PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گاه‌ شماری ‌در ایران‌ باستان



Borna66
09-08-2009, 07:45 PM
با درود .
سرزمین ایران با تمدن كهنسال خود در تاریخ دانش گاه‌شماری جهان جایی بسیار ارزنده دارد و تقویم كنونی ما كه یكی از كم‌نظیرترین و دقیق‌ترین و احتمالاً منطقی‌ترین تقویم‌های دنیاست، راهی بس دراز پیموده تا صورت كنونی را به خود گرفته است. گاه‌شماری ایران در طی تاریخ خود،‌به دلایل عدیده، ماههای سرگردان، جشنها و نوروزهای چرخان و سالهای نامنظم كبیسه اجرا نشده، بسیار داشته است.

بزرگان بسیاری، غالباً ناشناس، به جان كوشیده‌اند تا سرانجام این راه پرنشیب و فراز در نوردیده شود و تقویمی به صورت كنونی از گذشتگان نامدار به دست ما برسد كه بتوانیم به آن بنازیم و چون میراثی گرانبها، به فرزندان خود بسپاریم.‌اما تنها سرزمین ما نبوده است كه برای یافتن راهی درست، برای سنجش زمان، از سنگلاخ‌ها گذشته است. این مسئله از دیرباز و از هزاره‌های پیشین ذهن انسانها را به خود مشغول كرده است.
بشر نخست شب و ماه را ملاك قرار داده است و شاید دلیل آن این باشد كه غالباً ماه را نماد جامعه شبانی و خورشید را نماد جامعه كشاورزی می‌دانند و جامعه شبانی، در بسیاری از فرهنگها، بر جامعه كشاورزی تقدم داشته است. از سوی دیگر، دسترسی به تغییرات ماه، برای سنجش زمان آسان و عملی بوده است. هر كسی می‌توانسته با چشم خود تغییرات ماه را در شب‌ها ببیند و با ماه از هلال یا غُرّه تا بدر و از بدر تا ناپدید شدن ماه یا سَلخ پیش برود.اما دگرگونی‌های خورشید و آگاهی از تغییرات زمانی آن می‌توانست فقط در انحصار گروهی ویژه باشد.
در گاه‌شماری ماهی یا قمری، آغاز و پایان هر شبانه روزی نیمه شب بود؛ بابلی‌ها یك شب و یك روز كامل را به عنوان روز كامل حساب می‌كردند و در میان اقوام آریایی اصل واحد زمان برای حساب مدت كوتاه، شب بود. در حالی كه در گاه‌شماری كاملاً خورشیدی، رسیدن مركز قرص خورشید به محاذات نصف‌النهار، آغاز و پایان محسوب می‌شد.‌
در سرزمین ما هم گاه‌شماری نخست برمبنای ماه بود، همچون هند و همچون بین‌النهرینی كه میراث فرهنگ غنی سومری و سپس بابلی را با خود دارد. جای پای این موضوع را در اوستای كهن نیز می‌بینیم. در حدود پنج قرن پیش از میلاد، گاه‌شماری برمبنای ماه با گاه‌شماری خورشیدی كه احتمالاً رهاوردی از مصر بود، درآمیخت.

Borna66
09-08-2009, 07:45 PM
برای دوره هخامنشی، هرودت (كتاب سوم، 90) اشاراتی به سال 360 روزه دارد. او از 360 اسب سفید داریوش سخن می‌گوید كه به ازای هر روز از سال خراج می‌گرفت. پلوتارك نیز روایتی (احتمالاً نادرست) را نقل می‌كند كه اردشیر دوم 360 زن به شمارش 360 روز سال داشت.
