PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رهبر سرخ جامگان(بابک خرمدین)



Borna66
09-11-2009, 05:23 PM
بازنويسي: اردشير پشوتني زاده
بابك فرزند مرداس بود كه در آذربايجان به دنيا آمد. بابك را به راستي بايد بزرگترين قهرمان مبارزه هاي استقلال طلبانه و نهضت مقاومت ايرانيان در برابر چيرگي ويران گر بيگانگان دانست و اين تنها بدان دليل نيست كه بابك طولاني ترين و كوبنده ترين مبارزه ها را بر ضد بيگانگان دانست و اين تنها بدان دليل نيست كه بابك طولاني ترين و كوبنده ترين مبارزه ها بر ضد بيگانگان پيش برد و زمان زيادي خليفه عباسيان را در بيم و وحشت نگه داشت ، بلكه بيشتر به دليل اصالت نهضت او و ريشه هاي ژرفي است كه اين نهضت در آن روزگار در ايران داشت.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
بابك از ميان مردم ساده و زحمتكش كشورش برخاسته بود. او روحي سرشار از عشق به ميهن داشت و از جور و ستم بيگانگان به تنگ آمده بود. او اگر به پا خاسته بود تنها به خاطر آزادي ايران بود و مي جنگيد تا ميهنش را از وجود بيگانه بپالايد. مبارزه او از هر گونه جاه طلبي ، مقام پرستي و اشرافيت به دور بود و بابك جز استقلال و آزادي ايران آرزويي در دل نداشت. به همين دليل مردم ميهن پرست ايران صميمانه او را دوست داشتند و به ياريش مي شتافتند و نيز به همين دليل بيگانه دوستان و نوكران اشرافيت بيش از هر مبازره ديگر ايراني به بابك تاخته اند و با انواع گونه گون دروغ زني ها تلاش كردند كه سيماي او را زشت و ناپسند جلوه دهند و خاطر او را تيره و تباه كنند. در حاليكه بابك بيش از هر مبارز ديگري به راه خود ايمان داشت و به راستي تا دم واپسين مبازره كرد.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
آغاز مبارزات او بدين ترتيب بود. ابتدا جاويدان پسر شهرك بر فراز كوهستانهاي اردبيل (آرتاويل يا آورتابيل) گروهي از دهقانان و پيشه وران آذربايجاني را در شرايطي دور هم حمع كرد كه همگي از ظلم و ستم مامون و متعصم عباسي به ستوده آمده بودند. بابك خرم دين هم به همان رزمندگان پيوست. سپس در سال 200 (ه.ق) بابك پس از مرگ جاويدان به جاي او ، رهبري مبارزات را بر دوش كشيد.
او رهبر سرخ جامگان بود. دوستداران او به ياد سربازان هخامنشي ، لباس قرمز رنگ مي پوشيدند. جايگاه اصلي مبارزه او قلعه بابك يا دژ بذ واقع در كليبر آذربايجان بود. اين دژ احتمالا در زمان ساسانيان ساخته شده بود. او طولاني ترين دوره مبازره بر ضد عباسيان را رهبري كرد. كه 22 سال به درازا انجاميد. در حاليكه ديگر مبارزان و استقلال طلبان همگي مدت كمتري توانستند ، مبارزه كنند. به عنوان مثال ابومسلم خراساني 8 سال ، سنباد 70 روز ، استاد سيس يكسال ، هاشم پسر حكيم مقفع 14 سال ، مازيار يكسال بر ضد بيگانگان مبازره كردند.
متاسفانه بابك خرم دين به دليل خيانت اشروسنه و افشين كه از سوي خليفه وعده فرمانروايي خراسان به آنها داده شده بود ، شكست خورد. آذربايجاني ها روز دهم پير ماه هر سال را به مناسبت روز زايش بابك خرمدين در جايگاه دژ بابك گرهم آيي دارند.
منابع:
1- سايت روزنامه ايران irannewspaper.ir
2- كتاب حماسه بابك خرم دين نوشته: نادعلي همداني

