PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مبادى‏ء تاريخ عرب عدنانى و قريش



Borna66
09-11-2009, 01:41 PM
عرب جاهلى را «مبدأ تاريخ» ثابتى نبود، و هر پيشامدى را كه به نظر آنان اهميت داشت، مبدأ تاريخ حوادث ديگر قرار مى‏دادند و پس از چندى كه حادثه مهم ديگرى روى مى‏داد ترتيب تاريخى گذشته را از دست داده و تاريخى از نو بنياد مى‏نهادند.

هر يك از حوادث مهم ذيل به ترتيب، مدتى مبدأ تاريخ «عرب عدنانى» و «بنى ـ اسماعيل» بوده است:

1 ـ ورود «اسماعيل بن ابراهيم» عليهما السلام به مكه (بناى كعبه به دست ابراهيم و اسماعيل) .

2 ـ پراكنده گشتن فرزندان «معد بن عدنان» .

3 ـ آغاز رياست «عمرو بن لحى خزاعى» كه دين حنيف حضرت «ابراهيم» را دگرگون ساخت و بت پرستى را در مكه رواج داد.

4 ـ وفات «كعب بن لؤى» جد هفتم رسول اكرم (520 سال پيش از واقعه فيل) كه مدتى مديد تاريخ قريش بر آن استوار بود.

5 ـ واقعه «غدر» (256 سال، يا 200 يا 150 سال پيش از بعثت) (1) كه طايفه «بنى يربوع» بر فرستادگان پادشاه «حميرى» تاختند و آنها را كشتند و پرده‏هاى كعبه را كه شاه «حمير» فرستاده بود، به يغما بردند.

6 ـ وفات «قصى بن كلاب» جد چهارم رسول اكرم.

7 ـ واقعه «فيل» (در سال ميلاد رسول اكرم كه «ابو يكسوم: أبرهه حبشى»«أبرهة الأشرم» در هفدهم محرم سال 216 از «عام الغدر» براى ويران ساختن كعبه به پيش تاخت و با سپاهيان خويش به عذاب الهى هلاك گرديد) . ـ جنگ‏هاى «عام الفجار» كه ميان قبيله «قيس عيلان» از يك طرف و «قريش» و «بنى كنانه» از طرف ديگر در ماه‏هاى حرام (ذى قعده، ذى حجه، محرم و رجب) روى داد و رسول خدا در «فجار» آخر معروف به «فجار براض» حضور يافت و «فجار دوم» (20 سال بعد از عام الفيل) مبدأ تاريخ قرار گرفت.

9 ـ مرگ «هشام بن مغيره مخزومى» پدر أبو جهل: «عمرو بن هشام» و عموى «خالد بن وليد» .

10 ـ حلف الفضول كه به قول مسعودى، مبدأ تاريخ بعضى از «بنى اسماعيل» بود (2)

11 ـ تجديد بناى كعبه به دست قريش (پنج سال پيش از بعثت) .

12 ـ مورخان اسلامى از قبيل: يعقوبى و طبرى و مسعودى و مقريزى، مبدأ تاريخ حوادث سيزده سال پس از بعثت رسول اكرم را همان بعثت قرار داده‏اند، مثلا مى‏گويند: محصور شدن «ابو طالب» و «بنى هاشم» و «بنى مطلب بن عبد مناف» در «شعب أبى طالب» در غره محرم سال هفتم بعثت روى داد.

مسعودى مى‏گويد: هنگامى كه رسول خدا مبعوث شد، تاريخ قريش بر اساس مرگ «هشام بن مغيره مخزومى» ، و واقعه فيل استوار بود (3) .