پس این دوره، دوره دوازده ماهِ سی‌روزه است كه نیاز به اجرای كبیسه دارد تا با سال خورشیدی همسانی یابد؛ از این روی هر شش سال یك بار ماهی اضافه بر ماه‌های دوازده‌گانه به عنوان ماه سیزدهم بر سال افزوده می‌شد.‌
نام ماه‌های دوازده‌گانه تقویم دوره هخامنشی را برمبنای سنگ نوشته‌های هخامنشی و به خصوص سنگ‌نوشته بیستون می‌توان مورد بحث قرار داد. نام نه ماه از این ماهها مستقیماً در این كتیبه‌ها ذكر شده است و بازسازی نام سه ماهی كه در روایت فارسی باستان نیست، از روی متن‌های ایلامی و بابلی امكان پذیر هست. ترتیب این ماهها چنین است:
ماه اول‌ (Adu Kanaisa) نامیده می‌شود كه مطابق با ماه فروردین زردشتی و‌ (Nisann)بابلی است. این واژه را تركیبی از ‌ (adu)به معنی «راه آب» و (kan)در مفهوم «كندن» می‌گیرند. این مفهوم نشان دهنده از سرگیری فعالیتهای كشاورزی در آغاز بهار است. احتمالاً این فعالیتها از ماه پیش یعنی آخرین ماه سال آغاز می‌شود؛ چون مفهوم نام ماه دوازدهم نیز با این معنی هماهنگی دارد.‌
ماه دوم در كتیبه‌های هخامنشی‌ ‌( uravahara) نامیده می‌شود. كه همزمان اردیبهشت ماه است و در بابلی‌ Ayyaru نامیده می‌شود. ارتباط نام فارسی باستان این ماه با واژه (Vahara)، كه نیای واژه «بهار» است، كاملاً روشن است. بخش اول آن می‌تواند هم به معنی «جشن و سور» باشد و هم به معنی «نیرومند». پس مفهوم نام این ماه هخامنشی می‌تواند «بهار كامل»، «اوج بهار» یا «بهار نیرومند» معنی دهد كه خود حاكی از اوج‌گیری گرماست.‌
ماه سوم كه در كتیبه‌های هخامنشی‌ (aigarci) نام دارد، برابر با ماه خرداد است و در بابلی‌ ( Simmannu) نامیده می‌شود. یافتن مفهوم قابل قبولی برای نام این ماه كارآسانی نیست. برخی آن را تركیبی از واژه (aigar)به معنی «سیر» و (ci) به معنی چیدن می‌دانند.
ماه چهارم‌ ( garmapada) نامیده می‌شد كه همزمان با تیر ماه است و در بابلی‌ (Ducuzu) نامیده می‌شود. در نام این ماه تركیبی از‌ ( garma) به معنی «گرما» و (Pada) به معنی «زمان» را می توان دید.
‌نام ماه پنجم كه همزمان مرداد ماه است، در كتیبه‌های هخامنشی نیامده است و از روی متنهای ایلامی به صورت‌ ‌(urnbaxsi)یا‌ (Drnadaji)بازسازی می‌شود. این ماه در بابلی‌ (Abu)نامیده می‌شود. در بخش دوم تركیب نخستین‌‌ ‌‌(urnabaxsi) واژه (baxsi) را می‌توان به معنی بخشیدن و در قسمت دوم تركیب دوم‌‌ ‌‌(Drnabaji) واژه (baji) را می‌توان به معنی «باج و خراج» گرفت و برای قسمت اول هر دو تركیب مفهوم قابل قبولی نمی‌توان عرضه كرد.
نام ماه ششم كه برابر شهریور ماه است، در كتیبه‌ها ذكر نشده است. نام بابلی آن‌ (Ululu)است. از روی متون ایلامی به صورت‌ (Garmabaxsi)یا‌ (Xaropasiya)بازسازی می‌شود. در بخش اول تركیب دوم می‌توان واژه‌ (Xara)«خار» را دید با واژه (Pasiya) به معنی به هم بستن. یعنی ماهی كه در آن خار را دسته می‌كنند. این مفهوم چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. در تركیب اول نیز (Garma)«گرما» و‌(baxsi)«بخشیدن» مشخص است، ولی مفهوم این تركیب نیز با زمان ماه هم‌‌آهنگی چندانی ندار

Borna66
09-08-2009, 07:45 PM
نام ماه هفتم‌ (Bagayadi)نام بابلی آن‌ (Tasritu)است، بسیار مورد توجه و بحث پژوهشگران قرار گرفته است. آن را تركیبی از واژه (baga) به معنی «خدا» و -‌ (yadi) به معنی «به جای آوردن آیین نیایش خدایان» دانسته‌اند و نشانه‌ای از راهیابی عنصر دینی در گاه‌شماری هخامنشی. این ماه برابر ماه مهر است و این سؤال پیش می‌آید كه: آیا منظور از‌ (baga) ایزدمهر است؟ این احتمال نیز داده می‌شود كه این ماه صرفاً ماه تقسیم هدایا و شیرینی‌ها بوده و بازمانده‌ای از جشن پارسی‌ (z bayya) را شاید بتوان در آن دید. ضمناً -‌ «baga» را به عنوان نیای واژه«باغ» كه مفهوم «سهم» و «بخشی از زمین» را دارد، نمی‌توان از نظر دور داشت.> قرائنی نیز وجود دارد مبنی بر اینكه آغاز سال در اعتدال پاییزی، یعنی در آغاز این ماه قرار داشت. جشن معروف مهرگان نیز در این ماه اجرا می‌شد.
