PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چارلز ديكنز (داستانسراى شهير انگليسى)



Borna66
09-15-2009, 03:33 AM
«چارلز ديكنز» روزنامه نگار، مقاله نويس و داستانسراى شهير انگليسى است كه به زعم بسيارى بزرگترين رمان نويس تاريخ انگلستان به شمار مى رود. او در داستان هايش بيشتر به مقوله هاى اجتماعى مى پردازد و بر بى عدالتى، رياكارى و بدى مى تازد. «ديكنز» خود در دوران كودكى و جوانى از بى رحمى هاى اجتماعى در امان نمانده و حتى در دوران نوجوانى مجبور به ترك تحصيل و كار در يك كارخانه شده است. شخصيت هاى خوب، بد و طنزآميز داستان هاى «ديكنز» از قبيل «اسكروچ» خسيس، «ديويد كاپرفيلد» بلندپرواز و «آقاى پيك ويك» معصوم همگى، نسل هاى بسيارى از خوانندگان را به وجد آورده اند.
«چارلز ديكنز» در هفتم فوريه سال ۱۸۱۲ در «لنديورت» شهر «همپشاير» درست در خلال عصر نوين صنعتى پا به عرصه هستى گذارد. پدرش «جان» كارمند ساده دفتر امور مالى نيروى دريايى بود و به رغم حقوق خوبى كه دريافت مى كرد هميشه با مشكلات مالى دست به گريبان بود. «ديكنز» دو سال بيش نداشت كه خانواده به لندن نقل مكان كرد و او تحصيلات مقدماتى خود را همانجا گذراند و به واسطه استعداد بالا مورد توجه مسئولين مدرسه قرار گرفت. در سال ،۱۸۲۴ «ديكنز» ۱۲ساله مجبور به ترك تحصيل و در يك كارخانه واكس سازى مشغول به كار شد. در همين دوران بود كه پدرش به دليل بدهى به زندان افتاد و مادرش نيز در سن ۷۹سالگى از دنيا رفت و «ديكنز» جوان با ۴۰ پوندى كه از مادرش به ارث برده بود بدهى پدرش را پرداخت كرد. او سپس مدتى را در آكادمى «ولينگتون» و مدرسه «داوسون» به تحصيل پرداخت و از سال ۱۸۲۷ به مدت يك سال در دفتر وكالت مشغول شد و در همان دوران تندنويسى را بسيار عالى آموخت و چيزى نگذشت كه به عنوان سريع ترين و بى اشتباه ترين گزارشگر صاحب شهرت شد. او در خلال دهه ۳۰ با نشريات «ايونينگ كرونيكل» و برخى ديگر از ماهنامه ها شروع به همكارى كرد و بدين واسطه با معضلات اجتماعى بسيارى مواجه شد كه بعدها در خلق آثارش از آنها الهام گرفت. «چارلز ديكنز» نويسندگى را از سال ۱۸۳۳ با داستان هاى كوتاه و مقالاتى كه در هفته نامه ها به چاپ مى رسيد آغاز كرد. سه سال بعد با «كاترين هوگارت» سردبير هفته نامه «ايونينگ كرونيكل» ازدواج كرد و از او صاحب ۱۰ فرزند شد كه در سال ۱۸۵۸ نيز به جدايى انجاميد. «ديكنز» در ديالوگ نويسى استعدادى خارق العاده داشت و به همين سبب به راحتى شخصيت هاى داستان هايش را به بهترين وجهى از زبان خودشان ترسيم مى كرد. او كه در اين زمان بيشتر حرفه روزنامه نگارى را دنبال مى كرد بسيارى از داستان هاى معروف خود را ابتدا به صورت داستان هاى سريالى در روزنامه ها و هفته نامه ها به چاپ مى رسانيد كه از آنها مى توان به «اليور تويست» اشاره كرد كه در خلال سال هاى ۱۸۳۷ تا ۱۸۳۹ خلق شد. «اليور تويست» داستان دنياى زيرزمينى شهر لندن است و محروميت ها، سختى ها و فشارهايى كه كودكان ضعيف و بى پناه در اين شهر مه آلود متحمل مى شوند. داستان به قدرى تاثيرگذار و نافذ است كه «ديويد لين» كارگردان سرشناس سينما را بر آن داشت تا به سال ۱۹۴۸ آن را بر روى پرده ببرد و جالب است كه بدانيد هم در زمان حيات «ديكنز» و هم در زمان ساخت فيلم «اليور تويست» شخصيت سياه «آقاى فاگين» به شدت خشم يهوديان را برانگيخت و عاقبت اين فيلم با ۱۲ دقيقه سانسور در سينماهاى آمريكا اجازه پخش گرفت. از ديگر آثار بسيار محبوب «ديكنز» مى توان به «سرود كريسمس» اشاره كرد كه شخصيت زورگوى فريبكار و خسيسى به نام «اسكروچ» نقش اول آن است. اما اثر بعدى «ديكنز» يعنى «ديويد كاپرفيلد» بيشتر الهام گرفته از زندگى شخصى او و تجربه كار در كارخانه اش است.
«ديكنز» در خلال سال هاى ۱۸۶۹ و ۱۸۶۱ داستان «آرزوهاى بزرگ» را ابتدا به صورت داستان دنباله دار در نشريه خودش منتشر كرد كه اولين قسمت آن در اول دسامبر ۱۸۶۰ به چاپ رسيد. داستان زندگى پسرى به نام «پيپ» (فيليپ پيريپ) آن قدر استادانه خلق شده بود كه در زمره آثار محبوب «تولستوى» و «داستايفسكى» قرار گيرد. «ديكنز» هيچ گاه به موضوعات تاريخى علاقه اى نداشت و شايد «داستان دو شهر» در ميان آثار او استثنايى باشد در زمينه ادبيات تاريخى. او سال هاى آخر عمر خود را به سفر و ايراد سخنرانى هاى بسيار گذراند و در آوريل سال ۱۸۶۹ نيز رمانى اسرارآميز با نام «معماى اروين درود» آفريد. يك سال بعد «دوست دوجانبه ما» را خلق كرد كه زمينه اى پرمعما دارد. او در همان سال در ۸ ژوئن بر اثر سكته ناگهانى قلبى درگذشت و بنا به وصيتش «مراسم تدفينى كم خرج و بسيار معمولى» براى او برگزار شد.

