PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زرتشتيان چگونه مسلمان شدند



Borna66
09-08-2009, 04:23 PM
بر گرفته از كتاب زرتشتيان نوشته مري بويس


" با كساني كه ازاهل كتاب كه به خدا و روز قيامت ايمان نمي آورند و چيزهايي را كه خدا وپيامبر حرام كرده اند ، بر خود حرام نمي كنند و دين حق را نمي پذيرند ، بجنگيد تا آن گاه كه به دست خود و در عين مذلت ، جزيه بدهند "
ايه 29 سوره توبه

محمد در كنار { اهل كتاب } از { اهل ذمه } هم نام مي برد كه تصور مي رود منظورش يهوديان ، مسيحيان بوده كه از آنها در ميان عربها وجود داشته اند .سپاه اسلام سه راه پيش روي آنها گذاشت : مرگ ، اسلام ، پرداخت جزيه . بنظر مي رسد با زرتشتيان نيز به عنوان اهل ذمه رفتار شد .بنابراين زماني سپاه فاتح ، با كشتار ، برده گيري ، تاراج و ويرانگري هايش غالب بود { " فرمانده سپاه عرب " پانصد هزار درهم از مردم ري و قم گرفت تا آنان را نكشد ، آتشكده هايشان را ويران نكند بشرطي كه آنان هم به اندازه مردم نهاوند خراج بدهند } بلاذري
عربها نظام مالياتي را همراه با ماليات بر اراضي و ماليات سرانه { جزيه } را بكار گرفتند و بعد از آن نيز ماليات خاصي بر كفار بستند و وسايل تحقير آنان را فراهم آوردند { ذمه اي بايد به هنگام پرداخت بايستد و مامور دريافت كننده بنشيند . هنگام پرداخت جزيه ذمه اي بايد احساس كند كه فدي پست تر است ....وي در زمان معين ، شخصا بحضور اميري برود كه براي گرفتن جزيه گماشته شده است . امير بر تختي بلند مي نشسته است و ذمه اي بايد در برابر او پديدار مي شد و جزيه اش را بر كف دستانش تقديم كند . امير در حالي كه آن را بر مي داشت يك پس گردني به او مي زد و پيشكار امير هم ذمه اي را با مشت و لگد و خشونت بيرون مي كرد.. همه مردم اجازه داشتند اين نمايش تحقير شدن ذمه ايان را ببينند.
قوانين و سخت گيري هايي به تدريج و براي تاكيد جايگاه پست اهل ذمه پديد آمد تا هر چه بيشتر آنان را خوار كنند .
فقها نيز مي گفتند : فقط مسلمان مي تواند از نظر اخلاقي كامل باشد و كافران نيز بايد اربابشان را آزار نرسانند و عاري از گناه باشند .
در اواخر روزگار خلفا عده اي براي جمع آوري تمامي جزيه هاي اهل ذمه مامور و تعيين شدند كه به نمايندگي از ديگران ماليات ها را به ماموران دريافت ماليات پرداخت كنند كه مسلمانان كمتر با كافران و مجوسان در ارتباط باشند { عربها آن افراد را " امام مجوسان " يا بصورت تحقير آميز
" گبركان "مي ناميدند { گبر به معناي كافر }. }

