PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آشنایی با تکنیک های عجیب و غریب ساخت انیمیشن



Borna66
08-20-2009, 11:26 PM
Pinscreen یا تخته سنجاق
وسایل لازم:

- یک عدد هنرمند که صبر ایوب داشته باشه
- یک عدد تخته سنجاق و ابزارهای مربوطه
- نور، دوربین، فیلمنامه، استوری برد و این بند و بساطها http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

(هنرمندی که انتخاب می کنین باید توجیه بشه که بعد از یه مدت، سرش رو نکوبه به تخته سنجاق. خود کشی هم نکنه. زیادی باید باحوصله باشه... Pinscreen یه تکنیک سخت و طاقت فرسائه)





http://pnu-club.com/imported/2009/08/1383.jpg http://pnu-club.com/imported/2009/08/1384.jpg http://pnu-club.com/imported/2009/08/1385.jpg
عکس سمت راست: تخته سنجاقی که در سال 1972 در NFB استفاده می شد
عکس وسط: Jacques Drouin در حین ساختن Mindscape در 1976
عکس سمت چپ: یک فریم از Mindscape که در 1976 توسط Jacques Drouin ساخته شد




تخته سنجاق:

در روش pinscreen از یه تخته عمودی سفید رنگ (به اسم تخته سنجاق) فریم به فریم عکسبرداری می شه. سایز این تخته معمولا A3 یا بزرگتره. در این تخته به طور منظم سوراخهای نزدیک به هم و ریزی قرار داده شده و از هر سوراخ، یک سوزن فلزی بیرون آمده. این سوزنها به راحتی در جای خود بالا و پایین می رن. سوراخها می تونن بطور منظم زیر هم چیده شده باشند، یا یک ردیف در میون.


http://pnu-club.com/imported/2009/08/642.gif


تصویر بعدی مربوط به تخته سنجاقیه که توسط McLaren معرفی شده بود. با ساختاری که این داره، فشار سوزنها رو راحت تر می شه کنترل کرد. زیر هر سوزن یه استوانه ست که با اون می شه ارتفاع سوزن از تخته سنجاق سفید رنگ رو راحت تر تخمین زد.


http://pnu-club.com/imported/2009/08/643.gif

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
بسته به سایز تخته سنجاق، تعداد سوزنها می تونه بین 80 هزار تا یک میلیون عدد باشن. ارتفاع سوزنها به قدری هست که بشه اونها رو در جای خود در تخته سنجاق فرو کرد، یا بیرون آورد. از پشت تخته سنجاق هم می شه این کارها رو کرد. نوک سوزنها (در هر دو طرف تخته سنجاق) باریکتر از بدنه آنهاست.



روش کار با تخته سنجاق:

ایجاد تصویر در pinscreen بر مبنای سایه سوزنهاست که بر روی سفیدی تخته می افته. با کمک سیاهی ها و سفیدی ها می شه رنگهای خاکستری هم درست کرد. تصویر زیر یه مدل کوچک شده از تخته سنجاقه.


http://pnu-club.com/imported/2009/08/1386.jpg


حالا بذارید از جلو به تخته سنجاق نگاه کنیم. وقتی سوزنها داخل تخته سنجاق باشند، هیچ سایه ای درست نمی کنند و رنگ سفید تخته سنجاق معلوم می شه. اگه یه سوزن رو از پشت فشار بدیم که بیرون بزنه، سایه اش روی تخته سنجاق می افته. هر چی سوزن بالاتر باشه، سایه ای که درست می کنه بلندتره.


http://pnu-club.com/imported/2009/08/1387.jpg


به جای یک سوزن می شه تعداد بیشتری از اونها رو به سمت بیرون فشار داد. در عکس پایین، سوزنها رو تا نصفه بیرون آورده اند. سایه تشکیل شده، ولی مابین اونها سفیدی صفحه هم معلومه. این باعث می شه که به نظر بیاد رنگش خاکستری شده. اگه همه سوزنها تا ته بیرون باشند، سایه ای که درست می شه تا سوزن بعدی امتداد پیدا می کنه و هیچ نوری روی صفحه سفید نمی افته. اون موقع رنگ سیاه شکل می گیره. در پشت صفحه سنجاق، دقیقا رنگها برعکس دیده می شن (عین نگاتیو).


