PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بخشی از اشعار نیچه



Borna66
09-15-2009, 03:39 AM
تو که خواهان معما ها هستی ، حدس بزن که اکنون پاکدامنی من در کجاست ؟
پیش از این ، پیشاپیش من می دوید ، زیرا از حیله گری من که دام و قلاب می افکنم ترس داشت ....



هر چه در پیرامون شما باشد دیر یا زود جزو خود شما می شود .


به دور نگاه کن ، اما به پشت سر نگاه مکن ! آنکس که بخواهد به راز هر عمقی پی برد ، آخر خود رهسپار اعماق می شود .

هر بار سنگینی را که با خود داری به دور افکن . فراموش کن ! زیرا هنر فراموش کردن هنر خدائی است .
دلت می خواهد پرواز کنی ؟میخواهی محرم بلندی ها باشی؟در این صورت هر چه را که سنگین تر داری به دریا افکن . ببین ، این دریاست . خودت را به دریا افکن !
آخر هنر فراموش کردن هنری خدائی است ....


زنهار که مرد متهور را از نزدیکی خطر آگاه کنی ، زیرا با آگاه کردن او ، او را به سمت پرتگاه ها خواهی راند .


فقط دو راه برای رهایی از هر رنجی هست ، هر کدام را می خواهی انتخاب کن :
مرگ سریع ، یا عشق طولانی


عرب بادیه نشین می گوید : (( حتی دود نیز به دردی می خورد)) و من در تکرار این سخن می گویم : آری مگر تو ، ای دود ، به رهگذر خبر نمی دهی که خیمه میهمان نوازی در آن نزدیکی هاست ؟

آیا شکستنی هستی؟ درین صورت از دست های بچه ها پرهیز کن ، زیرا بچه اگر چیزی نشکند ، دلخوشی ندارد

آدم نمی تواند خوب بماند مگر آنکه فراموش کند . بچه هایی که همیشه خاطره تنبیه یا ملامتی رادر یاد دارند ، آب زیر کاه و دروغگو می شوند .


علم دانشمندان امورعتیقه ، به علم قبر کنان می ماند : عمر هر دو عمری است که میان تابوت و خاک اره می گذرد