PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ايمانوئل کانت



Borna66
09-15-2009, 03:57 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1861.jpg

امانوئل کانت.


ايمانوئل کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴) فیلسوف آلمانی و از مهم‌ترین اندیشمندان اروپایی بود.
او در کونیگسبرگ در خانواده‌ای مسیحی از مذهب پرهیزکاران لوتری [۱] متولد شد. خانوادهٔ او نه فرزند داشتند و او فرزند چهارم آنان بود. او در سن هشت سالگی به اصرار پدر به دست کشیشی به مدرسه کونیگسبرگ رفت. او تا دانشگاه در این مدرسه سخت و خشک مذهبی درس خواند. او بعد از چند سال تدریس خصوصی به دانشگاه رفت و شروع به سخنرانی‌های متعدد نمود. در این سالها کتابهایی در زمینه ریاضیات و دینامیک نوشت و منتشر کرد. پس از انتشار کتابهایی در زمینه کیهان‌شناسی به فلسفه روی آورد.
وی در ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به استادی بزرگ ادای دین نمایند.


زندگی شخصی او

کانت در زندگی نظمی استثنایی داشت. او هر کارش را در ساعتی مخصوص به خود انجام می داد و ذره ای از آن تخلف نمی کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که: می توانید ساعتتان را با کارهای کانت تنظیم کنید. او هیچ گاه ازدواج نکرد و به مسافرتی هم نرفت. وظایفش به عنوان مدرس دانشگاه ایجاب می کرد که همه بخش های فلسفه را درس دهد و سالهای متمادی توان فکری خود را مصروف تدریس، انتشار کتابهای مختلف و مقالات کرد.

فلسفه آزادی از نظر کانت

آزادی به مفهوم کانتی آن، مادامی که با آزادی هر فرد دیگر، بتواند در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنها حق اولیه‌ای است که به هر انسانی به دلیل انسان بودنش تعلق دارد. کانت همهٔ دیگر اصل‌های حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مشتق می‌کند. کانت در فلسفهٔ سیاسی خود، نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشهٔ سیاسی دوران جدید و دورانهای پیش از آن را بطور قطعی می‌گسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم «حق طبیعی» عصر روشنگری را به گونه‌ای پیگیر رادیکالیزه می‌کند.

