PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ویژگی های اخلاقی ایرانیان از دیدگاه گردشگران و اندیشمندان خارجی از هرودوت تا ...



Borna66
09-14-2009, 05:10 AM
سفر نامه چونان یک تابلوی نقاشی



با توجه به تنوع و غنای سفرنامه ها و نوشته های مربوط به کشور ما، مطالعه آنها سود های سرشاری دارد که برای اصلاح و پیشرفت جامعه نمی توان از آن صرف نظر کرد، چرا که همیشه آداب و رسوم و سنن ملی و عادت ها و رفتار و آنچه به یک اجتماع ارتباط پیدا می کند در نظر همان جامعه، امری عادی، مورد پذیرش و طبیعی به نظر می رسد، حال آنکه بسیاری از همان امور عادی از دیدگاه یک بیگانه حیرت انگیز و غیر طبیعی جلوه می کند.

سفرنامه ها در واقع پرده هایی از صحنه های مختلف زندگی اجتماعی کشورهای مربوطه هستند و باطبع خوبی ها، بدی ها، زیبایی ها و زشتی های آن جامعه رو آشکار میکنند. اکنون با مطالعه زندگی نامه های خیلی از این سیاحان متوجه می شویم که تنها تعداد معدودی از آنان به قصد گردشگری و سیاحت گام به خاک ایران نهادند و بسیاری از سفرها به ویژه در یکی دو سده اخیر جنبه جاسوسی، بازرگانی، علمی، سیاسی و نظامی هم داشته است.

اما به هر روی نوشته های ایران پژوهان با هر انگیزه ای که به ایران آمده باشند حاوی برخی حقایق است که به نظر من صد در صد بایستی مورد بررسی ما ایرانیان امروزی قرار گیرد.

چرا که آنها به شرق آمدند و گوهر های کشورهای ما و سایر کشورهای شرقی رو با خود به غرب به ارمغان بردند. ما در این این داد و ستد و آمد و شد بین شرق و غرب با چشم و گوشی که خود خواسته بودیم بسته باشد، خرمهره های آنان (تجمل گرایی، ابتذال و ...) را چه بسا با اشتیاق گرفتیم و گوهر های آنان (آزادی، دموکراسی، فن آوری، بهره وری، نظم و ...) را وا نهادیم.

سخن را با چکامه ای از کتاب «جان ها در آتش» (Souls on Fire) از الی ویزل (Elie Wiesel) پایان و می برم و در ادامه به نوشته های ایران پژوهان می پردازم:



« اما از کجا باید آغاز کرد؟ دنیا که چنین گسترده است از سرزمینی آغاز خواهم کرد که بهتر از همه می شناسم؛ اما سرزمین من نیز پهناور است. بهتر است از شهرم آغاز کنم؛ اما شرم نیز وسیع است. بهتر است از خیابانم آغاز کنم، نه، از خانه ام. نه از خانواده ام. نه، از خودم آغاز خواهم کرد. »

گرداورنده- محمد جمشیدپور



ادامه دارد...

Borna66
09-14-2009, 05:11 AM
ایران پژوهان پیش از اسلام



یونانی ها، فنیقی ها، عبرانی ها، مصری ها، و حتا چینی ها از دوران باستان با ایران آشنایی داشته اند، اما از دوران ماد گزارش مستندی در دست نیست.

در دوره هخامنشی، آگاهی یونانیان از ارزش ویژه ای برخوردار بود که مهترین آنها عبارت بودند از: 1- هکاتائوس، هرودوت، گزنفون و کتزیاس و ...



هرودوت می گوید: پارسیان ( در زمان شاهنشاهی هخامنشی ) دروغ گويي را بدترين عيب مي دانستند.

و براي آنكه ناگريز به انجام اين كار زشت نشوند حتي از وام خواستن نيز خودداري مي كردند، چرا كه ممكن بود وامدار به جهتي ناگزير به دروغگويي شود

. آنان از آداب دهان افكندن در آب و در رهگذرها و در نزد ديگران اباء داشتند و آن را امری بسیار نکوهیده می پنداشتند .

در آب روان دست و رو نمي شستند و آنرا به ناپاكي نمي آلودند.

ايرانيان كهن فرزندان خود را از دوران كودكي به ورزش هايي مانند دويدن، تحمل سرما و گرما،‌بكار بردن سلاح هاي گوناگون، سواري و ارابه راني عادت ميدادند و بزرگترين صفات آنان مردانگي، رشادت ودلاوري بود.

از ديگر ويژگيهاي ايرانيان محترم داشتن همسايه بود، به كساني كه در راه نگهداري ميهن و حفظ كشور خدماتي عرضه داشته بودند، پاداش هاي بزرگ مي دادند. از رشوه گيري ،‌ دزدي و تصرف در مال ديگران خودداري مي كردند. از پرخوارگي و شكم پرستي پرهيز داشتند. به هنگام راه رفتن چيزي نمي خوردند. و شكار را به اعتبار جنبه ورزشي آن دوست داشتند. دستورات زرتشت در زندگي ايرانيان آن زمان جنبه عملي پيدا كرده بود و همين مساله مهم سبب برجسته تر شدن ويژگي هاي اخلاقي آنان نسبت به اقوام ديگر مي شد.




همچنين هرودوت از اينکه مردم ايران بمناسبت سالگرد تولد شان جشن مي گيرند تعجب کرده و مي نويسد:«از تمام روزهاي سال ، روزي که بيش همه روزها اکثر مردم ايران جشن مي گيرند، روز تولد Birthday است. در اين روز معمول است که خانه را تزيين و مجلل مي کنند و مرسوم بيش از روزهاي ديگر بخورند.




افلاتون در کتاب قوانین می گوید:



پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند . از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند .



در زمان او ( کورش بزرگ ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی میکردند . مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان میشتافتند و در جنگها شرکت میکردند . از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی میکرد و به آنان اندرز میداد . آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام میگرفت .



افلاطون در کتاب الکبیادس یکم میگوید:

کودکان پارسی از 7 سالگی در نزد آموزگاران خود دوره می دیدند . بعد از اینکه به سن 14 سالگی رسیدند استادان آنان از آموزگاران شاهنشاهی انتخاب میشد و دوره های پیشرفته را آموزش میدیدند . اینان ( پارسیان ) ذاتا دادگرترین - میانه روترین و دلیرترین مردمان هستند . آموزگار نخست به آنان تعالیم زرتشت را آموزش میدهد . آموزگار دوم دادگری و روش نیک در سراسر زندگی را به آنان آموزش میدهد . آموزگار سوم میانه روی - دوری کردن از خوی خودپسندی و چیره شدن به شهوات و امیال شخصی را به آنان آموزش میدهد . آموزگار چهارم دلیری و قدرت را به آنان آوزش میدهد .


گزنفون می گوید: مهمترین صفت کورش دین داری او بود. او هر روز قربانیان برای ستایش خداوند میکرد . این رسوم و دینداری آنان هنوز در زمان اردشیر دوم هم وجو دارد و عمل میشود . دومین صفت کورش عد و گسترش عدالت و حق بود .



استرابون جغرافی دان معروف: جوانان ایران در زمان شاهنشاهان هخامنشی از 5 سالگی تا 24 سالگی آموزشهای تیر اندازی - نیزه افکنی - اسب دوانی و راست گویی میدیدند . مربیان آنان را در جایگاهی ویژه گرد می آوردند و پیش از طلوع خورشید با شیپوری آنان را گرد می آوردند . فرمانده یک گروه جوان 50 نفری به عهده یک شاهزاده یا یک فرمانده مدبر بوده است . آنان در دشت ها و کوهها در برابر خورشید - سرما - گرما دوره میدیدند و خوراک روزانه آنان نان گندم و نان جو و گوشت کباب - تره تیزک و آب بود.





ایران پژوهان پس از اسلام


در این بخش تلاش بر این هست که تا در خور توجه ترین نظر ها را در مورد شخصیت و منش ایرانیان از دوره صفویه تا پهلوی انتخاب نمایم.


--- دوره صفویه

از سده پانزده میلادی به بعد با تثبیت و تحکیم قدرت های دولت مرکزی در کشور های اروپایی، طبقه فئودال حاکم بر جامعه برای جلو گیری از بحران های داخلی، متوجه سرزمین های خارج از اروپا شد و و وقتی دریانوردان اروپای غربی در خلال سده پانزده میلادی بر فن اقیانوس پیمایی مسلط شدند دوره اکتشاف جغرافیایی، به منظور دست یابی به منابع طبیعی و بازار در قاره های دیگر آغاز شد.



