PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هزيود بزرگ ترين شاعر يونان پس از هومر



Borna66
09-15-2009, 03:32 AM
بزرگ ترين شاعر يونان پس از هومر
يونانيان هزيود اهل بويوتى را دومين شاعر بزرگ خود پس از هومر مى دانستند، ولى دنيايى كه هزيود تصويرش را به ما نشان مى دهد غير از دنياى اطراف هومر است. هزيود اولين كسى بود كه در اثر ماندگار به نام «پيدايش خدايان» تمامى اسطوره را به صورت نظام فلسفى منظم ساخت. وى در اثر خود به نام «كارها و روزها» از اين داستان هاى اساطيرى همچون زمينه اى براى توجيه ضرورت كار و زحمت در زندگى آدمى و وجود شر در جهان استفاده مى كند. هزيود با حركتى جسورانه فلسفه تازه اى از اسطوره به عمل مى آورد. «كارها و روزها» خطابه بزرگ آموزشى و هشدار دهنده اى است از نوع سروده هاى تورتايوس و سولون كه چه از حيث سبك و چه از لحاظ لحن، حاكى از حالت روانى سخنگو و گفتارهاى حماسه هومرى است.
هزيود در كارهايش محتواى انديشه عدالت و حتى عبارات خاصى را كه براى تشريح آن به كار مى برد از هومر گرفته است ولى شوق و حرارت اصلاح طلبانه اش حاكى از تجربه درونى اين انديشه است و موقعيت برجسته اى كه اين انديشه در تصور او از نظم جهانى الهى و معنى زندگى انسانى دارد، او را همچون پيامبر عصرى نو نمايان مى سازد كه در آن آدميان جامعه اى بهتر بر پايه حق و عدالت بنا خواهند كرد. جديت اخلاقى حاكم بر انديشه هزيود او را بر آن داشت كه اراده خدايى زئوس را با تصوير عدالت برابر بشمارد و الهه تازه اى به نام «ديكه» (عدالت) ابداع كند و در كنار بزرگترين خدايانش جاى دهد و روستائيان و طبقه متوسطه شهرى نيز با الهام پذيرفتن از همين نيروى ايمان در مقام مطالبه تضمين براى حقوق فردى و اجتماعى خود برآمدند. هزيود همچنين براى نخستين بار آرمانى را وارد فرهنگ روستايى كرد كه كانون همه عناصر فرهنگى شد و متمركز ساختن آنها را در شكل حماسى امكان پذير ساخت. اين آرمان عدالت بود كه الهام بخش او در تصنيف «كارها و روزها» شد.
از ديدگاه هزيود انسان عادى مى خواهد نتيجه اى از كارش به دست آورد. در اينجا بى سر و صدا از طريق كار و زحمت جاى مسابقه جاه طلبانه اشراف سلحشور به خاطر فضيلت مردانگى را گرفته است. آدمى بايد نان خود را با عرق جبين به دست آورد ولى اين امر براى او بركت و نيكبختى است نه ذلت و بدبختى. در واقع هزيود مى خواهد در كنار ادب اشرافى بدان سان كه در حماسه هومر منعكس است فضيلت مرد عادى را قرار دهد كه بر دو ستون «كار و عدالت» استوار است. هزيود همچنين پس از به زبان آوردن كلمه فضيلت، اعلام مى دارد: «البته بهترين مردان كسى است كه خود بينديشد و ببيند كه كدام عمل سرانجام نيك دارد ولى كسى هم نيك است كه آن را از ديگرى بياموزد و از او پيروى كند. انسان بى فايده آن كسى است كه مطلبى را نه خود كشف كند و نه از ديگرى بياموزد.»
