Borna66
08-02-2009, 12:46 AM
http://persian.kargah.com/archives/images/00149.jpg
بهتر دیدم برای اولین مطلب از یکی از طراحان تاثیر گذار لهستانی صحبت بشه
هنريك توماشفسكي Henryk Tomaszewski در سال 1914 در ورشو به دنيا آمد و در تاريخ 11 سپتامبر 2005 از دنيا رفت. او در آكادمي هنرهاي زيباي ورشو به تحصيل نقاشي پرداخت و بعدا ( از سال 1952 تا 1985) در همانجا به تدريس مشغول شد.
او از اعضای اتحاديه بينالمللي گرافيك (Aliance Graphique International (AGI بود. توماشفسكي که از نخبگان هنر گرافیک به شمار میآمد عنوان افتخاری طراح برگزيده صنعتی را نيز از انجمن سلطنتي هنرها در لندن دريافت كرد.
مهمترين جوايز دریافتی او عبارت بودند از:
جايزه نخست دوسالانه بينالمللي هنرها، سائوپولو، 1963؛
مدال نقره دوسالانه بينالمللي پوستر، ورشو، 1996؛ مدال طلا 1970؛ مدالهاي طلا و نقره 1988؛ مدال برنز 1994؛
دوسالانه بينالمللي پوستر لهستان، مدال طلاي كاتووايس 1967؛ مدال نقره 1975؛
جايزه بزرگ دوسالانه پوستر لاهتي در سالهاي 1979 1987 و 1989 و جايزه نخست 1979
سه سالانه بينالمللي پوستر تايوما، مدال برنز 1991؛ مدال نقره 1994 و جايزه عالي ايكوگرادا 1986.
دو مقالهای که میخوانید طی چد ماه اخیر و پس از مرگ وی دربارهاش منتشر شدهاند. نخستین مقاله يك هفته پس از مرگ استاد، به قلم يكي از شاگردان وی به نام آندري كليموفسكی در «گاردين» به چاپ رسيد و نوشتهی دوم از آندرهآ ماركز سازنده فيلمهاي مستند هنري است كه در تاريخ 18 آوريل 2006 در مجله طراحی به چاپ رسيده است.
http://persian.kargah.com/archives/images/00150.gif
هنريك توماشفسكي طراح پوستر آزادانديشي از ورشو كه بر يك نسل تاثير گذاشته است.
The free-thinking poster designer from Warsaw who influenced a generation
Andrzej Klimowski
The Guardian
اگرچه توماشفسكي 91 سال زندگي كرد، اما به طور جاودانهای جوان به نظر میرسيد و هرچند به عنوان نقاش از آكادمي هنرهاي زيبا بيرون آمد، اما بزرگترين موقعيتهايش را از طراحي پوستر به دست آورد.
آثارش در تمامي دنيا شناخته شده و خودش نيز معلمی همهجانبه بود و هست .
علیرغم فشارهای ايدئولوژيكي و شرايط كمونيستها پس از جنگ در لهستان، هنر پوستر توانست جولانگاه ايدهآلي براي هنرمند آزادانديشي چون توماشفسكي باشد. پس از اين كه رآليسم اجتماعي نتوانست در كشور پا بگيرد، موقعيتهايی براي گرافيستها ايجاد شد تا پوسترهايی براي تهيهكنندگان فيلم و بعدها برای كارگردانهای تئاتر طراحي كنند.
مردمي كه فقر فرهنگي داشتند، به سرعت جذب جماعت سينماگر شدند و سالنهاي تئاتر و سينما مملو از تماشاگراني كنجكاو شده بود و پوسترها به عنوان ابزارهاي فرهنگي براي تبادل اطلاعات عمل ميكردند. آنها ضمن اعلام وقايع فرهنگی، اغلب اعتبار هنری آن وقایع را منعكس ميكردند و گاه محتواي آنها را با استهزايي ظريف به نقد میکشیدند.
http://persian.kargah.com/archives/images/00151.jpg
طراحیهایی غني از استعاره و نمادگرايي و فارغ از محاسبات تجاری
طراحان ، فارغ از محاسبات تجاري آزادانه فرم را تجربه ميكردند. تصاوير آنها غني از استعاره و نمادگرايي بود و در بسياري از كارها تهرنگی قوي از سوررآليسم احساس ميشد.
در اين ميان پوسترهاي توماشفسكي جذاب و در عين حال تحريككننده بودند. ساختار فرمگرايانه آنها معمولا صريح بود اما با نوعي مهارت و تردستي اجرا شده بودند. تركيببندیها به گونهاي بودند كه محتواي اصلي را عيان ميكردند و هميشه يك پيام صريح با خود داشتند. اين رويكرد مينيماليستی به طراحي، در جذب عده زيادی از مخاطبان شكست نميخورد.
توماشفسكي در ورشو و در خانواده موسيقيدانی به دنيا آمد كه تاحدودی از پسرشان به عنوان ويولونيست بااستعدادی كه به جاي اين كه به كنسرواتوار موسيقي برود خود را وقف مطالعهی هنر كرده بود، مايوس شده بودند.