Borna66
09-11-2009, 05:23 PM
بابک خرم دين بزرگ مرد اصيل ايراني ، شيرمردي که 22 سال در برابر تجاوز ننگين اعراب به خاک ميهن، مردانه مقاومت و ايستادگي کرد و در نهايت با غدعه و نيرنگ از پا در آمد
از جنبش های دیگر ایرانیان می‌‌توان به مازیار از مازندران، ابومسلم خراسانی و یعقوب رویگر از سیستان اشاره کرد. تلفظ نام بابک به زبان فارسی میانه پاپک بود که به معنای پدر جوان است. پدر بابک اهل تیسفون بود که به آذربایجان کوچید و در پیرامون کوه سبلان زنی را به همسری گزید. بابک در جوانی با شروین پسر ورجاوند سرور گروه مزدکیان تبرستان دیدار نمود. پس از آن او و مادرش به روستای دیگری در آن پیرامونها کوچیدند که مردمش از گروه مزدکیان و خرم دینان بودند. پیشوای آنها جاویدان پسر شهرک بود که از آنجا که بابک در تنبور زدن زبردست و توانا بود او را پیش خود نگه داشت. در سال ۲۰۱ هجری قمری بابک از کیش جاویدانی دست کشید و خود بعنوان پیشوای خرمدینان سر به شورش بر علیه اشغالگران عرب گذاشت. خلیفه تازیان به مدت بیست و دو سال سپاهیان فراوانی را برای سرکوب بابک ایرانی گسیل داشت و سرانجام با همکاری یک ایرانی تبار بنام افشین، اعراب بر خرمدینان ایرانی چیرگی یافتند. و او را به سامَرّا نزد خلیفه بردند. خلیفه معتصم دستور داد تا بابک را سوار بر فیل کردند و در شهر بگردانند و در روز پنجشنبه دوم صفر سال ۲۲۳ با بودن امان نامه‌ای که به او داده بودند به دستور خلیفه او را تکه تکه کرده و کشتند. قرارگاه اصلی بابک خرمدین دژی استوار و سخت گذر بنام دژ بَذ بود که در نزدیکی شهر کَلِیبَر در شهرستان اهر استان آذربایجان شرقی قرار دارد.بابک بابک خرمدین انسان برای پیروزی خلق شده! اورا می‌‌توان نابود کرد ولی نمی‌توان شکستش داد. صدها سال از مرگ سربلندی آمیز این انسان ازاده می‌‌گذرد.در دامنه ساوالان بدنیا امد دردربار بامر خلیفه مثله اش کردند. او وفرزند برو مندش آذر وبرادرش عبدا ﷲ ویاران ازادی خواهش درراه ازادی مردم جان خودرا فدا نمودند..افشین زروسیم وقدرت خلیفه را گزینش و به او ومردم خیانت نمود. وعنوان خاین را نصیب خود نمود.امروز نام بابک روی نوزادان این سرزمین خودنمائی می‌کند. هرسال مردم آزاده جهت سپاسداری از فرزند برومند خود راهی قلعه بابک می‌‌شوند.تا یادش را گرامی دارند. خلیفه :عفوت میکنم ولی بشرطی که توبه کنی ! بابک :توبه را گنهگاران کنند٬توبه از گناه کنند. خلیفه :تو اکنو ن در چنگ ما هستی! بابک:اری ٬تنها جسم من در دست شما است نه روحم٬ دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است. خلیفه :جلاد مثله اش کن! معلون اکنون چراغ زندگیت را خاموش می‌‌کنم. بابک روی به جلاد٬چشمانم را نبند بگذار باچشم باز بمیرم. خلیفه :یکباره سرش را ازتن جدا مکن٬ بگذار بیشتر زنده بماند!اول دستانش را قطع کن!جلاد بایک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت.خون فواره زد.بابک حرکتی کرد شگفتی در شگفتی افزود٬زانو زده ٬خم شد وتمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد.شمشیر دژخیم بالا رفت وپایین آمد ودست چپ دلاور ساوالان را نبز از تن جدا کرد.فرزند ازاده مردم به پابود٬استواربود.خون از دو کتفش بیرون می‌‌جست. خلیفه :زهر خندی زد : کافر! این چه بازی بود که در آستانه مرگ در آوردی؟چرا صورت خود به خون آغشته کردی؟ چه بزرگ بود مرد٬چه حقیر بود مرگ٬ چه حقیر تر بود دشمن!پیش دشمن حقیر٬مردبزرگ٬بزرگتر باید. گفت:در مقابل دشمن نامرد٬مردانه بایدمرد٬اندیشیدم که از بریده شدن دستانم ٬خون ازتنم خواهدرفت. خون که رفت٬ رنگ چهره زرد شود .مبادا دشمن چنان گمان کند از ترس مرگ است٬خلق من نمی‌پسندندکه بابک در برابرگله ء روباهان ترسی به دل راه دهد.... خلیفه از بیخ گلو نعره کشید: ببر صدایش را!!!! وشمشیر پایین آمدوسر. سری که هرگزپیش هیچ زورمند ستمگری فرود نیامده بود. اگر بخاطر غروب آفتاب اشک بریزی ودر سوگ نشینی ٬از تماشای ستارگان درخشان وآسمان زیبا بی بهره خواهی ماند. دهم تیرماه تولدش گرامی باد. « خزه به سنگ غلطان نمی‌چسبد» واپسین وصیت یک زندانی در روز اعدام در۲۱ بهمن نهم فوریه انسانی که گلها را دوست داشت گل بی خار جهان مردم نیکو سیرند. وصیت من خیلی آسان و آسان است چرا که چیزی برای تقسیم کردن ندارم نزدیکان من نیازی به لابه وگریه ندارند «خزه به سنگ غلطان نمی‌چسبد» جسم من ؟ آه اگر قدرت انتخابش را داشتم دوست داشتم به خاکستر تبدیل گردد تا نسیم آنرا ببرد جائیکه برخی از گل‌ها میرویند شاید برخی از ان گل‌ها پژمرده دوباره جان گیرند و شکوفه دهند این واپسین وصیت من است خوشبختی از ان همه شما باد.