Borna66
09-08-2009, 04:23 PM
انگيزه ها و موانع نو كيشي
بسياري از زردشتيان ، هر چند مطيع شده و به ستوه آمده بودند ، ولي توانستند ، وقتي هراس هاي اين فتح از سر گذشت ، رسوم پيشين خود را پي گيرند .اما در مواجهه دين باستانيشان با اسلام هراس از سپاهيان اسلام كفه به سود اسلام سنگين تر شده بود. از آنجايي كه قدرت در دست پرستندگان الله و جريان اسلامگرايي سريع بود بصورت ناخواسته گروش به اين دين امري بديهي مي نمايد.هر چند سياست رسمي ، تحقير و به انزوا كشاندن كافران بود ، ولي خود مسلمانان مشتاق دين آوردن آنان بودند و آمادگي داشتند به هر نحو ممكني آنان را به اسلام آورند.
از اين رو چنان كه آورده اند ، پس از فتح بخارا ، قتيبه بن مسلم ، فرمانده سپاه عرب ، اهالي اين شهر را سه بار مسلمان كرده بود ، ولي {باز ردت آورده ، كافر شده بودند ، اين بار چهارم ، قتيبه حرب كرده ، شهر بگرفت . و از بعد رنج بسيار ، اسلام آشكارا كرد و مسلماني در دل ايشان بنشاند ، به هر طريقي كار بر ايشان سخت كرد ...قتيبه چنان صواب ديد كه اهل بخارا را فرمود يك نيمه از خانه هاي خويش به عرب دادند تا اعراب با ايشان باشند و از احوال ايشان با خبر باشند ، تا به هنگام كفر آوردن دوباره مسلمانشان نمايند . آتشكده ها را ويران و مسجد ها بنا كرد و آثار كفر و گبري برداشت .و مسجد جامع بنا كردو مردمان را فرمود تا نماز آدينه بگذارند...و آن موضع { جاي مسجد} بتخانه بود.{آتشكده ها را ويران و بجاي آن مسجد ساخته بودن } فرمودي هر كه به نماز آدينه حاظر شود ، دو درهم بدهم ....
شهر هاي كه اميران عرب سربازانشان را مستقر مي كردند ، به اين شيوه مورد فشار ويژه اي قرار مي گرفتند و آتشكده هاي شهر ها يك به يك ويران و به جاي آن مسجد بنا مي شد و اهل شهر نيز ناچار بودند تن در دهند يا بگريزند .
يك راه تشويق به اسلام اين بود كه بردگان اسلام آورده را آزاد نمايند { بسياري از ايرانيان به دست اعراب به اسارت گرفته شده بودند } .تحقير هاي جزيه گرفتن نيز ديگران را واداشت{ تا براي به خشم آوردن مالياتگيران} از دين قديم دست بكشند .
يكي از اميران عرب ، به مامورش مي نويسد : { دريافته ام كه اهالي سغد ، صادقانه مسلمان نشده اند ، آنان تنها براي گريز از جزيه اسلام را پذيرفته اند . در اين باره تفحص كنيد و دريابيد كه چه كسي ختنه است و واجبات دين را به جا مي آورد و اسلام آوردنش از سر صدق است و مي تواند آيه اي از قران بخواند ، آنگاه او را از ماليات معاف داريد } ... مي گويند در پي اين تفحص هفت هزار سغدي ، از اعتراف ظاهريشان به اسلام دست برداشتند.دفعات فراواني مردمان به سبب بازگشت به دين خود ، جانشان به خطر افتاد زيرا فقها اتفاق نظر داشتند كه جزاي ارتداد مرگ است .
در اوايل سده نهم ميلادي قضيه بهدينان اين چنين مي شود {مردي كه كشتي را كنار نهاده است ، ظرف يكسال توبه مي كند و به دين باستانيش بر مي گردد ولي از ترس جانش ، نمي تواند دوباره كشتي بندد }.كشتي بستن نشانه ظاهري داشتن دين قديم بود ، و طبري مي نويسد كه مالياتگيران عرب در سده هشتم ميلادي ، به زرتشتيان اهانت مي كردند و كمربند مقدس آنها را مي كندند و از سر تمسخر به گردنشان مي انداختند



شستشوي مغزي ايرانيان در گذر ساليان


هر چند بسياري از نوكيشي ها از سر اكراه يا براي حفظ منابع شخصي بود ، ولي با اين
همه ، كودكان آنان در درون جامعه ايي پرورش يافتند كه انديشه اسلامي بر آن حاكم بود
و از كودكي ، نماز را به جاي اوستايي ، به زبان عربي مي خواندند ، و در هر نسل شمار
ايرانياني كه جز اسلام دين ديگري نمي شناختند در طول گذر ايام بيشتر مي شد . وانگهي
، در زمره اين نوكيشان ، كساني هم بودند كه براي كسب حمايت از اجتماع مسلمان شده به
اين دين در آمده بودند كه نفعي در اين رهگذر به آنان برسد .
سخنان آغازين اسلام ساده و شباهتهايي به سخنان زرتشت داشت و اعتقادات مشتركي نظير
{ اعتقاد به بهشت و دوزخ ، و قيامت } كه از دين زرتشتي مي آمدند در دين اسلام هم آورده
شده بود . و از اين رو بسيار اشنا بود { پنج نماز روزانه "مطابق دين زرتشتي " . نفي بتان
و سفارش به دادن صدقه و خيرات ، و همراه همه اينها زندگي پارسايانه اي با سادگي بسيار
كه نيازي به روحانيون نداشت . يك زرتشتي ، با پذيرش اسلام به يك ظربت خود را از آيين ها
و تكاليف بسياري رها مي ساخت كه وي را از گهواره تا بگور به روحانيان وابسته مي كردند.
{ آن زمان خبري از فتوا هاي رنگارنگ علماي اسلامي نبود . چون هنوز اسلام يك دين نو پا بود
و دين فروشان هنوز به فكر كسب در آمد از اين مقوله نيفتاده بودند }
زنان نيز ، هر چند كه در دراز مدت بازنده شدند ، ولي به سبب رهايي از احكام تطهيري كه در زندگي
روزمره بر دوششان سنگيني مي كرد ، اين نو كيشي را پذيرفتند .