ایرانیان برنج زیاد می خوردند

ایرانی ها برنج را به هزار قسم درست می کنند، برنج غذایی است سالم و آن را عالی در یافته ام. در مهمانی ها برنج غذای اصلی است. دلاواله پیترو - روزنه ای به تاریخ ایران در سده های گذشته- قریب، دکتر ژان. صفحه 186



ایرانیان خیلی اختراع نمی کنند ولی خیلی خوب تقلید می کنند

ایرانیان خیلی مخترع نیستند، لیکن چنان فهم و شعور دقیقی دارند که وقتی چیزی را بخواهند بی درنگ تقلید میکنند. به این ترتیب همه چیز دارند، چه مردان دانشمند و چه مردان اهل فن و همچنین می کوشند تا آنچه شما داری فراگیرند تا دیگر به مشا نیازی نداشته باشند. دو پرونس، پا سیفیک (1570 - 1653)- همان کتاب صفحه 154



ایرانیان به ستاره شناسی باور دارند

ایرانیان بی اندازه مایل به دانستن آینده هستند و به این جهت ستاره شناسان و طالع بینان را شخصیت های خیلی مهم می دانند و با منجمین به منزله هاتفان غیب مشورت می کنند. تاورنیه، ژان باتیست. سفرنامه تاورنیه - صفحه 615



ایرانی ها بد دهان اند

ایرانیان بسیار بد دهان هستند و حرف های رکیک و دشنام بسیار دارند. دو مرد هنگام گلاویز شدن، با زبان به جان هم می افتند. اما هرگز از دهانشان کلامی کفر آمیز علیه خدا مانند ما اروپاییان خارج نمی شود. همان، صفحه 616



ایرانیان تجمل گرا هستند

در ایران هزینه زیادی صرف تجمل گرایی می شود. چنانکه در سفر نامه خود مکرر ذکر کرده ام بزرگان همه، دستگاه عریض و طویلی دارند. یراق اسب ها همه طلا و نقره و نوکر زیاد داشتن از ضروریات اشراف است. همان، صفحه 617



ایرانیان به دید بازدید اهمیت می دهند

ایرانیان عادت دارند در تمام عید ها رسمی با هم دید و بازدید کنند. اول بزرگان در منزل می نشینند و زیر دستان به دیدن آنها می روند. سپس آنها سوار اسب شده به بازدید زیر دستان می روند. همان، صفحه 618



ایرانیان به راحتی دیگران را در غذای خود شریک میکنند

ایرانیان مردمی شرافتمند و هرکس بر ایشان هنگام غذا وارد شود با خوش رویی به وی خوراک می دهند، بر عکس اخلاق فرانسویان که زمان خوردن در را به روی خود میبندند. روزنه ای به تاریخ ایران... . صفحه 188



ایرانیان بسیار به شعر اهمیت می دهند

شعر آنچنان اهمیتی نزد ایرانیان دارد که می توانم بگویم هیچ ملتی از این جهت به پای آنان نمی رسد. سفرنامه الئاریوس (بخش اول)- صفحه 307



ایرانیان اهل تعارف اند

هنگام گفتگو کلمات مودبانه و متواضعانه ای به کار می برند، برای مثال هنگامی که را به درون خانه خود دعوت می کنند میگویند : «خانه ما ار منور فرمودید»، «قربان شما»، «چشمم کف پایت» و ... . ایرانیان بیش از فرانسوی ها میدانند که چگونه الفاظ را بیارایند و خوش آمد گویند، ولی این تعارفات اکثرا توخالی و پوچ است!. سفرنامه الئاریوس، صفحه 189



ایرانیان آزادی دگر اندیشان و خارجیان را محترم می شمارند

با ایرانیان بذله گو و خوش طبع که اصول فلسفی و ریاضی ما را دارند، نه علم و فلسفه دینی مارا، می توان در ملا عام و بدون حراس از قاضی راجع به دین و مذهب مباحثه کرد، ولی نمی توان اعتماد آنان را جلب کرد. مسیحیان و خارجیان علاوه بر آنکه آزادند تا درباره کیش و آیین صحبت کنند میتوانند لباس ایرانی بپوشند و شمشیر ببندند. روزنه ای به تاریخ ایران... . صفحه 30



ایرانیان با ادب و نزاکت سخن می گویند

آیین سخن گفتن ایرانیان بسی دل نشین و مهر آمیز و مردمی است. در وقت پذیرایی به کسی که به دیدارش آمده با گشاده رویی و لبخندی نوازشگر خوشامد گویی هایی از این دست را بر زبان می آوردند: صفا آوردی، خوش آمدی، جای شما خالی بود و ... . یکی از نزاکت هایی که در زبانشان وجود دارد این است که همیشه در حرف زدن چه از دیگران باشد چه از خودشان، سوم شخص به کار می برند. باز هم تکرار می کنم، ایرانیان یقینا مهربان ترین مردم جهان هستند. گیرا ترین روش ها جذاب ترین هنجارها، لطیف ترین خلق و خوش ها را دارند. شاردن، ژان- سفرنامه شوالیه شاردن، ج 2، ص 771



ایرانیان تحمل مرارت برای پژوهش را درک نمی کنند

ایرانی ها نمی توانند بپذیرند که کسی زحمت دو هزار فرسنگ را با آن همه خطرات و ناراحتی ها تحمل کند تنها برای آنکه ببیند مردم در ایران چگونه هستند و آنجا چه می گذرد. شارن، ژان - روزنه ای به تاریخ ایران... . صفحه 151



در ایران حکومت مطلقه با هیچ مانعی رو برو نیست

شاه صفوی در اعمال قانون از حقوقی کاملا نا محدود و مستقل بر خوردار است. در اروپا قدرت دولت یا با توافق رسمی و شناخته شده یعنی توسط قانون اساسی محدود می شود یا با موانعی غیر متعارف و در عین حال غیر قابل غلبه بر سر راه آن وجود دارد. پادشاه صفوی به هر کاری مجاز است و هیچ مانعی بر سر راه سلطنت خود نمی شناسد. عقد قراردادها، اعلان جمگ و صلح، وضعیت مالیاتی و حتا اختیار جان و مال هر فرد همه در دست شاه کشور است. کمپفر انگلبرت - سفرنامه کمپفر به یاران، ص 13



ایرانیان برای رهبران خود تقدسی فطری قائل اند

شاه صفوی قدرتی از نوع دیگر هم دارد که خاص خود اوست، یعنی نوعی تقدس آمیخته به احترام، نه از آن گونه که ما در اروپا برای شاهان قائلیم، بلکه تقدسی فطری است که از زمان تولد شاه همراه اوست. این تصور چنان در مردم رسوخ یافته که بسیاری از بیماران شفای خود را بیشتر در آب لگن دستشویی شاه می جویند تا در داروی دواخانه. همان، ص 14 و 15



در ایران تنها قانون اراده شاه است

سلطنت مطلقه ایران، خودکامه ترین پادشاهی است که ممکن است وجود داشته باشد. مال و جان تمام اتباع در هر شرایط و در هر مقامی در اختیار اوست. لبرون، کورنی - روزنه ای به تاریخ ایران... . ص 73




همانگونه که در پست پیشین گفتم، سفرنامه ها مانند تابلو نقاشی از نزدیکترین واقعیت های زندگی ماست. بهترین داور و دادستان خواننده است، خواننده ای که خود را ایرانی میداند و در جهت بهتر شدن به دنبال بهترین هاست. گوشه های نیک و پسندیده ای هست که اکنون آن را نداریم و گوشه هایی تاریک وجود دارد که با مطالعه تاریخ می توانیم آنها را ریشه یابی کنیم. برای نمونه همین ساختار حکومتی سیاسی حکومت ایران که منابع خودمان مملو از نشانه هایی است که نظر غربی ها را در این راستا تایید میکند. کافی است کتاب هایی همچون « حبیب السیر» خواند میر، «راحت الصدور» راوندی، «تاریخ مغول» فضل الله همدانی، «تاریخ بیهقی» و کتاب های دیگر بررسی شود تا حجم گسترده به کار گیری زور عریان و ایجاد وحشت عمومی به عنوان مکانیسم پایدار تداوم حاکمیت در ایران مشخص شود. خواجه نظام الملک در کتاب «سیاست نامه» کوشیده است تا راه و رسم به کار گیری زور را به عنوان ابزار تداوم حاکمیت تئوریزه کند.

