PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ابونصر فارابی



Borna66
09-11-2009, 03:06 AM
محمد بن محمد، از پاراب، فاراب ماوراء النهر، در کناره سير دريا ( رود سيحون ) بود. در سال 259 ه متولد شد ، پدرش از سرداران سپاه سامانيان و از نژاد ايرانی بود. ترک دانستن او، چنانکه بعضی پنداشته اند خطاست . " ابن النديم " که معاصر آن فيلسوف بود، اصلا به ترک بودن او اشاره يی ندارد ، بلکه در آثار قرن ششم هجری و بعد از آن به ترک بودن فارابی تصريح شده است. فارابی از ماوراء النهر به قصد تحصيل علوم به بغداد رفت و در محضر " ابو بشر متی بن يونس القنائی " ، استاد بزرگ منطق و حکمت حاضر شد و سپس از استادی "يوحنا نام " منسوب به شهر حران، که از تربيت شدگان حوزه علمی مرو بود قسمتی از منطق و علوم فلسفی را فرا گرفت ، همه کتب ارسطو را مطالعه کرد و بر معانی آنها واقف شد ، پس از بغداد به مصر و از آنجا به شام رفت .

اهميت فارابی بيشتر در شرحهای او بر آثار ارسطو خاصه بر منطقيات معلم اول است، چون با کارهای او منطق ارسطو به بهترين وجه به مسلمين شناسانده شد. او را تالی معلم اول يعنی ارسطو دانسته و "المعلم الثانی" لقب داده اند . اما فعاليت علمی او در اين حد نماند بلکه خود نيز آثار مهمی ابداع کرد که بخش بزرگی از آن در دست و بسياری تاکنون طبع و به زبانهای مختلف ترجمه شده که از آنجمله می توان به : " رسالة فی مبادی آرا اهل المدينة الفاضلة " حاوی نظريه فارابی در اخلاق است و " الجمع بين رايی الحکيمين افلاطون الالهی و ارسطو " را نام برد که فارابی در آن کوشيده است تا اصول عقايد افلاطون و ارسطو را با هم وفق دهد ، اغراض ما بعد الطبيعة که شرح و تحرير روشنی است از کتاب " الحروف " ارسطو در ما بعد الطبيعة ، " فصوص الحکم " ، " عيون المسائل " ، " احصاء العلوم " و چندين کتاب و رساله ديگر . به فارابی اشعاری را به فارسی نسبت داده اند که اين رباعی از جمله آنهاست : اسرار وجود خام و ناپخته بماند و آن گوهر بس شريف ناسفته بماند هر کس به دليل عقل چيزی گفتست آن نکته که اصل بود ناگفته بماند کتاب فارابی در علم موسيقی همواره به عنوان مهمترين کتاب ديرين فن محسوب می شود ، اين کتاب چند بار به طبع رسيده و ترجمه يی از آن نيز به زبان فرانسوی منتشر شده است.

فارابی مانند همه دانشمندانی که در تمدن اسلامی عنوان فيلسوف داشته اند در اغلب علوم زمان خود صاحب تصانيفی بوده است . اطلاعات وی در رياضيات و موسيقی خوب ولی در طب و طبيعيات متوسط بوده است . روش فلسفی او را بايد در حقيقت يک روش نو افلاطونی اسلامی ناميد. اثر فارابی در حکمای بعد از او بسيار بوده چنانکه هرگاه سخن از حکمت مشاء يا به طور اعم فلسفه در تمدن اسلامی به ميان آمده است او و ابن سينا به عنوان دو فرد شاخص از ميان مسلمين و در کنار هم و همراه افلاطون و ارسطو ذکر شده اند.