نام ماه هشتم كه برابر ماه آبان است، در كتیبه‌های هخامنشی وجود داشته است ولی در اثر مرور زمان پاك شده. نام بابلی این ماه‌ (Arahsamna)است. بازسازی نام این ماه در فارسی باستان به صورت‌ (Vrkazana) یا‌ (Vrkajana)است كه واژه‌ اول آن -‌ (Vrka) به معنی «گرگ» و واژه دوم آن اگر (Zana)خوانده شود، یعنی ماهی كه در آن گرگ زاییده می‌شود و اگر‌ (Jana)گرفته شود، یعنی ماهی كه در آن گرگ شكار می‌شود.
ماه نهم‌ (Aciyadiya) نام دارد كه برابر ماه آذر است و نام بابلی آن‌ (Kislimu) است. مفهوم آتش را در نام این ماه می‌توان دید:‌(Aci)‌ در فارسی باستان نیای واژه‌ آذر است. «واژه آتش، واژه‌ای قرضی از صورت اوستایی آن است.» جزء دوم‌ (Yadiya) معنی نیایش و ستایش را می‌دهد پس این ماهی است كه در‌ آن آتش نیایش می‌شود. این مورد از موارد نادری است كه نشانه‌ای از خدایان مزدیسنی و آیینهای مربوط به آنها را در این گاه‌شماری می‌توان دید.
ماه دهم كه برابر ماه دی است، در فارسی باستان‌ (Anamaka) نامیده می‌شود و نام بابلی این ماه‌ (Tebectu) است. مفهوم نام این ماه می‌توان «ماه بی‌نام» باشد. این معنی بحثهایی را پیش‌آورده است. شاید بتوان در آن نشانه‌ای از فرهنگی بسیار كهن دید؛ دورانی كه ماه زمستان چون با هیچ فعالیت انسانی تطابق نداشت، بی‌نام بود. برخی تصور می‌كنند كه در این نام اشاره به ایزدی اسرارآمیز است. همچنین در مورد اطلاق آن به اهوره‌مزدا، یا میتره نظریات تردیدآمیزی را اظهار كرده‌اند. این نام در سنسكریت برای نامیدن ماه اضافی به كار می‌رود و در زیر اشاره می‌كنیم‌ كه نام دی در گاه‌شماری زردشتی از واژه اوستایی‌ (daovah) می‌آید كه صفت دادار اهوره مزداست.
نام ماه یازدهم كه برابر ماه بهمن است، در نوشته‌های فارسی باستان نیامده است. شكل ایلامی آن نیز به صورتی است كه مشكل بتوان از آن به نتیجه قابل قبولی رسید. شاید بتوان آن را‌ (Zamima)خواند، هم خانواده با واژه (zam) كه به معنی زمستان و فصل سرد‌‌ ‌‌( vayaxvna) است كه بیشتر دور از ذهن است. نام بابلی این ماه‌(sabatu)است.‌
سرانجام ماه دوازدهم كه‌ (Viyaxna) یا‌ (Viyaxana)نام دارد كه در آن به آسانی نشانه‌ای از «كندن» و شخم زدن را می‌توان دید و با ماه اول سال نوعی هماهنگی دارد و نشان دهنده آغاز فعالیتهای كشاورزی است. حتی نشانه‌هایی از این هست كه در دورانی آغاز سال در این ماه قرار داشته است. نام بابلی این ماه‌ (Addaru)ا ست.

Borna66
09-08-2009, 07:46 PM
همان‌طور كه مشاهده شد، نام ماهها بیشتر با مسائل كشاورزی ارتباط دارد. تركیب روزها در گاه‌شماری هخامنشی با عدد مشخص می‌شد، مثلاً: «از ماه ویخنَه چهار روز سپری شده بود. پنج روز از ماه گر‌مه پَده گذشته بود» و غیره.
در مورد زمان و نحوه برقراری گاه‌شماری زردشتی نظریات متفاوت است. برخی بر این عقیده‌اند كه پارسیان در مرحله‌ای شاید در دوره اردشیر دوم كه با مناسك دینی جدیدی روبرو هستیم، برای درست كردن سالنمایی جدا از این سالنما، برای استفاده در سراسر مجامع دینی پیشگام شدند و احتمالاً دین مردان برجسته‌ همه ایالتها فراخوانده شدند تا پیرامون این اقدام مهم به مشورت بپردازند و سالنمای زردشتی به ابتكار پارسیان احتمالاً در اواخر دوره‌ هخامنشی به وجود آمد.
