ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ردپای تاریخ و تحريف آن در سینمای ایران



Borna66
09-14-2009, 05:14 AM
تاریخ ، بزرگ ترین دانشگاه انسان هاست.
هر ملتی در هر دوره­ای ، از شناخت تاریخ و فرهنگ خود بی­نیاز نیست و بی­گمان ملتی که از دانشگاه بزرگ تاریخ خود درس می­گیرد کمتر دچار تکرار اشتباهات آن می­شود. اما گویی که مردمان این سرزمین کهن ، سال هاست که حافظه تاریخی خود را از دست داده­اند و به رویاهای بی خبری خویش دل خوش داشته­اند.
فاجعه از آن زمان آغاز شد که سرمست از اندیشه­های مهاجم با متجاوزین به سرزمین پدری خویش هم آواز شدیم و کتاب­های تاریخی و کهن خویش را سوزاندیم و جایگاه بس رفیع نیاکانمان را ارج ننهادیم و نشستیم تا هرودت­ها پدر تاریخ شوند و برای ما کتاب تاریخ بنویسند و راست و دروغ را در هم بیامیزند و معجونی تلخ و شیرین را به نام تاریخ جهان به خورد ما دهند و انتقام شکست­های تاریخی خود در میدان های نبرد را روی کاغذ از ما بگیرند و در میدان­های نبرد تخیلی خویش ما را شکست داده و تحقیر کنند و بعد هم نوادگان آن ها ، آن تخیلات را به اسم فیلم­های تاریخی به ما بفروشند. اما چه سود که هنوز نیز به کژراهه می رویم. گاه دست و دلمان به سوی فراورده­های تولیدی استودیوهای بزرگ هالیوودی است و گاه به بازیچه هایی که فرهنگ مهاجم جاهلی در دامان ما گذاشته است ، دل باخته ایم .
به راستی چه زمانی تاریخ درخشان و پر فراز و نشیب این سرزمین کهنسال جایگاه راستین خود را در ذهن و دل ایرانیان باز خواهد یافت و ردی واقعی از خود در سینمای ایران بر جای خواهد گذاشت. چگونه است که ما با تمدنی چندین هزار ساله به چهره­های تاریخی و قهرمانان ملی خویش بی مهری می ورزیم و پیشینه با ارزش خویش را به هیچ می­انگاریم ولی هالیوود در کشور نوپای ایالات متحده آمریکا ، چنین گسترده تاریخ جوان خویش را بر روی پرده­های بزرگ سینما به رخ همگان می کشاند و بزرگ ترین نمایشگر تاریخ جهان به جهانیان است. ما نیز همچون بسیاری از میلیاردها ساکنین شرق ، قهرمانان تاریخی و استوره­ای خودمان را رد شده از صافی ذهن و دوربین­های غربی ها دیده­ایم و در این میان هالیوود هر چه خواسته به آدم­ها و وقایع تاریخی شرقی­ها افزوده و یا از آن کاسته است و در این راه بسیار موفق بوده است. چرا هندی­ها گاندی­ را در اثر « ریچارد اتنبرو » می بینند و حالا پاکستانی­ها و ترک­ها و ایرانی­ها منتظرند تا زندگی « محمد علی جناح » و « آتاتورک » « رضا شاه بزرگ » و « دکتر محمد مصدق » را غربی­ها برای آن ها به تصویر بکشند. پیروز این میدان شرکت های بزرگ تولید فیلم هستند. ما آدم­های تاریخی را به آن ها می­فروشیم و چون کالایی گران بها دوباره آن ها را می خریم و بهایی که برای این داد و ستد می دهیم ، « تحریف تاریخ » است.فیلم های تاریخی که آن ها به ما می فروشند در حکم همان اسب تروا هستند که به آرامی وارد خانه های ما می شوند.

