PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقام ادبیات فارسی پس از اسلام



Borna66
09-06-2009, 05:06 PM
آغاز ادبیات‌ جدید فارسی‌


http://img.tebyan.net/big/1387/12/53139611259011525124586156170208651716332.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1387/12/1041897225213148884514218780872121594056.gif)
زبان‌ امروزین‌ ایران‌ آخرین‌ صورت‌ تكامل‌یافته‌ی‌ دری‌ است‌ و به‌ زبان‌ فارسی‌ معروف‌ است‌.
گو اینكه‌ خود مردم‌ ایران‌ واژه‌ی‌ «فارسی‌» را همیشه‌ بر هر گونه‌ زبانی‌ كه‌ در مملكت‌ رواج‌ داشته‌ اطلاق‌ كرده‌اند. در گذشته‌، دو زبان‌ مورد بحث‌ كه‌ به‌ طور هم‌زمان‌ رونق‌ داشته‌اند به‌ «فارسی‌ دری‌» و «فارسی‌ پهلوی‌» مشهور بوده‌اند.
زبان‌ فارسی‌ امروز یعنی‌ دری‌، همچنان‌ كه‌ در بالا ذكر شد، در خلال‌ دوره‌ی‌ اسلامی‌ در مشرق‌ ایران‌ نشئت‌ یافت‌. مراكز مهم‌ این‌ زبان‌ ماوراءالنهر و خراسان‌ یعنی‌ سمرقند، بخارا، بلخ‌، مرو، هرات‌، طوس‌ و نیشابور بود. این‌ مراكز حتی‌ تا سیستان‌ كشیده‌ می‌شد. این‌ امر بازمی‌نماید كه‌ چرا بر جسته‌ترین‌ شاعران‌ این‌ زبان‌ تا به‌ عصر سلجوقی‌ از همین‌ شهرهای‌ مشخّص‌ برخاسته‌اند. زبان‌ دری‌ تدریجاً از خراسان‌ و ماوراءالنهر به‌ دیگر بخشهای‌ ایران‌ گسترش‌ یافت‌، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ مقارن‌ دوره‌ی‌ غزنوی‌ تا گرگان‌، دامغان‌ و ری‌ توسعه‌ یافت‌ و در عصر سلجوقی‌ تا آذربایجان‌، اصفهان‌ و همدان‌ نیز سیر كرد. در ولایت‌ فارس‌ حتی‌ در ایام‌ سعدی‌ و حافظ‌ به‌ مقام‌ زبان‌ رایج‌ نائل‌ نشد. هم‌ از این‌ روست‌ كه‌ این‌ دو شاعر بزرگ‌ از تسلط‌ بر این‌ زبان‌ و ابراز نبوغ‌ شاعرانه‌ی‌ خویش‌ از طریق‌ آن‌ لذت‌ می‌بردند. هر دوی‌ آنان‌ به‌ لهجه‌ی‌ پهلوی‌ فارس‌ نیز كه‌ عرفاً به‌ زبان‌ شیرازی‌ شهرت‌ دارد شعر می‌سرودند.
قواعد عروضی‌ شعر عربی‌ به‌ دست‌ خلیل‌ بن‌ احمد تدوین‌ یافت‌. این‌ قواعد را سرایندگان‌ ایرانی‌ در آثار فارسی‌ خود سخت‌كوشانه‌ رعایت‌ می‌كردند. آثار ادبی‌ بالنّسبه‌ زیادی‌ در این‌ باره‌ چه‌ در ایران‌ و چه‌ در شبه‌ قاره‌ی‌ هند به‌ وجود آمد. در نتیجه‌، همان‌ نامهای‌ عربی‌ برای‌ اوزان‌ و قوافی‌ فارسی‌ ابقا شد، تا بدانجا كه‌ حتی‌ همان‌ لغت‌ عربی‌ «افاعیل‌» در باب‌ تقطیع‌ به‌ كار می‌رفت‌. اوزان‌ شعری‌ را می‌توان‌ در سه‌ دسته‌ طبقه‌بندی‌ كرد:

1-اوزانی‌ كه‌ بین‌ عربی‌ و فارسی‌ مشترك‌ است‌،
2-اوزانی‌ كه‌ زاده‌ی‌ نبوغ‌ ایرانیان‌ بوده‌ و قبل‌ از آن‌ وجود نداشته‌ است‌،
3-و اوزانی‌ كه‌ به‌ عكس‌ از خصایص‌ شعر عربی‌ و مختصّ بدان‌ است‌.

از میان‌ اوزان‌ مختصّ فارسی‌، معروف‌تر از همه‌ همان‌ است‌ كه‌ در دوبیتیهای‌ باباطاهر عریان‌ همدانی‌ به‌ كار رفته‌ است‌. در روزگاران‌ قبل‌ از اسلام‌ تا دوران‌ هخامنشی‌، تنها شعر شناخته‌ شده‌ شعر منثور بود. نمونه‌های‌ شعری‌ باقی‌ مانده‌ در اوستا و فارسی‌ باستان‌ همگی‌ به‌ صورت‌ شعر منثور سروده‌ شده‌ است‌. این‌ نوع‌ شعر در پهلوی‌ و دری‌، یعنی‌ دو زبانی‌ كه‌ پیوندی‌ این‌ چنین‌ نزدیك‌ با یكدیگر دارند، نیز متداول‌ بود.
همچنین‌ شكلهای‌ شعر فارسی‌ دارای‌ ماهیّتی‌ مستقل‌ است‌ و همیشه‌ از الگوی‌ عربی‌ پیروی‌ نكرده‌ است‌. «مثنوی‌»، «ترجیع‌بند»، «تركیب‌بند»، «مسمّط‌»، «مثلّث‌»، «مربّع‌»، «مخمّس‌»، «مُستَزاد» و «رباعی‌» همگی‌ منحصر به‌ شعر فارسی‌ است‌ و تنها از نبوغ‌ ایرانیان‌ مایه‌ گرفته‌ است‌. شعر فارسی‌ در شعر اردو و تركی‌ نیز تأثیر كرده‌ است‌. به‌ همین‌ سان‌، شعر مقفی‌ و بسیاری‌ از صنایع‌ بدیعی‌ اصل‌ و اصالت‌ خود را مدیون‌ نبوغ‌ خلاّق‌ ذهن‌ ایرانی‌ است‌. « موشّح‌ » و « ملمّع‌ » نیز اصلاً ایرانی‌ است‌.
دوره‌های‌ مختلف‌ شعر فارسی‌

