نامیده میشود . این منطقه در ایالت " اورگن " واقع در امریکا است . انچه در این مکان عجیب اتفاق می افتد,شهرت جهانی دارد . اما اینکه چرا و چگونه این وقایع رخ میدهد, پرسشی است که هنوز برای بشر بدون پاسخ مانده است.! قطر تقریبی این دایره 50 متر است . هر چند شکل ان کم و بیش بصورت دایره میباشد, وسایل اندازه گیری نشان میدهد که گهگاه به فاصله 90 روز اندازه دقیق این منطقه اندکی تعقیر می کند . در داخل این دایره یک ساختمان ویران قرار دارد که زمانی محل اداره تعیین عیار فلزات بوده است – ولی مدتها قبل یعنی در حدود سال 1945 که وسائل سنجش , بنای دیوانگی گذاشتند, کارکنان این اداره انجا را ترک گفتند – در ان هنگام ساختمان این اداره بر روی تپه ای که در حدود 12 متری خارج محدوده این گردباد قرار داشت – بنا شده بود. پس از انکه این کلبه کوچک را ترک کردند – ان بخش از تپه به پیشروی خود ادامه داد و در محل کنونی قرار گرفت . اکنون بنای اصلی این ساختمان بر اثر نیروی ناشناخته این گردباد و یا لغزش این ساختمان به پائین تپه, در هم لولیده شده و پیچ و تاب خورده است.! هنگامیکه قدم به داخل ویرانه های این ساختمان میگذارید, انگار وارد جهان دیگر شده اید . احساس می کنید نیروی شدیدی شما را بسوی پائین می کشد, گوئی نیروی جاذبه در اینجا چند برابر شده است.!! بدن شما بطور ناخوداگاه بصورت تقریبی یک زاویه 10 درجه به سوی مرکز دایره خم میشود, اگر بخواهید قامت خود را راست کنید و بدن خود را عقب بکشید, احساس خواهید کرد که نیروئی شما را به سوی مرکز دایره می کشد و بطوریکه دستگاهها نشان میدهند, در حقیقت چنین نیروئی وجود دارد برخی از دانشمندان, مدتها در این گردباد دست به پژوهشهای دراز مدت زدند تا بلکه پرده از راز ان برگیرند . انها یک گلوله فولادین 15 کیلوئی را به زنجیری بستند و در داخل این بنای قدیمی از تیرگی اویختند . انها با تعجب مشاهده کردند که این اونگ, قوانین جاذبه را زیر پا نهاده و بصورت زاویه ای قرار گرفت . در هر حال این وزنه به سوی مرکز دایره منحرف می شد . حرکت ان بسوی مرکز دایره به اسانی انجام میگرفت, ولی هرگاه بر ان می شدند تا این گلوله را بسوی حاشیه دایره پرتاب کنند – احساس میگردید که اینکار با دشواری صورت میگیرد . در داخل این مکان عجیب حتی دود سیکار تحت تاثیر نیروهای شگفت انگیز قرار خواهد گرفت و هر
گاه شخصی در داخل این دایره سیگاری دود کند و دود انرا به هوا بفرستد , با کمال تعجب دود سیگار به سرعت شروع به چرخیدن می کند و این عمل انقدر ادامه میابد تا از نظر ناپدید گردد.! برخی از پدیده های عجیب این مکان, جهانگردان را سخت شگفتزده میسازد و امروزه یکی از محلهای عجیب برای توریست و جانگردان بشمار میرود . اگر کسی یک تنگ بلورین خالی را روی تخته سراشیبی قرار دهد – بجای انکه بسوی پائین بلغزد به طرف بالا حرکت می کند . اگر یک توپ پلاستیکی را در نقطه مسطحی از زمین, نزدیک لبه دایره قرار دهند با کمال تعجب مشاهده می کنند که ان توپ بسوی مرکز این حلقه حرکت می کند . اگر مشتی کاغذ خورده را به هوا بپاشید دیوانه وار بهم می پیچدند و به چرخش در می ایند – درست مانند اینکه یک دست نامرئی انها را در میان هوا بهم میزند.! این نقطه دور افتاده جنگلی که بنظر میرسد طبیعت در ان بنای دیوانگی گذاشته است, از دیر باز برای سرخپوستان مکانی شناخته شده بود .و به نخستین گروه از سفیدپوستان که در این منطقه ساکن شدند هشدار دادند . سرهنگ " ریچارد گیریگارد " در خاطرات خود از مشاهده این مکان با تعجب فراوان یاد کرده است . گردباد مشهور " اورگن " که شهرت جهانی دارد از پاره ای جهات شبیه منطقه دیگری است که در 76 کیلومتری کوهستان " سیسکی یو " واقع شده است, با این تفاوت که پدیده های موجود در گردباد " اورگن " عجیب تر و درک ان دشوارتر میباشد . در " کمپ براچ " واقع در ایالت " کلورادو " نیز گودال مغناطیسی دیگری وجود دارد که باز هم قدرت ان بیشتر از گردباد " اورگن " نیست . بهرحال چنین نیروئی در این منطقه شگفت انگیز از جهان وجود دارد, ولی اینکه ماهیت این نیرو چیست و چرا بوجود امده است.؟!! هنوز بر کسی معلوم نیست, گردباد " اورگن " در حقیقت عجیب ترین و شاید دیوانه ترین مکانی است که در روی زمین وجود دارد .

Borna66
09-15-2009, 11:09 PM
جزیره مخوف و مشهور ایستر(2)


جزیره ایستر یا جزیره الهامات عجیب

درباره جزیره " ایستر " حرفها و نقلهای فراوانی وجود دارد – از افسانه ها گرفته تا تحقیقات رسمی باستان شناسان, دانشمندانی هستند که ادعا می کنند این تندیس ها – تصاویری از غول ها هستند که توسط انسان به عنوان یادبود و یاداوری خاطره انها در جای جای کره زمین احداث شده اند . اما جزیره " ایستر " مجموعه ای از این یادبودها را در خود جمع کرده است . این جزیره سنگلاخی لم یزرع و متروک محزون کننده که در شرق اقیانوس ارام به وسعت حدود 165.6 کیلومتر مربع واقع شده است – مسئله ای غامض و همچنین اسرار امیزی را در خود جای داده است . ساکنان گذشته دور این جزیره چه کسانی بوده اند.؟! مبداء نسل انسانهایی که در موقع کشف ان توسط اروپائیان در انجا ساکن بودند, چه چیز و از کجا بوده است؟! لوح های اعلان چه چیز می باشند؟ چه کسانی ان تندیس های مشهور را از سنگ تراشیده و در انجا مستقر کرده است؟! چگونه توانسته اند ان کار را انجام دهند و هدفشان چه بوده است؟! چه کسانی ان تونل های بزرگ زیرزمینی را که تا بستر اقیانوس کشیده شده اند را حفر و سنگهای انرا به بیرون حمل کرده اند؟* اینگونه سئوالها چندین دهه است که ذهن دانشمندان را به خود مشغول نموده است و گمان میرود تا مدتهای دیگر نیز ادامه داشته باشد و تلاش انها بی نتیجه بماند . اما محققین به این اسانی ها دست بردار نبوده و کورسویی در عمق تاریکی های ان که زمانی تصور می شد غیر قابل دسترس باشد به چشم میخورد گفته شده است که یک ماجراجوی انگلسیی به نام " دی ویس " در سال 1687 قدم به جزیره " ایستر " گذاشته است, اما سرزمین برهوت و بدمنظری که وی از ان سخن به میان اورده بود احتمالا بایستی جزیره " ماناگاروا " بوده باشد که در فاصله دوری در مغرب قرار دارد . اما افتخار کشف واقعی ان جزیره متعلق به دریانورد هلندی به نام " راج وین " است که در روز ایستر* 1722 وارد ان جزیره شد و به همان مناسبت نام انجا را "ایستر" گذاشت . بومیان جزیره "پولینزی" انجا را " ویهو " یا انتهای زمین مینامیدند . اولین تحقیقات جدی در انجا توسط ناخدا " جیمز کوک " و یک دانشمند طبیعی دان المانی به نام " جرج فاستر " به عمل امد که در سال 1774 قدم به ان جزیره نهادند . ولی از مشاهده وضع ظاهری انجا دچار تعجب شدند, زیرا مشاهده کردند زمین انجا پوشیده از سنگهای اتشفشانی است و گیاهان نحیف و قلیلی در بعضی جاها روئیده است . بازدیدکنندگان اروپائی با اشگال در روی زمین های سنگلاخی حرکت میکردند- ولی بومیان پابرهنه انجا چست و چالاک از این صخره به ان صخره میپریده اند . " فارستر " تصویر مبهمی از ان جزیره را ارائه میدهد, که دور تا دور ان را صخره های ساحلی احاطه نموده و به وسیله دو تا سنگ نوک تیز که در نزدیکی جنوبی جزیره سر از اب بیرون اورده اند – نگهبانی میشود . یکی از ان سنگها که زیر تازیانه امواج قرار دارد – بصورت یک ستون عظیم سنگی است که سیمای مهیبی دارد . بومیانی که " فارستر " در انجا مشاهده کرده بود, انسانهای لاغر با پوست تیره قهوه ای با موهای مجعد مشکی و قد متوسط بوده اند . اما در میان انها انسانهای وحشی دیگری نیز به چشم میخوردند, انها انسانهای سفید پوست ریش داری بودند که معلوم بود چندین نسل است که در انجا بسر می برده اند . شرایط زندگی در روی صخره های انجا به طور مایوس کننده ای سخت و فقیرانه بود . برای مثال فقط یک چشمه اب شیرین در ان جزیره موجود بود که ساکنان انجا به نوبت برای اشامیدن و شستن خودشان استفاده میکردند .

" تاریخچه ای از بدبختی ها "

زمین لم یزرع و محزون کننده جزیره با ان کله های سنگی و تونل های زیر زمینی** اسرار امیز, خود باعث شایعه افسانه های گوناگون شده و از نظر نویسندگان رمان های علمی تخیلی نیز به دور نمانده است . مثلا یکی از این قبیل نویسندگان امریکایی عقیده دارد که ان جزیره باقی مانده یک دنیای دیگر بوده است که در اثر انفجار عظیم فضایی منهدم شده است . البته این تفکر افسانه ای بیش نیست ولی حالتی در این جزیره کابوسها وجود دارد که وادار می کند ادمی فکر نماید که انجا باقی مانده یک خرده سیاره است . در زمان کشف انجا به دست " راج وین " حدود 5000 تا 6000 سکنه داشت که بعد از مدت کمی بنا به دلیل موجهی شروع به ظنین و بدبین شدن به تازه واردین نمودند . زیرا کاشفین هلندی بدون دلیل بر روی انها اتش گشوده و 12 تن از انها را کشتند, و از ان تاریخ به بعد زندگی انها با بدبختی های متوالی مواجه شد . در بین سالهای 1859 تا 1862 ماجراجویان کشور " پرو " انجا را مورد تاخت و تاز خود قرار داده و تمامی ساکنان انجا از جمله پادشاه انها به نام " ماراتا " را اسیر نموده و با خود بردند . عالیجناب "جاسن " اسقف تائیتی شدیدآ به "لیما"*** اعتراض کرد, در نتیجه ان تعداد از بازماندگان اسرای بدبخت اجازه یافتند تا به جزیره خود برگردند . تازه همین تعداد قلیل مراجعت کننده نیز به اردوگاه های کار اجباری در پرو گرفتار امراضی چون ابله – جذام – سفلیس و دیگر امراض شده و با خود این بیماریها را ارمغان اورده بودند. زمانیکه پدر " آیراد "از اولین گروه میسیونرهای مذهبی در سال 1864 وارد جزیره شد – چند صد نفر از بومیان فقیر و بیچاره باقی مانده بودند . با وجود اینها – ناخدای کشتی ای که پدر " ایراد " را به انجا اورده بود, انها را نیروی کار رایگان خوبی برای کشاورزی در تائیتی تشخیص داده و حدود 100 نفر از انها را انتخاب کرده و با خود برد . بدین طریق, دومین مهاجرت اجباری انها محسوب می شد و ان تعداد نیز که باقی ماندند با مشگلات تازه ای مواجه شدند . ماجراجویی به نام " داتروکس – بورنایر " خود را به انجا رسانده و ادعا نمود که ان جزیره را حاکم تائیتی خریده است و به همین دلیل مالک انجاست و چنان ان بدبختهای بیچاره را اسیر خود نمود که تصورش هم مشگل است . انها ذاتا" ادمهای صلح طلب و ارامی بودند و انقدر فشار به انها امد که مجبور به طغیان شدند و " داتروکس " راکشتند . بعدها ان جزیره جزء مایملک خانواده " برندر " قرار گرفت و در سال 1888 انجا را به کشور شیلی فروختند که حالا نیز در اختیار ان کشور قرار دارد .

" راز مجسمه های ایستر "

وقتی در مورد جزیره " ایستر " فکر می کنیم بلافاصله به یاد ان کله های سنگی عظیم می افتیم که از سنگهای اذرین تراشیده شده و جزء عجیب ترین یادگارهای بجا مانده محسوب میگردند که تا امروز در جایی کشف شده است . 300 عدد از ان کله های سنگی را در دهانه تنها کوه اتش فشان موجود در انجا تراشیده و سپس تا فواصل حدود 16 کیلومتری جابجا نموده و در جاهای مورد نظر نصب نموده اند . بعضی از ان کله های غول پیکر حدود 30 تن وزن دارند – ارتفاع انها بین 4 تا 22 متر است ولی یک کله حجاری شده ناتمام باقی مانده است که قد ان کمتر از 55 متر نمیباشد . وقتی از بومیان در مورد مبدآ زمانی و دلیل کندن ان کله های سنگی سئوال شد – هیچ کدام قادر به پاسخ دادن نشد . دلیل ان بدون شک این بود که افراد باسواد و بامعلومات انها به همراه شاه اسیر و از ان منطقه برده شده بودند . اگر انها زنده مانده بودند شاید حقایق زیادی از گذشته دور اجتماع خود و شاید هم اسرار امیزترین تمدن روی زمین را برای ما بر ملا میکردند . غیر از کله های سنگی تعدادی لوح چوبی با نوشته هیروگلیف امریکایی ماقبل کریستف کلمب نیز در انجا کشف شده اند که چوب انها بومی نمی باشد و همچنین اخیرا" نوشته ای در دره " ایندوس " کشف شده است که متعلق به 3000 سال قبل از میلاد است.! برای مدت طولانی چنین تصور می شد که ان الواح غیر قابل کشف رمز هستند, اما کلید رمز انها توسط همان اسقف " جاسن " که انها را از قید و بند " پرو "یی ها نجات داد کشف شد – اما از نظر علم پوشیده بماند , تا اینکه انسان شناس المانی بنام " تامس بارتل " تحقیقات بیشتری در این رابطه بعمل اورد . وی در سال 1953 به تعدادی از یاداشتهای اسقف " جاسن " دست یافت – او با پرس و جو کردن از بومیان اسیر تائیتی در مورد لوح هایی که بومیان " الواح اعلان " مینامیدند, اطلاعاتی بدست اورده و تا حدودی موفق به کشف رمز انها شده و یاداشت برداری کرده بود, " تامس بارتل " بدون فوت وقت راه افتاد تا بقیه یاداشتهای اسقف " جاسن " را پیدا نماید . سازمان مقدسی که "جاسن" به ان تعلق داشت, دارای ستادی در " برین – لو – کامت " بلژیک بود . اما وقتی " تامس بارتل " به انجا رسید به وی اطلاع دادند که ستاد پدران روحانی به جای دیگری انتقال یافته است – جستجوهای وی بالاخره او را به صومعه "گروتافراتا" واقع در پای تپه های "البان " کشاند و او موفق به یافتن بقیه یاداشت های با ارزش شد . قسمت اعظم یاداشتهای پدر روحانی به سبک نگارش " باستر وفدان " قید شده بودند – یعنی یک خط از سمت چپ به راست و سطر بعدی از راست به چپ نوشته شده بود و اغاز مطالب از خط زیرین به بالا بود و خطوط یک درمیان نیز وارانه نوشته شده بود . در بخشی از ان چنین میخوانیم : انها از " رنجیتی " امده و پا به خشکی گذاشتند و روحانیان ما را بسوی خدای رنجیتی راهنمون شدند .. این موضوع ثابت می کند که بومیان جزیره " ایستر " منشاء " پولینزی " داشتند و در حدود 1000 تا 1300 میلادی از جزایر پولینزی که گرفتار انفجار جمیعت بوده اند به انجا مهاجرت کرده اند – خصوصا" از ریاتی یا همان رنجیتی – بدین طریق مشخص می شود که ان کله های سنگی بر خلاف تصورات قبلی چندان باستانی نیست ( در حدود 1000 تا 700 سال پیش ) و قدیمترین انها احتمالا در تاریخ 1250 میلادی حجاری شده است و شاید به عنوان سمبل اجداد با عظمت خود محسوب شده و دارای ایین و مراسم قربانی انسان نیز بودنده اند . حالا یک معما باقی میماند و ان در این موضوع است که ان جزیره نشینان چگونه توانسته اند ان کله های سنگی عظیم را در مسافت طولانی حمل نموده و در محل مورد نظر نصب کنند.؟ پرفسور " تور هییردال " سرپرست تیم تحقیقاتی " کان تیکی " ادعا مینماید که ان کله های سنگی را به وسیله طنابهای بافته شده از الیاف نخل رافیا و الیاف سایر گیاهان به روی کنده های درختان مهار نموده و در روی سطح شیبدار با بستر سنگهای صاف و ماسه به جلو کشیده اند . اما بومیان جزیره درختی نداشتند تا از تنه های ان وسیله غلطان بسازند, زیرا زمین جزیره سنگی است و خاک چندانی ندارد تا بتوان درختی را به بار اورد . حقیقت اسرار امیز دیگر این است که صورت بعضی از کله های سنگی را جهت مخالف برگردانده اند و تعدادی نیز ناتمام رها شده است . به عقیده بعضی از دانشمندان قابل قبولترین توجیه ان امر این است که یک انقلاب مذهبی به وسیله نسل های جدید به وقوع پیوسته و عبادت به سیاق پیشینیان را منسوخ نموده است . در هر صورت این پایان شگفتی جزیره ایستر نیست, در اینده ارتباط ایستر را با اتلانتیس بازگو خواهم کرد – تئوری دیگر و نظری دیگر درباره " ایستر جزیره الهامات " .

