PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هانری برگسون



Borna66
09-06-2009, 03:22 PM
هانری برگسون فیلسوف مشهور فرانسوی در ۱۸ اکتبر ۱۸۵۹ دیده به جهان گشود و در ۴ ژانویه سال ۱۹۴۱ در سن ۸۱ سالگی چشم از دنیا فروبست.وی زاده پدری لهستانی و مادری انگلیسی بود.و در ۱۸ سالگی جایزه ای ویژه در ریاضیات را به خاطر حل مسئله ای مطرح شده از سوی پاسکال دریافت نمود.

اما برگسون تحصیلات ریاضی خود را پی نگرفت و بدنبال تحصیلات آکادمیک در رشته های فلسفه و روانشناسی رفت و نخستین اثرش را در سال ۱۸۸۶ با عنوان «انگیزه ناخودآگاه در حالتهای هیپنوتیز» در حالی به رشته تحریر در آورد که اثر معروف زیگموند فروید و بروئر در مورد هیستری(جنون) تا ده سال پس از آن یعنی در سال ۱۸۹۶ منتشر نشد.همین علاقه وافر برگسون به نقش خاطرات ناخود آگاه در قوه شناخت باعث شد وی به سرپرستی انجمن تحقیقات روانی لندن برگزیده شود.

او که پیشتر از این به عضویت موسسه و پژوهشگاه علوم اخلاقی و سیاسی درآمده بود ٬ در سال ۱۹۱۴ عضو پژوهشگاه فرانسه شد و در ۱۹۲۸ توانست جایزه نوبل را تصاحب کند..وی پس از جنگ جهانی اول در امر پیشبرد تفاهم بین المللی فعال بود و همچنین مدتی ریاست کمیته همکاری معنوی را که توسط جامعه ملل بنیاد گذاشته شده بود را بر عهده داشت تا اینکه بیماری و ضعف جسمی باعث شد وی کناره گیری نماید.

کتاب معروف وی یعنی«تحول خلاق» در سال ۱۹۰۷ منتشر شد و وقتی این کتاب پنج سال بعد به زبان انگلیسی منتشر شد برتراند راسل ابراز داشت که برگسون میخواهد ما را به زنبورهایی که قوه شهود دارند تبدیل کند.به اعتقاد راسل نمیتوان برگسون را نمیتوان در هیچ جایی از جمله در تجربه گرایی ٬ واقع گرایی یا ایده آلیسم طبقه بندی کرد.


هانری برگسونوی اثر برجسته اش را در سال ۱۹۳۲ با عنوان«دو سرچشمه اخلاق و دین» منتشر کرد در این کتاب وی دو نوع دین را متصور میشود که یکی را دین سکون یا طبیعی و دیگری را دین حرکت مینامد ٬ و برای هر یک منشا جداگانه ای ذکر میکند:

دین سکون یا طبیعی ؛ وسیله ای که طبیعت برای محافظت هیات اجتماعیه برمی انگیزد ٬در برابر عقل که باعث انفراد ٬تنهایی و جدایی شخص از دیگران است.منشا این دین سه مساله است به این شرح:
۱-در میان موجودات هستی تنها انسان است به مرگ آگاه است و میداند که فناپذیر است و این آگاهی موجب تالم خاطر وی میشود.از طرفی برای زندگی در دنیا شور و نشاط لازم است و عقل انسان را با آگاهی دادن وی از مرگ این نشاط را از وی میگیرد ٬ اما فطرت انسان برای جبران این فقدان نشاط در انسان آخرت را برای انسان متصور میشود و او را به زندگی امیدوار میکند.

۲-چون میزان قدرت اجتماع مخصوصا در ابتدای تشکیل به وجود افراد وابسته است ٬ بنابر این بقای این اشخاص برای اجتماع واجب است ٬ به طوری که نیازمندند این اشخاص را حتی پس از مرگشان موجود و حاضر بدانند و این امر باعث مرده پرستی میشود و باعث میشود خداوندی برای آنها قائل شوند و داستانهایی برای آنها بسازند و به مرور زمان و بقای آن افراد وفات یافته را بنابر اعتقاد خود با وجود یک بدن لطیف متصور شوند که لطافت آن بدن به تدریج باعث اعتقاد به روح میشود.

۳-انسان به واسطه قوه درک و فهم خود و این که میبیند از آینده و سرنوشت خود ناآگاه است متزلزل و نگران میشود؛ پس عقلش به این تمایل پیدا میکند که به غیب توسل جوید و معتقد به وجود خداوندان و اشخاص فوق العاده ای شود که در امور زندگی وی موثرند و عملیات سحر و جادو و امثال آن و حتی خدایان اساطیری در یونان و روم و ایران از همین احساس نگرانی سر منشا میگیرد.

دین حرکت ؛ این نوع دین مبدا عالی دارد و مبداء آن همان دانشی است که در انسان عقل را به وجود می اورد.از آن مایه دانش در انسان قوه اشراقی به ودیعه گذاشته شده است که در عموم ٬ به حال ضعف ٬ ابهام و محو میباشد.ولی ممکن است که قوی شده تا آنجا که شخص متوجه شود آن اصل اصیل در او وجود دارد.به عبارت دیگر اتصال خود به مبداء را در می یابد و آتش عشق در او افروخته میشود ٬ هم نگرانی که از عقل در وجود انسان به وجود آمده مبدل به اطمینان خاطر میگردد و هم باعث میشود انسان به جزئیات توجه ای نکند و به طور کلی به حیات تعلق می گیرد.