قدیمی‌ترین‌ نمونه‌های‌ موجود شعر فارسی‌ به‌ اواسط‌ سده‌ی‌ سوم‌/نهم‌ باز می‌گردد. لكن‌ این‌ قطعات‌ برای‌ آنكه‌ به‌ ما تصویری‌ راستین‌ از شعر فارسی‌ آن‌ روزگار بدهد كافی‌ نیست‌. البته‌ آنچه‌ از ورای‌ ظنّ و تردید ظاهر می‌شود این‌ حقیقت‌ است‌ كه‌ طاهریان‌ (205/820-259/872) و سپس‌ صفاریان‌ (254/867-296/908) نقشی‌ ارزنده‌ در رهگشایی‌ به‌ عصر جدید ادب‌ فارسی‌ ایفا كردند.
در سراسر سده‌ی‌ چهارم‌/دهم‌، ادب‌ فارسی‌ در دربار سامانی‌ و در نواحی‌ وسیعی‌ كه‌ بین‌ مرزهای‌ چین‌ و گرگان‌ در دریای‌ خزر واقع‌ است‌ با توفیقی‌ چشمگیر به‌ درخشش‌ خود ادامه‌ داد. به‌ ویژه‌ دربار نصر بن‌ احمد امیر سامانی‌ به‌ سبب‌ تعداد فراوان‌ شاعرانی‌ كه‌ با آن‌ مراوده‌ داشتند، مشهور است‌. از این‌ پس‌ جریان‌ ادبیات‌ فارسی‌ پیوسته‌ ادامه‌ داشته‌ است‌.
شعر جدید فارسی‌ در مراحل‌ اولیّه‌اش‌ با صبغه‌ی‌ واقع‌گرایی‌ مشخص‌ می‌شود. مكتب‌ واقع‌گرا این‌ خصیصه‌ی‌ خود را به‌ مدت‌ دو قرن‌ تا پایان‌ سده‌ی‌ پنجم‌/یازدهم‌ حفظ‌ كرد. بزرگ‌ترین‌ شاعران‌ ایرانی‌ در این‌ مكتب‌ كه‌ در طی‌ سده‌ی‌ چهارم‌/دهم‌ درخشیدند، عبارت‌ بودند از رودكی‌ (329/941)، شهید بلخی‌ (325/937) و دقیقی‌ (341/952). در اوایل‌ سده‌ی‌ ششم‌/دوازدهم‌ این‌ خصیصه‌ به‌ طبیعت‌گرایی‌ راه‌ داد. در این‌ اثنا صوفیان‌ ایرانی‌ شعر را مناسب‌ترین‌ وسیله‌ برای‌ نشر پیام‌ فلسفی‌ خویش‌ در بین‌ مردم‌ یافتند. تصوف‌ یا عرفان‌ اسلامی‌ در اواسط‌ سده‌ی‌دوم‌/هشتم‌ در عراق‌ رایج‌ شد. این‌ مكتب‌ در نخستین‌ مراحل‌ خود صرفاً بر زُهد و تألّه‌ تأكید می‌ورزید و هنوز هیچ‌گونه‌ نظام‌ دقیقی‌ معمول‌ نشده‌ بود. كوفه‌ و بصره‌ نخستین‌ مراكز این‌ جنبش‌ بودند. اما بعداً بغداد این‌ موقعیت‌ درخشان‌ را تصاحب‌ كرد و با نامهای‌ بزرگ‌ در عالم‌ تصوّف‌ قرین‌ شد. این‌ مكتب‌ از بغداد در دو جهت‌ گسترش‌ یافت‌، یعنی‌ از یك‌ طرف‌ شمال‌ آفریقا و كشور مغرب‌ و از طرف‌ دیگر شمال‌ شرق‌ ایران‌ یعنی‌ خراسان‌ و ماوراءالنهر در غرب‌ با اندیشه‌ی‌ یونانی‌، به‌ ویژه‌ با مكتب‌ نوافلاطونی‌ و پاره‌ای‌ نظریّات‌
http://img.tebyan.net/big/1387/12/13136166612314052108881192422061421782365.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1387/12/6471492624766230107175961501617717636232.jpg)
یهود، ارتباط‌ پیدا كرد. در شرق‌، خصوصاً خراسان‌ و ماوراءالنهر، پیوندهای‌ خود را با تعالیم‌ مانویّت‌ و آیین‌ بودا ، كه‌ قرنها در این‌ نواحی‌ از رواج‌ فراوان‌ برخوردار بود، افزایش‌ داد. از اینجا به‌ هند رفت‌ و در هیئت‌ آن‌ چیزی‌ كه‌ می‌توان‌ مكتب‌ تصوّف‌ هندوایرانی‌ خواند گسترش‌ یافت‌. مكتب‌ تصوف‌ هندوایرانی‌ محبوبیّت‌ شگرف‌ كسب‌ كرد و از طریق‌ ایران‌ به‌ آسیای‌ غربی‌ و حتی‌ شمال‌ آفریقا نشر یافت‌. این‌ مكتب‌ هنوز در تمامی‌ جهان‌ اسلامی‌ از مرزهای‌ چین‌ گرفته‌ تا مراكش‌ به‌ حیات‌ خود ادامه‌ می‌دهد. متصوّفان‌ بزرگ‌ ایرانی‌، زبان‌ فارسی‌ را برای‌ ابلاغ‌ اندیشه‌های‌ اصیل‌ خود به‌ تمام‌ طبقات‌ مردم‌ برگزیدند. به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ كه‌ بیشتر كتابهای‌ مكتب‌ تصوّف‌ هندوایرانی‌ به‌ نثر یا شعر فارسی‌ نوشته‌ شده‌ و زبان‌ تصوف‌ در شبه‌ قاره‌ی‌ هند همواره‌ فارسی‌ بوده‌ است‌. زبان‌ رمز (سمبولیسم‌) در آیین‌ تصوّف‌ به‌ گونه‌ای‌ اجتناب‌ناپذیر از اهمیتی‌ شگرف‌ برخوردار است‌. شاعران‌ متصوف‌ از بیم‌ مخالفت‌ از جانب‌ مذهبیان‌ مجبور بودند كه‌ آراء و معتقدات‌ خود را به‌ زبان‌ رمز بیان‌ كنند. بدینسان‌ آنان‌ به‌ گونه‌ای‌ محترم‌ به‌ مكتب‌ خاص‌ سخن‌ گفتن‌ به‌ زبان‌ رمز در شعر فارسی‌ كمك‌ كردند. این‌ سنّت‌ هنوز در شعر عارفانه‌، خواه‌ فارسی‌ و اردو و خواه‌ تركی‌، زنده‌ است‌. نخستین‌ كسی‌ از زمره‌ی‌ صوفیان‌ بزرگ‌ كه‌ به‌ این‌ شیوه‌ شعر سرود، شاعر نامور ابوسعید ابوالخیر (357/967-440/1049) بود. سنایی‌ (http://www.tebyan.net/Poem/Poetry_Iran/Classic_Poetry/2008/10/10/76218.html)(437/1046-525/1131)، فریدالدّین‌ عطار (http://www.tebyan.net/Celebrated_Authors/2008/4/20/65184.html)(627/1229) و مولانا جلال‌الدّین‌ رومی‌ (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2008/9/29/75500.html)(604/1208-672/1273) را می‌توان‌ بزرگ‌ترین‌ شاعران‌ ایرانی‌ دانست‌ كه‌ به‌ زبان‌ رمز شعر سروده‌اند. حدیقة‌الحدیقه‌ سنایی‌، منطق‌الطیر عطّار و مثنوی‌ مولوی را شاید بتوان‌ مهم‌ترین‌ كتابهای‌ مكتب‌ تصوّف‌ كه‌ تاكنون‌ به‌ فارسی‌ تصنیف‌ شده‌ به‌ شمار آورد. از بابت‌ این‌ سنّت‌ بزرگ‌، آثار شعری‌ فارسی‌ كه‌ در سراسر این‌ دوره‌ در ایران‌ و شبه‌ قاره‌ی‌ هند به‌ وجود آمده‌ مستغرق‌ عرفان‌ است‌. خواندن‌ این‌ نوع‌ شعر در محافل‌ دعا و ذكر در میان‌ فِرَق‌ مختلف‌ صوفیّه‌، گاهی‌ با نغمه‌ی‌ موسیقی‌ و گه‌گاه‌ همراه‌ با رقص‌، یكی‌ از مهم‌ترین‌ آداب‌ طریقت‌ صوفیانه‌ دانسته‌ شده‌ است‌. حتی‌ افرادی‌ كه‌ به‌ هیچ‌ مكتبی‌ از تصوّف‌ منتسب‌ نبودند، خواه‌ آن‌ را دوست‌ می‌داشتند و خواه‌ نه‌، ناگزیر بودند آثار شعری‌ خود به‌ ویژه‌ غزلهایشان‌ را به‌ شیوه‌ای‌ عارفانه‌ بسرایند.
شعر عرفانی‌ ایران‌ و شبه‌ قاره‌ی‌ هند موضوعی‌ را تشكیل‌ می‌دهد كه‌ مستلزم‌ بحثی‌ بسیار سنجیده‌ است‌. در حقیقت‌، این‌ موضوع‌ یكی‌ از عمیق‌ترین‌ زمینه‌های‌ ادبی‌ و فلسفی‌ در همه‌ی‌ اعصار است‌. عارفان‌ ایرانی‌، گذشته‌ از تبیین‌ آن‌ عقاید بنیادی‌ و اصول‌ اساسی‌ كه‌ دارای‌ مفهوم‌ عمیق‌ علمی‌ و فلسفی‌ و مشغله‌ی‌ ذهنی‌ خاصّ كسانی‌ است‌ كه‌ تماماً مستغرق‌ عرفان‌اند، به‌ عامه‌ی‌ مردم‌ نیز آنچه‌ را كه‌ به‌ نام‌ « فتوّت‌ » (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/Epic_literature/2009/1/6/82675.html) از طریق‌ فتوت‌ نامه‌ها (http://www.tebyan.net/Classic_Prose/2009/1/6/82690.html)و فتیان‌ مصطلح‌ است‌ تعلیم‌ كرده‌اند. این‌ تعالیم‌ عمدتاً شامل‌ مواعظ‌ اخلاقی‌ و هدف‌ آن‌ این‌ بود كه‌ احساس‌ مردانگی‌، دلاوری‌، گذشت‌ و بخشش‌ را در میان‌ توده‌ی‌ عوام‌ رسوخ‌ دهد و آن‌ را می‌توان‌ با نهاد دلاوری‌ و « شوالیه‌گری‌ » (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/Epic_literature/2009/1/6/82685.html) رایج‌ در اروپای‌ قرون‌ وسطی‌ مقایسه‌ كرد. كتب‌ فراوانی‌ درباره‌ی‌ این‌ موضوع‌ به‌ عربی‌ و فارسی‌ ایجاد شد و این‌ آثار به‌ نام‌ فتوّت‌نامه‌ معروف‌ شده‌ است‌. این‌ نهاد خاصّ از ایران‌ به‌ كلیّه‌ی‌ ممالك‌ اسلامی‌ تا شمال‌ آفریقا و كشور مغرب‌ سیر كرد و هنوز در بسیاری‌ قسمتهای‌ این‌ سرزمینها زنده‌ است‌.
می‌توان‌ این‌ مطلب‌ را خاطرنشان‌ كرد كه‌ شعر عارفانه‌ در زبان‌ فارسی‌ جهان‌دوستانه‌ترین‌ نوع‌ شعر را برای‌ بشر متمدّن‌ به‌ حاصل‌ آورده‌ ، و این‌ شاخه‌ از ادب‌ فارسی‌ تمامی‌ اصناف‌ شعر را هم‌ از لحاظ‌ جنب‌ و جوش‌ و هم‌ از نظر جذابیّت‌ به‌ یك‌ سو افكنده‌ است‌.