http://pnu-club.com/imported/2009/08/1388.jpg



انیمیشن:

برای متحرک سازی تصاویر بر روی تخته سنجاق، اول باید بوسیله ابزارهایی تمام سوزنها را در دو طرف تخته سنجاق بالا و پایین کرد تا زمانی که به تصویر دلخواه برسیم. بعد یه عکس از تصویر ساخته شده گرفته می شه. بعدش روی تخته سنجاق، با تغییر دادن ارتفاع سوزنها تصویر بعدی رو می سازن و باز عکس می گیرند. کل انیمیشن این تصویرهاییه که به تدریج و پله پله، با کمک تصویر قبلی ساخته می شن.

http://pnu-club.com/imported/2009/08/644.gif


دردسرها:

تعداد بسیار کمی از انیماتورها از این روش برای ساخت انیمیشن استفاده می کنند و تعداد کمی فیلم با این روش ساخته شده. Alexeieff و Parker با این روش 6 فیلم ساخته اند. استودیویی به نام National Film Board در مونترال کانادا توسط Jacques Drouin برای ساختن یکی از فیلمهاش مورد استفاده قرار گرفت. Mindscape نام فیلم اوست که به عنوان یک نمونه تجربی مطرح می شه.

چرا تعداد فیلمهای ساخته شده با پین اسکرین اینقدر کمه و چرا تعداد بسیار کمی از انیماتورها از این تکنیک استفاده کرده اند؟ آیا این روش برای هنرمندان جذابیتی نداره؟؟ یکی از مشکلات به خاطر ساختن فریم هاست. اساسا تکنیک ساده ست و یک سوزن، خیلی کوچک، سبک و ارزونه. ولی بیاید اونو ضرب در میلیون کنید. حالا به یه وسیله بزرگ، سنگین و گران قیمت تبدیل می شه.

مشکل بعدی اینه که کار کردن با تخته سنجاق واقعا آسون نیست. صرف نظر از اینکه سوزنها باید با دست بالا و پایین بشن تا یک تصویر مشخص شکل بگیره، مشکل بزرگتر اینه که واقعا غیر ممکنه یک فریم رو دوباره برای یک سکانس بازسازی کرد. یعنی اگه یه مشکل در یک فریم بوجود بیاد، به راحتی همه کارهایی که برای کل یک سکانس انجام شده، از بین می ره. برای ساخت یک سکانس، باید دقت و تخصص زیادی داشت. چه برسه به اینکه یک فیلم کامل رو بخوایم با استفاده از این تکنیک بسازیم.

حتی در صورتی که هیچ مشکلی در حین کار پیش نیاد، خود انیمیت هم یه مشکل بزرگه. تصور کنید بخوایم یه حیوان رو در یک فضای باز حرکت بدیم. هر دفعه که حیوان حرکت می کنه، اون قسمتی از پس زمینه که دوباره دیده می شه باید با دقت بازسازی بشه. پس انیمیت باید متوقف بشه و زمان صرف کنیم تا بک گراند رو ترمیم کنیم.

یکی از روشهایی که می شه استفاده کرد برای اینکه انیمیت کردن یک کاراکتر رو بپیچونیم اینه که حرکات پیچیده رو کم کنیم و در عوض از حرکات دوربین بیشتر استفاده کنیم. بهتره بیشتر از fade in و fade out استفاده کنیم. در پین اسکرین، برای هم نیم ثانیه می شه حتی از دو تا تصویر استفاده کرد (برای ساخت انیمیشن در حالت عادی باید برای هر نیم ثانیه حداقل 6 تصویر استفاده بشه).



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
Parker و Alexeieff در حال کار با پین اسکرین در National Film Board of Canada در 1973



تاریخچه pinscreen:

در اوایل 1930 یک حکاک روسی به اسم Alexandre Alexeïeff که در فرانسه زندگی می کرد تصمیم گرفت که فیلمساز بشه. چون می خواست نسبت به زیبایی شناختی و هنر خط و سایه ها در حکاکی وفادار بمونه یک وسیله جدید اختراع می کنه به اسم: pinscreen (عکس قبلی).

