PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زرتشت و بازسازی هویتی ایرانیان



Borna66
09-08-2009, 04:18 PM
آئین زرتشت برای ایرانیان تنها یک آئین نیست ، بلکه یک هویت است

اجازه ميخواهم امروز کمی در باره بازسازی هويتی ايرانيان گفتگو کنم.

منظور من از هویت یا شناسه، « هویت فرهنگی» است. و آن تصویری است که ما از خود به دنیای بیرون از خود میدهیم . با سخنی دیگر ، «شناسه» ما دیدگاهی است که دیگران از ما دارند و با معیارهای آن ما را ارزشیابی و سنجش و در نهایت قضاوت میکنند.

این دیدگاه معمولاً فرهنگی است . اگر کسی از یک فرهنگ که بالاتر و برتر شناخته شده بیاید، هر اندازه هم آن شخص بی مایه و تهی باشد ، باز در گام نخست بنظر دیگران بالاتر و برتر بشمار می آید . بر عکس آن هم درست است . در سده های میانه (قرون وسطی ) اروپائیان در زیر ستم و کورگرائی کلیسای مسیحی خود را افرادی بی فرهنگ میدیدند . دانشمندان خود را، مانند گالیله ها میکشتند یا فراری میدادند ،لاوازیه ها را میسوزاندند و خردمندان خود را به آواره گی و تبعید میفرستادند .

افرادی را که برابر با دستورهای کلیسا عمل نمی کردند ، هزاران هزار میکشتند ، یا سنگسار میکردند یا در خانه های بی درو پنجره زندانی میکردند تا بمیرند . اختناق و کوچک شمردن و تحقیر مردمان و اندیشه های آنها به اندازه ای رسیده بود که کم کم جنبش « رنسانس » یا « نوزادی» را در سده های 13 و 14 میلادی در اروپا پی ریزی کرد . در حقیقت ، «رنسانس» برای اروپائیان در جهت یک بازسازی هویتی آغاز شد . و با این آرمان ، آنها به دل تاریخ خود رفتند تا هویت خود را در فرهنگ یونان و رم جستجو کنند . ولی آنها از فرهنگ یونان و رم چیزی نمیدانستند . بیش از 1500 سال از انهدام آن فرهنگها گزشته بود . ولی با اینکه ابزارهای امروزی مانند کامپیوتر و اینترنت و ابزارهای ارتباطهای جمعی در دست نداشتند ، توانستند سرانجام فرهنگی را از هیچ به هست بیاورند و کم کم هویت نوینی را برای خود بسازند و به دورانی که « دوران روشنائی » نام گزاری شده برسند.

نداشتن ابزار مدرن ارتباطی باعث شد که آنها چهار سد سال زمان برای بازسازی هویتی بگزارند . این « نوزادی» یا «رنسانس فرهنگی » بدبختانه در میان ایرانیان ، با داشتن یکی از درخشانترین فرهنگهای باستانی ، نتوانست در سده های گزشته جوانه بزند . بسیاری از ستارگان درخشان مانند فردوسی ، حافظ ، خیام ، مولوی ، پورسینا ، رازی و .... که بازماندگان همان فرهنگ باستان بودند ،آمدند و درخشیدند
و لی هیچگاه نتوانستند تکانی به جامعه بی تحرک و درمانده و جدا شده از خویشتن خود بدهند. بنابراین آنها در کنار و حاشیه جامعه ماندند. چرا؟ چون آنها « ریشه » نبودند ، آنها شاخ و برگی از یک ریشه تنومند یعنی فرهنگ زرتشت بودند . ریشه ای در زیر خروارها خاکستر تاریخ پنهان شده بود و لی هنوز آتش آن سوسو میزند . مردم شاخ و برگ را میدیدند ولی از ریشه آن نا آگاه بودند چون چشمها نابینا شده بود . مثلاً نمیتوانستند بفهمند چرا فردوسی و حافظ و مولوی و خیام و پورسینا و .... از مردم کشورهائی مانند عربستان و دیگر کشورها شاخه نزدند . و چون این حقیقت را نمیتوانستند یا نخواستند دریابند بقول حافظ « ره افسانه زدند » .
و انسان ایرانی در این فضای نافرهنگی تکه تکه شد . هر تکه ای از او در نبرد با تکه دیگرش شد. یک تکه او به صحرای عربستان کشیده میشد تا عربها را الگوی خود قرار دهد، تکه دیگرش به غرب ميرفت تا خود را يک فتوکپی ناقص از فرهنگ غرب در آورد و تکه سومی به فرهنگ گزشته خودش که تنها تصوير گرد گرفته و مه آلودی از آن داشت چشم دوخته بود. در اين کشمکش هويتی از خود و خویشتن خود بی خبر شد و یادش رفت کی بود و کی هست .
اکنون حوادث روزگار زمان ما، ایرانیان را از خواب سنگین سده ها بیدار کرده و یا در حال بیدار کردن است و این نسل ماست که این رستاخیز فرهنگی، این « نوزادی » را بوجود آورده و آن نسل فردا خواهد بود که آن را به پیروزی خواهد رساند.