*

Borna66
09-15-2009, 11:09 PM
" ويرانه های بعلبک "
در لبنان و در منطقه ای بنام " بعلبک " سنگ عظیمی وجود دارد که به عقیده دانشمند روسی "میخائیل اگرست " بخشی از ایستگاه سفرهای فضائی بوده است . به عقیده این دانشمند یک سری زمین لرزهای شدید که در سال 1759 به حداکثر شدت خود رسید, ان مرکز عظیم را متلاشی نموده و تبدیل به دریایی از تکه سنگهای و ستونهای مرمر و سنک سماک نمود . حتا همین بقایای مخروبه نیز به نوبه خود مایه حیرت است . برای مثال باروی پیرامون انجا از تخته سنگهای عظیم به طول بیش از 130 متر ساخته شده اند که وزن هر کدام حدود 8000 تا 12000 تن است . با مشاهده انها انسان بیاد افسانه عربها می افتد که میگویند نمرود پادشاه قدرتمند و شکارچی ماهر لبنان بعد از فرو نشستن ابهای طوفان نوح, گروهی از غولها را مامور نمود تا قلعه انجا را باسازی نمایند ( البته در بعضی افسانه ها بجای نمرود از سلیمان نبی نام برده شده است ) یا طبق یک افسانه دیگر سازنده اولیه بعلبک کسی غیر از قابیل نبوده است, او بعد از قتل برادرش هابیل برای فرار از خشم خداوند انجا را ساخت و تعدادی غول را دور خود گرداورد تا در پناه دیوارهای انجا به سر برد . به هر حال بعلبک قدیمیترین شهر جهان است و وجود معابد رومی , یونانی و فنیقی در اطراف ان هیچگونه کمکی در حل معمای ان و تاریخ اولیه بنایش نمیکند . و در مورد " یوگاریت " در سوریه نیز که در قرن چهاردهم قبل از میلاد در اثر یک فاجعه منهدم شده است,اطلاعات چندانی در دست نیست . در اینجا نیز با چیستانهای زیادی مواجه هستیم . در این باره " ابیملکی " پادشاه فنیقیه به فرعون " امنوفیس " چهارم چنین نوشته است : "شهر سلطنتی یوگاریت در اثر اتش سوزی منهدم شده است . نصف ان سوخته است و بیش از نصف دیگر ان باقی نمانده است " . درست است که حالا نیز میتوان اثار ناشی از اتش سوزی را در انجا مشاهده نمود, ولی این نمیتواند تنها عامل انهدام انجا باشد . زیرا اتش نمیتواند باعث فروپاشی دیوارهای سنگی انهم با ان ابعاد غول اسا شود و حتی بعضی از سنگها از جای خود کنده شده و در فاصله نسبتا دوری افتاده اند.!! ظواهر امر نشان میدهد که تخریب انجا ناشی از زمین لرزه نیز نبوده است . در مورد انهدام انجا در اثر جنگ نیز باید یاداور شویم که سلاحهای ان زمان حوزه مدیترانه در ان حدی نبوده که بتواند چنان تخریبی را بوجود اورد . اما یک راز عجیب و اسرار امیز دیگری نیز وجود دارد و ان این است که شهرهای تروی و نانوس و دیگر شهرهای بزرگ ان عصر در همان مبدا تاریخی منهدم شده اند.!! براستی چه چیز و کدام نیروی مافوق تصور توانسته تخریبی به این عظمت را بوجود اورد.؟!! شاید یک انفجار اتمی !! این نظر من است .

بقایایموجود در معبد باستانی این شهر قدیمی نمایانگر این واقعیت عجیب است کهمردمان ان عصر کشف کرده بودند که چگونه قطعه سنگهایی به وزن 750 تا 1200 تنرا از نقاط نسبتا دورحمل بکنند,تراش بدهند وبلند نموده و در جای مورد نظر نصب بکنند . ان هم در زمانی که نه تریلی هایبزرگ امروزی وجود داشت و نه جرثقیل های عظیم عصر حاضر و نه از بتون ارمهخبری بود .بعضی از تخته سنگهای بکار رفته به عنوان فوندانسیون " پایه " بهطول 27 متر و به عرض و ضخامت 5 متر هستند . در داخل محوطه معدن که سنگهایعظیم را استخراج کرده اند و در فاصله حدود یک کیلومتری شهر واقع است . هنوزهم عظیم ترین سنگ کند شده دست بشر دراز به دراز افتاده و مانده است که بهنام حجرالهوبلا (یعنی سنگ حامله ) مشهور است و وزنی حدود 12000 تن دارد . بهنظر غیر محتمل میرسد که انسانهای اوایل تاریخ بتوانند یک چنین سنگ عظیمی راحمل و نقل نموده و بلند کرده و در محل خود بنا قرار دهند. ایا این حقیقتدارد که ان بنا به فرمان سلیمان نبی و توسط غولها ساخته شده.؟ شما چه فکرمی کنید.؟ یکبار دیگر به وزنها و ابعاد این سنگ ها فکر کنید .

Borna66
09-15-2009, 11:10 PM
اینجا شهر اجنه هاست !!!

میگویند این بناء اولین ساخته مشترک انسان و جن است . برای جهانگرداني‌ كه‌ به‌ اردن‌ سفر مي‌كنند، پس‌ ازديدار از شهر پترا وآثار باستاني‌ «جرش‌»قلعه‌هاي‌ عجلوان‌ و ام‌قيس‌، آمفي‌ تئاتر روماني ‌فيلادلفيا،غار اصحاب‌ كهف‌ و درياچه‌ بحر الميت‌در سواحل‌ زيباي‌ عقبه‌ با اقامت‌ در هتل‌هاورستوران‌هاي‌ مجهز در سواحل‌ زيباي‌ عقبه ‌به‌تفريح‌ و استراحت‌ مي‌پردازندشايد باورش‌ مشكل‌ باشد، اما هر ساله‌، هزاران‌توريست‌ از كشور كوچكي‌مانند اردن‌ ديدارمي‌كنند، كشوري‌ كه‌ حدود 50سال‌ پيش‌ بارهايي‌ از تحت‌ حمايت‌انگليس‌ به‌ نام‌ «پادشاهي‌اردن‌» رسميت‌ يافت‌. اما به‌ چه‌ دليل‌ هزاران‌توريست‌در سال‌ از «اردن‌» ديدن‌ مي‌كنند؟

« پترا ؛ شهری سنگی که با کمک اجنه ساخته شد »

معروف‌ترين‌ آثار باستاني‌ اردن‌ محلي‌ است‌ به‌نام‌ «پترا» كه‌ در سال‌ 1812ميلادي‌، يك‌جهانگرد سوئيسي‌ به‌ نام‌ «جان‌ ژان‌ لودريك‌» در226 كيلومتري‌ جنوب‌شهر «امان‌» مركز اردن‌،آن‌ را كشف‌ كرد. پس‌ از آن‌، اين‌ كشف‌ باعث‌رونق‌ «پترا» شد و در دوره‌ معاصر جهانگردان‌بي‌شماري‌ در هتل‌هاي‌ مجهزي‌ كه‌ از سوي‌وزارت‌توريسم‌ احداث‌ شده‌ بود، اقامت‌ كردند;بخش‌ خصوصي‌ نيز با كوشش‌ فراوان‌ به‌ارائه‌خدمات‌ گردشگري‌ پرداخت‌. در زمان‌هاي‌گذشته‌ و بيش‌ از دو هزار سال‌ پيش‌،هنگام‌احداث‌ شهر پترا، اجنه‌ به‌ انسان‌هاي‌ ساكن‌ آن‌منطقه‌ كمك‌ كردند . شهر پترا دره‌ها و گذرگاه‌هاي‌ به‌ عمق‌2000متر و طول‌ يك‌ كيلومتر به‌ نام‌ «ضميق‌» ياتنگه‌، دارد. دانشمندان‌ دره‌هاي‌ عميق‌ باقي‌مانده‌، را از زمين‌لرزه‌هاي‌ دوران‌ پيش‌ از تاريخ‌دانسته‌اند . در دو طرف‌ تنگه‌ «پترا» كتيبه‌هاي‌باستاني‌ حكاكي‌ شده‌ و صدها ساختمان‌، آرامگاه‌،سالن‌ و تالارهاي‌تدفين‌ مردگان‌، معابد،پرستش‌گاه‌ها و تخته‌ سنگ‌هاي‌ كنده‌ كاري‌ شده‌ازدوران‌هاي‌ گذشته‌ وجود دارد.هنگام‌ طلوع‌ و غروب‌ آفتاب‌، سنگ‌هاي‌ قرمزشهر پترا با تغيير رنگ‌ مناظرزيبايي‌ را به‌ وجودمي‌آورند . در ارتفاعات‌ جبل‌ هارون‌، آرامگاه‌ هارون‌برادر حضرت‌ موسي‌، قرار دارد. آمفي‌تئاتري‌ باضريحي‌ به‌ سبك‌ رومي‌ و با گنجايش‌ سه‌ هزار نفردر بخش‌ ديگر شهر واقع‌است‌ . جهانگردان‌ براي‌ ديدن‌ اين‌ منطقه‌ به‌ اردن‌مي‌روند، منطقه‌اي‌ كه‌ داري‌ آب‌ وهواي‌ معتدل‌،چشم‌ اندازهاي‌ طبيعي‌، آثار تاريخي‌ ازرشمند وسواحل‌ زيبايي‌ عقبه‌،در كنار درياي‌ سرخ‌،بحرالميت‌، شن‌هاي‌سرخ‌ و روان‌ صحرا وصخره‌هاي‌ سر به‌ فلك‌كشيده‌ مي‌باشد .

تاريخ‌ پترا

شهرباستاني‌ پترا ديرينه‌اي‌ بسيار قديمي‌ دارد.در سال‌ 106 بعد از ميلاد اين‌ شهروارد مرحله‌اي‌جديد از تاريخ‌ شده‌ است‌ و «كورنليوس‌ پالما»فرماندار سوريه‌ به‌شهر پترا پايتخت‌ «ناباتايي‌»يورش‌ برده‌ و آنجا را به‌ سرزمين‌هاي‌ تحت‌ سلطه‌روم‌ضميمه‌ كرد و اين‌ سرزمين‌ را ايالت‌ عربي‌ روم‌ناميد . اكنون‌ اين‌ شهر را شهر سنگي‌ گمشده‌ نام‌نهاده‌اند. در واقع‌ سازندگان‌ و ساكنان‌اوليه‌ اين‌شهر مشخص‌ نيستند، اما عده‌اي‌ معتقدندموجودات‌ فضايي‌ و فرا زميني‌اين‌ شهر سنگي‌ وصخره‌اي‌ را ساخته‌اند، زيرا در توان‌ بشر اوليه‌ وبدون‌ امكانات‌نيست‌ كه‌ چنين‌ شهري‌ را بنا وطراحي‌ كرده‌ باشد، گرچه‌ عده‌اي‌ مي‌گويند: درزمان‌هاي‌ قديم‌ روايت‌ است‌ كه‌ «جن‌ها» به‌انسان‌ها در بالا بردن‌ اين‌ بناكمك‌ كرده‌اند، اماعده‌اي‌ ديگر مي‌گويند: اگر اين‌ فرضيه‌ درست‌باشد، پس‌ فراعنه‌هم‌ با كمك‌ اجنه‌ و موجودات‌فضايي‌ اهرام‌ خود را بنا نموده‌اند .

اين‌ شهر تمام‌ سنگي‌، از سنگ‌هاي‌ شني‌ وصخره‌هاي‌ صحرايي‌ تراشيده‌ شده‌ منحصربه‌ فردتشكيل‌ شده‌ و يكي‌ از جالب‌ترين‌ معماري‌هاي‌قرن‌ اول‌ ميلادي‌ محسوب‌مي‌شود. در آن‌ دوران‌اين‌ شهر به‌ خاطر واقع‌ شدن‌ در جاده‌ ابريشم‌ ازاهميت‌خاصي‌ برخوردار بوده‌ است‌ و اهميت‌آن‌ در واقع‌ به‌ خاطر ارتباط كشورهاي‌آسياي‌مانند، چين‌ و هند به‌ كشورهايي‌ چون‌ يونان‌،سوريه‌ و مصر بوده‌ است‌ . البته‌ تاريخچه‌ اين‌ شهر به‌ قبل‌ از ميلاد مي‌رسد . طبق‌ اسناد تاريخي‌، «كمبوجيه‌» شاه‌ بابل‌ پسرارشد كورش‌ بزرگ‌ در سال‌ 530 قبل‌از ميلادبعد از اينكه‌ پدرش‌ كشته‌ شد، خود را شاه‌ بزرگ‌كشورها ناميد و براي‌لشكركشي‌ و حمله‌ به‌ مصرعازم‌ جنگ‌ شد. او در هنگام‌ عبور لشكر از صحراي‌اردن‌ ازشهر سنگي‌ عبور كرد و آنجا را مركز آثارباستاني‌ جهان‌ ناميد . خسرو، پادشاه‌ ايران‌، نيز بعد از حمله‌ به‌ خاك‌روم‌ و تصرف‌ انطاكيه‌، شهر سنگي‌پترا را تصرف‌ كردو به‌ اين‌ ترتيب‌ تا مدت‌ زيادي‌ شهر پترا متعلق‌ به‌ايران‌ بود.پترا تاريخ‌ باشكوه‌ تبديل‌ شدن‌، قوم‌ بيابان‌گردنبطي‌ها به‌ شهر نشينان‌ بود، كه‌شهر خود را دردرون‌ صخره‌ها ايجاد كرده‌ و يكي‌ از بزرگ‌ترين‌جامعه‌هاي‌ شهري‌دوران‌ باستاني‌ را به‌ وجودآوردند .

مجسمه مارکو

در شن‌ زارهاي‌ جنوب‌ اردن‌، شهر اردن‌ يك‌مركز مهم‌ بازرگاني‌ در نيمه‌ راه‌،ميان‌ درياي‌ سرخ‌و بحرالميت‌ محسوب‌ مي‌شود . اكنون‌ باستان‌ شناسان‌ با تحقيق‌ و بررسي‌توانسته‌اند كه‌ از اين‌ شهر سنگي‌انواع‌ و اقسام‌وسايل‌ زندگي‌ و مجسمه‌هاي‌ مربوط به‌ دوران‌ قبل‌و بعد از ميلاد رابيابند. براي‌ مثال‌ يك‌ هيات‌باستان‌شناسي‌ فرانسوي‌ در جريان‌ كاوش‌ها درشهرباستاني‌ مشهور پترا در جنوب‌ كشور اردن‌ يك‌سر متعلق‌ به‌ يك‌ مجسمه‌ «ماركوآئورليو» امپراتوررم‌ متعلق‌ به‌ قرن‌ دوم‌ ميلادي‌ را كشف‌ كرده‌، كه‌كاملا سالم‌مانده‌ است‌. اين‌ سر كه‌ 50 سانتي‌مترارتفاع‌ و 35 سانتي‌متر پهنا دارد، درمنطقه‌اي‌ ازپترا كه‌ در آن‌ كاخ‌ قرار دارد كشف‌ شده‌ است‌.

