PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : قتل خشایارشا (پسر داریوش بزرگ)



Borna66
09-12-2009, 01:52 AM
خشایارشا از جهت عدم بهره مندی های متواتر که در اوایل سلطنتش روی داد بکلی فاقد اراده شد و جهانگیری را فراموش کرده در عیش و عشرت فرو رفت . بزرگان پارس از این جهت که در خط کشورگشایی افتاده و در هر سلطنت ممالکی به ایران ضمیمه کرده بودند از سستی خشایارشا ناراضی گشته با نظر حقارت در او نگریستند . در این احوال اردوان رئیس قراولان مخصوص شاه کنگاشی بر ضد او ترتیب داده خواجه ای را میتریدات (مهرداد) در آن داخل کرد . کتزیاس اسم این خواجه را اسپاتامیترس نوشته . اردوان به دستیاری خواجه مذکور شب وارد خوابگاه خشایارشا شده او را در خواب کشت . پس از این واقعه نزد اردشیر پسر سوم خشایارشا است . او برای رسیدن به تخت این کار کرده و خود اردشیر هم در خطر است . سخنان اردوان چنان در مزاج اردشیر نوجوان اثر کرد که اودرحال برای کشیدن انتقام پدر و حفظ جان خود به سرای داریوش رفته به همدستی اردوان و چند نفر از قراولان او را بکشت . پس از قتل داریوش تخت به ویشتاسپ پسر دوم خشایارشا میرسید ولی چون او ایالت باختر داشت ، و غایب بود اردوان اردشیر را به تخت نشانید با این مقصود که چندی با او مماشات کند تا موقع قتلش برسد و خودش تخت را صاحب شود . جهت امیدواری او را به بهره مندی از اینجا باید دانست که در زمان خشایارشا اعتباری زیاد و اهمیتی یافته بود و هفت پسر او مشاغل مهم در دوایر دولتی داشتند ولی اردشیر همین که بر کنگاس او آگهی یافت پیش دستی کرده نابودش کرد (شرح قضیه در جای خود بیابید) اسم این شاه در داستانهای ما فراموش شده و در بعض کتب قرون اسلامی اسم او را نویسندگانی مانند ابوریحان بیرونی وابن عبری و غیره ذکر کرده اند ولی چیزی راجه به او نگفته یا اگر هم گفته اند بسیار مختصر و مندمج است در کتیبه هایی که از این شاه مانده و ذکر آن در جای خوب بیاید اطلاعاتی مندرج نیست جز اینکه این شاه خود را معرفی کرده و گفته فلان بنا را من کرده ام یا فلان ینگ را پدرم داریوش تهیه کرد و چون چیزی بر آن ننوشت اکنون من مینویسم . بنابراین یگانه منبع اطلاعات ما بر احوال این شاه مورخان یونانی اند و از همه مفصل تر هرودوت به او پرداخته زیرا نام خشایارشا یا جنگهای مهم ایران و یونان ملازم است . پس اگر بخواهیم درباره او چیزی بگوییم ، مبنا را باید تنها مدارک یونانی قرار دهیم . از این نظر ، یعنی اگر این شاه چنان بوده که یونانی او را توصیف کردند ، خشایارشا شخصی است شکیل ، صبیح و خوش محضر . رفتارش نجیبانه است و نظرش بلند . دست باز دارد و دلی جوانمرد ولی با همین احوال عقب نشینی او به آن شتاب پس از جنگ سالامین خبطی است بزرگ که ضعف او را اشکار . نظرش در انتخاب اشخاص صائب نیست و به خطا میرود . رای صحیح را میپسندد ، ولی قوت اراده برای اجرای آن ندارد . مغلوب زنان است و زمام امور را به دست خواجه سرایان و زنان میسپارد . درباره اشخاص مفرط است یا مفرّط . خلاصه آن که از او دوره انحطاط در خانواده هخامنشی شروع شد و زمام امور به دست زنان و خواجه سرایان افتاد ولی شایان ذکر است که با وجود اینکه یونانی ها او را بدترین دشمن خود میدانستند ، باز نتوانستند بزرگ منشی یا چنان که نوشته اند بزرگی روح او را اذعان نکنند . گذشته از هرودوت و مورخین دیگر یونانی ، اسکندر نیز این صفت او را ستوده ، توضیح آنکه در موقع حریق قصور تخت جمشید و ازدحام مقدونی ها و یونانی ها در آنجا ، اسکندر به مجسمه خشایارشا برخورد و چون آنرا افتاده دید ایستاد و گفت : { آیا باید بگذرم و بگذارم تو بر زمین افتاده باشی تا مجازات شوی در ازای اینکه به یونان لشکر کشید ، یا تو را به احترام آن روح بزرگ و صفات خوبی که داشتی بلند کنم } اسکندر این بگفت ، لختی در اندیشه فرو رفت و پس از آن بگذشت (پلوتارک ، کتاب اسکندر ، بند 51 )
منبع مطلب:تاریخ ایران باستان (دوره سه جلدی) جلد اول / حسن پیرنیا

نوشته شده توسط حمیدرضا زبیری