Borna66
09-11-2009, 05:24 PM
قلعه باستانی بابک خرمدین که در کوهستان بذ واقع در شهرستان کلیبر قرار دارد، هر ساله در اولین جمعه نیمه دوم تیرماه که مصادف با ایام تولد بابک رهبر سرخ جامگان آذرآبادگان می باشد محملی برای تجمع شمار زیادی از مردم محلی و همچنین برخی مسافران از دیگر نقاط آذربایجان و ایران می شود. موقعیت استراتژیکی و جغرافیایی این قلعه و نفوذناپذیری آن در طی سال‌های جنگ با عرب‌ها سبب شده است که قلعه بابک به یکی از بناهای اسطوره‌ای تاریخ ایران تبدیل شود.این منطقه به دلیل طبیعت و آب و هوای دلربا و جنگل های بکر ارسباران همواره تفریحگاه مردم محلی بوده اما در یک دهه اخیر صحنه برخی فعالیتهای فرهنگی شده که در برخی موارد جنبه سیاسی نیز داشته اند.


جشنی که با حضور ده ها هزار آذری و گردشگران خارجی از جرگه دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران و آذربایجان برپا شده و به بهانه تولد بابک اجتماع عظیمی شکل می گیرد ؛ بابک خرمدین ، رهبر سرخ جامگان واز سرداران ایرانی که بیست و دو سال در مقابل خلیفه عباسی مقاومت کرد و دست آخر به دستورمعتصم عباسی به طرز فجیعی دست، پا و گردن او را قطع کرده و بدنش را با کاه پر کردند و از دروازه‌های بغداد آویختند.


