PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دکتر عبدالحسين زرين کوب



Borna66
09-11-2009, 02:39 AM
دکتر عبدالحسين زرين کوب


دكتر عبدالحسين زرين كوب در سال 1301 هجري شمسي در بروجرد ديده به جهان گشود . دكتر زرين كوب تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خويش به پايان برد .سپس در كنار تحصيل در دوره متوسطه به تشويق و ترغيب پدر كه مردي متشرع و ديندار بود ،اوقات فراغت را صرف فراگيري علوم ديني و حوزه اي نمود ،و ضمن تحصيل فقه و تفسير و ادبيات عرب،به شعر عربي هم علاقمند شد .گرچه تا پايان سال پنجم متوسطه در رشته علمي تحصيل مي كرد با اين حال كمتر كتاب تاريخ و فلسفه و ادبياتي بود كه به زبان فارسي منتشر شده باشد ،واو آن را در مطالعه نگرفته باشد .به دنبال تعطيلي كلاس ششم متوسطه در تنها دبيرستان شهر براي ادامه تحصيل به تهران رفت. اما اين رشته ادبي را برگزيد و در سال 1319 تحصيلات دبيرستاني را به پايان برد،و با وجود آنكه كتابهاي سالهاي چهارم و پنجم متوسطه ادبي را قبلا نخوانده بود در ميان دانش آموزان رشته ادبي سراسر كشور ،رتبه دوم را به دست آورد.با بازگشايي مجدد دانشگاهها در سال 1320 ،دكتر عبدالحسين زرين كوب در امتحان ورودي دانشكده حقوق شركت كرد.با آنكه پس از كسب رتبه اول ،در دانشكده ثبت نام هم كرده بود،اما به الزام پدر ،ناچار به ترك تهران شد . در همان ايام ،علي اكبر دهخدا كه رياست دانشكده حقوق را به عهده داشت ،از اينكه چنين دانشجوي فاضلي را از دست مي داد ،اظهار تاسف كرده بود. سرانجام اشتياق به تحصيل بار ديگر او ر ا به دانشگاه كشاند .در سال 1324 ،پس از آنكه در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول ،و دانشكده ادبيات حايز رتبه اول شده بود ،وارد رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران شد. به هر تقدير ،عبدالحسين زرين كوب در سال 1327 به عنوان دانشجوي رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصيل شد،و سال بعد وارد دوره دكتري رشته ادبيات دانشگاه تهران گرديد و درسال 1334 از رساله دكتري خود با عنوان (نقد الشعر ،تاريخ و اصول آن) كه زير نظر بديع الزمان فروزانفر تاليف شده بود با موفقيت دفاع كرد .
دكتر زرين كوب در سال 1330 دركنار عده ايي از فضلاي عصر همچون عباس اقبال آشتياني ،سعيد نفيسي ،محمد معين،پرويزناتل خانلري ،غلامحسين صديقي و عباس زرياب ،براي مشاركت در طرح ترجمه مقالات دايره المعارف اسلام (e1)طبع هلند،دعوت شد .
دكتر زرين كوب در ايام تحصيل در تهران ،چندي نزد حاج شيخ ابوالحسن شعراني به پرداخت و با مباحث حكمت و فلسفه ،آشنايي بيشتر يافت .از همان روزگار با فلسفه هاي معاصر غربي نيز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نيز علاقمند گرديد. استاد كه از قبل با زبانهاي عربي ،فرانسوي و انگليسي آشنا شده بود در سالهاي جنگ دوم جهاني ،با كمك بعضي از صاحب منصبان ايتاليايي و آلماني كه در آن ايام در ايران به سرمي بردند،به آموزش اين دوزبان پراخت .در سال 1323 نخستين كتاب او به نام (فلسفه ،شعر يا تاريخ تطور شعر و شاعري درايران) در بروجرد منتشر شد ،در حالي كه در اين هنگام ،حدود چهار سال يا كمي بيشتر از تاريخ تاليف كتاب مي گذشت .
دكتر زرين كوب پس از آنكه به الزام پدر دانشكده حقوق را ترك گفت ،به زادگاه خود بازگشت ،و در خرم آباد و بعددر بروجرد به كار معلمي پرداخت ،كاري كه به تدريج علاقه جدي بدان پيدا كرد .در دوران معلمي ،از تاريخ و جغرافيا وادبيات فارسي گرفته تا عربي و فلسفه و زبان خارجي و حتي رياضي و فيزيك و علم الهيات ،همه را تدريس كرد .دكتر زرين كوب پس از اخذ درجه دكترا ،از سوي استاد فروزانفر ،براي تدريس دردانشكده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 يا رتبه دانشياري ،كار خود را دانشگاه تهران آغاز كرد و به تدريس تاريخ اسلام ،تاريخ اديان ،تاريخ كلام و مجادلات فرق ،تاريخ تصوف اسلامي و تاريخ علوم پرداخت .پس از دريافت رتبه استادي دانشگاه تهران (1339 ش ) دكتر زرين كوب چندي نيز در دانشسراي عالي تهران ،ودوره دكترا ادبيات فارسي دانشگاه تهران و در دانشكده هنرهاي درماتيك به افاضه پرداخت.در سالهاي 1347 تا سال 1349 در آمريكا به عنوان استاد ميهمان در دانشگاههاي كا ليفرنيا و پرنيستون به تدريس علوم انساني دانشگاه تهران انتقال يافت و در دو گروه تاريخ و ادبيات مشغول به كار شد .
دكتر زرين كوب در 24شهريور 1378 به دليل بيماريهاي قلب و چشم و پروستات در گذشت.
آثار دکتر عبدالحسين زرين کوب
۱-دو قرن سكوت/ ۲-تاريخ مردم ايران پيش از اسلام/ ۳-تاريخ مردم ايران بعد از اسلام/ ۴-بامداد اسلام/ ۵-كارنامه اسلام/ ۶-ارزش ميراث صوفيه/ ۷-پله پله تا ملاقات خدا/ ۸-سرني /۹-با كاروان حله/ ۱۰-پير گنجه در جستجوي ناكجا آباد .........