Borna66
09-14-2009, 05:14 AM
مروری کوتاه بر فهرست فیلم­های تاریخی ایرانی از آغاز تاکنون که به دست افراد گوناگون و با انگیزه های متفاوت ساخته شده­اند ، به خوبی نمایان­گر کم کاری ، بی انگیزگی ، بی برنامه­بودن ، ساده انگاری ، ضعف توان اقتصادی و عدم شناخت درست سینماگران اعم از بخش دولتی و خصوصی از تاریخ ایران است و این همه باعث شده است تا بجز چند مورد انگشت شمار ، آثاری نه چندان در خور فرهنگ و تمدن چندین هزار ساله ایرانیان در کارنامه سینمای ایران ثبت شود. در نخستین سال های آغاز کار سینما در ایران « عبدالحسین خان سپنتا » ، نویسنده ، روزنامه نگار ، شاعر ، هنرپیشه ، فیلمنامه نویس ، کارگردان سینما و سازنده نخستین فیلم ناطق فارسی که به دعوت « دینشاه ایرانی » رئیس انجمن زرتشتیان بمبئی برای ترجمه کتاب­های ایران شناسی به بمبئی رفته بود با « اردشیر ایرانی » که یکی از زرتشتیان موفق دوستدار ایران و مدیر شرکت فیلمبرداری « امپریال فیلم » بمبئی بود ، آشنا شد و شروع به ساختن فیلم نمود. سپنتا که برای بیان دلبستگی­های خود به مضامین تاریخی و گنجینه ادبیات فارسی ، سینما را وسیله­ای مناسب تشخیص داده بود ، دومین فیلم خود به نام « فردوسی » را پس از دختر لر (1312) ساخت و برای نخستین بار در جشن هزاره فردوسی در توس به نمایش درآورد. پس از آن سپنتا فیلم موفق و پرفروش « شیرین و فرهاد » را بر اساس منظومه نظامی گنجوی در سال 1313 به روی پرده برد و پس از آن فیلم « لیلی و مجنون » را ساخت که در سال 1316 به نمایش درآمد. سپنتا فیلم نامه دیگری نیز به نام « حکیم عمر خیام » نوشته بود که متأسفانه موفق به ساخت آن فیلم نشد.
در سال 1333 « نصرت الله محتشم » فیلم « آقا محمد خان قاجار » را ساخت و پس از آن شاپور یاسمی فیلم « امیر ارسلان نامدار» (1334) و علی محمد نوربخش فیلم « لیلی و مجنون » (1335) را بر اساس داستان­های تاریخ و ادبیات فارسی ساخته و به روی صحنه بردند. در سال 1336 دکتر شاهرخ رفیع فیلم نه چندان موفق « رستم و سهراب » را بر اساس داستان­های شاهنامه فردوسی ساخت. سپس شاپور یاسمی با نگاهی دوباره به داستان امیر ارسلان فیلم « قزل ارسلان » (1336) را درباره پسر امیر ارسلان کارگردانی و پخش نمود. فیلم « بهلول » نیز در همین سال (1336) بر اساس نمایشنامه­ای از سرهنگ محمد شب پره توسط صادق بهرامی کارگردانی و به نمایش درآمد. در سال 1336 همچنین فیلم نه چندان موفق « یعقوب لیث صفار » توسط علی کسمایی و منوچهر زمانی ساخته شد. یک سال پس از آن (1337) از منوچهر زمانی فیلم « بیژن و منیژه » که اقتباسی از شاهنامه فردوسی و بر اساس فیلم نامه­ای از « سیامک یاسمی » بود به نمایش درآمد. سپس شاپور یاسمی بر اساس داستان­های هزار و یکشب فیلم « پسر دریا » (1338) را ساخت. در سال 1345 دکتر اسماعیل کوشان با دو فیلم « حسین کرد شبستری » و « امیر ارسلان » به صحنه آمد. او یک سال پس از آن ( 1346 ) نیز فیلم « گوهر شب چراغ » را با زمینه تاریخی به نمایش درآورد. در همین سال فریدون رهنما فیلم « سیاوش در تخت جمشید » را که برداشتی غیر متعارف از داستان سیاوش بود ، به تصویر کشید.در این فیلم دو تیره در جنگند . سیاوش می کوشد که جنگ پایان یابد . جنگی که مانع می شود مردمان خودشان باشند . اما اطرافیان سیاوش آرام نمی نشینند و با دسیسه ها و دروغ ها کار را به یک جنگ و خونریزی مجدد می کشانند .این فیلم در سال 1345 توانست جایزه ویژه فیلم اپستاین را از نوزدهمین جشنواره فیلم کارنو سوئیس دریافت کند.
مهدی رئیس فیروز در سال 1347 برداشتی دیگر از داستان « یوسف و زلیخا » را در فیلمی به همین نام به تصویر کشید و ناصر ملک مطیعی فیلم ناموفق « جاده زرین سمرقند » را که به دوران حکومت هارون الرشید می­پرداخت ، کارگردانی نمود. در سال 1349 سیامک یاسمی فیلم « لیلی و مجنون » را پرداخت و دکتر اسماعیل کوشان فیلم تاریخی ـ حماسی « شیرین و فرهاد » را در کارنامه خود ثبت کرد. در سال 1350 علی حاتمی فیلم « ستارخان » را کارگردانی کرد و یک سال بعد « امیر شروان » فیلم تجاری « عباسه و جعفر برمکی » را ساخت و « دکتر حسن ساسان­پور » فیلم ناموفق « صلاح الدین ایوبی » (1351) را که محصول مشترک ایران و ترکیه بود کارگردانی نمود.

Borna66
09-14-2009, 05:15 AM
فریدون رهنما ، دانش آموخته انستیتوی فیلمولوژی دانشگاه سوربن فرانسه که از سال 1339 با فیلم کوتاه تخت جمشید به سینما وارد شده بود ، در سال 1352 فیلم « پسر ایران از مادرش بی خبر است » را به روی پرده برد.
در سال 1353 همایون شهنواز مجموعه تلویزیونی موفق و پر بیننده « دلیران تنگستان » را عرضه نمود و یک سال پس از آن علی حاتمی در مجموعه تلویزیونی « سلطان صاحبقران » (1354) وقایع 50 سال حکومت ناصرالدین شاه را به تصویر کشید.
در سال 1355 « شیر خفته » محصول مشترک ایران و آلمان که به قضیه تحریک تنباکو می­پرداخت به کارگردانی دکتر اسماعیل کوشان ساخته شد. پرویز کیمیایی نیز « اوکی مستر» را درباره حضور ویلیام ناکس دارسی در ایران و امتیاز استخراج نفت کارگردانی نمود که در سال 1358 به نمایش درآمد. مهدی معدنیان نیز در همین سال فیلم « فریاد مجاهد » را ساخت که به رویدادهای مدرسه فیضیه می­پرداخت. در سال 1359 امیر قویدل نیز در فیلم « خونبارش » نگاهی به وقایع 17 شهریور 1357 داشت.
در سال 1360 مجموعه خوش ساخت و دیدنی « بوعلی سینا » ساخته « کیهان رهگذر » از سیما پخش شد. یک سال پس از آن « حسن هدایت » گوشه­ای از جنگ­های میرزا کوچک جنگلی را در فیلم « پیک جنگل » به تصویر کشید و فریبرز صالح نیز فیلم « سفیر » (1361) را در مورد درگیری های یاران حسین بن علی با یزید و ابن زیاد کارگردانی نمود. در سال 1362 پخش مجموعه تلویزیونی پرهزینه « سربداران » در مورد قیام سربداران در دوران سلطه مغول به کارگردانی محمد علی نجفی از سیما آغاز شد. « شاه شکار » نیز مجموعه تلویزیونی دیگری بود که به کارگردانی سعید نیک پور در همین سال ساخته شد. حبیب کاوش نیز در همین سال فیلم تاریخی ـ سیاسی « دادشاه » را کارگردانی کرد. در سال 1363 فیلم با ارزش « کمال الملک » به کارگردانی علی حاتمی ساخته شد و امیر قویدل نیز فیلم « سردار جنگل » را در سال 1364 عرضه نمود. در همین سال مجموعه تلویزیونی پربیننده « امیر کبیر » (1364) به کارگردانی سعید نیک پور برای پخش از سیما ساخته شد و « علی اصغر شادروان » فیلم « تیرباران » را درباره زندگی علی اندرزگو و ترور حسنعلی منصور در سال 1365 به نمایش درآورد.



