PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان غم انگيز وارد كردن اتومبيل به ايران كه دارد كتاب مي شود



Borna66
09-14-2009, 07:58 AM
داستان غم انگيز وارد كردن اتومبيل به ايران كه دارد كتاب مي شود


«ايسنا» 20 ژوئيه 2004 خبر از باز شدن قفل واردات خودرو داد و نوشت كه اين طلسم با ورود پنج دستگاه « بي. ام . و » كه اتومبيلي گران بها است به گمرك بندر عباس شكسته شد. مشاهده اين خبر در سايت اينترنتي « ايسنا » داغ دل اين نگارنده را تازه كرد كه سرگرم نوشتن كتابي درباره آن است تا آيندگان از بوروكراسي پيچيده وطن درس عبرت بگيرند و به اصلاح آن همت بگمارند. در سال 1371 براي استفاده از حقي كه در قانون مصوب 1370 و آيين نامه اجرايي شماره 44265 شوراي وزيران، معروف به قانون و آيين نامه واردن كردن يك خودرو « نو و يا نيمدار » توسط فارغ التحصيلان فوق ليسانس و دكترا از دانشگاههاي خارج از كشور برقرار شده بود به وزارت علوم شتافتم و در 22 ارديبهشت 1371 تقاضانامه تسليم كردم و در 12 خرداد همان سال نامه شماره « 6931 ـ 43 خ» به امضاي احمد فهيمي فر مديركل وقت را خطاب به گمرك دريافت كردم و با خرسندي تمام به آمريكا رفتم تا خودرو خود را كه در گاراژ خانه پسرم ، كاوه ، خاك مي خورد بياورم و از شر اتوبوس سواري آسوده شوم. اتومبيل را در ترمينال بين المللي بندر نورفوك ويرجينيا به مقصد بندر سيواس تركيه به كشتي سپردم و آماده رفتن به تركيه براي ترخيص اتومبيل و راندن آن تا تهران شدم كه يكي از آشنايان كه قبلا اين كار را كرده بود خبر داد كه زحمت بي جهت نكشم كه اتومبيل او را در مرز بازرگان متوقف كردند و گفتند كه بانك مركزي!!! از ادامه اجراي قانون جلوگيري كرده و او اتو مبيل را در همانجا در خاك تركيه رها ساخته است. گفتم كه اصل اساسي «عطف به ماسبق نشدن» معتبر است. به وزارت بازرگاني، كميسيون اصل 90 مجلس و ديوان عدالت اداري دادخواست دادم، و در روزنامه ها مقاله و شكوائيه نوشتم كه دستور مقام اجرايي نمي تواند قانون را لغو كند و اگر هم مجلس قانون مصوب خود را لغو كند كه عطف به ماسبق نمي شود و .... از آن زمان تا كنون 12 سال است هنوز نتوانسته ام از تلاش خود نتيجه بگيرم. اين را هم يادآور شوم كه چون رفتن به تركيه و بازگرداندن اتومبيل مورد بحث به آمريكا به صرفه نبود بسراغش نرفتم. من اتوبوس سوار كه يك بار هم در ايستگاه كوچه تنديس( روزنامه همشهري ) از اتوبوس به پايين افتادم و مجروح شدم، در جيب خود دو سند و كارت اتومبيل دارم كه هر دو اتومبيل در تهران بسرقت رفتند و ديگر يافت نشدند و كارتها و اسنادشان باقي مانده اند.

__________________