Borna66
09-08-2009, 04:24 PM
دلايلي كه اكثريت ايرانيان پذيرش دين جديد برايشان ناخوشايند بود


با اين حال ايرانيان بسياري هم بودند كه تمايلي به اين دين سامي نداشتند . در ساده ترين سطح ،
پاي بندي معمول به دين آبا و اجداديشان بود كه در آموزه هاي بنيادين وپيامدهاي اخلاقي آنها
در اصل از دين جديد هيچ كم نداشت .از نظر آنان اسلام كه فاتحان خشن آن را تحميل مي كردند ،
ديني بيگانه با كتابي آسماني به زباني بيگانه بود و اين رسوم بيگانه را براي ايرانيان آورد :
ختنه كردن ، احكام دلبخواهي در مورد گوشت هاي پاك و نجس ، پر هيز از شراب ،
تعظيم به سنگ مقدس دور از دسترسي كه همانا كعبه باشد .
در سطحي ژرف تر ، نوكيشي به معناي برگشتن از دين ثانوي بود كه در آن در برابر موجودي خردمند كرنش
مي شد كه به اعتقاد ايشان اعمالش كاملا عادلانه و منطقي بود ، وبراي كسي كه خواستار
اطاعت از خداي قادر مطلق درك نشدني بود ، احكام و مقاصدش ، فراتر از درك بشري تلقي مي شدند :
اين تفاوت بنيادين الهيات در شيوه هاي متفاوت نماز گزاردن نمود مي يابد ; يعني راست ايستادن زردتشتي
در پيشگاه سرور بخشايشگر خويش ، و سجده كردن مسلمان در برابر قادر مطلق و سودن پيشاني بر خاك .
كيش زردتشتي به لحاظ آموزه اي و با توجيهي كه براي رنج هاي اين جهان و نيز بنيان استوارش بر باور
به داوري فرجامين و براي هر فرد داشت ، از نيروهايي قوي و روحانياني فرهيخته برخوردار بود كه توانستند
با مسلمانان نيز همان گونه استوار برخورد كنند كه پيشتر با نوكيشان مسيحي كرده بودند ; ولي اينك اين اسلام بود كه
از پشتوانه قدرت سياسي بهره داشت و مي توانست با از ميان برداشتن رقيب ، بحث را خاتمه دهد .




ادامه دارد.

Borna66
09-08-2009, 04:24 PM
حتي براي فرو دست ترين زردشتي هم كه آيين هاي مرسوم را مهم تر از الهيات
مي دانست ، ترك دين قديم ، خسران بزرگي بود . بسياري از ايزدان مهربان كه وي
آن ها را براي كمك خود ايجاد كرده بود هم نا چار مي بايستي كنار مي رفتند و از
پرستش آنان صرف نظر مي شد . اينك بجاي گراميداشت آن روزهاي مقدس ، با
آن مراسم ها ي بسيار شادي بخش، نماز آدينه و موعظه در مسجد بود و به جاي
شعله جهنده آتش و نور و روشني ، رو به سوي قبله اي سنگي مي كردند .
از اين رو شگفت نيست كه ايران در دوره خلفاي راشدين عملا زردشتي باقي ماند.
پس از آن امويان حكومت جهان اسلام را در دست گرفتند و پايتختشان را در سوريه نهادند.
دوره اموي را دوره امپرياليسم عرب ناميده اند و جز در دوره حكومت كوتاه عمر بن عبد العزيز
بر اقوام مغلوبي كه اسلام را پذيرفته بودند ، فشار چندان زيادي اعمال نمي شد .
با اين حال نمونه هاي از اعمال فشار در اين دوران گزارش شده است :
يك مورد از حاكم عرب عراق است كه بدون توجه به تعهدات ، هيتي را براي نظارت بر تخريب ،
همه آتشكده هايي را كه جماعتشان مي توانستند آنها را با مبالغي كافي بخرند ، دست نخورده باقي گذاشتند و مي گويند بدين سان و با حيله چهل ميليون درهم گرفته بود .
اين گزارش گواهي است بر شمار آتشكده هايي كه هنوز پا بر جا بودند و نيز بر ايمان مردماني كه با پرداخت پول آتشكده هايشان را حفظ كرده و در آن عبادت مي كردند