Borna66
09-11-2009, 02:39 AM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg




دكتر عبدالحسين زرين كوب در اواخر اسفند 1301 هجرى شمسى در بروجرد چشم به جهان گشود. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در بروجرد به پايان رسانيد. پس از پايان تحصيلات متوسطه به دبيرى دردبيرستان‏هاى بروجرد پرداخت در سال 1327 ليسانس خود را دريافت كرد. سپس وارد دوره‏ى دكترى ادبيات شد كه‏سرانجام در سال 1334 موفق به اخذ درجه‏ى دكترى از دانشگاه تهران شد. دكتر زرين كوب از سال 1341 به بعد درفواصل تدريس در دانشگاه تهران در دانشگاههاى هند، پاكستان، آكسفورد، سوربن، پرينسون و... به تدريس پرداخت.در ضمن اين فعاليت‏ها، به علم ملل و نحل و مباحث مربوط به كلام، نقد ادبى و تاريخ علاقه يافت و آثار ارزشمندى دراين زمينه تاليف كرد. دكتر زرين كوب در سالهاى اخير بيشتر اوقات خود را به مطالعه و تحقيق و تدريس مباحثى درعرفان، اديان و تاريخ گذرانده است. دهها كتاب و صدها مقاله حاصل تحقيقات ارزشمند او در طى پنجاه سال گذشته‏بوده است.
عبدالحسين زرين كوب به سال ۱۳۰۱ ه.ش در بروجرد تولد يافت. وى در دامان خانواده اى فاضل پرورش يافت. پدرش عبدالكريم عبايى معروف به شيخ زرگر بود. تحصيل را در بروجرد و از ۶ سالگى در مدرسه كمال آغاز كرد. خود مى نويسد: «من در ۶ سالگى در سال ۱۳۰۹ در كلاس اول دبستان اعتضاديه شروع به درس خواندن كردم و در شهريور سال ۱۳۱۶ گواهينامه شش ساله ابتدايى را دريافت كردم و در همين سال بود كه اجازه برقرارى سه كلاس متوسط به آن داده شد و من سال اول دبيرستان را شروع و گواهينامه آن را در سال بعد دريافت كردم.
در سال ۱۳۱۸ به خرم آباد رفتم و كلاس دوم و سوم متوسطه را در دبيرستان پهلوى خرم آباد گذرانيدم. يكى از تابستان هايى كه به بروجرد آمدم... خبر اعجاب انگيزى كه بر سر زبان ها بود، اين بود كه عبدالحسين زرين كوب پس از گذراندن كلاس سوم متوسطه به مديريت دبيرستان اعتضاديه انتخاب گرديد.» (محسن روستايى، اعتقاد و فرهنگ. ص ۲۸- ۲۶)
زرين كوب براى ادامه تحصيل به تهران رفت. مى نويسد: «به طهران آمدم و آنجا كار معلمى را كه ديگر به آن علاقه جدى پيدا كرده بودم دنبال كردم. به دانشكده ادبيات هم وارد شدم اما در اثر اشتغال به تدريس، فرصت آن را كه به طور مرتب و جدى در سر درس تمام استادانش حاضر آيم، نمى يافتم، جاذبه كتابخانه هاى شهر خاصه مجلس و سپهسالار هم كه بيشتر اوقات فراغت را در آنها به سر مى بردم در اين مورد مانع ديگرى از حضورم بود.» (نقش بر آب. ص ۹۲)