این نظریه مورد قبول گروهی دیگر از دانشمندان قرار نمی‌گیرد و چنین استدلال می‌كنند كه اگر این تقویم در این دوره وارد شده باشد، می‌بایست نام ماهها به فارسی‌باستان ترجمه شود. در حالی كه نامهای شهریور و مهر صورت فارسی‌باستان ندارند و برخی از نامهای ماهها صرفاً زردشتی هستند؛ مانند فروردین و اردیبهشت و بهمن. تنها زبانی كه در این میان می‌تواند نقش میانجی داشته باشد، زبان‌ پارتی است. پس احتمالاً این تقویم و نامهای اوستایی ماهها، نخست در ایران شرقی مورد قبول قرار گرفت و اجرا می‌شد، سپس در دوره اشكانیان و به‌خصوص در عهدی كه پس از دگرگونیهای فرهنگی دوره سلوكیان گرایش بیشتری به فرهنگ ایرانی پیدا شد، احتمالاً در حدود قرن اول میلادی، در ایران غربی نفوذ كرد.‌
در این گاه‌شماری زردشتی سال دوازده ماه دارد كه هركدام به نام ایزد یا امشاسپندی نامیده می‌شود. این نامها هنوز پس از گذشت سالیان، برتارك ماههای ما می‌درخشند. نام هر شش امشاسپند «بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسپندارمد، خرداد و امرداد» در این فهرست جای دارد. این ماهها سی روزه هستند. پنج روز باقیمانده از 365 روز به نام پنج روز «بهیزك» یا «اندرگاه» یا «پنجه‌ دزدیده» (خمسه‌ مسترقه) یا تروفته (پهلوی ‌: (truftag)«دزدیده» به پایان ماه دوازدهم، افزوده می‌شدند. متون اوستایی كهن و متأخر، تقسیمات سال را به این صورت منظم، گزارش نمی‌كنند، حتی نام نوروز نیز در هیچ بخش اوستا نیامده است؛ اما نام روزها و ماهها كه بر روی آثار بازمانده از دوره‌ اشكانی و به‌خصوص در سفالینه‌های نسا دیده می‌شود، تطابق كامل با تقویمی دارد كه در زیر توضیح داده می‌شود: نام دوازده‌ماه در بندهشن آمده است.
برخی از پژوهشگران عقیده دارند كه ترتیب نام‌گذاری ماهها در تقویم زردشتی از فلسفه خاصی پیروی می‌كند. سال با ماه فروردین آغاز می‌شود كه به «فروهر»ها یا «فروشی»ها اختصاص دارد. فروهرها، همزادان آن جهانی آدمیان هستند كه پیش از آفرینش‌ مادی مردمان در آن جهان به وجود می‌آیند و پس از مرگ مردمان نیز همچنان در دنیای دیگر جاودانه زندگی می‌كنند و از كیفرها و مجازاتهایی كه روانها متحمل می‌شوند، به‌دورند و حالت جنگجویانه دارند و اهوره مزدا را در نبرد او با اهریمن و دیوان یاری می‌دهند. واژه فروشی در اوستا مؤنث است.
در دوران باستان عقیده عمومی بر این بود كه فقط پهلوانان دارای فروهر هستند؛ ولی بعدها باورهای مردم این موهبت را شامل همه‌ مردمان كرد. به اعتقاد ایرانیان باستان فروهرها، در ماه فروردین به زمین باز می‌گردند و هر یك به خانه خود فرود می‌آیند، ده روزی، «پنج روز پیش از پایان سال یعنی در آخرین گاهنبار و پنج روز بعد از شروع سال نو» و به روایتی تا روز فروهر ماه فروردین «یعنی روز نوزدهم ماه» در روی زمین به سر می‌برند. آنها از دیدن پاكیزگی و درخشندگی خانه‌ بازماندگان خود دلخوش می‌شوند و برای شادكامی و بركت خاندان دعا می‌كنند

Borna66
09-08-2009, 07:46 PM
برای آمدن آنها به روی زمین و برای اینكه راه را به فروهرها بهتر بنمایانند، رسم بر این بود كه در شبهای آخر سال، و احتمالاً در آغاز پنج روزِ آخرین گاهنبار و در شب نوروز بزرگ، مراسم آتش‌افروزی بر بامها انجام می‌دادند كه هم راهگشای فروهرها باشد و هم به دور و نزدیك آگاهی دهند كه سال نو می‌آید. و احتمالاً بازگشت فروهرها در پایان اقامتشان در زمین به بدرقه‌ای باشكوه نیاز دارد كه همه خانه‌ها را ترك می‌كنند و در دامن دشت و صحرا با آنان بدرود می‌كنند.