نضج اسلام در ايران


در دوره اموي ، ضربه نابهنگام ديگري ، دين قديم را نواخت و آن هنگامي بود كه در ديوان هاي حكومتي ، استفاده از زبان فارسي ميانه كه به خط پهلوي نگاشته مي شد ، جاي خود را به زبان و خط عربي داد . اين تغيير كه در حدود سال 700 م اعمال شد، بر دوام حضور اعراب در ايران صحه گذارد و سبب رواج آموختن عربي ، يعني زبان مقدس اسلام شد و اين زبان همچنان كه گسترش مي يافت ، ميام مسلمانان ايراني { كه زبان مقدس را با طيب خاطر آموخته بودند } زرتشتيان { كه از همه چيز اسلام دوري مي جستند } مانع ديگري ايجاد كرد .
ديري نگذشت كه عربي زبان ادبي هم شد و شماري از كتابهاي فارسي ميانه را به اين زبان برگرداندند.مشهورترين تلاشگر اين عرصه روزبه پسر داذويه ، ملقب به المقفع {به معناي ناقص العضو } ، نو مسلمان بيزاري بود كه در ديوان خراج در بصره كار مي كرد . يكي از اين كتابها كه وي به عربي ترجمه كرد ، تاريخنامه بزرگ ساساني ،يعني خداينامه بود كه تاريخ نويسان اسلامي ادوار بعدي ، از آن بصورت گزينشي به عنوان مبناي گزارش خود درباره تاريخ جهان استفاده كردند . بدين وسيله اسطوره هاي باستاني و داستانهاي پهلواني هم كه روحانيون زردشتي آن ها را حفظ كرده بودند ، جنبه ديني يافتند ، بطوري كه خانواده هاي بزرگ ايراني كه مسلمان شده بودند ، هنوز مي توانستند بي آنكه علاقه شان به دين تازه مورد سوظن قرار گيرد ، ادعا كنند كه از تبار شخصيتهاي رويداد نامه هاي كشورشان هستند . از اين رو دفاع ديگر كيش زردشتي ، يعني بي مانندي رابطه اش با گذشته شكوهمند ايران ، در خفا كار خود را مي كرد .


بومي كردن اسلام و دادن رنگ ايراني به اين دين



ضربه ديگر هنگامي وارد شد كه مسلمانان ايراني موفق به شكل دادن سنتي شدند كه اسلام را به نظر ديني عمدتا ايراني { كه در حقيقت از خاستگاهي ديرينه هم هست } نشان مي داد، به طوري كه غروري ملي را ارضا مي كرد . يكي از اين عناصر ، شخصيت سلمان فارسي ، يعني ايراني بود كه كيش زردشتي را رها كرده و مانوي شده بود و بعد به مسيحيت گراييده و بعد به يهوديت و سپس از قضا به پيامبر اسلام پيوست و در سلك اصحاب وي قرار گرفت . وسعت تاثير وي ممكن است ساخته مسلمانان ايراني بوده باشد .

ديگر عامل مهم ، اين روايت بود كه حسين { پسر علي و نوه پيامبر } ، با شاهدخت ساساني اسيري به نام شهربانو زناشويي كرده بود . اين شخصيت به كلي افسانه اي كه نامش به نظر از ، كيش و لقب ارديسور آناهيد گرفته شده ، پسري براي حسين به دنيا آورد كه چهارمين امام شيعيان است ، چه ،‌شيعيان يا حزب علي ، اظهار مي داشتند كه خلافت در حقيقت از آن او و سلاله اوست و امويان آن را به زور از ايشان ستانده اند .
بسياري از ايرانيان نو كيش از تشيع حمايت كردند و اين موضوع آنان را در مقابل امويان با آن زياده ستاني ها و ملي گرايي متعصب عربيشان ، قرار داد . اين ايرانيان به واسطه شاهدخت شهر بانو ، ادعاي ميراث بردن از خاندان سلطنت ساساني را حفظ كردند و بدين سان ديگر تنها زردشتيان نبودند كه از ميهن دوستي و پاي بندي به گذشته هواداري مي كردند.