__________________

Borna66
09-11-2009, 02:39 AM
• زندگى پرتكاپو
عموم محققان در جامعه ما زرين كوب را با اوصافى چون اديب، شاعر، مورخ، اسلام شناس، زبان شناس، و... مى شناسند. در مدح اين مرد فرزانه عبدالكريم سروش نوشت: «من به عمر خويش مردى به پردانى و پرخوانى و تواضع زرين كوب كمتر ديده ام.»
اما زرين كوب چگونه زرين كوب شد؟ خود مى نويسد: «مطالعه دائم در تاريخ و تجسس در افكار و آثار انسانى برايم يك لذت بود... طى اين سال ها [حضور در طهران] از محضر عالمان و استادان شهر در هر رشته اى چيزى آموختم، از آشنايى با زبان ها در هر نوبت دريچه تازه اى آز آفاق انديشه بر روى خود گشودم، ... به رمان و نمايشنامه جلب شدم، از روانشناسى سردرآوردم، در تاريخ اديان غور كردم، به جامعه شناسى وارد شدم.
از فلسفه اى كه ولاديمير ايليچ تعليم مى كرد راه افتادم و به آنچه لئو تولستوى منادى آن بود، رسيدم... روزنامه نويس شدم، به تحقيق در تاريخ دست زدم، نقادى پيشه كردم، مقاله نوشتم، شعر سرودم، ترجمه كردم، به نقد و تعليم فلسفه غربى پرداختم، در عرفان و كلام شرقى سير كردم، زاهد و صوفى شدم، به شك و تعطيل افتادم و... با اين حال از هر چه خواندم و هر چه نوشتم، چيزى كه برايم مايه آرام و سكون خاطره باشد، معلمى بود.» (نقش بر آب. ص ۹۲ و ۹۳)
نخستين آثار زرين كوب در حوزه شعر و ادبيات بود و اولين كتابش به نام «فلسفه شعر يا تاريخ تطور شعر و شاعرى در ايران» چهار سال پس از تاليف آن در سال ۱۳۲۳ در بروجرد منتشر شد. نگارش اين اثر در زمانى تحقق يافت كه اين انديشه گر ايرانى كمتر از ۱۹ سال داشت. زرين كوب در سال ۱۳۲۸ دوره دكتراى ادبيات فارسى را در دانشگاه تهران آغاز كرد و در سال ۱۳۳۴ از رساله دكتراى خود با عنوان «نقد الشعر، تاريخ و اصول آن» كه زير نظر استاد بديع الزمان فروزانفر تاليف شده بود دفاع كرد. زرين كوب از سال ۱۳۲۸ سردبيرى هفته نامه مهرگان به مديريت محمد درخشش را نيز بر عهده گرفت كه اين همكارى تا پنج سال ادامه يافت. (كتاب ماه تاريخ و جغرافيا شماره ۳۵. ص ۵۸)
در سال ۱۳۳۰ در كنار عده اى ديگر از عالمان عصر همچون عباس اقبال، سعيد نفيسى و... از زرين كوب نيز براى مشاركت در طرح ترجمه مقالات دايره المعارف اسلام دعوت شد. در سال ۱۳۳۵ و پس از اخذ مدرك دكترا به عنوان دانشيار در دانشكده علوم معقول و منقول به تدريس پرداخت. پس از پنج سال تحقيق و تدريس و همكارى با عالمان برجسته در سال ۱۳۴۰ مسافرت هاى علمى و مطالعاتى متعددى صورت داد. برجسته ترين فعاليت استاد زرين كوب در سال ۴۱ همكارى با مجتبى مينوى در موسسه لغت فرانكلين بود. در دى ۱۳۴۲ در بيست و ششمين كنگره بين المللى شرق شناسان در هند شركت كرد.
در سال ۴۳ علاوه بر شركت در كنگره بين المللى علوم تاريخى در اتريش به آتن، روم و استانبول مسافرت كرد. و در سال هاى ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ در آمريكا به عنوان استاد مهمان در دانشگاه هاى كاليفرنيا و پرينستون به تدريس پرداخت. فاصله سال ۴۹ تا ۵۷ را اين محقق پرتكاپو به تدريس و تحقيق و سفر هاى علمى پرداخت. در سال ۵۷ به علت حمله قلبى براى مدتى طولانى در بيمارستان بسترى شد. در سال هاى ۶۰ تا ۶۲ مسافرتى درمانى _ تحقيقاتى به فرانسه صورت داد كه حاصل آن تاليف كتاب «سر نى» درباره مولوى بود. وى در سال ۶۸ مسافرتى علمى _ ادارى به پاريس كرد تا در مجمع عمومى سردبيران تاريخ تمدن اقوام آسياى مركزى شركت جويد و عدم وابستگى سياسى و جغرافيايى ايران در اين طرح را اثبات كند.
