PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاریخچه وزن در شعر و موسیقی ایران باستان



Borna66
09-07-2009, 03:34 PM
از زماني كه بشر توانست واكنش هاي دروني خود را بوسيله صدا نمايش دهد و وزن را از صداهاي منظم و گوناگون طبيعت بدست آورد ، موسيقي را به وجود آورد ؛ زيرا جهان پر از اصوات است و عالم خلقت بر نظم و توازن برقرار است.
چون تشخيص موزون از غير موزون در طبيعت بشر است ، و هر چيز موزون مطابق طبع انسان است ، آواز ، رقص ، شعر كه هر سه موزونند و مورد پسند بشر ؛ از همان دوران قديم به صورت آداب و رسوم جز زندگي ملل دنيا درآمدند ؛ با پيشرفت تمدن و با اختراع آلات و ادوات موسيقي بشر از نواهايي كه در ذهنش حالت دلپذير ايجاد مي كرد تقليد نمود و با سرودهاي مذهبي به نيايش رب النوع ها پرداخت و موسيقي را ركن اصلي دين قرار داد و از رقص و آوازهاي ضربي و غير ضربي در جشن و سرور و مراسم مذهبي خود استفاده نمود .

شفيعي كدكني در كتاب خود ، موسيقي شعر ، از قول خواجه نصيرالدين طوسي ، در معيارالاشعار ، گويد : "در اقوام ابتدايي كه اهل خواندن و نوشتن نبودند مساله ي نيازمندي به وزن بيشتر محسوس است شعر در طول اين مدت جز صورت صوتي هيچ چيز نداشته و به صورت اصوات و آهنگهايي زبان به زيان مي گشته است . "



درباره چگونگی و زمان پيدايش موسيقی ميان محققان اختلاف وجود دارد ، اما آنچه محقق به نظر می رسد آدمی قبل از آنکه تکلم و صوت را آموخته باشد با هنر موسيقی کم و بيش آشنا بود زيرا وزنها و آهنگها و حتی آواهائيکه از حنجره اش بر می آمد نخستين گامها در راه پيدايش و ظهور موسيقی بود .در اينکه نخست وزن وجود داشت و سپس صوت به وجود آمد ، ترديدی نيست . اما آلات موسيقی نيز به نوبه خود ابتدا از استخوان و سپس از وسائل زهی مانند روده و تارهای گياهی سر انجام از سيم ساخته شد .



داستان موسيقي ايران و جهان ، داستاني است پر از فراز و نشيب و در اين ميان آنچه ما را به مبدا پيدايش اين هنر نزديك مي‌كند كشف ني‌هاي استخواني مربوط به هزاره‌هاي قبل از ميلاد است كه در نوع خود ابتدايي‌ترين و اولين نمونه‌هاي سازهاي موسيقي محسوب شود، شادروان حسن مشحون معتقد است، از زماني كه بشر توانست انفعالات دروني خود را به وسيله‌ي صدا نمايش دهد و وزن را از صداهاي منظم و مختلف طبيعت به دست آورد، موسيقي را به وجود آورد زيرا جهان پر از اصوات است و عالم خلقت بر توازن و انتظام استوار است . اين پژوهش‌گر به نقل از لئوپلد دوفن مي‌نويسد: ريشه موسيقي به عهد كهن ارتباط دارد، موسيقي صوتي با سخن به وجود آمده است و در واقع همان روزي كه انسان توانست براي نخستين بار خوشي‌ها و رنج‌هاي خود را با صدا نمايش دهد، مبدا موسيقي است. آخرين پژوهش‌هاي باستان‌شناختي در محوطه‌هاي تاريخي قدمت ابزارهاي موسيقي به دست آمده از كاوش‌ها يا كشف نمادهاي موسيقي را در مجاري‌ها وسنگ‌نبشته‌ها به هزاره‌هاي قبل از ميلاد رسانده است به عنوان نمونه آلات موسيقي به دست آمده از حفاري‌هاي كلده و اور تا حدودي ريشه موسيقي آسيا را مشخص مي‌كند، در داخل آرامگاه يكي از شاهان سومري نقش برجسته‌اي است كه يك نوازنده چنگ و زني را در حال حركت نشان مي‌دهد، نمونه‌هاي اين امر در تمدن‌هاي بين‌النهرين چندان محدود نيست.


سرگذشت هنر ايران از جمله موسيقي آن را مي توان به دو بخش تقسيم كرد :
دوره نخست : از آمدن نژاد آريايي به سرزمين ايران تا پايان دوره ساساني
دوره دوم : از طلوع اسلام تا عصر حاضر(که در حیطه بحث ما نمی گنجد )

ابتدا در مورد تمدن هائي صحبت خواهيم كرد كه از لحاظ هنر موسيقي داراي غناي فرهنگي بوده اند.


