PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاريخ حرمسرا در ايران



Borna66
09-11-2009, 02:47 PM
پديده‌ي حرمسرا و داشتن زنان متعدد، از ديرباز در تاريخ ايران وجود داشته‌است. در کتاب «حيات مردان» از «پلوتارک» در مورد حرمسراي «اردشير دوم هخامنشي» نيز سخن به ميان آمده‌است. «هردوت» از زنان زيبا و دلير ايراني، بسيار و به نيکي ياد مي‌کند. در تاريخ باستان، داستان‌هاي فراواني از مبارزات و رقابت‌هاي زنانه‌ي درون حرمسراهاي عصر هخامنشي نقل شده‌است.
معروفترين پادشاه ساساني که حرم‌خانه‌اش شهرت فراوان داشته، «خسرو پرويز» بوده‌ است که حدود هزار زن در حرمسراي او زندگي مي‌کرده‌اند. از زنان مشهور او، مي‌توان به «شيرين» و «مريم»، دختر امپراتور روم اشاره کرد. اين شيرين همان کسي است که نظامي، شرح حال دلدادگي‌هاي او را با خسرو پرويز پادشاه ساساني است، زير عنوان منظومه‌ي « خسرو و شيرين » آورده است.
البته پس از رواج اسلام در ايران، داشتن حرمسرا در ميان خانواده‌هاي ثروتمند و رجال سرشناس نيز رايج گرديد. حتي داشتن زنان عقدي و صيغه در ميان مردم کوچه و بازار نيز چيزي غير عادي نبوده‌است.
اين نکته را بايد يا‌دآور شد که داشتن زنان متعدد و نگاه داشتن آنان در حرمسرا، تنها در ايران متداول نبوده‌است. بلکه اين سنت در کشورهاي ديگر مشرق زمين از جمله ترکيه‌ي عثماني و دربار هارون‌الرشيد نيز رواج داشته است.
«خسرو معتضد»، يکي از نويسندگان کتاب «سياست و حرمسرا، زن در عصر قاجار» در مقدمه‌ي کتاب مي‌نويسد:
«انگيزه‌‌ي عمده‌ي نويسندگان اين کتاب بيشتر پردازش و تشريح و تبيين علت عقب ماندن ايران از کاروان ترقي جهان به‌ويژه در قرن نوزدهم ميلادي برابر با قرون سيزده و چهارده هجري قمري است. وقتي پادشاهي چون «فتحعلي‌شاه قاجار» سال‌ها وقت خود را در آن مقطع حساس تاريخي به خوش‌گذراني و زمان‌سپاري بيهوده مي‌گذراند وکلکسيون زنان در خانه‌ي خويش ترتيب مي‌دهد، نيک پيداست که کشور را به حال خود رها مي‌کند و اوقات زيادي براي رسيدگي به امور ملک و مردم برايش باقي نمي‌ماند.
انصاف دهيم زماني که شاهي که در عين حال وظايف رييس مملکت، رييس دولت، قوه‌ي مقننه و حتي قضائيه را به شانه‌هاي ناتوان خود تلنبار کرده و خويشتن را اولي‌الامر هم مي‌خواند، اينسان روزگار به بيهودگي و هوسراني بگذراند و صاحب بيش از 200 فرزند شود، کجا توان و وقت پرداختن به امور مهم کشور را خواهد داشت و آيا نمي‌توان يکي از رازهاي عقب‌ماندگي ايران در 200 سال اخير را از همين گم‌کردن زمامدار در شبستان‌هاي حرمسرايش بازيافت؟!»
مجموعه برنامه‌هايي که زير عنوان «حرمسرا» تهيه شده، آميزه و تنظيمي است از کتاب‌ها و نوشته‌هايي همچون:

