PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقش بازان در ايران



donya88
08-13-2009, 03:13 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/08/508.jpg
كبوتربازي نخستين راهي بود كه بشر براي رشد وپرورش كبوتر به منظور رسانيدن پيام از نقطه به نقطه ديگرانتخاب كرد. اولين كبوتربازها كساني بودند كه در مسابقات المپيك از 776 قبل از ميلاد تا 394 بعد از ميلاد شركت كردند. اولين مسابقات دور پرواز كبوتر از كاخ كريستال در جنوب لندن در سال 1871 شروع شد. ونخستين پرواز طولاني( 800 كيلومتر) كه بوسيله كبوتر پيموده شد در تاريخ 20 زوئن 1890 بود كه كبوتري بنام موتور متعلق به اقاي بو ئيتنر از تورسو واقع در اسكاتلند پرواز داده شد و مسافت 801 كيلومتر راه راباسرعت 80 كيلومتر در ساعت پيموده و به اشيانه خودبازگشت.

در ايران
كبوتربازان درايران به نامهاي عشق باز و نقش باز خوانده مي شوند .از عشق بازان معروف كه در تهران وشهرستا نها داراي كبوتران بلند پروازوزياد بپر بوده اند واينك فوت كرده اند اشخا ص زير هستند :
مرحوم رحما ن خان . وي ازفرط علاقه به كبوتر سرمايه خود را كه نسبتا قابل ملا حظه بود دراين راه خرج كرد ودر اواخر عمر تنها سرمايه اش كبوتران عالي بوده است وكبوتران معروف او بنام سينه طلائي – سرور – پوزه باريك و سفيد بوده است .
اكبر خان معروف به پا مناري
رحيم امام بخش معروف به ميرزا رحيم رنگساز
شاهزاده حبيب ا.. ميرزا ركني
سرتيپ علي اكبرخان سياه پوش .
سرهنگ وقار .
حاجي سله دار.
اكبر خان قجر.
پهلوان اكبركاشي .
ابوالقا سم معروف به لحا ف دوز .
اسد ا..باغبان .
شعبا ن قمي .
مشهد رجب معروف به رجب تنبل .
بهتر است اين موضوع را ازنوشته ي شادروان دوستعلي خان معيرالمما لك درباره علا قه خود به كبوتر بازي كه درواقع تاريخچه ان در زمان ناصرالدين شاه است استفاده كنيم كه چنين مرقوم داشته اند :

" پدرم دوستمحمد خان از كودكي به كبو تر عشق فراوان داشت ودرزمان حيات پدرش دوستعلي خان معيرالمما لك ( وفات در 1290 قمري ) بيش از هزار كبوتر گرد اورده بود . بعدازپدر نيز پيوسته داراي كبوتر بسيار و لانه و كبوتر بان متعدد بوده چند تن از كبوتربازان معروف ان زمان از قبيل شاهزاده حاج نصرا..ميرزا- ميرزااقا سلطان و حاج قربان اغلب نزد پدرم مي امدند و هربار برايش تحفه هاي تازه مي اوردند.
حاج قربان از نقش بازان بنام بود و كبوتران اوراكسي نداشت . وي پيري لاغروبلند بالا بود ريش سپيدودرازش راحنا مي بست وكلاهي پوستي درازتر از ريشش برسر مي نهاد. اغلب اوقات كه پدرم سرگرم رسيدگي به كبوترهايش بود اوسرمي رسيد ودست در جيبهاي فراخ جامه ي بلندش برده از هريك چند كبوتر ممتاز بيرون مي اورد و پس از بيان خصوصياتي ميان كبوترها رهايشان مي كرد.
درسال 1306 قمري كه پدرم به اروپا رفت در بازگست ششصد كبوتر از شصت نوع ازجمله نا مه بر باخودبه ايران اورد. جلوداري داشتيم به نام علي سياه كه دركبوتر شناسي خبره بود.اوبراي بدست اوردن كبوتر هاي زيبا مداوم به شهرها مسافرت مي كرد وهربار با چندقفس كبوتر نخبه باز مي گشت . پدرم بر روي هم پنج هزار كبوتر داشت .
شجاع السلطنه پسر محمدباقرخان امير نظام داماد اتابك نيز از نخستين كبوتربازان نا مي بود و بيش از دو هزار كبوتر داشت . من از ده سالگي به كبوتر رغبت بهم رسانيدم و اولين بار به دستور دائيم شاهزاده جهانگير ميرزا درباغ فردوس برايم لانه كوچكي ساختند و دو كبوتر از پدرم گرفته ودران انداختم از ان پس در حلقه عشق بازان درامدم و تعداد كبوترانم به دو هزاررسيد.
هر جمعه در منزل يكي از كبوتربازان ازناهار گرد مي امديم و به تماشاي كبوتران وهنر نمائي انها وسخنان مناسب روزرا به خوشي مي گذرانديم . يكي از روزها كه در منزل استاد بهار بوديم او چكامهابداري راكه درباره كبوتر سروده بود درمقابل لانه هايش با سبك مخصوص خود واشاره به كبوترها ولانه انهاوهوا براي حضار خواند وبر لطف محفل وحال عشق بازان دو چندان افزود.
كبوتر بازان معروف ازطبقات ديگر نيز در اين روزها حضورداشتند كه مرشد انها مردي بود بنام علي حاج حسن اقا در عمرم كسي را به واردي و تمام عياري اودر فن كبوتر بازي نديدم او به تمام معني دلداده ديوانه و خبره بود. چند خانه ودكان را كه از پدرش به ارث برده بود بر سر كبوتر بازي گذاشت . وي تمام وقت خود را به معاشقه بازي با كبوترانش مي گذرانيد و مي گفت " جان خود را در تن كبوترهايم مي يابم شب به فكرانها چشم برهم مي گذارم وروز به اميد انها ديده مي گشايم..." سرانجام در تابستان 1320 شمسي روي بام خانه در كنار كبوترانش جان سپرد.
اكنون مرا باانكه هشتاد وچند سال از عمر مي گذرد هنوز ميل روزهاي نخست دردل باقيست و نزديك به دويست كبئتر دارم . هرروز ساعتي چند بدانها مي پردازم وسيگاركشان زماني درانها خيره مي نگرم . نقش هاي محو شده گذشته را درنقش و نگار دل انگيز پرهايشان تماشا مي كنم و روزگاران بي خبري را درعالم خيال باز مي يابم . از ناله عاشقانه كبوتران نغمه هاي دلنواز بهشت جواني را در دوزخ پيري و ناتواني بگوش جان مي شنوم وبر گذشته و گذشتگان درو د مي فرستم . "" پايان



( نمي دانم چرا با نوشتن اين پست يادم به زندگي شهريار افتاد )