۱- تمدن سومري : سومري ها داراي تمدن كهن بودند ؛ و اسباب و آلات موسيقي كه در حفاري هاي سرزمين كلده و شهر اور كشف شده تا حدودي سابقه و ريشه موسيقي آسيا به ويژه مردم آسياي غربي را روشن كرده است. در داخل آرامگاه يكي از پادشاهان سومري نقش برجسته اي است كه يك نوازنده چنگ و زني را در حال رقص نشان مي دهد ، نيز در كاوشهاي انجام شده در اور دو ستون كشف شده كه بر آن آهنگ موسيقي نقش شده است. از وسايل مرسوم در اين تمدن مي توان طبل و چنگ و ني را نام برد.


۲- تمدن كلده (بابل جديد) : اين تمدن نسبت به ملل همسايه سمت مربي داشته و ملل قديم از علوم و صنايع و هنر آنان برخوردار بوده اند ، از آثار بدست آمده در حفاري ها و تحقيقات دانشمندان معلوم گرديده كه اسباب و آلات موسيقي اين دوره عبارت بودند از ني ، فلوت ، شيپور ، عود ، طبل و قانون .


كهن ترين آثار شعر و موسيقي نژاد آريا


۱- وداها يا كتابهاي مقدس هندي ها

۲- اوستا : كتاب مذهبي زرتشتيان و از كهن ترين آثار ادبي و مذهبي ايرانيان است

در زمان هخامنشيان دو نسخه رسمي از اوستا موجود بوده كه يكي را اسكندر ضمن آتش زدن كاخ هاي سلطنتي پارس سوزاند و نسخه ديگر به دست يوناني ها افتاد و آنان پس از استفاده از قسمت هاي علمي آن كه به نجوم و پزشكي و موسيقي و امثال اين ها مربوط مي شد ، آن را سوزاندند. كهن ترين قسمت اوستا گاتها است كه از خود زرتشت است ، و هنگام نيايش اهورامزدا آن را به آهنگ و آواز مي خواندند و اين قديمي ترين ميراث مدون ما ، در شعر و موسيقي است.


ساسانيان و شعر و موسيقي در دوره آنان


تمدن و فرهنگ اين دوره آخرين تجلي تمدن و صنعت و هنر كهن ايران و مكمل تمدن هخامنشي بود . بنابر مدارك موجود جنبش هاي علمي و فرهنگي و هنري عهد ساسانيان به مراتب بيش از ادوار قبل بود ، از جمله جنبش علمي و هنري كه از زمان انوشيروان به منتهاي درجه خود رسيد و هنر موسيقي كه از زمان اردشير بابكان مورد حمايت و توجه قرار گرفته بود و در زمان بهرام گور و خسروپرويز رو به پيشرفت و ترقي نهاد

از ديگر دلايلي كه مي تواند غناي فرهنگ و موسيقي دوره ساسانيان را به اثبات رساند گوشه هايي از دستگاه هاي موسيقي بوده كه اكنون نيز نواخته مي شود از جمله "خسرواني" ، "اورامن" و پهلوي .
و همچنين ماني دانشمند ايراني را ازموسيقي دانان نوشته اند ؛ اعتبار و اهميت موسيقي در عهد ساساني از آئين مزدك نيز نمودار است.
مزدك در اصول دين خود چنين آورده است كه : خداوند آسمان ها مانند پادشاهي بر تخت نشسته و چهار قوه يعني ( شعور – عقل – حافظه – شادي ) در پيش او ايستاده اند. قراردادن يكي از نيروهاي معنوي چهارگانه ، كه قوه شادي و نماينده موسيقي است در رديف سه قوه ديگر دليل بر اهميت موسيقي نزد ايرانيان آن دوره است .
هنر موسيقي در روزگار ساساني تا آنجا رشد يافت كه علاوه بر آوازها كه داراي اسمي ويژه بودند ؛ ترانه هاي ضربي كه براي آنها شعر ساخته نشده بود نيز نامي داشتند، مانند پيش درآمد هاي امروزي.






موسيقي دانان عصر ساسانيان


از موسيقي دان هاي معروف خسرو پرويزعلاوه بر باربد كه همه ما كمابيش داستان هايي درباره وي شنيده ايم مي توان به زني به نام نكيسا نيز اشاره كرد كه چنگ مي نواخته و به او لقب "چنگي خسرو پرويز " داده بودند. موسيقي دان هاي ديگر ساساني عبارتند از: سركش، بامشاد، رامتين، آزاد وار چنگي، كوسان نواگر، آفرين، خاركش، خسرواني و كاسه گر.