توماشفسكی بعد از روز دلسردكنندهای كه در دپارتمان آكادمي گرافيك داشت، طرحهايش را زير بغل زد و آنجا را به قصد دپارتمان نقاشی ترك كرد. همانجا كه بعدها از آن فارغالتحصيل شد. وي به سرعت خود را به عنوان هنرمندی پويا با شوخطبعي هجوآميز شناساند و آثارش در مجلات و روزنامهها به چاپ رسيد.
سختي سالهاي جنگ به او آموخته بود كه با حداقل ابزار و مفاهيم ساده كار كند: يك قلمموي ساده، يك مداد و يك قيچي براي او كافي بود و بقيه كار را به تخيل و تجسماش واگذار ميكرد. پس از جنگ محدوده كارش گسترش يافت. كتابها را تصويرسازي ميكرد، صحنههاي تئاتر را طراحي ميكرد و بيش از همه به طراحي پوستر ميپرداخت.در سال 1952، آكادمي پست تدريس طراحي پوستر را به وي پيشنهاد كرد.
توماشفسكي خود را درگير سياست نكرد و برخلاف بسياري از استادان آكادمي هيچگاه عضو حزب نشد. در سال 1968 در خلال شورشهاي دانشجويی در كنار دانشجويان ماند و تنها شهرت و اعتبار چشمگير و محبوبيتاش از او محافظت كرد.
http://persian.kargah.com/archives/images/00152.jpg
خشكي و سرسختي نظام بوروكراسي كمونيستي او را تحريك ميكرد. در 1983 بعداز سركوب «همبستگی»، وقتي كه حكومت نظامي محدوديتها و ممنوعيتهاي جدي را به مردم تحميل كرد و از جمله استفاده از علامت پيروزی بود، توماشفسكي با پوستري كه در آن يك پاي بزرگ سبز با يك علامت پيروزي به بيننده سلام ميكند، به سانسور دهنكجي كرد.
خيابانهاي ورشو به مثابه زمين بازي براي توماشفسكي بود و اغلب شهروندان در حال عبور را شگفتزده و شوكه ميكرد. استفاده و تاکید او بر رنگها، حسي از زندگي و خوشبيني به مناظر شهري تزريق ميكرد كه سالهاي سال بر اثر ويرانيهاي ناشي از جنگ و محدوديتهاي نظام كمونيستي، خاكستری، بيروح و كسالتآور بودند.
يكي از روزنامههاي ورشو در يك سري مسابقات ماهيانه از خوانندگان خود دعوت كرده بود كه به پوستر محبوبشان راي دهند و هر پوستر جديدي كه از استوديوي توماشفسكی بيرون ميآمد، به طرز اجتنابناپذيري جايزه اين رقابت مردمي را از آن خود ميكرد. جوايز معتبر بينالمللي هم به دنبال آن آمدند. مثل جايزه اول دوسالانه سائوپولو و مدالهايي از فرانسه، آلمان، فنلاند و ژاپن. تعجبي نيست كه آثار توماشفسكي در ژاپن بسيار شناخته شده و تحسينبرانگيز است. كشوري كه شعر هايكو و هنر خوشنويسي در فرهنگ آن نقش محوري دارد. همچنان كه طراح گرافيك ژاپني شيگئو فوكودا Shigeo Fukuda اشاره ميكند:
" با ديدن آثار توماشفسكي كه براي نخستين بار در مقابل من يكجا جمع شده بودند، ناگهان دريافتم كه مفاهيمي حتي بيش از آنچه قبلا دريافته بودم در آنها مستتر است. در هر ضربه قلممويش همان تمركز معنوي وجود دارد كه موردنياز هر خوشنويس ماهر ژاپني است. آنها در پيامهای خلاصه شدهشان به راحتی انديشهی ژرف شاعرانه يك هايكوی haiku هفده سيلابی را حمل ميكنند و در سادگي كوچكشان دنيای نامحدودي را عرضه ميكنند."
http://persian.kargah.com/archives/images/00153.jpg
توماشفسكي تا زمان بازنشستگياش از آكادمي در سال 1985، يكي از تاثيرگذارترين استادان دنيا در رشته خودش بود كه نسلهاي زيادي از هنرمندان و طراحان گرافيك از شاگردان وي بودند و برخي از آنها از ساير نقاط جهان آمده بودند.
برخي از اعضاي گراپوس Grapus كه يك اتحاديه طراحي فرانسوي بود، عميقا تحت تاثير شيوه تدريس او قرار گرفته بودند و برآن شدند تا دامنه و شيوه كار جديدي را در برخورد با مقولههاي اجتماعي سياسي و محيطي در پيش گيرند و پروسه پوستر سياسي در فرانسه را حياتي دوباره بخشند.
من به عنوان يكي از شاگردان وي، در طول يك سال تحصيلي فقط 4 پوستر ارائه دادم، آنهم بعد از اجراي حدود 100 اسكيس. ما طرحهايمان را روي زمين جلوي او ميچيديم و او برخي را رد ميكرد و درباره برخي صحبت ميكرد و ما بايد كارهايمان را از نو با ايدههاي جديدتري گسترش ميداديم. اين روند هفتهها و شايد ماهها ادامه مييافت، تا زماني كه سرانجام استاد به ما اجازه ميداد كه دست به كار اجراي نهايي شويم و طرحها را اغلب در يك مقياس بسيار بزرگ با يكديگر تلفيق كنيم. حتي در اين مرحله هم ممكن بود توماشفسكي را قيچي به دست ببينيد كه طرحي را كه دانشجو با دقت زياد اجرا كرده، تغيير ميدهد.