فلسفه کانت




کانت نوعی نگاه متعادل و بینابینی یا سنتزی در برخورد با دو مشرب مسلط آن زمان؛ یعنی فلسفه قاره و فلسفه انگلستان در پیش گرفت و همین معنا به وی امکان داد تا به دور از حب و بغض‌های رایج در میان پیروان این دو مشرب امکان تلفیق و ترکیب آن‌ها را فراهم سازد و سنتز یا برابر نهاد دیگری ارائه کند که نام او را در عرصه نظام فلسفی جهان و فلسفه کلاسیک آلمان به اوج افتخار برساند. یکی از میراث‌های اساسی به جای مانده از دستگاه فکری و تحلیلی کانت مبادرت به فراهم ساختن بستر نقد به عنوان یکی از بسترهای چالش برانگیز در عرصه فلسفه مدرن اروپاست. او این بستر را با تدوین سه اثر مهم که بعدها به صورت کلاسیک‌های فلسفه قاره‌ای و ایده‌آلیسم آلمانی در آمدند پی می‌گیرد؛ یعنی در قالب نقد عقل محض و دوم نقد عقل عملی و سوم نقد قوه حکم یا نقد داوری. به این ترتیب، وی با ترکیب این دو مشرب روند تکامل فلسفه را متحول ساخت و مسیر آن را دگرگون نمود. در این راه او دو حرکت یا گام اساسی را در پیش گرفت. 1- با تاکید بر قوت و توانمندی این ادعای تجربه‌گرایی که تجربه حسی تنها منبع شاخت و منشا تمام آراء و اندیشه‌های انسان به شمار می‌رود ولی نتیجه‌گیری بدبینانه آن را قبول نداشت که نمی توان این آراء و اندیشه‌ها را توجیه نمود و علت یا عللی برای آنها اقامه کرد. 2- از سوی دیگر، این ادعای عقل‌گرایی را نیز قبول نداشت که حقایق واقع درباره مساله وجود یا عدم پدیده‌ها و اشیاء تنها به مدد عقل قابل شناسایی است. می‌توان حرکت کانت را خروج عقل‌گرایی و ایده‌آلیسم از بن بست‌های کور آن دانست. این تدوین‌ها و نظرات را در نخستین نقد خود یعنی نقد عقل محض آورده است که در سال 1781 به رشته تحریر در آمد. در کتاب نقد عقل عملی نیز که در 1788 تالیف شد به تحقیق در خصوص مابعدالطبیعه یعنی شناخت مسایلی چون وجود خدا، جاودانه بودن روح، جبر و اختیار انسان ضرورت آزادی و نظایر آنها پرداخته است. نقد سوم نقد قوه حکم یا داوری است را نقد زیبایی شناسی ترجمه کردند. مفاهیم محور کانت در نقد سوم دو مؤلفه اساسی یعنی هدف یا غایت و غایتمندی یا هدفمندی، جزء مقولاتی است که کانت ضمن طرح آنها معتقد است که در هر تبیین علمی می‌توان از این دو مفهوم، مفهوم نخست یعنی غایت یا هدف را سراغ گرفت. در حالی‌که، در این قبیل تحقیق‌های علمی چیزی به نام غایتمندی به معنای منظومه‌ای دال بر وجود یک سری ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی به چشم نمی‌خورد. کانت غایتمندی را بدون غایت قبول دارد. وی زیبایی را شکلی از غایتمندی می‌داند البته زمانی که مستقل از ارائه یک غایت فهم و دریافت شود. به اعتقاد کانت قضاوت یا داوری نوعی ملکه و قوه استعداد عمومی است و همه افراد در معرض یا در محدوده آن قرار دارند و طبعا کم و بیش تحت تأثیر آن هستند یا از آن برخوردارند اما داوری بر خلاف تصور رایج تنها قدرت تمیز یا انتخاب نیست بلکه از طریق هماهنگ سازی و ایجاد اعتدال یعنی ایجاد امر زیبا و یا از طریق کنار گذاشتن و محو یا فرا رفتن (امر والا) می‌توان مفهوم داوری را ارتقاء بخشید. از سوی دیگر بخش اصلی تلاش کانت در این کتاب ( نقد قوه داوری) آن است تا شکلی بسیار زیبا و عالی از احساس را در قضاوت زیبا شناختی پیدا کند که به گونه‌ای ماتقدم و پیشینی تجربه لذت و رنج را تعیین نماید. این تجربه حاکی از هماهنگی (امر زیبا) یا محو و از بین رفتن (امر والا) ای است که هرگونه نقد و داوری مستلزم آن است.



آثار


نقد عقل محض سال ۱۷۸۱؛ خودش می گوید: این کتاب محصول دوازده سال تفکر عمیق و جدی است.
نقد عقل عملی سال ۱۷۸۸
نقد قوه حکم سال ۱۷۹۰
مابعدالطبیعهٔ اخلاق یکی از آثار پر اهمیت‌اش که در سال‌های پایانی سدهٔ هجدهم منتشر ساخت. کانت در این اثر، آزادی انسان را حقی فطری و همزاد او و به عنوان حقی بشری به رسمیت می‌شناسد. تا انجا که دین را نیز بر انسان نمی‌دانست. این فلسفه او انسان گرایی یا اومانیسم نام دارد.