باربد : يكي از اين موسيقي دان هاي معروف خسرو پرويز، باربُد(بَربُد) بوده كه بسياري از الحان و نواهاي موسيقي را كه هنوز بعضي ار آن ها با همان نام در رديف دستگاه هاي موسيقي كنوني ما باقي مانده است از ساخته ها و پرداخته هاي او مي دانند و برخي اختراع "مقامات" را به او نسبت مي دهند ؛ او براي هر روز از سي روز ماه، لحني ساخته بود كه آن را "سي لحن باربد" نام نهادند و براي سيصد و شصت روز از سال، سيصد و شصت لحن ساخته بود.هم چنين براي هفت روز هفته نيز، هفت آهنگ به نام "نغمه خسرواني" ساخت كه هر روز، يكي را اجرا مي كرده است. او بربت(عود) مي نواخته و زادگاهش را جهرم فارس ذكر كرده اند. داستان هايي كه به باربد نسبت داده اند اغلب جالب اند. از آن جمله اين كه: باربد بسيار تلاش مي كرد كه به ديدار خسرو پرويز برسد ولي بر اثر حسادت فردي به نام سركش(سرکيس) كه رييس موسيقي دان هاي دربار بوده، نمي توانسته با خسرو پرويز ديدار كند تا اينكه با موافقت مَردويِه باغبان اختصاصي شهريار ساساني، موفق مي شود در بالاي درختي،مشرف بر تخت گاه شهريار پنهان شود و با هنر نمايي خود، مورد توجه شهريار ساسانی قرار گيرد.



نكيسا : از موسيقي دانان عهد ساساني و از چنگ نوازان و خوانندگان دربار خسروپرويزبود .
نظامي مي گويد :


نكيـــسا نام ، مردي بود چنــــــگي نديــم خاص خســـرو بي درنــــگي

از او خوش گوي تر در لحن و آواز نديد اين چنگ پشت ارغنـــون ساز

چنــان مي ساخت او الحان موزون كه زهره چرخ مي زد گرد گردون



آزاد وار چنگي : از زنان معروف موسيقي دان عهد بهرام گور بوده كه در نواختن چنگ شهرت داشت.


كوسان نواگر: از مردان مشهور موسيقي و نوازنده ني بوده است.

همچنين ماني دانشمند ايراني را ازموسيقي دانان نوشته اند ؛ اعتبار و اهميت موسيقي در عهد ساساني از آئين مزدك نيز نمودار است.


هنر موسيقي در روزگار ساساني تا آنجا رشد يافت كه علاوه بر آوازها كه داراي اسمي ويژه بودند ؛ ترانه هاي ضربي كه براي آنها شعر ساخته نشده بود نيز نامي داشتند، مانند پيش درآمد هاي امروزي.



در پايان اين پژوهش اشاره به نكات زير را لازم و ضروري ديدم :
وقتي اعراب در قرن ۷ ميلادي ، ايران را فتح كردند چون باديه نشين بودند از خود صنعتي نداشتند مگر اين كه زبان شگفت انگيز آن ها را صنعت محسوب كنيم ؛ به اين جهت صنايع و فرهنگ ايران بر آن ها مستولي شد و هنگامي كه اروپا در قرون تاريكي خوابيده بود ، علوم و صنايع اسلامي نيمي از جهان را منور ساخت ليكن منبع اصلي و سرچشمه نور ايران بود . دليل اين مدعا اين كه يكي از محققان بزرگ اروپائي به نام كرويه مي گويد : اگر يك نفر خارجي را رخصت اظهار نظر باشد ، بايد گفت كه ايران حق بزرگي بر گردن بشريت دارد ، زيرا به شهادت تاريخ ، ايران با فرهنگ نيرومند و ظریفی كه در طي قرون به وجود آورده ، وسيله تفاهم و توافق و هماهنگي را در ميان ملل ايجاد نموده است.
دراثر افكار ، اشعار و موسيقي ايران نژاد هاي گوناگون داراي ايمان و عقيده مشترك شده اند و همچنين شعراي ايران جهاني را متمتع نموده اند.