يك ژاكت پشمي پيچازي، شلوار جين و كلاه كشباف
يكي از پوسترهاي من از تيغه قيچي او نجات يافت و در عوض او بوسهاي بر گونهام زد و از اتاق بيرون رفت. دقايقي بعد بازگشت و كنار من نشست و گفت كه مجبور است آنجا را به قصد لندن ترك كند، تا طراح افتخاري انجمن سلطنتي هنرها شود. او مطمئن نبود كه براي چنين مناسبتي چه لباسي بايد بپوشد. من به عنوان آخرين نفري كه بخواهد به او توصيهاي بكند، گفتم بهتر است خودش باشد. او از اين ايده استقبال كرد و من بعدا توانستم او را در اتاقي پر از رجال و مقامات با يك ژاكت پشمي پيچازي، شلوار جين و كلاه كشباف ببينم.
http://persian.kargah.com/archives/images/00154.jpg http://persian.kargah.com/archives/images/00155.jpg
هنريك توماشفسكي: ملاقات با استاد
Henryk Tomaszewski: Meeting the Master
Andrea Marks
هنريك توماشفسكي شخصيتي كليدی و استاد چندين نسل از هنرمندان و طراحان در لهستان و فراتر از آن بود. با مرگ او در سن 91 سالگي، پرونده يكی از بزرگترين طراحان پوستر در قرن گذشته بسته شد، اما عشق او به هنر و طراحي در ميان آثار بيزمان و شاگردان بيشمار وي زنده است.
هر از گاهي يك ديدار ميتواند لايهی ديگري را به زندگي يك نفر پيوند دهد. اين موقعيت در تابستان 2002 براي من پيش آمد، وقتي كه در لهستان بودم و داشتيم فيلم مستندي به نام «آزادي پشت نردهها» را درباره تاريخ هنر پوستر در لهستان ميساختيم.
من و تيم فيلمسازي 10 روز در لهستان بوديم و با يك دوربين كوچك، يك ميكروفن ساده و يك جفت پروژكتور، در اطراف ورشو و كراكف ميگشتيم. در اعماق ذهنم بارقهاي از اميد داشتم كه ممكن است قادر به ملاقات با توماشفسكي استاد بلامنازع پوستر لهستان شويم.
بسياري از هنرمندان ديگر لهستاني كه ديده بودم همگي مستعد، جالب، بسيار بخشنده و گيرا بودند. اما اين توماشفسكي بود كه چنين جايگاه يگانهای در تاريخ پوستر لهستان داشت.
بارها به من گفته شده بود كه او سلامتي خود را از دست داده و نميتواند هيچ مصاحبهاي را بپذيرد. اما ملاقات با توماشفسكي ميتوانست به عنوان نوعی اعلام موجوديت براي ساير هنرمندان باشد، به مثابه ملاقات با يكي از بزرگترين ستونهايي كه آكادمي هنر ورشو را نگه داشته است.
سرانجام به كمك فيليپ پوگوفسكي پسر توماشفسكي موفق شديم با ترزا پوگوفسكي همسر توماشفسكي تماس بگيريم و طي مكالمهاي طولاني بين ترزا و مترجم من ماگدا ايوينسكا، تقاضا كردم كه قبول كند تنها پنج سوال از توماشفسكي بپرسم و لازم بود كه به مغز خود فشار بياورم تا سوالهاي مناسبي بپرسم.
سرانجام موافقت آنها را جلب كرديم و به منزل توماشفسكي دعوت شديم.
پوسترهایی ساده و در عين حال پيچيده و شاعرانه
http://persian.kargah.com/archives/images/00156.jpg
در حالي كه من به پنج سوالم مجهز بودم، جلوي در با ترزا پوگوفسكي ملاقات كرديم كه به نوبه خود نقاشي شناخته شده و با استعداد بود. واضح بود كه توماشفسكي و همسرش زوجي با روحيه خلاق و پيشگام بودهاند. از طراحي مدرن خانه و مبلمان گرفته تا نقاشيهاي آبستره و پوسترهايي كه در جايجاي خانه بر ديوارها آويخته شده بودند، به تاريخچهاي واقف شدم كه آن دو بخشي از آن بودند.
اكنون من اينجا هستم. نشسته در برابر «استاد» و آماده پرسيدن. اما او گفت كه ميخواهد اول او از من سوالهايي بپرسد:
كجا زندگي ميكنم؟ در كدام مدرسه تحصيل كردهام؟ آيا هنوز در آنجا به دانشجويان طراحي ياد ميدهند؟...
آخرين سوال مرا متوجه كرد كه من در مقايسه با روزهاي تدريس او در آكادمي هنرهاي زيباي ورشو، در چه دنياي متفاوتي آموزش ديده بودم. ما از تغيير و تحول در تعليم طراحي صحبت كرديم و من از تفكر او درباره لابراتوارهاي كامپيوتري كه دانشجويان اغلب از آن استفاده كرده و اغلب با يك صفحه و قلم الكترونيك كار ميكردند متعجب شدم.