مسافرت بعدى وى در سال ۱۳۶۹ به سوئيس و لندن بود كه به دعوت ايرانيان مقيم اروپا و براى سخنرانى درباره هنر و انديشه مولوى صورت گرفت. استاد زرين كوب در سال ۱۳۷۰ نيز مسافرت هاى داخلى و خارجى علمى متعددى صورت داد. در سال ۷۱ در كنگره همكارى هاى اقوام آسياى مركزى در تهران شركت كرد. در فاصله سال هاى ۷۱ تا شهريور ۷۸ كه اين محقق انديشه ورز دار فانى را وداع گفت، زرين كوب بيكار ننشست. ايراد سخنرانى هاى متعدد و شركت در كنگره هاى علمى مختلف محصول ساليان متمادى تكاپوى علمى و مطالعات عميق وى در حوزه هاى مختلفى از عرفان و حكمت گرفته تا تاريخ ادبيات فرانسه بود. سفر هاى علمى متعدد زرين كوب به اروپا، آمريكا، هند، پاكستان، كشور هاى آسياى مركزى، كشور هاى عربى و تهيه عكس از برخى نسخه هاى خطى فارسى و عربى موجود در موسسات، كتابخانه ها و موزه ها از فعاليت هاى ديگر وى است.
طى همين سفر ها وى با جمعى از دانشمندان و نويسندگان بزرگ ايرانى و خارجى از جمله، سيدمحمدعلى جمالزاده، آقابزرگ علوى، تورخان گنجه اى، هانرى ماسه، ولاديمير مينورسكى، گوستاو فن گروفه باوم، هرولد بيلى، والتر برونو هنينگ، برنارد لوئيس، برتولد اشپولر، كلود كاهن و... آشنايى نزديك يافت. (كتاب ماه تاريخ و جغرافيا. شماره ۲۳) ذهن خلاق و قلم توانا و دانش عميق اين محقق فرزانه بر دانشمندان خارجى نيز مكشوف گشته بود در نتيجه از وى براى تاليف فصلى از تاريخ ايران دانشگاه كمبريج (ج۴) و تاليف مقالات متعدد در چاپ جديد دايره المعارف اسلام (چاپ هلند) دعوت به عمل آمد. تحقيقات وى در باب مولوى تا آنجا پيش رفت كه در كنگره مونيخ به سال ۱۳۷۴ كه براى بزرگداشت مولوى برگزار شد، وى به عنوان دبير ايرانى كنگره انتخاب شد. او را بحق مى توان آن مارى شيمل ايران ناميد.
سال هاى پايانى عمر زرين كوب به گزارش ايرج افشار اينگونه گذشت «در اين هشت سال (۱۳۷۸- ۱۳۷۱) زرين كوب به تدريس دانشگاهى معهود خود ادامه مى داد. عضويت هيات امناى فرهنگسراى فردوسى را پذيرفت. دعوت سازمان نقشه بردارى كشور را براى تهيه متن تاريخى اطلس تاريخى ايران اجابت كرد. از سال ۱۳۷۵ به عضويت شوراى عالى علمى مركزى دايره المعارف بزرگ اسلامى درآمد. همچنين عضو شوراى مشاوران كتابخانه ملى بود. كتابخانه خود را در اين دوران، به شهر بروجرد اهدا كرد.
باز چند سفر براى سخنرانى به ممالك مختلف و از جمله به شهر هاى ايران رفت. ولى سفر هاى عمده اش براى رهايى از بيمارى هاى قلب و چشم و پروستات بود. چند بار خود را به نيش تيغ جراحان سپرد. دو سال پايان عمر را دچار گرفتار ى هاى بدنى ناگوار و دشوار و بحران بيمارى هاى مذكور بود. در يك سال آخر دستش و فكرش از خدمت كردن به فرهنگ ايران بازمانده بود. در ۲۴ شهريور ۱۳۷۸ پس از رنج هاى فراوان درگذشت.» (ايرج افشار، نادره كاران. ص ۹۵۵)
حاصل عمر زرين كوب عبارت است از پانزده سال تدريس در دبيرستان هاى خرم آباد، بروجرد و تهران، چهل و دو سال تدريس در دانشگاه تهران و دانشگاه هاى ديگر. چهل عنوان كتاب در قلمرو هاى نقد ادبى، تاريخ ادبيات، تاريخ ايران و اسلام، كلام، فلسفه، عرفان و ترجمه آثارى به زبان فارسى. تعداد زيادى مقاله و خطابه (شايد چهارصدتا) كه خوشبختانه اغلب آن ها به سليقه خودش در مجموعه هاى شش گانه تجديد چاپ شده است. (همان. ص ۹۵۶) سويه هاى مختلف فكرى و مطالعاتى زرين كوب را بدل به انديشمندى جامع الاطراف كرد كه فراق و فقدانش زخمى عميق بر پيكره جامعه علمى ايران بود.