13 ـ در اوائل خلافت عمر، هجرت رسول اكرم از مكه به مدينه كه در سال چهاردهم بعثت واقع شد، مبدأ تاريخ مسلمين جهان شناخته شد و تا امروز هم مبدأ تاريخ هجرى قمرى و هجرى شمسى مسلمانان جهان همان هجرت است (4)

پى‏نوشت‏ها:

1 ـ ر.ك: مروج الذهب، ج 2، ص 380 و التنبيه و الاشراف، ص 273، تاريخ حمزه ص 93 ـ .96

2 ـ التنبيه و الاشراف، ص .179

3 ـ التنبيه ص .180

Borna66
09-11-2009, 01:41 PM
مسعودى بعد از ذكر مبادى تاريخ ملت‏هاى گذشته و مجوس و پيشنيان از يونانيان و روميان و نبط يعنى سريانيان و قبطيان و اسرائيليان و نصرانيان و هنديان و چينيان مى‏نويسد: عرب پيش از ظهور اسلام، تاريخ‏هاى بسيار داشتند: «حمير» و «كهلان» پسران «سبأ بن يشجب بن يعرب بن قحطان» در سرزمين يمن، پادشاهان خود را از «تبايعه» و جز آنان مانند پادشاهى «تبع أكبر» و «تبع اصغر» و «تبع ذى الاذعار» و «تبع ذى المنار» مبدأ تاريخ قرار مى‏دادند و نيز آتش صوران (به فتح صاد: جائى در يمن) را كه در بعضى از سنگستانهاى دور دست يمن ظهور مى‏كرد و گفته مى‏شود كه دو دانشمند يهودى كه تبع آنان را از مدينه به يمن آورد، بر مردم يمن بدان احتجاج كردند و همان باعث يهودى شدن بسيارى از مردم يمن گرديد و مبعوث شدن «شعيب بن مهدم» (تاج العروس: شعيب بن ذى مهدم (ر.ك: ماده هدم) .م). و پادشاهى «ذو نواس» و پادشاهى «جذيمة بن مالك» و پادشاهى «آل أبى شمر غسانى» در شام، و عام السيل» يعنى سيل عرم كه در قرآن ذكر شده و بيرون رفتن «عمرو بن مزيقياء» عمرو مزيقياء (بدون ابن) ر.ك: معارف ابن قتيبه ص 64 (پاورقى) و 108 س 13 و غيره و جمهرة انساب العرب ص 331 و x473 م). از «مأرب» كانون «غسانيان» با قوم خود از «أزد» و جز آنان از «كهلان» و «حمير» و پراكنده شدنشان در بلاد، و سلطه حبشه بر يمن و سلطه ايرانيان بر يمن، و از بين رفتن حبشيان تا رسيدن اسلام، همه اينها را مبدأ تاريخ قرار داده بودند.


اما تاريخ فرزندان معد بن عدنان:

غالب شدن «جرهميان» بر «عمالقه» و راندنشان از حرم و بعد هلاك «جرهميان» در حرم، سپس «عام تفرق» يعنى سال پراكندگى اولاد «نزار بن معد بن عدنان» از «ربيعه» و «مضر» و «إياد» و «أنمار» ، سپس «عام الفساد» يعنى سالى كه ميان طوايف و قبايل عرب زد و خوردها و جنگها در گرفت و جا به جا شدند و مساكن خود را تغيير دادند، و نيز «حجة الغدر» كه در حدود صد و پنجاه سال پيش از اسلام روى داد و جنگى كه ميان «بكر بن وائل» و «تغلب بن وائل» روى داد، معروف به «حرب بسوس» و جنگ «بنى بغيض بن ريث بن غطفان» معروف بن حرب «داحس» و «غبراء» در حدود شصت سال پيش از بعثت و جنگ «أوس» و «خزرج» پسران «حارثة بن ثعلبه» كه به سبب درازى گردنش «عنقاء» ناميده شد، و أوس و خزرج برادران أبوينى بودند و مادرشان «قيله» (به فتح قاف و سكون ياء) دختر «جفنة بن عتبه» و به قولى دختر «كاهل بن عذره» بود و عام خنان يعنى سالى كه بيشتر مردم به بيمارى خنان گرفتار شدند، هر يك از اينها را مبدأ تاريخ قرار داده بودند.و هر قبيله‏اى از قبايل عرب يكى از روزهاى رزمى مشهور خويش را مبدأ تاريخ قرار مى‏دادند، چنانكه «بكر بن وائل» و «تغلب بن وائل» عام التحالق را (عام تحلاق اللمم كه بنى بكر سرهاى خود را تراشيدند تا بدان نشاندار باشند) كه جنگ «بسوس» معروف در آن روى داد مبدأ تاريخ قرار دادند، و «فزارة بن بغيض» و «عبس بن بغيض» ، «يوم جبله» را كه قبيله عبس بر فزاره پيروز آمد و «حذيفه» و «حمل» پسران بدر كشته شدند، و بنى عامر بن صعصعه «يوم شعب جبله» را كه چهل و چند سال پيش از اسلام ميان بنى عامر و بنى تميم روى داد، و قبيله «اياد» بيرون رفتن خود را از «تهامه» و جنگ‏هاى خود را با پارسيان كه به «وقعه دير الجماجم» معروف شد و در زمان پادشاهى شاپور ذو الاكتاف واقع گشت.