در برابر اولين و آخرين سوالي كه او را وادار كرد تا تمامي تاريخچه پوستر لهستان را برايم تعريف كند، پنج سوالي كه آماده كرده بودم هيچ نبود و از آنجا كه فضا محدود است فقط ميتوانم برخي از انديشههايش را نقل كنم:
پوسترهاي توماشفسكي ساده و در عين حال پيچيده، معمولي و با اين حال شاعرانه بودند.
به نظر ميرسد كه خطوط در پوسترهاي او نشانههايي هستند كه به رقص درآمدهاند. او در آكادمي هنرهاي زيبا درس خوانده بود و سرسختانه معتقد بود كه به همان اندازه كه لاتين ريشه بسياري از زبانهاي ديگر است، هنرهاي زيبا هم پايه طراحي پوستر است.
به نظر او طراح گرافيك لازم است كه بتواند به خوبي ترسيم و نقاشي كند و نقاشي و طراحي خاكي است كه هر هنر ديگري ميتواند در آن رشد كند. توماشفسكي به من گفت كه در زبان لهستاني واژه هنرهاي زيبا كمي شبيه به واژه باله به گوش ميرسد و پس از آن من به پوسترهايش با ديد متفاوتي نگاه ميكردم.
توماشفسكي در سن 32 سالگي تلفني از يك آژانس فيلم لهستاني داشت كه از او ميخواستند براي فيلمهاي آمريكايي پوسترهايي طراحي كند. او پس از آن كه تصريح كرد كه او و همكارانش مجبور نيستند پوسترهايي شبيه به آثار آمريكاييها، ژاپنيها، روسها و يا سويسيها خلق كنند، درخواستشان را پذيرفت.
ديگ جوشاني از ادراك و تفسيرهاي متفاوت از پوسترها
http://persian.kargah.com/archives/images/00157.jpg
توماشفسكي ميخواست به شيوه زبان بصري خودش آثاري خلق كند كه جوهره هر فيلم را با استفاده از كمترين عناصر بيابد و تمايل داشت نقاشيهايش روي پوسترها مردم را ترغيب به ديدن فيلمها كند و همچنان صريح ميگفت كه براي به فروش رساندن فيلمها نيازي به استفاده از تصاوير ستارگان سينما نيست. لهستانيها تشنه ديدن فيلمهايي بودند كه در ساير نقاط جهان ديده شده بود و بدون توجه به اينكه كدام بازيگران در آن ايفاي نقش ميكنند، به بسياري از مراكز نمايش فيلم هجوم ميآوردند.
يكي از ناهماهنگيهاي مجذوبكننده پوستر در لهستان اين بود كه هنرمندان پوسترساز لهستاني به شيوهاي ابداعي و بسيار هوشمندانه محدوديتهايشان را به آزادي عمل تبديل ميكردند.
همچنان كه توماشفسكي اين تاريخچه را بازگو ميكرد سوال برنامهريزي شده من درباره درك عمومي از پوسترها چه از لحاظ بصري و چه با نگاه روشنفكرانه، پاسخ داده ميشد.
او توضيح داد كه در خلال جنگ دوم جهاني 80% ورشو تخريب شده بود و به همين دليل كيلومترها حصار در اطراف خرابهها كشيده شد. به اين ترتيب يك گالري طبيعي براي پوسترها مهيا شد.
توماشفسكي خاطرنشان كرد كه مقامات از اين كه پوسترهاي جديد در سراسر ورشو روي نردهها چسبانده شوند، چندان خشنود نبودند و ادعا ميكردند كه اكثريت مردم قادر به درك چنين پوسترهايي نيستند. آنها ميخواستند كه هنرمندان راه حلهاي بصري صريح و ساده ارائه دهند. توماشفسكي مطمئنا از اين كه پوسترهايش از طرف عامه مردم به شيوههاي بسيار متفاوتي درك و دريافت ميشود، آگاه بود. به عبارتي ديگر ديگ جوشاني از ادراك و تفسيرهاي بسيار متفاوتي از پوسترها وجود داشت.
توماشفسكي مرا با حكايت آخر ترك كرد. او توضيح داد كه در لهستان به كمك نقشي كه پوسترها براي اطلاعرساني درباره فيلمها دارند، سينما از روستايي به روستاي ديگر سفر كرده است. در اين دوره كاغذ ناياب بود و پول كمي هم براي پوسترها پرداخت ميشد. با اين كه تجسم آن دشوار است، اما بسياري از پوسترهاي شگفتآور سرانجام به شيوه ديگري استفاده ميشدند، مثل پيچيدنشان دور ماهيها و سبزيجاتي كه در فروشگاهها فروخته ميشدند. هرچند در وهله اول اين داستان سرگرمكننده است، اما روشن ميكند كه چه موقعيت دشواري آن روزها در لهستان و بسياري از كشورهاي اروپايي ديگر حكمفرما بوده است.
توماشفسكي مصاحبه را با عذرخواهي از پاسخ طولانیاش به اولين سوال من به پايان برد، بدون اين كه متوجه شود كه در اين تنها پاسخ او، من پاسخ تمامي سوالاتم و حتي بيش از آن را به دست آوردم. آن بعدازظهر در حالي آنجا را ترك كردم كه احساس ميكردم كه به راستي به ملاقات يك «استاد» رفتهام.
منبع www.kargah.com (http://www.kargah.com/)
ایشون شاگردهای بسیار زیادی رو تربیت کردن که در آینده ازشون براتون میگم.