از نگاه هزيود آدمى از طريق زور و نزاع و ظلم به مقصد نمى رسد، بايد همه كوشش هاى خود را با نظم خدايى كه بر جهان حكمفرما است سازگار سازد تا از آنها سودى ببرد. فقط پس از آن كه كسى در درون خود بدين حقيقت بينش يافت، ديگرى مى تواند براى يافتن راه درست به او يارى كند. در اشعار هزيود آمده است كه خدايان و آدميان بر كسى كه زندگى را به بطالت بگذراند، خشم مى گيرند. چنين كسى به يك معنى همانند زنبوران نر است كه خود هيچ كار نمى كنند و حاصل دسترنج زنبوران عسل را مى خورند. هزيود معتقد بود «از سر رغبت كار منظم به مقدار معتدل انجام بده تا انبارهايت از ميوه هاى همه فصول سال پر شود. كار ننگ نيست، بيكارى ننگ است. همين كه كار كنى و سودى به كف آورى بيكاران به حال تو غبطه خواهند خورد. بهترين چيزها براى تو اين است كه چشم از مال ديگران بردارى و به كار خود بپردازى.»
اما هزيود در آثار خود از فقر نيز سخن گفته است و از ثروتى كه خدا به آدمى مى بخشد و از ثروتى كه از راه ظلم به چنگ آيد و سپس دستورهايى درباره بزرگداشت خدايان و ديندارى و مالكيت به برادر خود مى دهد. همچنين درباره رفتار با دوستان و دشمنان و خصوصاً با همسايگان سخن مى گويد و قواعدى براى دادوستد و صرفه جويى و اعتمادى، به ويژه نسبت به زنان و قواعدى درباره وظايف كشاورزان و كشتيرانان مى آورد. نظم حيرت انگيزى كه بر زندگى مورد نظر هزيود حاكم است و به آن زيبايى و هماهنگى مى بخشد، از ارتباط نزديك آن زندگى با جريان تغييرناپذير طبيعت ناشى است. شاعر همان گونه كه توجيه ضرورت عدالت اجتماعى و درستكارى فردى و زيان بى عدالتى را بر نظم اخلاقى جهان مبتنى مى سازد قواعد اخلاقى را كه كشاورز و پيشه ور بايد مد نظر داشته باشند از نظام طبيعى به دست مى آورد كه مردمان كاركن در آن كار مى كنند. وى ميان نظم اخلاقى و نظم طبيعى فرقى نمى گذارد زيرا به عقيده او اين هر دو از خدا نشأت مى بايد. هزيود در اشعار خود انديشه عدالت خود را كه پايه هرگونه زندگى اجتماعى است به دنياى طبيعى روستايى و كار و زحمت پيوند مى زند و بدين سان به اين دنيا نيرويى تازه و جاودانگى مى بخشد. در طول تاريخ يونان هزيود همچون منادى آرمان كار و بى عدالتى نمايان است كه در محيط روستا پديد آمده و شكل پذيرفته و اعتبارش در همه اوضاع و احوال مختلف اجتماعى به قوت خود باقى مانده است.
در شعر هزيود با طبقه اى اجتماعى روبه رو هستيم كه تا آن زمان از فرهنگ و تربيت محروم بود اما اينك به نيرو و ظرفيت خود آگاهى يافته است. هزيود نخستين شاعر يونانى است كه از زبان شخص خود با مردمان محيط خويش سخن مى گويد و بدين سان از حوزه روايت افتخارهاى گذشته و تفسير سنت داستانى، به حوزه واقعيت و نبرد زندگى واقعى عصر خود صعود مى كند. از داستان «پنج عصر جهانى» او پيدا است كه زندگى پهلوانى حماسى در نظرش چيزى جز آرمان روزگاران سپرى شده نيست زيرا در برابر آن زندگى، واقعيت زمان حال را قرار مى دهد و عصر آهنينش مى نامد. در عصر هزيود، شاعر مى كوشد در زندگى اثر مستقيم ببخشد. با هزيود رهبرى ذهن و روح آغاز مى شود كه علامت مشخصه دنياى يونانى است. هزيود در بعضى از اشعارش خود را همچون پيامبرى معرفى مى كند كه بر آن شده است تا به يارى بينش عميق خويش، به ارتباط نزديك جهان و زندگى، مردمان گمراه را به راه راست رهنمون شود.