هم چنین از دوره قاجار صفحه گرامافونی موجود است که روی ان نوشته شدهhttp://pnu-club.com/images/smilies/frown.gifفرمایشات بندگان مستطاب اعلیحضرت قدراقدس شاهنشاهی مظفرالدین شاه خلدالله، ملکه و سلطنته می باشد که مورخه شانزدهم ژانویه 19.6 در گرامافون به ظهور پیوست.) در این صفحه مظفر الدین شاه به اتابک اعظم چنین می گوید: « این خدماتی که به من می کنید و به مملکت ایران می کنید، البته خداوند آن را بی عوض نخواهد گذاشت و انشاءالله عوض او را، هم خدا و هم سایه خدا که ما باشیم به شما خواهیم داد.» که البته انقلاب مشروطه در قرن بیستم این طرز تفکر را زیر سوال برد. پس از پیروزی انقلاب مشروطه همه مفاهیم کلاسیک ما (نصایح الملوک، سیاست نامه و اندرزنامه ) به یکسره فرو ریخت. بر پایه این نظام فکری جدید نه خقوق سلطنتی پایه ای داشت، نه پادشاه شبان بود، نه مردم حکم گله گوسفند را داشتند که سرنوشت خویش را به شهریار سپرده باشند. که باز هم به نظر من بعد از گذشت صد سال انقلابی را که نسل مشروطه خواه بنیان گذاری کردند و اینکه برای حل بسیاری از مسائل کوشیدند تا راه حلی بیابند، هنوز هم کم و بیش گریبان گیر ماست و ما چندان سیر پیشرفت رو طی نکرده ایم.


ادامه دارد...

Borna66
09-14-2009, 05:13 AM
از آنجا که سفرنامه های دوره قاجار به عصر ما نزدیک تراند و همچنین اخبار و آگاهی ها، نقل ها و حکایت ها تاریخی این دوره برای مردم شیرین تر و دلپذیر تر است، بررسی و سنجش و پژوهش انتقادی در آن ضروری به نظر میرسد.


--- دوره قاجاریه

ایرانیان از یک استبداد به استبدادی دیگر پناه می برند
در تمام کشور های اسلامی، هیچکس از چگونگی اداره دولت و فرمانروایی کشور آگاه نیست و نمیدانند که دانستن این امور چه اندازه از آنان دفع شر می کند و چه قدر هم استفاده دارد. در میان مردم کشور های اسلامی نه فقط کوششی در جهت آزادی ملت ها نشده، بلکه حتی تلاشی هم به عمل نیامده تا حد و مرزی برای اقتدار سلاطین بگذارند تا سدی در برابر ستم ها و تجاوزات آنها باشد.

[دقیقا همین طور است، چنانکه ویل دورانت در کتاب درآمدی بر تاریخ تمدن می نویسد: « کشورهایمان چون از تجمع ما پدید آمده اند، همان هستند که ما هستیم، قوانین و احکامشان بر مبنای طبایع ما، و اعمالشان کردار زشت و زیبای ماست در مقیاسی بس بزرگتر.»]


و هرگاه ستم ستم سبب بروز شورش شده، در اثر نا آگاهی مردم نسبت به چگونگی اداره دولت و حقوق خود، نتیجه این شده که پس از بر اندازی یک ستمگر، ستمگر دیگری را بر خود مسلط کرده اند.

[ به روشنی چنین چیزی را من در دوره خودم و تاریخ نزدیک به خودم نگریسته ام. فراز و نشیب های حکومتی در جامعه سنتی ایران عبارت است از: استبداد، فتنه و آشوب - سرنگونی یک دولت استبدادی سبب تغییر نظام استبدادی نمی شود چون نه بدیلی برای این نظام متصور است، نه ضابطه ای برای انتقال قدرت وجود دارد. چنین حادثه هایی که بر اثر فتنه و آشوب و شورش داخلی یا خارجی پیش می آید سبب هرج و مرج و غارت می شود.]


تاریخ ایران پس از یورش اعراب به این روزگار بر همین منوال است و تغییری در وضع این کشور پدید نیامده است، بنابراین آبادانی کشور کاملا بستگی به منش و صفات شخص پادشاه دارد. اگر چه از دوهزار سال پیش تا به این روزگار، هیچ کشوری به اندازه ایران دستخوش حوادث و دگرگونی های ویرانگر نبوده، اما شاید هیچ کشوری به مانند ایران نباشد که تغییر در اوضاع آن این قدر کم باشد. شکل دستگاه پادشاهی و شکل دولت و اداره کشور، تجمل پرستی، عادات و رسوم در شهر ها، مردم وحشی کوهستان ها و روش مقابله با دشمن از دیرباز تا کنون فرقی نکرده و یکسان مانده است. ملکم، سرجان. تاریخ ایران - جلد 2، صفحه 315 و 316

ایرانیان در ساخت مصنوعات استعداد و مهارت دارند
ولی از حمایت حکومت ها برخوردار نمی شوند
ایرانیان در ساختن ابزار صنعتی، از هیچ یک از ملل شرق کمتر نیستند. کار در صنعت آهن و فولاد را خوب پیش می برند. توپ ریختن و تولید جنگ افزارهای دیگر نیز میان ایشان متداول است و در این راه اگر حکومتی می داشتند که آنها را به دانش و کسب مهارت های فنی در صنایع جدید ترغیب می کرد به زودی با صنعت کاران اروپایی کوس رقابت و برابری می زدند. بدین دلیل که در کنده کاری، منبت کاری، و مطلا کاری کمتر ملتی بیش از ایشان حذاقت دارد. همچنین مینا کاری را در غایت نفاست انجام می دهند. همان، ص 271

ایرانیان چون به جاه و مقام می رسند اسراف کار و حریص می شوند
چون ناپایداری جاه و مقام بر وزیران، بزرگان و فرمانروایان کشور آشکار است، همیشه در خرج اسراف می کنند. خانه های مجلل، باغها با حوض های فواره دار و باغچه های آراسته می سازند. بر بهترین اسب ها رکاب می زنند، لباس های فاخر می پوشند، فرش هاس نفیس در خانه ها می گسترانند و زن های متععد می گیرند. همان، ص 290 [ به راستی که این چنین است.]

ایرانیان متملق زور گوها هستند
ایرانیان بی شرمانه تملق زورگو را می گویند و همیشه می گویند: «دستی را که نمی توانی ببری، ببوس» به چشم آنان حق معنایی ندارد. حق با زور است و یا حق با کسی است که با زور پیروز شده. ژوپر. آمده، مسافرت در ارمنستان و ایران. بنیاد فرهنگی ایران، صفحه 247
[ امروزه نیز تملق گویی در مناسبات اجتماعی ایرانیان قابل مشاهده است. شماری در گفتار خود گاهی اغراق می کنند و روحیه تملق در برابر صاحب قدرت به قوت خود باقی است. هر چند به نظر من فرهنگ ایرانی از تملق و چاپلوسی ارزیابی منفی دارد]

ایرانیان دقیق و موشکاف اند
ایرانیان در دانش ها، هنرها و به طور کلی در هرکاری که تعمق می کنند، کامیاب اند. با اندکی تامل در کاری خبره می شوند و فریب دادن آنان بسیار دشوار است.همان، ص 242

ایرانیان قسم دروغ می خوردند
دروغ، بیماری و عیب ملی ایرانیان است و سوگند شاهد بزرگ این مدعاست. سخن راست را چه احتیاج به سوگند؟ به جان تو، به جان خودم، به مرگ بچه ام، به مرگ تو، به ارواح خاک پدرم، به این نان و نمک، به پیغمبر، به قرآن، به خدا و ... از جمله اصطلاحات رایج در سوگندهایشان است. موریه، جیمز جوستی نین - کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهان، ص 257


گفتم بد نیست کمی هم راجع به نظر بیگانگان نسبت به چهره های ایرانیان بگوییم.

دروول گاسپار در سفرنامه خودش می گوید:

ایرانیان به رغم امتزاج با اقوام بیگانه زیبا و اصیل اند
مردان ایرانی قد بلند، قوی، خوش اندام، پر مو و سیه چرده اند و خطوط سیمای آنها منظم است. با اینکه در ادوار مختلف تعداد بسیاری تاتار و هندی متناوبا در این کشور زیسته اند و نقصان جمعیت را جبران نموده اند، ولی در قیافه آنها هیچ چیز غیر عادی دیده نمی شود و زیبایی و اصالت آنها محفوظ است.