شعر حماسی‌ و پهلوان‌ نامه‌های‌ ملّی‌ در ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ همواره‌ از محبوبیّتی‌ گسترده‌ برخوردار بوده‌ است‌. در دوره‌ی‌ اسلامی‌، این‌ سنّت‌ نه‌ تنها تداوم‌ یافت‌، بلكه‌ نیروی‌ محركه‌ی‌ بیشتری‌ پیدا كرد. این‌ نوع‌ شعر كه‌ به‌ دست‌ تنی‌ چند از شاعران‌ متقدم‌ بنیاد نهاده‌ شده‌ بود، در شاهنامه‌ ، اثر عظیم‌ ادبی‌ فردوسی‌ (411/1020) كه‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از برجسته‌ترین‌ منظومه‌های‌ حماسی‌ همه‌ی‌ اعصار همچنان‌ بر جای‌ مانده‌ است‌ به‌ اوج‌ اعتلای‌ خود رسید. او نخستین‌ نسخه‌ی‌ اثرش‌ را در سال‌ 384/994 و دومین‌ نسخه‌ را در 400/1010 به‌ پایان‌ برد. ادبیات‌ فارسی‌ در این‌ زمینه‌ نیز همچون‌ بسیاری‌ از زمینه‌های‌ دیگر بسیار غنی‌ است‌. چندین‌ منظومه‌ی‌ داستانی‌ در اعصار بعدی‌ در ایران‌ و شبه‌ قاره‌ی‌ هند تصنیف‌ شد و این‌ سنّت‌ تا یك‌ قرن‌ و نیم‌ پیش‌ از این‌ برقرار بود. مهم‌ترین‌ آنها به‌ ترتیب‌ زمانی‌ عبارتند از: گرشاسپنامه‌ از اسدی‌ طوسی‌ (465/1073) كه‌ به‌ سال‌ 458/1066 به‌ اتمام‌ رسید ویس‌ و رامین‌ فخرالدّین‌ اسعد گرگانی‌ (میانه‌ی‌ سده‌ی‌ پنجم‌ هجری‌)، و خمسه‌ی‌ نظامی‌ گنجوی‌ كه‌ از سال‌ 572/1176 تا سال‌ 599/1202 وقت‌ خود را وقف‌ سرودن‌ آن‌ كرد. شیوه‌ی‌ داستانسرایی‌ نظامی‌ چه‌ در داخل‌ و چه‌ در شبه‌ قاره‌ی‌ هند با اقبال‌ خاص‌ رو به‌ رو شد و چندین‌ شاعر تحت‌ تأثیر منحصر به‌ فرد او شعر سرودند كه‌ بعضی‌ از مهم‌ترین‌ آنها عبارتند از: امیرخسرو دهلوی‌ (651/1253-725/1325)، خواجوی‌ كرمانی‌ (689/1290-763/1362) و جامی‌ (817/1414-898/1493). این‌ شیوه‌ی‌ رایج‌ داستانسرایی‌ تأثیری‌ ژرف‌ در زبان‌ تركی‌ گذارده‌ و بسیاری‌ از شاعران‌ ترك‌ از آن‌ تقلید كرده‌اند، كه‌ بعضی‌ از ایشان‌ صرفاً عین‌ همان‌ مطالب‌ را به‌ زبان‌ خویش‌ ترجمه‌ كرده‌اند. از میان‌ آنها می‌توان‌ اینها را برشمرد: منظومه‌ی‌ میرعلی‌ شیر نوایی‌ (844/1440-960/1500) كه‌ به‌ جَغتایی‌، یعنی‌ لهجه‌ی‌ تركی‌ مناطق‌ شرقی‌، سروده‌ شده‌ و منظومه‌ی‌ فضولی‌ بغدادی‌ (970/1562) به‌ آذری‌، یعنی‌ لهجه‌ی‌ تركی‌ مناطق‌ غربی‌.
از دیگر ویژگیهای‌ عمده‌ی‌ شعر فارسی‌، سرودن‌ شعر فلسفی‌ و مطرح‌ كردن‌ مباحث‌ كلی‌ فلسفی‌ در اشعاری‌ است‌ كه‌ به‌ زبانی‌ ساده‌ گفته‌ شده‌ است‌. در منابع‌ مربوط‌ به‌ قدیم‌ترین‌ نمونه‌های‌ شعر فارسی‌ است‌ كه‌ می‌بینیم‌ شعر و فلسفه‌ از روزگاری‌ كه‌ شعر فارسی‌ در خراسان‌ و ماوراءالنّهر ریشه‌ گرفت‌ با یكدیگر رابطه‌ای‌ نزدیك‌ برقرار كرده‌ بودند. مهم‌ترین‌ اثر درباره‌ی‌ حكمت‌ عملی‌ كه‌ در عصر اول‌ اسلامی‌ معروفیّت‌ فراوان‌ در میان‌ مسلمانان‌ عموماً و ایرانیان‌ خصوصاً كسب‌ كرد كلیله‌ و دمنه‌ بود كه‌ ابتدا از متن‌ اصلی‌ سانسكریت‌ پَنچه‌ تَنتره‌ به‌ پهلوی‌ برگردانده‌ شد و به‌ قرار معلوم‌ در سده‌ی‌ ششم‌ میلادی‌ و در زمان‌ پادشاهی‌ خسرو انوشیروان‌ (نوشیروان‌ دادگر) به‌ ایران‌ آورده‌ شد. این‌ كتاب‌ در همان‌ اوان‌ از پهلوی‌ به‌ سریانی‌ درآمد. در نخستین‌ دوره‌ی‌ اسلامی‌، ادیب‌ مشهور ایرانی‌ ابن‌ مقفّع‌ آن‌ را از پهلوی‌ به‌ عربی‌ درآورد. این‌ اثر بعدها به‌ دست‌ رودكی‌، بزرگ‌ترین‌ شاعر دوره‌ی‌ سامانی‌ و یكی‌ از نام‌آوران‌ شعر فارسی‌ در تمام‌ طول‌ تاریخ‌ دوازده‌ قرن‌ گذشته‌، منظوم‌ گردید.