اینجا شهر اجنه هاست

شهر باستاني‌ پترا براي‌ بناهاي‌ باشكوهش‌ كه‌ دردل‌ صخره‌ها تراشيده‌ شده‌اند،شهرت‌ بسيار دارد.به‌ گفته‌ باستان‌ شناسان‌ اين‌ سر در جريان‌ يك‌ زلزله‌در قرن‌چهارم‌ قبل‌ از ميلاد از پيكر اصلي‌ مجسمه‌جدا شده‌ است‌ . قصرالبنت‌ در شهر پترا از مكان‌هايي‌ است‌ كه‌ به‌عقيده‌ محلي‌ها، ساخته‌ دست‌ بشرنيست‌; بلكه‌موجودات‌ فرا زميني‌ در ساخت‌ اين‌ قصر سنگي‌دست‌ داشته‌اند و حتي‌بسيار معتقدند ساليان‌ سال‌افراد فرا زميني‌ در اين‌ قصر زندگي‌ مي‌كردند وبدون‌ جاگذاشتن‌ اثري‌ از خود آنجا را ترك‌ كرده‌و از زمين‌ رفته‌اند. در آنجا زماني‌ كه‌با محلي‌ها به‌صحبت‌ مي‌نشيني‌، همه‌ شان‌ از «اجنه‌ها» صحبت‌به‌ ميان‌ مي‌آورند . آنها مي‌گويند شب‌ها، اين‌ منطقه‌ پر از اجنه‌است‌ و ما صداي‌ آنان‌ را مي‌شنويم‌،همين‌ امرباعث‌ شده‌ كه‌ توريست‌ها در شب‌ براي‌ ديدن‌ به‌آنجا نمي‌روند. همچنين‌شايعه‌ وجود اجنه‌ در پتراشهري‌ كه‌ به‌ شهر «اجنه‌» نام‌ گذاري‌ شده‌،باعث‌گرديده‌ است‌ كه‌ توريست‌ها به‌ صورت‌ دسته‌جمعي‌ به‌ ديدن‌ آن‌ منطقه‌ بروند،حتي‌ محلي‌هاهم‌ براي‌ ورود به‌ منطقه‌ سنگي‌ پترا مي‌ترسند، ازاين‌ رو به‌ صورت‌دسته‌ جمعي‌ از شهر اجنه‌ ديدن‌مي‌كنند . باستان‌ شناساني‌ كه‌ به‌ اين‌منطقه‌ براي‌ كاوش‌ وتحقيق‌ رفته‌اند، سر و صداهاي‌ عجيب‌ در اين‌منطقه‌ راتاييدكرده‌اند.

مطلب از مجله خانواده سبز

Borna66
09-15-2009, 11:10 PM
پترا(2)
چند عکس از میراث جهانی یونسکو در اردن

1.http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

2.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
3.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
4.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
5.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg این عکس تغییر سایز داده شده است. روی این جایگاه کلیک کنید برای دیدن عکس کامل. تصویر اصلی دارای اندازه 800x600 یا سنگینی میباشد 171کیلو بایت.http://pnu-club.com/imported/2009/09/2367.jpg

Borna66
09-15-2009, 11:10 PM
پترا(3)

پترا به عربی ( البتراء ) شهری تاریخی در کشور پادشاهی اردن. این شهر باستانی در ۲۶۲ کیلومتری جنوب شهر عّمان پایتخت اردن ودر غرب راه اصلی بین شهر عّمان وشهر عقبه واقع شده‌است. شهری متکامل که تمام مرافق آن در کوه و تخته سنگهای به رنگ (وردی) (صورتى) نحت شده‌است. از اینجاست که نام این شهر زیبا البتراء نهاده شده‌است. وکلمه (البتراء) به زبان یونانی یعنی (صخره) است وچون این شهر باستانی تماماً در سنگ (صخره) حفرشده‌است آنرا پترا نامیده‌اند. همچنین این شهر تاریخی وزبیا بنام ( المدینة الوردیة ) نیز نامیده شده‌است. نام قدیم این شهر سلع بود، یعنی (صخره) رومان نامش را به زبان خودشان ترجمه نموده‌اند پـَترا ، درقرن اول قبل از میلاد ودر عهد شاه غسانى حارث سوم ازدهار یافته‌است.
تاریخ بنای پترا
تاریخ بنای این شهر زیبا به سال ۴۰۰ قبل از میلاد بر می‌گردد. این شهر تاریخی وزیبا توسط مملکت انباط بنیانگذار ی شده‌است. و شهر پترا پایتخت مملکت خود قرار داده بودند، مملکت الانباط تا سال ۱۰۶ میلادی ادامه داشته‌است وشهر البتراء یکی از مهم‌ترین شهرهای این مملکت بوده‌است.
حدود مملکت انباط
حدود مملکت انباط از ساحل شهر عسقلان در غرب فلسطین و در امتداد صحراء بلاد الشام در سمت مشرق منتهی می‌شده‌است. شهر پترا حلقهٔ وصل بین حضارت بلاد میان‌رودان یا (بین‌النهرین) وبلاد شام و شبه‌جزیره عربستان و مصر بوده‌است. این شهر که پایتخت مملکت انباط بوده نوانسته‌است کنترول وزمام راه‌های تجارتی مناطق اطراف خود بدست گیرد، کاروانهای تجارتی از جنوب جزیره عرب و غزه و عسقلان و صور و دمشق از راه البتراء پایتخت مملکت انباط می‌گذشته‌اند و این شهر زیبا از رونق خاصی برخوردار بوده‌اند.
پایان حکومت انباط
پایان حکومت انباط و خرابی پایتخت زیبایش شهر پترا بدست رومان در سال ۱۰۵ میلادی بوده‌است، قشون رومان در سال ۱۰۵ میلادی مملکت انباط را محاصره می‌کنند وآب را به روی ساکنان شهر می‌بندند و سرانجام بعد از مدتی آن شهر زیبا را اشغال می‌کنند و به حکومت انباط خاتمه می‌دهند.
آزادی پترا از حکم رومان
در سال ۶۳۶ میلادی عربها توانستند شهر پترا را از نفود رومان‌ها آزاد سازند. ساکنان پترا پس از آزادی به کشاورزی اشتغال ورزیدند. اما زلزله‌ای که درسالهای ۷۴۶ و ۷۴۸ به این شهر زیبا وارد آمد، ساکنان پترا را وادار نمود تا به مناطق اطراف کوچ کنند. آثار این شهر باستانی همچون دُّری در کوه می‌درخشد و یادگاری از دوران مملکت انباط بجا مانده‌است که بسیار تماشای است.

Borna66
09-15-2009, 11:10 PM
معمای قصر کورال کسل ( قصری که تنها یک نفر ان را ساخت )

مطلب امروز توسط دوست نازنین ما اقای " بابک نامی "ارسال شده است . این مطلب در مورد بنای اسرارامیزی است که تنها توسط یکنفر ساخته شده است.! اری تنها توسط یکنفر!!. . برگرفته از سایت . Yahoo2
معمای قصر کورال کسل( قصری که تنها یک نفر ان را ساخت )

در پهنه این جهان بی کران بنا ها و ساختمان های بی شماری وجود دارد که آکنده از معما هایی هستند که حتی بعد از هزاران سال از تاریخ ساخت آنها همچنان برای بشر بصورت لا ینحل باقی مانده است . معما هایی که می گویند : چگونه ساخته شده اند ؟ یا چرا و توسط چه کسانی بنا شده اند؟ دراین بین « کورال کسل » بنایی است که اگر چگونگی ساخت آن کشف شود شاید راز اهرام مصر و بارو های بعلبک نیز فاش گردد.


ادوارد لیدز کالنین – مردی که مرموزترین بنای عصر جدید را ساخت .

" کورال کسل " به معنا یگ" قصر مر جانی " واقع در ناحیه " هومستد " در فلوریدای آمریکا یکی از حیرت انگیز ترین ساختمان هایی است که تا بحال ساخته شده است. این قصر از لحاظ هنری قابل قیاس با بناهای تاریخی و معروفی همچون معابد یونان قدیم و حتی اهرام ثلاثه می باشد. این بنا ساختمانی تحسین برانگیز و اسرار آمیز است زیرا تمامی ساختمان توسط تنها یک نفر به نام " ادوارد لیدز کالنین " که مردی با 150 سانتی متر قد و 45 کیلو گرم وزن از مهاجران آمریکای لاتین بوده ساخته شده است. ادوارد تمام مصالح قصر را به تنهایی جمع آوری کرده به آنها فرم داده و به محل احداث قصر آورده است. خیلی ها خانه خود را به تنهایی ساخته اند ولی عظمت قصر ادوارد در نوع خودش بی نظیر است. او برای بنای خانه خود، از قطعات عظیم الجثه صخره های مرجانی استفاده کرده است. برخی از این قطعات وزنی برابر 30 تن را دارند. چطور ممکن است بدون کمک کسی و یا استفاده از ماشین آلات مدرن این قصر ساخته شود .؟! در سال 1920 این صخره های غول پیکر چگونه از سواحل به محل قصر برده شده است؟ اینها گوشه ای از راز قصر مر جانی میباشد.او چطور این کار را کرده است؟ بنا به تخمین کارشناسان هزار تن صخره مرجانی برای بنای دیوارها و برج های قصر بکار رفته و صد تن دیگر نیز برای مبلمان تراشیده شده آن ، مورد استفاده قرار گرفته است. ستون هرمی شکل این قصر 28 تن وزن دارد. دیوار اطراف قصر که ارتفاع آن به 240 سانتی متر می رسد از بلوک های بزرگ مرجانی به وزن چندین تن ساخته شده است. هلال ماه سنگی درون حیاط به ارتفاع شش متر است ، یک دروازه متحرک 9 تنی که با تماس انگشت بازمیشود در دیوار شرقی قصر تعبیه شده است، و عظیم ترین قطعه مرجانی حدود 35 تن وزن دارد. « ادوارد لیدز کالنین» برای ساختن این قصر بیست سال به تنهایی زحمت کشید ( از 1920 تا 1940 ) ولی هیچکس او را در طول این سالها در حال انجام کار ندید. او ابتدا نام قصر خود را « پارک دروازه سنگی » گذاشته بود. مردم می گویند وقتی نامزد ادوارد او را ترک کرد و دیگر قبول نکرد که با او ازدواج کند، ادوارد تصمیم گرفت این قصر را به تنهایی بسازد. او چند سال به ایالت های مختلف آمریکا سفر کرد و در آخر به خاطر بدست آوردن سلامتی شهر کالیفرنیا را انتخاب نمود زیرا او مبتلا به سل بود. او در سال 1920 احداث خانه خود را آغاز نمود.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

این درب متحرک بیش از 9 تن وزن دارد و به راحتی میتوان انرا باز و بسته کرد




چطور لیدز کالنین توانست این شاهکار معماری را اینگونه مرموزانه بسازد؟
این سؤالـی است که باید به آن پاسخ می داد، جالب است بدانید که هیچ کس او را در حال انجام کار ندید. این مرد مرموز اغلب شبها و زیر نور فانوس کار می کرد، به همین خاطر هیچ شاهدی ندید که ای مرد نحیف جثه چطور سنگهای عظیم را حمل می کند. تنها وقتی قطعات به «هومستد» منتقل می شد او از کامیون کرایه ای استفاده می کرد و صخره ها را به آن طرف میبرد ولی هیچ کس ندید چه کسی این قطعات را روی کامیون می گذاشت یا از روی آن بر میداشت. داستان عجیب و غریبی در مورد این قصر و احداث آن بر سر زبانهاست, ولی کسی نمی داند این داستانها تا چه حد حقیقت دارد. چند تن از همسایگان ادوارد یواشکی دیده اند که چطور کالنین سنگها را بلند می کرد. او دستش را روی آنها می گذاشت و آوازی می خواند، سپس صخره ها خود بخود از جا بلند و در هوا شناور می شدند . در شماره ای از « مجله فیت » چاپ کالیفرنیا نوشته بود: یک شب چند نوجوان - جاسوسی ادوارد را می کردند، آنها گفتند دیده اند که او صخره ها را مثل بادکنک در هوا بلند می کند ولی هیچ کدام موضوع را جدی نگرفتند ، چون فکر می کردند که حقه ای در کار است. در ادامه این مقاله آمده بود: دانشمندان می گویند احتمالآ لیدز کالنین به گونه ای راز « رشته های زمینی » که نوعی خطوط انرژی نامرئی در اطراف زمین هستند و قدرت « تلوریم » در آنها متمرکز می باشد را کشف کرده است و با استفاده از قدرت نامرئی زمین آن صخره های بزرگ را بلند کرده است. ولی اگر اینطور باشد چطور لیدز کالنین این انرژی را به تسخیر خود درآورده بود؟

Borna66
09-15-2009, 11:11 PM
قلعه اینکا (وجود ماوراء)

سه دیوار هر کدام با 9متر ارتفاع ودر دایره های 360 متری در منطقه " کوسکو " واقع در پرو کشف شده اند . این دیوارها را باستان شناسان بخشی از یک قلعه عظیم که تمدن اینکا را از شر محاجمان در امان نگه میداشته ,دانسته اند . عمر این دیوارها هزاران سال و وزن هر کدام نیز 300تن تخمین زده شده . این دیوارها از سنگهای عظیم به گونه ای ساخته شده اند که حتا تیغه چاقو هم از ان عبور میکند ( فاصله بین سنگها ) حال با ابزار و اسبابی که هزاران سال پیش تر وجود داشته انهم توسط یک تمدن سرخپوستی ,چگونه این دیوارهای منظم و عظیم برپا شده .؟ سئوالی است که تاکنون به ان جواب داده نشده !!.( البته در اهرام ثلاثه مصر هم با چنین معمائی روبرو میشویم ) در حالی که برای حمل این سنگها به سوی مکانی که دیوار در ان ساخته شده نیاز به وسیله نقلیه پر قدرتیست که درعصر حاضر نیز بسیار کم است ( در کل کشور ما تنها در بنادر جرثقیل 300 تنی وجود دارد که میتواند بار را از کشتی تخلیه کند ) با برسیهای انجام گرفته نزدیکترین منطقه که می شود سنگهائی از جنس سنگهای مورد نظر را تعیه کرد چیزی حدود 15 کیلومتر فاصله دارد . نکته بعد این که ظرافت و محاسبات کم نظیری در چیدن و بالا اوردن دیوار بکار رفته . این دیوار بینظیر باستان شناسان را انقدر متعجب کرده که در همه یافته های خود در امریکای جنوبی شک کرده اند . چرا که انها را از نظر زمان و مکان مطابق با منطق نمیدانند

Borna66
09-15-2009, 11:11 PM
استون هنج (3)

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://%22http//irapic.com/ref.php?mode=forum%22)


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://%22http//irapic.com/ref.php?mode=forum%22)




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://%22http//irapic.com/ref.php?mode=forum%22)




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://%22http//irapic.com/ref.php?mode=forum%22)

Borna66
09-15-2009, 11:11 PM
اژدهای خاموش

براستی انسان با دیدن بناهای تاریخی سراسر جهان, در خود غرق میشود . انسانهای پیشین چگونه فکر میکردند.؟ چگونه میزیستند .؟ براستی تاریخ هم خواندنی است و هم دیدنی . چگونه میتوان از چین نام برد ولی از غرور و افتخار این کشور باستانی حرفی نزد.؟ مطلب امروز نگاهی به یکی از اعجاز تاریخی یا همان دیوار چین است...

دیوار چین که یکی از هفت اعجاز جهان شمرده می شود ، در جهان به لحاظ زمان ساختطولانی ترین و بزرگترین مهندسی تدافعی نظامی در قدیم است . این دیوار در نقشهجغرافیایی چین 7000 کیلومتر امتداد یافته است. این اثر سال 1987 در "فهرست میراثجهانی " ثبت شد. تاریخ ساخت دیوار چین به قرن 9 قبل از میلاد باز می گردد. حکومتوقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت های شمالی ، برجهای آتش برای خبر رسانی و یاقلعه های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد . در دوره حکمرانی سلسله های بهار وپاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک ها جنگ بر پاشد و کشورها با استفاده از کوه های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال 221 قبل ازمیلاد ،امپراتور چین شی خوان پس از به وحدت رساندن چین ، دیوارهای دوک ها را به هممتصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه ها در آمد . او میخواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند. در این زمان طول دیوارچین به 5000 کیلومتر می رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به 10 هزارکیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساختدیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به 50 هزار کیلومتر رسید. این میزان معادلگردش به دور کره زمین است .