Borna66
09-11-2009, 03:06 AM
ابونصر فارابی


http://pnu-club.com/imported/2009/09/455.jpg


( ۲۶۰-۳۳۹ ه / ۸۷۳-۹۵۰ م)


ابونصر فارابی بزرگ ترين فيلسوف دوره اسلامی است. وی در شهر فارياب از نواحی خراسان بزرگ، متولد شد. پدرش از سران سپاه مرزنشين بود. در جوانی طی سفری طولانی و پر رنج به بغداد رفت و نزد استادان بزرگ زمان، به تحصيل منطق و فلسفه يونان پرداخت. پس از اندک زمان، وی که به زبان های فارسی، ترکی، عربی، سريانی و يونانی تسلط کامل داشت، در فهم فلسفه يونان به پايه ای رسيد که او را معلم دوم خواندند. معلم اول ارسطوست و پس از ابونصر ديگر هيچ کس را معلم نگفته اند.
فارابی در راه کسب دانش سختی بسيار تحمل کرد. شب ها در نور چراغ پاسبانان شهر کتاب می خواند و اغلب تا صبح بيدار می ماند. زندگی محدود و محقر او به خوابيدن کنار رودخانه ها و باغ ها گذشت. در همان وضع به نوشتن و خواندن روز می گذراند و شاگردان بسيار خويش را نيز همان جا تعليم می داد. اين محروميت های مادی، اگرچه بيشتر در سال های جوانی بر او تحميل شد اما پس از آن نيز وی با همه دانش و شهرت خويش، هم چنان ساده می زيست. نوشته اند که از سيف الدوله همدانی فاتح دمشق نيز، که او را گرامی می داشت، هر روز بيش از چهار درم که مبلغی بسيار ناچيز بود نمی پذيرفت.
دوران زندگی ابونصر فارابی هم زمان با فروپاشی و ضعف خلافت عباسی است. خاندان های بزرگ وزيران خراسان مانند برمکيان که در دربار خلافت عباسی از علم و انديشه حمايت می کردند، از ميان رفته بودند. خاندان های دانش دوست و هنرپرور خراسان چون سامانيان و آل بويه نيز هنوز قدرت چندانی نداشتند. در چنين احوال، ناچار بزرگانی چون ابونصر فارابی، در جستجوی حامی و مشوق دانش، به ديارهای دور سفر می کردند و گاه چون او ناچار از سرزمين هايی که در آن مورد آزار و تهديد بودند می گريختند.
سيف الدوله همدانی در روزگار زندگی ابونصر در دمشق، هنگامی که بواسط تهمت بد دينی از بغداد فراری شده بود، دمشق را گرفت و چون از افراد انگشت شمار آزاد انديش روزگار خود بود، دانشمندانی چون فارابی و شعرا و گويندگانی چون متنيی را پيرامون خود گرد آورد. متنيی پس از آن در دربار عضد الدوله ديلمی به مقام بزرگ و والايی رسيد. اما زندگی محدود و محقر ابونصر در چنين روزگار بيشتر در نتيجه عدم اعتنای بزرگان به دانش و فلسفه بود. در اين دوران تعصب در عقيده و تظاهر به دين داری در بين قدرت مندان و حاکمان سخت رواج داشت. ناچار آنان که چون ابونصر فارابی دانستن و انديشيدن درباره حقيقت را تجمل و راحت جسمانی برتر می دانستند در تنگی و فشار می زيستند.
ابونصر فارابی فيلسوف بود اما برای گذراندن زندگی ناچار به پزشکی و مداوای بيماران می پرداخت. اين راهی بود که بيشتر فلاسفه اسلامی در آن روزگار پيش می گرفتند. به همين جهت حتی تا روزگار ما هنوز به پزشک، حکيم نيز می گويند، در حالی که حکيم در اصل به معنی فيلسوف و انديشه ور است.