گردآورى و ترجمه: فرهاد كاوه
كليه حقوق اين نوشته وابسته به روزنامه شرق مي باشد

Borna66
09-15-2009, 03:34 AM
نويسندگان با قلم خود نه تنها به بيانزندگيشان ميپردازند بلكه دردها و مشكلاتجامعه را به نحوي مورد انتقاد قرار ميدهند. درقرن 19 ميلادي در انگليس اختلاف طبقاتيزيادي به چشم ميخورد. اشرافزادگان فقرا راتحت استثمار خود قرار ميدادند و اكثر اقشارجامعه انگليس را فقرا و بيبضاعتان تشكيلميدادند. گدايي، دزدي، گرسنگي، بيماري،فحشا... به وضوح در سطح اجتماع آن دوران درانگليس به چشم ميخورد و از طرفي ديگرزندگيهاي اشرافي، ميزهاي رنگارنگ غذا،لباسهاي فاخر در طبقه ثروتمندان به وفور ديدهميشود.
نويسندهاي كه ميخواهيم به توصيف زندگياو بپردازيم، در آن دوران رشد يافت و با فقر وگرسنگي ناآشنا نبود; زيرا موقعيت خانوادگياشبه نحوي بود كه با فقر دست و پنجه نرم ميكرد. بهاين ترتيب مشكلات فقر و تفاوت زندگي فقرا باثروتمندان در داستانهايش به خوبي مشهوراست. شايد تاكنون متوجه شده باشيد دربارهكدام نويسنده ميخواهيم سخن به ميان بياوريم;بله، «چارلز ديكنز» كه كتابهاي داستانش ازمعروفترين كتب در ميان كودكان و نوجوانان وبزرگسالان است. او بنيانگذار سبك رئاليسم درادبيات انگليس ميباشد و تحول عظيمي در آن بهوجود آورد. حال در ذيل به گوشهاي از زندگيپرفراز و نشيب او ميپردازيم.