دیواری که اکنون مردم مشاهده می کنند ، دیوار متعلق به سلسله مینگ (سال 1368 – سال 1644 ) است از غرب به دروازه " جایو گوان " در استان گان سو چین و از شر ق به ساحل رود یالو جیان در استان لیائو نینگ در شمال شرقی چین منتهی می شود و درمیان آن 9 استان- شهر و ناحیه خود مختار به طول 7300 کیلومتر وجود دارد و مردم انرا دیوار طولانی می نامند. دیوار چین به عنوان پروژه تدافعی بر روی کوه ها ساخته می شد از بیابان ها مراتع و لجنزارها عبور می کرد . کارگران طبق عوارض زمینی ،ساختار متفاوتی برایایجاد دیوار در نظر گرفتند که درایت و عقل نیاکان چین را نشان می دهد. دیوار بر مسیر کوه های پر فراز و نشیب امتداد یافته است . در بیرون دیوار پرتگاه های بلند دیده می شود . در واقع کوه و دیوار به یکدیگر پیوند خورده اند . لذا دشمن به هیچوجه قادر به نفوذ به این دیوار نبود . دیوار چین معمولا با آجرهای بزرگ و سنگ مستطیل ساخته شده و در وسط ان خاک و خرده سنگ ریخته شده و ارتفاع ان 10 متر است در پهنای دیوار برای عبور چهار اسب کافی است و در یک ردیف عرض آن 4 -5 متر است تا در زمان انتقال غلات و سلاحها مشکلی ایجاد نشود . طرف درونی دیوار، نرده سنگی و در وجود دارد که به آسانی حرکت می کند . در فاصله معیینی سکوی دیواری ویا برج آتش برای خبررسانی ساخته شده است . سکوی دیواری برای ذخیره سلاحها و غلات و استراحت سربازان است و در جنگ مخفیگاه بوده است . هنگامی که دشمندست به حمله می زد برج های آتش روشن می کردند و سراسر کشور از حملهآگاه می شدند . اکنون مقاومت دیوار چین به عنوان یک مانع نظامی از بین رفته است. اما زیبایی معماری مخصوص آن دیدنی است . زیبایی دیوار چین پر ابهت ، و باعظمت است. از دور دیواری بلند و پر پیچ و خم بر روی کوه ها همانند اژدهایی در حال حرکت به چشم می خورد و صحنه ای شکوهمند ایجاد شده است . از نزدیک ، دروازه های پر ابهت ، دیوار ها ، سکوهای دیوار ی،برج های دیده بانی، برج های آتش هماهنگ با عوارض زمینی آکنده از دلربایی هنری است. دیوار چین دارای اهمیت تاریخی و فرهنگی و ارزش دیدنی است. چینی ها می گویند : " کسی که به دیوار چین صعود نکرده باشد ، قهرمان نیست " گردشگران چینی و خارجی از پیمودن دیوار احساس افتخار می کنند . حتی سران بسیاری کشورهای خارجی نیز فرصت دیدار از این اثر بزرگ را از دست نمی دهند . برخی از بخش های دیوار چین بخوبی حفظ شده است از جمله دیوار "بادلینگ " در نزدیکی بیجنیگ دیوار " سی ما تای " ، دیوار " موتیان یو " ، دروازه شان حای گوان در انتهای شرقی دیوار چین است که نخستین دروازه چین نامیده می شود و دروازه "جایوگوان" در انتهای غرب در گان سو ،این بخش ها همچنین از مکان های بسیار مشهور و دیدنی دیوار است و گردشگرانزیادی در تمام سال از آنها بازدید می کنند دیوار چین تجسم درایت و رنج و زحمت میلیونها چینی در دوره باستان چین است . این اثر پس ازهزاران سال از بین نرفته و دارای دلربایی فناناپذیر و سمبل روحیه ملیت چین است . سال 1987 میلادی دیوار چین به عنوان "سمبل ملیت چین در فهرست میراث جهانی ثبت شد

Borna66
09-15-2009, 11:11 PM
دیوار چین
http://pnu-club.com/imported/2009/09/108.gif 中国国际广播电台


دیوار چین که یکی از هفت اعجاز جهان شمرده می شود ، در جهان به لحاظ زمان ساخت طولانی ترین و بزرگترین مهندسی تدافعی نظامی در قدیم است . این دیوار در نقشه جغرافیایی چین 7000 کیلومتر امتداد یافته است. این اثر سال 1987 در "فهرست میراث جهانی " ثبت شد. تاریخ ساخت دیوار چین به قرن 9 قبل از میلاد باز می گردد. حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت های شمالی ، برجهای آتش برای خبر رسانی و یا قلعه های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد . در دوره حکمرانی سلسله های بهار وپاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوه های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال 221 قبل از میلاد ،امپراتور چین شی خوان پس از به وحدت رساندن چین ، دیوارهای دوک ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه ها در آمد . او می خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند. در این زمان طول دیوار چین به 5000 کیلومتر می رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به 10 هزار کیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساخت دیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به 50 هزار کیلومتر رسید. این میزان معادل گردش به دور کره زمین است .
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2368.jpg

دیواری که اکنون مردم مشاهده می کنند ، دیوار متعلق به سلسله مینگ (سال 1368 – سال 1644 ) است از غرب به دروازه " جایو گوان " در استان گان سو چین و از شر ق به ساحل رود یالو جیان در استان لیائو نینگ در شمال شرقی چین منتهی می شود و درمیان آن 9 استان- شهر و ناحیه خود مختار به طول 7300 کیلومتر وجود دارد و مردم انرا دیوار طولانی می نامند. دیوار چین به عنوان پروژه تدافعی بر روی کوه ها ساخته می شد از بیابان ها مراتع و لجنزارها عبور می کرد . کارگران طبق عوارض زمینی ،ساختار متفاوتی برای
ایجاد دیوار در نظر گرفتند که درایت و عقل نیاکان چین را نشان می دهد. دیوار بر مسیر کوه های پر فراز و نشیب امتداد یافته است . در بیرون دیوار پرتگاه های بلند دیده می شود . در واقع کوه و دیوار به یکدیگر پیوند خورده اند . لذا دشمن به هیچوجه
قادر به نفوذ به این دیوار نبود . دیوار چین معمولا با آجرهای بزرگ و سنگ مستطیل ساخته شده و در وسط ان خاک و خرده سنگ ریخته شده و ارتفاع ان 10 متر است در پهنای دیوار برای عبور چهار اسب کافی است و در یک ردیف عرض آن 4 -5 متر است تا در زمان انتقال غلات و سلاحها مشکلی ایجاد نشود . طرف درونی دیوار، نرده سنگی و در وجود دارد که به آسانی حرکت می کند . در فاصله معیینی سکوی دیواری ویا برج آتش برای خبررسانی ساخته شده است . سکوی دیواری برای ذخیره سلاحها و غلات و استراحت سربازان است و در جنگ مخفیگاه بوده است . هنگامی که دشمن
دست به حمله می زد برج های آتش روشن می کردند و سراسر کشور از حمله
آگاه می شدند . اکنون مقاومت دیوار چین به عنوان یک مانع نظامی از بین رفته است. اما زیبایی معماری مخصوص آن دیدنی است . زیبایی دیوار چین پر ابهت ، و باعظمت است. از دور دیواری بلند و پر پیچ و خم بر روی کوه ها همانند اژدهایی
در حال حرکت به چشم می خورد و صحنه ای شکوهمند ایجاد شده است . از نزدیک ، دروازه های پر ابهت ، دیوار ها ، سکوهای دیوار ی،برج های دیده بانی، برج های آتش هماهنگ با عوارض زمینی آکنده از دلربایی هنری است. دیوار چین دارای اهمیت تاریخی و فرهنگی و ارزش دیدنی است. چینی ها می گویند : " کسی که به دیوار چین صعود نکرده باشد ، قهرمان نیست ".
گردشگران چینی و خارجی از پیمودن دیوار احساس افتخار می کنند . حتی سران بسیاری کشورهای خارجی نیز فرصت دیدار از این اثر بزرگ را از دست نمی دهند . برخی از بخش های دیوار چین بخوبی حفظ شده است از جمله دیوار "بادلینگ " در نزدیکی بیجنیگ دیوار " سی ما تای " ، دیوار " موتیان یو " ، دروازه شان حای گوان در انتهای شرقی دیوار چین است که نخستین دروازه چین نامیده می شود و دروازه "جایوگوان" در انتهای غرب در گان سو ،این بخش ها همچنین از مکان های بسیار مشهور و دیدنی دیوار است و گردشگران زیادی در تمام سال از آنها بازدید می کنند .
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2369.jpg
دیوار چین تجسم درایت و رنج و زحمت میلیونها چینی در دوره باستان چین است . این اثر پس ازهزاران سال از بین نرفته و دارای دلربایی فناناپذیر و سمبل روحیه ملیت چین است . سال 1987 میلادی دیوار چین به عنوان "سمبل ملیت چین در فهرست میراث جهانی ثبت شد

Borna66
09-15-2009, 11:12 PM
اتلانتیس تمدن گمشده




همه چيز بيشتر به يك فيلم علمي ـ تخيلي مي ماند. داستاني عجيب، مثل اين كه در قبرس زلزله بيايد و امواج عظيم سونامي در آنراه بيفتد. آن وقت در وسط اين فاجعه، ناگهان از دل دريا جزيره ايسربرآورد كه دانشمندان و باستان شناسان، خوشحال از اين ماجرا به اكتشافآن بروند؛ همان شهر گم شده آتلانتيس.
اين ها قصه است، اما جالب اين جا است كه كساني هستند كه واقعا دارند دربه در دنبال همان آتلانتيس مي گردند. همه چيز هم زير سر افلاطون است. فيلسوف يوناني آن قدر با آب و تاب داستان نابودي تمدني پيشرفته درآتلانتيس را شرح داده بود كه همه باورشان شد حتما جايي شبيه آن وجودداشته است. بماند كه قصه نابودي تمدن هاي قديمي، مثل تمدن هاي بين النهرينو مصر، هميشه براي مردم جالب بوده است.
اما آتلانتيس چيز ديگري است. وقتي افلاطون ادعا مي كند آرمان شهري كه درفلسفه اش توصيف كرده در آتلانتيس تحقق داشته است، ديگر آرزوي يافتن آنشهر باستاني خيلي ها را راحت نمي گذارد. شهري كه ادعا مي كنند آمريكا رابر اساس آن ساخته اند و نام خود را به اقيانوس آتلانتيك يا همان اطلسداده است .

اهرام مصر نماد تمدن پيشرفته مصر باستان

فاجعه، ناگهاني و وحشتناك بود. زلزله عظيمي اتفاق افتاد، و به دنبال آنبا يك سونامي عظيم، تمام جزيره را آب فرا گرفت. آن هايي كه از حادثه جانبه در بردند تنها فرصت يافتند تا شاهد فاجعه اي عظيم تر باشند. http://pnu-club.com/imported/mising.jpgجزيره درمقابل هجوم نيروهاي طبيعي تاب نياورد، قطعه قطعه شد و به زير آب فرو رفت.
اين سرنوشت جزيرة افسانه اي آتلانتيس بود. روايتي كه از فيلسوف يوناني،افلاطون، به جا مانده است. حتي امروز، حدود 2400 سال پس از افسانه سراييافلاطون، ماجراي آتلانتيس، جذابيت هاي داستاني خود را از دست نداده است. اما تنها در سال هاي اخير است كه دانشگاهيان، آن را چيزي بيش از يكافسانه مي دانند. امروزه شواهد جديد و حيرت انگيز، چيزهايي را در پشتداستان افلاطون آشكار كرده اند. اين يافته ها نشان داده اند كه روزگاريواقعا جزيره اي در غرب تنگه جبل الطارق وجود داشته است؛ جايي كه افلاطونآن را ستون هاي هركول ناميده بود. اين جزيره درست مثل ادعاي افلاطون بازلزله و سونامي نابود شده است.
دكتر" مارك آندره گاچر"، محقق مؤسسه اروپايي تحقيقات دريايي كسي است كه دراكتشافات اخير نقش داشته است. او مي گويد انطباق واقعيت هاي زمين شناسيبا يك افسانه كهن، شگفت انگيز است: روي دادن يك چنين زلزله هايي كه منجربه سونامي مي شوند در منطقه اي كه افلاطون براي داستان خود انتخاب كردهبود، نشان مي دهد كه اين انطباق، چيزي فراتر از يك اتفاق تصادفي بوده است. يافته هاي گاچر آخرين قطعه اي است كه پازل را كامل مي كند.

حتي در زمان افلاطون هم داستان آتلانتيس، غير قابل باور به نظر مي رسيد. شرح داستان او از دولت - شهري كه در يك جزيره بنا شده بود و پايانيناگهاني و اسفبار داشت از نظر بسياري از مردم (از جمله شاگرد مشهورشارسطو) داستاني خيالي بود. اما چيزهاي ديگري هم در داستان او وجود داشتكه به نظر مي رسيد ريشه در حقيقتي ژرف دارد. افلاطون صراحتا در گزارش خودمي گويد مصريان كه داستان آتلانتيس را به يوناني ها داده اند، خود نيزشاهدان دست اولي براي حادثه نداشتند. تنها آن را از متني قديمي تر با يكزبان ناشناخته، به زبان خودشان ترجمه كرده بودند. اين ها سخنان"رابرتسرمست"، نويسنده كتاب "اكتشاف آتلانتيس "و يكي از افراد برجسته در جست وجويشهر گمشده است. افلاطون تاريخ آن واقعه را 9000 سال قبل از زمان سولون مي داند".سولون" يك دولتمرد يوناني بود كه حدود سال 600 ق.م. مي زيسته است. پسداستان نابودي آتلانتيس بنا به گفته افلاطون، به 11600 سال قبل بازمي گردد. اما توصيف افلاطون از يك تمدن پيشرفته كه در يك متروپوليس با ديوارهايياز طلا زندگي مي كردند، ترديدهاي فراواني را برانگيخته است. اين خيال پردازي ها،اكثر پژوهشگران را به اين نتيجه رسانده است كه بعضي از عناصر گزارشافلاطون مانند مكان، تمدن پيشرفته و تاريخ تخريب شهر، احتمالا اشتباه است.

كشف آتلانتيس .

قرن ها، ديدگاه افلاطون درباره تمدن پيشرفته اي كه به سرنوشتي وحشتناكدچار شد براي محققين آن قدر قانع كننده نبود كه به جزئيات دقيق محل آنتوجه كنند. مكان هاي پيشنهادي براي آتلانتيس كه بر پايه دلايل متفاوتيقرار داشت، پاي آتلانتيس را به همه جاي كره زمين كشيده بود. در سال 1882يك نويسنده و سياستمدار آمريكايي به نام" ايگناتيوس دانلي "، تلاش هاي فراواني كرد تابا حفظ قسمت هاي اصلي داستان، اين جزيره افسانه اي را در وسط اقيانوساطلس پيدا كند. او به دنبال مردماني باهوش بود كه همه چيز را از كشاورزيگرفته تا باروت، اختراع كرده بودند . چنين ادعاهايي براي مردم جذاب بود، اما اين اطمينان را به دانشمندان مي دادكه كل ماجرا يك دروغ بزرگ است. اما بدگماني ها در سال 1939 تغيير كرد. درآن سال، باستان شناس برجسته يوناني،" اسپيريدون ماريناتوس" نظريه اي ارائهداد كه تا همين اواخر باورپذيرترين توضيح براي افسانه قديمي به شمار مي رفت. ماريناتوس ادعا كرد كه منشأ داستان آتلانتيس، يك واقعة تاريخي است: نابودي يك جزيره در يك فاجعه عظيم كه قبل از زمان افلاطون اتفاق افتادهبود. او ترا را به عنوان محل واقعه پيشنهاد كرد. ترا جزيره اي واقعي درمديترانه كه از ستون هاي هركول خيلي دور بوده است. پس از آن، يك واقعةآتشفشاني، درست در همان محل كشف كرد كه زمانش حدودا 1500 سال قبل ازميلاد بوده است. اين زمان، بود تقريبا مي شود 900 سال قبل از زمان سولون،نه 9000 سال قبل از سولون كه افلاطون ادعا كرده بود. ماريناتوس همچنينادعاي افلاطون را قبول كرد كه در آن جزيره، تمدني پيشرفته وجود داشته ونابود شده است. استنادش هم به اين بود كه آتشفشان" ترا " تمدن "مينوسيان" رادر نزديكي كرت نابود كرده بود .

"راز مديترانه"

نظريه ترا واكنش هاي متفاوتي را به دنبال داشت. بعضي باستان شناسان ادعاكردند كه آن چه افلاطون به عنوان ويژگي هاي آتلانتيس توصيف كرده بود، باآن چه امروز به تمدن مينوسيان نسبت مي دهند انطباق دارد. اما همچنان تلاش هايآن ها براي توضيح اختلاف موجود بين زمانبندي افلاطون و نابودي ترا بهنتايج خوبي نرسيده . با اين حال، اين تصور كه آتلانتيس در مديترانه بوده است، همچنان طرفدارانخود را دارد. از دهه 1990، رابرت سرمست دلايلي را ذكر كرده كه نشان مي دهدآتلانتيس حدودا در 80 كيلومتري جنوب http://pnu-club.com/imported/mising.jpgشرقي قبرس قرار داشته است؛ قبل ازاين كه گودال مديترانه در حدود 12هزار سال پيش، پر از آب شود. همچنينسرمست سال گذشته عكس هايي را منتشر كرد كه ادعا مي كند گروه اعزامي او ازعمق 1500 متري گرفته اند. او با ذوق زدگي مي گويد: اين عكس ها قديمي ترينسازه هاي ساخت بشر را نشان مي دهد كه تا كنون ديده شده اند. اما سرمستاذعان مي كند شكاف هاي زيادي در نظريه اش وجود دارد. زمين شناسان ثابتكرده اند كه گودال مديترانه حدود پنج ميليون سال پيش، پر از آب شده است،و آن سازه هاي ساخته بشر تماما ساختارهايي طبيعي هستند. با اين حال،سرمست اميدوار است كه بتواند مردم را با زيردريايي به آن اعماق ببرد تابتوانند بقاياي آتلانتيس را ببينند. درست همان موقعي كه ادعاهاي سرمست رسانه ها را جذب خود كرده است، توجهدانشمندان در جاي ديگري متمركز است. چيزي كه حتي ممكن است اعتبار بيشتريبه داستان افلاطون بدهد. در سال 2001، دكتر"ژاك كولينا-ژيرارد" از دانشگاهمديترانه اي فرانسه، به واقعيتي توجه كرد كه هر كس ديگري هم مي توانست آنرا بداند: اين كه واقعا جزيره اي درست جلوي ستون هاي هركول حدود 12000سال قبل وجود داشته است. اين جزيره كه اسپارتل نام دارد به دنبالبالارفتن آب درياها پس از عصر يخبندان، كاملا به زير آب رفته است. اسپارتل در جايي قرار دارد كه به نظر مي رسد زلزله و سونامي هايوحشتناكي در آن جا اتفاق مي افتند. درست شبيه آن وقايعي كه مطابق داستان،آتلانتيس را نابود كرده است.
آيا داستان افلاطون مي تواند واقعي باشد؟ طبق تحقيقات گروه" ژيرارد"، يكزلزله عظيم حدود 12000 سال پيش در كف اقيانوس اتفاق افتاد و به دنبال آنيك سونامي بزرگ با امواجي به ارتفاع حدودا 20 متر روي داد. پروفسور "مككوي" زمين شناس مي گويد نياز به تجزيه سنگ هاي آن منطقه دارد تا مسأله راحل كند. مك كوي به شوخي مي گويد: توجه كنيد گفتم سنگ. اگر آن جا هرنوعبقايايي از تمدن پيدا شد، شام مهمان من! !. هيچ كس انتظار ندارد كه داستان افلاطون با توصيفاتش از لنگرگاه هاي وسيع،معابد و سرزميني كه تحت فرمان فرزندان" پوسايدون" بوده است، با تمامجزئياتش قابل دفاع باشد. اما حالا حدس هايي مبتني برواقعيت وجود دارد كهداستان او توصيف يك فاجعه انساني است كه پيش از تاريخ اتفاق افتاده است. افسانه آتلانتيس مي تواند هشداري باشد از پس هزاره ها، در مقابل بي توجهيما نسبت به نيروهاي طبيعت. ما هنوز هم نمي توانيم اين نيروها را كه 12000سال پيش، آتلانتيس افسانه اي را نابود كرد، كنترل كنيم .