اردیبهشت‌ (Ardavahista / Asavahista) اوستایی، نام یكی از امشاسپندان است كه موكل بر آتش است و زمان این ماه هنگامی است كه گرمای تابستان در فلات فارس رفته رفته احساس می‌شود.‌
جشن <بهار بوده> كه همزمان با نخستین گاهنبار <مَدیوزرم> و در اسطوره‌ زندگی زردشت به وضوح به آن اشاره می‌شود، در این ماه قرار دارد. یكی از وظایف اردیبهشت امشاسپند نظارت بر نظم‌های زندگی است. به‌خصوص كوشش او بر این است كه گیاهان نیز به سامان برویند و رشد كنند، این ماه اوج رویش گیاهان است.
خرداد‌ (Haurvatat) در اوستا، و امرداد‌‌ (Amartata) در اوستا، دو امشاسپند مؤنثی هستند كه موكل برگیاه و آب و تندرستی‌اند و بانوانه بر مسائل مربوط به خوراك كه بنیان آن بركشاورزی است، نظارت دارند. این دو ماه سوم و پنجم در دو طرف ماهی هستند كه در تقویم كنونی ما تحت تأثیر فرهنگ ایران غربی تیر نامیده می‌شود. واژه تیر را هم می‌توان از‌(tirya)به معنی «سریع» گرفت و یا از‌ (tigra)به معنی «تیر» این نام به جای تیشتر‌ (tistrya) در اوستا آمده است كه ایزد باران است و شاید اعلام كننده‌ بارانهای تند و متناوبی كه پس از گرمای شدید، انتظار آن را می‌توان داشت. نقش باران در كشاورزی و نقش كشاورزی كه در خوراك و وظیفه این دو امشاسپند مؤنث خرداد و امرداد در مورد تأمین غذا، در نحوه قرار گرفتن نام این ماهها قابل توجه است.

Borna66
09-08-2009, 07:46 PM
ماه شهریور(‌ Vairya-ra) ، (Xsa)در اوستا، نام امشاسپندی است كه موكل بر فرمانروایی خوب است و بر كانیها نظارت دارد و به عبارت دیگر سرور دارایی و ثروت است. ماه شهریور ماهی است كه محصول برداشت می‌شود، تلاشها به بار می‌نشیند و دارایی به خانه می‌آید.
ماه هفتم، ماه مهر یا ماه میتره در اعتدال پاییزی به جای اعتدال بهاری قرار داشت و جشن مهرگان كه در این ماه قرار دارد، همسان جشن نوروز بود. دراین ماه پاشیدن بذر انجام می‌شد و اهمیت آن همسان آغاز بهار بوده كه زایش‌است و نوزایی.‌
ماه هشتم ماه آبان ماهی است كه در سرزمین‌ پارس انتظار بارش باران می‌رفت. این ماه به آبها و به بانوی آب «آناهیتا» تعلق دارد. همچنان كه «آبان یشت» اوستا نیز مختص این ایزد بانوست.‌
ماه نهم ماه آذر است در مفهوم آتش، این ماه زمینه را برای ماه سخت و سردی فراهم می‌كند. در این ماه سرما فرا رسیده، ولی سخت‌تر از آن در راه است. از این رو در این ماه جشنهای متعدد مربوط به آتش برگزار می‌شد. جشنی به نام «آذر جشن» روز نهم آذر«آذر روز از آذرماه» مرسوم بوده است. بیرونی از جشن دیگری كه در ماه آذر برگزار می‌شد، سخن می‌گوید. جشن‌های دیگر نیز منسوب به ماه آذر در آثار بیرونی آمده است.‌
ماه دهم یا ماه دی از (day) به معنی آفریدن، صفت اهوره‌مزداست، این ماه كه سخت‌ترین ماه سال به شمار می‌آمده است، برای تبرك باید لقب اهوره‌مزدا را داشته باشد تا مردمان در برابر دیو سرما نیرومندتر و مقاوم‌تر از همیشه باشند و به عبارت دیگر قداست نام از آفات جلوگیری كند. احتمال می‌دهند كه در دورانی سال با این ماه شروع می‌شد؛ زیرا در پایان ماه آذر و آغاز ماه دی، شب، درازترین زمان خود را می‌گذراند و بعد، از فردا خورشید نیرو می‌گیرد و رشد می‌كند و این پیروزی روشنی بر تاریكی است.‌