در این هیچ شک و تردیدی نیست . ما ریشه فرهنگی و هویتی خود را شناسائی کرده ایم و آن اندیشه بزرگ آموزگار زرتشت است که همانگونه که گوگوش در آوازش میخواند

دکتر خسرو خزاعی(پردیس)

Borna66
09-08-2009, 04:18 PM
مردم ,گم بی اعتنا.بی تفافت از زمان حال.که اینها منجر می شود به اینکه افرادی که در مجاور او هستند مثل خود مشکل دار بی اعتنا و هر کس در پی حل مشکل و زندگی کوچک خود هست دریق از اینکه این رفتار انسانها در خانواده خویش سرایت کرده .مردم ما دچار یک بی اعتنایی به یکدیگرن و حتی اعضاع خانواده خویش هستند (وجود افکار خودبینانه منجر به مرگ حتمی ارتباط گرم دوستی اعتماد به همنوع و مهم تر از همه پشتیبانی همدیگر.
همه خواندیم و میدانیم انسانها موجوداتی اجتماعی و بهم پیوسته برای حل مشکلات خویشند در جامعه ما همه بی اعتنا مطلق و یا نسبی به اطرافیان دارند و به اوج خود می رسد متاسفانه این جو پیشبرد راه اشتباه منفرد زندگی کردن که برخلاف واقعیت ذاتی انسان هست در حال شکلگیری هست .
فراموشی مردم برای حل مشکلات و صبر و انتخاب گزینه اعتماد که لازمه بوجود آورنده از خودگذشتگی و پایداری و اینکه امید به اصلاح تدریجی منجر به درخشش زندگی است .
من وارد جامع اطراف شدم باید مد نظر: صداقت,راستگویی ,امیدواری و به نتیجه دادن یک محبت و اشاع آن در جامع است باشم.
از خودمان شروع کنیم اولین کارمان صحیح باشد و خورسند از عملی که انجام دادیم و اینکه یک نفر را از خود راضی نگه داشتیم نفری که شاید به ما و دیگران بی اعتماد باشد .
مضرات (رفتارهای کنونی و ادامه آن بمانند سوختن ابتدای اول خرمن اخلاقی ,فتارهای اجتماعی و محفل خانواده شماست.
شروع این رفتارهای ناپسند بدلیل سرعت گرفتن خانواده ها از نظر رفاه اجتماعی و داشتن مال حریص بر انگیز است.این شیوه نا خود آگاه انسان را به همه چیز بی تفاوت میکند و حتی انسانیتها ,دوستیها لبخندها اعتماد بنفس تمرکز بر مشکلات و حل آنها و تفریحهای که روح انسانها بدان نیاز مند است .
باید بگویم موقعییت بسیار خطر ناک خطر ناک هست بدون شکی منتظر وضع و خیم تر خواهیم شد .
در افراد پایین که بایستی با همه برابر باشند آشکارا و سختی بیشتری محتمل میشوند در اقشار بالا نیز محبت کور و بی اعتمادی و چسبیدن منافع خویش باعث جدایی شدن انتخابی اما بی خبر از ضرر او میشود وضع رو به بحران است هیچ کس هیچ کس را نمیشناسد. بهتر است همین الان از خواب بیدار شده وبا تفکری معقولانه در صدد نابودی شیوه بد منفرد زیستن باشیم .
همین زندگی همین زمان همین رفتار با یک شیوه درست در زمانی شاید علائم مثبت بدهد .جنگیدن با افکار پیشین و پاک سازی ذهن نیاز به این دارد که باید کسی را ببینید تا شما شروع کنید کافیست قبول کنید با توجه بر ایده انسان موجودی اجتماعی است از خود گذشتگی و بعنوان شروع کننده در اولین فرصت بیندیشید هیچ کس دروغ نمیگوید .به ذات خویش بروید و کمک مشکل داری را بکنید شاید کسی در آنسوی برخورد با فرد مثل شما کند و این دو سه بشوند.
در کار خویش پایدار باشید شما پاداشتان خوشحالی قلبی خویش و امید به اصلاح یک نفر است .در جامع ما بصورت رنگ سیاه زورگویان بالا سر هستند, اما شما باید طابع آنها باشید ؟بفکر این باشید که شما یک نفر هستید و خواستار اشاع فرهنگ محبت اعتماد و حتی آهنگ ساده زیستن مردم قدیم هستین .
حرف آخر هر کس بفکر رود پاک است ,شروع کنددلش روشن است,و اینکه ادامه دهد رستگار به نزد خداوند خویش هست.