زندگی در چهار کلمه

[samira]

پسر بچه هشت ساله ای به پیرمردی که بالای یک چاه آرزو ایستاده بود نزدیک شد،چشم در چشمش دوخت و به او گفت:"من می دونم که شماخیلی خیلی عاقل هستید.دلم می خواد راز زندگی رو از زبون شما بشنوم. پیرمرد نگاهی به پسر بچه انداخت وجواب داد:من سرد وگرم زندگی رو چشیدم وبه این نتیجه رسیدم که راز زندگی در چهار کلمه خلاصه شده.اولین کلمه اندیشیدن است .همیشه به ارزش هائی فکر کن که دلت می خواد زندگیت رو بر پایه اون ارزش ها بسازی.دومین کلمه باور داشتن است.وقتی به ارزش هائی فکر کردی که دلت می خواد زندگیت رو بر پایه اونا بنا کنی وهمه رو مشخص کردی،خودت رو باور کن. سومین کلمه در سر داشتن رویاست.تنها رویای خواسته هائی را در سر داشته باش که بر اساس باور داشتن خود و ارزش هائی که می خوای زندگیت رو بر پایه اونا بنا کنی ،شکل گرفتن.چهارمین کلمه شهامت است .وقتی که خودت رو باور کردی وبه ارزش وجودی خودت کاملا پی بردی ،نوبت به اون می رسه که با شهامت هر چه تمام تر رویا هات رو به واقعیت تبدیل کنی ."والت دیسنی در پایان اضافه کرد:

پسرم این چهار کلمه رو فراموش نکن:
فکر کردن ، باور داشتن ، در سر داشتن رویا ، وبلاخره شهامت.