shokou_69
11-19-2015, 01:29 PM
«تایلند: روزانه ۹ ساعت و ۲۴ دقیقه
هند: ده ساعت و ۴۲ دقیقه
کره جنوبی: سه ساعت و ۶ دقیقه
ژاپن: دو ساعت و ۳۰ دقیقه
انگلستان: ۵۵ دقیقه
آمریکا: ۲۰ دقیقه
ترکیه و مالزی: ۵۵ دقیقه»
اینها آمارهای کتابخوانی یا همان سرانهٔ مطالعه در کشورهای مختلف جهان است. در ایران اما وضع کمی متفاوت است، راستش را بخواهید، مطالعه اصلا در ایران، آنقدر موضوع مهمی نبوده که کسی تحقیق جامع دربارهٔ آن انجام دهد، پس ناگزیر به همان اطلاعات نسبیای که مسوولان مختلف به آن اشاره کردهاند، بسنده میکنیم:
۲دقیقه (بدون زمان خواندن قرآن، مفاتیح و روزنامه و اگر زمان درس خواندن را هم به آن اضافه کنیم ۶ دقیقه)
۷ دقیقه (در سال ۸۱)
۱۸ دقیقه و ۱۲ ثانیه (سال ۱۳۸۸ برای یک جامعهٔ آماری با افراد ۱۲ سال به بالا)
خب تا همینجای ماجرا هم میتوان متوجه شد که ما کتاب نمیخوانیم. به همین سادگی. به تبع همین موضوع هم ناگزیر شمارگان کتاب پایین است، قیمت کتاب بالا است و هزار مشکل دیگر که گریبان صنعت نشر ما را فشار میدهد. تیراژ کتابهای نویسندگان و مترجمان نامی، چیزی حدود دو هزار نسخه است و تازه آنها هم ماهها – سالها البته- در قفسهها خاک میخورند. خب طبیعی است، وقتی کتاب خوانده نمیشود، چاپ هم نمیشود؛ چاپ هم بشود، خرید نمیشود؛ در نتیجه آمار یا همان سرانهٔ مطالعهٔ ما به همین دقایق فجیعی که هماکنون وجود دارد، میرسد. در این میان، اما به نظر میرسد که این مساله دغدغهٔ هیچ کسی محسوب نمیشود؛ با این حال برای خالی نبودن عریضه هم که شده، در ایران «هفتهٔ کتاب» وجود دارد؛ حالا پنجشنبهٔ این هفته «احمد مسجد جامعی» - عضو شورای شهر تهران- فراخوانی به هنرمندان داده است که همهاشان در شهرهای کتاب دور هم جمع شوند و هم با مخاطبانش دیداری داشته باشند و هم آنها را تشویق کنند که کتاب بخوانند. سال گذشته هم این اتفاق رخ داد و البته علاوه بر هنرمندان و نویسندگان، تعدادی از مسوولان فرهنگی هم به این فراخوان پاسخ دادند که از جملهٔ آنان میتوان به «علی جنتی» - وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی-، «مسعود سلطانیفر» - رییس سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی- و «علی مرادخانی» -معاون هنری وزیر فرهنگ- از جمله مسئولانی بودند که در کتابفروشیها حضور پیدا کردند.
کریستف رضاعی: حتی لحظهای زندگی بدون کتاب را نمیتوانم تصور کنم
حالا قرار است پنج شنبه تعدادی از اهالی موسیقی هم در شهر کتابها حضور پیدا کنند، برای مثال در شهر کتاب فرشته کسانی چون هوشنگ کامکار، کریستف رضاعی و همچنین خشایار اعتمادی حضور دارند و هم با مخاطبانشان دیدار میکنند و هم کتاب میخورند تا شاید گامی جهت ارتقای فرهنگ کتابخوانی بردارند. به خصوص اینکه باید بپذیریم که نشر کتابهای موسیقی هم در وضعیت اسفناکی است و از آن طرف، خود جامعهٔ موسیقی نیز به عنوان طبقهٔ هنرمند و روشنفکر، کمتر در این زمینه فعالیت کردهاند.