Borna66
09-15-2009, 03:57 AM
کانت در سال 1724 در شهر کونیگسبرگ از بلاد پروس متولد شد، اگر مسافرت او را به یک ده مجاور برای تعلیم کنار بگذاریم، این آموزگار آرام و کوچک که اینهمه به مطالعه جغرافیا و وضعhttp://pnu-club.com/imported/mising.jpg مادی اقوام دوردست اظهار شوق می‌کرد، از مولد خود قدمی فراتر نگذاشت. او از خانواده فقیری بود که چند صد سال پیش از تولد وی از اسکاتلند آمده بودند. مادر او از فرقه پیتیست بود، این فرقه مذهبي مانند متودیست انگلیسی اسرار داشت که اصول و فروع دیانت باید بشدت و دقت تمام اجرا گردد. فیلسوف ما از بام تا شام در مذهب غوطه‌ور بود و این امر از یک طرف عکس‌العملی ایجاد کرد که وی سنین کمال از رفتن به کلیسا خودداری نمود و از سوی دیگر اثر مبهم این پابستگی شدید آلمانی به مذهب تا آخر در او باقی ماند و هرچه به پیری نزدیک می‌شد میل شدیدی در خود احساس می‌کرد که خود و مردم دیگر اصول و مبانی ایمانی را که مادرش عمیقا به وی تلقین کرده بود حفظ کنند.
ولی جوانی که در عصر فردریک و ولتر زندگی می‌کرد نمی‌توانست خود را از جریان شک و تردید عصر خویش برکنار سازد. کانت تحت تاثیر کسانی بود که می‌خواست عقاید آنان را رد و باطل سازد و شاید و بیشتر از همه دشمن سازگار او، هیوم، در وی تاثیر داشت. در آینده درباره این پدیده قابل توجه سخن خواهیم گفت که چگونه این فیلسوف بالاخره از تعصب و محافظه کاری دوران كهولت خود دست برداشت و به آزادی‌خواهی مردانه‌ای قدم نهاد، تا آنجا که اگر شهرت و پیری او نمی‌بود ممکن بود که به شهادتش منجر شود. حتی در عین دوره برگشت به دینش، با تکرار حیرت‌آوری صدای کانت دیگری را می‌شویم که تقریبا شبیه ولتر است. به عقیده شوپنهاور «این یکی از محسنات عصر فردریک کبیر بود که شخص مثل کانت توانست به ظهور رسد و به طبع کتاب «نقد عقل محض» جرئت ورزد. بندرت می‌توان استاد دانشگاهی را که از دولت مزد می‌گیرد پیدا کرد که تحت حکومتی به چنین اقدامی جرئت کند. در دوره جانشین مستقیم این پادشاه بزرگ کانت مجبور شد که قول دهد دیگر کتابی را منتشر نسازد.» برای تقدیر از چنین آزادی بود که کانت کتاب «نقد» را به تستلیتس وزیر تعلیمات روشنفکر و روشن‌بین فردریک اهدا کرد.
در 1755کانت دانشیار دانشگاه کونیگسبرگ شد. پانزده سال در این شغل حقیر باقی بود؛ دو دفعه تقاضای استادی کرد و هر دو دفعه رد شد. بالاخره، در 1770، به مقام استادی منطق و فلسفه مابعد الطبیعی نایل آمد. پس از چند سال آزمایش در آموز گاری کتابی در علم تربیت نوشت؛ خود او درباره این کتاب می‌گفت که آن شامل بسیاری از اصول عالی است که هیچ کدام را خود او به کار نبسته است. با اینهمه در آموزگاری بهتر از نویسندگی بود و دو نسل دانشجو همواره او را دوست می‌داشتند. یکی از اصول عملی وي آن بود که به شاگردانی که دارای قوه متوسط بودند بیشتر می‌پرداخت و می‌گفت تعلیم کودکان رنج بیهوده بردن است و تیزهوشان گلیم خود را می‌توانند از آب به دربرند.