در سال 1366 مجموعه تلویزیونی دیدنی « هزاردستان » به کارگردانی علی حاتمی که به وقایع تاریخی و سیاسی ـ اجتماعی تهران قدیم می­پرداخت و سال ها تولید آن دچار وقفه شده بود از سیما پخش شد. علی حاتمی در واپسین سال های عمرش مشغول ساخت فیلم « جهان پهلوان تختی » بود که با درگذشتش فیلم نیمه کاره ماند و سرانجام توسط بهروز افخمی سر هم بندی شد و به روی پرده رفت. در سال 1367 نیز بهروز افخمی کوشید تا با ساخت مجموعه تلویزیونی « کوچک جنگلی » چهره تاریخی و سیاسی مکدر و مغشوش کوچک جنگلی را تطهیر کند . محسن مخملباف « ناصرالدین شاه آکتور سینما » را در سال 1370 به روی پرده برد و مجتبی راعی نیز فیلم « جای امن » را در سال 1372 با توجه به وقایع 17 شهریور 57 به تصویر کشید.

Borna66
09-14-2009, 05:15 AM
در سال 1374 فیلم مجموعه « شیخ مفید » توسط فریبرز صالح و سیروس مقدم کارگردانی شد . حسین قاسمی جامی مجموعه تلویزیونی « سیمرغ » را بر اساس زندگی شهیدان شیرودی و کشوری ساخت و در سال 1375 در سیما به نمایش درآورد. در همین سال مجموعه تلویزیونی پرهزینه « امام علی » ( 75 ـ 1370) به کارگردانی داوود میرباقری ساخته و پخش شد که برخی از صحنه های آن در میان هموطنان اهل تسنن با اعتراض های آشکار و پنهانی رو به رو شد. پس از آن نیز جمال شورجه در فیلم « خلبان » ( 77 ـ 1375 ) زندگی خلبان « عباس دوران » را به تصویر کشید.

در طی این سال ها در اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز با هزینه روس­ها و عشق و علاقه تاجیک­های ایرانی تبار فیلم­های به یاد ماندنی « داستان سیاوش » ، « کاوه آهنگر » و « رستم و سهراب » ساخته شد و اگر چه این فیلم ها با عشق و علاقه و مهر به میهن ساخته شد ولی هرگز آثاری بدون نقص و خالی از اشکال نبودند. در این میان فیلم داستان سیاوش محصول « تاجیک فیلم » ، بیش از همه توجه مخاطبان را جلب کرد . فیلم نامه آن را « گئورکی کالتونوف » نوشت ، فیلم برداری اش را « دولت خدا نظر اوف » بر عهده داشت . بازیگرانی چون « فرهاد یوسف » ، « سلطانه اورلاوی » و « عطار خوب ریزی » در آن بازی کردند و کارگردانی اش را « بوریس کیمیاگر اوف » بر عهده داشت . برای موسیقی این فیلم منتخبی از آثار ارزشمند استاد « اسفندیار منفرد زاده » را برگزیدند. این فیلم پس از انقلاب در ایران به نمایش در آمد و مورد استقبال ایرانیان قرار گرفت .یکی از صحنه های این فیلم که بسیار جذاب و تاثیر گذار بود ، صحنه ای بود که سیاوش از مرز ایران می گذرد و به توران می رود و از آن جا با ایران سرزمین مادری خود به گفت و گو یی عاشقانه می نشیند . شگفت آن که این صحنه پر احساس که می توانست به تقویت حس میهن دوستی در تماشاگر ایرانی بیانجامد در فضای انقلابی آن دوران به عنوان صحنه ای طاغوتی و ضد دینی در نظر آمد و از متن فیلم بریده شد و دور انداخته شد.
یکی دیگر از این دست فیلم ها دو نسخه متفاوت از داستان « رستم و سهراب » بود. یکی از این دو نسخه تولید هندوستان و دیگری تولید روسیه و تاجیکستان بود. البته نسخه دوم جدید تر و رنگی بود و هنرنمایی هنرمندان تاجیک نیز بر جذابیت آن افزوده بود. نسخه هندی داستان رستم و سهراب نیز از نظر هنری دارای ارزش بود. این فیلم در سال های دهه 1950 توسط کمپانی خاندان « کاپور » ساخته شد و بازیگران نامدار هندی همچون « پرتوی راج کاپور » ( پدر راج کاپور معروف ) و « ممتاز » هنرمند زن ایرانی الاصل در آن هنرنمایی کردند.
اما کاملا مشهود است که طی دو دهه اخیر تولید فیلم ـ مجموعه­هایی که بر اساس وقایع ادیان سامی و تاریخ اعراب ساخته شده­اند ، فزونی یافته است. در همین زمینه فرج الله سلحشور با فیلم « ایوب پیامبر » ، محمد علی نجفی با « زمین آسمانی » و شهرام اسدی با « روز واقعه » به عرصه آمدند و مهدی فخیم زاده مجموعه­های تلویزیونی « تنهاترین سردار » و « ولایت عشق » را برای سیما کارگردانی نمود و از این قبیل تولیدات می­توان مجموعه­های تلویزیونی پر هزینه « مردان آنجلوس » به کارگردانی فرج اله سلحشور و « مریم مقدس » به کارگردانی « شهریار بحرانی » را نیز نام برد. همچنین مجموعه 22 قسمتی « ملاصدرا » به کارگردانی حسن فتحی ، مجموعه « شیخ محمد خیابانی » به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی و مجموعه تاریخی « آشیانه سیمرغ » درباره زندگی یک شیخ لبنانی به نام بهاءالدین محمد بن حسین بن عبد الصمد جبل عاملی حارثی حمدانی مشهور به « شیخ بهایی » به کارگردانی شهرام اسدی در سیما تهیه شد.
جالب این جاست که پس از ساخت پروژه های پر هزینه ای همچون مریم مقدس ، مردان آنجلوس و ایوب پیامبر ، طی سال های اخیر اکثر پروژه های سنگینی که در سیما در دست ساخته است درباره پیامبران بنی اسرائیل است که از آن میان می توان به ساخت دو پروژه بزرگ و پرخرج از کیسه بیت المال مسلمین ( ! ) به نام های « مجموعه تلویزیونی حضرت موسی » به تهیه کنندگی محسن علی اکبری و « مجموعه 40 قسمتی « حضرت یوسف » به کارگردانی فرج اله سلحشور اشاره کرد .تصور نمی کنم در خود کشور اسرائیل تاکنون این اندازه سریال تلویزیونی در مورد پیامبران بنی اسرائیل ساخته شده باشد.

