PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پنجم دی سالروز درگذشت زرتشت



Borna66
09-08-2009, 07:59 PM
با درود . آیا شما به عنوان یک ایرانی میدانید که امروز پنجم دیماه سالروز درگذشت اشوزرتشت پیام آور شادی هاست ؟
زرتشت ۴۷ سال با همه جان و روان خود، در راه آموزش و گسترش دین کوشید و سرانجام هنگامی که سرگرم ستایش اهورامزدا در آدريان (آتشكده) بود به دست بدخواهي به نام توربراتور كشته شد.

Borna66
09-08-2009, 07:59 PM
براي كسي كه در آيين هاي پرسوز و گداز خاكسپاري درگذشتگان شركت كرده باشد و شيون ها و بر سر زدن هاي بازماندگان آنان را ديده باشد، بيگمان بودن در آيين آرامبخش درگذشتگان زرتشتي،اين پرسش را در پي خواهد داشت كه دليل اين آرامش و آن هيجان در چيست؟ بي گمان اين سوگواري ها يكي از آيين هايي است كه ريشه عميق در باورهاي ديني هر انساني دارد. و مرگ هر انساني خلايي براي بازماندگان ايجاد خواهد كرد كه تا مدت ها آن را احساس خواهند كرد.اما اگر به آيين زرتشتيان باريك بين شويم،شايد بتوانيم دليل اين آرامش را بهتر ريشه يابي كنيم. در بندهش،فرنبغ دادگي آمده است كه(به هنگام يزشن كردن همه آفريدگان را بيافريد. و با بوي و فروهر مردم بسگاليد و خرد همه آگاه را به مردمان فراز برد و گفت كه كدام شما را سودمندتر در نظر آيد؟اگر شما را به صورت مادي بيافرينيم همه تن با دروج بكوشيد و دروج را نابود كنيد شما را به فرجام درست و انوشه باز آرايم و باز شما را به گيتي آفرينم جاودانه و بي مرگ،بي پيري و بي دشمن باشيد يا شما را جاودانه پاسداري از اهريمن بايد كرد؟ايشان بدان خرد همه اگاه آن را كه از اهريمن دروج بر فروهرهاي مردمان در جهان رسد ديدند و رهايي واپسين از دشمني پتياره و تن پسين جاودانه، درست و انوشه باز بودن را ديدند و براي رفتن به جهان هم داستان شدند.)) در نوشته اي كه بن مايه اي استوره اي از باورهاي زرتشتيان گفته شده است دو نكته قابل اهميت است.نخست اينكه بنا بر باور زرتشتيان انسان آگاهانه (خردمندانه) افريده شده است تا با دروج اهريمني (بد انديشي) بجنگد پس هم زرتشت و هم پيروانش در استوره اي سنتي،نمونه نبردي را مي بينند كه هر انساني در خويشتن و در زندگي روزانه خود با آن روبروست.در دينكرد ششم آمده است كه به اينگونه مي توان اهريمن(بد انديشي) را از جهان بيرون كرد كه هركس بايد به اندازه ي خود او را از خود براند زيرا وجود اهريمن در جهان،در تن مردمان است.در يسناي ۴۵ بند ۵ نوشته شده هركس از اهورامزدا پيروي كند، به وسيله انديشه نيك(وهومن) به كمال (هئوروتات) و بي مرگي (امرتات) مي رسد. و در يسناي ۳۴ بند ۱ اشوزرتشت از پاداش كارهاي نيك به عنوان راستي آگاهانه در اين جهان زندگي مي كنند تا با انديشه نيك،راستي (اشا) و بي مرگي (امرتات) و شهرياري (خشتره) و كمال (هئوروتات) نام مي برد. در واقع انسان آگاهانه در اين جهان زندگي مي كند تا با انديشه،راستي را به اجرا آورد(يسناي ۴۸ بند ۱۲).پس در زيستي آگاهانه،براي نبرد با نيروهاي اهريمني و با انديشه نيك،اندوه چه سود دارد كه اگر نيك زيست و انديشيد پس جاودان شده است و اينجاست كه بي گمان باور زرتشتي،در چكاه هاي حافظ اوج مي گيرد كه مي فرمايد:
ساقي به نور باده بر افروز جام ما
مطرب بگو كه كار جهان شد به كام ما
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد
به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما
پس دين زرتشتي، دين اميد است.اميدي كه به گونه استوره اي،پيروزي نيكي بر بدي در هنگام بازسازي جهان بيان شده است و اين اميدچيزي است كه در همه آيين هاي زرتشتيان ديده مي شود.آيين هايي كه با هدف كمك به روان و نه بر شيون و مويه، از درگذشتگان مي خواهند تا در جشن هايتان شركت كنند.باور به گذر روان از اين جهان به جهان ديگر در سه روز نخستين انگيزه اجراي آيين هاي اين مدت است.از آنجا كه سروش،روان را در اين دوران پشتيباني مي كند،نيايش هايي بهوسيله موبد يا موبدان و خويشان او هم در خانه و هم در آتشكده (نيايشگاه) به اين ايزد پيشكش مي گردد و مهم ترين اين نيايش ها نيايش سومين روز است كه روان،به سوي داوري مي رود، پس براي او درخواست بخشايش كنند.در اين آيين سفارش شده است كه نبايد به شيون و زاري ادامه داد چون شيون و زرتشتي در دين زرتشتي گناه است.چرا كه اين كار نه تنها كمكي به روان نمي كند بلكه چندي بعد،سختي به روان درگذشتگان مي رسد.در ارداويراف نامه، فصل ۱۶ آمده است كه(رودي بزرگ و تاريك چون دورزخ از اشك بسيار مردمان كه پس از مرگ درگذشتگان از چشم مي ريزنند در سر راه بسياري از فروهران ايجاد مي شود كه آنها كه كمتر مويه كرده اند آسان تر و آنها كه بيشتر مويه كرده اند سخت از آن مي گذرند.))اما اگر بهتر به اين باور بنگريم، در مي يابيم كه يكي از پايه هاي بنهادين زرتشتيان ــ كه آزار نرساندن به بدن است ــ در آن نهفته است.پوشش سفيدرنگ شركت كنندگان،آرامش را بر محيط و بازماندگان فرد درگذشته به همراه مي آورد.بيشتر خوراكي هايي كه بر سر سفره گذاشته مي شود مانند گلاب،قهوه،سداب و شكر،ويژگي آرامش بخشي و دارويي دارند.با توجه به اين موضوع جاي تعجب نيست كه در اوستا هيچ گاه واژه ((سوگ)) به معناي سوگواري و ماتم كه در ساسكريت آمده به كار نرفته است و تنها معناي سوختن را مي دهد.زرتشتيان از درگذشتگان مي خواهند تا در شادي زندگان و نه در غم آنها، شركت جويند.

Borna66
09-08-2009, 07:59 PM
ایرانیان از زمانی پیش به ارجاسب ، پادشاه توران خراج می دادند . زرتشت در سن 77 سالگی ، گشتاسب را از دادن خراج منع کرد و در نتیجه جنگی میان ایران و توران در گرفت . ارجاسب پادشاه توران ، در دومین حمله خود به بلخ ، صدمات و خرابیهای بسیاری را وارد ساخت ، در این هنگام گشتاسب در پایتخت نبود و دلاوران و جنگاوران نیز در سیستان بودند . زرتشت در آتشکده (( نوش آذر )) برای پیروزی ایرانیان مشغول دعا و راز و نیاز بود که یکی از تورانیان به نام برات رش (brat-resh) از پشت به وی حمله کرده او را کشت و بدین ترتیب طومار زندگی پیامبر هفتاد و هفت ساله ، با این همه رنج و مشقت و جهاد در راه خدا و آسایش انسانها در نوردیده شد

Borna66
09-08-2009, 07:59 PM
زرتشتيان سراسر كشور به مناسبت درگذشت "زرتشت" پنجم دي هر سال مراسم نيايشي را برگزار مي كنند.بهزاد نيك دين، موبد زرتشتيان استان اصفهان با اعلام اين مطلب افزود: خيرايزد يا خورايزد(به معناي روشنايي) از پيام آوران و آموزگاران زرتشت است كه 3هزار و 745 سال پيش در اروميه ديده به جهان گشود و در سن 30 سالگي از جانب خداوند به رسالت پيامبري و آموزگاري زرتشتيان برگزيده شد.وي خاطرنشان كرد: خيرايزد در سن 77 سالگي و در زمان پادشاهي گشتاسب شاه كياني در جنگي كه بين ايرانيان و تورانيان در گرفت به دست توربراتور سردار توراني كشته شد.گفتني است، زرتشتيان اصفهان نيز هر ساله سالروز درگذشت زرتشت را با برگزاري مراسم نيايشي در مناطق مهر گوهره مهرجان و خانه زرتشتيان گرامي مي دارند.