كتاب‌ دیگری‌ كه‌ همچون‌ كلیله‌ و دمنه‌ مربوط‌ به‌ حكمت‌ عملی‌ می‌شد، اثر مشهور سندبادنامه‌ بود. این‌ كتاب‌ را نیز رودكی‌ به‌ نظم‌ كشید. هم‌ از این‌ روست‌ كه‌ نام‌ او از دیرباز با پیشنام‌ حكیم‌ همراه‌ بوده‌ است‌. این‌ خود گویای‌ آن‌ است‌ كه‌ در آثار شعری‌ او عنصر قابل‌ توجّهی‌ از حكمت‌ وجود داشته‌ است‌. معاصر بزرگ‌ دیگر رودكی‌ ، یعنی‌ شهید بلخی‌ ، یكی‌ از حكمای‌ مشهور عصر خویش‌ شناخته‌ می‌شد. وی‌ همچنین‌ وارد عرصه‌ جدل‌ با پزشك‌ و فیلسوف‌ شهیر دیگر آن‌ عصر، محمد بن‌ زكریّای‌ رازی‌ شد و رسالاتی‌ در ردّ آراء او نگاشت‌. بعدها بسیاری‌ از شاعران‌ ایرانی‌ به‌ تبیین‌ مطالب‌ ارزشمند فلسفی‌ در آثار خویش‌ پرداختند و به‌ عنوان‌ فیلسوف‌ معروف‌ شدند. كسائی‌ مروزی‌ یكی‌ از آنان‌ بود. فردوسی‌ و عنصری‌ نیز به‌ سبب‌ وارد كردن‌ موضوعات‌ فلسفی‌ در آثارشان‌ از لقب‌ حكیم‌ برخوردار گردیدند. شاعر بزرگ‌ ناصر خسرو (394/1004-481/1088) اندیشه‌های‌ فلسفی‌ را در تمام‌ آثار شعری‌ خود علاوه‌ بر كتابی‌ چند در باب‌ حكمت‌ كه‌ به‌ نثر فارسی‌ و از نظرگاه‌ عقاید اسماعیلی‌ نوشت‌، تشریح‌ كرد. اسماعیلیان‌ ایران‌ همواره‌ اهمیت‌ فراوانی‌ برای‌ زبان‌ فارسی‌ در نشر و رسوخ‌ فلسفه‌ی‌ فرقه‌ی‌ خویش‌ در بین‌ فرق‌ دیگر قائل‌ بودند. هم‌ بدین‌ سبب‌ است‌ كه‌ به‌ «تعلیمیان‌» هم‌ شهرت‌ داشتند. شاعران‌ وابسته‌ به‌ این‌ فرقه‌ همیشه‌ عنصری‌ از فلسفه‌ را در آثارشان‌ مطرح‌ می‌كردند. از میان‌ فیلسوفان‌ و متفكران‌ ایرانی‌، اشعاری‌ فارسی‌ به‌ اینان‌ نسبت‌ داده‌اند: ابونصر فارابی‌ (متوفی‌ 339/950)، ابن‌ سینا (متوفی‌ 428/1037)، خواجه‌ نصیرالدّین‌ طوسی‌ (597/1201-672/1274)، امام‌ فخرالدّین‌ رازی‌ (554/1159-606/1209)، افضل‌ الدّین‌ كاشانی‌ (متوفی‌ 615/1218)، شهاب‌ الدّین‌ سهروردی‌ مقتول‌ (587/1191)، جلال‌ الدّین‌ دوانی‌ (830/1426-908/3/1502)، میرسید شریف‌ جُرجانی‌ (740/1339-716/1413)، میرمحمدباقر داماد (متوفی‌ 1041/1631)، صدرالدّین‌ شیرازی‌ یا ملاّصدرا (متوفی‌ 1050/1/1640) و حاجی‌ ملاّ هادی‌ سبزواری‌ (1212/1797-1295/1878).
http://img.tebyan.net/big/1387/12/23766235169247631052101859015113923513824539.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1387/12/8445322231401251782191642452311684313613244.jpg)
می‌توان‌ گفت‌ كمتر فیلسوفی‌ در ایران‌ بوده‌ كه‌ عقاید خود را به‌ زبان‌ شعر بیان‌ نكرده‌ باشد. بعضی‌ از آنان‌ همچون‌ افضل‌ الدّین‌ كاشانی‌ مقدار مُعتنی‌ بهی‌ نظم‌ سروده‌ است‌. همچنین‌ افكار فلسفی‌ در هیئت‌ رباعیات‌ عالم‌ و فیلسوف‌ شهیر عمر خیام‌ (متوفی‌ 517/4-1123) تجلی‌ كرده‌ است‌. مجموعه‌ی‌ این‌ رباعیّات‌، امروزه‌ یكی‌ از مشهورترین‌ آثار جهان‌ را تشكیل‌ می‌دهد و تقریباً به‌ تمام‌ زبانهای‌ دنیای‌ متمدن‌ از جمله‌ بسیاری‌ از گویشهای‌ پاكستان‌ و هندوستان‌ ترجمه‌ شده‌ است‌. یكی‌ از مهم‌ترین‌ خصایصی‌ كه‌ در ادب‌ فارسی‌، چه‌ نثر و چه‌ شعر، با آن‌ مواجه‌ می‌شویم‌، كوششی‌ است‌ كه‌ از سوی‌ فلاسفه‌ی‌ ایران‌ صورت‌ گرفته‌ برای‌ ایجاد هم‌سازی‌ نزدیك‌ میان‌ اندیشه‌ی‌ یونانی‌ یعنی‌ حكمت‌ سقراط‌، افلاطون‌، ارسطو، افلوطین‌، رواقیانی‌ چون‌ زنون‌، و مذهب‌ شكاكان‌ و همچنین‌ بخشی‌ از تعالیم‌ فلسفی‌ منتشره‌ در اسكندریه‌ و اِدِسا (= الرّها، = رها) و مبانی‌ اسلام‌. بعضی‌ از ایشان‌ تصوف‌ را با فلسفه‌ و احكام‌ الهی‌ هماهنگ‌ ساخته‌اند و زبان‌ فارسی‌ در این‌ زمینه‌ قطعاً غنی‌ترین‌ زبان‌ روی‌ زمین‌ است‌.

