PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقد كتاب "خاله بازي" اثر "بلقيس سليماني" در نشست نقد ادبي والس



Fahime.M
07-27-2009, 08:10 AM
نقد كتاب "خاله بازي" اثر "بلقيس سليماني" در نشست نقد ادبي والس


این جلسه از نشست‌های نقد رمان والس به نقد رمان "خاله‌بازی" اثر "بلقیس سلیمانی"، اختصاص داشت. در این جلسه كه خود نویسنده نیز حضور داشت، عنایت سمیعی، میترا الیاتی، شهلا زرلكی و لادن نیكنام به نقد رمان پرداختند. آنچه در ادامه می‌خوانید مباحثی است كه در این جلسه مطرح شده‌اند. توضیح آن كه سعی شده مطالب با لحن شفاهی منتقدین ارائه شود و روشن است كه دقت بحث شفاهی با مكتوب متفاوت است.

عنایت سمیعی به قرائت متن مكتوبی كه درباره‌ی رمان خاله‌بازی نوشته بود پرداخت. او در این متن با اشاره به ویژگی‌های رمانبه مثابه ژانری متعلق به خودآگاهی تاریخی انسان و اینکه محصول ناخرسندی از وضعیتی اجتماعی است گفت: رمان "خاله‌بازی" با تاملی نظرورزانه در خصوصآدم و حوای مانوی آغاز می‌شود که به موجب آن آدم نورانی و حوا ظلمانی است.به پیروی از اندیشه‌ی ثنوی، ساختار رمان نیز ثنوی است و عنصر روایت بین دوشخصیت اصلی رمان (مسعود و ناهید) تقسیم می‌شود. این رمان با برجسته سازینشانه‌های جبری سرنوشت محتوم زن ایرانی را هم بر حسب بازتولید اسطورهمانوی دنبال می‌کند.
خاله‌بازی با خودکشی "سیما" و فرار "ناهید"، در نتیجه گیریپدیده‌ی دوهمسری را تائید نمی‌کند اما با مقدمه چینی روشنفکرانه و انطباقسرنوشت زن بر باورهای اسطوره‌ای همسو با ارزش‌های رسمی در انکار نقش تاریخیزن اهتمام می‌ورزد. با این همه اصرار مولف در بازگشت به جهان اساطیری وگره زدن آن با ارزش‌های سنتی، قدرت توهم آفرینی مضاعف دارد که نمی‌توان آنرا دست کم گرفت.

لادن نیكنام:
سلطه ی شما به عنوان نویسنده و دخالت در شنیدن صدای ناهید و مسعود به طور یك در میان موضوعی اندیشیده است. این دخالت شما را در اجازه دادن به صحبت آزادانه ی آنها می‌رساند. یك دگردیسی در كاراكتر ناهید در حركتی كه از روستا به شهر می‌كند و لایه‌های مدرن را كسب می‌كند شاهدیم. دراین دگردیسی از یك دختر روستایی به دختر شهری المان‌های واقعی دیده نمی‌شود. دخترهای روستایی معمولا سعی می‌كنند در برخی موارد از دخترهای شهری جلو بزنند. این نشانه‌ها را بچه‌های شهرستانی در شهر نشان می‌دهند. این روند در این كاراكتر دیده نمی‌شود.
شما مرزها را تفكیك كرده‌اید. فصل كودكی، نوجوانی، جوانی و زمان حال. شما این موقعیت‌ها را توسط كنش بیرونی نشان داده‌ اید. ولی من انتظار داشتم به عنوان مثال از بچه دار نشدن این زن یك برش روان شناسانه نشان داده شود. من دردی در این زن احساس نكردم. شما شخصیت را بر اساس كنش و حوادث پیش می‌بردید نه توصیف روانی او. در مورد مسعود هم همینطور بود. مسعود وقتی در برابر پیشنهاد گرفتن زن دوم قرارگرفت این پیشنهاد را بدون هیچ جنجال و درگیری فكری‌ای به سادگی پذیرفت. دراین رمان به شخصیت مردم ساده انگارانه نگاه شده است.
من فكر می‌كنم شما می‌خواسته‌اید اسطوره‌ها را با این قصه پیوند بزنید و بار زیادی بلند كرده‌اید كه برخی از بارها ریخته‌اند. تصمیم گیری مسعود در ازدواج با چنین زنی، یك تصمیم گیری عادی نیست و در رمان این تصمیم گیری توجیه نشده است.
در مجموع می‌توانم بگویم در تلویزیون و رسانه‌ها خیلی دارد به مساله‌ی زن دوم یا چنین مسائلی پرداخته می‌شود. لازمه‌ی نزدیك شدن به این جو تحقیق درباره‌ی مردانی است كه این تجربه را داشته‌اید. رمان نباید مثل سریال باشد، در رمان باید به عمق نزدیك شویم.