بهتر دیدم برای اولین مطلب از یکی از طراحان تاثیر گذار لهستانی صحبت بشه
هنريك توماشفسكي Henryk Tomaszewski در سال 1914 در ورشو به دنيا آمد و در تاريخ 11 سپتامبر 2005 از دنيا رفت. او در آكادمي هنرهاي زيباي ورشو به تحصيل نقاشي پرداخت و بعدا ( از سال 1952 تا 1985) در همانجا به تدريس مشغول شد.
او از اعضای اتحاديه بينالمللي گرافيك (Aliance Graphique International (AGI بود. توماشفسكي که از نخبگان هنر گرافیک به شمار میآمد عنوان افتخاری طراح برگزيده صنعتی را نيز از انجمن سلطنتي هنرها در لندن دريافت كرد.
مهمترين جوايز دریافتی او عبارت بودند از:
جايزه نخست دوسالانه بينالمللي هنرها، سائوپولو، 1963؛
مدال نقره دوسالانه بينالمللي پوستر، ورشو، 1996؛ مدال طلا 1970؛ مدالهاي طلا و نقره 1988؛ مدال برنز 1994؛
دوسالانه بينالمللي پوستر لهستان، مدال طلاي كاتووايس 1967؛ مدال نقره 1975؛
جايزه بزرگ دوسالانه پوستر لاهتي در سالهاي 1979 1987 و 1989 و جايزه نخست 1979
سه سالانه بينالمللي پوستر تايوما، مدال برنز 1991؛ مدال نقره 1994 و جايزه عالي ايكوگرادا 1986.
دو مقالهای که میخوانید طی چد ماه اخیر و پس از مرگ وی دربارهاش منتشر شدهاند. نخستین مقاله يك هفته پس از مرگ استاد، به قلم يكي از شاگردان وی به نام آندري كليموفسكی در «گاردين» به چاپ رسيد و نوشتهی دوم از آندرهآ ماركز سازنده فيلمهاي مستند هنري است كه در تاريخ 18 آوريل 2006 در مجله طراحی به چاپ رسيده است.
http://persian.kargah.com/archives/images/00150.gif
هنريك توماشفسكي طراح پوستر آزادانديشي از ورشو كه بر يك نسل تاثير گذاشته است.
The free-thinking poster designer from Warsaw who influenced a generation
Andrzej Klimowski
The Guardian
اگرچه توماشفسكي 91 سال زندگي كرد، اما به طور جاودانهای جوان به نظر میرسيد و هرچند به عنوان نقاش از آكادمي هنرهاي زيبا بيرون آمد، اما بزرگترين موقعيتهايش را از طراحي پوستر به دست آورد.
آثارش در تمامي دنيا شناخته شده و خودش نيز معلمی همهجانبه بود و هست .
علیرغم فشارهای ايدئولوژيكي و شرايط كمونيستها پس از جنگ در لهستان، هنر پوستر توانست جولانگاه ايدهآلي براي هنرمند آزادانديشي چون توماشفسكي باشد. پس از اين كه رآليسم اجتماعي نتوانست در كشور پا بگيرد، موقعيتهايی براي گرافيستها ايجاد شد تا پوسترهايی براي تهيهكنندگان فيلم و بعدها برای كارگردانهای تئاتر طراحي كنند.
مردمي كه فقر فرهنگي داشتند، به سرعت جذب جماعت سينماگر شدند و سالنهاي تئاتر و سينما مملو از تماشاگراني كنجكاو شده بود و پوسترها به عنوان ابزارهاي فرهنگي براي تبادل اطلاعات عمل ميكردند. آنها ضمن اعلام وقايع فرهنگی، اغلب اعتبار هنری آن وقایع را منعكس ميكردند و گاه محتواي آنها را با استهزايي ظريف به نقد میکشیدند.
http://persian.kargah.com/archives/images/00151.jpg
طراحیهایی غني از استعاره و نمادگرايي و فارغ از محاسبات تجاری
طراحان ، فارغ از محاسبات تجاري آزادانه فرم را تجربه ميكردند. تصاوير آنها غني از استعاره و نمادگرايي بود و در بسياري از كارها تهرنگی قوي از سوررآليسم احساس ميشد.
در اين ميان پوسترهاي توماشفسكي جذاب و در عين حال تحريككننده بودند. ساختار فرمگرايانه آنها معمولا صريح بود اما با نوعي مهارت و تردستي اجرا شده بودند. تركيببندیها به گونهاي بودند كه محتواي اصلي را عيان ميكردند و هميشه يك پيام صريح با خود داشتند. اين رويكرد مينيماليستی به طراحي، در جذب عده زيادی از مخاطبان شكست نميخورد.
توماشفسكي در ورشو و در خانواده موسيقيدانی به دنيا آمد كه تاحدودی از پسرشان به عنوان ويولونيست بااستعدادی كه به جاي اين كه به كنسرواتوار موسيقي برود خود را وقف مطالعهی هنر كرده بود، مايوس شده بودند.
توماشفسكی بعد از روز دلسردكنندهای كه در دپارتمان آكادمي گرافيك داشت، طرحهايش را زير بغل زد و آنجا را به قصد دپارتمان نقاشی ترك كرد. همانجا كه بعدها از آن فارغالتحصيل شد. وي به سرعت خود را به عنوان هنرمندی پويا با شوخطبعي هجوآميز شناساند و آثارش در مجلات و روزنامهها به چاپ رسيد.