ادامه دارد... (http://www.tebyan.net/literary_Criticism/2009/3/8/86966.html)

برگرفته از کتاب تاریخ فلسفه در اسلام جلد دوم

Borna66
09-06-2009, 05:06 PM
قسمت دوم از مباحث : عروض بیاموز


در ادامه معرفی اشعار هجایی قبل از اسلام در ایران باید به کتبیه ی حاجی آباد اشاره کرد که به وزن هشت هجایی است. این کتیبه یک قطعه شعر است که کریستن سن آن را از قول اندریاس پهلوی دان در مجله ی کاوه آورده است و در آن به تیرادازی شاهپور اول و ساختن عمارتی اشارت دارد و با سخنانی از شاهپور که در وزن هشت هجایی نظم شده است پایان می یابد، آن قطعه این است:
http://img.tebyan.net/big/1387/12/11522201821643752351751781291332110227.jpg


کی چیذاغی الندری
چیذی کی دستی نیوی است
هان پاذی پذ این درکی
ایونها ذی و تیری
اوهان چیذاغی ایواستی
پس کی تیری او هان چیذاغ
اوگندی ادی دستی نیو

که ترجمه ی آن چنین است:
مردی که او این بنا به سوی مغرب بنا کرده و دستش نیکوست. پای در این دره نهاده و تیری به جانب این بنا انداخت. پس مردی که تیر به جانب این بنا انداخت دستش نیکوست.
که تقطیع مطلع آن چنین است:

کی چی ذا غی ا لن د ری
– – – – U – U –

دیگر یادگار زریران است؛ که به زودی به طور مفصل آنرا معرفی خواهیم کرد.
در کتاب حماسی (ایاتکار زریران) اشعار هفت هجایی وجود دارد، از آن جمله است سخنان جاماسپ که از گزارش رزم فردای «گشتاسپ» با «ارجاسپ» پادشاه هونها خبر می دهد:


گوید جاماسپ ی بیتاش
او وه کی اچ مات نی زات
ایوب چون (اچ مات) زات مرد
ایوپ اچ اپرنایی
گیه، اوپتمان نی رسید؛
فرتاک این هم پت گوپند،
تک پوتک او وراژ پووراژ
وس مات اپاک، پوهر، اپی پوهر
وس پوهر اپی، اپیتر
وس اپیتر اپی پس
وس برات اپی برات
او وس کن ی شوی اومند
(کی شان) اپی شوی بوند

ترجمه ی قطعه فوق این است:


گوید جاماسپ حکیم
آن کس بهتر که از مادر نه زاد
یا از جوانی و برنایی گی
به سر حد کمال نرسید
فردا این دو دسته فرو کوبند
دلیر به دلیر و گراز به گراز(گوییا «گراز» در اینجا به معنی دلیر و شجاع به کار رفته است.)
بس مادر سردار بی پسر
بس پسر بی پدر
بس برادر بی برادر
و بسیاری زنان شوی دار (و بس زن شویمند)
که آنان بی شوی شوند