زنان ایرانی زیبا ترین زنان دنیا هستند


زنان ایرانی، بدون هیچ گفتگو زیبا ترین زنان دنیا هستند، گرچه جهانگردان درباره زنان گرجی و چرکسی مطالب زیادی نوشته اند ولی من می توانم اطمینان بدهم که در مقام مقایسه نه تنها زنان گرجی و چرکسی، بلکه هیچ نژادی نمی تواند از نظر زیبایی به پای زن ایرانی برسد. سفرنامه دروویل - انشارات شباویز، ص 52

زنان ایرانی خوش اندام، سفید چهره و عاشق جواهرات اند
زنان ایرانی هیچ وجه اشتراکی با دیگر زنان مشرق زمین ندارند، مگر حالت نجابت و وقار صورت که تقریبا در همه زنان آسیایی دیده می شود. زنان ایرانی مانند فرشته ای مهربان و دارای خوی متعادل کم نظیری هستند. اشتیاق زنان ایران به جواهر به قدری شدید است که تصور نمی کنم زنی پیدا شود که چند قطعه جواهر نداشته باشد. زنان ایرانی بلند قامت، صاف، باریک و بسیار خوش اندام اند. زیبایی بی نقص آنان به ندرت مدیون هنر آرایش است. عموما دارای رنگ سفید خیره کننده ای هستند و این نباید باعث تعجب شود، زیرا به ندرت خود را در معرض آفتاب قرار می دهند. از نظر ایرانیان گیسوان زیبا ارزش زیادی دارد، لذا به آن بی اندازه توجه می کنند. طبیعت هم از این لحاظ چیزی از آنها مضایقه نکرده است. اگر هم دیده می شود که غالب اوقات موهایشان را رنگ کنند، این کار بیشتر جنبه تجمل دارد تا نیاز، زیرا موها عموما به رنگ سیاه بسیار زیبایی است. زنان ایرانی پیشانی بلند و سفید دارند. ابروهایشان پر پشت و سیاه است که به شکل دو قوس به نقطه ای که بینی از آن شروع می شود منتهی می گردد. زنان ایرانی چشمان بادامی سیاه بسیار درشتی دارند که مژگان بلند بر زیبایی آن می افزاید. مجموع این زیبایی ها به آنها حالتی می دهد که تجسم آن از قدرت قلم خارج است و باید احساس شود. بینی آنها راست و دارای بهترین تناسب است، اما راجع به دهان ره جرات می توان گفت که دهانی کوچکتر از دهان زنان ایرانی وجود ندارد. زنان ایرانی دندانهای سفیدی دارندو با آنکه عادت به کشیدن قلیان دارند، ولی هیچ زنی حتا در سنین بالا دیده نیم شود که دندان هایش زرد شده باشد. با تمام این احوال چنانچه درصدد عیب جویی برآییم، تنها عیب آنها به سلیقه من چهره بسیار گردشان است. در حالی که همین گردی صورت از نظر ایرانیان یکی از شرایط اصل زیبایی است. همه میدانیم که شاعران ایران در وصف جمال زن، همیشه آن را با ماه شب چهارده مقایسه می کنند. همان، ص 52 تا 57




زبان فارسی شیرین ترین زبان دنیاست


کلماتی مانند عسل از دهان آنان بیرون می آید، زیرا زبان فارسی شیرین ترین زبان دنیاست. سولتیکف، الکسیس - مسافرت به ایران

[ زبان فارسی با نخ و سوزنی نامرئی، تکه های پراکنده ی ملت ایران را به هم دوخته و ملتی پاره پاره را که از زیر یوغ چنگیز و تیمور لنگ جان به در برده، دگرباره وحدت بخشیده است. در پهنه تاریخ بشر، ملت ایرانی تنها ملتی است که به یاری فرهنگش توانسته است خود را از نابودی و تباهی قطعی نجات دهد. اگر هخامنشیان از مقدونیه فراتر نرفتند، شعر فارسی تا مرزهای اتریش و ایتالیا رفت. در یوگوسلاوی صدها شاعر فارسی زبان به زبان فردوسی و به زبان من و شما شعر سروده اند. تا سر حدات شرقی هندوستان شعر فارسی دل های مردم را تسخیر کرده است.(ایرج وامقی، ایران در آستانه ورود تیمور به تاریخ. شماره پی در پی 119-120، ص 54 )]و همچنین بنا به گفته ابن بطوطه، آوازه خوان چینی در کنار دریای زرد، شعر فارسی را میخواند:

تا دل به مهرت داده ام، در بحر غم افتاده ام *** چون در نماز ایستاده ام، گویی به محراب اندری
صورتگر نقاش چین، رو صورت یارم ببین *** یا صورتی بر کش چنین، یا ترک کن صورت گری


در ایران ارتقا طبقاتی امر ممکنی است
هیچ کشوری مثل ایران نیست که در آن هرکس بتواند با کسب شرایط ترقی از طبقه ی پایین به مقام بلند برسد. جای بسی شگفتی است که چگونه در ایران، میرزا بنویسی ساده و دون پایه می تواند به آسانی خود را در ردیف اشراف وارد سازد و در این راه هم هیچ کس نتواند مانع ترقی او شود. اما همین اشخاص پس از احراز مقامات مالی هرگز نمی توانند رفتار گرایی و سجایای اولیه خود را ترک کنند. سفرنامه اوژن فلاندن به ایران. چاپ سوم صفحه 336

ایرانیان «آری» می گویند ولی چون «نه» عمی می کنند
یکی از ایرانیان از من خواهش کرده بود که به حاکم فارس سفارش کنم تا دستور دهد خزانه داری طلب او را بدهد. حاکم فارس با اینکه نهایت احترام را برای من قائل بود و بهترین پذیرایی ها را از من کرد، چون با او در این باره صحبت کردم، اول به حرف هایم گوش داد و آنگاه که دانست به صرفه اش نیست، سعی کرد تا به هر شیوه از زیر بار خواهش من شانه خالی کند. لذا هر دفعه امروز و فردا می کرد و هر روز می گفت: «فردا...». ایرانیان این قبیل کارها را به روز دیگر موکول می کنند و فورا کلمه فردا را بر زبان می آورند. همان326.


[ من اسم این کار رو میذارم رودرواسی، ایرانی ها بیشتر اوقات از آوردن کلمه «نه» خودداری می کنند در صورتی که خودشان می دانند که این نگفتن «نه» جز زیان چیز دیگری برایشان ندارد]


ایرانیان علاقه شخصی را برای تحصیل علم و قبول مخاطرات کافی نمی دانند
ایرانیان هرگز باور ندارند که ممکن است علاقه شخصی انسان در راه تحصیل علم و صنعت تا این حد باشد که به خاطر آن رنج سفرهای دور و خطرناک را به جان بخرد و تن به مشقت دهد. آنها می گفتند خارجی ها درصدد یافتن غنایم و گنج ها هستند. اول سنگ نبشته را می خوانند بعد گنج ها را که در ویرانه های تخت جمشید یا جاهای دیگر است پیدا می کنند. ایرانیان به همین دلیل است که سنگ نبشته ها را «گنج نامه» می نامند. همان 259

ایرانیان مهربان اند
بیان سپاسگزاری قلبی ام به خاطر مهربانی ها و الطافی که در خلال اقامت موقتم در این کشور از بالاترین مقامات تا پایین ترین طبقات ایرانی دیده ام، وظیفه بسیار دلپذیری است. برخورد های انان که در سینه ی من احساس حق شناسی را چون شعله ای بر افروخته است، گرانبهاترین گوهری استکه خاور زمین می توانست به من ارزانی دارد. دوبد، کلمنت اگوستوس. سفرنامه لرستان و خوزستان. ص 126

ایرانی دروغ گو است
ایرانی اگر هر کلمه را به طور موکد تکرار می کند، به راستگویی چندان پایبند نیست و از هنگامی که سعدی گفت: «دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز» هر دروغ و دغلی را مصلحت آمیز می شمارند. از طرف دیگر اصراری ندارد که مخاطب گفته های او را باور کند یا نکند و هرگاه مچش را بگیرند با لبخندی به دروغ بودن گفته خود معترف می شود. پولاک، یاکوب. سفرنامه پولاک (ایران و ایرانیان)- انشارات خوارزمی. ص46

ایرانی ناسزا گو است
نفرین و ناسزا از مشخصات ایرانیان است. معمولا هدف ناسزا، خود شخص نیست، بلکه خانواده او بخصوص پدر، مادر و یا قبور گذشتگان وی است زیرا بر حسب مفهومی که زندگی خانوادگی دارد، فحش به خانواده بسی ناگوارتر از دشنام به خود مخاطب است. رایج ترین آنها عبارت است از «پدر سوخته» و «پدر سگ». اغلب فحش هایی که برای زنان به کار می رود چندان رکیک است که به ترجمه آنها مجاز نیستم و این کلمات قبیح را اغلب از دهان کودکان خردسال می توان شنید که بر معنای آنها نیز وافق نیستند و به تقلید از بزرگترها به کار می برند. همان ص22 [برای ما ایرانیان تحقیر جنسی یکی از بدترین انواع ناسزاگویی هاست که به فحش ناموسی معروف است.]