در مورد منابع مطالب فوق باید عرض کنم این مقاله گزیده چند کتاب و مقاله دیگر است که در ذیل به تعدادی از آنها اشاره می شود :

۱- کتاب موسیقی شعر از دکتر شفیعی کدکنی

۲- مقاله تاريخ موسيقي و شعر ايران قبل از اسلام از محمود محمد كريمي

۳- کتاب اللهو و الملاهی از ابن خردادبه

۴ - کتاب تاريخ موسيقي ايران قبل از اسلام از محمود مونسی سردرودی

۵- کتاب موسیقی ایران (از آغاز تا امروز) از غلامرضاجوادی

بين النهرين باستان (هزاره ي ششم قبل از ميلاد مسيح)


سرزمين حاصلخيزي كه بين دو رود «دجله» و «فرات» واقع شده و امروزه به آن «عراق» مي گويند، روزگاري محل سكونت نخستين تمدن شناخته شده ي بشري بوده است. اين تمدن در واقع در شش هزار سال قبل از ميلاد مسيح شكفته و بسيار ترقي نموده است و اين ناشي از دو عامل بود: اول اقامت طولاني اقوام سامي به ويژه در شمال به نام «اَكديان» و دوم ورود بعدي «سومري» هاي غير سامي از سوي مشرق كه مناطق جنوبي را اشغال كردند.
اين مردم جهان هستي را بصورت مملكتي واحد مي ديدند و در هر يك از شهرهاي خود بنايي با يك برج پلكاني پديد مي آوردند و در اين معابد خدايان خود را با كلام و سرايش پرستش مي كردند. اين مردم كه از نخستين كشاورزان محسوب مي شدند، جانمند انگار (animist) بودند و همه ي طبيعت در چشم آنها زنده و جاندار جلوه مي كرد.
«رامان» خداي رعد ايشان، مزارع و محصولات آنان را نابود مي كرد و «اِآ» خداي اعماق، سيل را به رويشان جاري مي ساخت، اما اين نيز امكان داشت كه خدايان مذكور را به كمك صداي انسان و ابزار موسيقي، خام كرده و آرام سازند. به همين منظور صداي نوعي ناي زبانه دار به نام محلي «هلهله تو» را شبيه تنفس «رامان» مي دانستند و طبل ميان باريكي به نام محلي «بَلَغ» را به خداي «اِآ» نسبت مي دادند و نام و نشان او را بر بدنه اش حك مي كردند. اين تصورات ذهني كه احتمالن از زمان هاي دورتر (ماقبل تاريخ) به ايشان رسيده بود، اساس موسيقي مذهبي اين مردم را در معابدشان تشكيل مي داد.


ايلام/عيلام (هزاره ي پنجم و چهارم قبل از ميلاد مسيح)


پايتخت «ايلاميان» شهر «شوش» بوده است. قديمي ترين اثري كه مربوط به هزاره ي چهارم قبل از ميلاد است به وسيله ي «دلوگاز pinas P.Dlugaz» و «هلن كانتور Helen J.Cantor» در بين سالهاي 1961 تا 1966 ميلادي، در «چغاميش» نزديك دزفول كشف شده است و در حقيقت كهن ترين همنوازي جهان را نشان مي دهد.
در اين همنوازي كه همگي بانوان هنرمند عيلامي به شمار مي روند، نفر اول خواننده اي است كه به رسم معمول آوازخوان ها دست راستش را زير گوش گذاشته است و سنتي بودن اين رسم را ثابت مي كند. همچنين چنگ زني ديده مي شود. زير آن نيم رخ نوازنده اي نيز به چشم مي خورد كه با دست هاي خود طبل مي نوازد و نوازنده ي ديگري كه دو ابزار شاخ مانند را به دست گرفته است كه احتمال مي رود يك نوع ساز بادي مانند بوق باشد. بنابراين تصوير مورد بحث، اركستري را نشان مي دهد كه در آن سازهاي بادي، زهي و كوبه اي بوده اند و آوازه خواني با نوازندگان همكاري و همراهي داشته است. اما اين اركستر گوشه اي از صفحه ي اصلي محسوب مي شود. چرا كه نوازندگان به استثناي نوازنده ي طبل همگي به سمت راست چرخيده اند و در برابر، مردي ديده مي شود كه روي بالشي (مسندي) نشسته است و در جلو خود ميزي دارد كه بر رويش خوراكي هاي گوناگون چيده اند و خدمت كاري از او پذيرايي مي كند. در نتيجه مي توان گفت كه اين صحنه نشان دهنده ي ضيافتي است همراه با موسيقي كه به مراسم مذهبي ارتباط دارد.


سومريان (هزاره چهارم و سوم ق.م)