Borna66
09-08-2009, 08:00 PM
زرتشت پيامبر بزرگ اريائي , يكي از جمله نوادر انديشمندان جهان است . درباره دوران زندگي وي اگاهي درستي در دست نيست , اما قدر مسلم ان است كه دانشمندان بر اساس و پايه پژوهشهاو برسيهاي انجام شده,زمان زندگي وي را از 1500 تا 3000سال پيش از ميلاد ميدانند . (اگر امسال را 1386 خورشیدی در نظر بگیریم دقيقا"3745سال).

اموزشها وفلسفه وجهان بيني زرتشت از همان دورههاي كهن مورد توجه حكما و فلاسفه بزرگ جهان بوده است .انديشمندان جهان باستان چون فيثاغورس,ارسطو,افلاطون و... با افتخار وغرور از زرتشت و فلسفه وي ياد كرده اند .در حكمت اشراق اهميت و اعتبار و ديدگاههاي وي زمينه ساز بسياري از تحولات در فلسفه و حكمت شد .فلسفه عميق زرتشت , از افلاطون تا هگل را از جنبه هاي متفاوت و سرشار خود برخوردار كرده است و نيچه مرد برتر را در وجود اين بزرگ مرد تاريخ يافته و معرفي نموده است .

زرتشت نخستين پيغمبري بود كه در ان دوران كهن خداي واقعي را شناخت و يكتاپرستي را مطرح كرد .در فلسفه بران بود كه دو گوهر همزاد در اغاز , در عالم تصور پيدايي يافتند كه بكي نيكي و ان ديگري بديست . اساس حركت و جنبش و زندگي از برخورد اين دو مي باشد و اين هدف هيچ ارتباطي با ذات خداوند ندارد , در نهاد ادمي هم خير هست و هم شر .

پروردگار ادمي را ازاد و با اختيار و اراده كامل افريده , فرد خرد مند بايد از ميان نيك و بد , نيك را بر گزيند نه بد را و پيرو راه سپنتا مينو باشد نه انگر مينو .

زرتشت بر عليه خرافات و موهومات دوره خود قيام كرد . قرباني پيشكش ندر ها و پرداخت باج و خراج به كاهنان و قبول زور و بيداد از سوي فرمانروايان خودكامه و زهد و رياضت را مردود شمرده و از كردار اهريمني معرفي نموده . كار وكوشش و زندگي خوب وسالم و خوش ونعمت از راه درست به دست امده را ستود . عبادت را فقط خدمت به مردم و پيروي از سه اصل : انديشه و گفثار و كردار نيك معرفي كرد . بسياري از طبقات و گروههاي اجتماعي ان روز كه سود خود را در خطر ديدند بر عليه وي قيام كردند اما زرتشت با مقاومتي صبورانه ايستادگي كرد و در انجام رسالت خويش كامياب گشت

سروده هاي زرتشت كه در ميان تمام اثار ديني جهان مشخص و متمايز ميباشد , موسوم است به گاثه ها .گاث سرودي است كه با سداي خوش و اهنگين خوانده مي شود و17 قطعه مي باشد . ساير بخشهاي اوستا به زرتشت ارتباطي نداشته و بعدها به اين انديشمند بزرگ و پيامبر كهن نسبت داده شده و تفاوت در سبك و معني و مفاهيم , اين مورد را كاملا" روشن مي كند

Borna66
09-08-2009, 08:00 PM
به خشنودی فره ایرانی مزدا آفریده
گفت اهورامزدا زرتشت را:
من آفریدم فر ایرانی را
آن دارنده رمه
آن دارنده دارایی
آن فزاینده خرد ودانش
آن شکننده رشک
آن کوبنده خشم

فر ایرانی
نابودکند اهریمن آزاررسان را
دورسازد خشم را
برافکندسرمای سخت را
فروکوبد دیو خشکسالی را

فراگیرفرایرانی
همه سرزمین های ایرانی را
آنگاه که ستاره تشتر شتابدهنده شود
بادها وزان شوند
باران ها ریزان شوند
وبهره دهنده همه چکاد کوه ها را
ژرفای همه دره ها را
همه رودهارا
همه گیاهان سرسبز زیبارا
درود به فرایرانی مزدا آفریده

به نام اهورا مزدا
<<<<<ارتباط تاریخی دین زرتشت با کتاب مقدس>>>>>

درکتاب مقدس از خود این دین نام برده نشده است اما سلاطین ایران در هشت صحیفه از صحیفه های تورات نام برده شده است.در کتاب اول اناجیل (انجیل متی) میخوانیم که از اولین کسانی که به دیدار عیسای تازه تولد یافته آمدند چند نفر از حکمای شرق بودند که مغ نامیده میشده و احتمالا همان روحانیون زرتشتی بودهخ اند(انجیل متی ،باب دوم آیه 1).
درمیان کلیه ادیان خارجی که به نحوی با کتاب مقدس در ارتباط بوده اند دین زرتشت تنها دینی است که تا به امروز زنده باقی مانده است.زرتشتیان تنها گروهی هستند که در کتاب های مقدس تورات وانجیل نه تنها مورد سرزنش و نکوهش قرار نگرفته اند بلکه به نحوه قابل توجه ای مورد شتایش و تقدیر قرار گرفته اند.
یهوه از پادشاه زرتشتی،کورش بزرگ، با عنوان مسیح خویش یاد میکند.(کتاب اشعیای نبی باب 45) بدین ترتیب لفظ عبری مسیحا،چندین قرن پیش از آنکه در عهد(جدید) اناجیل به عنوان نامگذاری فنی حضرت عیسی به کار رود درکتاب تورات برای توصیف یک پادشاه زرتشتی استعمال گردیده است.درحقیقت کورش بزرگ ،پادشاه زرتشتی با نام مهم دیگری نیز مورد خطاب قرار گرفته که از آن به عنوان (چوپان من) یاد میشود.درواقع همان عنوانی که در یکی دیگر از صحیفه های تورات درمورد خود خداوند بکاربرده شده است.
((توضیح : منظور از مسیحا منجی قوم یهود است))


<<<<<شرح زندگی زرتشت>>>>>

پیروان زرتشتی همواره از او به عنوان قابل تحسین ترین شخصیت تاریخ تجلیل به عمل آورده اند .اما درمورد اصل او ویا تاریخ حیاتش اینکه آیا او در شش هزار سال پیش از میلاد مسیح میزیسته یا هزاروچهارصد سال یا هزار سال ویا تنها هفت قرن پیش از میلاد مسیح اختلاف نظر و عدم یقین فراوانی وجود دارد.
به هنگام زایش و رویش او
آب وگیاهان به وجد وشوق درآمده بودند
به هنگام زایش و رویش او
آب وگیاه روییدند
به هنگام زایش ورویش او
همه آفریدگان سپنته
به تندرستی وخوشی فریادبرآوردند:
خوشابهحال ما رهبر دین زاده شد
سپی تمه زرتشت.


<<<<<داعیه مقدمات فوق طبیعی>>>>>

متون متاخر زرتشتی مطالب عجیبی را دررابطه با آغاز زندگی زرتشت عنوان میکند.درمورد تولد این منجی بزرگ از سه هزار سال پیش از تولد او ونیز سیصد سال پیش از آن پیشگویی هایی به عمل آمده بود(کتاب مقدس شرق ) فره ایزدی (اهورا مزدا) به ((آن دختری که بعد ها مادر زرتشت شد )) منتقل گردید.این فره ((از نور بی پایان نازل گردیده وبا مادر زرتشت، که آن زمان پانزده ساله بوده در هم آمیخت)) (کتاب مقدس شرق صص 138-139) شگفتی هایی در مورد این زن جوان ازدواج نکرده و بسیار استثنایی وجود داشت به گونه دیگری جز تصور سحر وجادو برای خانواده اش توجه پذیر نبود.(کتاب مقدس شرق صص 18-20) نویسنده لاتین پلینی دوم(23-79 میلادی) درکتاب خود به نام تاریخ طبیعی (جلد 7 ص 15) مطلبی را ثبت نموده که درمتون مقدس زرتشت پنج بار تکرار گردیده است .
(( زرتشت به هنگام تولد بناگاه خندبد))
زندگی نوزاد درچندین نوبت به نحوه معجزه آسایی حفظ گردیده است.