«کریستف رضاعی» - آهنگساز و سرپرست گروه موسیقی نور- دربارهٔ انگیزهاش از این حضور میگوید: «کتاب خواندن در هر شغلی – موزیسین، نقاش یا کارمند- یک حرکت کانلا الزامی است و من اصلا نمیتوانم حتی لحظهای به این ماجرا فکر کنم که میتوان کتاب نخواند. خواندن کتاب – چه آثار تخصصی و چه کتابهای آزاد- باید کاری عادی مثل خوردن یا نوشیدن باشد؛ چون همهٔ ما از لحاظ روحی و جسمی به آن نیاز داریم. بزرگان و پیشینیان، ما را به این حرکت ترغیب کردهاند و ما هم باید این اقدام را انجام دهیم.»
او میگوید این روزها گسترش فضاهای مجازی مانع بزرگی سر راه انتشار کتابها به وجود آورده است: «همانطور که اینترنت و فضاهای مجازی به چاپ سیدی لطمه زده و آن را محدود کرده است؛ همین مشکل در زمینهٔ انتشار کتاب هم وجود دارد، این روزها همه ترجیح میدهند به جای خرید کتاب و سیدی آن را از اینترنت دانلود کنند، ضمن آنکه خواهناخواه ساعتهای متمادیای که در این فضاها وجود دارند که میتوانستند به جای آن کتاب بخوانند یا موسیقی گوش دهند.»
«کریستف رضاعی» همچنین به این مساله اشاره دارد که خواندن کتاب، حتی کتابهایی که چندان ارتباطی با مباحث مربوط به موسیقی ندارند، میتواند هر فردی و از جمله هر آهنگسازی را در کارش موفقتر کند.
خشایار اعتمادی: همه باید در گسترش فرهنگ کتابخوانی تلاش کنند
«خشایار اعتمادی» هم دربارهٔ انگیزهاش از پیوستن به این حرکت و حضور در شهر کتاب چنین توضیح میدهد: «فرهنگ و هنر همواره لازم و ملزوم یکدیگر هستند و به همین خاطر است که همواره پشت هم میآیند، اما متاسفانه این روزها آنطور که لازم است «هنر» از «فرهنگ» تبعیت نمیکند. در این میان ترویج و بسترسازی فرهنگ در جامعه نیاز بسیار مهمی است که باید همه – از هنرمندان گرفته تا مسوؤلان- به آن توجه داشته باشند، هر چند که نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که جامعهای که مدام درگیر مسایل اقتصادی است، خواهناخواه فرصت کمتری برای پرداختن به مسایلی چون کتاب و کتابخوانی را دارد.»
او همچنین به این مساله اشاره دارد که این روزها شبکههای مجازی، جای کتاب را گرفته است: «ما این روزها مدام در معرض اخبار و اطلاعاتی هستیم که شبکههای اجتماعی به ما میدهند، بدون آنکه کسی از صحت و سقم این اخبار آگاهی داشته باشد. از آن طرف هر روز ارتباط مردم با کتاب کاهش پیدا میکند و به همین علت است که این موضوع روی تمامی بخشهای زندگی ما از گفتار، فرهنگ رانندگی یا حتی غذاخوردن ما تاثیر گذاشته است. این ماجرا در زمینهٔ موسیقی هم خسارات بسیاری را وارد کرده است؛ برای خلق یک قطعه، ساعتها وقت و انرژی و هزینه صرف میشود؛ اما همه ترجیح میدهند تا آن را دانلود کنند تا اینکه آن را خریداری کنند، چون استفادهٔ به این شکل هم هزینهای ندارد و هم سهلالوصولتر است.»
او البته چندان هم ناامید نیست. میگوید میتوان کتابهای جیبی و کوچکی را منتشر کرد تا با توجه به ذیق وقت و سرعت زندگی، در دسترس مخاطبان قرار گیرد.