کتاب های فلسفه ای که تا زمان ابونصر فارابی ترجمه شده بود اغلب غلط بسيار داشت و قابل فهم نبود. فارابی نخستين کسی است که با رنج بسيار آثار ارسطو و افلاطون را به طور کامل دريافت و در کتاب ها و رساله های خود به شرح و تفسير و نقد آنها پرداخت. آشنايی دوباره جهان با آثار اين فيلسوفان در واقع مرهون دانش و تلاش ابونصر فارابی است. وی، علاوه بر فلسفه و منطق که موضوع بيشترين آثار باقی مانده از اوست، در همه علوم زمان خود سرآمد ديگران بود. پزشکی را نيک می دانست اما در روزگار رفاه بدان نمی پرداخت. در ستاره شناسی کتابی از او باقی است که بی پايه بودن پيش گويی منجمان را ثابت می کند و آنها را بی ارزش می شمرد. کتاب بزرگ و معتبر او در سياست نمودار اطلاع وسيع او درباره جوامع بشری است. مهم تر از همه کتابی است که وی درباره مدينه فاضله و شهر آرمانی فلاسفه نوشته است. وی در اين کتاب که خود به چند بخش بسيار بزرگ و مهم تقسيم شده، با پيش بينی فلسفی و عارفانه نظريات خود را در باره جوامع انسانی بيان داشته است.
ابونصر فارابی در موسيقی نيز استادی بی نظير بود. اختراع قانون را به او نسبت داده اند. او علاوه بر نوشتن رساله های متعدد درباره موسيقی و زبان شناسی، نوازنده ای ماهر بود. نوشته اند که وی در محضر سيف الدوله همدانی ابتدا خطای يک يک خوانندگان و نوازندگان مجلس را بازنمود، آنگاه از کيسه ای که در کمر داشت چند چوب درآورد و آنها را به هم پيوست و بنواخت. همه را خنده گرفت. پس چوب ها را درهم ريخت و ترکيبی تازه فراهم بساخت و بزد. همه به گريه درآمدند. بار ديگر چوب ها را درهم ريخت و ترکيبی تازه فراهم آورد و ضربی ديگر آغاز کرد. همه حاضران حتی پرده داران و دربان ها نيز به خواب رفتند. او آنها را خفته رها کرد و برفت. ابونصر فارابی سعادت انسان را درترک پيوندهای ظاهری و بستگی های مادی می دانست و معتقد بود که تنها کسی بايد به فلسفه و علم روی آورد که از جهت اخلاقی سخت پاک و بی نياز باشد. وی به تربيت نفسانی خويش و شاگردانش بسيار اهميت می داد و در زندگی شخصی به جاه و جلال و نام و شهرت بی اعتنا بود. بی علاقه گی وی را به جمع آوری تاليفات خود ناشی از عظمت روحی او دانسته اند. با وجود اين بيش از ۱۰۲ رساله و کتاب از او به جای مانده که هريک در نوع خود بی نظير است.
شيخ الرئيس ابوعلی سينا خود را شاگرد مکتب فارابی خوانده و گفته است که تنها از طريق مطالعه رساله های ابونصر توانسته است منظور ارسطو را از کتاب متافيزيک درک کند.
ابونصر فارابی در آثار متعدد فلسفی خود کوشيده است تا فلسفه را به معتقدات دينی مردم نزديک کند، يا، به عبارت ديگر، معتقدات دينی را با اصول فلسفی از خرافه و توهم دور سازد. وی ثابت می کند که مثلا در موضوع آغاز آفرينش، فلسفه از اخبار مذهبی دقيق تر و به توحيد نزديک تر است. افزون بر اين، فارابی برای رواج فلسفه، که دانستن آن را مانند علوم ديگربرای همه مردم لازم می دانسته، کوشيده که آن را به زبان و اصطلاحات مذهبی نزديک کند. اين کار پس از او در اواسط قرن دهم ميلادی به وسيله اخوان الصفا، به طور کامل در رسالات متعدد عملی گرديد. اما عده ای نيز به شدت آن را مردود شمردند. امام محمد غزالی در کتاب خود بر رد فيلسوفان، ابونصر فارابی و ابوعلی سينا را به عنوان دو تن از بزرگ ترين فلاسفه برگزيده تا با رد عقايد ايشان به طور کلی فلسفه را نادرست جلوه دهد. اين قبيل مباحث و درگيری های فکری نشان می دهد که فلاسفه در آن زمان تا چه حد ناچار از کناره گيری از مردم و تحمل فشارهای اجتماعی بوده اند.
ابونصر فارابی در هشتاد سالگی در دمشق درگذشت و با آن که بيش از تنی چند بر جنازه او نگريستند، مجموعه ای گران قدر از آثار خود را به زبان عربی بر جای گذاشت. اما نه عرب که فيلسوف و نابغه ای خراسانی و از جمله شخصيت های برجسته و کم نظيری است که آثار و افکارش اثری جهانی داشته است.