در 1933 Alexeïeff با کمک شریکش Claire Parker، فیلم Night on Bald Mountain رو ساخت. در 1943 به شمال آمریکا مهاجرت کردند و فیلم En passant را برای NFB ساختند. در آنجا Norman McLaren کارهای اونها رو تحسین می کرد.

انیماتورهای NFB به پین اسکرین علاقه مند شدند و در 1968 موسیقیدانی به اسم Maurice Blackburn که یکی از دوستان McLaren بود، یک فیلم تجربی به نام Ciné-crime ساخت و در آن از پین اسکرین استفاده کرد. او در کنار موسیقی پیچیده این فیلم، مدل کوچکی از این دستگاه رو بکار برد.

در 1972 Alexeïeff و Parker دوباره به NFB دعوت شدند. در آن زمان NFB یک تخته سنجاق بزرگ درست کرده بودند و دو هنرمند برای آموزش گروههایی از فیلمسازان ورک شاپهایی ترتیب دادند.

ولی مشکلی وجود داشت. زمان زیادی تصور می شد که روش pinscreen بعد از سازندگانش از بین می ره. ولی بعد، Jacques Drouin تصمیم گرفت که ازش برای ساختن فیلمهاش استفاده کنه. در 1974 فیلم Trois exercices sur l'écran d'épingles d'Alexeïeff را ساخت. دو سال بعد، او از زیر سایه سنگین Alexeïeff بیرون رفت و روش خودش رو در فیلم Mindscape بکار گرفت. بعد از موفقیت Mindscape، او با رنگ کردن تصاویر با استفاده از نورهای رنگی، ابتکار جدیدی به خرج داد و از این روش در 1986 در فیلم Nightangel استفاده کرد. این فیلم تلفیق دو تکنیک با همه. عروسکها داستان رو بازی می کنند و همزمان پس زمینه به صورت پین اسکرین عوض می شه. Drouin از این روش در سه فیلم بعدی اش هم استفاده کرد:

Ex-child (1994), A Hunting Lesson (2001) and Imprints (2004)



http://pnu-club.com/imported/2009/08/1389.jpg http://pnu-club.com/imported/2009/08/1390.jpg

عکس سمت راست: Jacques Drouin در حال ساخت فیلم Imprints در 2004
عکس سمت چپ: یک فریم از Imprints که در 2004 توسط Jacques Drouin ساخته شد


تصاویر زیر از فیلم Palavras de Pessoa هستند که توسط J. Xavier و P.F ساخته شده اند.


http://pnu-club.com/imported/2009/08/645.gif

http://pnu-club.com/imported/2009/08/646.gif


دیدن یک فیلم 40 ثانیه ای از نحوه عمل کردن تخته سنجاق در اینجا (http://www.youtube.com/watch?v=tWc7Q_FCG8c&feature=related).
انیمیشن le nez که Parker و Alexeieff با روش پین اسکرین ساخته بودند. 5 دقیقه در اینجا (http://www.youtube.com/watch?v=7p9p0x4c8Yc).

Borna66
08-20-2009, 11:27 PM
تکنیک های انیمیشن روی شیشه
یکی دیگر از تکنیک های مشکل در انیمیشن، رنگ روغن روی شیشه ست. کارگردانی مثل الکساندر پتروف از این تکنیک به زیبایی ترین شکل ممکن استفاده می کنه. در این روش، اولین نما از انیمیشن روی شیشه نقاشی می شه. بعد، از آن عکس می گیرند و اونو یه کم تغییرش می دن و دوباره عکس می گیرند و همینطور هر فریم از نقاشی رو یه کم تغییر می دن تا یک پلان تموم بشه.
http://pnu-club.com/majidonline/smiley_new/majidonline_painting.gif
رنگ روغن روی شیشه تکنیک سختیه و نیاز به تخصص و صبر و حوصله زیادی داره. این هم از اون تکنیکهائیه که اگه یه فریمش خراب بشه، کل پلان باید از اول ساخته بشه.

..........