اما در این میان وضعیت انتشار کتابهای موسیقی هم خود تراژدی بزرگی است. اگر این ماجرا را بپذیریم که اغلب ناشرانی که در حیطهٔ انتشار کتاب و سی دی فعالیت میکنند، مانند دیگران به بازگشت سرمایه خود میاندیشند؛ اما نمیتوان مشکلاتی که با آن مواجه هستند را نیز نادیده گرفت. به خصوص اینکه ایران همچنان فاقد قانون «کپی رایت» است و نقصان این ماجرا، تاثیر تعیین کنندهای در کیفیت و چگونگی خلق یک اثر میگذارد. هنرمند و مولف، مدام باید نگران دانلود و کپی غیرمجاز از اثر خود خواهد بود و از آن طرف به خاطر مشکلات اقتصادی، ناگزیر است تا اثر خود را با قیمتهای بسیار کمتری عرضه کند. همین ماجرا، انگیزههای هنرمند را از بین میبرد برای خلق آثار جدید، هر چند استقبال مخاطبان از کتابهای موسیقی چندان هم بد نیست؛ ولی متأسفانه عناوین این کتابها بسیار اندک است، به خصوص اینکه کتابهای مربوط به سبکهای موسیقی متال، پاپ و جاز هستند؛ ولی متأسفانه مجوز برای انتشار اینگونه کتابها داده نمیشود.
بابک چمنآرا: مسوؤلان دولتی هیچ اقدامی انجام نمیدهند
وقتی از «بابک چمنآرا» به عنوان مدیر مرکز موسیقی بتهوون میپرسیم که دلیل آنکه وضعیت نشر کتابهای موسیقی در حال حاضر بسیار اندک است، میگوید: «باید دلیل این مساله را از مدیران فرهنگی پرسید. هماکنون با این هزینههایی که نشر موسیقی وجود دارد و از آن طرف، با این حجم دانلود چه کاری باید انجام داد؟ مردم به جای اینکه کتاب یا سیدی بخرند، ترجیح میدهند آن را دانلود کنند و به راحتی از آن استفاده کنند. در این میان البته وضعیت نشر سیدی از کتاب هم دشوارتر است؛ چو ناشران کتاب میتوانند آثار خود را حتی در ۵۰۰ نسخه منتشر کنند، در حالی که انتشار آلبوم حتما باید دو هزار تیراژ داشته باشد و سالها طول بکشد تا این تعداد به فروش برسد.»
چمنآرا همچنین به این مساله اشاره دارد که این مساله، یک مشکل فرهنگی است و کسی هم به فکر چارهای برای آن نیست: «ما تعدادی وزارتخانه و سازمان دولتی و نیمه دولتی داریم که نه تنها هیچ حمایتی انجام نمیدهند، بلکه حتی حاضر نیستند آرشیوی از سیدیها و کتابهای منتشر شده خریداری کنند تا آن را کادو دهند یا در وزارتخانهشان داشته باشند. ما از سال گذشته تعداد زیادی تئاتر – حدود ۴۸ عنوان- منتشر کردیم و هیچ نهاد دولتیای حاضر نشد از ما این آثار را – حتی یک نسخه- خریداری کند.
رضا مهدوی: کتابهای جامع در حوزهٔ موسیقی وجود ندارد
اما اهالی موسیقی چرا کتاب نمیخوانند؟ و چرا خودشان در این سالها کمتر در زمینهٔ نشر کتاب فعالیت داشتهاند؟ چرا زندگینامهٔ بزرگان موسیقی ایران نوشته نشده است؟ «رضا مهدوی» - ناشر- در پاسخ به این سوال میگوید: «ما در ایران فرهنگ خاطرهنویسی نداریم، چون هنرمندان ما روحیهٔ محافظه کاری و رودربایستی دارند و از آن طرف عدهای با کمخودبینی با خود برخورد میکنند. البته در یک دههٔ اخیر، فعالیتهایی در این زمینه انجام شده است. اما از آن طرف مشکلاتی در زمینهٔ نشر موسیقی وجود دارد که خواهاخواه در این حوزه مشکلاتی به وجود آورده است و تعداد ناشران و همچنین کتابها کاهش پیدا کرده است.»