تقطیع نخستین سخن جاماسپ چنین است؛

او وه کی اچ ما نی ذات
U – – – – – –

درخت آسوریک:
درخت آسوریک رساله ای است در مناظره ی «نخل و بز» و از شیوه ی کلمات چنین حدس زده اند که دور نیست از روزگار اشکانیان باشد، گرچه این کتاب دارای اوزان هجایی رسایی نیست و به نثر شبیه تر است، اما برخی قسمتهای آن که کمتر آسیب دیده، وزن زن خود را کمابیش حفظ کرده است. اصل این اشعار، دوازده هجایی است. اینکه چند بیتی از آن؛


درختی رست است تر اوشتر و آسوریک
بنش خوشک است سرش هست تر
ور گش(کنیا) نی ماند
برش ماند انگور شیین بار آورد
مرتومان وینای آن ام درختی بلند

که ترجمه ی آن چنین است:


درختی روبیده است ورای کشور آسورستان
بن آن خشک است و سر آن تر است
برگش به نی ماند
و برش به انگور ماند. شیرین بار آورد
ای مردمان نگاه کنید منم آن درخت بلند

http://img.tebyan.net/big/1387/12/4701761067847135158144220018610227230118.jpg
تقطیع نخستین لخت آن چنین است:

د رخ تی رس ته اس
U – – – U –
تر اوش تر آ سو ریک
– – – U – –

Borna66
09-06-2009, 05:07 PM
قسمت سوم از مباحث "عروض بیاموز"
چامه شاه بهرام


این قطعه در نوید ظهور موعود «مزدیسنا» و آمدن شاه بهرام «ورژاوند» است و از آثار زردشتی بعد از اسلام محسوب می شود که به اقتضای چکامه های عصر ساسانی سروده شده است؛ این قطعه در آغاز سیزده هجایی بوده است و ظاهراً در آن تحریفاتی رخ داده و قسمتهایی از آن، از انتظام افتاده است. تفاوتی که این قطعه با اشعار روزگار ساسانی دارد، آن است که متضمن قافیه است. اینکه چند لخت از آن چامه؛

http://img.tebyan.net/big/1387/12/2311766513235851301416261082312028237.jpg

ایمت بوات کذپبکی آیذ اچ هندو کان
کذمت ها نی شه وهرام اچ دوتک کیان
کذ پیل هست هزار اپر سر آن سر هست پیلپان
کذ آر استک در فش دارد پوادوینی هو سروان
پیش لشکر برند پوسپاه سرداران
مرتی بسیل اپا یت کردن زیرک تر گمان
کذ شوت برگوپت پوهندو کان
کذ اماچ چی دیت اچ دشت ی تاژیکان
ایرا یوک گروه دین و زار کرد و برفت شاهان شاهیه اماه اچ هیری اویشان

ترجمه ی آن چنین است:

چنین باد که پیک آید از هندوستان
که آمد آن شاه بهرام از دوده ی کیان
کجا پیل هست هزار و بر سر هر پیل هست پیلبان
کجا آراسته درفش دارد به آیین خسروان
پیشاپیش لشکر برند به همراه سپهسالاران
مردی گسیل باید کردن زیرک و ترجمان
که رفته و بگوید به مردم هندوستان
که ما چه دیدیم از دست بیگانگان
با گروهی اندک آیین خود را منتشر کرد و رفت – فرمانروایی ما به سبب ایشان

تقطیع نخستین لخت آن این است:
ایمت بوات کذ پیکی آیذ اچ هندوکان
– – U – – – – – – – – – –


سرود کرکوی:


این قطعه از اشعار شش هجایی است که در آتشکده ی کرکویه در سیستان خوانده می شده است. در تاریخ سیستان فصلی مشبع درباره ی این سرود آمده است، و این سرود ظاهراً به زبان دری گفته شده است نه پهلوی، و آن این است:

فرخت بادا روشن
خنیده گر شاسپ هوش
همی پر است از جوش
نوش کن می نوش
دوست بدا گوش
به آفرین نهاده گوش
همیشه نیکی کوش
که دی گذشت و دوش
شاها، خدا یگانا
به آفرین شاهی

که تقطیع نخستین لخت آن چنین است:
فـ رخت با دا رو شن
U – – – – –


پس از حمله ی تازیان و سقوط پادشاهی ساسانی، بی شک ادب فارسی به یکباره تحت تأثیر معارف تاریان قرار نگرفت، بلکه همان زبان فارسی که به روزگار ساسانیان رایج بود، بعد از اسلام نیز تداول خود را حفظ کرد و مردم ری، فارس، همدان، زنگان، اصفهان و آذربایجان به پهلوی سخن می گفتند و مردم خراسان و ماوراءالنهر به زبان دری تکلم می نمودند و به زبان خود می نوشتند و بدان سرود می سراییدند. آن هم به اوزان هجایی، چنانکه در تاریخ قم، شعری را از زبان کیخسرو آورده که به وزن هجایی است. در آن تاریخ از زبان کیخسرو این سخن را نقل کرده اند؛

خدش درمان برم افش بوشا ام
بذش کسخر کرام ماوش در نشانان
شادروان بهار این شعر را چنین اصلاح نموده اند؛
کذش رژمان برام آفش پووشاام
پذش کسخر کرام سااش در نشانان (نشانم؟)

که معنی ان چنین است:

چون با دشمن رزم را به پایان برم، آب اینجا را بگشایم و آن را کسخر کنم (کشت ور کنم) و درخت و عمارت در آنجا نشانده آباد سازم.