بابک از این رو محبوب آذربایجانی شده است که وقتی انگشتان و دست راست او را قطع کردند، چهره‌اش را با خون آغشته کرد تا معتصم تصور نکند زردی رنگ رخسارش از ترس است. به اعتقاد کسانی که این جشن را برپا می کنند او نماد مقاومت و ایستادگی آذربایجانی ها وایرانی‌ها است. از همین روست که در این روز قومیت‌های مختلف گردهم می‌آیند تا با سرودن شعر و داستان‌سرایی یاد او را زنده نگه دارند و به رسم نیاکان زرتشت خویش آتش به پا کرده در اطراف آتش به رقص محلی و پایکوبی مبادرت می کنند و با صدای زخمه ‌سازهای خویش نام بابک را فریاد می‌زنند. هرچند در سالهای ابتدایی برگزاری این جشن گروههای پان ترکیسم انحصار آن را به عهده داشتند اما با گذشت زمان با تدابیر متولیان فرهنگی و مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمان دولت سید محمد خاتمی این مراسم در بین تمام ایرانی‌ها اعم از ترک و فارس و مسلمان و زرتشتی محبوب شد و به یک جشن ایرانی و ملی تبدیل گردیده وجزئی از تاریخ ایران گردید ولی متاسفانه در سه سال گذشته در اثر تبلیغات شوم تجزیه طلبان این جشن رنگ و لعاب سیاسی به خود گرفته است .


برغم اینکه در نظر اندیشمندانی همچون استاد شهید مطهری ، بابک خرمدین درجلد آیین مزدک و با شورش بر علیه خلفای عباسی موجبات کشته شدن بیش از 250 هزار نفر از مسلمانان را فراهم ساخته پس پرونده لکه دار و ننگینی دارد ولی شادی ایرانیان نه از آن روی که با حمله بابک به بغداد و خلفای عباسی عده کثیری از تبار عرب کشته شده اند می باشد بلکه ایرانیان به آن می بالند که با حمله بابک پایه های حکومت عباسیان این دشمنان سرسخت ائمه اطهار(ع) و اسلام تضعیف شد و اسباب سقوط تدریجی ایشان فراهم آمد.


باید بگویم در اثر غفلت و گاه عدم اهتمام مسئولین فرهنگی در بهره برداری مناسب از جشن های این روز ، عناصری از گروه های پان ترکیسم که به شدت از سوی عوامل نفوذی آن سوی مرزها تقویت می شوند در پی به انحصار درآوردن این جشن و نام بابک این فرمانده ایرانی بوده و با برگزاری برنامه های جنبی سیاسی در کنار آن و دعوت از سخنرانانی از محافل و هیئت های طرفدار مرجعیت درباری سعی دارند به اهداف شوم و تجزیه طلبانه خویش نایل گردند ، حضور شخصیت هایی که از تعصبات قومیتی آنان می توان به خوبی به تفکرات پان ترکیستی شان پی برد ، جریانی که به شدت از سوی رهبرانی همچون دکتر محمودعلی چهرگانی در آذربایجان شوروی و آمریکا هدایت می شود.


محمود علی چهرگانی که از لحاظ مواضع سابقه جهت گیری سیاسی، قابل مقایسه با افرادی همچون حشمت الله طبرزدی است که در چرخشی صد و هشتاد درجه از یک خودی به رهبری اپوزیسیون تغییر موضع داده اند توانست پس از فرار از کشور به عضویت حرکت جاماح (جنوبی آذربایجانین میلّی آزادلیق حرکاتی) یک سازمان جدائی طلب از جنس گروههایی همچون الاهواز در خوزستان می باشد وبه شدت از سوی دولت باکو حمایت می شود درآید. دکتر چهرگانی که هم اکنون در کشورمان با نام دکتر چهره قانلی (!) شناخته می شود در راس گروهکی است با نام گاموح یا جنبش‌ بیداری‌ ملی‌ و در راستای پروژهء Break Down ایالات متحده برای ایران ، با مقامات کاخ سفید دیدارهای مکرر داشته و با مصاحبه از طریق تلویزیون گونز برای دوستداران چند هزاری نفری خویش پیام می فرستد.