<<<<<زندگی زرتشت تا زمان دعوت (سنین 1 تا 30 سالگی)>>>>>

زرتشت به عنوان یک پسر بچه جوان در گفتگوها به نحوه بی سابقه ای حکیم بود.
((خرد قوی، احتیاط کاری ورفتار زرتشت زمانیکه بچه های دیگر هم سن وسال او از نادانی خود در صحبت کردن به شدت رنج میبردند،وحکیمانه بودن پاسخ های او در دوران کودکی تعجب همگان را برانگیخت)).(کتاب مقدس شرق صص 43-45)
زرتشت هنگامیکه پانزده ساله شد کمربند مقدس را به عنوان سمبل سر سپردگی خویش به یک زندگی دینی برگزید (کتاب مقدس شرق ص151).او نسبت به فقرا و همچنین حیوانات بسیار مهربان ومدد کار بود.
هنگامیکه پدرش درجستجوی همسر برای وی برآمد درصدد مخالفت با او بر آمده وبرخلاف عرف آن روزگار گفت که میخواهد اول دختر را دیده بعد بپسندد(کتاب مقدس شرق ص 153).
نقطه عطف زندگی او در سن سی سالگی وزمانی بود که زرتشت احساس کرد به حضور اهورا مزدا خوانده شده تا پاکیزه گشته وبه منصب پیامبری منصوب گردد.اولین عبارت در سراسر اوستا بطور برجسته ای این دعوت ونصب الهی را نشان میدهد که از میان شکوه گاو (( دریکی از سروده های گاته ها گاو به اهورا مزدا شکوه میکند که تو چه کسی را برای رفع ظلم از من میفرستی که او وعده زرتشت را میدهد))
، یعنی ازمیان نیاز اجتماعی واقعی جامعه کشاورزی او که به سختی تحت فشار تورانیان مهاجم قرار داشت به گوش میرسید.گفته شده که اهورا مزدا زرتشت را به خاطر حساسیت وتناسب آشکارش برای این منظور انتخاب کرده است.
(( این مرد دراینجا برای من یافت شده است، کسی که به تنهایی به اظهارات ما گوش داده است))

<<<<<موفقیت دردربار ایران ؛ ترویج پرشور ایمان>>>>>

نقطه عطف دیگر زندگی زرتشت به هنگام قبول دین زرتشتی توسط پادشاه آن عصر ویشتاسب (یا هیستاسب) بود((یسنا فصل بیست وهشتم بند47) علاوه بر این برادر پادشاه،پسر او، یکی از مشاوران دربار و وزیر اعظم نیز به دین زرتشت گرویدند.
((چند نفر از بزرگان قلمرو سلطنتی، که از نجبا و واشراف بودند وچهره های مشهور و نیکوکاری بودند اراداه ومطلوبیت اهورا مزدا و فرشتگان بزرگ ودین مترقی را به گونه ای آشکار مشاهده کردند.(کتاب مقدس شرق صص203-211).
اسامی 89 نفر از اولین کسانی که این دین را قبول کردند واز جمله شخص پادشاه در متون زرتشتی ضبط شده است.
زرتشت نیز با دختر مشاور پادشاه ازدواج نمود(( جکسون_زرتشت ص76)
((زرتشت نیکوکار سه همسر داشت که هر سه نفر پس از مرگ او در قید حیات بودند))
((زرتشت سه پسر و سه دختر داشت.دوتن از پسران به نام های اوورتادنار و خورسدچیهار از یک همسر سوگلی بودند.))
((خورسد چیهار فردجنگجویی بود که فرماندهی ارتش یکی از پسران ویشتاسب را برعهده داشت)).
یکی از دختران زرتشت با وزیر اعظم ازدواج نمود.سرود جشن عروسی او یکی از فصول کتاب مقدس زرتشتی را که توسط خود زرتشت نوشته شده تشکیل میدهد.
((پادشاه دین زرتشتی را قبول نموده و آنرا به یک جریان جهانی تبدیل نمود.(( کتاب مقدس شرق ص442))
((پسران پادشاه نیز آنرا پذیرفته و حتی برای تبلیغ آن به مناطق اروم(در آسیای صغیر) وهند که در خارج از قلمرو سلطنت پدرشان قرار داشت، مسافرت نمودند.
درگذشت زرتشت در اوستا ذکر نگردیده.اما درمتون غیر دینی زرتشتی مکررا نقل گردیده است که این حادثه درزمان حمله تورانیان احتمالا درقتل وغارت شهر بلخ و هنگامیکه زرتشت هفتاد وهفت ساله بود اتفاق افتاد.
براساس اطلاعاتی که موجود است درگذشت اشو زرتشت در روز پنجم دی ماه اتفاق افتاده است.


<<<<<متون مقدس دین زرتشت>>>>>

نام کلی این متون اوستا میباشد که شاید به معنی معرفت بوده است وبدبن لحاظ به موازات واژه ودا دردین هندویی بکار میرود.زبان این متون نیز اوستایی است . امروزه آنچه از اوستای پرحجم قدیمی و اصیل تر باقی مانده است در پنج گروه عمده ترتیب یافته است.
یسنا به معنی پرستش ، قدیمیترین و مهمترین بخش هاست.در درون یسنا هفده گاته (مزامیر) قرار دارد، که تنها قسمتی از اوستا را که به خود زرتشت نسبت داده میشود تشکیل میدهند.
ویسپرد ، به معنی استمداد از همه خدایان ،کتاب کوچکی در آداب پرستش است که در کنار یسنا برای عبادت وپرستش بکار میرورد.
وندیداد قانون علیه شیاطین ، نظامنامه روحانی مربوط به قوانین تشریفات دینی است، که پاره ای مطالب کیهانی، تاریخی و مباحث آخرت را نیز شامل میشود.
سه بخش ذکر شده روی هم رفته قسمت مفصل تر ومهمتر کل اوستا را تشکیل میدهد. این قسمت ها بطور پراکنده جزء جزء در آداب دین استعمال گردیده است .یشت ها گلچینی از اشعار دینی است که برای طلب کمک و استمداد از بیست ویک فرشته وقهرمان دین زرتشت سروده شده اند. خرد اوستا (اوستای کوچک) کتاب دستی دعا ومناجات برای استفاده همگانی عموم زرتشتیان است.

Borna66
09-08-2009, 08:00 PM
در دوران باستان، آغاز و پايان جهان را دواز¬ده هزار سال مي‌پنداشتند كه چهار دوره‌ي سه هزار ساله را دربر مي‌گرفت. اين امر در ديگر اسناد به جاي مانده از دوران كهن ايران، به روشني به چشم نمي‌خورد. اما با اين وجود، مي‌بايست نوعي ريشه در گذشته داشته بوده و نمي‌تواند تنها حاصل دوره‌ي ساساني باشد.
در بن دهش آمده است كه در سالمر تازيكان دوازده هزار سال گويد: 1
سه هزار سال، هستيش مينو بود و هزاره‌ي خداي، بره و گاو و دو پيكر [حمل، ثور، جوزا].
سه هزار سال كيومرث و گوش بود، بي‌پتياره و هزاره‌ي خداي كرزمك و شير و خوشك [سرطان، اسد، سنبله] بودند كه شش هزار سال بود.
چون هزاره‌ي خدايي به‌ ترازو [ميزان] آمد، پتياره اندر دويد. كيومرث و مهري و مهريانه و هوشنگ و طهمورث در 284 سال اول هزاره بودند. جم، تا فّر از او جدا شد، 616 ماه2 و نيم. پس از آن يك صد سال اندر گريز بود، 716 سال و نيم. پس، هزاره‌ي خدايي به كژدم [عقرب] آمد، دهاك هزار سال خدايي كرد.
پس، هزاره‌ي خدايي به نيم اسب [قوس] آمده فريدون خدايي كرد 500 سال. اندر همان پانصد سال، خدايي ايرج و منوچهر و افراسياب و زو طهماسبان و كي‌قباد وسام بود. كي‌كاووس و كي‌خسرو وكي‌لهراسب و كي‌گشتاسب، تا آمدن دين، سي سال. شماره يك هزار سال.
پس، هزاره‌ي وهيك‌[جدي] آمد و زرتشت سپنتمان به پيامبري از داداراورمزد به گشتاسب شاه آمد...
نام هزاره
حمل (بره)
ثور (گاو)
جوزا (دو پيكر)
سرطان (كرزمك)
اسد (شير)
سنبله (خوشك)
ميزان(ترازو)
عقرب (كژدم)
قوس (نيم اسب)
جدي (وهيك)
دلو (آورنده‎ي آب)
حوت ( ماهي) لقب هزاره