تکنیک های انیمیشن: نقاشی روی شیشه


تكنيك نقاشي روي شيشه، خواه با رنگ و روغن و پاستل باشد خواه با شن و ماسه و ذغال، جزو تكنيكهاي كار مستقيم زير دوربين بشمار مي آيد و اصطلاحاً به آن انيميشن تجربي يا آلترناتيو گفته مي شود. اكثر انيماتورهايي كه با اين شيوه كار مي كنند، بيشتر كارشان به صورت سولو يا انفراديست تا اينكه با يك تيم كامل و در استوديويي مجهز كار كنند و از اينروست كه اين سبك جزو سبكهاي مشكل انيميشن بشمار مي آيد كه كار با آن حوصله و علاقه فراواني مي طلبد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

سبك نقاشي بر روي شيشه اكثراً با بكارگيري يك نوع ماده مرطوب و تر انجام مي گيرد. رنگ روغن يكي از پركاربردترين مواد در اين رشته است زيرا كه روند خشك شدن آن بسيار كند بوده و به هنرمند اين اجازه را مي دهد كه چندين روز با آن كار كند. مي توان از روغن كتان براي نازكتر كردن لايه هاي رنگ روغن استفاده كرد و براي پاك كردن قسمتهاي مختلف شيشه از تربانتين استفاده كرد. از رنگهاي آبي چون گواش نيز بعضاً استفاده مي شود كه تركيب آن با گليسيرين موجب مي شود تا سرعت خشك شدن باز هم كمتر شود. البته اين تكنيك مختص مواد مرطوب نيست و مي توان از مواد خشكي چون شن و ماسه نرم، ماركر وايت بورد، ذغال يا پاستل نيز استفاده كرد.

اين تكنيك ويژگي و غناي خاصي به انيميشن مي بخشد كه بخشي از آن بخاطر گرافيك خاص و متمايز اين سبك است و بخشي ديگر ناشي از احساس شخصي انيماتور است كه شخصاً و بدون هيچ وسيله جانبي مانند كامپيوتر باعث حركت تصاوير مي شود. در حقيقت نوعي پيوند حسي و شخصي را مي توان در تك تك فريم ها ديد. در اين تكنيك تصاوير مجزا از هم وجود ندارند كه پشت سر هم قرار بگيرند و حس حركت را ايجاد كنند؛ بلكه هنرمند صفحه اي را جلوي خود دارد كه نقاشي روي آن را كم كم و فريم به فريم تغيير مي دهد. در حقيقت شيشه اي كه روي آن نقاشي صورت مي گيرد حاوي تازيخچه شكل گيري يك تصوير، تغيير آن و در نهايت حركت آن است يا بعبارتي ديگر مراحل پيشرفت ايده خلاق هنرمند را روي يك تصوير واحد نشان مي دهد كه اين خود يكي از ويژگيهاي خاص اين سبك است.

صفحه اي كه روي آن نقاشي مي شود مستقيماً زير دوربيني قرار دارد كه فريم به فريم از آن فيلمبرداري مي كند. بدين صورت كه تصوير قبلي با تصوير فعلي تركيب مي شود و سپس اين تصوير در تصوير بعدي در هم مي آميزد و حالتي روان و سيال به انيميشن مي دهد، حالتي مثل يك دگرديسي يا مسخ تصويري. كاراكترهاي اين نوع انيميشن براي حركت از جايي به جاي ديگر راه نمي روند بلكه بصورت لكه لكه حل شده و در زمينه لوكيشن جديد دوباره شكل مي گيرند.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
در اينجا چندين لايه صفحه شيشه اي تعبيه شده كه اين امكان را به انيماتور مي دهد تا يك لايه را بدون تغيير لايه هاي ديگر دست كاري كند.


هر فريمي كه ايجاد مي شود ناگزير فريم قبلي را از بين مي برد. در اين تكنيك هيچ راه برگشتي وجود ندارد! اگر انيماتور بدون تمرين قبلي روي كاغذ، شروع به نقاشي روي شيشه بكند ناگزير بايد با اشكالات بوجود آمده بسازد و آنها را ناديده بگيرد مگر اينكه بخواهد بعداً با كامپيوتر تصاوير را اصلاح يا روتوش كند. كاري كه اغلب انيماتورهاي اين سبك از آن اجتناب مي ورزند زيرا كه باور دارند حس طبيعي كار از بين ميرود.