هیچکس انتظار نداشت که او جهانی را ابداع طریقه نوی در فلسفه مابعد الطبیعه، به حیرت اندازد. بالاترین هنری که از این استاد متواضع و فروتن انتظار می‌رفت که فقط فردی را دچار حیرت و شگفتی سازد. خود او نیز انتظاری نداشت؛ در چهل و دو سالگی چنین نوشت:«از اینکه دوستدار فلسفه مابعد الطبیعه هستم خوشوقتم؛ ولی محبوب من درباره من هنوز روش موافقی اظهار نکرده است.» در آن روزها از «گرداب بی پایان مابعد الطبیعه» سخن می‌گفت و آن را «یک بحر ظلمانی» می‌دانست که «نه کرانه‌ای دارد و نه در آن روشنی پدیدار است» و به همین جهت توفانهای فلسفی بسیار ایجاد کرده است. او حتی به حکمایی که سرگرم مابعد الطبیعه بودند حمله می‌کرد و می‌گفت آنها در برجهایی از امور نظری مسکن گزیده‌اند «جایی که معمولا همیشه در معرض باد است.» او هرگز پیش‌بینی نمی‌کرد که خود او بزرگترین توفانهای فلسفی را ایجاد خواهد کرد.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpgدر طی این سالها آرام نظر او بیشتر به طبیعت معطوف بود تا به مابعد الطبیعت. درباره سیارات، زلزله، آتش، باد، اثیر، آتشفشان، جغرافیا، علم زندگی مادی اقوام، و صدها امور مشابه آن که معمولا تماسی با فلسفه مابعد الطبیعه ندارد مطالبی می‌نوشت، در کتاب «نظریه درباره افلاک» (1755) نظریه‌ای شبیه فرضیه سحابی لاپلاس اظهار می‌داشت و می‌خواست حرکت و بسط ستارگان را با اصول مکانیک تشریح کند. به عقیده کانت تمام سیارگان یا مسکون بوده‌اند و یا خواهند بود و آنهایی که فاصله‌اش از خورشید بیشتر است چون دوران نموشان طویلتر می‌باشد، شاید انواع موجودات با هوششان از آن کره زمین عالیتر باشد. در کتاب «انسانی‌شناسی» (که در سال 1798 از دروسی که وقتی گفته بود جمع شده و به طبع رسیده است) امکان اینکه اصل انسان حیوان اصل انسان حیوان بوده به وسیله کانت تلقین می‌شود. کانت استدلال می‌کند که اگر در ادواری که انسان هنوز از حیوانات درنده در بیم و اضطراب می‌زیست کودک در هنگام تولد مثل امروز با قدرت تمام ناله و فریاد می‌کرد، از طرف درندگان به زودی محل او کشف می‌شد و طعمه آنان می‌گشت، بنابراین، به احتمال قوی، انسان در ابتدای حال از آنچه امروز تحت تاثیر تمدن بدان رسیده است، تفاوت بسیار داشته است. سپس کانت به مهارت تمام به سخن خود ادامه می‌دهد:«اینکه طبیعت چگونه چنین پیشرفتی به وجود آورد و چه عللی او را براین کار واداشت هنوز بر ما مجهول است. این ملاحظه ما را به راههای دور می‌کشاند و این فکر را القا می‌کند که آیا تاریخ عصر ما با یک انقلاب طبیعی بزرگ به یک دوره سومی مبدل نخواهد شد؟ دوره‌ای که در آن اعضای حرکت و لمس و گفتار یک اوران‌اوتان و یا یک شمپانزه به قالب و کالبد انسان تبدیل خواهد گشت و یک عضو مرکزی در آن برای قوه مدرکه به وجود خواهد آمد و بتدریج تحت راهنمایی موسسات اجتماعی به پیشرفت خود ادامه خواهد داد.» آیا کانت بدین ترتیب خواسته است از راه احتیاط و به طور غیر مستقیم بیان کند که اصل انسان فعلی حیوان بوده است؟