Borna66
09-14-2009, 05:15 AM
علی شعاعی مدیر تولید و تهیه کننده سینما در این مورد می­گوید :
« صدا و سیما پس از مردان آنجلس با آن بودجه عظیم سریال دیگری را با نام مریم مقدس ساخته و پخش نمود که این هم در صرف بودجه زبانزد خاص و عام است. واقعاً چرا ما به جای پرداختن به فردوسی، نظامی و تاریخ ایران و ده ها آثار چشمگیر دیگر می­رویم سراغ موضوعاتی که پیش­ تر از ما غربی­ها بهترین­اش را ساخته­اند ، چرا نباید این بودجه­های عظیم صرف تاریخ خودمان بشود و یا حداقل به ما هم اجازه بدهند و در کنار آن همه سریال ریز و درشت و پرهزینه ، در دفاع از تاریخ خودمان فیلم بسازیم و از حقانیت پایمال شده ایران دفاع کنیم و به راستی چرا مسؤولین در پاسخ به ما می­گویند : فعلا اولویت ندارد! واقعیت این است که عده زیادی هستند که فرمایشی و دولتی فیلم می­سازند. این­ها بخش عمده بودجه­های دولتی را می­بلعند و لاجرم عرصه را برای آن هایی که می خواهند بدون تظاهر و منفعت طلبی برای فرهنگ و تاریخ کشورشان به حکم عشق و وظیفه کار کنند ، تنگ می­کنند. شاهد این که صدا و سیما بیشترین سرمایه گذاری را می­کنند و بر بخش خصوصی هیچ اتفاقی نمی­افتد . مسائلی وجود دارد که پرداختن به دوران باستان ایران مورد بی­توجهی قرار می­گیرد. نسل جوان که دارد رشد می­کند کمتر تاریخش را می شناسد چرا که سینما و تلویزیون هم (مثل کتاب های درسی مدارس و دانشگاه­ها ) زمینه آشنایی با تاریخ حقیقی ایران را فراهم نمی کنند تا جوان وادار به مطالعه شود و بفهمد که کیست و در کجای این کره خاکی ایستاده است.»

Borna66
09-14-2009, 05:15 AM
شگفت انگیز است ! در حالی که در طول عمر نه چندان طولانی سینما ، فیلم­های بسیاری در مورد شخصیت­های مذهبی و تاریخی از پیامبران و مقدسین تا رجال سیاسی کشور های مختلف ساخته شده است ولی هنوز به جز یک یا دو کار ضعیف از پارسیان هند ، یک نفر ایرانی یا ایرانی تبار در این فلات گسترده این جسارت را به خود نداده است که فیلمی از زندگانی « اشو زرتشت » نخستین پیام­آور یگانه پرستی نه به عنوان یک پیام آور و ابر مرد ایرانی بلکه به عنوان شخصیتی تأثیرگذار در اندیشه بشری و تاریخ جهان ، بسازد و بکوشد تا به نوعی پرتوی از اندیشه پرفروز او را به روی جهانیان بتاباند.


به راستی چرا جای بابک خرمدین ، انوشیروان دادگر ، آرش کمان گیر ، کاوه آهنگر، جهان پهلوان رستم ، نادرشاه افشار ، کوروش بزرگ ، شمس ، مولانا ، حافظ ، داریوش و خشایار شاه ، منصور حلاج ، جمشید ، میرعماد ، رضا شاه ، دکتر مصدق ، حسن صباح ، فردوسی ، آریوبرزن ، خیام ، عطار ، ستارخان و باقرخان ، عارف قزوینی ، پروین اعتصامی و بسیاری دیگر از مشاهیر فرهنگ و ادب این سرزمین در سینمای ایران خالی است؟
در این مورد « حسن جوهرچی » بازیگر سینما نیز تائید می کند که جای شخصیت­های استوره­ای و قهرمانان تاریخی ایران در سینمای ما خالی است. او در این مورد می­گوید :
« سینمای همه کشورها بهترین امکانات را در اختیار فیلم سازانی قرار می­دهد که بخواهند درباره شخصیت­های ملی فیلم بسازند اما در سینمای ما تصویر این نوع شخصیت­ها مهجور مانده است. او می گوید : بسیار علاقه­مندم که در نقش « آریوبرزن » بازی کنم. آریو برزن یکی از بزرگترین سرداران ایرانی است که در برابر حمله سپاهیان الکساندر به ایران مقاومت می­کند و بر آرمان­های خود جان می­بازند. »

