PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فیلسوفان یونان باستان



Borna66
09-15-2009, 03:16 PM
فیلسوفان یونان باستان






تالس ملطی
آناکسیماندر ملطی
آناکسیمنس ملطی
فیثاغورس
پارمنیدس
آمپدوکلس
آناکساگوراس
گرگیاس
هیپیاس
پروتاگوراس
آناتوس
آریستوفانس
تیائیتوس
آنتیفون
کلینیاس
زنوفانس
زنون ایلیایی
دموکریتوس
آناکسیماندروس
سقراط
زنوفون
افلاطون
دیوجانوس (دیوژن)
ارسطو
اپیکور

در زیر به برسی بعضی از فیسوفان میپردازیم البته به صورت مختصر
اگر شما مطالب کاملی دارید میتونید در این تاپیک یا در تاپیکهای جداگانه بیان کنید

Borna66
09-15-2009, 03:20 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1980.jpg
تالس ملطی


تالس ملطی (به یونانی: Θαλης) در حدود سال ۶۴۰ (پیش از ميلاد) در شهر «ميليتوس» بدنيا آمد. بسیاری از او به عنوان اولین فیلسوف یونانی و همچنین پدر علم یاد می‌‌کنند. تالس بيشتر وقت خود را صرف مطالعه رياضيات و ستاره‌شناسی کرد و فقط به قصد تامين معاش روزانه، به سوداگری پرداخت. تالس از زمرهٔ «ماده‌گرايان» اوليه محسوب می‌شود

Borna66
09-15-2009, 03:20 PM
آناکسیماندر (۵۴۶ ق.م تا ۶۱۰ ق.م) فیلسوف و دانشمند اهل میلت، مستعمره یونانی آسیای صغیر از اولین شاگردان تالس و جانشین او در دانشکده میلسی بود. آناکسیمنس و پیتاگوراس (فیثاغورث) از شاگردان او بودند
آناکسیماندر در فلسفه و نجوم تحصیل کرد و نخستین شخصی بود که نقشه‌ای از دنیا تهیه کرد. او تشخیص اصل و ریشه موجودات را غیرممکن می‌دانست و می‌گفت:
«هر عنصر از یک عنصر نامتناهی به وجود آمده‌است.» و در این‌باره کتابی به نام «درباره طبیعت» دارد.

Borna66
09-15-2009, 03:21 PM
پرش به: ناوبری, جستجو
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1981.jpg
آناکسیمن میلتوسی


آناکسیمن میلتوسی (به یونانی: Άναξιμένης) یکی از شاگردان تالس، فیلسوف مشهور یونانی بود.
آناکسیمن میلتوسی در حدود سال ۵۵۰ پیش از میلاد و یا پیشتر زاده شد، زیرا اگر تاریخ مرگ تالس را بررسی کنیم باید گفت که آناکسیمن پیش از ۵۵۰ به دنیا آمده است.
فرضیه‌های علمی او نشان می‌دهد که در فیزیک و مکانیک تبحر داشته است. او به عکس تالس که آب را عنصر اصلی می‌داند هوا را ریشه همه مواد فرض می‌کند و آن را مهم‌ترین عناصر می‌داند آناکسیمن میلتوسی درحدود ۴۸۰ پیش از میلاد درگذشت.

Borna66
09-15-2009, 03:21 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



فیثاغورس (به انگلیسی: Pythagoras) ریاضیدان یونانی عهد کهن است.
فیثاغورس در جزیره ساموس، نزدیک کرانه‌های ایونی، زاده شد. او در عهد قبل از ارشمیدس، زنون و اودوکس (۵۶۹ تا ۵۰۰ (پیش از میلاد)) می‌زیست.
او در جوانی به سفرهای زیادی رفت و این امکان را پیدا کرد تا با مصر، بابل و مغان ایرانی آشنا شود و دانش آنها را بیاموزد. به طوری که معروف است فیثاغورس، دانش مغان را آموخت. او روی هم رفته، ۲۲ سال در سرزمین‌های خارج از یونان بود و چون از سوی پولوکراتوس، شاه یونان، به آمازیس، فرعون مصر سفارش شده بود، توانست به سادگی به رازهای کاهنان مصری دست یابد. او مدتها در این کشور به سر برد و در خدمت کاهنان و روحانیون مصری به شاگردی پرداخت و آگاهی‌ها و باورهای بسیار کسب کرد واز آنجا روانه بابل شد و دوران شاگردی را از نو آغاز کرد.