تصويري كه افلاطون از آتلانتيس مي دهد .


افلاطون شهر آتلانتيس را در كتاب جمهوريت به صورت حلقه هايي تصوير كردهبود كه در ميان آب قرار دارند و قصري در مركز آن است .

1.ترا - باستان شناسي يوناني، اسپيريدون ماريناتوس، كسي بود كه احتمالا به خاطرعرق ملي اش، در 1939 اين جزيرة يوناني را يك آتلانتيس احتمالي ديگر خواند.
2.نزديك قبرس - از آغاز دهة 90، رابرت سرمست اصرار مي كند كه آتلانتيس در 80 كيلومتريجنوب شرقي قبرس واقع بوده است.
3.اسپيتز برگن - ژان بيلي، ستاره شناس فرانسوي، جزيرة اسپيتزبرگن در نزديكي ساحل نروژ راهم به ليست كانديداها اضافه كرد.
4.اسپارتل - سال 2001، دكتر ژاك كولينا ژيرارد به اين نكته اشاره كرد كه 12 هزار سالپيش، جزيرة اسپارتل، درست در غرب تنگة جبل الطارق قرار داشته است. جولايهمين سال، مارك آندره گوشه با شواهد زمين شناسي اي كه ارائه كرد، به حرفژيرارد صحه گذاشت و نامزدي اين جزيره براي آتلانتيس را محكم تر كرد.
5.درياي ساراگوسا - ايگناتيوس دانلي، عضو كنگرة آمريكا در قرن 19، اعلام كرد كه آتلانتيس دربستر اين دريا دفن شده است.
6.قطب جنوب - در 1995، دو كانادايي به نام هاي رند و رز فلم آت جايي در قطب جنوب رامحل احتمالي آتلانتيس دانستند تا كلكسيون نامزدها از هر جهت كامل شود.
7.بيميني- - ادگار كيس، پيشگوي معروف، اين جزيره واقع در باهاما را محل آتلانتيسمعرفي كرد.
آتلانتيس كجا است؟.

در طول قرن ها، چند صد منطقه به عنوان نامزدهاي مكان آتلانتيس معرفي شده اند. از جزيرة اسپيتزبرگن كه ستاره شناس فرانسوي" ژان بيلي" در 1778 معرفي اشكرد تا قطب جنوب كه حرفش را رند و "رز فلم آت"، نويسنده هاي كانادايي در 1995 پيش كشيدند. اما ايگناتيوس دانلي، عضو كنگرة آمريكا در قرن نوزدهم،دوباره ايدة جايي وسط اقيانوس اطلس را به عنوان محل احتمالي آتلانتيسمطرح كرد. (افلاطون هم تقريبا همين نظر را داشت.) دلايلي كه اين آدم هابراي حرف هايشان مي آوردند هم به اندازة همين پراكندگي جغرافيايي، تنوعدارد. دانلي براي حرفش به مهاجرت مارماهي ها به طرف درياي ساراگوسااستناد مي كرد و فلم آت ها، حرف از جا به جايي شديد پوستة زمين مي زدند .

آتلانتيس ميان تاريخ و جغرافيا

آتلانتيس را قرن چهارم پيش از ميلاد، افلاطونسر زبان ها انداخت و مشهور كرد. افسانة آتلانتيس، داستان جزيره اي باتمدن بسيار پيشرفته است كه ناگهان با يك فاجعه، از صفحة تاريخ و جغرافيامحو شد. از زمان http://pnu-club.com/imported/mising.jpgفلاطون، دانشمندان و صاحب نظران، پيوسته بر سر اعتباراين گفته ها بحث كرده اند. خيلي ها آن را يك افسانة كاملا تخيلي مي دانند. بقيه هم به افلاطون رحم مي كنند و مي گويند حرف هايش احتمالا الهامگرفته از فوران آتشفشان عظيمي است كه حدود هزار سال پيش از او، نواحي شرقمديترانه را تحت تأثير قرار داد. با اين حال، به تازگي، بعضي ازكارشناسان، ساختارهاي پيدا شده بر بستر درياي مديترانه، جايي نزديك سواحلقبرس را باقي مانده يك شهر عظيم تصور مي كنند. اما مخالفان، پيدايش اينساختارها را صرفا نتيجة فعاليت هاي طبيعي زمين شناسي مي دانند.
يك جاي ديگر كه كانديداي آبرومندانه تري براي آتلانتيس به حساب مي آيد،جزيره اي در نزديكي تنگه جبل الطارق است. همان جايي كه ظاهرا داستانافلاطون اتفاق مي افتد.
شواهد زمين شناسي، نشان مي دهد كه اين جزيرة غرق شده ـ معروف به اسپارتلـ تقريبا 12 هزار سال پيش ، قرباني يك زمين لرزه عظيم و سونامي حاصل ازآن شده است. اين تاريخ، زماني است كه به طرز غريبي با گفته هاي افلاطون،همخواني دارد .

ادگار كيس؛ يك موردغريب

يكي از عجيب ترين اپيزودهاي داستان آتلانتيس در 1927 كليد خورد. يعنيزماني كه يك پيشگوي آمريكايي به نام "ادگار كيس" ادعا كرد جاي شهر افسانه ايرا مي داند. سپس در جريان خلسه هاي هيپنوتيزمي اش خبر از تمدني مي داد كهزماني در نزديكي جزيرة بيميني واقع در درياي كارائيب وجود داشته و قربانييك فاجعة طبيعي شده است. در 1940، او همة شهرت حرفه اي اش را سر دست گرفتو يك پيشگويي عجيب كرد: بقاياي آتلانتيس در اواخر دهه 60 دوباره پديدارمي شود. وقتي كيس در 1945 مرد، همه مطمئن شدند كه او قبل از پيشگويي، باپزشك خانوادگي اش مشورت كرده است. اما در 1968 گزارش هايي مبني بر وجوديك جاده منتشر شد. اين جاده، از بلوك هاي دست ساز سنگ آهك ساخته شده بودو به طرف خارج بيميني مي رفت. البته شكاك ها و بدبين ها گفتند كه اين مي توانديك ساختار كاملا طبيعي باشد و اصلا سنگ آهك، گزينه خيلي ضعيف و ابلهانه ايبراي ساخت جاده است.
بررسي هاي بعدي، نشان داد كه سنگ ها را يك سيستم پيچيدة زبانه و حفره بههم متصل مي كند و پايه هاي مرمرين هم در ميانشان ديده مي شود. در 1998،آزمايش هايي كه متخصصان مؤسسه تحقيقات ساختمان انگلستان روي اين سنگ هاانجام دادند، وجود زغال سنگ و كلينكر سيمان در آن ها را معلوم كرد. بررسييكي از نمونه ها با ميكروسكوپ الكتروني هم پرده از وجود يك ورقة كوچك طلادر آن برداشت. علائم روي اين ورقه، نشان از كار يك صنعتگر باحوصله مي داد . اين شواهد عجيب مي توانست روح كيس را شادكند. اما شكاك ها گفتند كه قطعات مرمري و بقية چيزهاي دست ساز، احتمالابه عنوان تجهيزات يك مزرعة كشت كتان به آمريكا برده مي شده كه با وقوع يكسانحه، كشتي حامل آن ها در بستر اقيانوس جا خوش كرده است. احتمالا اينخيلي محتمل تر از وجود آتلانتيس و پيش بيني ظهور دوبارة آن است .



آيا فجايع طبيعي، بعضي از بزرگ ترين تمدن هايتاريخ را نابود كردند؟



سقوط امپراتوري هاويرانه هاي پمپي شهري كه زير خاكستر مدفون شد .

نابودي تمدن اَكَّد در عراق مركزيدور و بر 4 هزار سال پيش، مدت ها است تاريخ دانان را گيج كرده است. محوهمزمان پادشاهي مصر بعد از ساخت اهرام بزرگ، و همين طور نابودي صدها شهرواقع در حوالي فلسطين، معماهايي از همين دست اند. در تصاوير ماهواره ايكه سال 2001 از جنوب عراق گرفته شد، يك گودال 3 كيلومتري تقريبا جديدديده مي شود كه با توجه به ابعاد و عمرش، مي تواند نشان دهندة برخورد يكشهاب سنگ عظيم با قدرت تخريبي معادل صدها بمب هيدروژني باشد . دور و بر 3600 سال پيش هم شهرها و شهرك هاي ساخته شده بر روي جزيرةآتشفشاني ترا در درياي مديترانه، با يك فوران آتشفشاني، يك شبه نابودشدند. عواقب اين اتفاق، ـ كه يك سونامي عظيم را هم شامل مي شد ـ نابوديتدريجي تمدن مينوسيان در كرت را رقم زد. بسياري از محققان معتقدند تمدنآتلانتيس، حدود 12 هزار سال پيش به پايان كار خودش رسيد. اين حرف اگردرست باشد، آتلانتيس را به معروف ترين فاجعة كل تاريخ پيوند مي دهد: طوفان نوح. شواهد سيل بنيان كني كه همة دنيا را درنورديد، در اساطير ومذاهب بسياري از تمدن ها و فرهنگ هاي كهن ـ از مكزيك تا خاورميانه و چينـ وجود دارد. همة اين نشانه ها مي تواند روايتي از پايان آخرين عصريخبندان، آب شدن ورقه ها و كوه هاي عظيم يخ و افزايش 100 متري سطح آبدرياها در 10 هزار سال پيش باشد . مطالعات زمين شناسي نشان مي دهد كه تحت تأثير همين اتفاق، درياي مديترانهبه درياي سياه متصل شد و بخش عظيمي از منطقه را زير آب برد .

نشریه اکسیژن (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.prfco.com%2Fma tn3%2Fatlantis.htm)

Borna66
09-15-2009, 11:12 PM
شرق اسرارامیز
تا امروز مطالب بسیاری از تمدنهای اسرارامیز در سایت قرارگرفته است . مطالبی از" تمدنهای اسرارامیز امریکای جنوبی (http://yahoo2.blogfa.com/8405.aspx)" – مطالبی از تمدن فراعنه (http://yahoo2.blogfa.com/cat-5.aspx) و بناهای شگفت انگیزی چون بعلبک و معابدی در اردن.... امروز میخواهم شما را با دانش اسرارامیز ملل شرق اشنا سازم ,مردمان که راز گیاهان را میدانستند و الیاژهای را استخراج میکردند که امروزه تصورش هم محققان و دانشمندان را در بهت و حیرت فرو برده است.

شرق اسرارامیز( نگاهی به علوم حیرت انگیز شرق اسیا )


موهنجودارو – کشف این شهر از نظر باستان شناسی یکی از معماهای پیچیده جهان است . شهری که در ان هیچ نشانی از کاخها و قصرها وجود ندارد . مردمی با تمدن و دستاوردهای عظیم .

حدود پنج تا شش هزار سال پیش – زمانی که هرم " خئوپس " هنوز ساخته نشده بود و یا قبل از اینکه پونان توسط شکارچیان وحشی منهدم شود و یا شهر " تروی "هنوز بصورت خواب و رویا بیش نبود – شهر " موهنجودارو " در محلی واقع در جنوب پاکستان فعلی بین " لارکانا " و " کاندیارو " امروزی – در اوج شکوفائی خود بوده است . این شهر مهم بین المللی ان روزگار که حتی در مورد نام ان نیز اطمینان نداریم از ورای قرون و اعصار به سبک غیر عادی به نسل امروز سلام می نماید . دانه های نهفته در ویرانه های ان از یک خواب طولانی بیدار شده و بعد از رشد و نمو مجدد یک نوع غله ناشناخته ببار اورده است که قابل هضم تر از هر نوع دانه ای است که تاکنون شناخته شده است .!! برای اولین بار همین خبر کوتاه ولی معجزه اسا در مطبوعات بود که به مردم فهماند که شهری بنام " موهنجودارو " هم وجود داشته است . اما احتمالا" اکثر خوانندگان ان مقاله متوجه نشده بودند که خاکبرداری و کشف ان شهر باستانی چه اهمیت باستان شناسی داشته و شاید سئوالاتی به ذهنشان خطور کرده بود . حدود نیم قرن پیش ( قبل از استقلال هند و جدا شدن پاکستان از ان ) محصلین و دانشجویان هندی با یک معمای عجیب مواجه بودند . در یک دست کتاب " ریگ وادا " را داشتند که متعلق به مردم بسیار پیشرفته و با فرهنگ عالی قرن سوم قبل از میلاد بود و در دست دیگر هیچگونه مدرکی دال بر پیشرفت علوم و فنون بعد از ان تاریخ باشد را نداشتند . یعنی در زمانی که نفوذ و تاثیر فرهنگ یونانیان و ایرانیان عالم گیر شده بود . این دوره رکود برای انها بصورت معما در امده بود و کشفیاتی که گاهی به عمل می امد بر بغرنج بودن معما می افزود . از قبیل بقایای دیوارها, سلاح های


در زمانیکه وحشیگری و بربریت اکثریت جهان را فراگرفته بود – در این شهر از سیستم فاضلاب و انتقال اب به خارج شهر استفاده میکردند . ایا این تمدن چیزهایی را از تمدن غنی ان روزگاران ایران به ارث نگرفته بود؟!


برنزی و وسائل زیست منزل و یک مهره برجسته که یک نوع گاو شاخدار ناشناخته با نوشته ای عجیب و غیر قابل تفسیر را نشان می داد و در " هاراپا " پنجاب در حدود 200 کیلومتری جنوب غربی شهر لاهور کشف شد . در سال 1921 یک باستان شناس هندی بنام " دایا – هارپا " یک سری خاکبرداری هایی به عمل اورد که منجر به کشف یک شهر باستانی شد – که مردمان انجا اطلاعی از وجود اهن نداشتند و فقط از وسایل برنزی و سنگی استفاده میکردند
, با وجود اینها به یک مرحله عالی از تمدن دست یافته بودند که پیدا شدن یک ساختمان عظیم سیلو مانند که به شکل قیف بود و یک تندیس بدون سر و دست که با مهارت خارق العاده از سنگ تراشیده شده بود – موید این ادعاست . یک سال بعد باستان شناس دیکری دست به خاکبرداری زده و یک معبد بودائی مربوط به قرن دوم میلادی را از زیر خاک بیرون اورد – که در یک جزیره کوچک ابهای ساحلی واقع در حدود 725 کیلومتری" هاراپا "و در یک منطقه پر از پستی و بلندی که مردم محل " موهنجو - دارو " (تپه مرگ ) می نامیدند, قرار داشت . در ادمه حفریات با کمال تعجب در زیر ویرانه های معبد بقایای قدیمی تری را کشف نمودند که از نظر خصوصیات ظاهری شباهت زیادی به کشفیات مربوط به تمدن " هاراپا " داشت . موضوع شگفت انگیز و عجیبی که در حفریات – خصوصا" در اخری بروز نمود این است که سیستم اجتماعی ان طوری بود که هیچ نشانی از کاخ سلطنتی یا معبد در انجا یافت نشد . در صورتی که تاکنون در کشفیات باستان شناسی بدون استثنا اثاری از کاخ های سلطنتی که به نسبت بارزتر نیز بوده اند کشف شده است . سیستم شهر سازی انقدر منظم و بینظیر میباشد که به گفته مهندسین ,در عصر حاضر نیز بهتر از انرا نمیتوان احداث نمود .یک حمام سونا و یک سیستم گرمازا با هوای داغ , سیستم فاضلاب و ابرسانی بسیار پیشرفته که در تمام شهر بچشم میخورد و مجراهای فاضلاب که ابهای باران را به بیرون شهر هدایت میکرده است – نشان از یک تمدن عظیم دارد . در انجا یک جعبه جواهرات بسیار نفیس از جنس نقره که پر از انواع جواهرات از قبیل : انگشتری ها – دست بندها و گردنبندهای از جنس طلا و نقره و بعضا" عاج و در داخل یک جعبه دیگر پارچه نفیسی از جنس پنبه وجود داشت که در نوع خود قدیمیترین میباشد که تاکنون کشف شده است– تا ان موقع قدیمیترین نشانه پنبه در میان یافته های امریکای عهد باستان بوده است و قدیمیترین زمان پیدایش ان در حوزه مدیترانه نیز در عهد اسکندر کبیر یا در حدود سال 300 قبل از میلاد بوده است . همان طور که متوجه شدید مردم " هاراپا " از وجود اهن بی اطلاع بوده اند و یا به گفته ان تعداد از دانشمندان که به وجود قاره گمشده مو معتقدند, انها قبلا" اهن و مصارف انرا میدانستند ولی بعدها انرا فراموش کردند . ( به نظر حقیر این مسخره ترین تئوری بیان شده است – چون ابزارهای ساخته شده از اهن بسیار محکمتر و با دوامتر از الیاژهای چون برنز و نقره و طلا میباشد و یکی از مسائلی که باعث شد امپراطوری یونان بسرعت جهان را تسخیر کند وجود سلاحهای از جنس اهن بود که سایر سلاحهای دیگر را براحتی میبرید و از بین میبرد – وسائل کشاورزی و غیره .... که تاثیر فراوانی در زندگی انها داشت بعد از مدتی فراموش شد.!! حال چگونه ممکن است یک تمدن به این راحتی این دانش را فراموش کند.؟ ) در فاصله بین " هاراپا " و " موهنجو دارو " در محلی که رودخانه پنجاب به ابهای ساحلی میپیوندد, اشیائی یافت شده است که در میان انها یک انگشتانه اهنی و یک فنجان از فلز سبک که احتمالا" از الومینیم بوده , قرار داشت . شاید شما عزیزان با خواندن این مطلب تعجب کنید و این