سختي سالهاي جنگ به او آموخته بود كه با حداقل ابزار و مفاهيم ساده كار كند: يك قلمموي ساده، يك مداد و يك قيچي براي او كافي بود و بقيه كار را به تخيل و تجسماش واگذار ميكرد. پس از جنگ محدوده كارش گسترش يافت. كتابها را تصويرسازي ميكرد، صحنههاي تئاتر را طراحي ميكرد و بيش از همه به طراحي پوستر ميپرداخت.در سال 1952، آكادمي پست تدريس طراحي پوستر را به وي پيشنهاد كرد.
توماشفسكي خود را درگير سياست نكرد و برخلاف بسياري از استادان آكادمي هيچگاه عضو حزب نشد. در سال 1968 در خلال شورشهاي دانشجويی در كنار دانشجويان ماند و تنها شهرت و اعتبار چشمگير و محبوبيتاش از او محافظت كرد.
http://persian.kargah.com/archives/images/00152.jpg
خشكي و سرسختي نظام بوروكراسي كمونيستي او را تحريك ميكرد. در 1983 بعداز سركوب «همبستگی»، وقتي كه حكومت نظامي محدوديتها و ممنوعيتهاي جدي را به مردم تحميل كرد و از جمله استفاده از علامت پيروزی بود، توماشفسكي با پوستري كه در آن يك پاي بزرگ سبز با يك علامت پيروزي به بيننده سلام ميكند، به سانسور دهنكجي كرد.
خيابانهاي ورشو به مثابه زمين بازي براي توماشفسكي بود و اغلب شهروندان در حال عبور را شگفتزده و شوكه ميكرد. استفاده و تاکید او بر رنگها، حسي از زندگي و خوشبيني به مناظر شهري تزريق ميكرد كه سالهاي سال بر اثر ويرانيهاي ناشي از جنگ و محدوديتهاي نظام كمونيستي، خاكستری، بيروح و كسالتآور بودند.
يكي از روزنامههاي ورشو در يك سري مسابقات ماهيانه از خوانندگان خود دعوت كرده بود كه به پوستر محبوبشان راي دهند و هر پوستر جديدي كه از استوديوي توماشفسكی بيرون ميآمد، به طرز اجتنابناپذيري جايزه اين رقابت مردمي را از آن خود ميكرد. جوايز معتبر بينالمللي هم به دنبال آن آمدند. مثل جايزه اول دوسالانه سائوپولو و مدالهايي از فرانسه، آلمان، فنلاند و ژاپن. تعجبي نيست كه آثار توماشفسكي در ژاپن بسيار شناخته شده و تحسينبرانگيز است. كشوري كه شعر هايكو و هنر خوشنويسي در فرهنگ آن نقش محوري دارد. همچنان كه طراح گرافيك ژاپني شيگئو فوكودا Shigeo Fukuda اشاره ميكند:
" با ديدن آثار توماشفسكي كه براي نخستين بار در مقابل من يكجا جمع شده بودند، ناگهان دريافتم كه مفاهيمي حتي بيش از آنچه قبلا دريافته بودم در آنها مستتر است. در هر ضربه قلممويش همان تمركز معنوي وجود دارد كه موردنياز هر خوشنويس ماهر ژاپني است. آنها در پيامهای خلاصه شدهشان به راحتی انديشهی ژرف شاعرانه يك هايكوی haiku هفده سيلابی را حمل ميكنند و در سادگي كوچكشان دنيای نامحدودي را عرضه ميكنند."
http://persian.kargah.com/archives/images/00153.jpg
توماشفسكي تا زمان بازنشستگياش از آكادمي در سال 1985، يكي از تاثيرگذارترين استادان دنيا در رشته خودش بود كه نسلهاي زيادي از هنرمندان و طراحان گرافيك از شاگردان وي بودند و برخي از آنها از ساير نقاط جهان آمده بودند.
برخي از اعضاي گراپوس Grapus كه يك اتحاديه طراحي فرانسوي بود، عميقا تحت تاثير شيوه تدريس او قرار گرفته بودند و برآن شدند تا دامنه و شيوه كار جديدي را در برخورد با مقولههاي اجتماعي سياسي و محيطي در پيش گيرند و پروسه پوستر سياسي در فرانسه را حياتي دوباره بخشند.
من به عنوان يكي از شاگردان وي، در طول يك سال تحصيلي فقط 4 پوستر ارائه دادم، آنهم بعد از اجراي حدود 100 اسكيس. ما طرحهايمان را روي زمين جلوي او ميچيديم و او برخي را رد ميكرد و درباره برخي صحبت ميكرد و ما بايد كارهايمان را از نو با ايدههاي جديدتري گسترش ميداديم. اين روند هفتهها و شايد ماهها ادامه مييافت، تا زماني كه سرانجام استاد به ما اجازه ميداد كه دست به كار اجراي نهايي شويم و طرحها را اغلب در يك مقياس بسيار بزرگ با يكديگر تلفيق كنيم. حتي در اين مرحله هم ممكن بود توماشفسكي را قيچي به دست ببينيد كه طرحي را كه دانشجو با دقت زياد اجرا كرده، تغيير ميدهد.