كارولين ليف، يكي از بزرگان اين سبك، با استفاده از اين تكنيك داستان فيلمش را به شيوه بديعي بيان مي كند. براي مثال در فيلم معروفش، "The Street "، نقاشي روي شيشه روايت داستان را بگونه اي پيش مي برد كه دوربين از زاويه ديد بيننده داستان را بصورتي كاملاً سيال روايت مي كند. به اين ترتيب كه هر صحنه به آرامي تبديل به صحنه بعدي مي شود. شايد بهتر است بگوييم صحنه بعدي كم كم از دل صحنه فعلي بيرون مي آيد و با آن درمي آميزد. نتيجه كار فيلميست يكپارچه در مورد دوران كودكي يك مرد يهودي كه حوادث پيرامون مرگ مادربزرگش را تعريف مي كند.

چيزي كه در اين سبك جالب است اينست كه پس از پايان هر پلان، فقط يك نقاشي باقي مي ماند كه آنهم صحنه آخر آن است!




پيشگامان اين تكنيك چه مي گويند؟


كارولين ليف:

كارولين ليف (Caroline Leaf ) انيماور برجسته ايست كه اغلب از او بعنوان پيشگام نقاشي روي شيشه با ماسه ياد مي شود. از برجسته ترين فيلمهاي او مي توان به The Street در سال 1976 و فيلم The Owl Who Married a Goose: An Eskimo Legend در سال 1974 اشاره كرد. او در اين باره مي گويد:

" وقتي كه به تكنيكهاي مختلفي كه در فيلمهايم بكار برده ام نگاه مي كنم بلافاصله فيلمهايي كه روي شيشه نقاشي شده اند را متمايز از بقيه مي بينم. معمولاً انيماتورها طرحهاي زيادي روي كاغذ يا كامپيوتر مي كشند و سپس از آنها فيلمبرداري مي كنند تا تبديل به يك انيميشن شود. ولي در سبك نقاشي روي شيشه كار بطور مستقيم زير دوربين انجام مي شود و هر تصويري كه ايجاد مي شود پس از فيلمبرداري از بين مي رود تا جايش را به فريم بعدي بدهد. وقتي فيلمبرداري يك سكانس تمام مي شود چيزي باقي نمي ماند جز خود فيلم. امكان هيچگونه برگشت و اصلاحي وجود ندارد. من اين تكنيك را "عملكرد يكباره" مي نامم كه گرچه ساخت آن حوصله و اعصاب زيادي مي خواهد ولي نتيجه كار انيميشني زنده، باطراوت و آميخته با احساسات و عواطف هنرمند است كه تجربه ايست بي نظير.

در اين سبك معمولاً مواد بكار رفته چه شن باشد و چه رنگ روغن، بصورت واضح قابل رويت است و اين آگاهي مخاطب از اين مسئله كه شن يا رنگ روغن بيجان تحت تاثير تخيلات و ايده هاي هنرمند خلاقش جان گرفته و حركت مي كند، باعث مي شود كه اين سبك جزو تحسين شده ترين سبكهاي انيميشن بشمار آيد."


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
The Street (1976) By Caroline Leaf



الكساندر پتروف:

الكساندر پتروف (Alexander Petrov ) را مي توان به جرات صاحب سبكترين انيماتور در عرصه نقاشي روي شيشه با رنگ روغن دانست. او دوبار براي فيلمهاي "گاو" در سال 1989 و "عشق من (http://forum.majidonline.com/showpost.php?p=781451&postcount=28)" در سال 2006 نامزد اسكار و بخاطر فيلم تحسين شده "پيرمرد و دريا" در سال 1999 كه با دوربين IMAX فيلمبرداري شده بود، برنده اسكار شد. او مي گويد:

"من وقتي فيلمي را مي سازم و مشغول نقاشي يك تصوير هستم همه انرژي و احساساتم را رها مي كنم تا به رنگها منتقل شود. گر چه در يك انيميشن من بدنبال بيان يك ايده ام ولي در عين حال هميشه تلاش مي كنم تا هارموني زندگي را نيز در آن بيابم و اين هارموني را در طول پروسه فيلمبرداري در اشتباهها و موفقيتهايم مي يابم. فريم به فريم سعي مي كنم تا زيبايي، احساس و طراوت را در تصاويرم بازتاب دهم."