یکی از اسرار شگفت انگیز جهان , ستون معروف دهلی میباشد . ستونی با قدمت بیش از 4000 سال که هنوز هیچ اثر زنگ زدگی در ان مشاهده نمیشود , ستونی از جنس اهن خالص که با روش ناشناخته ای الکترولیزه و سپس با نیروی الکتریکی قوی به هم جوش خورده شده است . ایا نیاکان شرقی ما توانسته بودند به الکتریسته دست یابند و از ان برای جدا سازی ناخالصیهای الیاژ استفاده کنند .؟



یافته را یک اراجیف مفت فرض کنید – اما قاره اسیا پر از انواع شگفتیهاست . برای مثال ستون اهنی معروف دهلی که در نزدیکی منار" کوتب "قرار دارد و از نوعی اهن یا بهتر است بگویم از نوعی الیاژ اهن مانند ساخته شده که بهم جوش خورده و با وجود اینکه بیش از 4000 سال قدمت دارد و در طول این مدت طولانی در معرض باد و باران و گرمای هوای گوناگون قرار گرفته است ( انهم در هوای متغیر هندوستان ) – اما کوچکترین اثری از زنگ زدگی در ان مشاهده نمیشود . اما نکته بسیار عجیب و اسرار امیز این میباشد که این ستون از اهن خالص ساخته شده است که امروزه فقط از طریق الکترولیز و انهم به مقدار کم میتوان انرا تولید کرد.!! در مورد این ستون حیرت انگیز, باستان شناس هندی تبار متولد بریتانیا بنام
"R. Balasubramaniam" کتابی با عنوان " ستون فلزی معروف دهلی " به نگارش دراورده که در ان به موارد حیرت انگیزی از این ستون اشاره کرده است . این ستون که حدود 30 / 7 متر ارتفاع و بین 48 تا 29 سانتیمتر قطر ان میباشد – در محلی مسطح واقع شده است . قطر این ستون از پائین پهن و هر چقدر ارتفاع میگیرد نازکتر میشود . وزن ان معادل 5 / 6 تن میباشد که همانطور که گفته شد از اهن خالص میباشد . بر قسمتی از این ستون کتیبه ای به خط هندو باستان حک شده که در نوع خود حیرت انگیز است – اجازه دهید معمای این ستون را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار دهیم . همانطور که میدانیم امروزه به وسیله جریان برق و الکترولیزه کردن, ناخالصیهای فلز گرفته شده و انرا بصورت الیاژهای مختلف از قبیل – الومینیم – فولاد و غیره.... در می اورند . این ستون اهنی با جوشهای بسیاری شکل گرفته است – به عنوان مثال برای تاج این ستون بیش از صدها جوش بکار برده شده . ایا میدانید برای جوش دادن یک الیاژ خالص – انهم از نوع اهن خالص چه ولتاژ برقی لازم است ؟!! حتما" شما دوستان جوشکاریهای معمولی را دیدید و از حرارت و نوری که متساعد میشود خبر دارید – معما وقتی بغررنج تر میشود که میبینیم بر روی این ستون کلماتی هم حک شده است . طبق باورهای هندوهای قدیم این مکان یک مکان مقدس بوده و توریستهایی که از دهلی و منار " کوتب " دیدن می کنند – ساعات زیادی با این ستون حیرت انگیز خلوت می کنند . حتما" انها نیز به این فکر می کنند : کدام تکنولوژی و کدام علم توانسته ستونی با این عظمت, انهم در 4000 سال پیش خلق کند . البته شرق سرشار از این معماهای شگفت انگیز است . موسسه " اسمیتسونیان " و اداره استاندارد ایالت متحده امریکا, وسائلی را ارائه نموده اند که ثابت می کند حدود 7000 سال قبل مردم شرق با استفاده از کوره هایی که تا 9000 درجه سانتی گراد گرما تولید میکردند, فولاد بدست می اوردند . و یا میتوان از سکه هایی که توسط " ایوتی دموس " ( 187 تا 222 قبل از میلاد ) اهل باکتریا واقع در محل فعلی افغانستان ضرب شده اند و دارای رگه های واضعی از فلز نیکل است که استخراج ان از سنگ معدن خام – بسیار پیچیده و مشگل است . یک قلاب کمر متعلق به یک ژنرال چینی بنام " چوئوچو " ( 316 تا 265 بعد از میلاد ) که به همراه اشیاء دیگر در مقبره اش پیدا شد, در سال 1965 توسط اساتید بخش فیزیک کاربردی اکادمی علوم چین انالیزه ( تجزیه ) گردید و نتایج زیر بدست امد . الومینیم 85 درصد, مس 10 درصد و منگنز 5 درصد و همانطور که مجله " هورایزنز " ( افق ها ) در اینباره اشاره نمود, درست است که فلز الومینیم در طبیعت فراوان است, ولی استخراج و تصفیه اش بسیار مشگل است و استخراج ان از طریق الکترولیز کمتر از 2 قرن است که شناخته شده است – وپی بردن به این امر که متخصصین استخراج فلزات چینی در 1600 سال قبل به نحوه استخراج الومینیم وارد بوده اند – از نظر تاریخچه علوم, کشف مهمی محسوب میشود . حال که مطلب از الومینیم و کشور چین است – اجازه دهید مطلبی را که من در 16 اردیبهشت سال 84 در وبلاگ قرار داده ام را با هم یکبار دیگر مطالعه کنیم تا بدانیم – شرق نیز سرشار از شگفتیهاست .»در سال 1956 باستان شناسان یک وسیله نشان دادن گذر زمان را از زیر خاک بیرون اوردند که دارای حروف چینی روی ان بود . در محاسبات اولیه این وسیله را به قرن سوم میلادی نسبت دادند که با توجه به ازمایش کربن (کربن - 4 ) در صحت این تخمین هیچ شکی وجود نداشت . اما دو مشکل بزرگ و تکاندهنده دراین میان مشاهده شد . یکی اینکه وسیله نشان دادن زمان و ساعتهای اولیه را سوئیسی ها تنها سه قرن پیش تر به صورت مکانیکی اختراع کرده بودند . و این وسیله نشان میدهد چینی ها حداقل ده قرن در ساختن ساعت از سوئیسی ها جلوتر بوده اند . اما مشکل دیگر که بسیار عجیب تر جلوه میکند این است که این وسیله از 85درصد الومینیم ساخته شده است . در صورتی که ما میدانیم الومینیم به صورت الیاژ و جسم مرکب وجود داشته و وانگهی اولین بار الومینیم در قرن نوزدهم میلادی و انهم به کمک نیروی برق به صورت مستقل و مجزا درامده است . حال چگونه چینی ها شانزده قرن پیش تر از طرفی مکانیزم ساعت مکانیکی را بدست اورده بودند و از جهت دیگر از الومینیم به 85درصد یک مخلوط ,استفاده کردند.؟ و سرانجام چگونه در ان زمان نیروی برق را در اختیار داشته اند که بتوانند به مجزاسازی الومینیم بپردازند.؟ اینها همه از رازی خبر میدهد که همه دانشمندان را در عجب گذاشته است . رازی که چینی ها را در دوهزار سال پیش قادر ساخته تا بسیاری از دستاوردهای مدرن بشری را تجربه کرده باشند.





سکه هایی که به فرمان" ایوتی دموس " اهل باکتریا واقع در محل فعلی افغانستان ضرب شده اند . این سکه ها دارای رگه های واضعی از فلز نیکل میباشد که استخراج ان از سنگ معدن خام – بسیار پیچیده و دشوار میباشد .


قلاب کمر متعلق به یک ژنرال چینی بنام چوئوچو که به همراه اشیاء دیگر در مقبره اش پیدا شد . الیاژهای بکار رفته در این قلاب کمر تنها با الکترولیزه کردن بدست می اید . چه کسانی این تکنولوژی را به چینیان اموختند؟!

Borna66
09-15-2009, 11:13 PM
تمدني اسرار اميز در زير زمين



يک پديده غير عادي که آميخته با روايات عجيب و غريب محلي بود, باعث شد تا توجه دانشمندان روسي را بسوي يک چاه بي انتها در جمهوري" اذربايجان " جلب نمايد . ديواره ان چاه نور ابي رنگ مبهمي را انتشار ميداد و صداهاي عجيب و غريب زوزه يا سوت مانند از داخل ان بگوش ميرسيد . انطور که دانشمندان پي بردند هيچ چيز غير عادي در انجا وجود نداشت . تعدادي از محققان تا عمق معيني از چاه پائين رفتند و در همان حال تعدادي نيز شکافها و سوراخ هاي اطراف ان محل را مورد کاوش قرار دادند – تا ببينند ارتباطي بين انها وجود دارد يا نه, وبيش از انچه انتظار داشتند يافتند . شبکه عظيمي از تونلهاي زير زميني که بعدا" معلوم گرديد با تونل هاي زير زميني "گرجستان" و "قزاقستان" نيز مربوط ميباشند . ابتدا چنين تصور شد که انها متعلق به عصر ماقبل تاريخ است, زيرا در نزديکي مدخل انجا استخوانهاي انسانها و نقاشيها و خطوط نوشتاري مشاهده شد . اما تحقيقات بيشتر معلوم کرد که استخونها خيلي جديدتر از خطوط و نقاشي هاست . همچنين معلوم گرديد که اکثر تونلها به غارهايي که در کنار کوه کنده بودند, منتهي ميشود . اين تونلها نيز با سنگ ملاط اهک مسدود شده و مانع کاوش مناسب مي شد . با وجود اينها تشکيل يک سيستم عريض قابل تردد را مي داد که بعضي ها دايره اي ( چهار سو يا محل تلاقي چندين معبر ) و بعضي ها به صورت دالانهاي کوتاه بن بست بودند و در سرتاسر ان چاه ها, کانالهايي انقدر باريک وجود داشت که حتا يک کودک هم نميتوانست از داخل ان عبور نمايد . يکي از تونلهاي بزرگ ان که قابل تردد بود, بعد از مسافت قابل ملاحظه اي به يک هال وسيع زير زميني منتهي شد که بيش از 22 متر ارتفاع داشت . کاملا واضح بود که انجا حاصل کار موجودات با تمدن بوده است ,اما براي چه منظوري ساخته شده است.؟! تاکنون هيچ پاسخي وايده اي براي ان يافت نشده است .! شايد پاسخ به اين سئوال در داخل تونلهايي که مسدود شده اند – نهفته باشد . شکل ورودي هاي اصلي به ان تونلها يکسان است – يعني با ديواره هاي زيباي مستقيم و طاقهاي کم عرض . و موضوع عجيبي که وجود دارد اين است که انها تقريبا" مشابه تونلهاي است که در امريکاي مرکزي مشاهده شده است. در " قزاقستان " در داخل غارهاي که در نزديکي تونلها وجود دارد, نقاشي و نوشته هايي در روي ديوارهاست که شکل و مايه اصلي جهاني دارند . از ان جمله ميتوان به خطوط متقاطع شبيه صليب شکسته نازي ها که سمبل ابديت است يا خطوط حلزوني شکل را نام برد . اما در مورد هدف کندن اين تونلها – دانشمندان روسي عقيده دارند که انها بخشي از يک شبکه عظيم هستند که به طرف ايران *کشيده شده است و شايد هم به تونلهاي جديدي که بعدها در نزديکي " امودريا " ( واقع در ترکمنستان و در نزديکي افغانستان )کشف شده اند وصل باشند و حتي امکان دارد به دخمه هاي پيچ در پيچ زير زميني مرکز و غرب چين و تبت و مغولستان متصل باشند . بعضي از ان تونلها در سالهاي 1920 و 1921 توسط " اوزندو و****** " که يک کاوشگر روسي بود کشف شدند, خود وي عقيده داشت که مردم ان سامان از وحشت تهاجم و قتل و غارت مغولها که تحت رهبري چنگيزخان همه جا را بخاک و خون کشيدند- کنده شده است, تا بتوانند در داخل انها مخفي شوند . در این رابطه شرق شناس معروف " نیکولاس روزیخ " عقیده دارد که در جایی در اسیا یک امپراطوری عظیم زیر زمینی وجود داشت که " شمبهالا " نام داشت و از نسل انها یک ناجی جدید بشریت بصورت پهلوان " میترییا " ظهور خواهد نمود. روحانیان تبتی عقیده دارند که ان تونلها پادگان امنی بوده و حتی اخرین انها پناهندگان زیادی را از یک فاجعه عظیم نجات داده است . روایت میشود که ان مردم ناشناخته در داخل ان تونلها به یک منبع انرژی دست یافته بودند, که گویا جانشین انرژی خورشیدی بوده است . یعنی باعث رشد گیاهان و افزایش طول عمر انسانها می شده است – و گمان میرود که نور مهتابی سبز رنگی را منتشر میکرده است . باز هم نکته عجیبی که وجود دارد این است که چنین عقیده ای در افسانه های امریکا نیز وجود دارد . روایت است که یک کاوشگر در دل جنگلهای امازون دخمه تو در توی زیر زمینی را کشف کرده بود که از طریق یک فروغ جاویدان روشنایی اخذ میکرده است . ان کاوشگر در اثر حمله یک عنکبوت غول پیکر با عجله به بیرون فرار کرده بود, ولی در حین فرار شبح انسانهایی را مشاهده کرده بود که در انتهای ان دخمه در حال تردد بوده اند . بازماندگان " اینکا " ها افسانه هولناکی درباره اجداد خود نقل می کنند . طبق گفته انها اجدادشان در دل کوه ها مسکن گزیده بودند و به ندرت از انجا بیرون امده و در زیر نور ستارگان قدم می زده اند . طبق گفته " تام ویلسن " که از متخصصین نسل سرخپوستان در کالیفرنیا میباشد, تعریف می کند که دستنوشته پدربزرگ خود را که حدود 90 سال قبل زندگی میکرده و هیچگونه اطلاعی از حکایات امریکای جنوبی نداشته را پیدا کرده – پدر بزرگ او در ان دستنوشته اشاره کرده که بر حسب اتفاق یک شهر عظیم زیرزمینی را یافته و خودش برای مدتی در میان مردمان عجیب انجا که لباسی از جنس شبیه چرم – اما نه خود چرم به تن داشتند و به زبان غریبی تکلم مینمودند و غذاهای غیر طبیعی مصرف میکرده اند را بچشم دیده و چند روزی در میان انها بسر برده بود . ایا انها باقی مانده های مردمی هستند که دارای عمر جاویدانند.؟ البته ان قبیل از دانشمندان که به موضوعات فوق طبیعی معتقدند – بلافاصله به این سئوال پاسخ مثبت خواهند داد, اما باید با احتیاط با این موضوع برخورد نمائیم . در حدود سالهای 1899 تا 1900 یک جوینده طلا به نام " وایت اژلومان" به یک گورستان زیرزمینی دست یافت . این گورستان عجیب تا امروز بسیاری از محققان و دانشمندان را در بهت و حیرت عجیبی فرو برده است . در این گورستان زیر زمینی که در سالن وسیع ان صدها جسد بحال طبیعی وجود داشت که بعضی از انها در روی صندلی های سنگی لمیده و بعضی دیگر نیز در حالات طبیعی در اطراف سالن نشسته بودند . حالات انها طوری بود که انگار مرگ انها را ناگهان غافلگیر نموده, و در حالت بیخبری به طور ناگهانی قالب تهی کرده بودند . این اجساد نیز لباسی از جنس شبیه چرم به تن داشتند و داخل ان مکان زیرزمینی نیز به وسیله یک نور سبزرنگ روشن بوده است – و در اطراف و کنار ان اجساد تندیسهای بزرگ طلائی که در زیر نور میدرخشیدند – بچشم میخورد . طبق بررسی های بعمل امده تمام اجساد در یک لحظه معین جان سپرده بودند – متاسفانه دانشمندان نتوانستند علت مرگ دستجمعی انها را بفهمند . ایا انها با انرژِی که علم امروز از درک ان عاجز است,جان باخته اند.؟؟!!