Borna66
09-15-2009, 03:57 AM
آثار کانت
ایمانوئل کانت فیلسوف عالیقدر آلمان زمین، کتابها و رساله‌ها و مقاله‌ها و یادداشتها بسیار نوشته است.
کانت دشوار می‌اندیشید و دشوار می‌نویسد. در این باره گفته‌اند: "سبک اندیشیدن و نوشتن او مفهومیت و فخیم و جمله‌سازی ثقیل و با اینهمه قابل تشخیص را با وضوح هوشمندانه و متجسّم پیوند می‌دهد، و از عینیتی فساد ناپذیر برخوردار است."
آثار ایمانوئل کانت معمولا و در سه دوره قرار می‌گیرند، بدین شمار:
1- دوره پیش سنجشی یا پیش سنجشگرانه، حاوی نوشته‌های پیش ـ سنجشی یا پیش – سنجشگرانه.
2- دوره سنجشی با سنجشگرانه، گنجاننده نوشته‌های سنجشی یا سنجشگرانه؛
3- دوره فرجامین

1- دوره اول پیش سنجشی یا پیش سنجشگرانه؛
دوره پیش سنجشگرانه سالهای 1770-1774را در بر می‌گیرد. این دوره بوسیله علاقه کانت به پرسشهای عمومی فلسفه، و نیز بویژه به فیزیک و پرسشهایی طبیعی و كيهاني مشخص می‌شود، علاقه‌ای که کانت در سراسر عمر از کف ننهاد. در شمار اثرهای پیش از سنجش می‌توان اثر زیر را یاد کرد که در آن، کانت فرضیه یا نظریه خود را درباره تکوین منظومه خورشیدی پیش می‌نهد:
"تاریخ طبیعی عمومی و نظریه آسمان، یا تحقیق درباره قانون و خاستگاه مکانیکی سراسر ساختمان جهان، بر پایه آغازهای نیوتونی 1755"
2- دوره دوم دوره سنجشی یا سنجشگرانه سالهای 1794-1770 را در بر می‌گیرد. این دوره شامل اثرهای زیر است:
- سنجش خرد ناب1781 -1787 (نقد عقل محض)
- سنجش خرد علمی 1787: این کتاب به پرسشهای گوهرین اخلاق شناسی یا اخلاق ـ آیینیک می‌پردازد.
- سنجش نیروی داوری 1790: در این کتاب کانت به داوری زیباجسیک [زیباشناسی] امر زيبا و امر والا، و به داوری غایت شناختی می‌پردازد.
- پیش درآمدی درباره هرگونه متاگیتیگ آینده که خواهد توانست چونان دانش به میان آید1783 این اثر پیش درآمدی بر کتاب سنجش خرد ناب می‌باشد.
- شالوده برای متاگیتیگ آیینهای اخلاقی 1785: این اثر، بنیادی است برای سنجش خرد علمی
- اصلهای آغازین متاگیتیانه دانش طبیعی. 1786: کانت در اثر اخیر، بر مبنای سنجش خرد ناب، یک «متاتئوری» یا «متانظریه» پویای دانش‌های طبیعی را بوجود آورده است.
- دین در درون مرزهای خرد محض 1793: این اثر سبب شد که کانت با دولت پروس درگیر شود. چنانکه از او خواستند که دیگر درباره دین چیزی ننویسد.
3- دوره سوم دوره فرجامین، شامل ده سال پایان عمر کانت است، یعنی سالهای 1804-1794 : کانت در این سالها پژوهش فلسفی خود را همچنان دنبال می‌کرد – بویژه باید اثرهای زیر را یاد کرد:
- در پیرامون صلح جاویدان 1795
- متاگیتیگ آیینهای اخلاقی 1797
- جدال دانشکده‌ها 1798 : در این اثر کانت دوباره به جستار دین بازگشت
- انسان شناسی از دیدگاه ورزگروانه 1798: کانت در این اثر که از آخرین آثار چاپ شده در دوران زندگی‌اش است، پیش از داروین تلویحا به این نتیجه رسید که انسان کنونی حاصل تکامل جانوران فروتر از خود است.
فزون بر همه اینها، کانت در این سالها به تدوین اثر دیگری پرداخت که عنوان موقت آن چنین بود: "گذر از اصلهای آغازین متاگیتیانه دانش طبیعی به فيزیک" این اثر در واقع می‌بایستی تکامل بعدی "اصلهای آغازین متاگیتیانه دانش طبیعی " می‌بود که به سال 1786 نوشته شده بود، اما کانت نتوانست این برنامه را به پایان برد، و فقط یک سلسله نوشته‌ها و یادداشتها در این زمینه از خود به جای گذاشت.
کانت در سالهای فرجامین عمر خود به اندیشه‌های زرتشت پیامبر ایرانی علاقه‌مند شد. اما به سال 1802 به این فکر افتاد که نام زرتشت را در عنوان دو اثر خود یاد کند.