در هزاره ي چهارم ق.م فقط يك نوا يا سرود مذهبي به نام «مِزمور» به احترام يك يا چند خدا خوانده مي شده است. مراسم مذهبي اغلب شكل ندبه و زاري داشته است و كلمات بسياري باقي مانده كه نشان مي دهد اين مراسم فوق العاده سازمان يافته، هم آهنگ و برخوردار از صورت هاي شعري بوده است و نواخواني هايشان بي گمان بر اساس آن انجام مي گرفته است. هر شعري، نوايي (آهنگي) با مضمون و كيفيت خاص خود را داشته كه با منظوري كه از آن داشتند كاملن متناسب بوده و همه ي آن را داراي تاثيرات قطعي سحر و جادو مي دانستند. در زبان سومري ها به اين نوا «سير» مي گفتند. قطعات آوازي را «اِرِسما» يعني سرود مي ناميدند كه با ناي زبانه داري به نام «سِم» همراهي مي شد. سازهاي ديگري كه در اين دوره به كار مي رفت عبارت بودند از: نوعي فلوت ابتدايي كه بصورت افقي، برابر لب و دهان قرار مي گرفت و به نام «تيگ» يا «تيگي» ، طبل ميان باريكي به نام «بَلَغ» ، طبل پايه داري به نام «لي ليس» و دايره ي دستي به نام «آداپا» .
تعيين اين كه خوانندگان و نوازندگان تا چه اندازه از يكديگر جدا بوده اند، آيا هم نوازنده بودند و هم خواننده يا غير آن، امر بسيار دشواري است ولي آنچه روشن است كار نغمه خواني و نوازندگي بر عهده ي افراد خاصي بوده است كه به زبان سومري به آنها «گالاها» و زبان اَكدي به آنها «كالوها» مي گفتند. علاوه بر اين . موسيقي دان هاي ديگري به نام «زامِرو» و «نارُو» وجود داشتند كه در عين حال كه مي نواختند خود نيز مي خوانده اند.
در هزاره ي سوم قبل از ميلاد و آغاز نخستين سلسله ي پادشاهي در قرن بيست و هشتم ق.م ، اطلاعات ما درباره ي سازهاي بين النهرين افزايش مي يابد و اين ناشي از كشف آرامگاه هاي پادشاهان «اُور» و منابع ديگري است كه از قرن بيست و پنج ق.م باقي مانده است. از اين دوره به بعد جز سازهاي ضربي، به گونه اي «لير» (سازي شبيه به چنگ) به نام «اِلگار» و دو نوع چنگ (هارپ) خاص برخورد مي كنيم كه نوع اول آنرا «زاگزال» مي ناميدند و كاسه ي صوتي آن در پايين ساز قرار داشت و نوع دوم را «زاگال» مي ناميدند كه كاسه ي صدايي آن در بالا قرار داشت كه اين دومي از زماني پيدا شد كه كمان جنگ آوران داراي زه هاي اضافي گرديد. در مورد چگونگي كوك كردن اين سازها و كيفيت صداي آنها اطلاعاتي در دست نيست. تلاش هايي هم كه براي كشف يا تجسم چگونگي موسيقي نگاري (نت نويسي) سومري ها به عمل آمده، متاسفانه تاكنون راه به جايي نبرده است. در داخل آرامگاه يكي از پادشاهان سومري نقش برجسته اي است كه يك نوازنده ي چنگ و زني را در حال رقص نشان مي دهد. نيز در كاوش هاي انجام يافته در «اور» دو ستون كشف شده كه بر آن آهنگ موسيقي نوشته شده است. از خرابه هاي شهر اور سازهاي بادي نيز بدست آمده است كه از چوب و فلز ساخته شده اند. سومري ها براي ويراني يكي از شهرهاي خود آهنگي ساخته بودند كه با طبل و چنگ و ني اجرا مي شده است. جشن و بر پا داشتن بساط شادماني نيز معمول بوده است. مجسمه اي از يكي از پادشاهان سومري پيدا شده كه در حال نشسته نقشه ي معبدي را كه براي خداوند ساخته بر روي زانو گذاشته است و با خداي خود راز و نياز مي كند و بر كتيبه اي نيز نوشته شده كه چون معبد را افتتاح كردند، هفت روز و هفت شب جشن گرفتند.


تمدن مجدد ايلاميان/عيلاميان (هزاره ي سوم ق.م)