Borna66
09-11-2009, 02:40 AM
• هنر مورخ
زرين كوب در حوزه تاريخ و تاريخ نگارى آثار متعددى از خود به جاى گذاشت كه فقط در اين حوزه مى توان به بيش از ۶۰ كتاب و مقاله ارزشمند اشاره كرد. شايد همين حوزه را بتوان يكى از سويه هاى اصلى تحقيقاتى وى برشمرد. آثار و آراى تاريخى زرين كوب البته منتقدان فراوانى نيز داشته است كه از مرتضى مطهرى (بنگريد به دو قرن سكوت) تا فريدون آدميت (بنگريد به انديشه هاى فتحعلى آخوندزاده. ص ۱۲۷) طيف منتقدان زرين كوب را شامل مى شوند. يكى از مهم ترين آثار زرين كوب در حوزه تاريخ نگارى و فلسفه تاريخ كتاب «تاريخ در ترازو» است.
محققى در باب اين اثر زرين كوب مى نويسد: «انتشار كتاب تاريخ در ترازو در دهه پنجاه، مسلماً كارى رفيع، سترگ، بى سابقه و جسورانه تلقى مى شود. او با بهره گيرى فراوان از منابع اصيل غربى به پژوهش در مباحث نظرى تاريخ پرداخت.» (كتاب ماه تاريخ و جغرافيا. شماره ۳۵. مقاله نصرالله صالحى) اين اثر را مى توان بحق در زمره نخستين آثارى دانست كه مولف در آن به دو شعبه اصلى فلسفه تاريخ يعنى فلسفه نظرى و فلسفه انتقادى پرداخته است. هر چند برخى ديگر از محققين همچون عبدالله شهبازى از آنجا كه زرين كوب در اين كتاب به آراى مورخ برجسته آلمانى يعنى ياكوب بوركهارت نپرداخته است آن را درخور ذم و نكوهش مى داند. (فصلنامه مطالعات سياسى. شماره اول)
يكى ديگر از محققين در مورد آثارى كه زرين كوب در حوزه تاريخ نگارى پديد آورده است مى نويسد: «فعاليت هاى تاريخ نگارى مرحوم زرين كوب شباهت بسيار، به مراحل آغازين رنسانس دارد. او در آثار مهم تاريخ نگارى خود كه ذكر آن پيش از اين آمد به تكوين دو مقوله زبان و فرهنگ جديد ايرانى كه حاصل تلفيق ميراث گذشته با شرايط بعدى آن بود، پرداخت... هر چند او به مراحلى چون تكوين مبانى فلسفى و حقوقى مليت در آثار خود چندان نپرداخته است. اما سعى مشكور آن زنده ياد در مقوله زبان و تاريخ بسيار گرانسنگ مى نمايد.» (كتاب ماه تاريخ و جغرافيا. همان. مقاله عبدالرسول خيرانديش.)