ـ سياست و حرمسرا (زن در عصر قاجار)، که با همکاري دو نويسنده‌ي آن، «خسرو معتضد» و «نيلوفر کسري» فراهم آمده‌است.
ـ زنان نامدار تاريخ ايران (مهدعليا، مادر ناصرا‌لدين شاه)، از «فريبرز بختياري اصل»
ـ زن ايراني به روايت سفرنامه‌نويسان فرنگي، از «ميترا مهرآبادي
ـ زنان حرمسراي «ناصرا‌لدين شاه»، نوشته‌ي «دکتر ابوا‌لقاسم تفضلي»
ـ از «فروغ‌السلطنه» تا «انيس‌الدوله»، از «خسرو معتضد»

Borna66
09-11-2009, 02:47 PM
قاجار و حرمسرا


حرمسراي «آغا محمدخان قاجار»



بخش دوم

وقتي سخن از حرمسراي «آغا محمدخان قاجار» که خواجه و خنثي بوده به‌ميان مي‌آيد، انسان دچار شگفتي مي‌شود. اما واقعيت اين است که «آغامحمدخان» نيز که او را در کودکي به دستور «عليقلي ميرزا عادلشاه» برادرزاده‌ي نادرشاه، خواجه کرده بودند، داراي حرمسرايي متشکل از هفده زن ماهرو بود. درباريان و اطرافيان «آغامحمدخان» چنين وانمود مي‌کردند که نمي‌دانند شهريار قاجار، خواجه است.
خواجه‌ي تاجدار که قادر به کامجويي از آنان نبود به گفته‌ي صاحب «تاريخ عضدي» درصدد اذيت و آزار آنها برمي‌آمد.
او چون با مشاهده‌ي رخسار زيبا و اندام دل‌فريب زنان زيبا آتش به‌وجودش مي‌افتاد و درعين حال قادر به کام گرفتن نبود، خشمناک و برافروختهمي‌شد و ديوانه‌وار با شلاق و چوب به جان دختر بيچاره‌اي مي‌افتاد که افتخار هم‌خوابگي سلطان نصيبش شده بود و آزارش مي‌داد.


بهاي کنيزان گرجي در ايران ارزان مي‌شود



بخش سوم

آغامحمدخان در تهران خود را آماده‌ي نبردي بزرگ و لشکرکشي به قفقاز و گرجستان مي‌سازد. در هجوم به اين نواحي است که زنان بسياري را نيز از آن ديار به اسارت مي‌گيرد.در اين لشکرکشي‌ها، او از هيچگونه خشونتي دريغ نورزيده است. چنان‌که در «ناسخ‌التواريخ» آمده:
«آغامحمدخان بعد از تهيه‌ي تصرفات، هفتاد تن از اعيان گرجيان را عرصه‌ي شمشير ساخت؛ آنگاه به شهر تفليس درآمد و لشکر، دست به يغما برگشادند و چندان که دانستند و توانستند از زر و سيم و ديگر اشياء نفيسه حمل دادند و پانزده هزار تن از زنان و دوشيزگان و مردان و پسران را اسير و دستگير ساختند و کشيشان را دست بسته به رود ارس انداختند.»
مورخ معاصر ازبک، «فتح‌الله عبدالله‌يف» به نقل از روزنامه‌ي «قفقاز»، در شرح اين وقايع مي‌نويسد:
«دشمن با جنگ و ستيز وارد «تفليس» شد. سپاهيان ايراني بلاياي وحشتناکي بر شهر وارد آورده، دست به قتل و غارت زده و بخش قابل ملاحظه‌اي از سکنه‌ي آن را نابود ساختند.
بچه‌هاي شيرخوار را از آغوش مادران برمي‌گرفتند و از پاي، آنان را گرفته، به دونيم مي‌کردند، تا تيزي شمشييرهاي خود را بيازمايند. زنان را تحقير کرده و آنان را به اردوگاه خويش مي‌بردند و وادارشان مي‌کردند که کودکان خود را در جاده رها کنند.
شمايل حضرت «مريم» را روي پل رودخانه‌ي «کورا» گذاشته، گرجيان را وادار مي‌کردند که آن را لگدمال کنند، و بدين وسيله آنها را تحقير مي‌نمودند و هر کس به اين کار تن درنمي‌داد، بلادرنگ او را از پل به رودخانه‌ي «کورا» ـ که ديگر پر از اجساد شده بود ـ پرتاب مي‌کردند.
جاده، پر از کودکاني بود که توسط ايراني‌ها از مادرانشان جدا شده و اينک به‌خاطر مادرانشان زار زار مي‌گريستند.
فاتحان، گرمابه‌هاي مشهور شهر را که از سنگ مرمر و گرانيت ساخته شده بودند، ويران نموده، قورخانه و ضرابخانه را نابود کرده و مدارس، چاپخانه و کليساها را ازبين مي‌بردند. کتابخانه‌ي غني گرجستان به غارت رفت.»