Borna66
09-15-2009, 03:22 PM
پارمنیدس فیلسوف یونانی ست که شش قرن قبل از میلاد مسیح می زیسته است. او را پدر متافیزیک می دانند اگرچه وی واژه متافيزيک را به کار نبرد و اين واژه برای نخستين بار توسط آندرونيکوس دو رودس يک قرن قبل از ميلاد مسيح به کار برده شد. پارمنيدس در اثرش با نام «درباره طبيعت» به شرح شهودی که درباره هستی برايش ييش آمده بود يرداخت و توضيح داد که در يک ارابه با استقبال فرشتگان به درهای عدالت رسيد. فرشتگان درها را برايش باز کردند و او با ارابه در جاده ای روانه شد و فرشته ای برايش از سه راه سخن گفت: ۱. راه نخست راه واقعيت هستی ست که مخصوص خداست و بشر به آن راه ندارد. ۲. راه دوم راه حدسيات است که ظواهر را تشکيل می دهد و بشر در اين راه گام می نهد. ۳. راه سوم راه حدسياتی ست که به واقعيت شباهت دارند.
طبق نظر پارمنیدس، هستی يا وجود پايدار است و تغيير و دگرگونی بر آن راه ندارد. تشکيل و نابودی هم از مواردی ست که برای هستی غير ممکن است چرا که هستی هميشه بوده، هست و خواهد بود و نمی تواند از عدم به وجود آمده باشد. در عين حال، برای هستی نمی توان نابودی قائل شد. هر آنچه که بشر می گويد، ظواهر را نشکيل می دهد و واقعيت جز اين است.

Borna66
09-15-2009, 03:23 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/56.png
گرگياس (یونانی: Γοργίας) سوفسطایی و فیلسوف یونانی بود. او و پروتاگوراس از نخستین سوفسطاییان یونان بودند.
گورگیاس فرزند خارمانتیداس بود و در سال ۴۸۷ پیش از میلاد در شهر لئونتینی، از متصرفات یونان در سیسیل زاده شد. گرگیاس برادری به نام هرودیکوس، و نیز خواهری داشت که تندیس او را وقف پرستشگاه خدای دلفی کرد. گرگیاس شصت‌ساله بود که هم‌شهریانش او را در سال ۴۲۷ پیش از میلاد به آتن فرستادند تا از آتنیان در برابر هجوم سیراکوزی‌ها درخواست کمک کند. گرگیاس در آتن به سخنرانی پرداخت، و به آموزش فنّ سخنوری مشغول شد. ایسوکراتیس، پریکلس، کریتیاس، آلکیبیادس، توسیدید، آگاتون، کرفون، پولوس و کالیرس از شاگردان او بودند.
گرگیاس نخستین سوفسطایی بود که راهنمای فن سخنوری را نوشت، و به شاگردانش توصیه کرد که در استدلال مجاب‌کننده سخنرانی‌ها را سرمشق خود قرار دهند. طولانی‌ترین سخنرانی گرگیاس دفاع وی از هلنه همسر منلائوس فرمان‌روای اسپارت بود، که با مخالفت افلاطون رو‌به‌رو شد. یکی از کتاب‌های گرگیاس، درباره طبیعت نام دارد. اصل کتاب در دست نیست ولی یادکردهایی از آن در آثار دیگران یافت می‌شود. در این کتاب گرگیاس ادعا کرد که هیچ چیز وجود ندارد، و به فرض وجود برای انسان شناختنی نیست، و اگر هم برای انسان شناختنی باشد، نمی‌توان آن را به دیگران آموزش داد. گرگیاس اعتقاد داشت که چیزی که در هیچ‌جا نیست، هیچ است و بدین وسیله وجود همه چیز را انکار می‌کرد.
گرگیاس سال ۳۷۶ پیش از میلاد در سن صد و یازده‌ سالگی در لاریسا در تسالی مُرد.