تقطیع لخت اول آن چنین است:
http://img.tebyan.net/big/1387/12/21208445965111718179202321631932341613.jpg
ک ذ ش رژ مان برام آفش پو و شا ام
U – – – U – – – U – –

که قطعه ای دوازده هجایی است.

شعرهمای چهرآزاد


شعر همای که در مجمل التواریخ آمده است، این است:
بخور بانوی جهان هزار سال نوروز و مهرگان
که تقطیع آن چنین است:
بـ خور با نو ی جـ ـهان
– – – – – – –

که در وزن هفت هجایی است و اگر در لخت دوم کلمه ی «سال» را که گویا زاید است برداریم آن نیز هفت هجایی می شود.
هـ زار ن رو زو مهر گان
U – U – – – –

شعر یزیدبن مفرغ



یزید از تازیان بود و با معاویه و پسر او یزید همعصر بود است، او عبیدالله زیاد را هجو گفت و به علت همنشینی با روستاییان اهواز، برخی از سرودهایش به فارسی است و آن این است:

آ بست و نبیذ است
و عصارات زبیب است
و سمیه رو سپیذ است

که در وزن هشت هجایی است تقطیع نخستین لخت آن چنین است:
آ بـس ت ن بی ذس ت
– – U – – U U

ء ـصا را ت ز بیـ بس ت
U – – U U – – U
س می یه رو سـ پی ذ س ت

U– – – U – – U

هجو اسدبن عبدالله


طبری می نویسد، اسدبن عبدالله در سنه ی 106 هجری از سوی خالد که فرمانروای عراق بود به حکومت خراسان نامزد شد در سال 108 به سوی ختلان رفت و با «سبل» نام امیر ختلان و با خاقان ترک برابر شد، شکست خورد و به بلخ باز آمد. مردم خراسان او را «زاغ» لقب دادند و هجو کردند و کودکان؛ آن هجا را می خواندند و آن این است؛

ازختلان آمذیه برو تباه آمذیه
آوار باز آمذیه بیدل فراز آمذیه

که معنی آن چنین است:

ازختلان آمده است، به رو تباه آمده است، آواره بازآمد است، بیدل فراز آمده است.

این قطعه هشت هجایی است و به سبک اشعار دوره ی ساسانی سروده شده است.
تقطیع نخستین بیت آن چنین است:
از خ تلان آ مذی 0 بـ رو تباه آ مذی ه
– U – U – –U U U – U – – U U – U


شعر طاهر ذوالیمینین

در تاریخ طبری آمده است که طاهر ذوالیمینین که به روزگار مدمون حکومت خراسان یافت از آن پس که نام مأمون را در خراسان از خطبه افکند، شب به خانه رفت و بخفت و بمرد. گویا پیش از خفتن این جمله را از او شنیده بودند، «در مرگ نیز مردی وایذ.» که هشت هجایی است و تقطیع آن چنین است:
در مرگ نیز مردی وایذ
U – U – – – – –


شعر ابوالینبغی عباس بن طرخان



ابن خرداد به در «المسالک و الممالک» به این شاعر که در خدمت آل برمک می زیسته است یک شعر نسبت داده است و آن این است:

سمرقند کندمند بذینت کی افکند
ازشاش ته بهی همیشه ته خهی

که معنی آن این است:

ای سمرقند خراب و ویران ترا بدین روز که افکند
تو از شهر چاچ(تاشکند امروز) بهتری و تو هماره خوب و پسندیده ای

گوئیا ابوالینبغی که شاعری ذواللسانین بوده است، این سخن را در رثای شهر جنگ زده ی سمرقند گفته باشد. تقطیع نخستین بیت آن این است:
سمرقند کندمند ب ذی نت کی افکند
U – – U – U – – – U – –

جمله اشعاری که برشمردیم و پس از اسلام سروده شده است همگی به وزن هجایی است و همین نکته سبب شده است که برخی از شعر شناسان معتقد گردند که «شعر عرب، تکمیل شده ی اشعار هشت هجایی و با قافیه اواخر عهد ساسانی است.( شعر در ایران، از شادروان بهار)» و یا آنکه «شعر عروضی فارسی از دو مبدأ پدید آمده است: یکی از طریق تکامل قطعه های هشت هجایی قافیه دار و تفنن در پیدا کردن وزنهای مشابه که دو بیتی، قطعه، مثنوی و غزل را پدید آورده و دیگر از راه تقلید از عرب که که شاعران توانسته اند قصییده ای بزرگ و طولانی در مدح امیران را پدید آورند» و برخی معتقد شدند که «قواعد وزن شعر فارسی که علم عروض خوانده می شود، یک باره و به تمامی از عربی اقتباس
http://img.tebyan.net/big/1387/12/2321421257716411816491411488616114581214.jpg
شده و تصرفاتی که دانشمندان ایرانی به حسب احتیاج در ان روا داشته اند، در اصول آن تغییری ایجاد نکرده است(وزن شعر فارسی، دکتر خانلری)».
استاد همایی را در این باب عقیدتی دیگر است، ایشان برآنند که «از اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری به بعد فارسی زبانان، عروض عرب را در اشعار خود تقلید کرده اند ولیکن نظر به خصوصیات ممیزه ای که اصل زبان فارسی در مقابل زبان تازی داردو در همه جا با یکدیگر نمی توانند همراه باشند، تمام بحور عرب با اصول و زحافاتی که دارد، در اشعار فارسی نیامده و از این جهت است که اشعار پارسی خاصه فهلویات الحان و اوزان مخصوصه و مجملاً عروض تازه ای در مقابل عروض عرب پیدا کرده است(تاریخ ادبیات ایران نوشته ی استاد همایی)».