ایرانی به خانواده پایبند است
ایرانی درک نمی کند که چگونه می شود دور از خانواده به سر برد یا از کار و سرنوشت آنها غافل ماند. بدین علت بود که روزی صدر اعظم از من پرسید آیا در اروپا هیچ خویشاوندی ندارم. پس از آنکه به پرسش او پاسخ مثبت دادم با ریشخند از من جویا شد که« پس نکند با قجران خویش و قومی!»همان، ص 159

ایرانی خواب آلوده و سست است
افتخارات ملت ایران که یکی از جالب توجه ترین ملل عالم است بیشتر، از عظمت گذشته او ناشی می شود و مادامی که گرفتار عوارض کهولت نشده باشد کاملا شایستگی آن را دارد بار دیگر که در تاریخ و فرهنگ جهان بشری نقش بسزا را بعهده بگیرد. همان ص 9 و 10. هرگاه به منابع و امکاناتی که ایرانیان در اختیار دارند می اندیشم و قبل از همه، نژاد نیرومند و بیدار آن ملت را در نظر می آورم الزاما به این نتیجه می رسم که بار دیگر از خواب آلودگی و سستی فعلی نجات خواهند یافت و تجدید حیات خواهند کرد. زمانی کشوری دچار زوال می شود که اهالی آن به فساد گرفتار شده باشند. چنین مطلبی در مورد ایران مصداق ندارد و به هیمن دلیل آینده ای خوش برای آنان قابل پیش بینی است.همان ص 331.

[ حدود 150 سال از پیش بینی پولاک سپری شده است. اما هنوز ایرانی از سستی و رخوت خارج نشده و آنچنان که باید در این مدت نتوانسته است از لحاظ علمی و فرهنگی جایگاه در خور خود را بیابد.]

ایرانیان با کم آبی مبارزه کرده اند
ایرانیان از مدت ها پیش تیز هوشی خود را به کار انداختند تا به شیوه هیا گوناگون کمبود برف و باران را جبران کنند. رایج ترین تمهیداتی را که برای آبیاری مصنوعی مزارع به کار گرفته اند، از این قرار اند: قنات ها، تقسیم و انشعاب رودها، سدها و بندها و چاه ها. همان ص 345


صاحب منصبان ایرانی بر اساس اعمال نفوذ، رشوه و روابط تعیین می شوند
سرباز ایرانی نیرومند، خوش اندام و قانع است. سختی های بسیار را از قبیل تشنگی، گرسنگی، سرما و بی خوابی و پیاده روی ممتد تحمل میکند. از آن گذشته فطرتا جسور است. خلاصه تر بگویم در این مملکت مصالح خوب برای تشکیل یک سپاه عالی وجود دارد. اما صاحب منصبان از هیچ یک از فنون نظامی مطلع نیستند. یک پسر بچه شانزده ساله از مدرسه بیرون می آید و بر اثر اعمال نفوذ، رشوه دادن، خریدن و یا ملاحظات خانوادگی به منصب سرتیپی می رسد! کار مهم این صاحب منصبان این است که مزد سربازان را به جیب بزنند و وجوهی را که باید صرف خوراک و پوشاک سربازان شود بالا بکشند. همان ص
46[ امروزه هم در مسائل مختلف رشوه دادن، ملاحظات خانوادگی و پارتی بازی به روشنی دیده می شود]


ایرانی در پذیرایی از مهمان دست و دل باز است
هیچ چیز برای یک ایرانی غم انگیزتر از آن نیست که ناگزیر باشد غذای خود را در تنهایی بخورد. این مطلب حتی در مورد طبقات کم درآمد هم مصداق دارد. ایرانی در خرج برای پذیرایی از مهمان اسراف می کند، چنانکه گاه مقدار غذایی که برای صد نفر کفایت می کند، در برابر معدودی مهمان می گذراد. همان، ص82

[ محمد حسین ادیب در کتاب جامعه شناسی ایران می گوید: ایرانیان نوعا در پذیرایی از مهمان از قدرت خرید واقعی خود، بیشتر هزینه می کنند و گونه ای اغراق در توانایی قدرت خرید در این موضوع مشاهده می شود. در واقع ایرانی می کوشد جایگاه طبقاتی خود را پنهان سازد و آن را در طیف های بالاتری نشان دهد. اغراق در نمایش تمکن باعث کاهش سطح رفت و آمد فامیلی می شود. نظر به اینکه رفت و آمد های فامیلی مهمترین تفریح جامعه شهرنشین ایران است.]

ایرانی به گذشته نگاه می کند نه به آینده
اگر در ایران با صد نفر از فهمیده ترین و برجسته ترین افراد صحبت نمایید، می بینید که هیچکس در فکر اصلاح کشور نیست و حتی در مخیله کسی خطور نمی کند که درآینده می توان این وضع را تغییر داد و همان طور که همه چیز دنیا عوض می شود، زندگی اجتماعی و سیاسی ایران هم باید عوض گردد. ولی در عوض تمام صحبت های آنان مربوط به گذشته است. هر لحظه دم از بزرگان و پهلوانان گذشته می زنند و به وجود آنها افتخار می کنند و به همین ترتیت همواره فکر آنها معطوف به گذشته است. شاید هم حق با آنان باشد، چرا که ما هیچ چیزی را در زندگی خود پیدا نمی کنیم که مبدا ان مشرق زمین نباشد و هر پیشرفتی که نصیب بشر شده از مشرق زمین گرفته شده است. منتها ما پس از اینکه افکار و علوم را از آنها اقتباس کردیم، به نوبه خویش در آنها دخل و تصرف کردیم و تغییراتی به وجود اوریدم که به کمال یا رفع نواقص آنها شد. گوبینو، ژوزف آرتوردو. سه سال در ایران. انتشارات کتابسرا، ص 161


ایرانی راحت طلب، مهمان دوست، مطیع پدر و مادر
مهربان با خدمه، درستکار در کسب، بخشنده و اهل تسامح است
ایرانی راحت طلبانه، می خواهد همه چیز را دلپسند خود سازد. میهمان دوست است، به ویژه نسبت به بیگانگان با نظر خوش نگاه می کنند. فضیلت های خانوادگی اش زیاد است. نسبت به فرزندانش با گذشت و مهربان است. در مقام پسر، احترام بسیاری برای پدر و مادر قائل است. عشق و علاقه وافری به مادر دارد. هرگز نمی گذراد او گرسنه بماند و خواسته های مادرش برای او به منزله قانون است. با مادر بزرگ با احترام رفتار می کند. بردگان سیاه و لله ها خیلی محترم هستند. ایرانیان نسبت به خدمتکاران خود بسیار مهربان اند و چه بسا خدمتکاران ، ارباب را «پدر» خطاب می کنند. من هرگز ایرانی را ندیده ام که به اسب و برده اش بی محبت باشد و اگر فقیر شد نخست پیراهن خود را می فروشد سپس برده اش را. البته با آنکه در غالب ادوار تاریخ ایران برده داری تاریخی وجود داشته است، ولی همچون یونان و روم در دوران باستان و و بردگان سیاه در آمریکا در دوران جدید برده داری تولیدی به هیچ وجه دیده نمی شود. به طور کلی بازرگانان ایرانی از نظر اخلاقی در مقایسه با اروپا وضع نا مساعدی ندارد. درستکاری در معاملات و رعایت انصاف از طرف کسبه و بازرگانان ایرانی، نسبت به همه حتا با خارجیان، مغایر با اظهارات و نوشته های محققان و نویسندگان انگلیسی می باشد.[ البته امروزه تمامی آن ویژگی های پسندیده، آن هم در مقایسه با دوره انحطاط قاجاریه، جای خود را به تقلب، دغلکاری، بی ادبی، خشونت و عدم احساس مسولیت داده] ایرانیان نسبت به تهیدستان بدون تظاهر بخشنده هستند. رویهمرفته در ایام عادی کسی از گرسنگی نمی میرد. «مسامحه» صفت ایرانیان است. فردا پاسخ همه خواسته هاست و فردا یعنی تاخیر بی نهایت. شکنجه، تنبیه غیر عادی و دردناک جزء اصول قضایی آنان است. زندان انفرادی و مجازات های دراز مدت ندارند. به ندرت کسی را بیش از یک سال در زندان نگاه می دارند. معمول است که در سال نو با عفو ملوکانه زندانیان را به طور جمعی آزاد می کنند. ایرانیان خود را پاکیزه نگاه یم دارند و خودشان و لباسشان را زود به زود می شویند. و ظاهر خود را به بهترین وضع می آرایند و همه حیوانات را دوست می دارند. دکتر ویلز، ایران در یک قرن پیش (سفر نامه دکتر ویلز). انشارات اقبال، ص 354 تا 358



ایرانیان به سنن و آداب دیرین خود پایبند اند
ایرانیان ذاتا به سنن و آداب و رسوم دیرینه خود دلبستگی تام دارند و در تمام انقلاب هایی که بر اثر تهاجم های خارجیان در این سرزمین روی داده، ایرانیان همیشه کوشیده اند که از سنتها و از عادات نیاکان خود دست نکشد. ایرانیان نه تنها به آداب و رسوم فاتحان اعتنایی نکرده بلکه آنها را هم به آداب و رسوم خود آشنا و آموخته ساخته و در بعد در خود تحلیل برده است. المانی، هانری. سفرنامه از خرسان تا بختیاری.

