PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دفاع مردانه ژنرال آريو برزن نمونه اي از جانبازي ايرانيان در راه ميهن



Borna66
09-11-2009, 11:17 PM
پايه يادداشتهاي روزانه "كاليستنسCallisthenes " مورخ رسمي اسكندر، 12 اوت سال 330 پيش از ميلاد، نيروهاي اين فاتح مقدوني در پيشروي به سوي "پرسپوليس" پايتخت آن زمان ايران، در يك منطقه كوهستاني صعب العبور (دربند پارس، تكاب در كهگيلويه) با يك هنگ ارتش ايران (1000 تا 1200 نفر) به فرماندهي ژنرال «آريو برزن Ario Barzan » رو به رو و متوقف شدند و اين هنگ چندين روز مانع ادامه پيشروي ارتش دهها هزار نفري اسكندر شده بود كه مصر، بابل و شوش را قبلا تصرف و در سه جنگ، داريوش سوم را شكست و فراري داده بود. سرانجام اين هنگ با محاصره كوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پاي درآمد و فرمانده دلير آن نيز برخاك افتاد.

مورخ اسكندر نوشته است كه اگر چنين مقاومتي در گاوگاملاGaugamela (كردستان كنوني عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست مان قطعي بود. در "گاوگاملا" با خروج غير منتظره داريوش سوم از صحنه، واحدهاي ارتش ايران نيز كه درحال پيروز شدن بر ما بودند ؛ در پي او دست به عقب نشيني زدند و ما پيروز شديم. داريوش سوم در جهت شمال شرقي ايران فرار كرده بود و « آريو برزن » در ارتفاعات جنوب ايران و در مسير پرسپوليس به ايستادگي ادامه مي داد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

« آريو برزن » و مردانش جان دادند تا اسكندر مقدوني از اين پلكان قدرت و عظمت بالا نرود



دلاوري هاي ژنرال آريو برزن، يكي از فصول تحسين برانگيز تاريخ وطن ما را تشكيل مي دهد و نمونه اي از جان گذشتگي ايراني در راه ميهن را منعكس مي كند.
آريو برزن و مردانش 90 سال پس از ايستادگي لئونيداس در برابر ارتش خشايارشا در ترموپيل، كه آن هم در ماه اوت روي داد مقاومت خود را به همان گونه در برابر اسكندر آغاز كرده بودند. اما ميان مقاومت لئونيداس و آخرين ايستادگي «آريو برزن» در اين است؛ كه يونانيان در ترموپيل، در محل برزمين افتادن لئونيداس، يك پارك و بناي ياد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته و آخرين سخنانش را بر سنگ حك كرده اند تا از او سپاسگزاري شده باشد، ولي از «آريو برزن» ما جز چند سطر ترجمه از منابع ديگران اثري در دست نيست.چرا؟

اگر به فهرست درآمدهاي توريستي يونان بنگريم خواهيم ديد كه بازديد از بناي ياد بود و گرفتن عكس در كنار مجسمه لئونيداس براي يونان هرسال ميليونها دلار درآمد گردشگري داشته است. همه گردشگران ترموپيل اين آخرين پيام لئونيداس را با خود به كشورهايشان مي برند: اي رهگذر، به مردم لاكوني ( اسپارت ) بگو كه ما در اينجا به خون خفته ايم تا وفاداريمان را به قوانين ميهن ثابت كرده باشيم( قانون اسپارت عقب نشيني سرباز را اجازه نمي داد). لئونيداس پادشاه اسپارتي ها بود كه در اوت سال 480 پيش از ميلاد، دفاع از تنگه ترموپيل در برابر حمله ارتش ايران به خاك يونان را برعهده گرفته بود.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

آريو برزن و مردانش جان بر كف نهادند تا پايتخت ميهنشان به دست اسكندر به اين صورت در نيايد ، اما ويرانه هاي آن هم خبر از بزرگي و عظمت و اصالت تمدن ايرانيان باستان مي دهد تمدن و فرهنگي كه رسالت پاسداري از آن تكليف بي چون و چراي هر ايراني و ايراني تبار است. تا اين ستون هاي سر به فلك كشيده كه ميراث مشترك همه ايرانيان است بر جاي باشند ، ايران هم باقي خواهد بود ــ به همان گونه كه در 13 قرن گذشته عربان ، اقوام مهاجر ماوراء آسياي مركزي ، مغولها و استعمار گران اروپايي نتوانستند آن را و فرهنگش را از ميان بردارند.

Borna66
09-11-2009, 11:18 PM
آریوبرزن يكي از سرداران بزرگ تاريخ ايران است كه در برابر يورش اسكندر مقدوني به ايران زمين ، دليرانه از سرزمين خود پاسداري كرد و در اين راه جان باخت و حماسه ی «در بند پارس» را از خود در تاريخ به يادگار گذاشت . برخی او را از اجداد لرها يا كردها می دانند.