Borna66
09-15-2009, 03:23 PM
پروتاگوراس(به یونانی : πρωταγόρας)از سوفسطاییان پیشاسقراطی در یونان باستان بود که در قرن پنجم قبل از میلاد در آتن می‌زیست و با پریکلس فرمانروای دانشمند آتن دوستی داشت. پلوتارک نوشته است که پروتاگوراس با پریکلس یک‌ روز تمام را صرف بحث حقوقی در این مورد کردند که گناه مرگ اتفاقی به هنگام مسابقه پرتاب نیزه با چه کسی است. پریکلس به او اجازه داد قوانینی برای شهری جدید در جنوب ایتالیا بنویسد.
پروتاگوراس همچنین به تفسیر اشعار و آموزش زبان می‌پرداخت. رساله‌های او عمدتاً در فلسفه و زبان‌شناسی است. پروتاگوراس را نخستین کسی دانسته‌اند که دستور زبان نوشته است. پروتاگوراس همچنین در مقام سفیر آبدرا، به آتن رفت. پروتاگوراس علاوه بر این‌ها مردی ورزشکار بود و بنا به گفته پلوتارک به کشتی گرفتن می‌پرداخت.
او نخستین کسی بود که در برابر آموزش مزد دریافت می‌کرد. پروتاگوراس، در اواخر عمر کتابی نوشت و در آن خدایان یونان را مورد تردید قرار داد؛ این رساله نخستین بار در خانه ائوریپیدس برای مردم خوانده شد و مخالفت‌هایی را برانگیخت. در این رساله، پروتاگوراس ادعا کرده بود که دلیلی ندارد که وجود خدایان را اثبات کند؛ زیرا عمر بشر کوتاه و مسأله خدایان تاریک است.
پروتاگوراس به جرم بددینی و کفر به خدایان در آتن محاکمه شد و به مرگ محکوم گشت. گروهی از شاگردانش وسیله فرار او را فراهم کردند و او را از زندان رهایی دادند؛ او نیز با یک کشتی به جزیره سیسیل رفت و در آن‌جا مُرد. پروتاگوراس از پیشوایان عقیده نسبی‌گرایی اخلاقی بود، زیرا اعتقاد داشت که همه چیز نسبی و موقتی‌است و حقیقتی پایدار نمی‌دانست. افلاطون، این عقیده پروتاگوراس را مورد نقد قرار داد و رساله‌ای در ردّ آن نوشت که به تئتت مشهور است. افلاطون رساله‌ای به نام پروتاگوراس نیز دارد؛ با این حال بسیاری معتقدند که افلاطون در این رساله‌ها پروتاگوراس را ساده‌ نشان داده است تا آموزه‌های او را نفی کند

Borna66
09-15-2009, 03:24 PM
دموکریتوس
در یونان باستان به عنوان " فیلسوف خندان " معروف بوده است چون بر ارزش شادمانی تاکید می کرده است. او یکی از دو بنیانگذار نظریه اتمی جهان قدیم به حساب می آید و نام وی بیشتر با این نظریه برای ما آشناست.او نظامی فلسفی تاسیس کرده است که تبیینی مادی از جهان طبیعی به حساب می آید و در این راه البته وی از معلمش لئوسیپوس متاثر است. دموکریتوس اتم گرا معتقد بود جهان از ذراتی تشکیل شده که هر شیء دیگر شامل این ذرات می شود و این ذرات اما در فضای تهی بی نهایت حرکت می کنند.اتم گرایی وی و پیروانش در بین مکاتب مادی مسلک که برای تبیین جهانی مادی به نظم یا الهیات تکیه نمی کردند از تاثیر گذار ترین و معروفتر ین مکاتب به شمار می رود. حتی ارسطو که منتقد جدی این مکتب فلسفی به شمار می رفت دموکریتوس را به جهت تاملات ژرف در فلسفه طبیعی تحسین و ستایش می کرد.استاد دموکریتوس، یک ایرانی بنام کوروش سپیدمه بوده که خود از آن به سیروس سپیتاما نام برده است. کوروش پسر عمه دموکرتيوس بوده که در زمانی که در آتن سفیر ایران بود خاطراتش را برای دموکرتيوس تعريف کرد که حاصل نگارش آن کتابی شد که امروزه به نام آفرينش ميشناسيم.