او میگوید البته جامعهٔ موسیقی اهل مطالعه است؛ اما از آنجا که کتابها و نقدهایی در خور در زمینهٔ موسیقی پیدا نمیکند، بیشتر به مطالعهٔ کتابهای دیگری میپردازد، به خصوص اینکه در این سالها «کتابسازی» باب شده است و همین اهل موسیقی را از مطالعهٔ کتابها باز شده است.
http://pnu-club.com/imported/2015/11/10.jpg
هند: ده ساعت و ۴۲ دقیقه
کره جنوبی: سه ساعت و ۶ دقیقه
ژاپن: دو ساعت و ۳۰ دقیقه
انگلستان: ۵۵ دقیقه
آمریکا: ۲۰ دقیقه
ترکیه و مالزی: ۵۵ دقیقه»
اینها آمارهای کتابخوانی یا همان سرانهٔ مطالعه در کشورهای مختلف جهان است. در ایران اما وضع کمی متفاوت است، راستش را بخواهید، مطالعه اصلا در ایران، آنقدر موضوع مهمی نبوده که کسی تحقیق جامع دربارهٔ آن انجام دهد، پس ناگزیر به همان اطلاعات نسبیای که مسوولان مختلف به آن اشاره کردهاند، بسنده میکنیم:
۲دقیقه (بدون زمان خواندن قرآن، مفاتیح و روزنامه و اگر زمان درس خواندن را هم به آن اضافه کنیم ۶ دقیقه)
۷ دقیقه (در سال ۸۱)
۱۸ دقیقه و ۱۲ ثانیه (سال ۱۳۸۸ برای یک جامعهٔ آماری با افراد ۱۲ سال به بالا)
خب تا همینجای ماجرا هم میتوان متوجه شد که ما کتاب نمیخوانیم. به همین سادگی. به تبع همین موضوع هم ناگزیر شمارگان کتاب پایین است، قیمت کتاب بالا است و هزار مشکل دیگر که گریبان صنعت نشر ما را فشار میدهد. تیراژ کتابهای نویسندگان و مترجمان نامی، چیزی حدود دو هزار نسخه است و تازه آنها هم ماهها – سالها البته- در قفسهها خاک میخورند. خب طبیعی است، وقتی کتاب خوانده نمیشود، چاپ هم نمیشود؛ چاپ هم بشود، خرید نمیشود؛ در نتیجه آمار یا همان سرانهٔ مطالعهٔ ما به همین دقایق فجیعی که هماکنون وجود دارد، میرسد. در این میان، اما به نظر میرسد که این مساله دغدغهٔ هیچ کسی محسوب نمیشود؛ با این حال برای خالی نبودن عریضه هم که شده، در ایران «هفتهٔ کتاب» وجود دارد؛ حالا پنجشنبهٔ این هفته «احمد مسجد جامعی» - عضو شورای شهر تهران- فراخوانی به هنرمندان داده است که همهاشان در شهرهای کتاب دور هم جمع شوند و هم با مخاطبانش دیداری داشته باشند و هم آنها را تشویق کنند که کتاب بخوانند. سال گذشته هم این اتفاق رخ داد و البته علاوه بر هنرمندان و نویسندگان، تعدادی از مسوولان فرهنگی هم به این فراخوان پاسخ دادند که از جملهٔ آنان میتوان به «علی جنتی» - وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی-، «مسعود سلطانیفر» - رییس سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی- و «علی مرادخانی» -معاون هنری وزیر فرهنگ- از جمله مسئولانی بودند که در کتابفروشیها حضور پیدا کردند.
کریستف رضاعی: حتی لحظهای زندگی بدون کتاب را نمیتوانم تصور کنم
حالا قرار است پنج شنبه تعدادی از اهالی موسیقی هم در شهر کتابها حضور پیدا کنند، برای مثال در شهر کتاب فرشته کسانی چون هوشنگ کامکار، کریستف رضاعی و همچنین خشایار اعتمادی حضور دارند و هم با مخاطبانشان دیدار میکنند و هم کتاب میخورند تا شاید گامی جهت ارتقای فرهنگ کتابخوانی بردارند. به خصوص اینکه باید بپذیریم که نشر کتابهای موسیقی هم در وضعیت اسفناکی است و از آن طرف، خود جامعهٔ موسیقی نیز به عنوان طبقهٔ هنرمند و روشنفکر، کمتر در این زمینه فعالیت کردهاند.