«اسكندر مقدوني » در سال 331 پيش از ميلاد پس از پيروزي در سومين جنگ خود با ايرانيان ( جنگ آربل Arbel يا گوگامل Gaugamele ) و شكست پاياني ايران ، بر بابل و شوش و استخر چيرگي يافت و براي دست يافتن به پارسه ، پايتخت ايران روانه اين شهر گرديد . اسكندر براي فتح پارسه سپاهيان خود را به دو پاره بخش كرد :بخشي به فرماندهي (پارمن يونوس) از راه جلگه (رامهرمز وبهبهان)به سوي پارسه روان شد وخود اسكندر با سپاهان سبك اسلحه راه كوهستان (كوه كهكيلويه)رادر پيش گرفت ودر تنگه هاي در بند پارس(برخی آنرا تنگ تك آب وگروهی آنرا تنگ آری کنونی می دانند) با مقاومت ايرانيان روبرو گرديد.
در جنگ در بندپارس آخرين پاسداران ايران با شماري اندك به فرماندهي آريوبرزن دربرابر سپاهيان پرشمار اسكندر دلاورانه دفاع كردند وسپاهيان مقدوني را ناچار به پس نشيني نمودند. با وجود آريوبرزن وپاسداران تنگه هاي پارس گذشتن سپاهيان اسكندر ازاين تنگه هاي كوهستاني امكان پذير نبود. ازاين رو «اسكندر» به نقشه جنگي ايرانيان درجنگ ترموپيلThermopyle متوسل شد وبا کمک یک اسیر یونانی از بيراهه وگذراز راههاي سخت كوهستاني خود را به پشت نگهبانان ايراني رساند وآنان رادر محاصره گرفت.
آريوبرزن با 40سوار و5هزار پياده ووارد كردن تلفات سنگين به دشمن ، خط محاصره را شكست وبراي ياري به پاتخت به سوي پارسهPersepolice شتافت ولي سپاهياني كه به دستور «اسكندر» ازراه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پيش ازرسيدن او به پايتخت،به پارسه دست يافته بودند.آريوبرزن با وجود واژگوني پايتخت ودر حالي كه سخت در تعقيب سپاهيان دشمن بود،حاضر به تسليم نشدوآنقدر درپیكار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او ، همه يارانش از پاي در افتادندوجنگ هنگامي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي زير فرمان آريوبرزن به خاك افتاده بود.
لازم به یادآوری است که بدانید یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر چنان جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.
و نکتهآخر اینکه اسکندر پس از پیروزی بر آریوبرزن آن اسیر یونانی را هم به جرم خیانت کشت.

Borna66
09-11-2009, 11:18 PM
+ آریوبرزن که بود؟ (http://ariobarzan.blogfa.com/post-12.aspx)
http://pnu-club.com/imported/2009/09/422.jpg

Borna66
09-11-2009, 11:19 PM
آریو برزن



کنون گویمت رویدادی دگر
زتاریخ دیرین این بوم وبر
چواسکندرآمد به ملک کیان
یکی گرد فرمانده قهرمان
به ایرانیان داد درس وطن
در این ره گذشت از سروجان وتن
که فرزند نام آور میهن است
مر آن شیردل آریو برزن است
چو اسکندر آهنگ ایران نمود
همه آگهان را هراسان نمود
جهانگستری فکر وسودای او
جهانگیری اندیشه و رای او
چو موج شتابنده میراند پیش
بشد کار دارا به سختی پریش
سر انجام, دارا در آمد زپا
از این بار شد پشت ایران دو تا
بسی شهرها را سکندر گشود
به جز پارس, چون راه دشوار بود
گذرگاه او تنگه ای بود تنگ
دو سویش همه صخره و کوه و سنگ
همه سنگها بود ره ناپذیر
همه صخره هایش کهنسال و پیر
در آن تنگه سردار ایران سپاه
بر اسکندر و لشکرش بست راه
چو کوهی سر افراشت بر آسمان
که تا ره بود بسته بر دشمنان
پس از روزها پایداری و جنگ
پس از هفته ها کارزار و درنگ
سکندر نیارست از آن ره گذشت
بکارش فرو ماند و درمانده گشت
سر انجام فکری سکندر نمود
پی چاره تدبیر دیگر نمود
بگفتا به سردار ایران سپاه
که بگذر ز پیکار و بگشای راه
ببخشم تو را بر همه مهتری
از این پس تو سردار اسکندری
ولی آریو برزن پاکدل
پی پاس این خاک و این آب و گل
به اسکندر از خشم پاسخ نداد
چو کوهی فراروی او ایستاد
سرانجام نابخرد گمرهی
به دشمن نشان داد, دیگر رهی
چو اسکندر از تنگه آمد فراز
ز نو آریو برزن چاره ساز
گران پاتر از صخره های بلند
بپا ایستاد اندر آن, تنگ بند
بدین گونه ره بر سکندر ببست
بر او آشکار و مسلم شکست
بدانست جز مرگ در پیش نیست
ورا تا عدم یک قدم بیش نیست
چو نزدیک شد لحظه واپسین
به میدان آورد گفت این چنین:
((بدان ای سکندر پس از مرگ من
پس از ریزش آخرین برگ من
توانی گشایی در پارس را
نهی بر سرت افسر پارس را
به تخت جم و کاخ شاهنشهان
قدم چون نهی با دگر همرهان
مبادا شوی غره از خویشتن
که ایران بسی پرورد همچو من))
چو اسکندر این جانفشانی بدید
سرانگشت حیرت به دندان گزید
به آهستگی گفت با خویشتن
که اینست مفهوم عشق وطن
اگر چند آن آریا مرد گرد پی پاس ایران زمین, جان سپرد
ولی داد درسی به ایرانیان که در راه ایران چه سهل است جان!