Borna66
09-15-2009, 11:14 PM
سرخپوستان اپاچی از تونلهای بین سرزمین خود و شهر افسانه ای " تایاهواناکو " داستانهایی تعریف می کنند و ادعا می کنند که بعضی از اجداد انها از ترس جنگجویان قبایل دیگر به داخل ان تونلها پناه برده و سالها در داخل انجا به جلو رفته و به امریکای جنوبی رسیده بودند . شاید این گونه روایات را که اپاچی ها تعریف می کنند را با دیده شک و تردید بنگریم . ولی وقتی میشنویم که روسای انها این موضوع را تائید می کنند و میگویند که تونلها به وسیله اشعه مرگباری که " صخره زنده " را منهدم میکرد, کنده شده است – دچار شگفتی می شویم . انها می افزایند که عاملان ان اشعه موجوداتی هستند که در نزدیکی ستارگان زندگی می کنند .!!! نکته پیچیده دیگر وجود چاهی در " پالنگ " میباشد . این چاه که عمقی معادل 70 متر دارد در نزدیکی معابد مایا میباشد . با بررسی های بعمل امده در این چاه –انها وقتی در عمق 45 متری به اب رسیدند و چیزی معادل 30 متر از این چاه در اب کنده شده است.!! باور نکردنی است چون برای چنین چاهی باید ابتدا پمپی اب داخل چاه را بسرعت به بیرون بیاورد تا موقنی بتواند در اب چاه را حفر کند . نکته دوم پمپی دیگر باید هوا را از بیرون به داخل چاه هدایت کند . حال ان دستگاهها با چه انرژی کار میکردند؟ خود معمای دیگری میباشد .!! . وقتی مجددا" به موضوعات مربوط به اسیا بر میگردیم, پی میبریم که علاوه بر افسانه امپراطوری " شمبهالا " یک امپراطوری اسرار امیز زیر زمینی دیگر به نام " اگارتی " – " اگارتا " یا " اقارتی " در یک پناهگاه امن مرکزی که در یک جایی نزدیک در زیر کوههای هیمالیا قرار دارد وجود داشته است . طبق ادعای پرفسور " اوزند ووسکی " این مرکز با فرهنگ و تمدن انسانی حداقل در 60.000 (شصت هزار )سال قبل پایه گذاری گذاری شده بود . بعضی از روایات مربوط به وجود انها خیلی خیلی تخیلی هستند و ارزش وقت تلف کردن را ندارند و از طرف دیگر هر از چندگاه یک بار شارلاتانهای جور واجور ظهور نموده و ادعا می کنند که از روحانیون والا مقام انها هستند . اما روایاتی که در مورد پروازهای فضایی مافوق انسانی مردمان ان امپراطوری به قهرمانان موجود در کتب سانسکریت هندوها بچشم میخورد که تعدادی را بفکر انداخته که علیرغم افسانه امیز بودن ان روایات, ارزش مطالعه و بررسی دقیق را دارند .به طوری که یک دانشمند امریکایی مطرح نمود است : موضوع مربوط به امپراطوری زیر زمینی " اگارتی " و دیگر معماهای کیهانی – افسانه های تبت و نعمت الهی روان شناسی تجربی** که بعضی از مردمان اسیا از ان برخوردارند و تماما" در فصول همان کتب نگاشته شده است, مربوط به افسانه تمدن " مو " میباشد . شاید روزی بتوانیم ایده هایی از محتویات کتب باقی مانده کسب نمائیم . اما چگونه و چه موقع.؟ جستجوی یک سوزن در انبار کاه در مقایسه با ان کار ساده ای میباشد و این موضوع مورد تائید کسانی است که سعی کرده اند پرده از روی راز موجودات فضایی و یا پرستش کنندگان ستاره ها که " هسینگو " نامیده میشود – بردارند . انها از نژاد مردم چین نبودند, در یک منطقه خالی از سکنه که در ضمن اطلاعات چندانی در مورد انجا ندارم و در شمال تبت و در جنوب رشته کوه های " کان لون " واقع است – میزیسته اند . تصور بر این است که انها از ایران و سوریه به انجا امده بودند و یافته های بعمل امده یاداور فرهنگ " یوگاریت*** " میباشد . خصوصا" تصویر " بعل " که یک کلاه کله قندی بسر دارد و تن وی پوشیده از نقره است

Borna66
09-15-2009, 11:14 PM
گنجینه دفن شده اینکاها




اگر کاشفان و جنگجویان اسپانیولی بعد از ورود به شهر " کوزکو " ان وحشیگری و خشونت را در مورد مردمان انجا اعمال نمیکردند و " اتاهوالپا " پادشاه ان سرزمین را به ان وضع فجیع نمی کشتند ,خدا میداند که چند فروند کشتی لازم بود تا طلاهای ان سرزمین را بار کرده و به اسپانیا منتقل کنند . ولی مسئولین انجا وقتی وضع را چنین وخیم دیدند, گنجینه های خود را در دل زمین مخفی نمودند و چون مردند و از بین رفتند اسرار محل دفینه ها را نیز با خود به گور بردند . این کلمات را یکی از سربازان که در ضمن روحانی نیز بود و پدر " پدروچیزادولئون " نام داشت, چندسال بعد از قتل اخرین امپراطور قوم "اینکا"ها و مردم انجا به دست ناخدا و سردار" پیزارو " و سربازان خونخوارش, به رشته تحریر در اورده است . چشمان " پیزارو " در اثر حرص و آز به طلا چنان کور شده بود که تبدیل به حیوان درنده خو گردیده بود که تاریخ برای همیشه به خاطر خواهد داشت . وی امپراتور انها " آتاهوالپا " را اسیر و زندانی نمود و اعلام کرده بود که وی را در ازای تحویل گرفتن تمام طلاجات و ثروت موجود در ان سرزمین ازاد خواهد کرد . طبق روایات همسر امپراطور با غیبگویان کیهانی مشورت نمود و وقتی مطمئن شد که جنگجویان اسپانیولی حتی بعد از تحویل گرفتن گنجینه ها نیز امپراتور را خواهد کشت, ابتدا دستور داد تمام گنجینه را بطور سری در دخمه ها مخفی نموده و مدخل انها را طوری مسدود و کور نمایند که قابل شناسائی نباشد و سپس تمام کسانی که در این ماجرا دخیل بودند به همراه همسر امپراطور خودکشی کردند و همانطور که پرفسور " هارولد ویلکین " نیز تایید می کند, رمز محل ان دفینه ها بصورت هیروگلیف موجود است و فقط بازماندگان ان امپراطور در هر عصر از ان مطلع است و قبل از مرگ به فرزند خود می اموزد . حال ان گنجینه ها در دل غارهای زیر زمینی نهفته است که احتمالا در هزاران سال پیش توسط اقوام خیلی متمدن احداث شده بودند که در ان ایام همین اینکاها به صورت قبایل وحشی سرگردان میزیسته اند

Borna66
09-15-2009, 11:14 PM
جزیره ایستر



هزار سال پیش، مردم پلینزی از جزیره «ایستر» شروع به حکاکی سنگهای عظیم و ساخت مجسمه های سنگی بزرگی کردند. آنها همچنین یک سیستم خط تصویری مخصوص خود بوجود آوردند. دست نوشته های آنها نیز مانند ابعاد دیگر جامعه دور افتاده و مرموزشان هنوز قابل فهم نیستند. هرگز روی جزیره بیش از 7000 نفر زندگی نکرده اند. حدودا بعد از سال 1600 م فرهنگ آنها به طور ناگهانی و با شدت رو به زوال نهاد.

زیرنویس عکس
نقاطی در دریا
جزیره ایستر در فاصله 3700 کیلومتر (2300 مایلی) غرب چایل، در جنوب آمریکا قرار دارد.


مجسمه اسرار آمیز



مجسمه های غول پیکر جزیره ایستر، قرنهاست که مردم را مجذوب کرده اند. این مجسمه ها اشکالی از قبیل خدایان، یا نگهبانان مردگان را نمایش می دهند. مجسمه های تراش داده شده، باید بوسیله طناب، قرقره و اهرم در محل خود بر پا شده باشند.

زیرنویس عکس
سرهای بزرگ
بزرگترین مجسمه 74 تن وزن و 12 متر (40 پا) ارتفاع دارد.
یک تخته سنگ از سنگهای آتشفشانی

300 میلادی

بر اساس عقاید رایج در جزیره ایستر، اجداد مجسمه سازان با کانوهای اقیانوس پیما از غرب به آنجا آمده بودند.

1600 _ 1000

اهالی جزیره شروع به ساخت عبادتگاه ها و مجسمه ها نمودند. آنها همچون یک سیستم خط تصویری ابداع کردند.

1722

دریاسلار هلندی، جاکوب راگوین، در روز عید پاک به عنوان اولین اروپایی پا به جزیره می گذارد. او جزیره را ابستر (عید پاک) می نامد.

1774

کاشف انگلیسی، کاپیتان جیمز کوک، در دومین سفر خود در جزیره توقف می کند. او مردها را، بین 600 تا 700 نفر و زنها را تا 30 نفر شمارش می کند. همه مجسمه های بزرگ سرنگون شده بودند.

1862

جمعیت نوادگان مهاجرین پاینزی به 111 نفر می رسید.

1888

جزیره ایستر به جزیره شیلی ضمیمه می شود.


ظهور و سقوط



جزیره ایستر هم مانند همه جزایرپلینزی اولین بار توسط مهاجرین دریانورد اشغال شد. آنها از جزایر غربی می آمدند، قایقهای آنها از محصولات غذایی اصلی مثل سیب زمینی، همچنین خوک و سگ پر شده بود.


دوران طلایی



مهاجرین حدودا تا سال 1000 م به خوبی قادر بودند در خود نظمی ایجاد کنند که بتوانند در زمینه ساخت مجسمه های فراوان و صومعه های بیشمار برای احترام به خدایان، موفقیت داشته باشند. آنها یک سیستم تصویر نگاری نیز ابداع کردند. آنها بر روی قطعه های چوبی اشکالی مثل پرندگان، گیاهان، اشیاء زینتی (تشریفاتی) و اشکال هندسی حکاکی می کردند. کاهنان احتمالا برای نوشتن جزئیات تاریخ قبایل و سنتهای آنها، از همین دست نوشته های روی چوب استفاده می کردند.


بحران زمین



زمانی در حدود 1600 «دوران طلایی» پایان یافت. هنوز دلایل این امر کاملا روشن نیست. قطع درختان جنگلی به منظور ایجاد زمینهای کشاورزی باعث کاهش باران گردید و احتمالا میزان محصولات کشاورزی را تقلیل داد. میزان درختان نیز برای ساخت قایقهای چوبی کاهش پیدا کرد. در اثر کم شدن قایق ها، تجارت ماهی با جزایر دیگر روز به روز سختر شد.


قوانین جنگی



به خاطر تشدید بحران فوق، باندهای جنگجو که به سلاح نیزه مسلح بودند، تجاوز و ایجاد وحشت در جامعه را آغاز کردند. جمعیت به سرعت رو به کاهش گذاشت.


اروپائی ها از راه می رسند



اولین گروه از اروپائی ها در سال 1722م به جزیره می رسند. آنها با خود برده داری و بیماری به ارمغان آوردند. تا قبل از سال 1862 م شیوع بیماری آبله و حملات بردگان پرویی، به گستر از 100 نفر تقلیل یافت. اگر تعداد بیشتری زنده می ماندند، ممکن بود اطلاعات بیشتری درباره فرهنگی که باعث خلق آثار یادبود و بناهای اسرار آمیز شده بود. و سیستم نگار جزیره، به دست می آوردیم.


حقایق ثبت شده



جزیره ایستر به دست روسای قدرتمند قبیله اداره می شد. در طول دوره ای که جزیره رو به زوال نهاده بود، یک سیستم عجیب برای انتخاب رئیس قبیله، بوجود آمد. قوی ترین جنگجویان تا جزایر همسایه، جایی که پرنده دریایی مهاجر، چلچله سیاه ، تخم گذاری می کند، شنا می کردند. آنها به دنبال اولین تخم فصل، جزیره را جستجو می کردند. اولین جنگجویی که یک تخم پیدا می کرد به مدت یکسال رئیس قبیله می شد.

Borna66
09-15-2009, 11:14 PM
عکس هایی از این جزیره مخوف
http://pnu-club.com/imported/2009/09/2370.jpg

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg این عکس تغییر سایز داده شده است. روی این جایگاه کلیک کنید برای دیدن عکس کامل. تصویر اصلی دارای اندازه 1024x662 یا سنگینی میباشد 50کیلو بایت.http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

Borna66
09-15-2009, 11:15 PM
استون هنج - معمای جاویدان
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


در یک نمای کلی، در سراسر جهان چیزی مانند استون هنج
(Stonehenge)
واقع در ویلتشایر
(Wiltshire)
بریتانیا وجود ندارد. هرچند نظریاتی درباره معبد بودن این مکان و جایگاه پرستش ماه و خورشید بودنش وجود دارد، ما هرگز نخواهیم دانست که چرا هزاران سال قبل، صدها تن از مردم برای بنا کردن این سازه غریب که به نوعی شاهکار مهندسی محسوب میشود، کوشش کرده اند.


هزاران سال قبل، پیش از اینکه استون هنج ساخته شود، تمام دشت سالیسبوری
Salisbury Plain
جنگلی از درختان سر به فلک کشیده صنوبر و فندق بود. در طی قرنها این دورنما به تپه ماهورهای سرسبز گچی تبدیل شده است. آنچه امروز از استون هنج باقی مانده است تقریبا نیمی از بنای اصلی است، تعدادی از سنگها فرو افتاده اند، تعدادی توسط مردم اطراف برای ترمیم خانه ها از محل اصلی دور شده اند و بازدید کنندگان نیز در طی قرنها تا حد زیادی به این بنا آسیب رسانده اند.


استون هنج در سه مرحله ساخته شده است. بخش اول دایره ای متشکل از الوارهایی بود که با خندق و دیواره آن محاصره شده بود. خندق دستی کنده شده و برای حفر آن از استخوان حیوانات استفاده شده بود، از شاخ گوزن مانند کلنگ و برای سست کردن زمین گچی سست استفاده شده بود و استخوان کتف احشام نیز مانند بیل به کار برده شده بود.


حفاریهای انجام شده در این خندق تعدادی شاخ گوزن را که عمدا در آن باقی مانده بودند را خارج کرد و با انجام آزمایش کربن 14، مشخص شد که تاریخ ساخت این اولین هنج
(henge)
، به 50 قرن پیش یا حدود سال 3100 قبل از میلاد بازمیگردد و اینجا نقطه آغاز اسرار است. کاوشگران در اینجا تنها استخوان پیدا نکرده اند، در حاشیه دیواره خندق 56حفره وجود دارد که به نام کاشف آنها، جان اوبری
(John Aubrey)
، حفره های اوبری
(Aubrey Holes)
نامیده شده اند.


اوبری این حفره ها را در سال 1666- قرن هفددهم – کشف کرد و ما امروزه میدانیم که آنها برای نگهداشتن دکلهایی چوبی به کار میرفته اند، همانطور که بعدها حفره هایی برای نگهداشتن ستونهای سنگی – که هنوز باقی هستند – حفر شده اند. به این ترتیب، اولینبخش این بنا در حدود 5050
سال قبل و با دایره ای از دکلهای چوبی که در میان خندقی قرار دارند،ساخته شده است.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg




سپس در حدود 4500 سال قبل – سال 2500 قبل از میلاد و 2400 سال قبل از اینکه رومیان وارد خاک بریتانیا شوند – این بنا از نو و اینبار از سنگ ساخته شد. سنگهای آبی مورد استفاده در این بازسازی، از کوههای پرزلی
(Preseli)
واقع در پمبروک
(Pembroke)
و در 380 کیلومتری ساوت ولز آورده شده اند. تا دریا کشیده شده، روی کلکهای عظیم حمل شده و بالاخره به محل امروزی آن رسیده است. با درنظر گرفتن اینکه هر سنگ حدود 5 تن وزن داشته، انجام این کار به واقع کاری عظیم و نماد از خودگذشتگی انسانهای دوران باستان به شمار میرود.


قبل از اینکه دومین مرحله استون هنج به اتمام برسد، کار متوقف شد و در دوره ای متروک باقی ماند. سپس ساخت یک استون هنج بزرگتر و بهتر آغاز شد، همان بنایی که امروز نیز باقی مانده است و در حدود 4300 سال قبل اجرا شده است، مرحله سوم و آخر بنای استون هنج.


سنگهای آبی از محل قبلی خود خارج شده و مجددا چیده شدند و این بار سنگهایی بزرگتر از قبل از منطقه ای به نام مارلبورو داونز
(Marlborough Downs)
در 32 کیلومتری محل،
آورده شدند. این سنگهای رسوبی غول آسا که امروزه سارسن
(Sarsen)
نامیده میشوند، توسط چماقهای سنگی خرد شده و به اندازه مناسب درآمده اند. هر جفت سنگ به صورت عمودی بلند شده و در بالا توسط سنگی افقی به یکدیگر متصل شده اند.