Borna66
09-15-2009, 03:25 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1982.jpg
سردیس مرمری سقراط در موزه لوور


سقراط (حدود سالهای ۳۹۹ ـ ۴۷۰ ق . م)، پدر علم فلسفه، با نحوه تدریس سوفسطائیان مخالفت کرد. سوفسطائیان، به شاگردان خود می‌آموختند که چگونه در مباحثات، به سوالات مختلف جوابهای زیرکانه‌ای بدهند. سقراط شاگردانش را تشویق می‌کرد تا در دنیای اطراف خود، جستجو کرده و مطابق با ندای وجدان خود زندگی کنند، حتی اگر این کار، آنها را در جهت مخالف با حکام کشور قرار دهد.
سقراط هیچ اثر مکتوبی از خود بر جای نگذاشت، اما تعدادی از مباحثات وی با ساکنین آتن توسط شاگرد معروفش افلاطون (۳۴۷ ـ ۴۲۷ ق.م)و نیز کسنوفون (۳۵۷-۴۲۵ ق.م) بطور مکتوب ثبت شده‌اند. سقراط در حدود سال ۴۷۰ سال ق.م در آلوِپِکا متولد گردید. آغاز زندگی او مصادف بود با دوران شکوفایی عظمت و افتخار آتن که در همان زمان امپراتوری دریایی خود را بنا نهاده بود. در دوران جوانی، قدرت بدنی شگفت انگیز سقراط، همگان را به تعجب واداشت. قدرت تحمل او بسیار بالا بود، به طوری که در زمستان سخت، پا برهنه با یک جامهٔ معمولی راه می‌رفت.
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1983.jpg
«مرگ سقراط» اثر ژاک لویی داوید. ۱۷۸۷. نگهداری در موزه متروپولیتن نیویورک

Borna66
09-15-2009, 03:25 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1984.jpg



افلاطون یا فلاطون (به یونانی باستان: Πλάτων,‏ با تلفظ: Plátōn) ‏‌(۴۲۸/۴۲۷ پ.م. تا ۳۴۸/۳۴۷ پ.م) دومین فیلسوف از فیلسوفان بزرگ سه‌گانهٔ (سقراط، افلاطون و ارسطو) یونانی‌است. آموزه‌های وی تأثیر زیادی بر کلام مسیحی و اسلامی داشته‌است.
افلاطون یکی از بزرگترین فلاسفه جهان در آتن به احتمال قوی در سال 427/428 قبل از میلاد در یک خانواده متشخص آتنی متولد شد. در بیست سالگی برای تکمیل معارف خود شاگرد سقراط شد. این مصاحبت و شاگردی به مدت ده سال ادامه یافت. پس از اعدام سقراط به ۳۹۹، افلاطون آتن را ترک کرد. او برای چندین سال در شهرهای یونان و کشورهای بیگانه به گردش پرداخت. پس از سفری به سیسیل در سال ۳۸۸ به آتن بازگشت و مکتبی فلسفی ایجاد کرد که به نام آکادمی مشهور است. تعلیمات وی در آن‌جا بر اثر دو بار سفری که در سال ۳۶۶ و ۳۶۱ به سیسیل داشت به تعویق افتاد. افلاطون در سال ۳۴۷ مُرد و رهبری آکادمی را به برادرزاده خود واگذاشت.
مهم‌ترین کتابی که از افلاطون به جای مانده رساله جمهور است. بعضی از افلاطون شناسان معتقدند، افلاطون جملاتی را به این رساله اضافه کرده و در حقیقت وی صحبت‌ها و اندیشه‌های خودش را از زبان سقراط بیان کرده است. در تمام آثار افلاطون می‌توان مکالمات سقراط را با اشخاص مختلف، بطور دقیق و با ذکر نام دید. رساله جمهور، هنر و زیبایی را از دیدگاه افلاطون و سقراط به بهترین وجه نشان می‌دهد. این رساله حاصل مکالمات سقراط با گلاوکن (برادر افلاطون)، سیمیاس، هیپوکراتس و چند فرد دیگر