تاريخ «ايلام» شامل يك سلسله زد و خوردها با «كلده» و «آشور» مي باشد و در اين كشمكش ها ايلام گاه پيروز و گاه مغلوب شده است. سرانجام «آشوربانيپال» پادشاه سفاك و جنگجوي آشور شوش را غارت كرد و ويران نمود و «فوم بان كالداش» آخرين پادشاه ايلام را اسير و مجبور كرد كه ارابه ي سلطنتي را تا معبد آشور و ايشتار خدايان آشور بكشد و بدين طريق ايلام را از ميان برد و به تاريخ آن خاتمه داد.
«فارمر» موسيقي شناس انگليسي به استناد كتيبه هاي سومر و اَكدي به اين نتيجه رسيده است كه در دوران فرمان روايي «پزور اينشوشيناك Puzu in shu shinak» (سده ي 27 ق.م) عده اي از موسيقي دانهاي ايلامي هر پگاه و شامگاه در برابر درهاي «معبد اينشوشيناك» موسيقي اجرا كرده اند.
اينشوشيناك كه نامش در اسامي بسياري از فرمانروايان ايلام به ظاهر به عنوان تبرك ديده مي شود، خداي مورد ستايش ايلامي ها بوده كه مظهر قدرت و نگاهبان شوش محسوب مي شد. از موسيقي سازي يا هم نوازي ايلام نگاره ي جالب توجهي در حجاري برجسته ي «كُول فرعون» يا «فرح» وجود دارد كه به عقيده ي «فارمر» پيشوايان مذهبي را در حال تقديم قرباني نشان مي دهد و سه موسيقي دان ايلامي نيز در اين مراسم شركت و همكاري دارند. يكي به ظاهر دف يا دايره مي زند و دو نفر ديگر چنگ با جعبه ي صوتي در بالا و پايين مي نوازند. سند ديگري براي اثبات اصالت و ديرينگي موسيقي ايران و پايگاه والاي ايلام، تنديسي است سفالين كه در موزه ي «لُور/لوور» پاريس نگاهداري مي شود و نوازنده ي ايلامي نيمه برهنه اي را سرگرم نواختن طنبور (تنبور) دسته بلندي نشان مي دهد و به ظاهر متعلق به هزاره ي دوم يا اول ق.م است.


بابليان (قرن 19 تا 13 ق.م)


در حدود 1830 ق.م ، يعني دو هزار سال پيش از تسلط و فرهنگ برتر سومريان، اقوام سامي ساكن مناطق شمالي (اكديان) به سطح بسيار بالايي از اعتلاي فرهنگي دست يافتند. در اين دوران بابليان به حكومت رسيدند و سه سلسله از پادشاهان ايشان به مدت 540 سال (1830 تا 1270 ق.م) فرمان راندند. در اين زمان ديگر صورت و محتواي نواخواني مذهبي يك سره تحول يافته و كامل تر شده بود. چنان كه تعداد سرودهاي مذهبي به بيست و هفت گونه رسيد و سازها نيز به همين ترتيب تحول يافت. البته رد پاي تمدن سومر در همه ي آهنگ ها و كلام آن مشاهده مي شود. هر آواز گونه اي كوك خاص خود را داشته است. اين آوازها و كوك خاص آنها به ظاهر در مزامير متاخر يهوديان كه در سرودهاي مذهبي انگليسي تاكنون حفظ شده تاثيري جدي داشته است. به نظر مي رسد كه در اين هزاره براي نخستين بار خوانندگان زن نيز به مردان افزوده شده اند و روش خواندن در حال راه پيمايي جمعي به شيوه ي خواندن در حال ايستايي اضافه گرديده است. بطور كلي مي توان گفت كه در اين دوره اجراي موسيقي مذهبي، بسيار دقيق تر با تمهيدات بيشتر و هم آهنگي چشم گيرتر توام شده است.


آشوريان (قرن 13 تا 7 ق.م)


در ايام آشوريان موسيقي دنيوي نخست اهميت و سپس تسلط خود را بر موسيقي مذهبي معابد آشكار مي سازد. موسيقي دان ها به دربارهاي سلطنتي راه يافتند و در هر گونه جشن و مراسمي حضور آنها به جزء لاينفك آن موقعيت تبديل شد.


كلدانيان (قرن 7 تا 8 ق.م)


در اين زمان نجوم و اخترشناسي رونق فراوان يافته و به دانش برتر زمان تبديل مي گردد و مي دانيم كه موسيقي نظري و رياضيات تا چه حد به علم افلاك نزديك و مربوط بوده است. و مي توان گفت اولين محاسبات رياضي در مورد موسيقي ايران از اين تاريخ شروع شده است. چهارصد سال بعد از كلدانيان توصيفي از دسته ي نوازندگان سلطان «بُخت النَصر» در كتاب دانيال نبي آمده كه مربوط به دوران كلدانيان است و آن توصيف چنين است:
«همان كه نواي شيپور، ني ها، لير، چنگ كاسه پايين و چنگ كاسه بالا و نواي همه ي آن دسته و نواي آن همه سازها را بشنوي، به ناچار به زانو در خواهي آمد و تنديسي را كه سلطان بخت النصر بر پا داشته است پرستش خواهي كرد.»
ذكر جداگانه ي نام سازها و سپس يادآوري كار آنها در حالت جمعي نشان مي دهد، تك نوازي بيش از نواي جمعي اهميت داشته و نوازندگي دسته جمعي را در پي داشته است.


فردوسي در شاهنامه، ساختن بعضي از سازهاي ايراني را به شهر ياران باستاني و اساطيري ايران نسبت مي دهد. از آن جمله انتساب نوعي طبل بزرگ به هوشنگ و علاقه ي جمشيد به «سُرنا» و نيز انتساب «ناي سفيد» به منوچهر و افراسياب.