برای نگهداشتن این سنگ سردر، از تکنیکهای اولیه نجاری استفاده شده است. آنها بستهایی در سنگ ایجاد کرده اند و سپس سنگ افقی و عمودی را با نوعی کام و زبانه به هم متصل کرده اند. تمام این ساخت و ساز به طرز هوشمندانه ای تراز با طلوع خورشید میانه تابستان طراحی شده است.


این انسانها چگونه سنگها را به حالت عمودی درآورده اند؟ حقیقت این است که هیچ کس نمیداند واقعیت چه بوده، حرکت دادن هر یک از این خرسنگها
(megalith)
که سنگین ترین آنها
شاید 45 تن وزن داشته باشد، نیازمند نیروی بدنی صدها تن بوده است.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


افسانه ها و اساطیر فوق العاده ای درباره این بنا وجود دارد و این سازه عظیم دوران ماقبل تاریخ با پیشینه اسرار آمیز خود از سال 1986 به عنوان میراث جهانی شناخته شده است.
استثنایی بودن این منطقه تنها به خاطر سنگها یا منظره غنی باستانی آن نیست، بلکه گیاهانی که در آن میروید هم خاص هستند. نوعی بوته علفی نادر و گلسنگهایی زرد و خاکستری برروی سنگها وجود دارند که در کمتر جایی دیده شده اند.


چنین تصور میشود که نام استون هنج به دوران آنگلو ساکسون مربوط باشد، هنج(henge)
، لغت قدیمی انگلیسی برای آویختن یا معلق ماندن
(hanging)
بوده است. به این ترتیب استون
هنج به معنای “سنگهای معلق” است که اشاره به سردرهای عظیمی دارد که بر بالای ستونها معلق مانده اند.


امروزه لغت هنج معنای خاص باستانشناسانه ای یافته است: “محوطه دایره شکلی که توسط ستونها یا دکلهایی از چوب یا سنگ و یا حفره هایی، محصور شده باشد.”

Borna66
09-15-2009, 11:16 PM
مقالات علمی ایران در مورد استون هنج :


دواير سنگي استون‌هنج يكي از عجايب جهان باستان و از مشهورترين محوطه‌هاي باستاني امروز جهان است كه از سال 1986 در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت شده است. قدمت اين محوطه باستاني كه در دشت سالزبري در ويلت‌شاير انگلستان واقع شده است، به عصر نوسنگي و عصر مفرغ برمي‌گردد.


استون‌هنج از دو دايره‌سنگي متحد‌المركز تشكيل شده است كه ارتفاع سنگ‌هاي دايره دروني آن به 6 متر و وزن‌شان به حدود 50 تن مي‌رسد. به عقيده كارشناسان، استون‌هنج در چند مرحله و در يك بازة زماني هزارساله، از 3 هزار تا 2 هزار سال پيش از ميلاد مسيح، ساخته شده است.

ساخت استون‌هنج در زمان خود يك شاهكار مهندسي و مستلزم انگيزه، وقت و نيروي انساني بالايي بوده است. با اين حال تا امروز دليل ساخت استون‌هنج روشن نشده است، هر چند تئوري‌هاي زيادي در مورد كاربرد و دليل ساخت اين دواير سنگي وجود دارد كه هنوز هيچ يك از آن‌ها به يقين ثابت نشده‌اند.
دايره بيروني استون‌هنج كه قطر آن به 115 متر مي‌رسيد، از سنگ‌هاي نسبتاً كوچكتري ساخته شده است و دو شكاف كه به عنوان ورودي عمل مي‌كرده‌اند، در شمال شرقي و جنوب آن قرار دارد. در قرن هفدهم، جان اوبري، باستان‌شناس انگليسي در لبة دروني اين دايره، 56 گودال كشف كرد كه به نام خود او مشهور شدند. بر اساس يك نظريه، اين گودال‌ها احتمالاً روزي الوارهايي را به صورت ايستاده در خود جاي داده بودند، اما تاكنون هيچ مدركي كه اين فرضيه را تأييد كند به دست نيامده است.
دايره دروني استون‌هنج در حدود هزار سال بعد ساخته شده است. در اين زمان حدود 74 تخته سنگ عظيم كه وزن بعضي از آن‌ها به 50 تن مي‌رسيد، از كوه‌هاي مارلبرو داون در فاصله‌ 30 كيلومتري شمال استون‌هنج به اين محل آورده شدند. از اين تعداد 30 تخته سنگ دايرة دروني به قطر سي‌متر را تشكيل مي‌دهند، 29 تخته سنگ به صورت افقي روي اين تخته‌سنگ‌هاي ايستاده قرار گرفتند و 15 تخته‌سنگ آخر هم كه از بقيه سنگ‌ها عظيم‌تر هستند، به شكل يك نعل اسب درون اين دايرة دوم قرار گرفتند.

مطالعات كارشناسي كه به تازگي صورت گرفته نشان مي‌دهد براي انتقال اين سنگ‌هاي 50 تني از مارلبرو داون به محل فعلي‌شان، بايد لااقل 600 مرد قوي‌هيكل در عمليات انتقال اين سنگ‌ها شركت مي‌كردند.
در طول سال‌هاي گذشته، ساخت اين بناي سنگي عظيم به اقوام مختلفي نسبت داده شده است، اما قوم سازنده استون‌هنج تا امروز هنوز مشخص نشده است. بر اساس پرطرفدارترين نظريه، ساخت استون‌هنج توسط اقوام نوسنگي در حدود 5 هزار سال پيش آغاز شد و بعدها توسط قوم ديگري كه به تازگي شكوفا شده بود، ادامه يافت. برخي كارشناسان احتمال مي‌دهند اين قوم دوم كه به قوم بيكر مشهور شده‌اند، از قسمت قاره‌اي اروپا به انگلستان آمده باشند، اما تاكنون هيچ مدركي كه اين نظريه را تأييد كند به دست نيامده است.

استون‌هنج و ستاره‌شناسي در جهان باستان
نخستين مطالعات علمي در استون‌هنج در سال 1740 ميلادي توسط ويليام استاكرلي صورت گرفت. استاكرلي نخستين نقشه دقيق از استون‌هنج را تهيه كرد و با مطالعه اين نقشه متوجه ارتباط احتمالي اين بنا حركت خورشيد و ستارگان شد.
استون‌هنج در جهت شمال‌شرقي ـ جنوب‌غربي ساخته شده است و احتمالاً سازندگان آن هنگام ساخت آن قصد پيش‌بيني نقاط اعتدال بهاري و پاييزي (زماني كه طول روز شب با يكديگر يكسان مي‌شود) و نقاط انقلاب تابستاني و زمستاني (بلندترين روز و بلندترين شب سال) را داشته‌اند.
بنا بر مطالعات انجام شده در استون‌هنج، در نقطه انقلاب تابستاني، يعني روز 21 ژوئن، خورشيد از شمالي‌ترين بخش دايره بيروني طلوع مي‌كند و نخستين اشعه‌هاي آن درست از ميان نعل اسب دروني رد مي‌شود. به گفته كارشناسان، بسيار بعيد است كه چنين چيزي صرفاً بر اثر تصادف به وجود آمده باشد.
اما داغ‌ترين بحث و جدل‌هاي علمي پس از چاپ كتاب رمزگشايي از استون‌هنج، نوشته جرالد هاوكينز، ستاره‌شناس انگليسي در سال 1963 درگرفت. هاوكينز در كتاب خود بر ارتباط استون‌هنج با حركت ستارگان و نقاط اعتدالين و انقلابين تأكيد كرد و گفت كه از استون‌هنج در دوران باستان براي پيش‌بيني كسوف و خسوف خورشيد و ماه استفاده مي‌شده است. اما اين نظريه در سال‌هاي اخير و از سوي باستان‌شناسان و كارشناساني چون ريچارد اتكينسن رد شده است.

نخستين حفاري‌هاي باستان‌شناسي در استون‌هنج
نخستين حفاري‌هاي علمي در استون‌هنج در اواخر قرن هجدهم ميلادي توسط ويليام كانينگتن و ريچارد كالت‌هور صورت گرفت.
در سال 1798 گودال زير يكي از تخته‌سنگ‌هاي دايره دروني را كه سقوط كرده بود مورد مطالعه قرار داد و در سال 1810،
با بررسي يكي از تخته‌سنگ‌ها متوجه شدند كه اين تخته‌سنگ در ابتدا ايستاده بوده است و در سال‌هاي اخير سقوط كرده است.
در حدود سال 1840، چارلز داروين، دانشمند مشهور، از خانواده آنتروبوس كه آن زمان مالكيت استون‌هنج را در اختيار داشت اجازه گرفت تا براي بررسي تئوري خود در زمينه نقش كرم‌هاي خاكي در تخريب محوطه‌هاي باستاني در استون‌هنج به حفاري‌هاي محدودي دست بزند.
در شب تحويل سال 1900 ميلادي، يكي ديگر از تخته‌سنگ‌هاي عظيم دايره دروني افتاد و خانواده آنتوبوس، يك مهندس معدن به نام ويليام گاولند را مأمور كردند تا اين تخته‌سنگ را به حالت اولش برگرداند.
گاولند به رغم آن كه هيچ تجربه‌اي در زمينه باستان‌شناسي نداشت، در طول حفاري‌هاي خود يكي از دقيق‌ترين و جامع‌ترين گزارش‌هاي مربوط به عمليات صورت گرفته در استون‌هنج را تهيه كرد.
اما بزرگترين حفاري باستان‌شناسي در استون‌هنج پس از انتقال مالكيت اين محوطه باستاني به دولت انگلستان، در سال 1919 و توسط ويليام هاولي و دستيارش رابرت نيوال صورت گرفت.
بزرگ‌ترين نتيجه حفاري‌هاي هاولي و نيوال كه تا سال 1926 به طول انجاميد، روشن شدن اين نكته بود كه استون‌هنج بر خلاف آن چه تا آن زمان تصور مي‌شد در چند مرحله و در طول يك بازه زماني طولاني ساخته شده است.
تحقيقات ريچارد اتكينسن، استوارت پيگات و ماركوس استون كه در دهه 1950 ميلادي و تحت نظر انجمن عتيقه‌شناسان انگلستان صورت گرفت، زمان‌بندي نسبتاً دقيق مراحل مختلف ساخت استون‌هنج را كه تا امروز نيز معتبر باقي مانده است، آشكار كرد.
استون‌هنج در دوران معاصر
استون‌هنج امروز يكي از بزرگترين جاذبه‌هاي فرهنگي و توريستي كشور انگلستان است، به طوري كه سالانه نزديك به يك ميليون توريست انگليسي و خارجي از اين محوطه باستاني ديدن مي‌كنند.

در سال‌هاي اخير، عبور اتوبانA303 از نزديكي استون‌هنج و ترافيك سنگين اين اتوبان، باعث به خطر افتادن تماميت و منظر استثنايي اين محوطه در ميان دشت سالزبري شده است.
در حال حاضر، بنياد ميراث انگلستان مشغول مطالعه طرح‌هايي در مورد عبور جاده از يك تونل زيرزميني و ساخت يك مركز توريستي در مجاورت استون‌هنج است كه هنوز هيچ‌كدام از اين طرح‌ها قطعي نشده‌اند.
در عين حال بررسي‌هاي علمي در مورد استون‌هنج نيز ادامه دارد و هر روز فرضيات جديدي درباره چگونگي و علت ساخت اين بناي سنگي منحصر به فرد مطرح مي‌شود.
با اين وجود هنوز هيچ يك از اين تئوري‌ها نتوانسته‌اند توضيحي قانع‌كننده و همه‌جانبه در مورد استون‌هنج فراهم كنند و به اين ترتيب راز اين محوطه باستاني 5 هزارساله تا امروز سر به مهر باقي مانده است.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

Borna66
09-15-2009, 11:16 PM
در کره زمين جزيره ايستر هميشه به عنوان يکي از عجيب ترين مکانها شناخته شده است. اين جزيره....
در کره زمين جزيره ايستر هميشه به عنوان يکي از عجيب ترين مکانها شناخته شده است. اين جزيره در اقيانوس آرام جنوبي واقع شده است و از نزديک ترين جايي که انسان در آن زندگي مي کند يعني کشور شيلي و تاهيتي حدود 2 هزار مايل فاصله دارد, ورود به اين جزيره کار ساده اي نيست. اولين اروپايي که در ايستر (عيد پاک) سال 1722 اين جزيره را کشف کرد دريا سالار هلندي به نام جاکوب روگوين بود و به اين دليل نام جزيره را ايستر نهادند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
باستانشناسان مي گويند شواهدي وجود دارد که پلينزيايي ها اين جزيره را حدود 400 سال قبل از ميلاد کشف کردند،در حالي که اکثر دانشمندان با اين نظريه موافق هستند، بعضي مي گويند در واقع نخستين بار مردم آمريکاي جنوبي در اينجا ساکن شدند. "تورهايردال" کاشف، نويسنده کتاب کانتيکي، به دليل شباهت مجسمه هاي جزيره به آثار سنگي مردم پرو، که "موايي" ناميده مي شدند، فرضيه اي مبني بر اين که ساکنان اوليه اين جزيره از کشور پرو بوده اند مطرح کرده است.
موايي هاي جزيره در اندازه هاي متفاوتي از سايز کوچک و ارتفاع زير 1/2 متر تا 22 متر و حدود 150 تا 165 تُن وزن دارند. تا به حال دانشمندان 887 عدد از اين مجسمه ها را در جزيره با ميانگين ارتفاع 4 متر و ميانگين وزني 13 تُن شمارش کرده اند. فقط 288 عدد از اين 887 مجسمه در آخرين آرامگاه خود قرار دارند همچنين بقاياي مواد معدني يا مواد ديگري که هنگام حمل بر روي آنها نشسته قابل مشاهده است.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
امروزه سرزمين، مردم و زبان ساکنين جزيره ايستر به گفته سکنه آن به "راپانويي" بر مي گردد. ساکنين جزيره زبان نوشتاري دارند که "رونگورونگو" ناميده مي شود و حتي امروزه کاملا قابل رمز گشايي نيست. امروزه فقط 26 تابلو چوبي که شامل اين زبان است وجود دارد و هنوز معناي آن به وضوح مشخص نيست. به علاوه در جزيره تعداد پترو گليفس يا پيکره اي سنگي وجود دارد که تصوير پرنده ها و زندگي روزمره ساکنين اوليه جزيره روي آن حک شده است. آنها مثل يک برنامه روزانه نحوه زندگي و کارهاي روزمره نسلهاي موفق را، به تصوير کشيده اند.
__________________

Borna66
09-15-2009, 11:16 PM
يکي از بزرگترين عجايب جزيره ايستر توقف ناگهاني ساخت موايي "مجسمه ها" است. طبق نظريه دانشمندان افزايش بيش از حد جمعيت جزيره به اکوسيستم صدمه بسيار شديدي وارد کرده بود به گونه اي که ديگر نمي توانست نيازهاي مردم را بر آورده کند. عده اي از دانشمندان حدس مي زنند جنگل هاي جزيره در بعضي از مناطق کاملا نابود شده اند، چون از چوب آنها براي حمل مجسمه هاي غول پيکر موايي و از زمين آن براي کشاورزي استفاده شده است. پس از مواجهه با کمبود چوب تصميم گرفته اند که ديگر سنگهاي غول پيکر را را جابه جا نکنند ، بنابراين ، توقف ناگهاني جابه جايي با ساخت مجسمه ها در ارتباط است.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
بنابر شواهد، ساکنين جزيره ايستر سپس وارد يک جنگ خونين و مخرب شدند که بعضي معتقدند اين باعث به وجود آمدن آدم خواري شد. در همين دوران بود که همه مجسمه ها توسط اهالي جزيره تخريب شدند. باستانشناسان با تلاش هاي اخير موايي ها را در حالت ايستاده قرار دادند . بيماري هايي مانند آبله و سفليس ، در سال 1877 جمعيت جزيره را به 11 نفر کاهش داد ، به دنبال آن جزيره توسط ارتش شيلي در سال 1888 ، اشغال شد و امروزه جمعيت جزيره حدودا به 3800 نفر رسيده است.
مجسمه هاي غول پيکر، به ظاهر تهديد آميز ساخته شده بودند تا بيگانگان را از آنجا دور نگهدارند. ارتباط عجيبي بين مجسمه ها و ساکنان جزيره ايستر در احترام به عقايد خود و قرباني کردن براي معبودان خود و حتي نوعي سحر و جادو وجود دارد.
موايي ها شبيه نگهبانان خاموشي هستند که در مقابل مهاجمان حالت تدافعي گرفته اند. مجسمه هاي عجيب و غريب با سرهاي ترسناک که به منظور محافظت رو به دريا دارند. ديوارها و کارهاي سنگي ساکنان جزيره استثنايي بوده است و با بناهاي گورستانهاي مصر و پرو رقابت مي کنند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
نمایی از یک خیابان در جزیره ایستر

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg (http://www.negahak.com/album/info/d-dfgmjfgnjk545545dsfsdh6251.jpg)

منبع : بر گرفته از کتاب "SECRETS & MYSTERIES OF THE WORLD" نوشته "Brown Sylvia