PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بالزاک



Borna66
09-15-2009, 03:25 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1815.jpg

غذای مرد خسیس تشکیل شده از پول و حقارت - بالزاک


انوره دو بالزاک، نویسنده فرانسوی. زادروز: (۱۷۹۹ - ۱۸۵۰ میلادی)،




اوژنی گرانده

«تمام زن‌ها حتی ساده‌ترینشان می‌دانند چگونه با مکر و حیله به ‌هدف خود دست یابند.»
«زندگی آدم خسیس عبارت از به ‌کار گرفتن دائمی قدرت در جهت منافع شخصی می‌باشد. او فقط متکی به ‌دو اصل سودجویی و نفس‌پرستی است.»
«غذای مرد خسیس تشکیل شده از پول و حقارت.»
«گرسنگی، گرگ را از جنگل به ‌در می‌کند.»

باباگوریو

«یکی از امتیازات پاریس، این شهر خوب در این است که بدون کمترین جلب‌ توجه دیگران، می‌توان در این شهر متولد شد، زندگی کرد و به ‌جهان دیگر رفت.»

چرم ساغری

«اشتهار، خورشید مردگان است.»

خانه نوسینگن

«بدون شک آدم باید باطنأ جوان بماند تا جوانان را درک کند.»
«بده‌کار قدرتمندتر از طلبکار است.»
«زنی که بدن خود را سکوی پرتاب، برای موفقیت مرد مورد علاقه‌اش نمی‌کند، زنی خودخواه و سنگ‌دل است.»
«کلافی که این‌همه رشته‌نخ داشته باشد، به‌سادگی نیز گره در آن می‌افتد.»

دختر حوا

«آن‌قدر سرت را بالا می‌گیری که دیگر نتوانی کلاهت را روی سرت بگذاری.»

زنبق دره

«نقاد پیر، ملایم و رئوف است، اما آن جوان، بی‌رحم.»

زن سی‌ساله

«تمام خطاها، بلکه تمام جنایات زاییده ژرف‌نگری‌های نادرست یا بلندپروازی نفس‌پرستانه‌است.»
«عشق غریزه مختص خود را دارا است، او می‌داند چه‌گونه در قلبی نفوذ کند.»

واپسین سخن

«هشت روز در آتش تب سوختن! می‌توانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! ... می‌دانم. ناجی من «بیانشون» است.»

آخرین کلمات، ۱۸ اوت ۱۸۵۰، دکتر بیانشون یکی از قهرمانان داستان‌های اوست.




«اتلاف وقت ، گرانبهاترین خرج‌ها است.»



«استعداد بزرگ بدون اراده بزرگ وجود ندارد.»



«استهزا، فرزند نادانیست. ما چیزهایی را به ‌باد تمسخر می‌گیریم که کاملأ در بارهٔ چگونگی آن‌ها بی‌اطلاعیم.»



«ایده‌ها سرمایه‌ای هستند که فقط وقتی به دست افراد باقریحه و نابغه می‌افتند، مفید واقع می‌شوند.»



«برای خوشبخت زیستن شرایط مهمی لازم نیست بلکه این قدرت روحی است که سبب خوشبختی ما می‌گردد.»



«به محض این‌که خانم‌ها شوهرشان را خر کردند، به وی تلقین می‌کنند که او یک شیر به تمام معناست.»



«به‌ همان شدتی که بقال به ‌کاسبی ذوق دارد، هنرمند از معامله بیزار است.»



«تنها یک امید و یک هدف همگی ما را تحت تسلط خود درآورده ‌است و آن این است که هرطور شده خود را به بهشت تجملی و بیهودگی و لذت برسانیم و به خاطر آن روح را بکشیم و جسم را خوار کنیم.»



«حسادت احمقانه‌ترین رذایل است، زیرا به‌کسی منفعتی نمی‌رساند.»



«حساسیت، عشق، تحمل و فداکاری، زندگی زن را تشکیل می‌دهد.»



«خانه بدون زن عفیف، گورستان است.»



«در دنیا هیچ چیز به‌اندازه بدبختی کامل نیست.»



«دوست‌داشتن بدون امید باز هم یک خوشبختی است.»



«زن قبل از وقوع درد و غم، از آن می‌ترسد ولی پس از وقوع آن با کمال تحمل و بردباری مقاوت می‌کند و به ‌همین جهت است که زن‌ها برای پرستاری بیماران به ‌مراتب بهتر و بردبارترند.»



«سنت در هنر به‌منزله کتاب الفباست، اما جز این ارزشی ندارد.»



«ازدواج‌های غیرمتناسب مانند پارچه‌های ابریشمی و پشمی است که سرانجام ابریشم، پشم را قطع خواهد کرد.»



«عشق سپیده‌دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق.»



«کمال زن در مادری است، زنی که مادر نیست موجود ناقصی است.»



«گاهی در زندگی روزهایی می‌رسد که باید فرصت را غنیمت بدانید و از آن فایده زیاد ببرید، نه اینکه کوتاه‌بین باشید و از فرصت استفاده نکنید.»



«مادر، یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را می‌شناسد.»



«نابغه کسی است که پیوسته افکارش را از قوه به ‌فعل آورد ولی نابغه واقعی کسی است که از مداومت خودداری کند، زیرا خلاقیت ابدی مخصوص پروردگار است.»



«وقتی که زنان دوست‌مان می‌دارند مارا از هر لحاظ به‌ دیده عقل می‌نگرند، حتی جنایات‌مان را. ولی وقتی که علاقه‌ای به ‌ما نداشته باشند، حتی ارزشی برای فضایل‌مان هم قایل نمی‌شوند.»



«هیچگاه در زندگی نمی‌توانید محبتی بهتر، بی‌پیرایه‌تر و واقعی‌تر از محبت مادر خود بیابید.»



«یک بوسه کافی است که گناهی محسوب شود.»

Borna66
09-15-2009, 03:25 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1816.jpg
نگاره صفحه عنوان رمان بابا گوریو، چاپ ۱۸۹۷ میلادی، ناشر: جورج باری و پسر در فیلادلفیا.


بابا گوریو (به فرانسوی: Le Père Goriot)، عنوان رمانی از انوره دو بالزاک نویسنده رئالیست فرانسوی است. او در سال ۱۸۳۳ نوشتن این رمان را آغاز نمود و کتاب در سال ۱۸۳۵ منتشر شد.
بابا گوریو، داستان تلاقی سرنوشت‌ انسان‌های گوناگون است که در قالب شخصیت‌های مثبت و منفی عناصر سازنده داستان را تشکیل می‌دهند. بالزاک در این کتاب روایت ماجرایی را پیش می‌برد که حول زندگی جوان شهرستانی ساده‌دلی (اوژن دو راستینیاک) است که به پاریس آمده و در پانسیونی (پانسیون ووکه) که محل اقامت افراد گوناگون و غریبی است اقامت می‌کند. داستان در پاریس بورژوایی قرن نوزدهم رخ می‌دهد. روایت بالزاک در تشریح فضای ویژه این پانسیون و شخصیت پردازی افراد موثر داستان خواننده را به میان ماجراها می‌برد.
این کتاب توسط م. ا. به‌آذین و ادوارد ژوزف به فارسی برگردانده شده‌است.