[ ایرانیان هیچگاه به تقلید بی چون و چرا از دیگران نپرداخته اند و هرچه را که از دیگران ستانده اند با دانش و بیشن خود در آمیخته اند و تعالی بخشیده اند و مهر هویت فرهنگی خویش را بر آن نقش کرده اند. شاید امروزه کمی در این امر سستی شده اما همیشه در درازنای تاریخ همه آفریده های فرهنگ ایران، چه پیش و چه پس از اسلام، در تمامی زمینه ها به روشنی و به گونه خیره کننده، هویت ایرانی خود را بیان می دارد. هنر برخورد آگاهانه با فرهنگ های دیگر و بهره جستن از آنها به دور از غرض شدن و از دست دادن هویت از ویژگی های تابناک فرهنگ ایرانی است. ایرانی از فرهنگ تقلید و تسلیم دور بوده و همیشه حرفی برای گفتن داشته است.]

ایرانیان برای باز کردن سر صحبت از آب و هوا سخن می گویند
ایرانیانی که به دیدن ما می امدند، راست و دو زانو روی قالی می نشستند و با گفتن از وضع هواسر صحبت را باز می کردند و چندان از سرما و گرما می گفتند که خسته می شدیم.سفرنامه یوشیدا ماساهارو. انتشارات آستان قدس رضوی


ایرانیان در رابطه با اقلیت ها آزاد اندیش و بزرگ منش اند
به رغم تعصبات شدید مذهبی که بین کشورهیا اسلامی است، ایرانیان درباره پیروان مذاهب دیگر بسیار آزاد اندیش و بزرگ منش اند، برای مثال ترکمن های سنی، که از قبایلی هستند که همیشه با ایرانیان بد رفتاری می کنند، همه ساله برای رفتن به مکه از این کشور می گذرند، بی آنکه با کوچکترین آزار یا ناراحتی روبرو شوند. اورسل، ارنست. سفرنامه اورسل، انشارات زوار


ایرانی فرهنگ خود را حفظ می کند
ملت ایران چون کهنسال است و ریشه های مستحکمی در سده ها و اعصار گذشته دارد، ملتی پابرجا و پر جاذبه است. به همان سادگی که نیاکان این ملت، مهاجران مقتدر یونانی، مقدونی و گرجی را مجذوب خود نمودند، هر عنصر خارجی دیگر را نیز در خود مستحیل کرده و همسان خود می گردانند. سلسله ای که هم اکنون در ایران سلطنت می کند، اگه چه از ریشه و تبار ترکمن است اما آنها ترکمن بودن خود را فرامش کرده اند. همچنین تعداد زیاد لهستانی که به ایران پناهنده شده اند، زبان و دین این مملکت را به جای زبان و دین خود پذیرفته اند و کودکان خود را کاملا ایرانی بار آورده اند. همان کتاب ص 270

[ هگل فلسوف بزرگ آلمانی معتقد است که « تکامل با تاریخ ایران آغاز می گردد» ملت ایران بارها در تاریخ نشان داده است که چگونه ملتی مغلوب می تواند از راه صلح بر غالب پیروز گردد. به راستی فرهنگ و تمدن درخشان ایران از دوران باستان الگوی آموزش و فراگیری همزیستی مداراجویانه ی آیین ها بوده و این حقیقتی یست که اندیشمندان جهان به آن گواهی داده اند. آرنولد توین بی مورخ نامی انگلیسی در کتاب تاریخ تمدن (ترجمه یعقوب آزند) می گوید: « نه تمدن چین و نه تمدن ارتدوکس شرقی روسیه، هیچکدام فرمانروایان مغولی چین و فرمانروایان مغولی روسیه را تحت تاثیر قرار ندادند، اما فرمانروایان مغولی ایران جذب اسلام گردیدند و هیمن مساله یک پیروزی فرهنگی برای تمدن اقوام مغلوب اسکان یافته بر فاتحین نظامی و خانه به دوش محسوب می شد.»]


انحطاط و فساد چون لایه ای ضخیم روی ایران کشیده شده است
آیا ایران دوباره زنده خواهد شد؟ آیا جنبش بیداری نوین ایران که توسط روشنفکران و اندیشمندان این قوم با استعداد رهبری می شود، ریشه خواهد دوانید؟ آیا کوشش های آنها به نتیجه خواد رسید و این کشور حیاتی تازه خواد یافت؟ آینده به این پرسش ها پاسخ خواهد داد. گروته، هوگو. سفرنامه گروته، نشر مرکز

[ این پرسشِ ابتدای سده بیستم همچنان پس از گذشت یکصد سال از آن تاریخ همچنان در ابتدای سده بیست و یکم پابرجاست، در حالی که بر صورت مساله ها افزوده شده است. آیا ایران دوباره زنده خواد شد؟ ایران به کجا می رود؟ نوجوانان و جوانانش تا چه اندازه آمادگی بر دوش کشیدن بار فردا را خواهند داشت؟ وقتی چاه های نفت تمام شود و معادن تهی، آیا بایستی به فقر قجری باز گردیم؟ برای این چالش ها چه چاره ای اندیشیده شده است؟]


زمانی که مردم ایران به اصول تمدن و فرهنگ آشنا بودند
اروپاییان در توحش و بربریت می زیسته اند
نباید فراموش کرد که ایران در گذشته مشعلدار تمدن و فرهنگ گیتی به شمار می رفته و زمان داریوش و خشایارشا آواز کوس عظمت آن از آفاق تا آفاق می رسیده است. در آن زمان که ایرانیان به اصول تمدن و فرهنگ آشنا بودند، اروپاییان فرسنگ ها با تمدن فاصله داشته و شاید هم در توحش و بربریت می زیسته اند. تمدن ایران به قدری نیرومند است که هنوز هم در کلیه شئون و مظاهر زندگی کنونی مردم این کشور آثارش آشکار است. سفرنامه ویلسن. انشارات وحید. ص 91


ایرانیان تنبل اند
تعطیلات بی شمار، خوابیدن نیمروز به ویژه در تابستان، تعداد نوکران غیر ضروری و بالاتر از همه دودلی و تعلل را به عنوان یک عادت جبلی می توان عوامل فرضی در ایجاد تنبلی ایرانیان دانست. میلسپو آرتور چستر. ماموریت آمریکایی ها در ایران. انتشارات پیام


ایرانیان فاقد پشتکار و وجدان کار اند
دو خصلت اجتماعی که به عقیده ناظرین خارجی و حتی خود ایرانیان به ندرت در جامعه ایران یافت میشود عبارت اند از: پشتکار و وجدان کار. ایرانیان در فرهنگشان برای این دو خصلت ارزش فراوانی قائل ند اما متاسفانه کسانی که دارای این خصوصیت باشند اندک هستند. حقیقت این است که کم کاری، غیر فعال بودن و امروز و فردا کردن ایرانیان خیلی تاثر بر انگیز است.همان. ص 13


ایرانیان برای وقت ارزش قائل نیستند
دهقان ساعت 9 یا 10 به مزرعه می رود. تاجر بازار در حالی که پا روی پا انداخته در پیشخوان دکانش با بیحالی منتظر مشتری می نشیند و تقریبا در منزل هر ایرانی با اشخاصی مواجه می شویم که با وضع آراسته بیکار نشسته است. در قهوه خانه ها و کاروانسراها، در کنار خیابانها و جاده ها، گروه گروه از مردم ایران لم داده، صحبت می کنند، قلیان می کشند و یا ورق بازی می کنند. ایرانیان هرکاری را که داشته باشند عجله ای در انجام آن ندارند، اگر کنفرانسی قرار است در ساعت 4 بعد از ظهر شروع شود، کنفرانس کار خود را در ساعت 5 و نیم بعد از شهر شروع می کنند. همان ص 94