Borna66
09-14-2009, 05:15 AM
« مهدی سجاده چی » فیلم نامه نویس نیز که به نگارش فیلمنامه­های تاریخی علاقه فراوان دارد وضعیت تولید فیلم­های تاریخی را بسیار تأسف بار توصیف می­کند و معتقد است که به خاطر هزینه بسیار بالای فیلم های تاریخی ، تهیه کنندگان تمایلی به تهیه این فیلم­ها از خود نشان نمی­دهند. او در این مورد می گوید : « مدت­ها علاقه به تاریخ و شخصیت­های تاریخی باعث می­شد تا فیلم نامه­های تاریخی بنویسم. این فیلم نامه ها معمولا در کشوی میزم باقی می­ماند تا این که دریافتم برای نوشتن فیلم نامه تاریخی باید حتما یک سفارش دهنده و تهیه کننده داشت ؛ چرا که فیلم­های تاریخی به خاطر ویژگی­های هنری و اقتصادی از طرف همه سرمایه گذاران با استقبال مواجه نمی­شوند و به تولید رساندن آن ها کاری دشوار و پرهزینه است و اصلی ترین مشکل در این خصوص مشکل سرمایه است. سرمایه گذاری­های سینمای ما در اندازه فیلم­های تاریخی نیست و فیلم سازی با این سرمایه کم به کل کار ضرر می­زند. از طرفی تلقی مسؤولین سینمایی از فیلم تاریخی غلط است ، آن ها شخصیت­های تاریخی را بدون توجه به امروز می­خواهند. این بی­دقتی وقتی با الگوهای پوسیده مطرح می­شود ، ارزش هنری کار را به حداقل کاهش می­دهد. در فیلم های تاریخی ما همه آدم­ها یا سیاهند یا سفیدند. آدم­های بد انگار خودشان می­دانند که بد هستند و آدم های خوب هم با گردن کج و چشم­های خمار خوبی­شان را به رخ بیننده می­کشند. تا این طرز تلقی در سینمای ما وجود دارد شاهد ساخته شدن هیچ فیلم تاریخی موفقی نخواهیم بود.»
« کاظم سلطانیه زنجانی » کارگردان ، معتقد است که در حال حاضر شرایط اجتماعی به گونه­ای است که توجه بیشتری را به گذشته نیاکانمان می­طلبد. روح تشنه ایرانی­ها برای ایرانی بودن و ایرانی فکر کردن راه را برای ساختن فیلم­هایی بر اساس تاریخ و فرهنگ ایران هموار کرده است. او از تمایل خود برای ساخت فیلمی بر مبنای شاهنامه فردوسی می­گوید و مهمترین مشکل در راه ساخت این فیلم را مشکلات مالی عنوان می­کند. او در این مورد می­گوید :
« قصد دارم فیلمی بسازم به نام " خونیرث " که سناریوی آن اقتباس از شاهنامه فردوسی است. شاید برخی­ها تعصب را درست ندانند اما برای من این تعصب به شاهنامه و فردوسی عامل حرکت و موفقیت است. در طول چند سال گذشته کارهایی از شاهنامه فردوسی روی صحنه و تلویزیون دیدم. کارها بی­مایه ، سطحی و دلخراش بودند این در حالی است که شاهنامه یک اثر بی همتاست و برای ما ایرانیان مقدس است. شاهنامه اثری است که ایرانی ، ایرانی بودن خود را به آن مدیون است. شاهنامه اثری است پرشکوه ؛ پس فیلمی که با الهام و یا اقتباس از شاهنامه ساخته می­شود باید پرشکوه باشد لذا " خونیرث " یک فیلم پر شکوه خواهد بود. یک حماسه ایرانی که در شأن فردوسی و شاهنامه و ملت سربلند ایران باشد. برای همین بی تردید " خونیرث " هزینه بالایی خواهد داشت.»

Borna66
09-14-2009, 05:15 AM
از نخستین روزهایی که کاظم سلطانیه این آرزو ها در سر می پروراند ، سال ها می گذرد اما هیچ گاه دستگاه های دولتی فرصتی را برای تحقق بخشیدن به این آرزو ها در اختیارش ننهادند .

آوازه این رسوایی های برنامه ریزان سینمای ایران ، چنان جهان گیر شده است که صدای خواهران و برادران تاجیک ما را نیز در آورده است . چنان کهدر همایشی که اردی بهشت ماه 1385 به مناسبت بزرگداشت روز فردوسی در کتابخانه ملی تاجیکستانبرگزار شد آنچه بسیار مایه شگفتی پژوهشگران شد ، غیاب توجیه ناپذیر حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه او در سینمای امروزی ایران بود.
قهرمان سلیمانی ، رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان ، در پاسخ به پژوهشگران تاجیک با ابراز تاسف از این کهداستان های « شاهنامه فردوسی » در سینمای امروزی ایرانی چندان بازتابی نداشته اند ، آن طور که روش مسوولان فرهنگی کشور است به فرافکنی پرداخت و گفتباید در این باره از سینماگران ایرانی سؤال کرد !
در کنار علاقه­مندی فیلمسازان ایرانی برای ساخت فیلم­های تاریخی و تمایل و عشق زیاد فیلم­نامه نویس های ایرانی به نگارش فیلم­نامه هایی با مضامین تاریخی ، بسیاری از بازیگران هم از تمایل خود برای بازی به جای شخصیت های تاریخی می­گویند. « مهشید افشار زاده » بازیگر سینما در این مورد می گوید :
« همیشه به زنانی که در تاریخ ایران تأثیرگذار بوده­اند و در پایداری کشور نقش داشته­اند فکر می­کنم. از جمله " ستاره " که نخستین زنی است که در حکومت نقش داشته­ است. او در زمان اردشیر اول ملکه ایران می­شود و " پورانداخت" که اولین زن ایرانی است که به سلطنت رسیده. اما شخصیتی که دوست دارم در نقش او بازی کنم " پروین اعتصامی " است که تا به حال در سینما و تلویزیون به شخصیت او و زندگی­اش پرداخته نشده است.»
« محمد متوسلانی » نیز در این مورد می­گوید :
« اگر روزی قرار باشد فیلمی از تاریخ ایران بسازم درباره دکتر محمد مصدق خواهم ساخت. او هم چهره ملی و ضد استعماری دارد و هم شناخت خوبی از او دارم و در واقع بخشی از عمرم را با او هم عصر بوده­ام و در جریان مسائلی که در آن سال­ها اتفاق افتاده هستم.»
اتفاقا « سعید امیر سلیمانی » نیز می­گوید :
« بسیار علاقه­مندم که در فیلمی به جای دکتر محمد مصدق بازی کنم. مصدق در تاریخ ایران شخصیتی بزرگ و مثال زدنی است. حتی اگر وجه سیاسی زندگی او را در نظر نگیریم ، باز هم مصدق یکی از بهترین شخصیت­هایی است که می­توان زندگی­اش را به تصویر کشید. »
استقبال پر شوری که به تازگی ایرانیان در سراسر جهان از تور جهانی اجرای فیلم – نمایش « مصدق » به کارگردانی « رضا علامه زاده » به عمل آوردند ، به خوبی نشان داد که بر خلاف تصور بسیاری از افراد ، پرداختن به موضوعات تاریخی ، حتا مسائل بحث برانگیز تاریخ معاصر تا چه حد مورد توجه مخاطبان است.