كودكي او

«چارلز جان هافام ديكنز» در هفتم فوريه سال1812 در «لندپرت» يكي از بخشهاي تابعه«پرتسي» در خانوادهاي فقير، چشم به جهانگشود. پدرش «جان ديكنز» كارمند دوم پايهاداره كارپردازي نيروي دريايي بود و مادرشاليزابت ده فرزند به دنيا آورد; كه چارلز دومينآنان بود. دوران كودكي چارلز به دليل نامناسببودن شغل پدر و فقر حاكم برخانواده، درمحروميت و سختي سپري شد. جان ديكنز برايسر و سامان دادن به وضعيت اقتصادي خانوادهدر سال 1814 تصميم به نقل مكان به جايي ديگركرد تا شايد تغييري در زندگي آنان بوجود بيايد.
در آن زمان چارلز دو ساله بود. ابتدا به لندن وسپس در سال 1817 به چاتام كوچ كردند ودوباره در سال 1823 به لندن بازگشتند و در اينشهر اقامت گزيدند.
در اوايل سال 1824، اتفاق بسيار بدي برايخانواده افتاد. جان پدر خانواده به علتبدهكاري دستگير و به زندان «مارشال سي»افتاد.آن دوران از بدترين و سياهترين اوقاتزندگي چارلز محسوب ميشد. آنقدر خانواده درفقر و بدبختي فرو رفته بودند كه مادر چارلز مجبورشد با چهار فرزندش در زندان با شوهرش بسر بردو با غذاهاي زندان شكم بچهها را سير كند. چارلز12 ساله نيز براي كار در يك كارخانه واكسسازيمشغول به كار شد.
در اين كارخانه، روي قوطيهاي واكسبرچسب ميزد و در هفته شش شيلينگ دستمزدميگرفت و روزها يكشنبه را به زندان ميرفت تادر كنار خانوادهاش باشد.
پدر چارلز چند ماه در زندان بود و افرادخانواده در اوج بدبختي و نااميدي بسر ميبرد.
چارلز بعدها در دوران جواني اظهار داشت كههيچ گاه دوران سياه و خاطرات تلخ آن زمان رافراموش نخواهد كرد. البته همه اين خاطرات درذهن چارلز جمع شد و بعدها براي او الهامبخشخلق آثارش شد.


روزنه اميد

درست در زماني كه خانواده هيچ اميدي بهزندگي نداشتند، ارثيه مادربزرگ آنان را نجاتداد و پدر توانست پس از سه ماه از زندان آزادشود و به زندگي سر و ساماني دهد. در آن زمانخانواده چارلز در «هامپستيد» بسر ميبردند.چارلز كه قبلا در «چاتام» مدتي به مدرسه رفتهبود، اينك ميتوانست در هامپستيد به تحصيلادامه دهد. خواهرش «فافي» به چارلز علاقهزيادي داشت و براي او كتاب داستان ميخريد;چرا كه او علاقه زيادي به كتاب خواندن داشت.پدر چارلز در خانه كتابخانه كوچكي داشت كهمورد علاقه او بود و با مطالعه آثاري از نويسندگانقرن 18 روز به روز شور و عشق به مطالعه در اوزيادتر ميشد. در ضمن، كسر تحصيلات رسميخود را به اين ترتيب جبران ميكرد.
چارلز با خواندن آثار اين نويسندگان پي بهمفاهيم ادبي و سبك در ادبيات برد. او حافظهخوبي داشت و همه را به ذهن سپرد. او از طريقتجربه، مطالب زيادي را آموخت و فقدان تعليم وتربيت نتوانست مانع پيشرفت او شود و روز به روزدر تحصيل ادبيات پيشرفت كرد.