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
The Old Man And The Sea (1999) By Alexander Petrov



الي نويز:

الي نويز (Eli Noyes ) كه فيلمهايي چون Fable of He and She و همچنين Sandman را در كارنامه خود دارد در سبك نقاشي روي شيشه با ماسه فعال است. او نيز اين چنين مي گويد:

"مهمترين مسئله اي كه در ساخت فيلم برايم مطرح است اينست كه بگذارم مواد نقاشي (ماسه) با من سخن بگويند و مرا به سمتي بكشند تا حسي زيبايي شناختي از دل آن بيرون بكشم. وقتي شما ماسه را با دست بهم بزنيد شكلي ايجاد مي شود. اگر در مقابل اين شكل في البداهه حالت دفاعي نگيريد، اكثر اوقات تبديل به يك ايده ناب مي شود. اين فلسفه بزرگترين راز موفقيت در اين سبك است. تجربه كنيد و باز تجربه كنيد تا به طرح دلخواهتان برسيد."


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
الي نويز در حال ساخت فيلم Fable of He and She



ويليام كنتريج:

ويليام كنتريج (William Kentridge ) استاد انيميشن روي شيشه با ذغال است. او كه خالق فيلمي چون Felix in Exile است، مي گويد:

"من فيلمهايم را با اصلاحات جزيي هر فريم نسبت به فريم ديگر مي سازم. بخشهايي از طرح ذغالي را پاك مي كنم و سپس بخشهايي را دوباره نقاشي مي كنم. تكنيك كار با ذغال به فيلم حالتي لطيف و فرار مي دهد كه بخش عمده اي از آن در اثر ردهاي كمرنگ طرحهاي پاك شده قبليست. اين حالت تصاويري را ايجاد مي كند كه در مخاطب خود حسي ايجاد مي كند كه شبيه انسانيست كه دايماً در ذهن خود بدنبال خاطرات و تصاوير قبلي زندگيش است."


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
Felix in Exile (1994) By William Kentridge



ان شنفيلد:

ان شنفيلد (Ann Shenfield ) يكي ديگر از انيماتورهايي ست كه با نقاشي روي شيشه كار مي كند. او كه اغلب از پاستل و جوهر استفاده مي كند فيلمهايي چون La Lune در سال 1987 و About Face در سال 1987 را ساخته است. وي مي گويد:

"من از حس قابل لمس بودن اين تكنيك لذت مي برم. قبلاً يك حس غيرقابل پيش بيني بودن نسبت به انيميشن داشتم؛ اينكه نمي دانستم يك انيميشن غير از تصاوير تخيلي چه چيز ديگري مي تواند باشد.

كار كردن با اين سبك بسيار لذتبخش و در عين حال طاقت فرساست ... حتي در برخي موارد وقتي اوضاع خوب پيش نرود به تنيجه اي اسفبار و غيرقابل بخشش مي انجامد: از بين رفتن كل كار."


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
About Face (1987) By Ann Shenfield




نورپردازي در نقاشي روي شيشه:

در نقاشي روي شيشه با ماسه يا رنگ روغن، نورپردازي هم از بالاي صفحه شيشه اي امكان پذير است و هم از پايين آن. ولي معمولاً اينگونه است كه نورپردازي ماسه از پايين صفحه انجام مي پذيرد طوريكه اندازه هاي مختلف دانه اي ماسه و فاصله دوربين از سطح شيشه، بر بافت و ويژگي تصوير تاثيرگذار است. مي توان از نمك يا شكر هم بجاي ماسه استفاده كرد و از آنجا كه بلورهاي نمك يا شكر يكدست تر از دانه هاي ماسه اند نتيجه كار معمولاً يكپارچه تر است.

وقتي نورپردازي از پشت صفحه صورت مي گيرد، ضخامتهاي مختلف لايه هاي ماسه يا رنگ روغن، حالتها و حسهاي مختلفي را ايجاد مي كند كه اين ضخامت را مي توان بوسيله انگشت يا قلم مو تغيير داد. قدرت گرافيكي نورپردازي از پشت بستگي به نحوه طراحي كاراكترها و اشيا دارد؛ براي دستيابي به تصويري زيباتر بايد كنتراست بين كاراكترها و اشياء مختلف بالا باشد. همه چيز يا سفيد سفيد است يا سياه سياه. با استفاده از اين نوع كنتراست تصاوير مختلف داراي لبه ها و مرزهاي مشخصي مي شوند و اين امكان را به هنرمند مي دهد تا روي تصاوير تسلط كامل داشته و به آساني آنها را تغيير دهد. يك شي سياه روي زمينه اي سفيد مي تواند تبديل به پرنده اي سفيد روي دشتي سياه شود كه مي تواند كلاغ، سمبل مرگ و يا حتي يك كبوتر باشد!