«کریستف رضاعی» - آهنگساز و سرپرست گروه موسیقی نور- دربارهٔ انگیزهاش از این حضور میگوید: «کتاب خواندن در هر شغلی – موزیسین، نقاش یا کارمند- یک حرکت کانلا الزامی است و من اصلا نمیتوانم حتی لحظهای به این ماجرا فکر کنم که میتوان کتاب نخواند. خواندن کتاب – چه آثار تخصصی و چه کتابهای آزاد- باید کاری عادی مثل خوردن یا نوشیدن باشد؛ چون همهٔ ما از لحاظ روحی و جسمی به آن نیاز داریم. بزرگان و پیشینیان، ما را به این حرکت ترغیب کردهاند و ما هم باید این اقدام را انجام دهیم.»
او میگوید این روزها گسترش فضاهای مجازی مانع بزرگی سر راه انتشار کتابها به وجود آورده است: «همانطور که اینترنت و فضاهای مجازی به چاپ سیدی لطمه زده و آن را محدود کرده است؛ همین مشکل در زمینهٔ انتشار کتاب هم وجود دارد، این روزها همه ترجیح میدهند به جای خرید کتاب و سیدی آن را از اینترنت دانلود کنند، ضمن آنکه خواهناخواه ساعتهای متمادیای که در این فضاها وجود دارند که میتوانستند به جای آن کتاب بخوانند یا موسیقی گوش دهند.»
«کریستف رضاعی» همچنین به این مساله اشاره دارد که خواندن کتاب، حتی کتابهایی که چندان ارتباطی با مباحث مربوط به موسیقی ندارند، میتواند هر فردی و از جمله هر آهنگسازی را در کارش موفقتر کند.
خشایار اعتمادی: همه باید در گسترش فرهنگ کتابخوانی تلاش کنند
«خشایار اعتمادی» هم دربارهٔ انگیزهاش از پیوستن به این حرکت و حضور در شهر کتاب چنین توضیح میدهد: «فرهنگ و هنر همواره لازم و ملزوم یکدیگر هستند و به همین خاطر است که همواره پشت هم میآیند، اما متاسفانه این روزها آنطور که لازم است «هنر» از «فرهنگ» تبعیت نمیکند. در این میان ترویج و بسترسازی فرهنگ در جامعه نیاز بسیار مهمی است که باید همه – از هنرمندان گرفته تا مسوؤلان- به آن توجه داشته باشند، هر چند که نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که جامعهای که مدام درگیر مسایل اقتصادی است، خواهناخواه فرصت کمتری برای پرداختن به مسایلی چون کتاب و کتابخوانی را دارد.»
او همچنین به این مساله اشاره دارد که این روزها شبکههای مجازی، جای کتاب را گرفته است: «ما این روزها مدام در معرض اخبار و اطلاعاتی هستیم که شبکههای اجتماعی به ما میدهند، بدون آنکه کسی از صحت و سقم این اخبار آگاهی داشته باشد. از آن طرف هر روز ارتباط مردم با کتاب کاهش پیدا میکند و به همین علت است که این موضوع روی تمامی بخشهای زندگی ما از گفتار، فرهنگ رانندگی یا حتی غذاخوردن ما تاثیر گذاشته است. این ماجرا در زمینهٔ موسیقی هم خسارات بسیاری را وارد کرده است؛ برای خلق یک قطعه، ساعتها وقت و انرژی و هزینه صرف میشود؛ اما همه ترجیح میدهند تا آن را دانلود کنند تا اینکه آن را خریداری کنند، چون استفادهٔ به این شکل هم هزینهای ندارد و هم سهلالوصولتر است.»
او البته چندان هم ناامید نیست. میگوید میتوان کتابهای جیبی و کوچکی را منتشر کرد تا با توجه به ذیق وقت و سرعت زندگی، در دسترس مخاطبان قرار گیرد.