بعد از آنکه قبایل آریایی به هند و فلات ایران وارد شدند، فرهنگ آنها از هم فاصله گرفت و دو نظام موسیقایی متفاوتی که با هم خویشاوندی داشتند، گسترش یافت. نظام موسیقی ایرانی ها به نظام موسیقایی آریایی هایی مربوط می شد که به طرف شرق و غرب اروپا مهاجرت کردند. این تحول خیلی وقت پیش از آن دورانی است که نظام موسیقی ایران توسط اعراب و ترک ها به شرق و غرب اروپا انتقال یافت.
تاریخ موسیقی ایران به شش دوره تقسیم می شود :
دوران اسطوره ای _ دوران مادها و هخامنشیان _ دوران سلوکی ها
دوران پارت ها و ساسانیان _ دوران اولیه بعد از اسلام _ دوران اخیر


در دوران کوچ آریایی ها از آسیای مرکزی ، موسیقی نقش بزرگ اجتماعی داشته و برای اهداف عرفانی، ماوراءالطبیعه و جادویی به کار گرفته می شد. زمانی که این قوم به طرف جایی که جنوب فارس امروزی است حرکت کردند، آریایی ها با عیلامی ها، آشوری ها و سایر تمدن های بین النهرین در ارتباط قرار گرفتند که نتیجه آن تبادل فرهنگ و موسیقی بود



دوران سلوكي-پارت:


در اين دوران برابر متون باستاني ايلام همانند ساير نقاط ايران جزئي از منطقه تحت قلمرو سلوكيان بوده كه پس از انقراض آنان و آغاز دوران پارتي (اشكاني) اين منطقه جزئي از قلمرو اشكانيان شد. نتايج مطالعات انجام شده در تپه فرخ آباد دهلران كه توسط هيئت هاي مختلف ايراني و بين المللي مورد مطالعه قرار گرفته حاكي است كه در آن هنگام تپه مزبور جزء ايالت " اليم " يا ايلام نو بوده است.
ساير آثار اين دوران به صورت استقرارهاي موقت وكوچ نشيني بوده كه بيشتر در حاشيه رودخانه ها و دشت ها شكل گرفته است.



موسیقی اولیه ایران شامل 7 خسروانی ( مد = مقام ) ، 30 لحن ( شکل های متغیر ) و 360 دستان ( اشکال ملودیک ) بود که با 7 روز هفته ، 30 روز ماه و 360 روز سال در ارتباط بود. چنین مفهومی شبیه به مفاهیم فرهنگ هند نیست که راگاها با بعضی از ایام سال مناسبت دارند. بعضی از دستان ها با جشن های بخصوصی مربوط می شود.




نقل از کتاب موسیقی و آواز در ایران _ نوشته : لوید میلر _ ترجمه : آقای محسن الهامیان _ نشر ثالث

Borna66
09-07-2009, 03:35 PM
انواع موسیقی در عهد هخامنشی
موسیقی بزمی یا مجلسی :



موسیقی مجلسی یا همان بزمی از دیر باز در تمدن ایران وجود داشته است. آوازهای و سرودهای شادی و سرور، در جلسات بزم اجرا می شد و سازهای ویژه و شیوه اجرای خاص خود را داشت.

گزنوفون و هرودوت هر دو از این نوع موسیقی نام برده اند و دیگر مورخ یونانی "آتنه" در این باره نوشته است که :

"در جشن مهرگان که در حضور شاهنشاه هخامنشی برگزار می شد، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامه هایی در مجلس شرکت می کردند و خوانندگان و نوازندگان در آن جشن ها سهم اساسی داشتند."

هرودوت از وجود تعداد زیادی موسیقیدان در عصر هخامنشی یاد می کند و می نویسد که آنها در دربار نیز زندگی می کردند و در روزهای جشن همچون مهرگان، سده، نوروز و ... به دربار خوانده می شدند و شادی و سرور برپا می کردند.

گزنفون نیز می نویسد :

"کوروش برای کیاخسار (کیاکسار)تعدادی از موسیقیدانها را برگزید ... اسکندر مقدونی از خزانه کورش ۳۲۰ فقره اسب و آلات موسیقی را بدست آورد ..."

و جالب اینجاست که در سفرنامه فیثاغورث نیز به مراسم تاجگذاری داریوش اشاره شده است :

"حدود ۳۶۰ دختر خنیاگر (نوازنده یا خواننده) به آوزاخوانی و نوازندگی می پرداختند"



سازهاي اين دوره

سازهاي دوره هخا منشي عبا رتند از : عود ( بربط ) ، چنگ ، ني ، نوعي ار غنون و چغانه (نوعي قا شقك) با دو دست .