اکثر آمریکایی ها و اروپایی ها که مدتی در ایران زیسته اند
علاقه مندند در این کشور بمانند
آیا تمدن صنعتی غرب باعث خوشبختی و آسایش تبعه خود گردیده است؟ روان شناسان دائما به مردمی که از مظاهر تمدن صنعتی غرب بهره مند هستند، توصیه می کنند تا زندگانی آرامتری برای خود برگزینند و تجربه نیز نشان داده که اکثر آمریکایی ها و اروپایی هایی که مدتی در ایران زیسته اند، علاقه مندند در این کشور بمانند و از فقدان شرایطی که ما آن را آسایش مدرن و لوکس نام نهاده ایم، چندان هم ناراضی نستند. بسیار مظاهر تمدن غربی، وقتی با معیارهای عقلانی سنجیده می شود، در شمار چیزهای پوچ و بی معنی در می آیند، مثل آدامس که عرضه آن در ایران به هیچ وجه مورد استقبال مردم واقع نشد. همان، ص 277

[ اکنون هم بسیاری از ما ایرانیان به ویژه سالخوردگان در سخن با میلسپو آمریکایی همراهی می کنیم. بسیار شنیده می شود که کجاست آن سکوت و آرامش و آن برخوردهای دلپذیر انسانی؟ کجاست آن کوچه های آرام؟ کجاست آن شور و شادی که در گذشته بوده و الان نیست؟]


ایرانیان بی مصرف، فاقد قابلیت های عملی و بدون انرژی و پشتکار اند
ایرانیان در مجموع قومی بی مصرف، فاقد قابلیت های عملی و بی بهره از انرژی و پشتکاراند و حتی الامکان نباید به گفتار و کردار آنها دل بست. ژنرال دنسترویل توصیف جالبی از شخصیت ایرانی ارائه می دهد و می گوید: « با آنکه ایرانیان از کودکی با پند و ادرزهای حکیمانه ی سعدی و دیگر متفکران ایرانی بزرگ شده اند- و ناگفته نماند که در کلام آنها نیز برای هر مشکل و مساله ای پاسخی هست- هیچگاه در اندیشه به کاربردن این مواعط نیستند و صرفا به نقل قول اکتفا می کنند.» مابرلی، جیمز فردریک. عملیات در ایران. ص35



ادامه دارد...

Borna66
09-14-2009, 05:13 AM
بر کناری سلسله قاجاریه و تشکیل حکومت موقت در 31 اکتبر 1925 (1304 خورشیدی) انجام گرفت و یک ما بعد سلطنت رضا شاه آغاز شد. دگرگونی های دوره رضا شاه نسبت به دوره ایلی قاجاریه گام های پیشرفته تری به شمار می رفت، اما روش نابخردانه(: غیر منطقی) رضا شاه در موارد مواجهه با مذهب، مارکسیسم و... شوند نابرابری و ناسازگاری با اندیشه همراه بود به گونه ای که می توان ادعا کرد اگر انقلاب مشروطه این گونه از کار نمی افتاد نوگرایی با همکاری گسترده مردم و شاید با ژرفای بیشتری به اجرا در می آمد. ایران که در آغاز سده بیستم ( پایان های دوره قاجاریه) حدود 15 میلیون جمعیت داشت که بیشتر آنها گرسنه و تهیدست بودند و برای کناسی به ترکیه و قفقاز و ... می رفتند ناگهان از موهبت پول نفت، از نظر آموزش، پوشاک، خودرو، خانه و ... از بسیاری از کشور ها پیش افتاد، در حالی که از نظر جنبه های تولیدی رفتاری همچنان ایلی و کشاورزی باقی ماند. بازتاب این ناهمخوانی ها در سفرنامه ها و گزارش های بیگانگان چشمگیر است.



دوره پهلوی



ملت ایران در برابر همه مصائب پایدار بوده است


پیروزی های نظامی و انقلاب های مسلکی بر سر ایران فرود می آیند، ولی بی آنکه در آن نفوذ کنند، خود در آن غرق می شوند. ایران به دلخواه خود یا به عبارت دیگر بر حسب نبوغ خود، شکل مذهب، فرهنگ و هنر یا حکومتی را که باعث جاودانی و پیشرفت حیات اوست، قالب ریزی می کند. پایداری شگفت ملت ایران در برابر آن همه مصائب مرگ بار طی چند هزار سال تاریخ، دکتر هرتسفلد [ متخصص آثار باستانی ایران که چندین بار از سوی موزه شیکاگو برای کاوش آثار باستانی به ایران فرستاده شد.] را متعجب ساخته، همچنان که دیروز « کنت دوگوبینو » را به شگفتی انداخته بود و اکنون هم مرا به نوبه خود به تحسین واداشته است.پرنو، موریس. در زیر آسمان ایران. صفحه 99



بیکاری ورزش مورد پسند ایرانیان است

در تابستان تهرانی ها به شمیرانات هجوم می برند. کسانی که موفق به یافتن خانه ای در شمیران نمی شوند، در باغ ها یا در زیر چادر سکنا می کنند. در شیمرانات می بینی کنار هر جویبار را چادر نشینان غیر حقیقی اشغال کرده و به ورزش مورد پسند خود یعنی بیکاری مشغول اند. ایرانیان با این راحت طلبی و ول نشستن، هنر بیکاری را به درجه کمال رسانیده اند که غربی ها حتی از رسیدن به گرد آن و حتی از درک آن عاجزاند! همان ص 15




ایران آکنده از ناسازگاری هاست ( 1926 میلادی)

مردم ایران بین قرون وسطا و قرن بیستم زندگی می کنند. مثلا چاپارخانه بین شهرها بی سر و سامان است و بی اندازه کند. بر عکس در تهران از رادیو، صدای زنگ ساعت « بیگ بن » را می توان شنید و خبرها در همان زمان که در لندن پخش می شود در تهران به شما می رسند. نیز در حالی که یک شتر، هر چه تیزرو باشد، سی روزه کالایی را از تهران به مشهد می رساند، برای خود شما بیش از شش ساعت لازم نیست تا همین فاصله را با هماپیما طی کنید. ایران از جمله کشور های نادری است که در آن بی شک هرگز مرحله بینابین ترقی، یعنی منزلگاه قرن نوزدهم، شناخته نخواهد شد. سکویل وست، ویتا. مسافر تهران، نشر و پژوهش فرزان روز. ص 96



ایرانی متمایل به اندیشه ورزی
و باریک بینی در موضوعت فلسفی است ( 1935 میلادی )

ایران فوق العاده سریع الانتقال، سریع الادراک و باهوش است. این سرعت انتقال و تیز فهمی در مراحل اولیه زندگانی و روزگار کودکی در او آشکار می شود. قوای فکری ایرانی چنان است که پیوسته او را به اندیشه ورزی و باریک بینی در موضوعات فلسفی بیشتر از امور پوچ و بیهوده متمایل می گرداند. راس، دنیس. ایران و ایرانیان، ص 15




ایرانیان مردمی از خود راضی و خیال پردازند ( 1933 میلادی )

پس از چند ماه اقامت در ایران متوجه شدم مردمش از خود راضی هستند و برای توجیه غرورشان حقایق را تحریف می کنند و از بیان واقعیت هایی که پیشرفت آینده شان به آن بستگی تام دارد سرباز می زنند. در چهلستون اصفهان از مجسمه ای کنار حوض عکس می گرفتم که مردی ایرانی با لحن بسیار ظریف فرانسوی پرسید : « از زیبا ترین مجسمه جهان عکس می گیرید، نه؟»
- «راستش نه، قشنگ و جالب است، ولی بدون شک زیبا ترین نیست. چه چیزی سبب شدن که این طور فکر کنید؟»
- «این نظر همه خارجی هاست»
- «شاید درست نفهمیدید، یا آنها بی اطلاع بودند یا خواسته اند بسیار مودبانه رفتار کنند.»
- «مسلم است که آثار هنری ما از هر کشور دیگری بهتر است»

بسیاری از ایرانیان چنین فکر می کردند، ولی افراد دیگری هم بودند که دید منصفانه تری دارند. اگر بناست ما هم منصف باشیم باید این را بپذیریم که ملت های اروپای شرقی و خاورمیانه باید به طریقی وضعیت خود را در برابر موفقیت های مشهود و بی شمار ما در عرصه صنایع و زمینه وسایل رفاهی و سرگرمی و نیز در عرصه علم و فرهنگ که کمتر آشکار است، توجیه کنند. این مساله تا این حد برای ما درک شدنی است که آنان از آنجا که مدت هزاران سال است در ارزیابی ارزش ها و سنت های خود ناتوان بوده اند، امروز نی توانند بدون زیاده روی و اغراق، احساس احترام و اعتماد به خود را حفظ کنند. هاکس، مریت. ایران: افسانه و واقعیت. ص 17