Borna66
09-15-2009, 03:27 PM
ارسطو




http://pnu-club.com/imported/2009/09/1985.jpg
سردیس مرمر از ارسطو، یک کپی از سردیس برنز ساخته‌شده توسط لیسیپوس


اَرَسطو (به یونانی: Αριστοτέλης، تلفظ: آریستوتِلِس) از فیلسوفان یونان باستان بود. اوکه یکی از مهم‌ترین فیلسوفان غربی به حساب می‌آید شاگرد افلاطون و آموزگار اسکندر مقدونی بود. تالیفات او در زمینه‌ها و رشته‌های گوناکون منجمله فیزیک، متافیزیک، شعر، زیست شناسی، منطق، علم بیان، سیاست، دولت و اخلاق بوده‌اند. ارسطو بهمراه سقراط و افلاطون از تأثیر گذارترین فیلسوفان یونان باستان بوده‌است. این سه تن فلسفه غربی (آنطور که برای ما آشنا است) را بر اساس فلسفه ماقبل سقراط یونان بنیاد نمودند. ارسطو فلسفه را به‌عنوان «دانش بودن» تعریف می‌کرد.
ارسطو در سال ۳۸۴ (قبل از میلاد) در خانواده‌ای ثروت‌مند از اهالی استاگیرا، شهری در شمال یونان، به دنیا آمد. در ۱۷ سالگی به فرهنگستانی به نام آکادمی افلاطون در آتن فرستاده شد و ۲۰ سال در آن‌جا درس خواند و تدریس کرد.
پس از مرگ افلاطون در سال ۳۴۷، ارسطو ناکام از به اختیار گرفتن مدیریت فرهنگستان به اسوس در آسیای کوچک رفت و با پایتیاس خواهرزادهٔ فرمانروای وقت ازدواج کرد. در ۳۴۳ به دعوت فیلیپ مقدون آموزش اسکندر مقدونی را بر عهده گرفت. پس از بازگشتش به آتن در ۳۳۵، آموزشگاهی خود را به نام لایسیوم تأسیس کرد.
در ۳۲۳ و پس از مرگ اسکندر، که آتن را ملحق شاهنشاهی خود کرده بود، آتش احساسات ضدمقدونی اوج گرفت و دامن‌گیر ارسطو شد. او به ناچار به چالسیس پناه برد و سال بعد (۳۲۲) در ۶۲ سالگی درگذشت.

Borna66
09-15-2009, 03:28 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1986.jpg
اپیکور


اپیکور یا "ابیقور" Epicurus فیلسوف یونانی در ۳۴۱ پیش از میلاد در ساموس واقع در دریای اژه زاده شد. پدر و مادرش از خانواده‌های فقیر و بینوای این شهر بودند. ولی اپیکور با اینهمه در زادگاه خود به تحصیل مشغول گشت.
در ۱۲ سالگی شیفته فلسفه شد و در شهر تئوس نزد نوزیفانوس شاگردی کرد و با حکمت دموکریت آشنا شد. در ۱۹ سالگی به آتن رفت و در آکادمی افلاطون به مدت یک سال به فراگرفتن فلسفه اشتغال داشت پس از آن در شهرهای کولوفن و موتیلنه و لامپساکوس به تدریس پرداخت. تا آن که خود مکتبی را پایه‌ریزی کرد به نام "اپیکوریسم" یا طرفداران زیبایی و لذت.
او را از اولین فیلسوفان مادّی شمرده‌اند. بعد از چندی باغی را در حومه آتن مرکز نشر عقاید خود قرار داده و برای همیشه همانجا ماند و کم کم طرفداران زیاد پیدا نموده و خود شهرت فوق‌العاده‌ای کسب کرد و بعد از مرگش نیز مکتب فلسفی او مورد توجه عده زیادی قرار گرفت.
اپیکور رساله‌ها و طومارهای زیادی برشته تحریر درآورده که به جز چند نامه از آنها اثری باقی نمانده است.
اپیکور با سیاست چندان میانه‌ای نداشت و نمی‌توان او را مانند ارسطو یک فیلسوف قانون گذار خواند اپیکور به سال ۲۷۱ پیش از میلاد قبل از میلاد در ۷۱ سالگی بدرود حیات گفت.