يك ژاكت پشمي پيچازي، شلوار جين و كلاه كشباف
يكي از پوسترهاي من از تيغه قيچي او نجات يافت و در عوض او بوسهاي بر گونهام زد و از اتاق بيرون رفت. دقايقي بعد بازگشت و كنار من نشست و گفت كه مجبور است آنجا را به قصد لندن ترك كند، تا طراح افتخاري انجمن سلطنتي هنرها شود. او مطمئن نبود كه براي چنين مناسبتي چه لباسي بايد بپوشد. من به عنوان آخرين نفري كه بخواهد به او توصيهاي بكند، گفتم بهتر است خودش باشد. او از اين ايده استقبال كرد و من بعدا توانستم او را در اتاقي پر از رجال و مقامات با يك ژاكت پشمي پيچازي، شلوار جين و كلاه كشباف ببينم.
http://persian.kargah.com/archives/images/00154.jpg http://persian.kargah.com/archives/images/00155.jpg
هنريك توماشفسكي: ملاقات با استاد
Henryk Tomaszewski: Meeting the Master
Andrea Marks
هنريك توماشفسكي شخصيتي كليدی و استاد چندين نسل از هنرمندان و طراحان در لهستان و فراتر از آن بود. با مرگ او در سن 91 سالگي، پرونده يكی از بزرگترين طراحان پوستر در قرن گذشته بسته شد، اما عشق او به هنر و طراحي در ميان آثار بيزمان و شاگردان بيشمار وي زنده است.
هر از گاهي يك ديدار ميتواند لايهی ديگري را به زندگي يك نفر پيوند دهد. اين موقعيت در تابستان 2002 براي من پيش آمد، وقتي كه در لهستان بودم و داشتيم فيلم مستندي به نام «آزادي پشت نردهها» را درباره تاريخ هنر پوستر در لهستان ميساختيم.
من و تيم فيلمسازي 10 روز در لهستان بوديم و با يك دوربين كوچك، يك ميكروفن ساده و يك جفت پروژكتور، در اطراف ورشو و كراكف ميگشتيم. در اعماق ذهنم بارقهاي از اميد داشتم كه ممكن است قادر به ملاقات با توماشفسكي استاد بلامنازع پوستر لهستان شويم.
بسياري از هنرمندان ديگر لهستاني كه ديده بودم همگي مستعد، جالب، بسيار بخشنده و گيرا بودند. اما اين توماشفسكي بود كه چنين جايگاه يگانهای در تاريخ پوستر لهستان داشت.
بارها به من گفته شده بود كه او سلامتي خود را از دست داده و نميتواند هيچ مصاحبهاي را بپذيرد. اما ملاقات با توماشفسكي ميتوانست به عنوان نوعی اعلام موجوديت براي ساير هنرمندان باشد، به مثابه ملاقات با يكي از بزرگترين ستونهايي كه آكادمي هنر ورشو را نگه داشته است.
سرانجام به كمك فيليپ پوگوفسكي پسر توماشفسكي موفق شديم با ترزا پوگوفسكي همسر توماشفسكي تماس بگيريم و طي مكالمهاي طولاني بين ترزا و مترجم من ماگدا ايوينسكا، تقاضا كردم كه قبول كند تنها پنج سوال از توماشفسكي بپرسم و لازم بود كه به مغز خود فشار بياورم تا سوالهاي مناسبي بپرسم.
سرانجام موافقت آنها را جلب كرديم و به منزل توماشفسكي دعوت شديم.
پوسترهایی ساده و در عين حال پيچيده و شاعرانه
http://persian.kargah.com/archives/images/00156.jpg
در حالي كه من به پنج سوالم مجهز بودم، جلوي در با ترزا پوگوفسكي ملاقات كرديم كه به نوبه خود نقاشي شناخته شده و با استعداد بود. واضح بود كه توماشفسكي و همسرش زوجي با روحيه خلاق و پيشگام بودهاند. از طراحي مدرن خانه و مبلمان گرفته تا نقاشيهاي آبستره و پوسترهايي كه در جايجاي خانه بر ديوارها آويخته شده بودند، به تاريخچهاي واقف شدم كه آن دو بخشي از آن بودند.
اكنون من اينجا هستم. نشسته در برابر «استاد» و آماده پرسيدن. اما او گفت كه ميخواهد اول او از من سوالهايي بپرسد:
كجا زندگي ميكنم؟ در كدام مدرسه تحصيل كردهام؟ آيا هنوز در آنجا به دانشجويان طراحي ياد ميدهند؟...
آخرين سوال مرا متوجه كرد كه من در مقايسه با روزهاي تدريس او در آكادمي هنرهاي زيباي ورشو، در چه دنياي متفاوتي آموزش ديده بودم. ما از تغيير و تحول در تعليم طراحي صحبت كرديم و من از تفكر او درباره لابراتوارهاي كامپيوتري كه دانشجويان اغلب از آن استفاده كرده و اغلب با يك صفحه و قلم الكترونيك كار ميكردند متعجب شدم.