__________________


پيدايش مذهب شيعه بدست ابومسلم و افزايش فشارها بر زرتشتيان
{شيعيان دشمنان جديد}


قيام ابومسلم كه به ايجاد مذهب شيعه انجاميد و موجب جنبش تشيع در سده هشتم ميلادي بود به سرعت رشد كرد و عباسيان ، رقيب امويان ، نيز بدان بال و پر دادند ، و سر انجام شورش ، آشكاره شد كه به پيروزي عباسيان به سال 750 م . انجاميد . خلفاي جديد كه تا حد زيادي بر حاميان ايراني متكي بودند ، در حكومت خود با ايرانيان همراهي كردند.آنان در پايتخت خود بغداد ، سنت هاي دربار ساساني را احيا ساختند و در جاه و جلال سلطنتي ، فرمانروايي كردند . حكومت اينان ظاهرا دست كم تا 1258 م . دوام آورد . در اين حكومت جديد ايرانيان مناصب درباري بسياري را از آن خود كردند و در اين زمان ، براي مسلمانان ايراني ، باب پيشرفتهاي جهاني گشوده گشت و اوضاع نامساعد براي بقاي يك زردشتي باز هم آشكار تر شد .
عباسيان نه تنها شكوه و جلال دربار ساسانيان را زنده ساختند ، بلكه به اقتدار گرايي آن ها در امور ديني هم تاسي كردند.
آنان حكومت خود را با آزار بدعتگران شيعي آغاز كردند و اگر چه جمعيتشان طبيعتا بيش تر متوجه فرقه هاي اسلامي بود تا اهل ذمه تحقير شده ، ولي براي كافران { زرتشتيان ، مسيحيان ، يهوديان }هم شرايط سخت تر شد . با اين حال تعداد زردشتيان هنوز به آن اندازه بود كه پيشواي بهدينان ، شخصيتي بزرگ و تا اندازه اي با نفوذ باشد و بعدا در همين دوران ، شخصي با اين مقام را مي يابيم كه در مباحثات ديني دربار خليفه حضور دارد. اين واقعه در دوره حكومت مامون رخ داد كه لقب { امير ناكام } راهم بدست آورد .با اينهمه او هم از گسترش عمومي اسلام ، فعالانه پشتيباني مي كرد و مثلا به اميرانش در خراسان دستور داده بود در آن سوي مرزهايشان ، بر مردماني كه هنوز اسلام نياورده اند بتازند.

عباسيان به سبب سختگيري نسبت به كافران و حمايت ازشيعيان مسلمانان ايراني ، دشمن سخت زردشتيان از آب در آمدند و طي دوران آنها بود كه اسلام نضج گرفت و در سراسر خاك ايران شكوفا شد .



در اين روند بومي سازي ، دين اسلام با پذيرش آيين هاي تشييع و احكام تطهير و كيش مقدسان ،
كه بجاي پرستش ايزدان بر آمده بود ، به تدريج زردتشتي تر شد . شيعه شخصيتي هم يافت تا
در آمال و آرزوهايش ، آن را جانشين سوشيانت كند .
با كوتاهي عباسيان در بازگرداندن خلافت به فرزندان علي ، ايرانيان شيعي دست از حمايت عباسيان برداشتند وكيش امامان نوظهور را پي گرفتند و القاب شاهانه اي به آنان دادند.
ار نه امامي كه طبق افسانه هاي پرورده ذهن خود ايرانيان {از ذريه حسين و شهربانو } هشت تن كشته شدند.
ولي آخرين نفر را به طرض معجزه آميزي از نظر غايب كردند. و وي را امام غايب يا منتظر ناميدند
كه همچو سوشيانت در آخر زمان ظهور خواهد كرد و با احياي دين گيتي را پر از عدل و داد خواهد ساخت.

همه اين تحولات و اقتباسها و ايراني ساختن دين اسلام و شبيه سازي كردن ها و دادن رنگ وبوي ايراني وزرتشتي به مذهب شيعه پلهايي بوجود آوردند كه زرتشتيان به اين مذهب گرايش پيدا كنند و پذيرش اين دين سامي بين ايرانيان آسانتر گشت.