سپس «بيرون رفتن خود» را از عراق به جزيره در موقعى كه شاپور بر ايشان حمله برد و بعد «سال انتقال خود» را از ديارشان به سرزمين روم، (آخر دسته‏اى كه از ايشان در خلافت عمر بن خطاب از سرزمين جزيره و موصل به روم شتافتند و كيش نصرانى داشتند، و از جزيه دادن سر باز زدند در حدود چهل هزار نفر بودند) مبدأ تاريخ قرار دادند.قبيله تميم «عام الكلاب» (به ضم اول: نام جائى است) يعنى سالى كه در آن جنگى ميان ربيعه و تميم روى داد مبدأ تاريخ شناختند.و أسد و خزيمه «عام مأقط» را كه حجر بن حارث بن عمرو: آكل المرار كندى پدر امرؤ القيس را كشتند، و أوس و خزرج پسران حارثه «عام آطام» را كه بر سر آطام يعنى برج‏ها جنگيدند، همان برج‏هائى كه أوس و خزرج در آنها پناه مى‏گرفتند و در أيام عثمان بن عفان خرابش كردند، و طيى‏ء و حليمه كه نامش مالك بن أدد است، «عام الفساد» را يعنى همان سال را كه جنگى ميان غوث بن طيى‏ء، و جديلة بن سعد، در دو كوه طيى‏ء، يعنى «أجأ» و «سلمى» و پيرامونش روى داد و صد و سى سال دوام يافت، و در خلال آن به گفته «هيثم بن عدى طائى»: «حاتم بن عبد الله» و «أوس بن حارثه» و «زيد الخيل» تولد يافتند.

و به قول برخى از مورخان، فرزندان آدم از هبوط وى تا بعثت نوح و از بعثت نوح تا وقوع طوفان و از وقوع طوفان تا آتش ابراهيم را تاريخ نهادند.و آنگاه كه فرزندان ابراهيم بسيار شدند «بنى اسحاق» از آتش ابراهيم تا يوسف و از يوسف تا مبعث موسى و از مبعث موسى تا پادشاهى داود و سليمان و ديگر حوادث بعد از آن را تاريخ قرار دادند.و «بنى اسماعيل» از بناى كعبه كه به دست ابراهيم و اسماعيل ساخته شد تا پراكندگى فرزندان معد بن عدنان را، و هر گاه قومى از «تهامه» بيرون مى‏رفت، همان را مبدأ تاريخ خود قرار مى‏دادند و باقى ماندگان از أولاد اسماعيل در تهامه، خروج آخرين كسانى را كه از تهامه خارج شدند يعنى «قبيله قضاعه» كه «سعد» و «نهد» و «جهينه» باشند تا مرگ «كعب بن لؤى» ، مبدأ تاريخ مى‏شناختند.سپس مرگ كعب را تا «عام الفيل» مبدأ تاريخ مى‏دانستند.

برخى از اينان «يوم الفجار» و برخى «حلف الفضول» را مبدأ تاريخ قرار دادند و هنگامى كه رسول خدا مبعوث شد، مرگ «هشام بن مغيره مخزومى» و «واقعه فيل» مبدأ تاريخ قريش بود، براى ابراهيميان نيز تاريخ‏هاى بسيارى ذكر شده است، از جمله: وفات ابراهيم و سپس وفات اسحاق (ر.ك: التنبيه و الاشراف، ص 167 ـ 180، نهاية الارب، ص 417، ترجمه تاريخ يعقوبى، ج 1 ص 282) .

كتاب: تاريخ پيامبران اسلام، ص 28

نويسنده: دكتر محمدابراهيم آيتى