Borna66
09-11-2009, 03:06 AM
ابونصر فارابی، در سال 260 ق. در روستایی نزدیک فاراب )فارياب فعلي درافغانستان) به دنیا آمد. فارابی از بزرگ ترین دانشمندان اسلامی قرن چهارم هجری بوده و به معلم ثانی، استاد الفلاسفه و مَلک الحکما خوانده می شود.وی در جوانی پس از تحصیل مقدمات در فاراب، طی سفری طولانی و پر رنج به بغداد رفت و نزد استادان بزرگ زمان، به تحصيل منطق و فلسفه يونان پرداخت. پس از اندک زمان، وی که به زبان های فارسی، ترکی، عربی، سريانی و يونانی تسلط کامل داشت، در فهم فلسفه يونان به پايه ای رسيد که او را معلم دوم خواندند. معلم اول ارسطوست و پس از ابونصر ديگر هيچ کس را معلم نگفته اند.
اهميت فارابی بيشتر در شرحهای او بر آثار ارسطو خاصه برمنطقيات معلم اول است، چون با کارهای او منطق ارسطو به بهترين وجه به مسلمينشناسانده شد. او را تالی معلم اول يعنی ارسطو دانسته و "المعلم الثانی" لقب دادهاند . اما فعاليت علمی او در اين حد نماند بلکه خود نيز آثار مهمی ابداع کرد که بخشبزرگی از آن در دست و بسياری تاکنون طبع و به زبانهای مختلف ترجمه شده که از آنجملهمی توان به : " رسالة فی مبادی آرا اهل المدينة الفاضلة " حاوی نظريه فارابی دراخلاق است و " الجمع بين رايی الحکيمين افلاطون الالهی و ارسطو " را نام برد کهفارابی در آن کوشيده است تا اصول عقايد افلاطون و ارسطو را با هم وفق دهد ، اغراضما بعد الطبيعة که شرح و تحرير روشنی است از کتاب " الحروف " ارسطو در ما بعدالطبيعة ، " فصوص الحکم " ، " عيون المسائل " ، " احصاء العلوم " و چندين کتاب ورساله ديگر . به فارابی اشعاری را به پارسی نسبت داده اند که اين رباعی از جملهآنهاست :
اسرار وجود خام و ناپخته بماند
و آن گوهر بس شريف ناسفته بماند
هر کس بهدليل عقل چيزی گفتست
آن نکته که اصل بود ناگفته بماند