اما در این میان وضعیت انتشار کتابهای موسیقی هم خود تراژدی بزرگی است. اگر این ماجرا را بپذیریم که اغلب ناشرانی که در حیطهٔ انتشار کتاب و سی دی فعالیت میکنند، مانند دیگران به بازگشت سرمایه خود میاندیشند؛ اما نمیتوان مشکلاتی که با آن مواجه هستند را نیز نادیده گرفت. به خصوص اینکه ایران همچنان فاقد قانون «کپی رایت» است و نقصان این ماجرا، تاثیر تعیین کنندهای در کیفیت و چگونگی خلق یک اثر میگذارد. هنرمند و مولف، مدام باید نگران دانلود و کپی غیرمجاز از اثر خود خواهد بود و از آن طرف به خاطر مشکلات اقتصادی، ناگزیر است تا اثر خود را با قیمتهای بسیار کمتری عرضه کند. همین ماجرا، انگیزههای هنرمند را از بین میبرد برای خلق آثار جدید، هر چند استقبال مخاطبان از کتابهای موسیقی چندان هم بد نیست؛ ولی متأسفانه عناوین این کتابها بسیار اندک است، به خصوص اینکه کتابهای مربوط به سبکهای موسیقی متال، پاپ و جاز هستند؛ ولی متأسفانه مجوز برای انتشار اینگونه کتابها داده نمیشود.
بابک چمنآرا: مسوؤلان دولتی هیچ اقدامی انجام نمیدهند
وقتی از «بابک چمنآرا» به عنوان مدیر مرکز موسیقی بتهوون میپرسیم که دلیل آنکه وضعیت نشر کتابهای موسیقی در حال حاضر بسیار اندک است، میگوید: «باید دلیل این مساله را از مدیران فرهنگی پرسید. هماکنون با این هزینههایی که نشر موسیقی وجود دارد و از آن طرف، با این حجم دانلود چه کاری باید انجام داد؟ مردم به جای اینکه کتاب یا سیدی بخرند، ترجیح میدهند آن را دانلود کنند و به راحتی از آن استفاده کنند. در این میان البته وضعیت نشر سیدی از کتاب هم دشوارتر است؛ چو ناشران کتاب میتوانند آثار خود را حتی در ۵۰۰ نسخه منتشر کنند، در حالی که انتشار آلبوم حتما باید دو هزار تیراژ داشته باشد و سالها طول بکشد تا این تعداد به فروش برسد.»
چمنآرا همچنین به این مساله اشاره دارد که این مساله، یک مشکل فرهنگی است و کسی هم به فکر چارهای برای آن نیست: «ما تعدادی وزارتخانه و سازمان دولتی و نیمه دولتی داریم که نه تنها هیچ حمایتی انجام نمیدهند، بلکه حتی حاضر نیستند آرشیوی از سیدیها و کتابهای منتشر شده خریداری کنند تا آن را کادو دهند یا در وزارتخانهشان داشته باشند. ما از سال گذشته تعداد زیادی تئاتر – حدود ۴۸ عنوان- منتشر کردیم و هیچ نهاد دولتیای حاضر نشد از ما این آثار را – حتی یک نسخه- خریداری کند.
رضا مهدوی: کتابهای جامع در حوزهٔ موسیقی وجود ندارد
اما اهالی موسیقی چرا کتاب نمیخوانند؟ و چرا خودشان در این سالها کمتر در زمینهٔ نشر کتاب فعالیت داشتهاند؟ چرا زندگینامهٔ بزرگان موسیقی ایران نوشته نشده است؟ «رضا مهدوی» - ناشر- در پاسخ به این سوال میگوید: «ما در ایران فرهنگ خاطرهنویسی نداریم، چون هنرمندان ما روحیهٔ محافظه کاری و رودربایستی دارند و از آن طرف عدهای با کمخودبینی با خود برخورد میکنند. البته در یک دههٔ اخیر، فعالیتهایی در این زمینه انجام شده است. اما از آن طرف مشکلاتی در زمینهٔ نشر موسیقی وجود دارد که خواهاخواه در این حوزه مشکلاتی به وجود آورده است و تعداد ناشران و همچنین کتابها کاهش پیدا کرده است.»
او میگوید البته جامعهٔ موسیقی اهل مطالعه است؛ اما از آنجا که کتابها و نقدهایی در خور در زمینهٔ موسیقی پیدا نمیکند، بیشتر به مطالعهٔ کتابهای دیگری میپردازد، به خصوص اینکه در این سالها «کتابسازی» باب شده است و همین اهل موسیقی را از مطالعهٔ کتابها باز شده است.
http://pnu-club.com/imported/2015/11/10.jpg