دوران نوجواني

چارلز در سال 1827 در 15 سالگي در يكدفتر اسناد رسمي به عنوان شاگرد به كار پرداخت.در حيطه كار خود دوستان خوبي پيدا كرد. او فنتندنويسي را ياد گرفت و در سال 1829 درمحاكم قضايي به عنوان خبرنگار مشغول كار شد ويك سال بعد مخبر مجلهاي به نام «مورنينگهرالد» شد.
او هفتهاي 105 شيلينگ دريافت ميكرد و ازاين بابت خوشحال بود; زيرا هم ميتوانست يكمنبع مالي براي خانوادهاش باشد و لبخند برلبپدر و مادرش بياورد و هم اين كه وارد حرفهايشده بود كه آن را دوست داشت و مطابق با سليقهو علاقهاش بود و به نظر خودش در دوران طلاييبسر ميبرد.


نويسنده تازه كار


در سال 1833، چارلز نخستين اثر خود رابراي يك مجله ماهانه به رشته تحرير درآورد و ناممستعار «باز» را براي خود انتخاب كرد.
در سال 1836 اولين مجموعه نوشتههايخود را تحت عنوان «طرحهاي باز» به صورتكتاب منتشر كرد و در همين سال با زني به نام«كاترين هوگارت» پيمان زناشويي بست. درهمين سال، براي يك موسسه انتشاراتي شرحزندگي يك هنرمند كاريكاتوريست به نام «سيمور»را نوشت.
شهرت ديكنز در سال 1836 با نوشتنمقالاتي به نام «اوراق پيك و بك» به گوش همگانرسيد. چارلز ديكنز فقير و گمنام با نوشتن مقالات وداستانهايش توانست به شهرت و ثروت برسد ويكي از محبوبترين نويسندههاي كشورش شد.فعاليت ادبي او بدون وقفه تا زمان مرگ ادامهداشت و حدود 30 سال به نوشتن رمان و داستانپرداخت. در سال 1838 كتاب «اليور تويست»و در سال 1839 «نيكلاس نيكلباي» و در سال1841 كتاب «ساعت ديواري ارباب همفري» رادر سه جلد نوشت كه با استقبال بينظيري روبهروشد.
در سال 1842 به همراه همسرش به آمريكاسفر كرد و آنچه از آمريكا برداشت كرده بود، جزبردگي و بردهفروشي نبود; لذا براي تشريحاوضاع آمريكا خاطراتش را از آن سفر به نام«يادداشتهاي آمريكايي» نوشت. در سال1843 كتاب «مارتين چازل ويت» را منتشرساخت كه باز هم تاثير گرفته از سفرش از آمريكابود.
در سال 1843 اولين كتاب مذهبي ديكنز بهنام «نغمه سرايي كريسمس» به چاپ رسيد. او درسال 1845 به ايتاليا سفر كرد و در مراجعت،روزنامه ديلينيوز را تاسيس و منتشر ساخت وخاطرات سفر ايتاليا را در آن روزنامه به چاپرسانيد. در سال 1849 ديويد كاپرفيلد را بهچاپ رسانيد و به اوج شهرت ادبي دست يافت.


اواخر عمر چارلز ديكنز

ديكنز در زندگي زناشويي خود با «كاترينهوگارت» كه تا سال 1858 دوام يافت، صاحبده فرزند شده و در همين سال به تدريس و ارائهديگر آثار خود پرداخت.
با وجود اينكه به موفقيتهاي زيادي دستپيدا كرده بود، فعاليتهاي مستمر وخستگيناپذير، قواي جسمي او را تحليل برد.
دومين سفرش به آمريكا در سال 1867 بود،اما روزبهروز ضعيفتر ميشد. پس از بازگشت ازآمريكا در سال 1870 به علت سكته مغزي در58 سالگي در محله گادهبل از توابع روچسترچشم از جهان فرو بست و در كليساي وست مينستربه خاك سپرده شد; در حالي كه آخرين اثرش بهنام «راز ادوين درود» را ناتمام برجاي نهاده بود.از كتابهاي معروف او ميتوان به خاك متروك،روزگار سخت، دوريت كوچك، داستان در شهر،مسافر غير تاجر، آرزوهاي بزرگ و دوستمشترك ما اشاره كرد.