Borna66
09-11-2009, 03:06 AM
کتاب فارابی در علم موسيقیهمواره به عنوان مهمترين کتاب ديرين فن محسوب می شود ، اين کتاب چند بار به طبعرسيده و ترجمه يی از آن نيز به زبان فرانسوی منتشر شده است .
فارابی مانند همه دانشمندانیکه در تمدن اسلامی عنوان فيلسوف داشته اند در اغلب علوم زمان خود صاحب تصانيفی بودهاست . اطلاعات وی در رياضيات و موسيقی خوب ولی در طب و طبيعيات متوسط بوده است . روش فلسفی او را بايد در حقيقت يک روش نو افلاطونی اسلامی ناميد. اثر فارابی درحکمای بعد از او بسيار بوده چنانکه هرگاه سخن از حکمت مشاء يا به طور اعم فلسفه درتمدن اسلامی به ميان آمده است او و ابن سينا به عنوان دو فرد شاخص از ميان مسلمين ودر کنار هم و همراه افلاطون و ارسطو ذکر شده اند.
فارابی در راه کسب دانش سختی بسيار تحمل کرد. شب ها در نور چراغ پاسبانان شهر کتاب می خواند و اغلب تا صبح بيدار می ماند. زندگی محدود و محقر او به خوابيدن کنار رودخانه ها و باغ ها گذشت. در همان وضع به نوشتن و خواندن روز می گذراند و شاگردان بسيار خويش را نيز همان جا تعليم می داد. اين محروميت های مادی، اگرچه بيشتر در سال های جوانی بر او تحميل شد اما پس از آن نيز وی با همه دانش و شهرت خويش، هم چنان ساده می زيست. نوشته اند که از سيف الدوله همدانی فاتح دمشق نيز، که او را گرامی می داشت، هر روز بيش از چهار درم که مبلغی بسيار ناچيز بود نمی پذيرفت.
دوران زندگی ابونصر فارابی هم زمان با فروپاشی و ضعف خلافت عباسی است. در چنين احوال، ناچار بزرگانی چون ابونصر فارابی، در جستجوی حامی و مشوق دانش، به ديارهای دور سفر می کردند و گاه چون او ناچار از سرزمين هايی که در آن مورد آزار و تهديد بودند می گريختند.
سيف الدوله همدانی در روزگار زندگی ابونصر در دمشق، هنگامی که بواسط تهمت بد دينی از بغداد فراری شده بود، دمشق را گرفت و چون از افراد انگشت شمار آزاد انديش روزگار خود بود، دانشمندانی چون فارابی و شعرا و گويندگانی چون متنيی را پيرامون خود گرد آورد. متنيی پس از آن در دربار عضد الدوله ديلمی به مقام بزرگ و والايی رسيد. اما زندگی محدود و محقر ابونصر در چنين روزگار بيشتر در نتيجه عدم اعتنای بزرگان به دانش و فلسفه بود. در اين دوران تعصب در عقيده و تظاهر به دين داری در بين قدرت مندان و حاکمان سخت رواج داشت. ناچار آنان که چون ابونصر فارابی دانستن و انديشيدن درباره حقيقت را تجمل و راحت جسمانی برتر می دانستند در تنگی و فشار می زيستند.
ابونصر فارابی فيلسوف بود اما برای گذراندن زندگی ناچار به پزشکی و مداوای بيماران می پرداخت. اين راهی بود که بيشتر فلاسفه اسلامی در آن روزگار پيش می گرفتند. به همين جهت حتی تا روزگار ما هنوز به پزشک، حکيم نيز می گويند، در حالی که حکيم در اصل به معنی فيلسوف و انديشه ور است.
کتاب های فلسفه ای که تا زمان ابونصر فارابی ترجمه شده بود اغلب غلط بسيار داشت و قابل فهم نبود. فارابی نخستين کسی است که با رنج بسيار آثار ارسطو و افلاطون را به طور کامل دريافت و در کتاب ها و رساله های خود به شرح و تفسير و نقد آنها پرداخت. آشنايی دوباره جهان با آثار اين فيلسوفان در واقع مرهون دانش و تلاش ابونصر فارابی است. وی، علاوه بر فلسفه و منطق که موضوع بيشترين آثار باقی مانده از اوست، در همه علوم زمان خود سرآمد ديگران بود. پزشکی را نيک می دانست اما در روزگار رفاه بدان نمی پرداخت. در ستاره شناسی کتابی از او باقی است که بی پايه بودن پيش گويی منجمان را ثابت می کند و آنها را بی ارزش می شمرد. کتاب بزرگ و معتبر او در سياست نمودار اطلاع وسيع او درباره جوامع بشری است. مهم تر از همه کتابی است که وی درباره مدينه فاضله و شهر آرمانی فلاسفه نوشته است. وی در اين کتاب که خود به چند بخش بسيار بزرگ و مهم تقسيم شده، با پيش بينی فلسفی و عارفانه نظريات خود را در باره جوامع انسانی بيان داشته است.
ابونصر فارابی در موسيقی نيز استادی بی نظير بود. اختراع قانون را به او نسبت داده اند. او علاوه بر نوشتن رساله های متعدد درباره موسيقی و زبان شناسی، نوازنده ای ماهر بود. نوشته اند که وی در محضر سيف الدوله همدانی ابتدا خطای يک يک خوانندگان و نوازندگان مجلس را بازنمود، آنگاه از کيسه ای که در کمر داشت چند چوب درآورد و آنها را به هم پيوست و بنواخت. همه را خنده گرفت. پس چوب ها را درهم ريخت و ترکيبی تازه فراهم بساخت و بزد. همه به گريه درآمدند. بار ديگر چوب ها را درهم ريخت و ترکيبی تازه فراهم آورد و ضربی ديگر آغاز کرد. همه حاضران حتی پرده داران و دربان ها نيز به خواب رفتند. او آنها را خفته رها کرد و برفت.ابونصر فارابی سعادت انسان را در ترک پيوندهای ظاهری و بستگی های مادی می دانست و معتقد بود که تنها کسی بايد به فلسفه و علم روی آورد که از جهت اخلاقی سخت پاک و بی نياز باشد. وی به تربيت نفسانی خويش و شاگردانش بسيار اهميت می داد و در زندگی شخصی به جاه و جلال و نام و شهرت بی اعتنا بود. بی علاقه گی وی را به جمع آوری تاليفات خود ناشی از عظمت روحی او دانسته اند. با وجود اين بيش از ۱۰۲ رساله و کتاب از او به جای مانده که هريک در نوع خود بی نظير است.
شيخ الرئيس ابوعلی سينا خود را شاگرد مکتب فارابی خوانده و گفته است که تنها از طريق مطالعه رساله های ابونصر توانسته است منظور ارسطو را از کتاب متافيزيک درک کند.
ابونصر فارابی در آثار متعدد فلسفی خود کوشيده است تا فلسفه را به معتقدات دينی مردم نزديک کند، يا، به عبارت ديگر، معتقدات دينی را با اصول فلسفی از خرافه و توهم دور سازد. وی ثابت می کند که مثلا در موضوع آغاز آفرينش، فلسفه از اخبار مذهبی دقيق تر و به توحيد نزديک تر است. افزون بر اين، فارابی برای رواج فلسفه، که دانستن آن را مانند علوم ديگربرای همه مردم لازم می دانسته، کوشيده که آن را به زبان و اصطلاحات مذهبی نزديک کند. اين کار پس از او در اواسط قرن دهم ميلادی به وسيله اخوان الصفا، به طور کامل در رسالات متعدد عملی گرديد. اما عده ای نيز به شدت آن را مردود شمردند. امام محمد غزالی در کتاب خود بر رد فيلسوفان، ابونصر فارابی و ابوعلی سينا را به عنوان دو تن از بزرگ ترين فلاسفه برگزيده تا با رد عقايد ايشان به طور کلی فلسفه را نادرست جلوه دهد. اين قبيل مباحث و درگيری های فکری نشان می دهد که فلاسفه در آن زمان تا چه حد ناچار از کناره گيری از مردم و تحمل فشارهای اجتماعی بوده اند.
ابونصر فارابی در هشتاد سالگی در دمشق درگذشت و با آن که بيش از تنی چند بر جنازه او نگريستند، مجموعه ای گران قدر از آثار خود را به زبان عربی بر جای گذاشت. و از جمله شخصيت های برجسته و کم نظيری است که آثار و افکارش اثری جهانی داشته است.
منابع : دايرة المعارف بزرگ زرين ، مشاهيرنت ، پاشگاه و انديشمندان