ماه یازدهم یا بهمن‌ (Vohu manah) در اوستا به معنی اندیشه‌ نیك، نام نخستین امشاسپند مقرب درگاه اهوره مزداست كه در دنیای اهورایی در دست راست اهوره‌مزدا قرار دارد و شاید بدین مناسبت است كه در این گاه شماری نیز بلافاصله پس از ماه دی قرار دارد.‌
ماه دوازدهم یا ماه اسفند، ماه سپندارمذ(Spanta Armaiti ‌‌) در اوستا است، امشاسپند و ایزد بانوی نگاهبان زمین. در این ماه، زمین پس از تاراج زمستان كم‌كم گرم می‌شود و جان می‌گیرد و برای دانه‌های غله و بذرهای پاشیده كه در آغوش دارد، زمینه‌ رشد فراهم می‌كند و بدین سان سال كهن تمام می‌شود و سال نو از راه می‌رس

Borna66
09-08-2009, 07:46 PM
ترتیب روزها نیز در تقویم زردشتی با مسائل آیینی و با خدایان زردشتی ارتباط مستقیم دارد. هر روز ماه به نام ایزدی یا امشاسپندی تبرك می‌شود. هفته به صورتی كه متداول تقویم امروز ماست، در تقویم زردشتی وجود نداشت. هفته با نام‌های امروزی آن، زیربنای بابلی دارد؛ ولی سی روز ماه زردشتی به گونه‌ای به چهار بخش تقسیم می‌گردد: دو هفت روز و دو هشت روز، كه بر سر هر كدام از این چهار بخش، نام اهوره مزدا یا صفت و لقب او <دی> دیده می‌شود و برای اینكه روزهای «دی» با هم اشتباه نشوند، آنها را با نام روز بعد مشخص می‌كنند. در نام‌گذاری روزهای ماه نیز فلسفه و ترتیب خاصی دیده می‌شود:‌
بخش اول كه هفت روز است، در راس آن نام اهوره‌مزدا و به دنبال آن نام شش امشاسپند می‌آید؛ به این ترتیب:
1- اهوره‌مزدا، 2- بهمن، 3- اردیبهشت، 4- شهریور، 5 - اسفند،‌ 6 - خرداد ، 7- امرداد.‌
بخش دوم نیز هفت روز است. لقب اهوره‌مزدا در راس آن قرار دارد و نام خدایانی كه به دنبال می‌آیند، پدیده‌های طبیعت را نشان می‌دهند؛ به این ترتیب:‌
8‌ - دی به آذر، 9- آذر، 10- آبان، 11- خور«خورشید»، 12- ماه 13، تیر«موكل بر باران» 14- گوش«ایزد موكل بر چهارپایان و حافظ روان‌ گاو نخستین».‌
بخش سوم كه هشت روز را دربرمی‌گیرد، با نام «دی» شروع می‌شود و بلافاصله پس از آن نام «مهر» می‌آید، در حقیقت همچون تقسیم‌بندی ماههای سال كه نیمه دوم سال به مهر سپرده می‌شود، گویی بر نیمه دوم روزهای ماه نیز مهر سروری دارد. ایزدانی كه به دنبال می‌آیند، با مهر مرتبط هستند: 15- دی به مهر، 16- مهر، 17- سروش«ایزد فرمانبرداری كه همكار مهر در سر پل چینوَد است»، 18- رش «ایزد دادگری و خدای ترازودار كه ثوابها و گناهها را همراه مهر و سروش در سر پل چینوَد می‌سنجد»،‌ 19- فروردین«كه با فروهرها و روح درگذشتگان ارتباط دارد»، 20- بهرام / ورهرام«ایزد نبرد و پیروزی كه روان را در گذر به جهان دیگر یاری می‌كند»، 21- رام «ایزد آرامش‌بخش»،‌ 22- باد «با ایزد وای ارتباط دارد» و این سه ایزد اخیر همكاران هم به شمار می‌آِیند.‌
بخش چهارم كه هشت روز دارد و نام دی بر تارك آن است، بیشتر به ایزد بانوان اختصاص دارد: 23- دی به دین، 24 - دین «ایزد بانوی موكل بر بینش درونی و انتخاب درست دین، ایزدی كه روان درستكار را در پل چینود همراهی می‌كند» 25- اَر-د/ اَشی«ایزد بانوی دارایی و خوشبختی و بركت»، 26- اشتاد «جفت آسمان در زمین و ایزد بانوی راستی و عدالت» 27- آسمان، 28- زامیاد «گونه‌ای از سپندارمد و ایزدبانوی زمین» 29- مارسپند/ منثره سپند «ایزد موكل بر گفتار مقدس»، 30- انارام / انَغرام « ایزد موكل بر روشنایی‌های بی‌پایان».‌
