PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تأثير و نفوذ آيين زرتشت در فلاسفه يونان



Borna66
09-08-2009, 03:20 PM
درود


تأثير و نفوذ آيين زرتشت در فلاسفه يونان

اروپاييان به تمدن يونان باستان مي نازند و آن را اساس تمدن غرب مي دانند ولي اين حقيقت را هميشه كتمان مي كنند كه تمدن يونان بر پايه تمدنهاي خاوري بويژه تمدن مصر ، ايران ، هند و بابل قرار داشت .
از جمله فلسفه ي يوناني كه خيلي تحت تأثير آيين مزديسنا قرار گرفتند ، افلاطون بود كه فلسفه اش را « حكمت ايراني در لباس يوناني » خوانده اند بي سبب نيست كه استاد پور داوود مي نويسد : فلسفه افلاطون در بسياري از موارد با تعاليم دين زرتشتي توافق دارد. بخوبي پيداست كه اين فيلسوف يوناني از مزديسنا اطلاع خوبي داشته است . از هرميپوس يوناني هم اين گفته نقل گرديده است : اوستا به يوناني ترجمه شده بود و گويا بسياري از حكماي يوناني از جمله افلاطون آن را خوانده بودند .
موارد تأثير جهان بيني زرتشتي در حكمت افلاطون بر طبق آنچه در كتاب « تأثير فرهنگ و جهان بيني ايران بر افلاطون » اثر استفان پانوسي آمده ، به شرح زير مي باشد : آموزه افلاطون درباره مُثل آموزه اي است زرتشتي ، آنچه سقراط ديمونيون خود مي ناميد چندي پيش از او آن را اشوزرتشت فروهر ناميده بود . مدلول « دئنا » در اوستا مساوي است « ايدوس » در افلاطون ، « لوگوس » مساوي است با « وهومنه ».
نيروهاي خير و نيروهاي شر افلاطون مساوي است با سپنتامينو و انگره مينوي اشوزرتشت. همانطور كه مي دانيم در آيين زرتشتي از دو نوع خرد يعني خرد ذاتي و خرد اكتسابي صحبت شده است .
افلاطون هم معتقد بود كه دانش يك نوع يادآوري بيش نيست . آيا اين نظريه افلاطون از همان خرد ذاتي اشوزرتشت سرچشمه نمي گيرد ؟

افلاطون در كتاب جمهوريت خود از زبان سقراط دموكراسي آتن را محكوم وآن را هرج ومرج ناشي از خشونت صفتي ، انحطاط فرهنگي و فساد اخلاق مي خواند و بدين طريق وي در واقع به ستايش از حكومت مردمي ايران كه سراسرش بر نظم و امنيت استوار بود مي پردازد و به اين موضوع در آثار ديگر افلاطون با صراحت اشاره شده است .
« وريزبه گير » درباره علاقه افلاطون به اشوزرتشت مي نويسد : دلباختگي آكادمي به تعاليمُُيك گونه نشئهُ وسكر خاصي بوده ، كاملا" به مانند كشف فلسفه هندي توسط شوپنهاور .
سقراط به حدي تحت تأثير آيين مزديسنا بوده كه صبح ها در هنگام طلوع خورشيد ،روبروي آفتاب مي ايستاده و مطالبي زمزمه مي كرده است ، شايد به علت گرايش به آيين زرتشتي بوده كه يونانيان را به خشم در آورده و آنها را وادار كرد سقراط را به اتهام گمراه كننده ي جوانان محاكمه و محكوم به اعدامش نمايند .

افلاطون و سقراط هر دو از فرهنگ و دين ايران باستان سيراب بوده ونظام حكومتي ايران را مي ستوده اند .
آيا اين اندشه سقراط كه هر چه زيباست نيك است و هر چه نيك است زيباست از اشوزرتشت گرفته نشده است ؟
سقراط دائم مي گفت آدمي بايد بكوشد خود را شبيه خدا كند .آيا اين انديشه از اشوزرتشت گرفته نشده است ؟

اميدوكل و دموكريت

ثنويت اميدوكل اگرچه ويژگيهايي دارد ، شباهت زيادي به ثنويت اخلاقي اشوزرتشت دارد .
دموكريت نيز كه قسمت اعظم آثارش مفقود گرديده است آشكارا تحت تأثير مزديسنا بوده است . چنانكه مي گويد :
از هوشمندي اين سه چيز پديد مي آيند : انديشه نيك ، سخن نيك و كردار نيك. گفتار نيك سايه كردار نيك است .

هراكليت

لورانس ميلس در مقايسه اي كه بين زرتشت و هراكليت مي نمايد ، ميگويد : عقل هراكليت در حكم نيرويي كه خود به جنبش در مي آيد همان است كه در اوستا « اشا »، « وهومنه » و « روان » نام دارد .
عقيده هراكليت مبتني بر اينكه آتش ماده المواد است و همه چيز در حال تغيير و تحول است شبيه ديالكتيك مزديسنا است .
عقيده هراكليت بنحوي شبيه آيين مزديسنا بود كه داريوش بزرگ از حكيم يوناني دعوت كرد به ايران بيايد و زير سايه او در دربار بسر برد .