Borna66
09-15-2009, 03:28 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
هراكليت‌ شگفت‌انگيز

هراكليتوس‌ را در ميان‌ فيلسوفان‌ باستان‌، مردي‌ بدبين‌ و گوينده‌ي‌ سخناني‌ نامفهوم‌ مي‌دانسته‌اند. و بدين‌ علت‌ است‌ كه‌ سيسِرو وي‌ را تيره‌ يا مبهم‌ ( Skoteinos -اسكوتاينوس‌) ناميده‌ است‌ و همچنين‌ در دوران‌ امپراتوري‌ روم‌ وي‌ را «فيلسوف‌ گريان‌» مي‌شناخته‌اند. اما در حقيقت‌ هراكليتوس‌ نه‌ «چيستان‌گو» بوده‌ است‌ نه‌ مبهم‌. علت‌ ابهام‌ در گفته‌هاي‌ وي‌ را شايد بتوان‌ در شيوه‌ي‌ نوشتن‌ او و سهل‌انگاري‌ در رعايت‌ قواعد دستور زبان‌ و بلاغت‌ جستجو كرد، چنان‌ كه‌ ارسطو در كتاب‌ «هنر سخنوري‌» خود متوجه‌ي‌ آن‌ شده‌ است‌ و با اشاره‌ به‌ نوشته‌هاي‌ هراكليتوس‌ مي‌گويد: «ما نمي‌دانيم‌ آيا يك‌ كلمه‌ به‌ آنچه‌ مقدم‌ است‌ يا به‌ آنچه‌ به‌ دنبال‌ مي‌آيد تعلق‌ دارد» سقراط‌ نيز بنابر گزارش‌ ديوژنس‌ درباره‌ي‌ كتاب‌ هراكليتوس‌ گفته‌ است‌: «آنچه‌ كه‌ من‌ از آن‌ مي‌فهمم‌ عالي‌ است‌ و آنچه‌ هم‌ كه‌ نمي‌فهمم‌ همچنين‌ عالي‌ است‌، اما غواصي‌ ماهر بايد كه‌ به‌ ژرفاي‌ آن‌ راه‌ يابد.» بنابراين‌ ابهام‌ نوشته‌هاي‌ فيلسوف‌ را مي‌توان‌ بيشتر در جنبه‌ي‌ تفكر ژرف‌ و وسيع‌ آن‌ دانست‌. اما آنچه‌ درباره‌ي‌ بدبيني‌ وي‌ گفته‌ شده‌ است‌، از روش‌ زندگي‌ و شيوه‌ي‌ اخلاقي‌ او سرچشمه‌ مي‌گيرد، كه‌ از وي‌ متفكري‌ انتقادي‌، گوشه‌گير و دور از هوسها، فزون‌جوييها و كشاكشهاي‌ مردمان‌، ساخته‌ بود. با اشاره‌ به‌ همين‌ نكته‌ است‌ كه‌ ديوژنس‌ نقل‌ مي‌كند كه‌: «يكي‌ از نشانه‌هاي‌ بزرگ‌ انديشي‌ يا بلند نظري‌ او اين‌ است‌ كه‌ پادشاهي‌ موروثي‌ را به‌ برادرش‌ واگذار كرد.» و اين‌ را مي‌توان‌ با اطمينان‌ پذيرفت‌، زيرا خانواده‌ي‌ وي‌ از بزرگان‌ افسوس‌ بوده‌اند و مقام‌ رياست‌ پرستشگاه‌ آرتِميس‌ را در ميان‌ خود به‌ ارث‌ داشته‌اند.