Borna66
09-11-2009, 03:06 AM
خلاصه زندگی : ابونصر محمد بن طرخان فارابي فيلسوف ودانشمند ورياضيدان و منجم (332 - 259ه.ق) معروف به ابونصر فارابي، ملقب به معلم ثاني بود. وي در 259ه.ق در روستاي وسيج از ولايت فاراب در تركستان متولدشد. پدرش از فرماندهان سپاه بود. فارابي سالهاي عمر دراز خود را در بغداد گذرانيد و بيشتر كتابها خود را در آنجا نوشت . در سال 330ه.ق به دعوت سيف الدوله حمداني شيعي به دربار او رفت مدتي را در حلب گذرانيد و به شام و مصرنيز سفر كرد و به سال 339ه.ق در گذشت.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ابونصر محمد بن طرخان فارابي در سال 259ه.ق در روستاي وسيج واقع در ولايت فاراب در تركستان در خانواده يكي ار فرماندهان سپاه فاراب به نام طرخان فارابي متولد شد . پايگاه اجتماعي عالي پدر وي باعث شد كه در تحصيل علوم ، دررفاه كامل و با كيفيتي مناسب بكوشد و زمينه پيشرفتهاي بعدي وي فراهم آيد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابونصر فارابي به سبب پايگاه اجتماعي بالاي خانوادگي خود در تركستان و فاراب مقدمات علوم را با كيفيتي مناسب آموخت. سپس به بغداد رفت و فلسفه ، رياضيات، نجوم و موسيقي نظري را نزد بزرگان مكتب نهضت اول ترجمه عباسي آموخت و به تحقيق در آن امور پرداخت.