آری شبکۀ ماهواره ای گونز (GunazTV) از دیگر محرکین نا آرامی های شهر های ترک نشین در سالهای اخیر بوده و از محرکین تغییر شکل ماهوی جشن عادی مردم در قلعه بابک به حرکتی تجزیه طلبانه می باشد. شبکۀ گونز که برنامه های خود را از طریق ماهواره آمریکایی «تل استار دوازده»ارسال می کند، با هدایت آشوبگران، محل های آشوب را از قبل تعیین کرده و دائما وضعیت این مناطق را بحرانی نشان می داد. این شبکه ماهواره ای در سالهای اخیر و در جریان کاریکاتورروزنامه ایران با دروغ پردازی، سعی در بزرگ نمایی اعتراضات داشت و مردم را به تلاش برای تجزیه طلبی دعوت می کرد. و متاسفانه در اثر غفلت مسئولین در تغییر نگاه مردم به حرکت و قیام بابک خرمدین تلاش می کند.


در اثر غفلت ، سرخوردگی و عدم اهتمام جدی کارشناسان تاریخی ، نویسندگان و اندیشمندان منطقه ، عناصر پان ترکیسم سعی دارند از شخصیتهای ملی آذری در جهت مصالح ایدئولوژیکی ایشان سوءاستفاده شود ، نمونه های برجسته آنها بابک خرمدین ، محمد خیابانی و ستارخان و باقرخان می باشند.این در حالیست که شخصیت های نامبرده هیچ هماهنگی با تفکر تجزیه طلبی پان ترکها نداشتند.بر فرض مثال اگر ستارخان دارای افکار جدایی می بود در آن دوران که کشور ایران بصورت ملوک الطوایفی اداره می شد واوضاع نابسامانی داشت.وی می توانست با مجاهدین خبره خود آذربایجان را از ایران جدا نماید واعلام استقلال کند. اما این کار رانکرد ورهبری انقلابی را بر عهده گرفت که امروزه باعث افتخار ایرانیان است. در نتیجه تا زمانیکه فرهنگ و تاریخ ایران اعم از پیش یا پس از اسلام در عرصه عمومی و اجتماع بسط نیابد در این فضای خلاء تحریف تاریخ همچنان به عنوان یک راه کار در پیش روی عناصر پان ترک وجود خواهد داشت.
در حقیقت پروژه استعمار بیگانه و در راس آن دولت ایالات متحده جهت خرد کردن اتحاد ملی ایران اسلامی متحد اعم از ترک ، لر ، کرد ، بلوچ ، فارس ، گیلک ، ترکمن و عرب به چند واحد کوچکتر جهت افزایش نفوذ خود در این واحدهای دارای قدرت بسیار کمتر نسبت به میهن قبلی خود امری اثبات شده است. پدیده پان ترکیسم در ایران هیچ گاه دارای هویت مستقل نبوده وبه فراخور زمانه از جانب کشورهای بیگانه مختلفی پشتیبانی می گردد .چه در دوران کمونیسم وچه در دوران امروز پان ترکها بجای اینکه طبق مدعای مطرح کرده خود بدنبال احقاق حقوق مردم آذربایجان باشند طبق یک سناریوی تعیین شده از آن طرف مرزها سعی می کنند تاریخ و تمدن ایران را زیر سوال برده وتخریب کنند به فرض بر شخصیت کورش بزرگ که مورد تحسین جهانیان هست می تازند و ناپسندیده ترین الفاظ ممکنه را نثار وی می نمایند ، نمونه ای دیگر فردوسی حکیم می باشد که سعی دارند با نوشته های خویش ، تنفرعمومی هموطنان ترک زبان را نسبت به وی سبب گردند . پان ترکهایی که قصد سوءاستفاده از نام بابک خرمدین و ستارخان را دارند در ادعای خود صداقت لازم را ندارند زیرا با اندکی تامل در سرنوشت این قهرمانان نامی و شرح آخرین لحظات زندگی شان می توان به عمق هدف و نیات حرکتشان دست یافت . یکی از ترفندهای جریان مزبور وانمود کردن این امر می باشد که قوم آذری قومی غیر آریایی بوده واصلیت ونژاد وزبان این قوم از ابتدای تاریخ ترک بوده است .این در حالیست که اقوام آریایی عبارتند از پارتها ،پارسها ومادها که پارتها وپارسها از جنب خراسان کنونی وارد ایران گشته ومادها از جنب دریای مازندران در مهاجرتی که در حدود 1000 تا 1500 سال بطول انجامیده وارد منطقه آذربایجان و کردستان کنونی شده ودر آنجا سکنا گزیده اند. به این ترتیب آذریها وکردها بازماندگاه قوم ماد هستند که قوم نامبرده همانطور که ذکر شد خود شا