اثر سنجش خرد ناب (نقد عقل محض)
کانت به گفته خود به مدت 12سال درباره این اثر اندیشه می‌کرد ولی نوشتن قطعی آن را طی چهار یا پنج ماه انجام داده است.
طبق تقسیم بندی جریان فلسفه، سنجش خرد ناب یک اثر فلسفی سرد است. بدنیسان، این کتاب یک اثر فلسفی سرد و خشک است و کار اصلی آن سنجش آرام و شمرده خرد: در این میان هيچ داوري یا گزاره‌ای که هیجانی بر سر آن پیش آید، موجود نیست؛ هیچ نفعی در کار نیست که فلان گزاره صحیح باشد یا بهمان گزاره. پس خواننده این کتاب را توجه به صبر و حوصله باید، تا از این رهگذر توشه‌ای یابد.
این کتاب بسیار غنی و سخت دشوار اگر نه براستی دشوار‌ترین کتاب فلسفی بشریت، بلکه همچنین یکی از دشوار فهمترین، و دشوار خوانترین کتابهاست.
به هر سان، در اینکه کتاب بنيادين هرگونه فلسفه نوین است، کمتر کسی شک می‌کند.
در دشواری کتاب نمی‌توان مبالغه کرد، چنانکه گاه ممکن است مفهوم "امر نا مشروط" را به ذهن فرا خواند. این اثر تقریبا دویست سال پیش نیز به هنگام انتشار برای آلمانی زبانها فرهیخته دشوار بوده است، و بویژه همگان زبان این اثر را سخت دشوار یافته و از نفس‌گیری يا دراز نفسي و ناروشنی یا دید ناپذیری جمله‌های همبافته دراز آن شکایت کرده‌اند.
شاید نقل این خاطره هم جالب توجه باشد:
"هنگامی که کانت نسخه "نقد " [سنجش خرد ناب] را به دوست خود هرتس که خیلی به مطالب نظری و فکری سرگرم بود داد، هرتس پس از خواندن نیمی از آن، کتاب را پس داد و گفت که می‌‌‌ترسد اگر همه آن را بخواند دیوانه ‌شود."

Borna66
09-15-2009, 03:57 AM
درباره تاثیر کانت باید گفت که تمام افکار فلسفی قرن نوزدهم به دور محور نظریات او می‌چرخیده است. پس از کانت تمام آلمان شروع به بحث درباره فلسفه مابعد الطبیعی کرد؛http://pnu-club.com/imported/mising.jpg شیلر و گوته به مطالعه آن پرداختند؛ بتهوون سخنان معروف او را درباره دو امر شگفت آور زندگی با تحسین تمام نقل می‌‌کرد؛ «آسمان پر ستاره در بالا و قانون اخلاقی در درون»؛ فیخته و شلینگ و هگل و شوپنهاور پشت سر هم به سرعت دستگاههای فلسفی ایدئالیسم حکیم کهن کونیگسبرگ بنا کردند. در این روزهاي معطر فلسفه آلمان بود که پاول ریشتر نوشت:«خداوند زمین را به فرانسویان، دریا را به انگلیسیها، و آسمان را به آلمانی‌ها عطا فرموده است.» نقد عقل کانت و مدح او از احساس راه را برای مسلک اصالت اراده شوپنهاور و نیچه همواره ساخت؛ مسلک اشراق و شهود برگسون و اصالت عمل ویلیام جیمز نیز دنباله افکار اوست؛ از وحدت قوانین فکر و قوانین حقیقت که کانت می‌گفت، هگل یک دستگاه فلسفی کامل به وجود آورد؛ «شی‌ء مجهول فی‌نفسه» او در اسپنسر بیش از آن تاثیر کرد که خود اسپنسر آگاه بود. کانت و گوته به طور مبهم عقیده داشتند که تمام ادیان و فلسفه‌ها لباس‌های مختلف یک حقیقت واحد هستند. کارلایل می‌خواست این عقیده را با استعاره و تمثیل بیان کند و علت بیشتر ابهام افکار او را همین امر می‌توان دانست. «کرد» و گرین و والیس و واتسن و بردلی و بسیاری از متفکرین دیگر انگلیسی از کتاب «نقد نخستين» الهام گرفته‌اند؛ و حتی نیچه، که سخت بدعت خواه بود، بحث معرفت خود را از «مرد چینی بزرگ کونیگسبرگ» گرفته است؛ با آنکه علم اخلاق متعادل او را بشدت رد می‌کند. به نظر می‌رسد که پس از یک قرن مبارزه میان ایدئالیسم کم و بیش اصلاح شده کانت و مادیگری کم و بیش اصلاح شده عصر روشنگری فرانسه، پیروزی، با کانت باشد. حتی هلوسیوس مادی برخلاف عقیده عصر خود می‌نویسد:«اگر بتوانم جرئت داشته باشم می‌گویم که انسان آفریننده ماده است.» فلسفه دیگر مانند نخستین خویش سهل و ساده نخواهد بود و رفته رفته از سادگی آن و به تنوعش خواهد افزود و عمیقتر خواهد گردید، زیرا کانت به دنیا آمده است.


تاريخ فلسفه ويل دورانت