زرين كوب براى يك مورخ ويژگى ها و اوصافى قائل است كه از اين قرارند:
۱ _ احاطه و تسلط تام بر منابع و مآخذ اصلى موضوع.
۲ _ اشراف و آگاهى بر حدود پيشرفت تحقيقات پيشين راجع به موضوع.
۳ _ قوه استنباط درست و آزادگى از سخت گيرى و سهل انگارى.
۴ _ دقت و احتياط عالمانه در بررسى اسناد و در تحليل و تفسير معقول و منطقى آنها.
۵ _ چون تاريخ از لحاظ شيوه بيان با ادبيات ارتباط تام دارد قريحه نويسندگى هم براى وى از اسباب عمده توفيق است _ در طرز عرضه كردن تاريخ. (تاريخ در ترازو. ص ۱۱۰)
ا
ز منظر زرين كوب ويژگى هاى سلبى يك مورخ نيز از اين قرارند:
۱ _ پرهيز از اغراض و تعصبات.
۲ _ اجتناب از تعجيل در قضاوت.
۳ _ پرهيز از سبك سرى و خوش باورى.
۴ _ اجتناب از تصور پيش ساخته.
۵ _ پرهيز از زمان پريشى (anachronism).
۶ _ پرهيز از بت هاى خطا انگيز. (تاريخ در ترازو. صفحات مختلف) زرين كوب در مقام مورخ به واقع فرزند زمان خويش بود. او به «دام نگريستن به يك عصر از ديدگاه عصرى ديگر نيفتاد.» همان دامى كه مارك بلوك آن را بزرگ ترين گناه يك مورخ مى پنداشت. (هنرى استوارت هيوز، راه فروبسته. ترجمه فولادوند. ص ۴۲) از ديگرسو اگر اين حكم سر لوئيس نى ميه مورخ شهير انگليسى قرن ۲۰ را بپذيريم كه: «مورخ بزرگ كسى است كه بعد از او هيچ كس نتواند بدون اين كه او را به حساب بگيرد تاريخ بنويسد...» (فيلسوفان و مورخان. ترجمه فولادوند. ص ۲۲۲) باز مرحوم دكتر زرين كوب مصداق بارز اين سخن نيكوى مورخ انگليسى است. آثارى كه اين مورخ ايرانى در حوزه تاريخ نگارى خلق كرد تا ساليان متمادى منبعى است غنى براى جويندگان علم و حقيقت در اين حوزه.