Borna66
09-14-2009, 05:15 AM
شاید با همین انگیزه است که کارگردان خوش ذوق سینمای ایران در تبعید « کیوان مشایخ » که مقیم تگزاس است به ساخت فیلم « افسانه عمر خیام » پرداخت. فیلم « افسانه عمر خیام » که به مدت شش سال و نیم در 5 کشور جهان فیلمبرداری شد ، خورداد ماه امسال به روی پرده رفت. در این فیلم افسانه و واقعیت با هم آمیخته شده و از دید یک کودک ایرانی مقیم آمریکا زندگی و تفکرات « خیام نیشابوری » شاعر و منجم قرن 5 هجری قمری ایران به یک ماجرای افسانه ای تبدیل می شود . ماجرایی عاشقانه بین « حسن صباح » و « عمرخیام» و کنیزی به نام « دریا » در این فیلم جریان دارد. البته چنان که گفته شد ، داستان این فیلم به طور کامل بر مستندات تاریخی استوار نیست و تخیل نویسنده نیز در آن راه یافته است . کامران مشایخ در این مورد می گوید :

« دایرة المعارف و کتاب های روایت عمرخیام که از فارسی به انگلیسی ترجمه شده منابع ما بود. داستان زندگی عمر خیام رو جوری درست کردیم که تماماً حقیقی نیست بلکه داستانی هست که از یک برادر به برادر دیگه نقل میشه و این داستان در خانواده اون ها برای هزاران سال بوده و بیشتر شبیه حدیث هست. بعضی از قسمت های فیلم حقیقت داره و بعضی جاهای داستان ساختگی هست. فیلم رو جوری درست کردیم که جنبه سرگرم کننده هم داشته باشه. نمی خواستم فیلم رو فقط برای تاریخ شناسان ایران درست کنم! »

از ویژگی های متفاوت این فیلم این که نقش پدر حسن صباح را « اندی » خواننده موسیقی پاپ ایرانی بازی می کند و در یک صحنه از فیلم ترانه ای با صدای خانم گوگوش به نام « کی میدونه چی پیش میاد » به گوش می رسد !




این کارگردان 37 ساله ایرانی که 26 سال از عمر خود را در برون مرز سپری کرده ، اکنون بر آن است که فیلمیدربارهکوروش بزرگبسازد. او در این مورد می گوید :

« نوشتن فیلمنامه را شروع کرده ام . این کمی طول می کشد. در مرحله ای هستیم کهاطلاعات را جمع آوری کنیم و یک داستانی را درست کنیم که برای بینندگان بین المللیجذابیت داشته باشد. »
نکته جالبی که در این میان می توانم یادآوری کنم این که در حالی که خیام نیشابوری و اندیشمندانی از این دست معمولا مورد بی مهری برنامه ریزان سینما و سیمای ایران قرار می گیرند ، یک کارگردان خوش ذوق کشور سوریه به نام « شوقی المهاجری » نیز به داستان زندگی حکیم عمر خیام نیشابوری توجه نشان داده و مجموعه ای تلویزیونی درباره او ساخته است.

Borna66
09-14-2009, 05:16 AM
همین اتفاق در باره ساخت فیلمی از زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی ( مولوی ) در حال جریان است. درست در زمانی که پروژه های میلیاردی « سیما فیلم » در مورد پیامبران بنی اسرائیل در دست ساخت است ، یک کارگردان مشهور هندی به نام « مظفر علی » فیلمی را درباره زندگی مولوی در دست ساخت دارد و برآن است از « آل پاچینو » و « جانی دپ » ستاره های بزرگ سینمایی جهان برای بازی در آن دعوت کند. مظفر علی می گوید:

« آرزویم این است که بتوانم آل پاچینو و جانی دپ را متقاعد کنم که در فیلم مولوی بازی کنند. »

در چنین فضای فرهنگی است که چارلز ولیعهد انگلستان هم به تهیه فیلم مستندی به نام « اشتیاق روح » درباره زندگی مولوی اشتیاق دارد . « آریانا فرشاد » فیلمساز ایرانی مسوولیت كارگردانی این فیلم را بر دوش دارد و چارلز سرمایه گذاری بر روی این فیلم را بر عهده گرفته است.

به گزارش نشریه « تلگراف » چاپ كلكته ، این نخستین بار است كه این شاهزاده در ساخت فیلمی مشاركت می كند و تنها دلیل آن نیز علاقه قلبی او به آثار این شاعر برجسته قرن سیزدهم میلادی است كه آموزه های عرفانی و روحانی او در زندگی مدرن جهان امروز نیز همچنان كاربرد دارد. به نظر می رسد تصمیم چارلز به سرمایه گذاری در این فیلم ، حاصل دیدار « آریانا فرشاد » با این شاهزاده در آكادمی « تمنوس » لندن باشد.چارلز یكی از حمایت كنندگان مالی این آكادمی است كه در ساخت فیلم قبلی فرشاد با نام « ایران عرفانی » مشاركت كرده بود.