جوهرها و مركب هاي آبي و يا رنگهاي تمپورا وقتي در معرض تابش نور از پشت قرار مي گيرند بيشتر حالت روشنايي پيدا مي كنند تا اينكه نور را بازتاب دهند. اما استفاده از رنگهايي كه قابليت انحلال در آب را دارند، مشكلاتي به همراه دارد. اين نوع رنگها در زير نور داغ پروكتورها و دوربين بسرعت خشك مي شوند. براي اينكه بتوانيم تصاوير را تغيير دهيم ناگزير بايد از مواد مرطوب كننده اي چون Color-Flex استفاده كنيم.

اين مشكل در رنگ روغن وجود ندارد و به آساني مي توانيم آن را با روغن كتان دستكاري كنيم. از آنجا كه رنگ روغن حالتي مات و كدر دارد، نورپردازي از بالا در اين مورد بهتر جواب مي دهد و انيماتور مي تواند با استفاده از ضخامتهاي مختلف رنگ روغن و زاويه هاي نور مختلف به تصاوير حالتي سه بعدي بدهد.




نقاشي با ماسه:

اما هنري نيز وجود دارد كه نمي توان آن را انيميشن ناميد. هنرمند در اين هنر بصورت زنده جلوي تماشاگران يا دوربين، روي شيشه با ماسه نقاشي كرده و تصاوير را تبديل به هم مي كند. بزرگترين هنرمند اين سبك هنرمند مجارستاني Ferenc Cako بحساب مي آيد هر چند از اسمهاي بزرگي چون Ilana Yahav يا David Myriam نيز نمي توان گذشت.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
Ferenc Cako




ايمني كار:

وقتي با رنگهايي كار مي كنيد كه احتياج به تينر داريد بايد اطمينان حاصل كنيد كه محيط كارتان كاملاً تهويه شده باشد. كار با پاستل در يك محيط بسته ذرات فراواني را در هوا پراكنده مي كند كه براي فيلتر كردن آن بايد از ماسكهاي دهان و بيني استفاده كنيم. اگر با ماسه كار مي كنيد بايد حواستان به دوربين، پايه آن و ديگر ابزار حساس كاري باشد تا آسيب نبينند.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
اين هم صحنه بوجود آمده بعد از كار روي يك سكانس!



دنياي خارج از كامپيوتر:

ما در دنياي بزرگي از تغييرات سريع، مداوم و بعضاً غير قابل مشاهده زندگي مي كنيم؛ اين دنيا قوانين پيچيده خاص خود را دارد. كامپيوتر نمونه اي كوچك از دنياست كه بدست بشر ساخته شده است. اين ابزار شگفت انگيز امكانات بيشماري را در اختيار ما قرا داده است. يكي از اين امكانات ديجيتاليزه كردن تصاوير است كه در آن تصويري كه با دست انسان خلق شده تبديل به تصويري ديجيتالي شده كه مجموعه ايست از پيكسلهاي فراوان. روي اين تصاوير ديجيتالي هر تغييري قابل اعمال است.

تكنيك نقاشي روي شيشه مي تواند قسمتي از يك انيميشن ديجيتالي، يك ويدئو گيم، وبسايت و يا حتي يك آگهي تجاري باشد. تركيب اين تصاوير با تصاوير ديجيتال كامپيوتري مسئله ايست كه چالشها و بحثهاي فراواني را بين هنرمندان برانگيخته است. گروهي معتقدند كه كامپيوتر حس و ارزش كار را پايين مي آورد و گروهي ديگر بر اين باورند كه بايد از همه امكانات بايد به نحو احسن استفاده كرد.

نتيجه اين بحثها هر چه كه باشد يك مسئله واضح و مبرهن است: انيميشن نه تنها زنده است بلكه روز بروز در حال پيشرفت نبز هست!


منبع: انیمک (http://www.animak.ir/articles/paint-on-glass/paint-on-glass.html)