خاطرات و وقايع تحصيل : فارابي گرچه در فاراب در تركستان متولد شده بود، سالهاي دراز عمر خود را در بغداد گذرانيد وبيشتر كتابهاي خود را در آنجا نگاشت. بغداد در آن زمان پايتخت خلافت عباسي و از بزرگترين شهرها و مراكز علمي جهان اسلام در عصر رنسانس اسلامي ( قرن چهارم تا ششم ) بود.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مسافرت در مراكز مهم علمي جهان اسلام در قرن سوم و چهارم از جمله بغداد، حلب، مصر و شام ، ديداد با بزرگان علمي آن مناطق و مطالعه و تحقيق در فلسفه ، نجوم و رياضيات از اموري بوده است كه ابونصر محمد بن طرخان فارابي را به خود مشغول مي داشت.

استادان و مربيان : در منابع مستقيما كمتر به نام استادان ابونصر محمدبن طرخان فارابي اشاره شده است. بلكه نوشته اند كه ابونصر به آثار ابوالوفاي بوزجاني توجه داشته است . و نيز شرح هايي بر آثار دانشمندان قديم يونان و روم از جمله بطليموس و اقليدس نگاشته است.

هم دوره اي ها و همكاران : حكيم شيخ الرئيس ابوعلي سينا از حكيمان جامع العلوم قرن چهارم و معاصر و معاشر با ابونصر محمد بن طرخان خوارزمي بوده است.

وقايع ميانسالي : ابونصر فارابي سالهاي دراز عمر خود را در بغداد گذرانيد و بيشتر كتابهاي خود را در آنجا نوشت. وي در سال 330ه.ق به دعوت سيف الدوله حمداني، امير شيعي

شاگردان : منابع كمتر نامي از شاگردان بلا فصل ابونصر محمد بن طرخان خوارزمي ذكر كرده اند. اما مي دانيم كه ابوعلي سينا آثار وي را مورد مطالعه قرار داده و گاه آنان را راهگشاي مي يافته است. ابوعلي درهمين راه ، شرح المجسطي اثر ابونصر فارابي را خلاصه كرده است.

همفكران فرد : ابونصر فارابي همانند بوعلي سينا، فيلسوف و دانشمندي جامع العلوم بود كه فلسفه را به عنوان سرلوحه جستجو گري خود در رشته هاي گوناگون علمي قرار داده بود.

آرا و گرايشهاي خاص : ابونصر فارابي همانند صوفيان زندگي مي كرده و لباس مي پوشيده است. او مانند فلاسفه بزرگ آن زمان از موسيقي علمي نظري اطلاعات زيادي داشته و كتابي هم دراين فن نوشته است . وي در رشته هاي مختلف علوم تاليفات متعدد دارد.