پنج روز باقیمانده از 365 روز خورشیدی كه «پنجه‌ دزدیده » یا «بهیزك» است به نام پنج بخش از نخستین سرودهای گاهانی نام‌گذاری شده‌اند:‌اهنودگاه(ahunawad)‌، اوشتودگاه (ustawad)‌ ، سپندمدگاه ) ( Spandomad)‌‌، ‌و هو شهر/ و هو خشثرگاه(Vohusahr)‌، و هشتوئیشت‌گاه‌(Vahistoist ‌).این روزها، روزهای پایانی سال هستند كه ششمین گاهنبار را نیز شامل می‌‌شون

Borna66
09-08-2009, 07:46 PM
نقصان شش ساعت و در واقع پنج ساعت و 48 دقیقه و 51/45 ثانیه نسبت به سال شمسی حقیقی، یك روز در چهار سال می‌‌شد كه در صد و بیست سال به یك ماه بالغ می‌‌گشت. آن وقت یك ماه به به صورت ماه سیزدهم بر سال می‌‌افزودند و آن ماه اضافی در زمان اجرای اولین كبیسه به نام ماه اول سال می‌‌خواندند و در واقع ماه اول را تكرار می‌‌كردند، یك فروردین در پایان سال و یكی دیگر به دنبال آن، در آغاز سال. پس از آن تا صد و بیست سال سال دیگر، باز بدون كبیسه، با سال ناقص مدارا می‌‌كردند و در پایان این دوره‌ صد و بیست سال، دیگر بار یك ماه، برسال می‌‌افزودند و این بار اردیبهشت را مكرر می‌‌ساختند و هكذا. سالی كه در آن كبیسه انجام می‌‌گرفت، «سال بهیزك» خوانده می‌‌شد و سال مباركی به شمار می‌‌آمد، مالیاتها بخشوده می‌‌شد و جشنهای خاصی برپا می‌‌گردید.‌
بعد از اسلام، ایرانیان گاه شماری ایرانی را در میان خود نگاه داشته بودند و به جز ماه روزه و حج، در سایر موارد از تقویم ایرانی استفاده می‌‌كردند و جشنهای خود را نیز بر منوال سابق برپا می‌‌داشتند. البته بودند ایرانیانی همچون غزالی كه مخالف برپا داشتن مراسم ایرانی و به‌خصوص نوروز بودند؛ ولی شعوبیه به‌خصوص براجرای مراسم نوروز اصرار داشتند و برگزاری دو جشن بزرگ ایرانی یعنی نوروز و مهرگان را به بزرگان دین نسبت دادند.
در اواخر دوره ساسانی، به دلیل نابسامانی‌های حكومتی، كبیسه‌ای كه می‌‌بایست اجرا شود، انجام نگرفت و بعد از اسلام نیز این عمل مورد اهمال قرار گرفت ظاهراً این «اندرگاه» در آخر آبان می‌‌بایست انجام گیرد و نشده بود. در ضمن اعمال ماههای قمری، در تشكیلات اداری، اشكالات فراوانی از لحاظ اخذ مالیات پیش آورد. چون مردم در مهرگان و نوروز مالیات یا خراج می‌‌پرداختند و گردان بودن این روزها همه نظم‌ها را به هم زده بود؛ لذا در همان آغاز، بیشتر برای نفع دستگاه خلافت، تغییراتی در این مسیر صورت گرفت.‌
در زمان هارون‌الرشید، یحیی برمكی به شكایت دهقان‌ها در مورد اشكالاتی كه عدم اجرای كبیسه ایجاد كرده بود و دست‌تنگی آنان در موقع پرداخت مالیات، رسیدگی كرد و نوروز را عقب‌تر برد. المعتضدبالله، در سال 282 هجری قمری باز در راستانی منافع حكومتی، دستور به اجرای كبیسه داد، برای اینكه موقع پرداخت خراج را در سال با برداشت محصول و فعالیت‌های كشاورزی دهقانان یكسان كند و امرا مكرر در این زمینه تغییراتی دادند

Borna66
09-08-2009, 07:46 PM
ولی بهترین و رایج‌ترین اصلاحی كه در زمینه گاه شماری در ایران، بعد از اسلام به عمل آمد، همان ایجاد «تاریخ جلالی» یا «ملكی» بودكه در دوره ملكشاه سلجوقی در سال 471 هجری قمری صورت گرفت. اعتدال ربیعی در این سال در فروردین ماه بود. از این موقعیت استفاده شد و اول سال در اول برج حمل «یعنی روز اول بهار» قرار گرفت و نوروز كه تا آن زمان حتی در سال شمسی هم سیار بود، ثابت شد و به «نوروز سلطانی» معروف گشت.