آگر چه عصر درخشندگی ِ موسیقیهای بزم یا مجلسی مربوط به دوران تمدن ساسانیان است و شاید بتوان گفت تنها در دوران ساسانی است که موسیقی ایرانی به هویت مستقل و بالنده ای می رسد و سوای تاثیرپذیری از موسیقی اقوام بیگانه مطرح می شود ، با این حال تمدن ایرانی در دوران هخامنشی را نمی توان خالی از این نوع موسیقی دانست .



موسیقی مذهبی :


بر اساس نوشته های هرودوت مورخ یونانی، مغان هخامنشی بدون همراهی ساز یا نی سرودهای مذهبی می خواندند و از این نظر، نه مثل سرود خوانان بابلی و آشوری بودند و نه تحت تاثیر اقوام سامی. موسیقی این سرودها صرفآ موسیقی آوازی بود و نه موسیقی سازی.

مشاهده می کنید که پرهیز از استفاده از ساز و آلات نوازندگی در موسیقی مذهبی از ادوار گذشته تاریخی وجود داشته و اثرات آن تا به امروز هم به چشم می خورد.

مسئولیت اجرای سرودهای مذهبی با موبدان خوش آواز بوده و به قول "استرابون" دانشمند یونانی این نغمه ها منحصر به مفاخر پهلوانی و مناجات با یزدان بوده است.

شایان ذکر است که امروزه بازمانده هایی از این آئین کهن در فرهنگ ایران دیده می شود.

هرودوت همچنین می نویسد :

"ایرانیان برای قربانی در راه خداوند و مقدسات خود، کشتارگاه و آتشکده ندارند و بر قبور مردگان شراب نمی پاشند. در عوض یکی از پیشوایان مذهبی حاضر می شود و یکی از سرودهای مذهبی را می خواند.



موسیقی رزمی :

نوعی دیگر از انواع موسیقی عهد هخامنشی، موسیقی رزمی با جنگی بوده است.

گزنفون دیگر مورخ یونانی در کتاب "سیروپیدیا" (به معنای کوروش ) می نویسد :

"کوروش کبیر به عادت دیرینه، در موقع حمله به ارتش آشور سرودی را آغاز کرد و سپاهیان او با صدای بلند آنرا خواندند و بعد از پایان سرود، آزادمردان با قدمهای مساوی و منظم به راه افتادند. کوروش در وقت حمله به دشمن سرود جنگی را آغاز کرد و سپاهیان با او هماهنگ شدند."

"کوروش برای حرکت سپاه دستور داد سربازان با شنیدن صدای شیپور قدم بردارند و حرکت کنند، زیرا صدای شیپور علامت حرکت است."

این سروده ها برای بر انگیختن حس شجاعت و دلیری سربازان اجرا می شد و گزنفون اضافه می کند که :

"کوروش از کشته شدن سربازان طبری و طالشی مغموم شد و برای مرگ سربازان مازندرانی و طالشی سرودی خواند و این همان سرودی است که در ادوار بعد در مراسم موسوم به 'مرگ سیاوش' خوانده می شد."

این مراسم هنوز هم در بین بسیاری از طوایف ایرانی وجود دارد و بنام "سوگ سیاوشان" یا "سووشون" معروف است و بقایای این آئین قدیمی حتی در مراسم آئینی ایران بعد از اسلام نیز دیده می شود.

از دوران هخامنشی سازهایی باقیمانده است از آنجمله می تواند به کرنا، نی، شیپور، کوس (نوعی ساز ضربی)، درای و سنج اشاره کرد.

سازهاي مو سيقي نظام شامل :

شيپور ، نقاره، كوس ،خر مهره ، دكامه ، دوناي ، دهل ، گادم ، جام ، جلجل ، نوعي طبل ( تبير يا تبيره ) كرنا و سرنا .





از دوران هخامنشي سازهايي باقيمانده است از آن جمله مي تواند به کرنا، ني، شيپور، کوس (نوعي ساز ضربي)، دراي و سنج اشاره کرد.

در سال ۱۳۳۶ هجري شمسي در کاوشهاي تخت جمشيد در حول و حوش آرامگاه اردشير سوم هخامنشي، يک شيپور فلزي به طول ۱۲۰سانتي متر به دست آمد که شبيه کرناي است. قطر دهنه آن ۵۰ سانتيمتر بوده و جزو سازهاي جنگي محسوب مي شود.



منابع :

موسیقی ایران از آغاز تا امروز - جلد اول ، غلامرضا جوادی

تاریخ ایران باستان از حسن پیر نیا (مشیر الدوله )

اطلاعات جامع موسیقی، بهرام نفری، انتشارات مارلیک ۱۳۸۰