نقل از کتاب «سياست و حرمسرا، زن در عصر قاجار»، نوشته‌‌ي خسرو معتضد ـ نيلوفر کسري»

Borna66
09-11-2009, 02:47 PM
حرمسرا 3
با عر ض پوزش و معذرت فراوان اشتباه تايپي بود بدينوسيله اعلام ميگردد لغت حرمسرا صحيح مي باشد



حرمسراي هزار نفره‌ي «فتحعلي شاه» قاجار
و
داستان سوگلي او «طاووس خانم»



بخش چهارم

اگرچه مورخين ايراني عصر قاجار، از دومين شهريار اين سلسله به‌‌عنوان خاقان کشور، مردي خوش‌اندام، دلير و لايق ياد مي‌کنند، بيگانگان، به‌ويژه ديپلمات‌هاي خارجي که باب رفت و آمد به ايران را گشوده‌ بودند، تصوير ديگري از او ارائه مي‌دهند.
آنان «فتحعلي‌شاه» را مردي خوش‌گذران، لاابالي، بي‌لياقت، خسيس، دهن‌بين، بي‌ارزش و به شکلي جنون‌آميز زن دوست مي‌دانستند. در سايه‌ي حضور چنين موجود نالايق و ناتوان و در دوران حاکميت او بود که هفده ولايت قفقاز از ايران جدا شد.
شاه قاجار علي‌رغم مشکلات سياسي کشور، زندگي افسانه‌اي خويش را که آميخته به شادکامي و هوس‌هاي سيري‌ناپذيري بود در چهارديواري‌هاي کاخ‌هاي عفن خود مي‌گذراند. تفريح در حرمخانه، سواري، شکار و بازي با ورق، از سرگرمي‌هاي عمده‌ي او بود. ميزان برد و باخت در حرم شاهي به حدي بود که هر کنيز، سالانه، مبلغي تا حدود پانزده هزار تومان به‌عنوان پاداش دريافت مي‌کرد.
شاه قاجار با وجود داشتن هزار زن عقدي و صيغه، اِبايي نداشت که بازهم رقاصه‌ها، مطرب‌ها، بازيگرها و خواننده‌هاي زن تهران را به قصر خود فراخواند و حتي بدان‌ها مسکن دهد. اين لوليان شهرآشوب، همه‌ي هنرهاي ممکن سرگرم کننده را همراه با زيبايي و دلربايي با خود به قصر شاهي مي‌آوردند و مجلس عيش شاه را با دف و تارو کمانچه و سنتور و تنبک بدل به مرکز هوس‌هاي انساني مي‌کردند. از ميان آنان مي‌توان از مطربه‌هايي چون استاد «زهره» و استاد «مينا» که شادي‌آفرين بزم او بودند، نام برد.
هنگامي که پاي مستشاران خارجي به دربار باز مي‌شود، انبوهي از جلوه‌هاي رفتاري ايرانيان از جمله تجمل‌پرستي طبقات گوناگون اجتماعي در خانه‌ها، قصرها، باغها، ضيافت‌ها و نيز آداب مفصل ناهار و شام با غذاهاي خوشمزه و متنوع، صرف قهوه و کشيدن قليان، لباس‌ها، بازارها، گرمابه‌ها، کاروانسراها و مخصوصاً حرمسراهاي اينان، اعجاب و شگفتي بيگانگان را برمي‌انگيزد.
مستشار فرانسوي «گاسپار دروويل» مي‌نويسد:
«بخل و خست فتحعلي‌شاه بي‌اندازه است. او لذتي جز روي هم انباشتن خزاين ندارد. همه ساله قريب ده تا دوازده ميليون فرانک جواهر گرانبها مي‌خرد و آنها را در صندوق‌ها روي هم مي‌ريزد. ضمناً طلاي بي‌حسابي جمع‌آوري مي‌کند. شکي نيست که به زودي کشور خويش را ورشکست خواهد کرد.»