« آریانا فرشاد » پنجاه ساله ، مدت بیست سال است در لوس آنجلس زندگی می كند . او با اشاره به حمایت خانواده سلطنتی انگلستان از فیلم اشتیاق روح ، گفت :

« چارلز به من گفت كه علاقه زیادی به آثار مولوی به ویژه پویش روحانی او برای روشنگری دارد. او اطلاعات زیادی درباره شعر عرفانی ایران قدیم و جهان عرب دارد. من به ولیعهد انگلستان قول داده ام نخستین شخصی باشد كه این فیلم را می بیند »

Borna66
09-14-2009, 05:16 AM
بی توجی مسوولان دولتی ایران نه تنها به سینمای تاریخی ایران بلکه به خاستگاه مشاهیر فرهنگی کار را به جایی کشاند که مسوولان فرهنگی کشورهای همسایه را در اندیشه بهره برداری های یک سویه ابزاری از این بزرگان انداخته است و حتا پاسخ های نابهنگام مسوولان ایرانی نیز نقشی در بر طرف شدن سوء تفاهم های ایجاد شده نداشته است. چنان که در یکم شهریور ماه سال جاری معاون مرکز فرهنگیمولویدر قونیه ، اظهارات وزیرفرهنگ جمهوری اسلامی در باره ایرانی بودنمولویرا نادرست خواند . تاکید محمد حسین صفار هرندی ،وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در باره ایرانی بودن مولاناجلال الدین بلخی ،شاعر پارسی گوی متولد بلخ ، خشم برخی از مقامات فرهنگی ترکیهرا برانگیخته است. در حالی که ترکیه ، افغانستان و مصر ( ! ) در خلاء حضور فرهنگی موثر دولت ایران در سطح مراکز جهانی ، خود را برای برگزاری آیین های سال مولانا درسال 2007 آماده می کنند ، صفار هرندیتنها به تاکید بر ایرانی الاصلبودن مولوی بسنده کرد. خبرگزاری دولتی آناتولی به نقل از فردی که خود را نواده مولوی معرفی می کند و معاونسازمان وقف بین المللی مولویدر قونیه است ، می نویسدادعای وزیر فرهنگ جمهوری اسلامی فاقد اعتبار است ومولوی خود را ترک معرفی کردهاست.
در همین زمان فیلم پویا نمایی « رستم ،تولدی دیگر » به همت یک ایرانی و بدون پشتیبانی دولت ایران در بریتانیا به بازار می‌آید. این فیلم انیمیشن برداشتی از داستان رستم وسهراب از شاهنامه فردوسی است. «سعید قهاری » ،مدیر شرکت انیمیشن سازی « دریمر » در بریتانیا و سازندهفیلم « رستم تولدی دیگر » دراین مورد می‌گوید: قصد من این بود که فرهنگ ایران و سابقه عظمت و قدرت ایرانرا برای جوانان ایرانی به صورت تصویری و سرگرم‌کننده عرضه کنم.
چندی پیش نیز در خبر ها آمده بود که یک ایرانی مقیم آمریکا به نام « بهروز بهمنی » نویسنده ، با همکاری چند تن از یارانش کتابی به نام « Rostam » را که در برگیرنده داستان های مصور کودکان یا « comic » می باشد به زبان انگلیسی نوشته و نقاشی کرده اند و به بازار کتاب عرضه داشته اند و خوشبختانه این داستان ها بسیار مورد توجه کودکان کتاب خوان قرار گرفته است و این امید هست که در پی این استقبال کودکان از کتاب کارتونی « رستم » ، در آینده نزدیک شاهد ساخت فیلم های کودکان و کارتون از این داستان ها باشیم. چنان که بسیاری از شخصیت های فیلم های کارتون همچون مرد خفاش ( Batman ) ، مرد عنکبوتی ( Spiderman ) ، ابر مرد یا ********من (Superman ) و داستان های « هری پاتر » ابتدا به صورت کتاب روانه بازار شدند و سپس به عالم سینما راه یافتند.

__________________

Borna66
09-14-2009, 05:16 AM
نمونه دیگری از این دست که به همت آقای « داستين اليس » کارگردان و نويسنده آمريکايی - ايرانی ساخته شد ، کارتون « بابک و دوستان » است که نگاهی آموزشی به جشن نوروز دارد . داستين ( دَستان ) که از مادری ايرانی زاده شده و دانش آموخته رشته فيلم سازی از دانشگاه کاليفرنيای آمريکاست ، هر چند در آمريکا بزرگ شده و درس خوانده است ولی عاشق فرهنگ پيشينيان خود می باشد و آن را گنجينه ای با ارزش برای تمامی ايرانيان می داند و تلاش می کند که با همراهی همسرش « مستانه مقدم » اين پشتوانه بزرگ فرهنگی را به ديگر ايرانيان نيز بشناساند. آنها برای فراهم آوردن سرمايه فيلم که بالغ بر ۲۰۰ هزار دلار بود ، مجبور شدند خانه خود را بفروشند! در کارتون « بابک و دوستان » از صدای برخی از بازيگران سرشناس ايرانی مانند پرويز صياد ، شهره آغداشلو ، صابر رهبر و علی پور تاش به جای شخصيت های کارتونی آن استفاده شده و استاد هادی خرسندی نيز شعر برخی از ترانه های اين کارتون را گفته است. همچنين خانم شبنم رضايی و علی جتاب نيز در گروه تهيه کنندگان اين کارتون می باشند. کيفيت کارتون بابک و دوستان در سطح استانداردهای جهانی است و برخی از قسمت های آن در استوديوی برادران وارنر ساخته شده است. اين کارتون هم اکنون به دو زبان انگليسی و فارسی روی يک DVD با يک کتاب داستان به بازار آمده و به زودی کار ترجمه آن به زبان های ديگر از جمله فرانسوی و آلمانی نيز انجام خواهد شد. بابک و دوستان ، قصه کودک ايرانی خردسالی است به نام بابک که در آمريکا زندگی می کند و هنگام عيد پاک مسيحی ( Easter ) خود را نسبت به دوستان و همسالان آمريکايی اش بيگانه احساس می کند. از سوی ديگر سال نوی ايرانی نيز نزديک می شود و پسر خاله و دختر خاله بابک نيز به همراه پدر و مادر خود از ايران به ديدار آن ها آمده اند. بابک ناگهان خود را در فضايی متفاوت با گذشته و تنهايی اش احساس می کند. ابتدا نمی تواند خود را با فرهنگ ، حرف ها و رفتار مهمانانش تطبيق دهد اما به تدريج با نزديک شدن نوروز و سال تحويل و شور و شوقی که برای نخستين بار در محيط خانوادگی او برای بزرگداشت نوروز و تدارک سفره هفت سين به وجود آمده ، با آن ها کنار می آيد و به شناخت جديدی از فرهنگ و آداب و رسوم ايرانی می رسد . شادترين و زنده ترين قسمت های فيلم مربوط است به رابطه عمو نوروز و حاجی فيروز . حاجی فيروز در این کارتون ، شیرین زبان ، شوخ و پر تحرک است و در برابر اتفاقاتی که برای بابک و خانواده او روی می دهد ، واکنش های بسيار جالبی از خود نشان می دهد. در صحنه ای از فيلم که عمو نوروز در ميان خرابه های تخت جمشيد از گذشته و تاريخ ايران برای بابک روايت می کند ، در پس زمينه ، يکی از شيرهای سنگی تخت جمشيد را می بينيم که جان می گيرد و با حاجی فيروز بازی تعقيب و گريز جذابی را آغاز می کند. داستان بابک و دوستان ، با توجه به نقش مهمی که برای دادن بینش فرهنگی به نوباوگان ایرانی درباره آیین های نوروزی و فرهنگ و تاریخ به عهده می گیرد ، در شمار آثار با ارزشی به حساب می آید که طی سال های اخیر توسط ایرانیان برون مرز برای پاسداشت فرهنگ و تاریخ ایران ساخته شده است.