خه ای از نژاد آریایی است ودر عین حال پس از تاسیس دولت ماد در ایران ناحیه آذربایجان به نام ماد کوچک معروف شد. اما ممکن است این شبهه در ذهن خوانندگان گرامی ایجاد گردد که پس اگر مردم آذربایجان آریایی هستند چرا زبان ایشان ترکی است؟ در پاسخ متذکر می شوم که همزبانی دلیل بر هم نژادی نیست .


احمد کسروی تبریزی می نویسد: "از سال 736هجری قمری سال در گذشت ابوسعید آخرین سلطان مغول تا ظهور شاه اسماعیل در سال 906 هجری قمری زبان ترکی در آذربایجان محدود به ترکان و مغولان بود و مردم آذربایجان همچنان به زبان آذری پهلوی صحبت می کردند". دکتر امین ریاحی نویسنده کتاب ‹‹ زبان وادب فارسی در قلمرو عثمانی›› می نویسد: "در خود تبریز پایتخت ترکمن های آق قویونلو و قرا قویونلو چنان که منابع تاریخی می گویند تا اواخر قرن دهم زبان آذری پهلوی رواج داشت واحتمالا شروع دگر گشت به ترکی پس از جنگهای شاه طهماسب با عثمانی و اشغال 20 ساله تبریز پیش از شاه عباس بزرگ انجام گرفته است".


عبدالعلی کارنگ در کتاب ‹‹تاتی وهرزنی›› علت دگر گشت زبان آذری را از قرن های 11و 12 هجری قمری به بعد به ترکی چنین تحلیل می کند:" پس از روی کار آمدن صفویه وترویج ترکی بوسیله آنان و قتل عام های متوالی مردم آذربایجان توسط ترکان متعصب عثمانی و در جنگهای متمادی با ایران به تدریج زبان آذری از شهرها و نقاط جنگ زده آذربایجان رخت بربست وفقط در نقاط دور دست باقی ماند... ولی هنوز روستاهایی هستند که به همین لهجه با نام تاتی وهرزنی (آذری پهلوی) تکلم دارند.


به باور هیدارنه رضایی از پژوهشگران و صاحبنظران کشورمان علت پیدایش موج جدید ( و البته اندک ) پان ترکیسم بدین خاطر است که در واقع در پشت سناریوی تعیین شده ، الهام علی اف و دوستان وی در ترکیه به این نتیجه رسیده اند که از طریق دیپلماسی امکان بازپسگیری قره باغ از ارمنستان وجود نخواهد داشت واقدام نظامی هم منتفی هست چونکه جمهوری آذربایجان هیچ مرزی با قره باغ ندارد.می ماند یک راه باید با یک تیر دو نشان را هدف گرفت.بدین ترتیب که با جداکردن آذربایجان از ایران بدلیل وجود مرز میان آذربایجان ایران با قره باغ می توان اقدام نظامی برای گرفتن قره باغ صورت داد. این پروژه ننگ آور و منحوس است که پان ترکهای به ظاهر وطنی در آن نقش پیاده نظام را ایفا می کنند.


این قلم به پان ترکهایی که زمانی قبله پدرانشان مسکو و امروز قبله ایشان کاخ سفید، باکو و آنکاراست هشدار می دهد که از سرنوشت پیشینیان خود درس عبرت گرفته وخود را بیش از این آلت دست بیگانگان قرار ندهند ودر مبارزات مدنی هم میهنان آذریمان برای احقاق حقوق قوم قهرمان پرور آذربایجان شرکت بجویند و بیش از این جشن سالانه مردم کشورمان را در منطق ارسباران آلوده منویات تجزیه طلبانه خویش نسازند.