ـ
ـ
ـ
ـ
كيومرث
هوشنگ
جم
ضحاك
فريدون
زردشت
اخشيت ‌اره
اخشيت اره‌ماه
هزاره‌هاي دوازده‌گانه (يا چهار هزاره‌ي سه هزار ساله)، از هزاره‌هاي اول تا دوازدهم، نام برج‌هاي دوازده‌گانه را دارند. نام هزاره‌ي اول، حمل(بره) است و نام هزاره‌ي دوازدهم، حوت(ماهي). اين هزاره‌ها، از هزاره‌ي پنجم كه اسد(شير) است، لقب‌هاي ذيل را دارند: كيومرث، هوشنگ، جم، ضحاك، فريدون، زرتشت، اخشيت‌ اره و اخشيت اره ماه. 3



در گاه شمار دوازده هزار سالي ايرانيان كهن، زايش زردشت بر آغاز هزاره‎ي دهم قرار داشت و از اين رو، اين هزار‎ه، به نام زرتشت خوانده مي‎شد:4

.. اشو زرتشت روز دوشنبه 20 ربيع‌الاول مطابق خرداد روز، ششم فروردين 2400 سال پيش از تاريخ يزدگردي به جهان آمده است. روز ولادت اشوزرتشت، روز جشن نو سده مي‌باشد. جشن نو سده، روز پنجاه و پنجم پيش از نوروز است. اشوزرتشت هنگامي كه شاه گشتاسب را به دين خواند، سي سال داشت. اشوزرتشت پس از آن كه چهل و دو سال و پنجاه و چهار روز از عمرش گذشته بود، شالوده‌ي رصد تازه‌اي را استوار كرد و كبيسه را ايجاد نمود و تاريخ‌هاي قديم را تصحيح و منظم كرد. اشوزرتشت، سه‌شنبه خورشيد روز، يازدهم دي ماه خورشيدي، شب چهارشنبه هشتم رجب مطابق [با] شب اول فروردين يزدگردي در سال 35 رصد، جهان را به درود گفت. در اين هنگام، هفتاد و هفت سال يزدگردي پنج روز كم از عمرش گذشته بود كه 28100 روز مي‌باشد. از اين قرار، اشوزرتشت، دوشنبه خرداد روزِ فروردين ماه يزدگردي، اول هزاره‌ي دهم به جهان آمده و سه‌شنبه خورشيد روزِ دي ماه خورشيدي، جهان را به درود گفته است. امسال كه سال 1331 هجري خورشيدي و 1952 ميلادي است، 3677 سال از تاريخ رصد اشوزرتشت و 3720 سال از تاريخ ولادت او مي‌گذرد.
بدين سان، برپايه‌ي محاسبات استاد ذبيح بهروز، روز اول هزاره‌ي دهم، برابر است با « دوشنبه، خرداد روز، ششم فروردين 2400 سال پيش از تاريخ يزدگردي». اين تاريخ برابر است با 27 مارس 1768 پ م. و ششم فروردين 2389 پ.ه.
برپايه‌ي اسناد و مدارك موجود، فشرده‌ي داستان زايش و باليدن زرتشت، به شرح زير است :
فره‌ي زرتشت، از روشني‌هاي بي‌پايان به خورشيد، از خورشيد به ماه، از ماه به ستارگان و از ستارگان به « آتش» مي‌رسد كه در خانه‌ي زوئيش و فراهيم روان،5 مادر و پدر دغدو (مادر زرتشت)، فروزان است...
دو غدو، با اين فره، چشم به جهان مي‌گشايد. در اثر اين نور، زيست‌گاه خاندان و خانه‌ي دغدو، نوراني مي‌شود. 6 مردمِ زيست‌گاه در اثر نور باران شدن محل زندگي خود، به مخالفت با خاندان دوغدو برمي‌خيزند. در اين فرآيند، آن‌ها مجبور به ترك زيست‌گاه مي‌شوند. آنان به زيست‌گاهي به نام راك يا راغ كوچ مي‌كنند. سر دودمان سپيتمان (خاندان پدري زرتشت)، ساكن اين زيست‌گاه‌اند. در اين زيست‌گاه، دغدو با پور وش‌اسپ از خاندان سپيتمان، زناشويي مي‌كند. در اين ميان، ديوان بسيار مي‌كوشند كه بر زيست‌گاه و خان و مانِ پدر و مادر زرتشت آسيب رسانند. اما ناكام مي‌شوند. سپس آنان در پي آسيب‌رساني به مادر باردار برمي‌آيند. اما در اين راه نيز ناكامي مانند.
سه روز پيش از زايش زرتشت، خانه‌ي پوروش اسب، نورباران مي‌شود. زرتشت در لحظه‌ي زاده شدن، خندان است.
پانزده تا سي سالگي، دوران بالندگي زرتشت است. در سي سالگي در كرانه‌ي رود دائي‌تي نيك، امشاسپند بهمن، بر او نمايان مي‌شود. زرتشت، همراه بهمن به بارگاه اهورامزدا و امشاسپندان راه مي‌يابد و تا چهل سالگي در خدمت اهورامزداست.
در چهل سالگي، زرتشت رسالت پيامبري را آشكار مي‌كند. 7 فرمان‌روايان، روحانيان و ديگراني كه منافع خود را در خطر مي‌ديدند، به مخالفت برمي‌خيزند. زرتشت به دربار گشت اسپ مي‌رود و او را به آيين مزدي‌يسنا فرامي‌خواند. سرانجام گشت‌اسپ، دين مي‌آورد. در اثر دين‌آوري گشتاسب، جنگ‌هاي دوره دوم ايران و توران كه شكل مذهبي دارد آغاز مي‌شود. 8 سرانجام زرتشت در هفتاد و هفت سالگي به دست يك توراني در اين جنگ‌ها كشته مي‌شود و يا به مرگ طبيعي درمي‌گذرد.