***



«طاووس خانم» سوگلي «فتحعلي‌شاه» که بود؟

«طاووس خانم» که بعدها ملقب به «تاج‌الدوله»‌ي اصفهاني شد از گرجي‌زادگان مقيم اصفهان بود که در آن شهر در يک خانواده‌ي فقير گرجي پا به عرصه‌ي حيات گذاشته بود. راه‌يافتن پريرخان گرجي به حرمسراهاي پادشاهان و دولتمردان ايراني از دوران صفويه آغاز شده بود. زماني که «شاه عباس» به گرجستان لشکر کشيد و آنجا را تصرف کرد، شصت هزار کنيز گرجي را با خود به ايران آورد.
در باب چگونگي آشنا شدن «فتحعلي‌شاه» با اين دخترک گرجي، چنين نقل مي‌شود که شاه در يکي از سفرهايش به اصفهان، دختر ده، يازده ساله‌ي ژنده‌پوشي را مي‌بيند که صورتي زيبا، موهايي طلايي و چشماني فيروزه‌اي رنگ دارد. اين برخورد با دختر مورد نظر، احساسات شاه را به شدت دگرگون مي‌کند. «فتحعلي‌شاه»، اسب خود را از رفتن باز مي‌دارد و به يکي از خواجه‌سرايان دستور مي‌‌دهد که ترتيب بردن دختر را به حرم شاهي بدهد.
شب وصل، بستر زفاف را بر تختي گوهر نشان مي‌گسترند که «تخت خورشيد» نام دارد. شاه قاجار به ياد آن دقايق شيرين همبستري با «طاووس خانم»، تصميم مي‌گيرد نام «تخت خورشيد» را به «تخت طاووس» عوض کند.
در مورد ويژگي‌هاي تخت طاووس، «لردکرزون» فرانسوي چنين مي‌نويسد:
«اين تخت مثل تختخواب سفري است که اکثر فرمانروايان مشرق زمين به‌کار مي‌برده‌اند.علاوه بر آن يک اثر ارزشمند، گرانبها و زيباست. سراسر اين تخت با ورقه‌هايي از طلا پرداخت شده‌است و با ظرافت و هنرمندانه آن را قلم‌زني و ميناکاري کرده‌اند. اين تخت با سنگ‌هاي گرانبها مکلل گرديده است. تخت طاووس، هفت پايه‌ي جواهر نشان و دو پله دارد که بر پشت اژدهايي قرار گرفته است. همچنين داراي ديواره‌ي ظريفي است که گرداگرد آن را با کتيبه زينت داده‌اند و پشتي برآمده و بلند آن، سراسر پوشيده از جواهر است.
تخت مورد نظر در قسمت وسط، بلندي بيشتري دارد و بر رأس آن ستاره‌ي گردي از الماس نصب شده‌است. در طرفين اين ستاره، دو پرنده‌ي جواهر نشان ديده مي‌شود که بر گوشه‌ي چهارچوبه‌ي عقبي به روي هم قرار داده شده‌اند.»