Borna66
09-14-2009, 05:16 AM
این همه عشق و علاقه به تاریخ شکوهمند ایران از جانب تماشاگران و سینماگران ، متأسفانه از سوی مجاری رسمی که اموال عمومی را نیز در اختیار دارند مورد بی اعتنایی قرار می­گیرد و در این میان ، راه برای کسانی که دل در گرو مهر میهن ندارند بیش از گذشته گشوده است و چه اندوهبار است که کارگردان ایرانی « عباس کیارسمی » همزمان با حضور « استفانوپولوس » رئیس جمهوری یونان در تهران ، برای دریافت جایزه چهلمین دوره جشنواره بین المللی فیلم تسالونیکی (سالونیکا ) از سیزدهم تا بیست و یکم آبان ماه 1378 به یونان می­رود و با افتخار ( ! ) جایزه مجسمه طلایی الکساندرماسادونی ( اسکندر مقدونی ) دشمن قسم خورده تاریخی ایرانیان را که در حقیقت سمبل پیروزی غرب بر شرق و به عبارت درست­تر دست آویز تحقیر تاریخ ایرانیان است ، دریافت می­کند. شاید بعید نباشد اگر در آینده نزدیک ساده دل دیگری از کشورمان مدال طلایی چنگیزخان را به خاطر یک فیلم جشنواره پسند از مغولستان دریافت کند و یا به دریافت نشان طلایی سردار قادسیه افتخار کند و هیچ کس نپرسد که چرا چنین جایزه­ای به یک فیلمساز ایرانی اهداء شده است ؟!

Borna66
09-14-2009, 05:16 AM
از سوی دیگر شاهدیم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ، نخستین گام را برای ساخت فیلمی بر اساس زندگی نامه « قاضینظرالاسلام » ، شاعر بنگلادشی ، برمی دارد. از نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ، زندگی نظرالاسلام آن چنان پربار است که می توان آن را در سینما بهخوبی روایت کرد. از این روی جمهوری اسلامی حاضر است برای ساخت فیلم زندگی او پیش قدمشود ومرکز فرهنگی ایران در داکا ترجمه برخی از شعرهای نظرالاسلام را به پایان رسانده است.
همه این ها در حالی صورت می­گیرد که « استیون اسپیلبرک » چند سال قبل برای ساختن فیلم الکساندر مقدونی و آتش زدن دوباره تخت جمشید 300 میلیون دلار تقاضا کرد و یونانی­ها در یک بسیج همگانی ، « الیوراستون » را برای ساختن فیلم زندگی الکساندر مقدونی برگزیدند و او را به ساختن این فیلم تشویق کردند و دیدیم که او در این فیلم اگر چه به تحقیر ایرانیان پرداخت اما خود برای پر فروش تر شدن فیلمش مجبور شد از نشان « فروهر » در کنار لوگوی فیلم و در پوستر های تبلیغاتی اش استفاده کند. این فیلم که سرشار از دروغ های تاریخی یونانیان بود اگرچه با استقبال تماشاگران روبه رو نشد اما در یک اقدام کاملا سیاسی ولی به ظاهر فرهنگی در پانزدهمین جشنواره فیلم استكهلم در سوئد مورد توجه ویژه قرار گرفت و از « الیوراستون » تقدیر شد و جایزه اسب برنزی نیز به او اهدا شد.
سخن پایانی را « ژاله صفا » به زیبایی از صحنه پایانی فیلم « ستارخان » ساخته زنده یاد « علی حاتمی » بازگو می­کند :
آن جا که سردار ملی بی­تاب از خیانت انقلابی که فرزندان­اش را می­خورد از جهان آرمانی خود رخت بر می­بندد " حیدرعمو اوغلی " که عزت الله انتظامی نقش او را بازی می­کند، به اسب او می گوید:« برو حیوان ! تو سوار خود را خواهی یافت ... » و این اسب هنوز بر فلات پهناور ایران می­دود و سوار خود را نمی­یابد . آیا سینمای ایران شهامت ندارد از هزاران دلاور ایرانی برای این اسب ، سواری بیابد ؟

__________________