میترا الیاتی:
من این كتاب را دو بار خواندم. یك بار با لذت خوانده شدن و بار دوم با نگاهی ریزبینانه‌تر. دو فصل اول خوب شروع شدند ولی بعد از آن به جای دیگری پرتاب می‌شویم. جایی كه وارد زندگی بومی شدیم فكر می‌كردم در یك فصل جمع شود و دوباره به ادامه‌ی فصل دوم بازگردیم ولی این گونه نشد. من گمان می‌كنم شما می‌خواهید علیه یك جور روشنفكری سطحی حرف بزنید. اگر هدفتان این باشد كه بگویید روشنفكران این جامعه هر جا به نفعشان باشد عامی می‌شوند، موفق شده‌اید. شخصیت‌های رمان شما واقعا روشنفكر واقعی نیستند. حمیرا به ظاهر زن روشنفكری است ولی در واقع خاله زنک است. این رمان گره ندارد. شوهر از اول می‌دانسته كه زن بچه دار نمی‌شود و یكباره به همین بهانه تصمیم می‌گیرد دوباره زن بگیرد. مشخص نیست این زن كه این همه محبت می‌كند آیا به خاطر عشق به مرد است یا چیز دیگری.
پایان بندی از زبان حمیرا جالب نبود.
در مجموع من با سؤال‌های مطرح شده توسط نویسنده درگیر نشدم.


شهلا زرلكی:
در كل این كار را نسبت به رمان قبلی شما كمی پایین تر می‌بینم. از نظر مضمونی با كار قبلی وجوه مشتركی دارد. همچنان هسته‌ی مفهومی اثر عوض شدن آدم‌ها در طی زمان و عقب ماندن از آرمان خواهی‌های آن نسل است. این مساله احتمالا دغدغه‌ی نویسنده است.
این كه این كار را ضعیف تر از كار قبلی می‌دانم دلایلی دارد:
یكی از دلایل انتخاب نوع روایت است. انتخاب این نوع بازی روایی كه یك فصل ناهید راوی است و یك فصل مسعود، كار سختی است و اگر نویسنده از پس آن برنیاید باعث ضعیف شدن كار می‌شود. در اینجا هر دو راوی یك لحن دارند. لحن مسعود مردانه نیست. لحن زنانه‌ی راوی به كل كار حاكم است.
یكی دیگر از دلایل، خرده روایت‌های زاید و بدون تكلیف است. سوژه اگر خوب پرداخته می‌شد، سوژه‌ی جالبی بود. یكی از این خرده روایت‌های زاید مسالی‌ی ارث و میراث است كه كاركردی در راستای خط روایی كلی ندارد. این خرده روایت‌ها باعث شده اند ساختار رمان چندصدا جلوه كند ولی در واقع اینطور نمی‌شود.
در این رمان، سوژه جذابیت ایجاد می‌كرد و نقطه‌ی قوت كار بود. اگر از اغراق آمیزی لحن حمیرا كاسته می‌شد و سبك سری لحن او كاسته می‌شد بهتر بود.
كتاب مشكل ویرایشی داشت و جای ویراستار برای این كتاب خالی بود. نامتناسب بودن افعال مشهود بود.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


بلقیس سلیمانی:
تعریف ما از روشفكر فرق دارد. ولی دراین كتاب منظور من روشنفكران دینی بود؛ چون آنها را می‌شناسم.