مورخان‌ نوشته‌اي‌ را از هراكليتوس‌ مي‌دانند كه‌ تنها عنوان‌ و تكه‌هايي‌ از آن‌ باقي‌ مانده‌ است‌. ديوژنس‌ مي‌نويسد: «كتابي‌ كه‌ گفته‌ مي‌شود از اوست‌ مطابق‌ مضمون‌ اصلي‌ آن‌ «درباره‌ي‌ طبيعت‌» نام‌ دارد و به‌ سه‌ گفتار تقسيم‌ شده‌ است‌؛ درباره‌ي‌ همه‌ي‌ جهان‌ هستي‌، سياست‌ و خداشناسي‌. وي‌ اين‌ كتاب‌ را وقف‌ معبد آرتميس‌ كرد و در آنجا سپرد... اين‌ نوشته‌ي‌ او چنان‌ شهرتي‌ به‌ دست‌ آورد كه‌ از آن‌ فرقه‌اي‌ به‌ نام‌ هراكليتيان‌ پديد آمد.» اما آنچه‌ ما از آثار هراكليتوس‌ در دست‌ داريم‌، گفته‌ها و جمله‌هايي‌ است‌ كوتاه‌ كه‌ از لحاظ‌ ساختمان‌ پيچيده‌ و فشرده‌ و داراي‌ آهنگي‌ همانند گفته‌هاي‌ كاهنان‌ و سخنگويان‌ معابد باستاني‌ است‌. اين‌ تكه‌ها را ديلز در كتاب‌ نامبرده‌ي‌ خود گرد آورده‌ است‌.

Borna66
09-15-2009, 03:29 PM
اپیکور(توضیح بیشتر)

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
اپیکور فیلسوف یونانی (270-343 قبل از میلاد)
هیچ چیز از عدم بوجود نمی آید، همه چیز از هم ناشی شده است.

اپیکور (Epicurus) منسوب به یکی از خانواده های فقیر یونان می باشد که پس از چندی به کسب زندگی متوسط و مناسبی توفیق یافت. او که نماینده طبقات مرفه و پیشرو آن دوره بوده است بیش از دیگران مادی و منطقی فکر می کرد. ازجمله اعتقادات او می توان به این مورد اشاره کرد :

"هیچ چیز از عدم بوجود نمی آید؛ به عبارت دیگر همه از هم ناشی شده اند، بدون اینکه به هیچ مبدا یا مبادی احتیاج داشته باشند ... غیر از طبیعت هیچ چیز دیگری نیست که بتواند در آن نفوذ کند یا باعث تغییر گردد."


اپیکور منشاء بدبختی مردم را وحشت از خدایان و بیم از مرگ می دانست و می گفت مردم به جای آنکه به یاری علم فیزیک روی آورند و طبیعت واقعی اشیا را کشف کنند، می کوشند تا به یاری روحانیون و از راه نذر و دعا زندگی بهتری برای خود تامین کنند، غافل از آنکه خدایان کوچک ترین مداخله در کار مردم ندارند.

او معتقد بود اگر ظهور حوادث ناگوار، نظیر رعد و برق و طوفان، ناشی از اراده و غضب خدایان بود، هیچگاه صاعقه معابد و مجسمه های پارسیان و حرم های خدایان را با خاک یکسان نمی کرد، بلکه فقط گنهکاران را کیفر می داد. پس بهتر آن است که برای توضیح و تعلیل جهان دستخوش وهم و خیال نشویم بلکه به عالم طبیعت رجوع کنیم و ماهیت اشیاء را آنچنان که هست در یابیم.

او معتقد بود که هیچ چیز از عدم بوجود نمی آید و هیچ چیز هم به عدم نمی پیوندد. اگر ممکن بود هر چیزی از عدم بوجود آید، هیچ چیز به دانه و تخم محتاج نبود و ممکن بود از دریا انسان و از درخت مرغ بوجود آید. وی به این باور بود که عناصر تشکیل دهنده هر شی پس از انهدام باز به هستی خود ادامه می دهند و نیست و نابود نمی شوند.