در برابر اولين و آخرين سوالي كه او را وادار كرد تا تمامي تاريخچه پوستر لهستان را برايم تعريف كند، پنج سوالي كه آماده كرده بودم هيچ نبود و از آنجا كه فضا محدود است فقط ميتوانم برخي از انديشههايش را نقل كنم:
پوسترهاي توماشفسكي ساده و در عين حال پيچيده، معمولي و با اين حال شاعرانه بودند.
به نظر ميرسد كه خطوط در پوسترهاي او نشانههايي هستند كه به رقص درآمدهاند. او در آكادمي هنرهاي زيبا درس خوانده بود و سرسختانه معتقد بود كه به همان اندازه كه لاتين ريشه بسياري از زبانهاي ديگر است، هنرهاي زيبا هم پايه طراحي پوستر است.
به نظر او طراح گرافيك لازم است كه بتواند به خوبي ترسيم و نقاشي كند و نقاشي و طراحي خاكي است كه هر هنر ديگري ميتواند در آن رشد كند. توماشفسكي به من گفت كه در زبان لهستاني واژه هنرهاي زيبا كمي شبيه به واژه باله به گوش ميرسد و پس از آن من به پوسترهايش با ديد متفاوتي نگاه ميكردم.
توماشفسكي در سن 32 سالگي تلفني از يك آژانس فيلم لهستاني داشت كه از او ميخواستند براي فيلمهاي آمريكايي پوسترهايي طراحي كند. او پس از آن كه تصريح كرد كه او و همكارانش مجبور نيستند پوسترهايي شبيه به آثار آمريكاييها، ژاپنيها، روسها و يا سويسيها خلق كنند، درخواستشان را پذيرفت.
ديگ جوشاني از ادراك و تفسيرهاي متفاوت از پوسترها
http://persian.kargah.com/archives/images/00157.jpg
توماشفسكي ميخواست به شيوه زبان بصري خودش آثاري خلق كند كه جوهره هر فيلم را با استفاده از كمترين عناصر بيابد و تمايل داشت نقاشيهايش روي پوسترها مردم را ترغيب به ديدن فيلمها كند و همچنان صريح ميگفت كه براي به فروش رساندن فيلمها نيازي به استفاده از تصاوير ستارگان سينما نيست. لهستانيها تشنه ديدن فيلمهايي بودند كه در ساير نقاط جهان ديده شده بود و بدون توجه به اينكه كدام بازيگران در آن ايفاي نقش ميكنند، به بسياري از مراكز نمايش فيلم هجوم ميآوردند.
يكي از ناهماهنگيهاي مجذوبكننده پوستر در لهستان اين بود كه هنرمندان پوسترساز لهستاني به شيوهاي ابداعي و بسيار هوشمندانه محدوديتهايشان را به آزادي عمل تبديل ميكردند.
همچنان كه توماشفسكي اين تاريخچه را بازگو ميكرد سوال برنامهريزي شده من درباره درك عمومي از پوسترها چه از لحاظ بصري و چه با نگاه روشنفكرانه، پاسخ داده ميشد.
او توضيح داد كه در خلال جنگ دوم جهاني 80% ورشو تخريب شده بود و به همين دليل كيلومترها حصار در اطراف خرابهها كشيده شد. به اين ترتيب يك گالري طبيعي براي پوسترها مهيا شد.
توماشفسكي خاطرنشان كرد كه مقامات از اين كه پوسترهاي جديد در سراسر ورشو روي نردهها چسبانده شوند، چندان خشنود نبودند و ادعا ميكردند كه اكثريت مردم قادر به درك چنين پوسترهايي نيستند. آنها ميخواستند كه هنرمندان راه حلهاي بصري صريح و ساده ارائه دهند. توماشفسكي مطمئنا از اين كه پوسترهايش از طرف عامه مردم به شيوههاي بسيار متفاوتي درك و دريافت ميشود، آگاه بود. به عبارتي ديگر ديگ جوشاني از ادراك و تفسيرهاي بسيار متفاوتي از پوسترها وجود داشت.
توماشفسكي مرا با حكايت آخر ترك كرد. او توضيح داد كه در لهستان به كمك نقشي كه پوسترها براي اطلاعرساني درباره فيلمها دارند، سينما از روستايي به روستاي ديگر سفر كرده است. در اين دوره كاغذ ناياب بود و پول كمي هم براي پوسترها پرداخت ميشد. با اين كه تجسم آن دشوار است، اما بسياري از پوسترهاي شگفتآور سرانجام به شيوه ديگري استفاده ميشدند، مثل پيچيدنشان دور ماهيها و سبزيجاتي كه در فروشگاهها فروخته ميشدند. هرچند در وهله اول اين داستان سرگرمكننده است، اما روشن ميكند كه چه موقعيت دشواري آن روزها در لهستان و بسياري از كشورهاي اروپايي ديگر حكمفرما بوده است.
توماشفسكي مصاحبه را با عذرخواهي از پاسخ طولانیاش به اولين سوال من به پايان برد، بدون اين كه متوجه شود كه در اين تنها پاسخ او، من پاسخ تمامي سوالاتم و حتي بيش از آن را به دست آوردم. آن بعدازظهر در حالي آنجا را ترك كردم كه احساس ميكردم كه به راستي به ملاقات يك «استاد» رفتهام.
منبع www.kargah.com (http://www.kargah.com/)
ایشون شاگردهای بسیار زیادی رو تربیت کردن که در آینده ازشون براتون میگم.