Borna66
09-11-2009, 02:40 AM
• آثار زرين كوب
الف _ در حوزه نقد ادبى و تاريخ ادبيات فارسى:

فلسفه شعر (۱۳۲۳)، نقد ادبى (۱۳۳۸)، با كاروان حله (۱۳۴۳)، شعر بى دروغ، شعر بى نقاب (۱۳۴۶)، از كوچه رندان (۱۳۴۹)، سيرى در شعر فارسى (۱۳۶۳)،
سر نى (۱۳۶۴)، بحر در كوزه (۱۳۶۶)، پله پله تا ملاقات خدا (۱۳۷۰)، پيرگنجه در جست وجوى ناكجا آباد (۱۳۷۲)، آشنايى با نقد ادبى (۱۳۷۲)،از گذشته ادبى ايران (۱۳۷۵)، از نى نامه (برگزيده مثنوى معنوى) (۱۳۷۷)

ب _ در حوزه تاريخ ايران:
دو قرن سكوت (۱۳۳۰)، تاريخ ايران بعد از اسلام (۱۳۴۳)، فتح عرب در ايران (به زبان انگليسى در تاريخ ايران كمبريج) (۱۳۵۴)، تاريخ مردم ايران (دو جلد) (۱۳۶۴)، روزگاران ايران (۱۳۷۳)، دنباله روزگاران ايران (۱۳۷۵)، روزگاران ديگر (۱۳۷۵)

ج _ در حوزه تاريخ اسلام:
بامداد اسلام (۱۳۴۶)، كارنامه اسلام (۱۳۴۸)

د _ در حوزه هاى تصوف، كلام، اخلاق و فلسفه:
ارزش ميراث صوفيه (۱۳۴۲)، فرار از مدرسه (۱۳۵۳)، جست وجو در تصوف ايران (۱۳۵۷)، دنباله جست وجو در تصوف ايران (۱۳۶۲)، در قلمرو وجدان (۱۳۶۹)، شعله طور (درباره زندگى حلاج) (۱۳۷۷)

ه - در حوزه ترجمه:
بنياد شعر فارسى (۱۳۲۶)، ادبيات فرانسه در قرون وسطى (۱۳۲۸)، ادبيات فرانسه در دوره رنسانس (۱۳۲۸)، متافيزيك (۱۳۲۹)، شرح قصيده ترسائيه خاقانى (۱۳۲۲)، فن شعر ارسطو (۱۳۳۷)، ارسطو و فن شعر (۱۳۵۷)

و _ مجموعه مقالات:
يادداشت ها و انديشه ها (۱۳۵۱)، نه شرقى نه غربى، انسانى (۱۳۵۳)، از چيزهاى ديگر (۱۳۵۶)، با كاروان انديشه (۱۳۶۳)، دفتر ايام (۱۳۶۵)، نقش بر آب (۱۳۶۸)، حكايت همچنان باقى (۱۳۷۶)

ه _ در حوزه تاريخ نگارى:
تاريخ ترازو (۱۳۵۴) و همچنين رسانه اى ادبى به نام تك درخت (۱۳۴۷)