منابع پهلوي درباره‌ي زندگي زرتشت، عبارتند از كتاب هفتم مجموعه‌ي عظيم دين كرد (Dinkard) ، رساله‌ي زات اسپرم Zat-spram به نام گزيده يا نوشته‌هاي گزيده ويچي تكيهاي (Vitchitakiha-i Zat - Spram).
پايه‌ي داستان زندگي زرتشت، در هر دو منبع كمابيش يكي است. «جز اين‌كه در رساله‌ي زات اسپرم، فشرده‌تر و با سبكي اديبانه‌تر و پيراسته‌تر آمده است».9
در سده‌ي هفتم هجري، كي‌كاووس پسر بهرام پسر دارا، برپايه‌ي اين نوشتارها، مثنوي معروف به زراتشت‌نامه را ساخت. 22 كي‌خسرو اسفنديار، آن را به نوشتار در كتاب « دبستان المذاهب» آورده است.
در مجموعه‌ي دين كرت، در كتاب هفتم شرح زندگي زرتشت به تفصيل، همراهِ پاره‌اي جزييات آمده و زندگي زرتشت را در هاله‌اي از افسانه فرو برده است. كتاب هفتم مجموعه‌ي دين كرت « بايستي خلاصه و چكيده‌ي يكي از نسك‌هاي پهلوي اوستا، به نام سپندنسك (spend-nask) بوده باشد».10
فصل نخست از كتاب هفتم، درباره‌ي دگرگشت دين مردم در دوران ويشت‌اسب شاه است. در اين جا، پيش از وارد شدن به اصل موضوع، از پهلوانان و شاهان، «چونان پيامبران»11 ياد مي‌كند و تاريخ شاهان ـ پهلوانان ـ پيامبران، به كي‌خسرو پايان مي‌يابد و سپس كوتاهي درباره‌ي زرتشت آورده شده است. فصل چهارم، دربرگيرنده‌ي تاريخ ايران تا درگذشت زرتشت، فصل پنجم تا درگذشت ويشت اسب و فصل ششم، تا « پايان فرمان‌روايي زرتشتي» را دربر مي‌گيرد. فصل‌هاي هفتم تا نهم، درباره دوره‌ها‌ي پاياني كار جهان و فصل دهم به رستاخيز و ظهور سوشيانت (موعود)، اختصاص دارد.
رويدادهاي بزرگ از زمان آيين‌پذيري تا درگذشت زرتشت، عبارتند از: نبرد تورانيان عليه ايرانيان به دليل دگرگشت آيين ايرانيان (شرح اين داستان در كتاب يادگار زريران نيز هست). به ظاهر در اين جنگ، زرتشت نيز كشته مي‌شود. سي و پنچ سال پس از ايمان آوردن گشت اسب (1693 پ‌م)، آيين مزديسنا، جهانگير مي‌شود. بهمن پور اسفنديار در گسترش دين بسيار مي‌كوشد. يك صد سال پس از زرتشت (1591 پ‌م) ، شنو (shenov) موبد موبدان، همراه با يك صد تن از موبدان، براي شناساندن آيين واقعي زرتشت و تبليغ و پراكنش آن، مكتبي بنيان مي‌نهد. توسعه‌ي نهايي آيين در سده‌ي چهارم پس از زرتشت، به دست مي‌آيد. سپس فصل هفتم دين كرد، با ناديده گرفتن چندين سده، با سخناني كوتاه درباره‌ي اردشير پاپگان، موبد تنسر (Tansar) و... پايان مي‌گيرد.

چنان‌كه مي‎دانيم، از مهم‌ترين منابع زبان پهلوي درباره‌ي زندگي زرتشت، رساله‌ي زات اسپرم به نام
« گزيده» يا « نوشته‌هاي گزيده» است. اين كتاب داراي سه بخش است. بخش نخست درباره‌ي جهان‌شناسي يا آفرينش اوليه است. بخش دوم، درباره ي زندگي زرتشت و فرجامين بخش، درباره‌ي رستاخيز مي‌باشد.
زات اسپرم يا زاد اسپرم، به معناي « آزادگل» است. وي در سده‌ي سوم هجري مي‌زيسته و برادر بزرگ او، موبدان موبد، منوش‌چهر بود كه در فارس و شيراز اقامت داشت و امور زرتشتيان را سرپرستي مي‌كرد. در آن زمان، زرتشتيان بيش‌تر در شيراز، ري، كرمان، سرخس و سيرجان مي‌زيستند. منوش‌چهر، داراي حشمت و شوكت ويژه‌اي بود.
منوش‌چهر، برادرش زات اسپرم را به عنوان نماينده‌ي خود به شمال شرق ايران گسيل كرد. در آن‌جا، وي تحت تأثير افكار مانويان و زروانيان قرار گرفت. زات اسپرم، كتابي نوشت به نام «گزيده» يا
« نوشته‌هاي گزيده» و در آن‌جا افكار جديدش را اعلام كرد. منوش‌چهر، از اين كار برادر سخت برآشفت و گفت :12

زات اسپرم مرتكب گناه شده كه برخلاف آيين، عقيده بيان مي‌كند و او ممكن است ميان دوستان مانوي خود‌بتواند چنين‌چيزهايي بگويد كه آنان را بفريبد، نه مرا كه پيشواي زرتشيان هستم.

در كتاب گزيده، پس از شرح زايش و باليدن و مبعوث شدن زرتشت آمده است:

چون ده سال از آغاز دين سپري شد ]1728 پ‌م[، مديو ماه به آيين گرويد. در بيست سال كه از دين گذشت ]1718 پ‌م[ ، دوشيزه‌اي اميرزاده، ايمان آورد. سي سال از دين گذشت ]1708پ‌م[ كه هيونان [خيونان، هون‌ها يا شعبه‌اي از تورانيان] به ايران زمين حمله كردند. چهل سال از دين سپري شد ]1698 پ‌م[كه هونيم (Hunim) يا وهونيم (Vahunim) پسر اوروشتار (urvashtar) يا اوراشتار (Avarastar) زاده شد. چون چهل و هفت سال از دين بگذشت [1691 پ م]، زرتشت بمرد كه هفتاد و هفت سال و چهل روز داشت.
شصت و سه سال پس از دين ]1675 پ‌م[، فرشوشتر Farshushar [شايد زرير در شاه‌نامه] از جهان برود. به شصت و چهار سالگي دين [1674 پ م] جاماسپ كه پس از زرتشت، موبدان موبد بود‏، در گذرد. هفتاد و سه سال پس از دين
[1665 پ‌م] هنگ ـ هئوروش (Hang-Haurush) پسر جاماست بميرد و در هشتاد سال پس از دين [1658 پ‌م] اسمو ـ‌خونت (Asmo Khvant) يا (Asmok- Khanvat).
به هشتاد سال سپري شدن از دين [1658 پ م] وَس ـ ويش باگ (Vas-vish bag) كه به آخت (Akht) ساحر مشهور است، بكشد، شش تن از دين‌داران نام‌آور را كه از آن جمله‌اند، دو دختر زرتشت به نام‌هاي فرين و سريت، يكي ديگر اشس توت (Ashostut يا Ahlostud) پسر مديو ماه و سه نام‌آور ديگر كه اندر دين مشهوراند.
چون يك صد سال از دين بگذرد[1638 پ‌م]، هونيم (وهونيم) را كه در چهل سالگي ]1698 پ‌م[ از دين زاده شده بود، پسري بيابد سين نام كه در دوصد سالگي ]1538 پ‌م[ دين بميرد كه يك صد شاگرد داشت.
به سه صد سالگي دين[1438 پ‌م]، در روز، آسمان چون شب شود [خورشيدگرفتگي] و در دين خلل شود و خدايي [شهرياري يا پادشاهي] بلرزد.

هنوز اسنادي به دست نيامده است كه نخستين دين ـ دولت جهان كه سيصد سال پابرجا بود، چگونه و چرا و به دست چه كساني، از ميان برداشته شد. شايد بر اثر شورش‎هاي دروني ، شايد به دست تورانيان و شايد ...
اما دومين دين ـ دولت تاريخ ايران و شايد جهان كه دين ـ دولت ساسانيان بود و آن نيز به مانند دين ـ دولت نخستين بر پايه‎ي دين زرتشتي بنيان گرفته بود، پس از 451 سال در سال 651 ميلادي (30 خورشيدي) با كشته شدن يزد‎گرد سوم در شهر مرو، فرو پاشيد.
در آن روز نيز، آسمان در روز، چون شب شد. استاد حبيب‎الله نوبخت اين رخداد را در آغاز شاه‎نامه‎ي خود، اين چنين به شعر مي‎كشد:

در آن روز تاريك و غوغايي دهر
كه يك سـر زمانه فروشد به قهر
زمـانه، ز آزادگـان كينـه جست
مفيـلان، به جـاي گـل لالـه است
1



پي‏نوشت‏ها:

1ـ بن‎هش ـ بخش بيست و دوم
2ـ در بن‎هش هندي، به جاي ماه، سال داده شده است
3ـ تقويم و تاريخ در ايران ـ ص 80
4ـ همان ـ ص 139
5ـ همانندي نام‎هاي زئوس (يوناني) و ابراهيم (سامي) با نام پدر و مادر زرتشت در خور توجه است.
6ـ در روايت‎ها هست كه مادر چنگيز، از نوري كه بر چادر او فرود آمد، باردار شد.
7ـ به نوشته‎ي بن‎هش، زرتشت بر فراز كوه «اوسيدرون» در سيستان، فرمان پيام‎‎بري دريافت كرد (1738 پ م يا 2389 پ ه)
8ـ شرح اين جنگ‎ها در كتابي به زبان پهلوي به نام «يادگار زيران» نيز آمده است.
9ـ دين‎هاي ايراني ـ ص 224
10 ـ به ناروا، سروان زرتشت‎نامه را به نسخه بردار آن، زرتشت بهرام، نسبت داده‎اند.
11ـ همان ـ ص 226 ـ در تورات نيز چنين است و از پهلوانان به گونه‎ي پيامبران ياد مي‎شود.
12ـ همان ـ ص 230

Borna66
09-08-2009, 08:01 PM
سخن تنی چند از فیلسوفان را درباره حضرت زردتشت در اینجا قرار میدهم

*لومل:
اندیشه زرتشت از یک فلسه والای نیک کنشی و نیک سرشتی برخوردار است تا دینی.گاتاها از آنچنان ژرفی، اندیشه ای توانا و از هنر ستایش آمیز شیوایی و روانی و رسایی برخوردار است که نمی توان با هیچ چیز دیگر برابر و همانند کرد و به سنجیدن پرداخت. زرتشت از یک پرورش بنیادین نیک کنشی بهره ور بود که در سروده های دلنشینش به خوبی به چشم می خورد. از اینرو او را بالاتر و والاتر از دیگران نشان می دهد.زرتشت یکتا پرستی فرازمند و بلند پایه بود.او به همه آفریده ها و طبیعت عشق می ورزید و از اینرو هیچگاه نمی خواست آنها را برای خدایی که نیاز ندارد قربانی کنند.او به سختی با آیین قربانی کردن دشمنی می ورزید و به نبرد برخواست.در سخن زرتشت مزدا به معنی دانا می باشد و مزدا پرستی به معنای ستایش دانایی و خرد است.او درست کردن خدا را به گونه آدمیان در اندیشه ها بر انداخت .در سخن او شکوه آفریدگار به ژرف ترین گونه آشکار است.او هیچگاه با آه و ناله و زاری خود را خوار و پست و بیچاره نشان نداده است.در آیین زرتشت پاکی و پارسایی و باور برای خودنمایی و فریب نیست.هرکس باید منش و کردار نیک و شایسته داشته باشد و آنها را نشان دهد.هرکس باید در خود دگرگونی بنیادین پدید آورد تا روان پاک و کردار نیک خود را بتواند پیشکش اهورا مزدا کند.

*مولتون:
پیام زرتشت چیزی جز آوای برادری ،برابری و آزادی نبود. او آموزگار ارزنده ای بود که جز به آموزش مردم نمی اندیشید.این فرزانگی و خرد آشکارا از همه سروده های ارزشمند او به چشم می خورد. زرتشت می کوشید آدمیان را به راه راست رهبری نماید و راه راستجویان را به شنیدن پیام بزرگش آشنا و دلبسته نماید و نشان دهد که پیروی از آن زندگی جاوید را فراهم می آورد. زرتشت چون دیگران راه و روش و رسم و آیین افسونگری،جادوگری و بیهوده گویی برای فریب مردم نداشت و خود را پیشوای دینی نمی دانست که با جهان ناشناخته در پیوند است. همه آوا و پیام او آوای مردمی و آزادی و راستی بودکه در دیگر آیینها چندان به چشم نمی خورد.

*التهیم:
سرودهایی به این ژرفایی و استادی و با روانی بی همانند در این دوران تنها از کسانی بر می آید که نیک پرورش یافته و از خانواده ای نژاده باشند که از آموزش و پرورش نیک برخوردار باشد.سرودهای زرتشت از یک مایه بنیادین بینشمندی و ادبی کم مانند بهره ور است که با دوران هند و اروپایی پیوندی نا گسستنی دارند. بی پروا می توان گفت که درونمایه گاتاها از یک گفتار جهان برین برخوردار است که به اندیشه این مرد بزرگ رخنه کرده و در آن جای گرفته است. زرتشت اندیشمندی یکتا و بی همتا و در شناسایی و روشنگری بسیار برجسته و والا بود .از این رو پیشوای بی چون و چرای کسانی شد که با ژرف بینی و ژرف نگری به جهان نگریسته اند و پایه گذار بینشمندی شد.

*ولتر:
زرتشت مردی والا و آزاده بود که سده ها پیش از مسیح به ساختن اندیشه ها و سازگار کردن مردم با هم و استوار نمودن پیوندهای مردمی دست زد. او اندیشمندی راستگو ، راست کردار و پاکدل بود که جز به نیکی و خوشبختی مردمان نمی اندیشید و جز به راه راستی رهبری نمی کرد. ژرف بینی و روشن نگری او از لابه لای همه سروده هایش آشکار است. او مردی بسیار بزرگ بود. باید گفت بسیار بزرگتر از آنچه که ما بیندیشیم.


*توماس هاید:
خداوند زرتشت را برای مردم ایران برگزید زیرا ایرانیان از یک بینش و آگاهی بزرگ درباره خداوند برخوردار بودند. این مردم با خرد سزاوار مردی خردمند چون زرتشت بودند.


*گوته:
زرتشت خردمندی است که جهان خرد کمتر مانند او را به خود دیده است. او همواره در اندیشه خوشبختی و آسایش مردم بوده و جز از راستی و پاکدلی سخن نگفته است.

*نیبرگ:
زرتشت بیگمان والاتر و برتر از یک پیامبر بوده که چنین سخنان شکوهمند و برجسته ای را بر زبان روان کرده و با خردمندی و بینش گسترده آموزش مهرورزی و برادری و دوستی داده و بر نهاد راستی و درستی تکیه زده و آنها را راهنمای مردمان نموده است.


*میله فرانسوی:
زرتشت هم در پالایش اندیشه آدمی و هم سازندگی جهانی که در آن زیست می کند گام برداشت.او هم با قربانی کردن چهارپایان به پیکار برخاست و آن را کاری ناشایست و ناپسند به شمار آوردو هم با توانگران و گروه سرمایه دار جنگید و در راه آزادی نیروها و آدمیان تلاش کرد.او بزرگتر از آنست که بتوان درباره اش به گفتگو نشست.

*رودلف:
با آنکه زرتشت از گروه توانگران و برجستگان بود ولی با اینرو هیچگاه از هواداری تنگدستان و مردمان نیازمند و همچنین کشاورزان و رمه داران دست نکشید و پشتیبان سرسخت آنان بود.سخن او دلنشین و سرشار از راه و روش مردمی است.


*میلز:
پیام و سخن زرتشت از ارزشی شکوهمند و والا و دلنشین برخوردار است.خود او دارای آنچنان منشی نیرومند و نهادی توانا و رفتاری استوار بود که توانست سخنانی تا آن اندازه شیوا و گیرا و مردمی بر زبان روان سازد و به دنبال آن شاه توانایی چون گشتاسب را به خود مجذوب نماید.


بارتولومه:
نوآوری زرتشت که بسیار ستایش آمیز می باشد در آن است که بجای خدایان بیشماری که یافت می شد و در برابر بت پرستی بت پرستان یک آفریننده دانا یا اهورامزدا را جانشین کرد و از او خوبی و خوشی مردمان را درخواست نمود.


*مارتین هوگ:
آیین زرتشت کیش یکتا پرستی است که هیچ دینی دیگر از دیدگاه پاکی و آراستگی و مهر پرستی و راستی به پایه آن نمی رسد.این دین به راستی ناب ترین و پاک ترین دینهاست.


*هومباخ:
درگاتها ، سروده های باشکوه زتشت یک آفریدگار یافت می شود که اهورا مزدای نیک خواه و خیر اندیش است .آموزشهای او برترین آموزشهای نیک و پیوسته در راه یک زندگی پاک و آراسته و درست و شایسته است که بازده درخشان آن در تمدن ایران آشکار است. او را می توان یک استاد مهر و پاکدلی خواند که جز در راه راستی و درستی گام ننهاد و از اهورامزدا جز خوشبختی برای مردم روی زمین نخواست.


*استاد میه:
فروزه های ایرانیان باستان ستایش آمیزند ولی باید دانست که انگیزه آنها آموزشهای نیک خواهانه و مردمی زرتشت میباشد. زرتشت از منشی بالا برخوردار بود و توانست بر دل مردم رخنه نماید و آنها را به سوی خود و آفریدگار مهربان و نیک خواهش بکشاند.


*هرتل:
از لابلای گاتها روشن می شود که یک مرد تیز هوش و هوشمند و پرتلاش ،نیکخواه،خیرجو، خیراندیش،مهربان، مهرورز،مهرجو،پاکدل،نیک کنش سخن می گوید که با خرد است و با دیگران از روی راستی سخن می گوید. زرتشت به هواداری از راستی و درستی و فروزه های نیک سر برافراشت و آسودگی و آسایش را برای مردم آرزو کرد. منش او بر پایه بلندی بر فراز دانایی ساخته شده و دور از هرگونه سستی و زبونی که بیشتر مردم به آن دچارند استوار گشته است. او از خونریزی و آزار ،زبونی و خواری ،بردگی و پستی و از آیین اهریمنان سخت رویگردان بود

*زولتسر:
زرتشت پیوند خود را با اهورا مزدا بیشتر بر پایه دوستی استوار کرده بود. او از خدای خود یاری و پشتیبانی می خواست آنگونه که دوستی از دوست خود یاری می خواهد.او در فروتنی در برابر اهورا مزدا پاکدل و یکرنگ بود.


*جکسون:
بودا و کنفسیوس و سقراط که جویندگان نور و روشنایی بودند از پایه هایی بلند و سربر کشیده برخوردار بودند ولی باید پذیرفت که زرتشت از همه آنها بالاتر و والاتر و ارزشمند تر بود او بیگمان یکی از آموزگاران بزرگ خاور به شمار می رود.


ویلی دورانت:
دین زرتشت دینی با فر و شکوه بود که بر خلاف دیگر دینها که سرشار از درونمایه خونریزی و خرافه گرایی بودند روی خوشی با آین ناشایستیها نداشت و پاک و پاکیزه بود. زرتشت این دستور طلایی را داده است که آنچه را برخود نمی پسندی بر دیگران نیز روا مدار.درست کرداری هرکس در سه جهت محقق می گردد:
1-با دشمن چنان رفتار کن که دوست گردد.
2-بدکردار را به راستی و درستی رهبری کن و نادان را به دانایی.
3- پارسایی و پرهیزگاری بزرگترین برتری است و پس از آن راست گویی و راست کرداری .


*سرپرسی سایکس:
از دید من بسیار دشوار است بتوان کسی را یافت که بتواند آموزشهایی بالاتر از آموزشهای زرتشت برای مردم پیدا کند .سروده های این مرد بزرگ بیگمان جاودانه اند و هیچگاه گرد سالها بر چهره اش نخواهد نشست که آن را پنهان دارد.ارزش سرودهای زرتشت در پاکدلی گوینده و راستی بنیادینی است که او سخت باور داشته است.

*نیچه:
زرتشت بزرگترین پیامبر هوشمند و تیزهوشی است که پایه گسترده اندیشه سازنده و مردمیش تاکنون بر باختر استوار ترین ستون زندگی بوده است.اندیشه زرتشت آموزشهای بزرگی برای نیک زندگی کردن،با نیکی در پیوند بودن،نیک رفتار کردن و نیک سخن گفتن و ازهمه مهمتر چگونگی ارج و ارزش نهادن به دیگران است.او هیچگاه در هیچ سخنی از به کار بردن پی در پی راستی و درستی خودداری نکرده و پیوسته همه مردم را بدین سو خوانده است.در سخن زتشت شکوهی یافت می شود که در کمتر سخنی می توان یافت.


*استاد شدر:
دوهزار سال است که میان آفریدگار و آفریده یک شکاف بزرگ و ژرف در مغز ما غربیان یافت می شود که هیچگاه نتوانسته اند آن را از میان بردارند.آفریدگاری پاک،شکوهمند و والا در یک سو و آدمی بیچاره ،زبون ،پست و گناهکار و نیازمند مهر و آمرزش در دیگر سو.خردمندانی کوشیده اند به گونه ایی این شکاف را که امید پرکردنش را هرگز نداشتند پر کنند.کوشش این گروه از اندیشمندان به بینشمندی منجر شده است.در بینشمندی تلاش می شود تنش میان آفریده و آفریدگار برداشته شود.شکوهمندی آیین زرتشت در این است که هیچگاه چنین شکافی در آن یافت نمی شود و در برخورد با اهورامزدا نمی توان جای تهی دید.گفتار زرتشت از یک والایی شگفت انگیز و بینشمندی ستایش آمیز برخوردار است. او جدایی میان آفریدگار و آفریده را چنان از میان برداشته که در همان زمان که آدمی با هورامزدا به سخن می نشیند و برای او شکوهی میپندارد که می تواند او را از خدایش دور کند، به او بسیار نزدیک است زیرا سخن گفتن با او به مانند سخن گفتن دو دوست است که هردو با هم سخن را رهبری می کنند. بنابر این برخلاف اندیشه ما غربیان میان آفریدگار و آفریده در آیین زرتشت هیچگونه شکافی به چشم نمی خورد.در آیین زرتشت خدا دور از آدمی و بیرون از نیروی دانایی و توانایی او نیست.آفریده به سادگی او را در ژرفای زندگی روزانه خود می یابد و می بیند.هوشمندی و هوشیاری و دانایی و فرزانگی زرتشت آنست که از آفریدگار چیزی شگفت انگیز نساخته است تا آدمی او را از خود دور ببیند و دسترسی به او با آه و ناله و و زاری و لابه و با ستایشهای زبونانه و نیایشهای همراه با پستی و همراه خواری و سرسپردگی میسر باشد.همین امر شکوه و والایی و خردمندی زرتشت را نشان می دهد.


*هرتسفیلد:
پشتکار و کوششهای خستگی ناپذیر از فروزه های درخشان ایرانیان می باشد.که برپایه راستی و درستی استوار شده است که همه آنها پرتویی از آیین شکوهمند و پر فروغ زرتشت است.


*وتین:
زرشت از همه جوانب ستودنی است .بیگمان مسیح پیرو او بوده و از اندیشه او بهره گرفته است.سه سخن رسا و روان و شکوهمند او :پندار نیک،گفتار نیک و کردار نیک پایه و بنیاد همه دینهاست و هیچ خردمندی نتوانسته است چیزی بر آن بیافزاید.

Borna66
09-08-2009, 08:02 PM
5 دیماه : سالگرد درگذشت پیام آور راستی " اشوزرتشت اسپنتمان "
اشوزرتشت پس از پایان رسالت خود که آموزش راستی و آرامش به انسان ها بود در شهر بلخ بسر می برد . در سن هفتاد و هفت سالگی هنگامی که گشتاسب کیانی و پسرش اسفندیار فرمانروای بلخ آن زمان از پایتخت خارج شده بودند ، فرمانروای تورانی ارجاسب که دشمن دیرینه ایرانیان بود از فرصت استفاده نموده و تورابراتور فرمانده سپاه خود را با لشگری بسیار به ایران فرستاد . لشگر تورانی دروازه های شهر بلخ را با همه دلاوری ایرانیان در هم شکست و هنگامی که اشوزرتشت پیامبر ایرانی با لهراسب و گروهی از پیروانش در آتشکده بلخ به نیایش مشغول بودند با یورش سپاهیان مهاجم همگی جان باختند .

http://www.csd-eg.com/images/zartosht/zartosht_01.jpg

اشوزرتشت گرچه از جهان رفت و از دیده ها پنهان گشت ولی روان پاکش همراه با اندرز و آموزه های جاودانه اش پیوسته زنده ماند . طوری که پس از هزاران سال نام بلندش بر سر زبانها و فروغ مهرش در درون دلهاست .
در ستـــایش پیام آور نور و راستی :
چنانکه بر جای نهادند آبهای گل آلود ، خاکسترت را
باشد که بار دگر شعله بیفروزی در این ظلمت لحظه ها
و نورت را بنمایانی برشب ایران زمین
آنگاه
خون جاری آتشت گرمی دلهای ما و
سروده های سپیدت ، زخمه بر انداممان خواهد بود
ای پاکمرد وارسته ، جاودان پیامبر اهورائی
نه شاهان هخامنشی ایم که خود را نگهبان آتش مقدست خوانیم و
ره به بیگانه دهیم
نه حکاک آتشگاهت بر تن سکه های ضربی
که خود در آتشت افکنیم .
ما از تبار گدایان راستی هستیم
از دیاری سرد که گاه با بوی خاکسترت پروازی آبی در خیالمان می آید
پروازی که تصویر تاختنت را میان پلید دیوان با خود دارد
پروازی سرشار از زمزمه های روحانیوارت در گوشمان ، بر دلمان و تنمان
ای جاودان پیامبر ، زرتشت اهورائی
کدام آریایی تقدس خورشید فروزانت را به فراموشی خاک سپرد و
بر لبانمان مهر سکوت زد ؟
کدام بود ؟ کدام آنکه خود را حق و ما را ناحق خواند ؟

Borna66
09-08-2009, 08:02 PM
<<<<<تارخچه دین زرتشت>>>>>

1 دوران احیا وتوسعه ملی

سرزمین ایران به سرعت با پیدایش دین جدید حیات تازه ای یافت. ارتش ایران همسایه مقتدر غربی اش بابل را فتح نمود. امپراطوری بزرگی تشکیل داد که داریوش بزرگ بر آن حکومت میکرد وبه سمت اروپا پیشروی نمودتا اینکه در جنگ سالامیس متوقف شد.

2 درگیری با یونان150 سال

نویسندگان یونانی بشدت تحت ثاثیر دین مبارزان ایرانی خود قرار گرفتند. هرودوت از کشور ایران دیدار نمود و به شرح آن پرداخت. به خاطر ادامه جنگ های ایران ویونان که تنها پس از حمله اسکندر خاتمه یافت افلاطون از اینکه به آرزوی خود جامه عمل پوشانیده وبه ایران مسافرت کند ودین زرتشت را از نردیک مطالعه نماید محروم گردید.
3 استقلال 400 سال
اردشیر اول که از طرفداران پرشور دین زرتشت بود استقلال ایران را از نو برقرار نموده و سرزمین مجاور ارمنستان را فتح کرد و امپراطوری ساسانیان را بنا نهاد. برجستگی های سنگی باقی مانده از دوران اردشیر خدای دین زرتشتی را نشان میدهد که حلقه سلطنت را به او تقدیم میکند.

4 گرفته شدن قدرت از ایران و پس رفت 1400 سال

عرب ها که ملت کوچکی در همسایگی ایران بودند تحت تاثیر دین جدیدی بنام اسلام قرار گرفتند وحشیانه به سرزمین بزرگ و مقدس ایران حمله نمودند و با گرفتن ایران بیشتر زرتشتی ها را وادار به پذیرفتن اسلام کردند یا آنها را از سرزمینشان بیرون کردند. عده ای از پارسیان به بمبئی هند رفته ودر آنجا اقامت دارند .اکنون آنان از لحاظ روحیه تعاون اجتماعی از بهترین شهروندان هندی هستند و در کمک های خیر خواهانه در بین جوامع دینی مقام نخست را دارا میباشند.

<<<<<مفهوم ذات متعال – اهورا مزدا>>>>>

دین زرتشتی تعلیم میدهد که تنها یک خدای متعال شایسته پرستش وجود دارد ، قدرت نور ، زندگی ، حقیقت وخوبی . نام خاص این خدا (اهورا مزدا) است.
بعد ها این نام مرکب وبه صورت مخفف اهورمزد وسپس اورمزد در آمد.اولین آیه در سراسر اوستا به ستایش این خدای واحد اختصاص دارد.
(( اهورا مزدای خالق،تابان،پرشکوه،بزرگتری ن وبهترین،زیباترین،باثبات ترین،حکیم ترین، کاملترین و سخی ترین روح)) (کتاب مقدس شرق صص 195-196)
در گاته ها آن بخش که توسط خود زرتشت تالیف شده پاره ای خصوصیات بر جسته اهورا مزدا بیان شده است:
_ خالق ((یسنا فصل سی ویکم بند 13))
_ بصیر((یسنا فصل سی ویکم بند7 ))
_ علیم ((یسنا فصل سیو یکم بند 13))
_ قدرتمندترین وبزرگترین ((یسنا فصل بیست وهشتم بند 45))
_ دوستانه ((یسنا فصل سی ویکم بند21))
_ پدر عدالت یا حقیقت (آشه)(یسنا فصل چهل وچهارم بند 2))
_ پدر فکر نیک (وهومنه)((یسنا فصل سی ویکم بند4))
_ کریم (هوده)((یسنا فصل 45 بند 6))
_ بخشنده( سپنتا) (( یسنا فصل چهل وسوم بندهای 5،7،9،11،13،15))
_ بخشنده ترین روح (سپنیشتاماینیو)((یسنا فصل سی ام بند5))

یشت شماره یک حاوی لیستی ازبیست نام اهورا مزداست که به زرتشت وحی گردیده
((این نام های مرا هر روز وشب به یاد آور))(کتاب مقدس شرق ص26)

<<<<<اهریمن انگره مینیو>>>>>

محکوم نمودن شرونا پاکی از مفاهیم اساسی تعالیم بنیان گذاران دین زرتشت و همه متون بعدی این دین بوده است. دروغ فریب که در دیو دروغ و همه فریبکاران ودروغگویان که جزء گروه او هستند تشخص یافته و حداقل شصت وشش هزار بار در گاته ها مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفته اند.اسم خاص ((انگره مینیو)) به عنوان نام متخاصم ترین روح تنها یکبار در تعالیم زرتشت به چشم میخورد.اما درآن عبارت گفته شده که از اول خلقت عالم دو روح ذاتا ناسازگار ومتخصام در عالم وجود داشته.درتمام متون بعدی دین زرتشت عبارت انگره مینیو،که بصورت اهریمن مخفف گردیده است به همان میزان که عبارت اهورا مزدا به چشم میخورد وجود دارد.
یکی از مشخصات اصلی ومتمایز دین زرتشتی درمیان همه ادیان عالم همین نظریه اعتقاد به یک ثنویت جهانی است یعنی یک خداوند نیک و یک شیطان بد که علیه یکدیگر مبارزه میکنند.این دوقدرت جهانی از آغاز زمان وجود داشته اند وتا پایان جهان نیز به کار محدود نمودن یکدیگر مشغول اند.


<<<<<دسته ای از فرشتگان خیر>>>>>

یکی از فرشتگان خیر که همواره درکنار اهورا مزدا بوده وبا وجود این حداقل از لحاظ شاعرانه از خدای اورمزد متمایز است ، درگاته ها پنج بار به نام ((روح بخشنده)) (سپنتا ماینیو)) هشت بار نیز نام بخشنده ترین روح ((سپنیشتا ماینیو)) نامیده شده است.
گروهی از فرشتگان خیر به نام امشا اسپنتا ها وجود دارند بعد ها بصورت مخفف امشا سپندان در آمده است. آنها بصورت انفرادی مکررا در گاته ها مورد استناد قرار گرفته اند.

_ وهومنه (بهمن): فرشته اندیشه ، ذهن ،مشرب نیک

_آشه ((آشه وهیشتا)) (اردیبهشت):فرشته راستی ودرستی ،نظم،عدالت

_خشتره((خشتروایریه))(شهریور): فرشته قدرت،سلطه،حکومت وپادشاهی

_آر می تی :فرشته تقوی و عشق

_ هوروتات (خرداد): فرشته کمال ، رفاه ،سلامتی

_ امرتات (امرداد): فرشته خلود ،حیات ،جاودانگی

یزتاها یا فرشتگان موجودات مقدس کوچکی در دین زرتشت بوده و فراورشی ها مثل آسمانی یا فرشتگان محافظ انسان ها هستند.
در ادامه دراین باره توضیح بیشتری داده خواهد شد.

<<<<<دسته ای از ارواح شر>>>>>

در مقابل اهورا مزدا وفرشتگان خیری که در کنار او هستند انگره مینیو و (( تعداد بی شماری )) از شیاطین نیز وجود دارند که بطور منظم در مقابل دسته اول قرار داشته وبه مخلفت با آنها مشغولند.از میان آنها میتوان از گرسنگی تشنگی خشم نخود حسد سخن دروغ خشکسالی زمستان وبدکارگی نام برد.نام کلی این ارواح شر ((دیو)) میباشد که بعد ها در زبان پارسی به شکل Diu در آمده و سپس همان نیز منشا واژه انگلیسی Devil گردید.
سومین گروه عمده از متون اوستایی شامل یک سری دستور العمل های پاکسازی در مقابل نفوذ مضر این موجودات بی شمار وزیان بخش است.