ایرانیان بسیار مهمان نواز و مودب اند

وقتی از کنار یک خانواده ایرانی که مشغول صرف ناهار بودند می گذشتم، با مهمان نوازی خاص ایرانیان از من خواستند با آنها هم غذا شوم، ولی من توضیح دادم که باید سریع تر به بازدید ادامه دهم و متواضعانه عذر خواستم. برخورد مودبانه داشتن در ایران شیوه زیبایی است که زندگی را لذت بخش می سازد. ای کاش مردم دنیای غرب نیز می توانستند از چنین برخوردی استقبال کنند. همان ص47
شعر در زندگی ایرانیان نقش مهمی را ایفا می کند یک ایرانی از من پرسید: « کدام یک از شاعران شما بیش از همه زندگی مردم تان را دگرگون کرده است؟» او نمی توانست بفهمد که شهر در زندگی مردم ما نقش چندانی نداشته است. بسیاری از مردم ایران به افکار دینی، شعر و ادبیات کهن علاقه مندند و این امر در اروپا نادر است. نقل قول هایی از نویسندگان کلاسیک نظم و نثر هنوز در گفتار آنها رایج است؛ گروهی از مغازه داران ممکن است هنگام صرف چای، وقت خود را بی جهت از دیدگاه عملی، صرف تمجید نظریه ای یا بحث درباره عقاید و سبک شاعری قدیمی کنند. در شیراز کفاشی بود که هر روز به دیدار دوستانش در چایخانه ای در کنار دروازه قرآن می رفت. آنها اشعاری را از روی کتاب یا از بر می خواندند. یک ایرانی پر استعداد و بسیار سفرکرده می گفت: «وقتی ما ایرانیان از نقل گفتار فردوسی دست برداریم، زندگی ایران به آخر خواد رسید.» همان، ص 40 و 89 [شاید شاهنامه بیش از هر کتاب فارسی در این هزار سال خوانده شده باشد و مردم پارسی زبان با داستان های آن آشنایی بیشتری دارند. شاهنامه زبان غالب گویندگان و نویسندگان ایرانی را در این هزار سال باز کرده است. فرهنگ ملی ما فرهنگی است که با گذشته پیوستگی دل انگیز دارد.]



ایرانی نمی داند که در زندگی چه چیزهایی از او دریغ می شود !!! بسیاری از ایرانیان می گفتند از بخت خود راضی هستند، زیرا بهتر از آن را نمی شناسند. در یکی از مسافرت هایم هنگامی که زنی روستایی به نام فاطمه به خوراک، پوشاک، قلم و کاغذ و چهره بی چین و چروک من چشم می دوخت می فهمیدم که چقدر شاد و خوش وقت می شد اگر می توانست بسیاری از آنچه را که زندگی از او دریغ کرده بود داشته باشد. فاطمه فکر می کرد که من از نظر سنی باید به جای دختر او باشم، در حالی که من به جای مادر او بودم! و به زودی او فرسوده خواهد شد. همان ص 110 [ فاطمه ها هنوز هم به شوند سختی و دشواری کار در روستاها و سرزمین های عشایری و حتی در شهر های ما دچار پیری و فرسودگی زودرس می شوند.]



زن ایرانی وراج، سخن چین و پوچ است

در ایران مسائل و مشکلات بسیار است، چون این کشور از خوابی گران بی می خیزد و مردم بی شماری مایل اند از آنچه در حال اتفاق افتادن است سخن بگویند، اما بیشتر زنان به وراجی و سخن چینی درباره همسایگان و گفتگو از لباس ها و خدمه خود قناعت می کنند، به خصوص بیشتر صحبتشان درباره لباس است. از چهره زیبای گلگونشان چیزی به جز پوچی نمی تراود. مردان، زنانی را می بینند که یک روز تمام در حمام می گذرانند و در آنجا به اندازه سه روز مطالب زشت و عاشقانه در ذهن خود انبار می کنند. این زنان کم کم جذبه جوانی و زیبایی از نظر جسمی را از دست می دهند و به افرادی بدقیافه و تن پرور بدل می شوند.همان ص203



در ایران جریان پیشرفت باید از بالا آغاز شود در هیچ نقطه ای از ایران مطبوعات آزاد دیده نمی شود. آزادی سیاسی وجود ندارد و مردم نمی توانند در هیچ یک از انجمن هایی که کمترین رنگ سیاسی دارد یکدیگر را ملاقات کنند. هیچکس تا اعتماد کامل به فرد خارجی نداشته باشد با او بحث سیاسی نمی کند. اما اگر مست یا در خلوت باشد آنچه را که به فکرش می رسد، بازگو می کند. مطبوعات همیشه مدیحه سرای شاه اند. استنباط همیشگی روزنامه نگاران چنان است که گویا در ایران هیچ عیب و نقصی وجود ندارد. در مقاله ای ادعا شده بود که جاده ها عاری از خطر است، در حالی که این یک دروغ است. به طور مکرر به ایرانیان گفته ام که اروپاییان به خاطر آنکه مردم روستا الاغ سوار می شوند و یا بخاطر گدایان و لباس های خاص محلی، آنان را سرزنش نمی کنند، بلکه زمانی به سرزنش آنان می پردازند که در مورد قلمرو خود صداقت نداشته باشند و اصرار ورزند که حقایق را غیر از آنچه هست، جلوه دهند. همان، ص 229




یهودیان نسبت به ایرانیان وفادار بوده اند ( 1953 میلادی )

شکیبایی و مهربانی که کوروش بزرگ و برخی از جانشینانش نسبت به یهودیان نشان دادند، جای شگفتی نمی گذارد که چرا آنان از ایرانیان به نیکی یاد کرده اند و روزگاری دراز را بدانان وفادار مانده اند. به هنگام فتح بابل در سال 539 پیش از میلاد، کوروش با رهاندن یهودیان از اسارت با آنان همدردی کرد. در تورات چنین آمده است که: «این پروردگار شماست که از کوروش می گوید، او چوپان من است و در زمین آن کند که من می خواهم.»[ بی تردید یکی از مهم ترین شوند های پایدار ماندن جامعه ایرانی، با همه نابسامانی ها، ناهمگونی و ناسازگاری ها و چیرگی نظام تیره ای و قومی بر تعاملات مدنی به ویژه در هزار سال اخیر، پای بندی به منطق سازگاری و مدارای نژادی و زبانی بوده است. بدین ترتیب جامعه ی ما با بهره جویی از این مانداک (:میراث) گران بها که ریشه در فرهنگ گذشته ما دارد، تا امروز توانسته است موجودیت خود را بپاید. ]



ایرانی فرد گراست و به مشارکت و همکاری گرایش ندارد
( همزمان با دوران آغازین محمد رضا شاه پهلوی )

ویژگی هایی که من در اینجا ذکر می کنم نباید نژادی، ثابت و تغییر ناپذیر تلقی شوند. علت آنها تاریخی و اقلیمی است. از لحاظ تاریخی، ناامنی، حکومت استبدادی، و فقدان هرگونه دگرگونی بر ایرانیان تاثیر گذارده است. از نقطه نظر محیط، زندگی بر اساس اقتصاد کشاورزی با پیوه های ابتدایی، با تشکیلات قرون وسطایی و فئودالی، با واحد های کشت که هرکدام از دیگری مجزاست و بخش عمده آن در مرز خشکی؟! قرار دارد، عملا در حال رکود مانده است. بدین سان ایرانی به نحو برجسته ای فرد گرا شده و در مغزش فقط زندگی بی ثبات خود را گنجانده است، بدون توجه به جامعه ای که در آن زندگی می کند و همیشه به آن بد گمان بوده و از آن می ترسیده است. گرایش او به مشارکت و همکاری با دوستانش محدود است و تقریبا از هرگونه استعداد سازمان دهی و قابلیت رهبری بی بهره است. میلسپو، آرتور چستر. آمریکایی ها در ایران. ص 106


به رغم همه بلایا، روح کهنسال ایران فنا ناپذیر است

برای ما تصور این نکته دشوار است که چگونه عمر تمدن ایرانی پس از چنین فاجعه هایی به سر نیامد.

پاسخ این مشکل را دو تن از مشهور ترین بزرگان شعر فارسی به ما می دهند و این دو سعدی و حافظ اند.
شاعر نخستین، معاصر با اشغال مغولان و دومین مقارن با یورش تیمور است. در آن هنگام که جهان هرچه در آن بود فرو می ریخت، سعدی در باغ های شیراز از وصف گل و بلبل غافل نبود و هیمن خود دال بر این است که فرهنگ ایران جاودانه است و هرگز نمی میرد. همان، ص111



میشل فوکو نویسنده و متفکر فرانسوی دوبار از 25 شهریور تا 2 مهر 1357 و از 18 تا 24 آبان 1357 خورشیدی به ایران سفر کرد و در این سفر ها در تهران و قم و آبادان، با برخی از رهبران ملی و مذهبی دیدار کرد.