برای ثابت نگاه داشتن در سال شمسی، كبیسه بسیار دقیقی را برقرار كردند؛ بدین‌سان كه ساعتهای باقی مانده را هر چهار سال یك بار، به صورت یك روز بر سال افزودند و درنتیجه روزهای سال ثابت شد؛ اما در میان جوامع سنتی زردشتی، تقویم قدیم به جای خود باقی ماند و مدتها، غالباً از دو نوع گاهء‌شماری سخن گفته می‌شد: یكی به نام «تقویم جلالی» و یكی به نام «قدیم»؛ مثلاً می‌‌گفتند فروردین جلالی، آذر ماه قدیم!‌
تاریخ هجری شمسی با ماههای برجی: (حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت) از اوایل سال 1329 ق، به طور رسمی در ایران اعمال شد. نام این بروج در متون پهلوی به ترتیب به این صورت آمده است:‌ (Warrag)«بره»، ‌ ( gaw) «گاو»، ( dophikar) «دو پیكر»،‌(karzagn)«خرچنگ»،‌ ( sagr) «شیر»، ‌(hosag)«خوشه»،)( tarazug) «ترازو»، ( gazdum) «گژدم»، (nemasp)«نیماسب»، ‌ (wahig) «بزغاله»، ‌ (dol)«دلو»، ‌(mahig) «ماهی»، ده ماده‌ سوم قانون محاسبات عمومی در مجلس دوم، در تاریخ بیست صفر 1329 چنین نوشته شده است: «مقیاس زمان، بعد از این در محاسبات دولتی سالهای شمسی و ماههای شمسی (بروج) خواهد بود». از یازده فروردین 1304 هجری شمسی «مطابق با 1343 هجری قمری» سال ایرانی باماههای فعلی برپایه ماههای كهن ایرانی اعلام شد.
روزها هم تقسیماتی داشته‌اند. شبانه روز به پنج گاه یا زمان تقسیم می‌‌شد:‌
‌1- هاون‌گاه‌‌ ‌‌(Hawan) كه زمان آن از برآمدن خورشید است تا نیمروز.‌
‌2- رَبیهون‌گاه‌‌ ‌‌(rapihwin) كه زمان آن از نیمروز است تا پاسی پس از ظهر (حدود سه ساعت).‌
‌3- اُزِیرین‌گاه‌‌ ‌‌(uzerin) كه از بعد از ظهر است تا غروب آفتاب.‌
‌4- آبسرو سریم/ او پَسر و ثریم‌گاه‌ ‌‌(Ebsrusrim)، از زمانی كه نخستین ستاره در آسمان ظاهر می‌‌گردد، تا نیمه شب.‌
‌5- او شهین گاه‌‌ ‌‌(usahin) از نیمه شب تا زمانی كه ستاره ناپدید گردد.
بر هر كدام از این گاهها سروری موكل است و نیایشهای پنج‌گانه شبانه روز اختصاص به این گاهها دارد كه ضمن آن ایزدان موكل براین گاهها نیایش می‌‌شوند. در طول زمستان به دلیل كوتاهی روزها، گاهِ رپیهوین، یعنی دومین گاه از پنج‌گاه حذف می‌‌گردد و نیایش آن صورت نمی‌گیرد.
تقسیمات فصلی در گاه‌شماری باستانی ایران به صورت كنونی نبود، با اینكه نام چهار فصل در فرهنگ واژگان زبانهای كهن ایرانی موجود است: بهار‌ ‌‌(Wahar)، تابستان/ هامین‌ ‌‌(hamin)، پاییز‌( (pad-z، زمستان؛‌ ‌‌(Zamestan) ولی داشتن فصول چهارگانه‌ سه ماهه در سال، سنتی بالنسبه جدید است. اگرچه در بندهشن بدان اشاره شده است.
به جز تقسیمات گاهنباری كه سال را به بخشهای نامتساوی بخش می‌كند، از زمستانی، ده ماهه و تابستانی دو ماهه در اوستا سخن به میان آمده است، با تأكید بر اینكه در آن دو ماه نیز هوا بسیار سرد است. شاید این تقسیم‌بندی، بازمانده سنتی قدیمی‌تر از سنت اوستایی است. اشاره‌ای به تقسیم سال به دو بخش شش ماهه نیز هست