Borna66
09-11-2009, 03:06 AM
فلسفه فارابی

از عصر فارابی تا عصر سبزواری، یعنی از قرن نهم تا نوزدهم میلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم مهم ترین بحث تفکر اسلامی بود. فارابی به پیروی از ارسطو معتقد بود که جهان «قدیم» است. اما برای آنکه از چهارچوب تعلیمات قرآنی خارج نشود، سعی کرد بین عقیده ارسطو و مسئله خلق جهان در قرآن راهی بیابد. به همین سبب سعی می کرد موضوع «فیضان» و «[تجلی]» را با روش عقلی توضیح دهد. او عقل و انواع آن را ابداع خداوند می داند. اما اظهار می دارد که این ابداع در زمان اتفاق نیفتاده است.. او معتقد است که «عقل فعال» ارسطو همان وحی قرآنی است..
فلسفه فارابی آمیزه‌ای است از حکمت ارسطویی و نو افلاطونی که رنگ اسلامی و به خصوص شیعی اثناعشری به خود گرفته‌است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی است و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در مابعدالطبیعه به مکتب فلوطینی گرایش دارد.
وحدت فلسفه
فارابی از کسانی است که می‌خواهند آراء مختلف را با هم وفق دهند. او در این راه بر همه گذشتگان خود نیز سبقت گرفت. او در این راه تا آن جا پیش رفت که گفت: فلسفه، یکی بیشتر نیست و حقیقت فلسفی ـ هر چند مکاتب فلسفی متعدد باشند ـ متعدد نیست.
فارابی به وحدت فلسفه سخت معتقد بود و برای اثبات آن براهین و ادله بسیاری ذکر کرد و رسائل متعدد نوشت که از آن جمله، کتاب «الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو» به دست ما رسیده‌است.
وی معتقد بود که اگر حقیقت فلسفی واحد است، بایدبتوان در میان افکار فلاسفه بزرگ به ویژه افلاطون و ارسطو توافقی پدید آورد. اساسا وقتی غایت و هدف این دو حکیم بزرگ، بحث درباره حقیقتی یکتا بوده‌است، چگونه ممکن است در آراء و افکار، با هم اختلاف داشته باشند؟
فارابی میان این دو فیلسوف یونانی پاره‌ای اختلافات یافته بود، اما معتقد بود که این اختلافات، اختلافاتی سطحی است و در مورد مسائل اساسی نیست. مخصوصا آنکه آن‌ها مبدع و پدیدآورنده فلسفه بوده و همه حکمای بعدی کم و بیش، به این دو متکی هستند.
مسائلی که به عنوان اختلاف مبانی افلاطون و ارسطو مطرح بود و فارابی درصدد هماهنگ ساختن بین آنها برآمد، عبارت بودند از:
روش زندگی افلاطون و ارسطو، روش فلسفی افلاطون و ارسطو، نظریه مُثُل، نظریه معرفت یا تذکر، حدوث و قدم، نظریه عادت.
البته تردیدی نیست که فارابی در این امر رنج بسیاری متحمل شده است؛ اما نکته مهم در این رابطه این است که یکی از منابع او برای انجام این مقصود، کتاب «اثولوجیا» یا «ربوبیت» بود که یکی از بخش‌های کتاب «تاسوعات» فلوطین می‌باشد. وی فکر می‌کرد که این کتاب متعلق به ارسطو است و چون در آن به یک سلسله آراء افلاطونی برخورد کرده بود، همین امر او را بر این کار، تشویق می‌کرد. (در حالی که مطالب این کتاب، ارتباطی با ارسطو نداشت.)
بنابراین، اگر چه فارابی در کار خود به توفیق کامل دست نیافت، ولی راه را برای دیگر فلاسفه اسلامی گشود. بدین ترتیب که میان ارسطو و عقاید اسلامی یک نوع هماهنگی ایجاد کرد و فلسفه ارسطو را جزو سرچشمه‌ها و اصول فلسفه اسلامی قرارداد.

Borna66
09-11-2009, 03:07 AM
آثار فارابی

آثار فارابی از این قرار است:
۱) ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شایسته‌است قبل از فلسفه فرا بگیری): در این کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کناره‌گیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر می‌کند و درباره هر یک مطالبی بیان می‌نماید.
۲) السیاسه المدنیه (سیاست شهری): این کتاب درباره اقتصاد سیاسی است.
۳) الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس (جمع بین آراء دوحکیم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو): فارابی در این کتاب می‌کوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.
۴) رساله فی ماهیه العقل (رساله‌ای درباره ماهیت و چیستی عقل): در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آن‌ها را بیان می‌کند.
۵) تحصیل السعاده (به دست آوردن سعادت): در اخلاق و فلسفه نظری.
۶) اجوبه عن مسائل فلسفیه (پاسخ‌هایی به مسائل فلسفی): پاسخ‌هایی است به برخی پرسش‌ها و مسائل فلسفی.
۷) رساله فی اثبات المفارقات (رساله‌ای در اثبات وجود موجودات غیر مادی): در این رساله، فارابی درباره موجودات غیر مادی بحث می‌کند.
۸) اغراض ارسطو طالیس فی کتاب مابعد الطبیعه (مقاصد ارسطو در کتاب متافیزیک): این کتاب یکی از مهم‌ترین کتابهای فارابی است که مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت.
۹) رساله فی السیاسه (رساله‌ای در سیاست): فارابی درباره سیاست صحبت می‌کند.
۱۰) فصول الحکم (جداکننده‌های حکمت): این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل ۷۴ بحث در این زمینه و مباحث نفس می‌باشد.

Borna66
09-11-2009, 03:07 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/460.jpg
اسکناسی که هم اکنون در جمهوری قزاقستان رواج دارد




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg